میانهروی در اسلام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اعتدال و میانهروی، همانگونه که از نامش پیداست، به معنای پیمودن و گزینش راه میانه و وسط و عدم تمایل به دو طرف
افراط و
تفریط میباشد. این معنا در منابع اسلامی، با الفاظی چون «قصد»، «اقتصاد» و «وسط» بیان شده است.
قرآن کریم، امت اسلام را
امت میانه معرفی کرده، و
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز علاوه بر رعایت اعتدال در تمامی رفتار و اعمالشان همواره مردم را به این مهم میخواند.
این واژه در منابع اسلامی، با الفاظی مانند «قصد»، «المومن سیرته القصد، و سنته الرشد».
«اقتصاد»، «من اقتصد اغناه الله».
«وسط»، «و نحن امة الوسط».
استعمال شده است.
با پژوهشی ژرف و عمیق میتوان دریافت، همانگونه که
اصل توحید در تار و پود
احکام و مقررات اسلام و
آیات و
روایات و
سیره ائمه (علیهمالسّلام) پیچیده شده، اصل اعتدال نیز در
تشریع احکام لحاظ گردیده است.
قرآن کریم، امت اسلام را
امت میانه و وسط مینامد و میفرماید: «و کذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا؛
و این چنین شما را امتی میانه (معتدل) ساختیم تا بر مردمان
گواه باشید و
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم بر شما گواه باشد».
معنای آیه بالا این است که در
آیین اسلام، هیچگونه
افراط و
تفریط وجود ندارد و
مسلمانان برخلاف سایر فرقهها، از مقرراتی پیروی میکنند که قانونگذار آن، به تمام نیازهای فطری بشر آگاه بوده و همه جهات زندگی جسمی و روحی او را در نظر گرفته است.
اصل اعتدال، که در قرآن کریم به آن عنایت فراوانی شده است، در زندگی پربرکت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
ائمه هدی (علیهمالسّلام) و در کلیه اعمال و رفتارشان به روشنی دیده میشود. آنان هرگز در هیچ امری از اعتدال و میانهروی خارج نشدند.
سیره رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در همه وجوه، سیرهای معتدل بود. همان طوری که
حضرت علی (علیهالسّلام) در مورد آن حضرت فرموده است: «سیرته القصد»؛
رسول خدا، سیره و رفتارش میانه و معتدل بود.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در رفتار فردی، در
خانواده و
اجتماع، در اداره امور و
سیاست، در رویارویی با دشمنان و حتی در میدان نبرد، اعتدال را پاس میداشت و از
افراط و
تفریط در هر کاری پرهیز میکرد و تاکید فراوان داشت که امتش از او پیروی کنند و در زندگی میانهروی پیشه سازند. از این رو، میفرمود: «یا ایها الناس علیکم بالقصد، علیکم بالقصد، علیکم بالقصد»؛
ای مردم! بر شما باد به میانهروی، بر شما باد به میانهروی، بر شما باد به میانهروی. متاسفانه، بیشتر افراد و بسیاری از
جوامع، در حیات خود فاقد این اصل بوده و هستند. از این رو، یا به دامن
افراط افتاده، و یا در
تفریط غلتیدهاند و از مسیر صحیح و طریق
کمال و
هدایت خارج شدهاند. ریشه بسیاری از انحرافات فردی و
اجتماعی را میتوان در عدم رعایت اصل اعتدال جست.
اصولا شان
عقل، اعتدال است و شان
جهل، عدم اعتدال، یعنی انسان عاقل انسانی متعادل است و انسان جاهل غیر متعادل. علی (علیهالسّلام) درباره انسان جاهل همین شان را بیان میفرماید: «لاتری الجاهل الا
مفرطا او
مفرطا»؛ جاهل را نمیبینی، مگر این که یا
افراط میکند و یا
تفریط.
