ملاک اتمام حجت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در اینکه برخورد
خداوند با گمراهان به چه صورت خواهد میان متکمان مورد اختلاف میباشد که تفصیلا در این مقاله به آن پرداخته شده است.
اندیشهوران مسلمان در برابر این پرسش که
عذاب گمراهان با توجّه به اصل
عدالت خداوند بر چه اساس و مبنایی قابل قبول است، به سه جهت گراییده و سه دیدگاه کلامی متفاوت را پدید آوردهاند.
برخی از اهل حدیث
سنی و اخباریان شیعه
با تمسّک به آیات ۱۷۲ـ۱۷۳ اعراف
و پارهای
روایات شیعه و سنّی
به وجود جهانی پیش از
دنیا به نام
عالم ذرّ اعتقاد ورزیده و گواهی تک تک مردم به خداوندی خدا در آن جهان را مبنای مشروعیّت عذاب گمراهان شمردهاند.
قرآن در آیات مذکور به صراحت از این گواهی یادکرده و هرگونه بهانه از سوی مردم مبنی بر غفلت یا تأثیرپذیری از محیط و تربیت خانوادگی را با وجود آن مردود شمرده است: «واَشهَدَهُم عَلی اَنفُسِهِم اَلَستُ بِرَبِّکُم قالوا بَلی شَهِدنا اَن تَقولوا یَومَ القِیـمَةِ اِنّا کُنّا عَن هـذا غـفِلِین • اَو تَقولوا اِنَّما اَشرَکَ ءاباؤُنا مِن قَبلُ وکُنّا ذُرِّیَّةً مِن بَعدِهِم اَفَتُهلِکُنا بِما فَعَلَ المُبطِـلون».
متألّهان عقلگرا با توجّه به فلسفه و حکمت این گواهی که
اتمام حجت و دفع هرگونه زمینه بهانهآوری است، فرضیّه عالم ذرّ را با توجّه به فراموشیِ گواهیِ گرفته شده در آن عالم پس از ورود به دنیا ناکافی شمردهاند.
این گروه از مفسّران
و متکلّمان،
آیهمزبور را به وجود نیروی
عقل و
فطرت که انسان را بهسوی خداوند رهنمون میسازد،
تفسیر کردهاند. برخی نیز بر مبنای دیدگاه عرفانیِ «مراتب هستی انسان»، به تحقّق این گواهی در نشأه ملکوتی انسان نظر دادهاند.
اختلاف
معتزله و
اشاعره در حجّیّت تکلیف عقلی در برابر تکلیف سمعی، دو پاسخ دیگر برای پرسش پیش گفته پدید آورده است. آیات ۱۶۵
نساء; ۱۹
مائده ; ۱۱۵ توبه
; ۱۵
اسراء،
، محور مجادلات کلامی در این بحث هستند. اشاعره با استدلال به این آیات، هیچ حجّیّتی برای عقل پیش از نزول
شرع قائل نشده و سرپیچی از تکالیف عقلی را فاقد هرگونه عذاب شمردهاند.
معتزلیان در پاسخ، یا مفاد آیات را به موارد غیر مستقلاّت عقلیّه اختصاص داده یا مفهوم
رسول را توسعه دادهاند و شامل بر رسول ظاهری و باطنی دانسته و در نتیجه، حجّیّت عقل را نیز برای
استحقاق عذاب الهی کافی شمردهاند.
اشعریان در همین ۲ نقطه بر معتزلیان خرده گرفته و لازمه آن نظر را بیفایده بودن
بعثت پیامبران پنداشتهاند؛ بدین جهت برای عقل، هیچگونه استقلال و صلاحیّت صدور احکام تکلیفی قائل نشده و به توقّف عذاب بر بعثت پیامبران نظر دادهاند.
فخر رازی در استدلال بر نظریّه اشاعره به آیات ۱۵ اسراء
و ۱۶۵ نساء
تمسّک جسته؛ سپس از برخی اعتراضات وارد بر این استدلال یادکرده و در پایان، عقل (در نقش نیروی خواهان منفعت و پرهیز از زیان) را برای ثبوت وجوب بر ما کافی شمرده است؛ ولی با این حال خداوند را منزّه از آن میداند که عقل از سوی او حکم وجوب را صادرکند.
متکلّمان شیعه در دورههای نخستین، نظر واحدی در این زمینه ارائه نکردهاند؛ امّا در دورههای بعد تا اندازهای با معتزلیان همراه گشتهاند.
شیخ مفید (م.۴۱۳ق.) در نقل عقیده رسمی
امامیه، عقل را در همه موارد نیازمند شرع شمرده و هیچگونه استقلالی برای آن در مقام شناخت تکالیف قائل نشده و در نتیجه، عذاب را فقط درصورت مخالفت از دستورهای شرعی رسولان مجاز میشمرد.
این دیدگاه بهطور کامل با دیدگاه اشعریان تطبیق میکند.
