مَنطِقَ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مَنطِقَ:(عُلِّمْنا مَنطِقَ الطَّيْرِ) «مَنطِقَ» از مادّۀ «
نطق» به معنى «سخن گفتن» است.
به موردی از کاربرد «
مَنطِقَ» در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوودَ وَ قالَ يا أَيُّها النّاسُ عُلِّمْنا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَ أوتينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبينُ) «و
سلیمان وارث
داود شد، و گفت: اى مردم!
زبان پرندگان به ما
تعلیم داده شده، و از هر چيز به ما عطا گرديده به
یقین؛ اين
فضیلت آشكارى است.»
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرمایند:
و
کلمه منطق و نيز كلمه «
نطق» هر دو به معناى
صوت يا صوتهاى متعارفى است كه از حروفى تشكيل يافته و
طبق قرارداد واضع
لغت، بر معنىهايى كه منظور نظر
ناطق است دلالت مىكند و در اصطلاح، اين صوتها را كلام مىگويند و بنا بر آنچه
راغب گفته:
اين دو كلمه جز بر سخنان
انسان اطلاق نمىشود،- مثلا به صداى
گوسفند و يا
گنجشک نطق يا
منطق گفته نمىشود- ولى در
قرآن کریم در معنايى وسيعتر استعمال شده و آن عبارت است از دلالت هر چيزى بر مقصودش.
مکارم شیرازی در
تفسیر نمونه میفرمایند:
«
منطق الطّير» در آيه مورد بحث، به معنى «سخن يا زبان پرندگان» است.
چنانكه سليمان (علیهالسلام) به مردم گفت: اى مردم به ما سخن گفتن پرندگان آموخته شده است، گرچه بعضى مدعى هستند كه تعبير
نطق و سخن گفتن در مورد غير انسانها جز به عنوان مجاز ممكن نيست، ولى اگر غيرانسان نيز اصوات و الفاظى از دهان بيرون بفرستد كه بيانگر مطلبى باشد
دلیل ندارد كه آن را
نطق نگوييم، چرا كه «
نطق» هر لفظى است كه بيانگر حقيقتى و مفهومى باشد.
«
ابن منظور» در
لسان العرب مىگويد:
«
نطق همان تكلم است» سپس مىافزايد: «تكلم هر چيزى
نطق اوست، و آيۀ:
(عُلِّمْنٰا مَنْطِقَ اَلطَّيْرِ)، نيز از همين باب است.»
سپس از يكى ديگر از علماى ادب، يعنى «
ابن سیده» نقل مىكند (برخلاف آنچه بعضى گفتهاند كه
نطق مخصوص انسان است) گاهى
نطق در غيرانسان نيز به كار مىرود.
توجه به اين نكته لازم است كه علماى
منطق و فلاسفه،
نطق را به
قدرت تفكر كه به انسان توانايى براى سخن گفتن مىدهد اطلاق كردهاند.
البته نمىخواهيم بگوييم كه آن صداهاى مخصوصى كه گاه بعضى از حيوانات به هنگام
خشم و
غضب يا رضايت و خشنودى، يا از درد و رنج و يا اظهار و اشتياق نسبت به بچههاى خود سرمىدهند
نطق است، نه اينها اصواتى است كه مقارن با حالتى از دهان آنها برمىخيزد، ولى به طورى كه در آيات بعد مشروحا خواهد آمد مىبينيم كه سليمان با
هدهد مطالبى را رد و بدل مىكند، پيامى به
وسیله او مىفرستد، و بازتاب پيامش را از او جويا مىشود.
اين نشان مىدهد كه حيوانات علاوه بر اصواتى كه بيانگر حالات آنها است توانايى دارند كه به فرمان خدا در شرايط خاصى سخن بگويند، همچنين است بحثى كه درباره سخن گفتن
مورچه در آيات آينده خواهد آمد.
البته گاه
نطق در معنى وسيعى در
قرآن به كار رفته است كه در
حقیقت روح و نتيجه
نطق را بيان مىكند، و آن «بيان ما فى الضمير» است، خواه از طريق الفاظ و سخن باشد و خواه از طريق حالات ديگر، مانند آيه:
(هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِ) «اين كتاب ما است كه به
حق براى شما سخن مىگويد.»
ولى نيازى نيست كه ما
نطق را در مورد گفتگوى سليمان با پرندگان به اين معنى
تفسیر كنيم، بلكه سليمان طبق ظاهر آيات
فوق مىتوانست الفاظ خاص پرندگان را كه براى انتقال مطالب به كار مىبرند تشخيص دهد، و با آنها سخن بگويد.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «منطق»، ج۴، ص ۴۷۲.