اعتدال و میانهروی از دیدگاه اسلام، قلمرو وسیعی دارد و در همهجا به عنوان یک اصل خللناپذیر اسلامی مطرح میگردد و ابعاد فردی،
اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، عقیدتی را از جزئیترین تا مهمترین موضوعات در برمیگیرد. ابعاد گوناگون «میانهروی» در اسلام که به صورت اشاره بیان میشود، عبارت است از:
اسلام به میانهروی در امور شخصی تاکید فراوان کرده است، اسلام اعتدال را در زمینه امور فردی و شخصی، اعم از عبادت، گفتار، رفتار و... منظور داشته و بر آن تاکید میورزد که امور ذیل به عنوان نمونه ذکر میشود:
با این که
عبادت از شریفترین مقولات محسوب میشود، اسلام اعتدال و میانهروی در آن را امری مهم منظور داشته است. رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «ان هذا الدین متین فاوغلوا فیه برفیق و لاتکرهوا عبادة الله الی عباد الله فتکونوا کالراکب المنبت الذی لا سفرا قطع و لاظهرا ابقی»؛
این
دین محکم و متین است؛ پس با ملایمت در آن درآیید و عبادت خدا را به بندگان خدا با
کراهت تحمیل نکنید تا مانند سوار درماندهای باشید که نه مسافت پیموده و نه مرکبی به جا گذاشته است (به سبب زیادی سرعت، مرکبش در میان راه از رفتن بازمانده و خودش هم به مقصد نرسیده است). آنان که اندازه نمیشناسند و در هر امری زیادهروی یا کوتاهی میکنند، به مقصد نمیرسند.
دینداری نیز
اعتدال میطلبد و برای سیردادن آدمیان به مقاصدی که دین مشخص کرده است، باید ملاحظه
استعداد و مرتبه وجودی آنان را نمود و تدرج را در
تربیت رعایت کرد.
بسیاری از والدین و مربیان، این اصل (اعتدال در عبادت) را رعایت نمیکنند و نه تنها از تلاش خود نتیجهای نمیگیرند، بلکه گاهی رفتارشان سبب واکنش و نتایج منفی میشود. در آموزش تعالیم اسلامی به فرزندان، شرط اساسی رعایت اعتدال و ملایمت است؛ زیرا زیادهروی در عبادات و تحمیل آن بر دیگران، رویگردانی آنان را از عبادت و دین، در پی خواهد داشت.
اینگونه
افراطها، هم برای
افراط کننده و هم برای کسانی که ناظر اینگونه روشها هستند، زیانآور است. برای
افراط کننده مضر است، زیرا روش
افراطی قابل دوام نیست و دیر یا زود خسته میشود و از زیر بار وظایف اصلی هم شانه خالی میکند. برای ناظران زیانبخش است، زیرا آنها را از گرایش به
مذهب و پذیرش
تکالیف دینی باز میدارد و آنها گمان میکنند که اگر کسی بخواهد بنده خدا باشد و به وظایف دینی قیام کند، باید از زندگی خود دست بکشد و خود را از هر نوع کار و لذت و
آسایش محروم سازد تا بتواند
مسلمان باشد و وظیفه شناس. ولی اگر مردم ببینند که مسلمانان، هم به امور زندگی خود میرسند و هم به عبادت و وظایف دینی، بدون تردید به سوی مذهب گرایش پیدا میکنند و به
سعادت و نیک بختی
دنیا و
آخرت نائل میشوند.
ناگفته روشن است که تندروی در عبادت، کسانی را شامل میشود که غیر از انجام عبادات
واجب، آن قدر به عبادات استحبابی میپردازند که زندگی آنان فلج میشود و از کار و زندگی و سایر وظایف باز میمانند و این طبقه در
جامعه معاصر کمتر دیده میشوند و متاسفانه اکثریت مردم (خصوصا اقشار
جوان با سرگرمیها و حربههایی که استعمارگران تدارک دیدهاند)، در امر عبادات، گرفتار واماندگی هستند که حتی به انجام عبادات واجب نیز توجه نمیکنند.
با این که به حسب ظاهر، راه رفتن، مساله جزئی و پیش افتادهای است، اما
قرآن اعتدال را در همین مورد، مورد توجه قرار داده و میفرماید: «و اقصد فی مشیک؛
در راه رفتن میانه رو باش».
در جای دیگر اولین نشانه
عبادالرحمن (بندگان خاص الهی) را
تواضع در راه رفتن میداند و میفرماید: «و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا؛
بندگان شایسته خدا کسانی هستند که روی
زمین با تواضع راه میروند».
