مهریه (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از عناوین و موضوعات مطرح شده در
آیات قرآن، «
مَهريّه» است.
مَهريّه در شرع، اسم براى چيزى است كه در مقابل بضع (
آمیزش با زن) به وسيله
ازدواج يا
وطی يا
مرگ و يا از بين بردن
بکارت به صورت اجبارى
واجب مىشود.
در اين عنوان آیاتی معرفی میشوند که در آنها از واژههاى «اتى»، «اجر»، «صدقة»، «فريضة» و برخى از مشتقّات آنها و نيز عبارات مفيد معناى آن استفاده شده است.
ازدواج بر دو قسم است:
دائم و
منقطع. و به مهر «صداق» گفته میشود.
هر آنچه را که مسلمان مالکش میشود، صحیح است که مهر قرار داده شود؛ عین باشد یا دین یا
منفعت عین مملوکی از قبیل خانه یا مزرعه یا حیوان. و صحیح است که منفعت شخص آزادی مهر قرار داده شود، مانند تعلیم صنعت و مانند آن از هر عمل حلالی، بلکه ظاهر آن است که حق مالی که قابل نقل و انتقال است، صحیح است که مهر قرار داده شود مثل
حق تحجیر و مانند آن. و مقدار تعیینشدهای ندارد، بلکه مقدار آن، چیزی است که زوجین به آن رضایت پیدا کنند، زیاد باشد یا کم مادامیکه به سبب کم بودن، از مالیّت خارج نشود. البته از طرف زیادی
مستحب است که از
مهر السنه بیشتر نباشد و آن پانصد درهم است.
اگر چیزی که به ملک مسلمان در نمیآید، مهر قرار داده شود، مانند
شراب و
خوک، عقد صحیح است ولی مهر باطل است؛ پس زن چیزی را با عقد مالک نمیشود، ولی با دخول، مستحق مهر المثل میشود، البته در موردی که شوهر
غیر مسلمان باشد، تفصیل است.
مهر باید طوری تعیین شود که از
ابهام خارج شود، پس اگر یکی از این دو چیز را، یا خیاطی یکی از دو پارچه را مثلًا مهر قرار دهد، مهر
باطل میشود، نه
عقد. و برای زن با دخول به او، مهر المثل ثابت است، البته تعیینی که در بیع و مانند آن از معاوضات معتبر است، در مهر معتبر نمیباشد. پس مشاهده چیز حاضر کفایت میکند؛ اگرچه کیل یا وزن یا تعداد یا ذرع آن را نداند مانند یک کپّه گندم و یک تکه طلا و یک طاقه از پارچه که مشاهده شده است و یک کپّه حاضر از گردو و امثال اینها.
ذکر مهر در صحت عقد دائم شرط نیست، پس اگر زنی را عقد کند و اصلًا مهری برایش ذکر نکند عقد صحیح است، بلکه اگر تصریح به عدم مهر کند صحیح است و به این، یعنی به واقع ساختن عقد بدون مهر «تفویض بضع» گفته میشود و به زنی که مهری در عقدش ذکر نشده، «مفوّضة البضع» گفته میشود.
اگر عقد بدون مهر واقع شود، زن قبل از دخول چیزی را مستحق نمیشود، مگر اینکه او را
طلاق دهد؛ پس زن استحقاق دارد که مرد به حسب حالش از غنا و فقر و باز بودن دست و تهی بودن آن، چیزی را از
دینار یا درهم یا لباس یا چهارپا یا
غیر اینها به او بدهد و به این چیز، «
متعه» گفته میشود. و اگر عقد قبل از دخول با چیزی
غیر از طلاق فسخ شود، مستحق چیزی نمیباشد. و همچنین است اگر یکی از آنها قبل از دخول بمیرد. و اما اگر به او دخول نموده باشد به سبب آن، مستحق
مهر امثال خودش میباشد.
