• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نطق (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





نُطْق (به ضم نون و سکون طاء) و مَنْطِق (به فتح میم و سکون نون و کسر طاء) از واژگان قرآن کریم به معنای سخن گفتن است.



نُطْق و مَنْطِق: به معنی سخن گفتن است؛ در قاموس گوید: «نَطَقَ‌ یَنْطِقُ‌ نُطْقاً و مَنْطِقاً و نُطُوقاً» یعنی تکلّم کرد با صوت و حروفی که معانی با آنها فهمیده می‌شود.
راغب نیز آن را مسلّم دانسته و گوید: در غیر انسان بالتبع گفته شود.


در مجمع ذیل‌ (عُلِّمْنا مَنْطِقَ‌ الطَّیْرِ) از اهل عربیّت نقل کرده که نطق در غیر بنی آدم به کار نرود و در غیر انسان صوت گویند، ولی مجمع از مبرّد نقل می‌کند: هر که از خود چیزی را بیان کند ناطق و متکلّم خوانده می‌شود؛ رؤبه چنین گوید:
لو انّنی اعطیت علم الحکل‌علم سلیمان کلام النمل‌

حکل آنست که صدایش شنیده نشود، یعنی: «ای کاش علم حکل به من داده می‌شد، مانند علم سلیمان به کلام نمل».
ناگفته نماند قرآن کریم آن را در انسان، پرندگان، کتاب و هر شی‌ء به کار برده است‌: (ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوی‌ • وَ ما یَنْطِقُ‌ عَنِ الْهَوی‌) (كه هرگز دوست شما [رسول خدا] گمراه نشده و منحرف نگرديده است، و هرگز از روى هوای نفس سخن نمى‌گويد). آن همه به صورت انسان بوده باشند.
مناسب است چند آیه را بررسی کنیم:
۱- (وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا اَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ‌ الطَّیْرِ وَ اُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ) «سلیمان از داود ارث برد و گفت: ‌ای مردم تکلّم پرندگان به ما تعلیم شده و هر آنچه (لازم بود) به ما داده شده است». آیه صریح است در اینکه پرندگان سخن می‌گویند و ما فی الضمیر خویش را با صداهائی که در می‌آورند بیان می‌دارند، امروز این مطلب بر همه روشن شده آواز مرغان صدای حیوانات همه سخن گفتن و تکلّم آنهاست ولی ما از آنها سر در نمی‌آوریم. مرغ با جوجه‌اش و حیوانات با بچه‌هاشان و غیر بچه‌هاشان سخن می‌گویند.
قرآن مبین طرح مسئله کرده تا مردم بدان پی ببرند، دانشمندان در این باره کتاب‌ها نوشته و زحمت‌ها کشیده‌اند، حتی در سخن گفتن مورچگان به وسیله شاخک‌ها و زنبور عسل با رقص و غیر آنها.
۲- (هذا کِتابُنا یَنْطِقُ‌ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ اِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‌) (اين نامه اعمال شماست كه ما نوشته‌ايم و به حق بر ضد شما سخن مى‌گويد؛ ما آنچه را انجام مى‌داديد مى‌نوشتيم).
(وَ لَدَیْنا کِتابٌ‌ یَنْطِقُ‌ بِالْحَقِ‌) (و نزد ما كتابى است كه به حق سخن مى‌گويد).
آیات راجع به کتاب اعمال است که با انسان سخن خواهند گفت. نطق و استنساخ می‌رساند که ضبط اعمال انسان به صورت ضبط صوت و فیلم سینما و بالاتر از آنست.
۳- (حَتَّی اِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ اَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ • وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا اَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی‌ اَنْطَقَ‌ کُلَّ شَیْ‌ءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ...) (وقتى به آن مى‌رسند، گوش‌ها و چشم‌ها و پوست‌هاى تنشان به آنچه انجام مى‌دادند گواهى مى‌دهند، آنها به پوست‌هاى خود مى‌گويند: «چرا بر ضدّ ما گواهى داديد؟!» جواب مى‌دهند: «همان خدايى كه هر موجودى را به سخن در آورده ما را گويا ساخته تا حقايق را بازگو كنيم؛ و او شما را نخستين بار آفريد).
در این دو آیه تصریح‌ شده که گوش‌ها و چشم‌ها و پوست‌ها روز قیامت بر اعمال آدمی گواهی دهند، ممکن است بگوئیم مراد از شهادت، شهادت طبعی است مثل ضخیم شدن پوست دست کارگر، ولی آیه بعدی می‌گوید: به پوست‌های خود (پرخاش کرده) گویند: چرا بر علیه ما گواهی دادید؟! معلوم می‌شود که پوست با شعور بوده و سخن انسان را خواهد شنید، آن‌وقت جواب پوست‌ها عجیب است که خواهند گفت: (اَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی‌ اَنْطَقَ‌ کُلَّ شَیْ‌ءٍ) «خدائی که هر چیز را به سخن در آورده ما را به سخن و تکلّم در آورد».
از این روشن می‌شود که در قیامت تکامل به حدّی خواهد رسید که همه چیز زنده و همه چیز ناطق و همه چیز با شعور خواهد بود و انسان با دست و پای خود سخن گفته و جواب خواهد شنید. در لفظ «جهنّم» راجع به این مطلب توضیحی داده شده است. نظیر این آیه است آیه‌: (الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی‌ اَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا اَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ اَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ‌) (امروز بر دهانشان مُهر مى‌نهيم، و دست‌هايشان با ما سخن مى‌گويند و پاهايشان به كارهايى كه انجام مى‌دادند گواهى مى‌دهند). مشروح این بحث در کلمه «قیامت» دیده شود.
به جان خودم قسم: اگر یک متفکر، بی‌غرض در این‌گونه آیات فکر کند و بداند که این کلمات در موقعی طلوع کرده که در محیط تاریک عربستان جهل و نادانی بر همه چیز حکومت می‌کرد، شکّ نخواهد داشت در اینکه این سخنان از مبدء لایزال سرچشمه گرفته نه از بشر.


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۷، ص۷۹.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۸۱۱.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۵، ص۲۳۹.    
۴. فیروزآبادی، قاموس المحیط، ج۳، ص۲۸۵.    
۵. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۸۱۱.    
۶. نمل/سوره۲۷، آیه۱۶.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۴.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۸۸.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۴.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۸۹.    
۱۱. نجم/سوره۵۳، آیه۲-۳.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲۶.    
۱۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۷.    
۱۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۴۲.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۶۱.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۳۷۹.    
۱۷. نمل/سوره۲۷، آیه۱۶.    
۱۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۴۹.    
۱۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۹۷.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۴.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۸۸.    
۲۲. جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۹.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۰۱.    
۲۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۷۸.    
۲۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۲۷۰-۲۷۱.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۲۰.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۳۶۷.    
۲۸. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۲.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴۶.    
۳۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۴۲.    
۳۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۷.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۷۸.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۶۳.    
۳۴. فصلت/سوره۴۱، آیه۲۰-۲۱.    
۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۷۹.    
۳۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۷۹.    
۳۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۵۷۶.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۴.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج، ص.    
۴۰. یس/سوره۳۶، آیه۶۵.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۴.    
۴۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۰۳.    
۴۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۱۵۳.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۷۳.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۴۲۸.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "نطق"، ج۷، ص۷۹.    






جعبه ابزار