سخن و بیان از نعمتهای بزرگ الهی و مهمترین عامل نقل و انتقال مکنونات ضمیر آدمی است که
خداوند آن را مایه امتیاز
انسان از موجودات دیگر قرار داده است، و میفرماید: «الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البیان؛
خداوند رحمان، قرآن را
تعلیم فرمود. انسان را آفرید و به او بیان را آموخت».
با این حال، اگر حرفزدن از حد اعتدال خارج شد و به پرگویی مبدل گشت، به جای
نعمت،
نقمت خواهد شد. از این رو، دانشمندان
علم اخلاق در غیر موارد ضروری،
سکوت را اولی از کلام میدانند.
حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: «الکلام کالدواء قلیله ینفع و کثیره قاتل»؛
سخن گفتن مانند داروست؛ کم آن نفع میرساند و زیادهروی در آن کشنده و مهلک است. باز آن حضرت در جای دیگر میفرماید: «من کثر کلامه کثر خطاؤه»؛
کسی که بسیار سخن میگوید، خطا و اشتباهش بسیار خواهد بود.
کم گوی و گزیده گوی چون در کز اندک تو جهان شود پر
بنابراین، سخن باید عاقلانه، حکیمانه، سنجیده و دور از
افراط و
تفریط باشد تا انسان در گرداب زیانهای اخلاقی و
اجتماعی گفتار فرو نیفتد.
مساله
خوردن و
آشامیدن نیز از مسائلی است که بسیاری از مردم درباره آن دو، گرفتار
افراط و
تفریط میشوند، و البته بیشتر در جانب
افراط. تردیدی نیست که انسان، برای زنده ماندن، احتیاج به
غذا دارد و باید به سلولهای
بدن، غذا برسد تا بتوانند به
حیات خود ادامه دهند. ولی مطلب مهم این است که مقدار غذای مورد احتیاج یک انسان چقدر است و آیا زیادهروی در غذا به سود او است یا به زیان او؟
امام رضا (علیهالسّلام) میفرمایند: بدان که بدن انسان همانند زمین پاکیزهای است که برای آباد کردن آن، اگر اعتدال در آن رعایت شود و
آب به مقدار لازم به آن داده شود، نه آن اندازه که زمین زیر آب غرق شود و نه آن اندازه کم که تشنه بماند، چنان زمین، آباد میشود و محصول فراوانی میدهد. ولی اگر از رسیدگی صحیح غفلت شود، آن زمین
فاسد و تباه میگردد. بدن انسان نیز چنین است. با توجه و مراقبت در خوردنیها و نوشیدنیها، بدن
سلامت و
صحت مییابد و
نعمت و
عافیت را به دست میآورد.
در زمان
هارون الرشید،
خلیفه عباسی، یک
پزشک نامدار
مسیحی در
بغداد زندگی میکرد که او را بختیشوع مینامیدند. روزی این پزشک از دانشمند معاصر خود، به نام
واقدی، پرسید: آیا در
قرآن شما، درباره
طب هم چیزی هست؟ واقدی گفت: آری، یک جمله کوتاه «کلوا و اشربوا و لاتسرفوا.
» که خداوند در این آیه به مسلمانان دستور میدهد: از خوردنیها و آشامیدنیها استفاده کنند، ولی در خوردن و نوشیدن زیادهروی و
اسراف ننمایند.
پزشک مسیحی پرسید: آیا پیامبر شما درباره طب چیزی گفته است؟
واقدی گفت: آری، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «المعدة بیت کل داء و الحمیة راس کل دواء»؛
معده جایگاه و خانه تمام دردها و امساک و خوردن، سرآمد همه درمانهاست. پزشک مسیحی گفت: قرآن و
پیامبر اسلام، چیزی برای
جالینوس در طب باقی نگذاشتهاند و اساسیترین پیشگیری و درمان بیماریها را با کوتاهترین عبارات بیان نمودهاند.
سعدی فرمود:
نه چندان بخور کز دهانت درآید نه چندان که از ضعف جانت برآید
اسلام نه دنیاگرایی صرف را سفارش میکند و نه آخرتگرایی مطلق را؛ بلکه پیروان خویش را به اعتدال و بهرهبرداری متوازن فرمان داده است.
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «راس کل خطیئة حب الدنیا»؛
محبت شدید به
دنیا منشا همه
گناهان است.
قرآن مجید برای پیشگیری از
تفریط میفرماید: «لاتنس نصیبک من الدنیا»؛
بهره خویش را از دنیا فراموش نکن.
همچنین امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «لیس منا من ترک دنیاه لآخرته و لاآخرته لدنیاه»؛
کسی که دنیای خود را به خاطر
آخرت ترک کند، از ما نیست و آن که آخرت خویش را برای
دنیا نادیده بگیرد، با ما وابستگی ندارد.
بدون تردید از جمله قوایی که خداوند در وجود انسان قرار داده تا او را در برابر عوامل تهدید کننده حفظ کند و مانع از آسیب پذیری او شود،
خشم و
غضب است.
قرآن کریم در توصیف
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و یارانش میفرماید: «محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار؛
».
علی (علیهالسّلام) «
مالک اشتر» را چنین توصیف میکند: «اشد علی الفجار من حریق النار»؛
مالک اشتر بر گناهکاران از آتش سوزان سختگیرتر و شدیدتر است.
با این وصف، این حالت روحی در صورتی مفید است که اولا در جای خود به کار گرفته شود و ثانیا اعتدال و میانهروی در آن رعایت گردد. راه میانه در خشم،
حلم و
بردباری و خویشتنداری در برابر خشم و استفاده صحیح و بجا از آن است. امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «
مؤمن کسی است که در هنگامه خشم از
حق عدول نکند.»
قرآن کریم میفرماید: «و لایجرمنکم شنئان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی؛
و البته شما را نباید
عداوت گروهی برآن دارد که از طریق عدل بیرون روید، عدالت پیشه سازید که به
تقوا نزدیکتر است».
اعتدال و تعدیل خواهش نفسانی و
غریزه جنسی روشی است که اسلامخواهان آن است،
اسلام برخلاف برخی از نظریات
افراطی رایج در غرب و نظریه کلیسا در این باره، راه میانهای را انتخاب و معرفی کرده است.
کلیسا ازدواج را که بهترین راه ارضای غریزه جنسی است، مرجوح دانسته و تجرد را ارجح شمرده است. «سن ژرم» که آخر سلسله اولیاء الله کلیسا بود، همیشه میگفت: درخت ازدواج را با تبر تجرد از بن برکنیم.
«پولس قدیس» که از شخصیتهای روحانی کلیساست، ازدواج نکرده و با زنی پیوند همسری برقرار ننموده و به
زنان و
مردان توصیه میکند که از انتخاب همسر خودداری نمایند. او میگوید: مرد را نیکو آن است که زن را لمس نکند.
کلیسا ازدواج را به نیت
تولید مثل جایز میشمارد، ولی در عین حال معتقد است که پلیدی ذاتی ازدواج را تولید مثل جبران نمیکند. از سوی دیگر، صاحبان فرضیههای رایج در غرب، خود غریزه جنسی را به معنای گسترده و وسیعی تفسیر نمودهاند، به طوری که حتی انگیزه تمام کارهای هنری را با غریزه جنسی توجیه کردهاند و میگویند: روابط
مادر با
فرزند،
معلم با شاگردان و به طور کلی، تمام ارتباطهای
اجتماعی بین اشخاص، یا طبعا خصیصه جنسی دارند، یا دارای اصل و ریشه جنسی هستند.
اما، قرآن
کتاب آسمانی مسلمانان، با طرح ازدواج و ارضای مشروع غریزه جنسی، راهی میانه را (با نهی از
شهوترانی و
فساد) پیشنهاد کرده، میفرماید: «الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین؛
»
اسلام بر خلاف کلیسا، ازدواج را مقدس و تجرد را پلید شمرده است؛
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «اکثر اهل النار العزاب»؛
بیشتر افراد در
جهنم، از افراد
عزب و مجرد هستند.