ذکر مهر در ازدواج موقت شرط است، پس اگر اخلال به آن نماید باطل است. و معتبر است که مهر مالیّت داشته باشد؛ چه عین خارجی باشد یا کلی در ذمّه یا منفعت یا عملی باشد که برای عوض قرار گرفتن صلاحیت داشته باشد یا حقی از حقوق مالی باشد مثل تحجیر و مانند آن. و معتبر است که با کیل یا وزن در مکیل و موزون؛ و با شمردن در معدود؛ یا با مشاهده یا وصفی که رافع جهالت باشد، معلوم باشد. و مقدار آن بستگی به رضایت طرفین دارد؛ کم باشد یا زیاد.
زنی که به عقد تمتع در آمده، مهر را با عقد مالک میشود؛ پس بر
شوهر لازم است که مهر را بعد از عقد - در صورتی که آن را مطالبه نماید - به او بدهد؛ اگرچه استقرار تام آن بستگی به دخول و وفای زن به تمکین در تمام مدت دارد، پس اگر مرد مدت متعه را به زن ببخشد، در صورتی که قبل از دخول باشد نصف مهر بر مرد لازم میشود و اگر بعد از دخول باشد همه آن بر او لازم است؛ اگرچه از مدت متعه ساعتی بگذرد و چند ماه یا چند سال از مدت باقی بماند، پس مهر بر آنچه که از مدت گذشته و آنچه که باقی مانده است، تقسیم نمیشود. البته اگر مدت را نبخشد و زن هم وفای به آن مدت ننماید و به او تمام مدت را تمکین نکند، میتواند مهر او را به نسبت آن قرار بدهد، اگر نصف است نصف و اگر ثلث است ثلث و به همین منوال، به
غیر از
ایام حیض، پس برای ایام حیض چیزی از مهر کم نمیشود. و در الحاق سایر عذرها مانند بیماری سخت و مانند آن به ایام حیض یا عدم آن دو وجه، بلکه دو قول است و احتیاط با
مصالحه کردن ترک نشود.
اگر عقد واقع شود و با
تمکین کردن زن، به او دخول ننماید تا اینکه مدت آن منقضی شود تمام مهر بر مرد استقرار پیدا میکند.
اگر فساد عقد معلوم شود، به اینکه روشن شود که شوهر دارد یا مثلًا خواهر زوجه یا مادر زوجه میباشد و به او دخول ننماید مهری ندارد. و اگر زن، مهر را گرفته باشد، مرد حق دارد که آن را از زن برگرداند، بلکه اگر
تلف شود بر زن است که عوض آن را بدهد. و همچنین است اگر به او دخول نماید و زن فساد آن را بداند. و اما اگر زن
جاهل باشد حق مهر المثل را دارد، پس اگر آنچه را که گرفته است بیشتر از مهر المثل باشد زیادی را برمیگرداند و اگر کمتر باشد آن را کامل میکند.
آسانگیری در مهریه (قرآن)،
احکام مهریه (قرآن)،
ازدواج بیمهریه (قرآن)،
استرداد مهریه (قرآن)،
تصاحب مهریه (قرآن)،
تعیین مهریه (قرآن)،
تغییر مهریه (قرآن)،
چشمپوشی از مهریه (قرآن)،
سقوط مهریه (قرآن)،
فلسفه مهریه (قرآن)،
مالک مهریه (قرآن)،
مطالبه مهریه (قرآن)،
مقدار مهریه (قرآن)،
ملکیت مهریه (قرآن)،
مهریه در ازدواج موقت (قرآن)،
مهریه در جاهلیت (قرآن)،
مهریه در شریعت شعیب (قرآن)،
مهریه قبل از اسلام (قرآن)،
مهریه اهل کتاب (قرآن)،
مهریه زن کافر (قرآن)،
مهریه زن مطلقه (قرآن)،
مهریه کنیز (قرآن)،
هبه مهریه (قرآن).
•
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳۰، ص۲۸۳، برگرفته از مقاله «مهریه». •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی