• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

میرزا حسن مستوفی‌الممالک آشتیانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حسن مستوفی‌ در معروف‌ترین و قدیمی‌ترین خانواده‌های ایران به دنیا آمد که به آزادی‌خواهی و وطن‌دوستی و درستی معروف بود.



مستوفی‌الممالک از معروف‌ترین و قدیمی‌ترین خانواده‌های ایران که به آزادی‌خواهی و وطن‌دوستی و درستی معروف بود. در ده سالگی به مقام مستوفی‌الممالکی رسید. و همواره شاه و مردم او را مورد احترام و عزت قرار داده‌اند، پدرش «میرزا یوسف مستوفی‌الممالک آشتیانی»، صدراعظم ناصرالدین شاه بود. ‌ تولد او در رمضان ۱۲۹۱ه. ق و وفاتش در ۲۵ ربیع‌الثانی ۱۳۵۱ه. ق ششم شهریور۱۳۱۱ش به وقوع پیوست. حسن مستوفی تحصیلات مقدماتی را نزد معلمین خصوصی فرا گرفت. پدرش مادامی‌ که حیات داشت درباره تحصیل او جد و جهد زیادی از خود نشان می‌داد. مستوفی چون به ده سالگی رسید، پدرش صدراعظم ایران شد و بنابر استدعای وی لقب مستوفی‌الممالک و عنوان آن که وزارت دارائی بود، به فرزندش تفویض شد. و حاج میرزا نصرالله گرگانی که یکی از مستوفیان درجه اول بود، به نیابت مستوفی‌المماک خردسال تعیین گردید.
[۱] نجمی، ناصر، بازیگران عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، تهران، انیشتین، ۱۳۷۳، ص۳۵۲.



۱.۱ - سخن مهدی بامداد

در ۱۳۳۰۳ه. ق که مستوفی‌الممالک (میرزا یوسف) زندگی را بدرود گفت. تمام کارها و مشاغلی که داشت بر حسب امر شاه، به پسر خرد سالش به نیابت «میرزا هدایت‌الله» وزیر دفتر که مدت ۵ سال از کار برکنار و خانه‌نشین بود واگذار شد. با اینکه سن نیابت مستوفی‌الممالک خرد سال بر خلاف میل وزیر دفتر و برای وی سخت و ناگوار بود؛ ولی چون شاه امر کرده بود، اطاعت نمود و هر وقت که میرزا حسن مسوفی‌المالک که سنش در حدود ۱۱ سال بود، به دفتر استیفا می‌رفت، وزیر دفتر مانند لله‌ای او را جلو‌انداخته و خود در عقبش راه می‌افتاد.
[۲] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، زوار، ۱۳۵۷، ج۱، ص۳۱۷.

حسن مستوفی تا ۱۳۱۰ه. ق تحت نظر میرزا هدایت انجام وظیفه نمود و حتی مُهر وی نزد میرزا هدایت باقی می‌ماند. در سال ۱۳۱۰ میرزا هدایت در گذشت و فرزند ارشدش میرزا حسین به جای وی وزیر دفتر شد.



مستوفی در ۱۳۲۰ه. ق به اروپا رفت و مدت ۵ سال در کشورهای مختلف اروپا به گردش و سیاحت مشغول بود و خانه‌ی وی در آنجا محلی برای ارتزاق و زندگانی ایرانیان مقیم اروپا بود. در این سفر مستوفی قسمت اعظم دارائی خود را که پدرش در جمع‌آوری آن اهتمام و کوشش زیادی نموده بود، از دست داد و در آنجا زندگانی اشرافی برای خود تشکیل داده بود. در ۱۳۲۳در پاریس به ملاقات مظفرالدین شاه رفت و شاه رسما از او دعوت نمود، که به ایران بازگردد و شغلی را تصدی نماید. مستوفی با وجودی که به شاه وعده مساعد داده بود؛ ولی مادامی‌که آن پادشاه حیات داشت به ایران نیامد.
در نهضت مشروطیت و جنبش آزادی‌خواهان ایران که قسمتی از آن را مستبدین و فرصت طلب‌ها اداره می‌کردند، مستوفی دخالتی نداشت و در اروپا اخبار آن را از طریق مطبوعات خارجی به دست می‌آورد؛ یا از مجرای ایرانیان مقیم اروپا از آن مستحضر می‌شد. پس از صدور فرمان مشروطیت مستوفی به تشویق اتابک به ایران آمد و به نمایندگی مجلس رسید و پس از چند ماهی در کابینه اتابک به عنوان وزیر جنگ وارد شد.
[۳] نجمی، ناصر، بازیگران عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، تهران، انیشتین، ۱۳۷۳، ص۳۵۳.




از جمله فعالیت‌های مستوفی‌الممالک پس از بازگشت از اروپا تشکیل مجمع انسانیت بود. بنابراین مستوفی‌الممالک فعالیت سیاسی خود را پس از مشروطیت در تهران از سرگرفت و به تشکیل انجمن و سازمان نظامی‌ پرداخت که در نتیجه در دولت‌های بعدی به وزارت جنگ و مالیه و نخست وزیری رسید
[۴] نیری، حمید، زندگی نامه مستوفی، تهران، وحید، ۶۹، ص۱۳۵.




«اتابک» در ۲۱رجب ۱۳۲۵ در میدان بهارستان به ضرب گلوله‌های «عباس آقای تبریزی» کشته شد و اعضای کابینه وی نیز مرعوب، و از میدان سیاست خارج شدند. حسن مستوفی در کابینه‌های اول «مشیرالسلطنه» و «ناصرالمک» همچنان وزیر جنگ بود. در کابینه اول و دوم «نظام‌السلطنه» که در ۱۵ اردیبهشت ۱۲۸۷ش تشکیل شد، باز هم وزارت جنگ را عهده‌دار گردید. در کابینه «ناصرالمک» که به کفالت «سعدالدوله» اداره می‌شد. مستوفی نیز متصدی وزارت جنگ بود؛ ولی چند روز قبل از فتح تهران، استعفا کرد و جای خود را به امیر «بهادر جنگ» داد. بعد از آنکه نیروهای گیلان و اصفهان به تهران وارد شدند، و «محمدعلی میرزا» به سفارت روس پناهنده گردید، و در اثر این پناهنده‌گی از سلطنت مخلوع شد؛ مستوفی از طرف هیئت مدیره‌ای که اداره امور کشور را به عهده داشت به سمت وزیر دربار سلطان «احمدشاه» منصوب شد. در مرداد ۱۲۸۹ش مستوفی مورد تمایل نمایندگان دوره دوم قرار گرفت و به زمامداری رسید. نزدیک به ۸ ماه در مقام نخست‌وزیر بود.
[۵] طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی، تهران، علمی، ۱۳۷۷، ج۱، ص۲۲.



۴.۱ - اقدامات او در زمان نخست وزیری

مستوفی دوره زمامداری خود توانست با کمک «قوامالسلطنه» وزیر جنگ نسبت به خلع سلاح مجاهدین اقدام، و از خودسری‌های بعضی از مشروطه‌طلبان جلوگیری کند. وی در اواخر سال ۱۲۸۹ از طرف بعضی از نمایندگان، کاندیدای نیابت سلطنت به جای «عضدالملک» که محروم شده بود گردید؛ ولی طرفداران «ناصرالمک» بر مستوفی فائق شدند و «ناصرالمک» به نیابت سلطنت رسید و میرزا حسن مستوفی از نخست وزیری کناره‌گیری کرد.