در کتاب شریف
مکارم الاخلاق آمده است: «روزی زنی خدمت
امام باقر (علیهالسّلام) رسید و عرض کرد: من از متبتله هستم. امام پرسید: منظورت از تبتل چیست؟ در پاسخ گفت: قصد کردهام هرگز ازدواج نکنم. حضرت پرسید: برای چه؟ گفت: میخواهم به سبب این عمل، به
فضل و برتری دست یابم. حضرت فرمود: این
اندیشه را رها کن. اگر در این کار فضیلتی بود،
فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) برای رسیدن به آن از تو شایستهتر بود؛ زیرا هیچکس در فضیلت بر او پیشی نگرفته است.»
ازدواج سنت پیغمبر اسلام است. امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: ازدواج کنید، همانا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: هرکس دوست دارد از روشهای من پیروی کند، یکی از روشهای من ازدواج است.
با این حال اسلام، از آزادی جنسی و ارضای
افراطی غریزه جنسی انتقاد کرده و به عواقب آن هشدار داده است. حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: «من تسرع الی الشهوات تسرع الیه الافات»؛
کسی که در
شهوات تندروی کند، آفات با سرعت به سوی او میشتابد.
اندازه نگهداشتن و میانه روی در مخارج، یکی از وظایف حتمی و اجتناب ناپذیر هر فرد
مسلمان است. این میانهروی، ارتباطی با کمی و زیادی درآمد ندارند. بدیهی است در مورد کسانی که درآمد کمتری دارند، اهمیت بیشتری احساس میشود، ولی اسلام به پیروان خود توصیه میکند: در همه حال و در هر شرایطی که هستند، در خرج کردن،
اعتدال را رعایت کنند. تعادل در مخارج زندگی موجب میشود که بسیاری از مشکلات ساختگی انسانها برطرف شود. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «الاقتصاد فی النفقه نصف المعیشه»؛
میانهروی در خرج کردن، نیمی از زندگی است.
در روایتی از امام باقر (علیهالسّلام) وارد شده است که آن حضرت فرمود: «سه چیز است که نجات دهنده انسان است: (اول)
ترس از خدا در نهان و آشکار؛ (دوم) میانهروی در خرج، در هنگام ثروتمندی و تهیدستی؛ (سوم) به
عدل سخن گفتن، در حال خشنودی و هنگام
غضب.»
برای ثروتمندان، زیادهروی در خرج ممکن است چندان مهم نباشد و شاید بعضی از آنها، میانهروی را غلط بپندارند، ولی باید به این نکته توجه کنند که هیچکس تعهد نکرده که ثروتمندان امروز، تا پایان زندگی ثروتمند بمانند؛ زیرا حوادث روزگار، بسیاری از ثروتمندان را خاکسترنشین و تهیدست کرده و اگر در دوران بینیازی به ولخرجی عادت کرده باشند، در زمان تهیدستی، به بدبختی خواهند افتاد. علاوه بر این، ثروتمندان باید آینده فرزندان خود را نیز در نظر بگیرند، زیرا هیچ تضمینی در کار نیست که فرزندان ثروتمندان هم تا ابد در ناز و
نعمت و
ثروت باقی بمانند، زیرا بسیار دیده شده است که فرزندان این طبقه، به سختیها و مشقتها گرفتار شدهاند. اگر متمکنین، فرزندان خود را به روش میانهروی و اعتدال عادت دهند، سختیهای احتمالی، آنها را ناتوان نخواهد ساخت. از طرفی،
افراط و زیادهروی، زمینه را برای سقوط و بدبختی افراد فراهم میسازد، در حالی که میانهروی و اندازه نگهداشتن، آینده افراد را تامین میکند.
امام علی (علیهالسّلام) میفرمایند: «کسی که میانهروی را شیوه خود قرار دهد، ثروت و بینیازی او دوام خواهد داشت و روش اعتدال،
فقر و مشکلات زندگی او را جبران خواهد کرد.»
در برخوردها و مناسبات
اجتماعی باید اعتدال و میانهروی رعایت شود. آنچه در این بخش متذکر میشویم، عبارتند از:
با این که
اسلام از پیوندهای
دوستی که میان افراد
مسلمان برقرار میشود جانبداری میکند و این دوستی را سرمایههای ارزنده و گرانبها میشمارد، ولی با
افراط در رفاقت و دوستی مخالف است و خواهان اعتدال در روابط دوستانه میباشد. حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: «احبِبْ حَبیبَکَ هونا مّا، عَسی ان یَکون بَغیضَکَ یوما مّا، و ابغِض بَغیضَک هونا مّا، عَسی ان یَکون حَبیبَکَ یَوما مّا»؛
با
دوست خود در حد اعتدال دوستی کن؛ زیرا ممکن است آن دوست، روزی
دشمن تو گردد. و در دشمنی خود نیز معتدل باش؛ زیرا ممکن است همان دشمن، روزی دوست تو گردد.
بعضی از افراد در دوستی
افراط میکنند، بهطوری که همه اسرار خویش، حتی مسائل خصوصی زندگی خود را با دوست در میان میگذارند؛ در حالی که چه بسا همین شخص روزی دشمن او شود. عکس قضیه نیز صادق است. بعضی از این افراد، وقتی با کسی دشمن میشوند، در دشمنی
افراط میکنند و راه بازگشت را برخود میبندند. حضرت علی (علیهالسّلام) در نامه خود به فرزندش، به این نکته مهم و ظریف اشاره کرده، میفرماید: «ان ارَدتَ قَطیعةَ اخیکَ فَاستَبِق لَهُ مِن نَفسِک بَقیَّةً یَرجِعُ الیها ان بَدا لَه ذلک یَوما مّا»؛
اگر خواستی رابطهات را با برادرت قطع کنی، راهی برایش بگذار که اگر روزی خواست برگردد، راه بازگشت داشته باشد.
سعدی با بهرهگیری از این
روایات میگوید: «هر آن سرّی که داری، با دوست در میان منه، چه دانی که وقتی دشمن گردد، و هر گزندی که توانی به دشمن مرسان که وقتی دوست شود.»
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروّت با دشمنان مدارا (حافظ)
هر چند
اعتماد به افراد یکی از ریشهدارترین پایههای حیات
اجتماعی به شمار میرود و مورد تایید اسلام و قرآن است، اما اعتماد بیش از حد به دیگران، به خصوص در مسائل خطیر و سرنوشت ساز، با موازین عقلی و شرعی ناسازگار است.
شرع مقدس در این موارد، رعایت جانب
احتیاط و اعتدال را توصیه نموده است.
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «لاتثقنَّ باخیک کلَّ الثقة فان صرعةَ الاسترسال لاتستقالُ»؛
به برادرت زیاد
اطمینان و اعتماد مکن که در این صورت، قابل جبران نیست.
شکی نیست که در نظام حقوقی، حق
دفاع، مسلم و قطعی است. در
روایات اسلامی، مبارزه شخص با متجاوز به جان و مال، مقدس شمرده شده و جان باختن بر سر آن، به عنوان
شهادت تلقی شده است؛ اما در عین حال، این
دفاع نباید از حد تجاوز کند.
قرآن کریم میفرماید: «فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم؛
کسی که به شما
تجاوز کرد، به همان اندازه به او پاسخ دهید».
دستور اسلام در خصوص واکنش شخص نسبت به رفتار سوء دیگران، در مرحله نخست،
عفو و
گذشت و در مرحله بعدی، احقاق حق در چارچوب
انصاف و
عدل است و تجاوز از آن
جایز نیست.
این موضوع حتی در مورد قاتل
حضرت علی (علیهالسّلام) مورد تاکید قرار گرفت. حضرت علی (علیهالسّلام) در بستر (بعد از ضربت
ابن ملجم) فرمود: ای فرزندان
عبدالمطلب! مبادا بعد از شهادت من، در
خون مسلمانان غوطهور شوید و بگویید: علی (علیهالسّلام) کشته شد و به بهانه آن، خونهایی را بریزید. آگاه باشید! تنها قاتل من کشته خواهد شد. هنگامی که من از این ضربهای که بر من زده است، شهید شدم، تنها یک ضربه کاری بر او بزنید و پس از کشتن، بدن او را مثله نکنید.