وی در ۲۶ مرداد ۱۲۹۲ بار دیگر به زمامداری رسید و این موقعی بود که سلطان «احمد شاه» امور سلطنت را رسما عهده‌دار شده بود. زمامداری دوم مستوفی مصادف با موقعی بود که ناقوس کلیساهای اروپا در اثر جنگ بین‌اللملی اول، مردم را به آتش و خون، نوید می‌دادند و مستوفی در این کابینه خود، وزارت کشور را نیز به عهده گرفت؛ اما پس از مدتی «عین‌الدوله» به وزارت داخله منصوب، و آگهی انتخابات دوره سوم را صادر نمود و بالاخره در مقابل مشکلات تاب مقاومت نیاورد و جای خود را به «عین‌الدوله» وزیر داخله کابینه خود داد. عمر کابینه «عین‌الدوله» زیاد، طولانی نشد و بار دیگر مستوفی، فقط سه ماه زمامدار بود. مستوفی در ۱۲۹۶ برای بار چهارم رییس‌الوزرا شد و مدت سه ماه وزارت کشور را نیز عهده‌دار بود. تا اینکه «مخبرالسلطنه» را به وزارت کشور معرفی نمود. در این کابینه مستوفی موفق شد، برای تخلیه ایران از طرف متفقین اقداماتی به عمل آورد و حکام جابر را از کار برکنار سازد. «قوامالسلطنه» را با اختیارات، به آستان خراسان اعزام نمود و مقدمات انجام انتخابات دوره چهارم را صادر کرد؛ ولی موفق به انجام آن نگردید. این کابینه در فروردین ۱۲۹۷ ساقط گردید و مستوفی در ردیف رجال آماده برای کار قرار گرفت و در ۱۲۹۹ قبل از زمامداری سردار منصور «فتح‌الله اکبر» نخست وزیری، به مستوفی و «عین‌الدوله» پیشنهاد شد؛ ولی هیچ کدام زیر بار این مسئولیت نرفتند و سرانجام سردار منصور زمامدار گردید.
در کودتای ۱۲۹۹ مستوفی مورد تعرض قرار نگرفت و محترمانه در باغ خود زندگی می‌کرد و ناظر اوضاع و احوال سیاسی ایران بود.
[۶] عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی‌معاصر ایران، ج۳، ص۱۴۱۱.



۴.۲ - نخست وزیری بعد از کودتای ۱۲۹۹

در ۱۳۰۰ وقتی «قوامالسلطنه» به نخست وزیری رسید و دستور افتتاح مجلس را صادر کرد. قسمتی از نمایندگان این دوره در دوران صدارت «وثوق‌الدوله» انتخاب شده بودند؛ مستوفی در انتخابات دوره چهارم مجلس شورای ملی از تهران شرکت کرد و با کمتر از ۸ هزار رای وکیل اول تهران شد، و در صف وکلای مجلس جای گرفت؛ و به جای «قوامالسلطنه» نخست وزیر گردید. این پنجمین باری بود که مستوفی به نخست وزیری می‌رسید.
[۷] نجمی، ناصر، دولتهای ایران از سید ضیا تا بازرگان، تهران، گلشایی، ۱۳۷۰، ص۲۵۰.



۴.۳ - مستوفی و مدرس

نخست وزیری مستوفی با کمک سوسیالیست‌ها بود؛ ولی اقلیت بزرگی به زعامت «سید حسن مدرس» با زمامداری او مخالف بودند و «قوامالسلطنه» را برای ادامه خدمت مناسب‌تر می‌دانستند. بالاخره «مدرس» در سال ۱۳۰۲ دولت را استیضاح نمود. و طی نطق مفصلی آقا (به مستوفی‌الممالک آقا خطاب می‌شد.) را قاصر دانست نه مقصر، «مدرس» در نطق ۵ ساعته مستوفی را با قوام مقایسه کرد، و آن دو را به دو شمشیر تعبیر نمود. وی گفت: مستوفی حکم شمشیر مرصع را دارد، که باید در اعیاد از آن استفاده نمود. مستوفی در پاسخ «مدرس» چنین گفت: «می‌دانم وضعیات امروزه طوری است که اشخاصی امثال من اصلا دخالت‌شان در امور چندان پیشرفتی ندارد و متاسفانه و بدبختانه در این مملکت هم اشخاصی می‌خواهند که داخل کار بشوند و آجیل‌هایی هم بگیرند و آجیل‌هایی هم بدهند. من نه می‌گیرم و نه می‌دهم، و اصراری هم به ماندن ندارم و این ایام غیبت مجلس، را هم که شاید به عقیده بعضی که اشتها دارند واگذار می‌کنم و معده من هم خراب است و نمی‌تواند هضم کند».
مستوفی پس از ایراد این نطق از مجلس خارج شد و جای خود را به «مشیرالدوله داد». در انتخابات دوره پنجم بار دیگر وکیل تهران گردید، پس از استعفای «موتمن‌الملک» از ریاست مجلس نمایندگان مستوفی را به این سمت انتخاب کردند؛ ولی او نپذیرفت و از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کرد.
[۸] نیری، حمید، زندگی نامه مستوفی، تهران، وحید، ۶۹، ص۱۶۱.




مستوفی‌الممالک در ابتدای امر که از طرف رضاشاه تازه به سلطنت رسیده پیشنهادهای مکرری برای صدارتش رسید. چندان به این کار، تمایل نداشت و از همکاری و فرمانبری نسبت به مردی که بارها در کابینه‌اش پست وزارت را داشت، امتناع می‌ورزید؛ ولی «تیمورتاش» آن قدر اصرار کرد، که قبول کرد. نگرانی و هراس مستوفی بیشتر به خاطر آن بود که مبادا با همکاری با رضاخان وجهه خویش را از دست بدهد. به هر تقدیر در روز ۱۸ خرداد ۱۳۰۶ش فرمان نخست وزیری مستوفی الممالک از طرف رضاشاه صادر شد. البته این بار مدرس با آمدن مستوفی مخالفتی نداشت، چون امیدوار بود با آمدن او انتخابات مجلس در محیطی آزاد و با بی‌طرفی برگزار گردد.
[۹] صفایی، ابراهیم، رهبران مشروطه، شرق، تهران، ص۳۱.



۵.۱ - وقایع مهم در دوران نخست وزیری

از حوادث دیگری که در این زمان واقع شد، اقدامات تخریبی وهابی‌ها در آرامگاه پیغمبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و قبرستان بقیع بود. این حادثه احساسات مردم جهان را برانگیخت. و مستوفی هم برای جلوگیری، وهابی‌ها از ادامه این کار، به کنگره مسلمانان که در حجاز تشکیل شده بود، متوسل شد و اعتراض شدیداللحن خود را علیه بی‌احترامی، به اماکن متبرکه مسلمانان ابراز داشت. بلاخره این اقدامات جلو خرابکاری‌های وهابی‌ها را گرفت؛ اما دومین وظیفه مهم و اساسی او شروع انتخابات دوره ششم مجلس بود که مستوفی در بی‌طرفی و آزاد بودن، نهایت سعی و تلاش خود را به کار برد. و در اثر هیمن تلاش‌هایش شخصیت‌های بارز و مهمی‌چون مدرس، مصدق، بهبهانی و ملک‌الشعرای بهار به مجلس وارد شدند.
حادثه مهم دیگر موضوع ترور مرحوم «مدرس» بود که خوشبختانه دژخیمان رضاخانی بر اثر هوشیاری و شجاعت و خونسردی مرحوم «مدرس» نتوانستند، گلوله‌ها را به هدف بنشانند.
[۱۰] صفایی، ابراهیم، رهبران مشروطه، شرق، تهران، ص۲۹.



۵.۲ - تشکیل مجلس ششم

بلاخره وقتی مجلس ششم قانونگذاری تشکیل گردیده آماده کار شد، دولت مستوفی که به خوبی توانسته بود، مملکت را اداره کند؛ ناگزیر استعفا داد. تا مجلس نسبت به هر شخصی که مورد نظرش بود، ابراز تمایل کند. مستوفی از نمایندگان مجلس، خواست که از مخالفت با وزیران انتخابی او دست باز دارند. همه این کار را انجام دادند. به جز دکتر «مصدق» که با مخالفت با رضاخان و کابینه مستوفی می‌خواست پرونده سیاه کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ را ملا سازد. البته دلیل دیگر مخالفت مصدق با کابینه مستوفی بیشتر به علت حضور وزرایی چون «وثوق‌الدوله» عاقد قرداد ننگین ۱۹۰۷ و ۱۹۱۹ و «محمدعلی فروغی» وزیر جنگ بود. این همه مخالفت مجلس و استدلال‌های منطقی دکتر مصدق به دلیل پافشاری مرحوم مدرس کابینه مستوفی رای آورد.
[۱۱] بهنود، مسعود، نخست وزیران ایران، تهران، جاودان، ۷۱، ص۹۴.



۵.۳ - استعفای مستوفی

در اواخر خرداد ۱۳۰۶ که لایحه اصلاح قانون استخدام کشوری در مجلس مطرح بود، هزاران نفر از کارمندان دولت به عنوان اعتراض به تصمیمات کمیسون اصلاح لائحه استخدام کشوری به مجلس آمده تظاهراتی کردند، چند نفر از نمایندگان در مورد این تظاهرات به صدد استیضاح دولت برآمدند؛ ولی مستوفی قبل از استیضاح استعفا داد و به کلی از کار کناره‌گیری کرد.
البته مستوفی‌الممالک در اواخر یک سال زمامداری خود تشخیص داد، کار کردن با رضاشاه کاری بس دشوار و اصلا با روحیه او سازگار نیست، ناگریز به استعفا شد و از کاخ صدارت به خانه رفت و دیگر بازنگشت.
[۱۲] نجمی، ناصر، بازیگران عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، تهران، انیشتین، ۱۳۷۳، ص۲۴۹.




مستوفی تابستان ۱۳۱۱ در اختیاریه در باغ صاحب اختیاریه زندگی می‌کرد. روز ۶ شهریور ۱۳۱۱ در امام‌زاده قاسم مهمان سردار فاخر بود که پس از صرف چای و شربت دچار دل درد شدیدی شد و فوت کرد.
[۱۳] گلشائیان، گذشته‌ها و‌اندیشه‌های زندگی، تهران، انیشتن، ۱۳۷۷، ص۲۴۳



۱. نجمی، ناصر، بازیگران عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، تهران، انیشتین، ۱۳۷۳، ص۳۵۲.
۲. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، زوار، ۱۳۵۷، ج۱، ص۳۱۷.
۳. نجمی، ناصر، بازیگران عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، تهران، انیشتین، ۱۳۷۳، ص۳۵۳.
۴. نیری، حمید، زندگی نامه مستوفی، تهران، وحید، ۶۹، ص۱۳۵.
۵. طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی، تهران، علمی، ۱۳۷۷، ج۱، ص۲۲.
۶. عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی‌معاصر ایران، ج۳، ص۱۴۱۱.
۷. نجمی، ناصر، دولتهای ایران از سید ضیا تا بازرگان، تهران، گلشایی، ۱۳۷۰، ص۲۵۰.
۸. نیری، حمید، زندگی نامه مستوفی، تهران، وحید، ۶۹، ص۱۶۱.
۹. صفایی، ابراهیم، رهبران مشروطه، شرق، تهران، ص۳۱.
۱۰. صفایی، ابراهیم، رهبران مشروطه، شرق، تهران، ص۲۹.
۱۱. بهنود، مسعود، نخست وزیران ایران، تهران، جاودان، ۷۱، ص۹۴.
۱۲. نجمی، ناصر، بازیگران عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، تهران، انیشتین، ۱۳۷۳، ص۲۴۹.
۱۳. گلشائیان، گذشته‌ها و‌اندیشه‌های زندگی، تهران، انیشتن، ۱۳۷۷، ص۲۴۳



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حسن مستوفی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۴/۲۴.    






جعبه ابزار