در برخورد با دیگران، باید حد اعتدال رعایت شود که همان
تواضع است و از حالت
افراط و
تفریط که
تکبر و ذلت نفس است، باید اجتناب شود. حد اعتدال در رفتار با مردم، در کلام امام علی (علیهالسّلام) آمده است که فرمود: «
لیَجتمع فی قلبک الافتقارُ الی الناس و الاستغناءُک عنهم یکون افتقارُک الیهم فی لین کلامِکَ و حُسن سیرَتِک و یکونُ استغناؤُک عنهم فی نزاهةِ عرضک و بقاء عزِّک»؛
همیشه در قلب خود دو حس متضاد را با هم داشته باش، همیشه احساس کن که به مردم نیازمندی و همیشه احساس کن که از مردم بینیازی؛ اما نیاز تو به مردم، در نرمی سخن و حسن سیرت و تواضع است، و استغنای تو از مردم، در
حفظ آبرو و بقای
عزت است.
در روایتی دیگر از
امام صادق (علیهالسّلام) حد اعتدال و میانهروی در معاشرت با مردم را چنین بیان میکنند: «لاتکن فظّا غیظا یکره الناس قربکَ و لاتکن واهنا یحقِّرُک من عرفکَ»؛
تندخو و بد برخورد مباش که مردم نخواهند با تو
معاشرت کنند و خودت را آنقدر پست نگیر که هرکس تو را میشناسد، تحقیرت کند (نه فظ غلیظ باش و نه واهن).
در معاشرت با مردم، ضمن
احترام و
تکریم دیگران، باید مواظب بود که آن احترام به ذلّت و احساس حقارت منتهی نشود.
تواضع گرچه محبوب است و اجر بیکران دارد نشاید کرد با هر کس که هیبت را زیان دارد
حضرت علی (علیهالسّلام) فرمود: «روزی
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر
جمعی از اصحابش وارد شد. آنان با گشادهرویی و احترام حضرت را سید و مولای خود خواندند. حضرت سخت خشمگین شد و فرمود: این طور سخن مگویید و مرا سید و مولا نخوانید، بلکه بگویید پیغمبر ما و فرستاده خدا. به راستی و حقیقت سخن بگویید و در گفتار خود زیادهروی و
غلو نکنید که گرفتار
ضلالت و
گمراهی خواهید شد.»
تحسین اگر از حد و مرز اعتدال خارج شود، به چاپلوسی و خارج شدن از حق منجر میشود. همانطور که خودداری از تحسین نیز (که ریشه در کمرویی یا صفات رذیلهای چون
حسد دارد) موجب دلسردی و عدم کارایی افراد میشود. حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: «الثّناءُ باکثرِ من الاستحقاق ملق و التقصیرُ عن الاستحقاق یمیُّ او حسد»؛
ثنا گفتن بیش از حد شایستگی،
تملق است و کمتر از آنچه سزاوارند، یا ناشی از عجز است یا منشا آن حسد است.
ناتوانی
عقل، سبب اصلی
افراط و
تفریط است. کسانی که دچار
افراط و
تفریط میشوند، عموما دستخوش نوعی عدم تعادل و توازن هستند و اگر در همان حال بتوانند به
وجدان و عقل خود مراجعه کنند، درمییابند که هر جا دست خوش ضعف عقل گردیدهاند، به عدم تعادل مبتلا شده، راه
افراط و
تفریط پیمودهاند. امام علی (علیهالسّلام) میفرماید: «العاقل من وضع الاشیاء مواضعها و الجاهل ضدّ ذلک»؛
عاقل کسی است که هر کاری را به وقت و در جای خود انجام میدهد، و
جاهل کسی است که ضدّ این عمل میکند.
در جای دیگر، ناآگاهی انسان عامل
افراط و
تفریط معرفی شده است. امام علی (علیهالسّلام) فرمود: «لایری الجاهل الا
مفرطا او
مفرّطا.»
پایگاه اطلاعرسانی حوزه، برگرفته از مقاله «اعتدال و میانهروی در اسلام۱»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۴/۱۱. پایگاه اطلاعرسانی حوزه، برگرفته از مقاله «اعتدال و میانهروی در اسلام۲»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۴/۱۱. پایگاه اطلاعرسانی حوزه، برگرفته از مقاله «اعتدال و میانهروی در اسلام۳»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۴/۱۱.