درحالیکه
شیخطوسی (م.۴۶۰ق) از شاگردان شیخ مفید (تحت تأثیر
ابوعلی جبائی (م.۳۰۳ق.) از بزرگان معتزله) در مقام بیان دیدگاه رسمی اهل
عدل و
توحید و ازجمله عقلگرایان شیعه، نهتنها عذاب را درصورت مخالفت با تکالیف عقلی مجاز میشمرد، بلکه فرستادن پیامبران را (بر مبنای
نظریه لطف در بحث از فلسفه بعثت پیامبران) برای کسانیکه خداوند از تأثیرناپذیری آنها دربرابر پیامهای
انبیا خبر دارد، غیر ضرور میداند؛ در نتیجه، پیامبران فقط برای ابلاغ تکالیف غیرقابل شناخت بهوسیله عقل یا اتمامحجّت با تأکید و تأیید تکالیف عقلی مبعوث میشوند. بنابراین طرز تلقّی، حجّت عقل در رتبهای مقدّم بر حجّت سمع قرار دارد و تکالیف سمعی بر تکالیف عقلی مبتنی است.
طبرسی (م.۵۴۸ق.) در مقام جمع میان ۲ دیدگاه مزبور، میان استحقاق و فعلیّت عذاب در خصوص تکالیف عقلی فرق نهادهاست؛ بنابراین، گرچه تخلّف در این موارد نیز استحقاق عذاب را در پی دارد، ولی خداوند به استناد آیه۱۵ اسراء
از روی لطف و مرحمت خویش، هرگونه عذابی را پیش از بعثت پیامبران بر خود روا نشمرده است.
این دیدگاه، میان عقل گرایان دورههای بعد نیز استمرار یافته و نقد و بررسی شده است.
بحث مزبور، ارتباط مستقیمی با توانایی عقل در شناخت مصالح و مفاسد واقعی احکام داشته
و در قرون بعدی تحت عنوان
حسن و قبح عقلی و شرعی در
دانش اصول فقه دنبال شده و به این دیدگاه رایج پایان پذیرفته است که عقل انسان در نقش رسول باطنی خداوند در مواردی که از آن به مستقلاّت عقلیّه یاد میشود، به شناخت تکالیف خویش توانا بوده و انسان درصورت تخلّف از آنها همانند تخلّف از تکالیف شرعی سزاوار عذاب خواهد بود.
با این حال، برخی معاصران، تخلّف از فرمانهای وحیانی
پیامبر را مستلزم عذابی سختتر در مقایسه با تخلّف از دستورهای عقل و فطرت شمرده و عذاب مذکور در آیه۱۵ اسراء
را به این نوع تخلّف اختصاص دادهاند.
نظریّات کلامی درباره ملاک اتمامحجّت با تأثیر در حوزه
فقه، نظریّات گوناگونی را درباره اصل اوّلی افعال در حالت پیش از نزول حکم شرعی یا در موارد دست نیابی به حکم شرعی پدید آوردهاند.
معتزله
بغداد و طایفهای از امامیّه، به گزارش شیخ طوسی که یادی از آنها در منابع به چشم نمیخورد، اصل اوّلی را
حرمت میشمردند.
معتزله
بصره،
اشاعره،
شیخ صدوق(م.۳۸۱ق.) و سیّد مرتضی
(م.۴۳۶ق.) از شیعه و عموم
فقیهان و
اصولیان،
به اصل
اباحه نظر دادهاند که در دورههای بعد در اصول فقه شیعه به
اصل برائت شهرت یافته است.
شیخ مفید
و شیخ طوسی
از شیعه و ظاهریان اهلسنّت،
به لزوم توقف و کوشش برای یافتن
حکم شرعی فتوا دادهاند. این دیدگاه در دورههای بعد میان اخباریان شیعه رواج داشته است؛
البتّه پارهای از قائلان به
اصل احتیاط و توقّف به وجود ادلّهای شرعی مبنی بر اباحه در موارد فقدان نص و جهل به حکم شرعی اعتقاد داشتهاند که اصل اوّلی را تخصیص میزند.
یکی از مهمترین ادلّه قائلان به اصل اباحه و برائت، آیات ۲۸۶
بقره; ۱۱۵
توبه ; ۱۵ اسراء
و ۷
طلاق بوده است. در این آیات، شمول تکلیف الهی به میزان آگاهی و توانایی
انسان دانسته، و عذاب و گمراهی مردم به فرستاده شدن رسول و تبیین کامل
محرمات الهی منوط شده است. فقیهان و اصولیان با استفاده از قرینه تناسب حکم و موضوع به تنقیح مناط این آیات پرداخته و معنای گستردهای از مفهوم رسول برداشت کرده و عذاب مذکور در آیات را به عذاب دنیایی منحصر نشمردهاند.
در واقع این آیات، بیشتر درصدد ارشاد به حکم عقلی «
قبح عقاب بلابیان» بوده که در پرتو اعتقاد به عدل الهی شکل گرفته است.
البتّه طرفداران اصل احتیاط نیز بهرغم پذیرش اصل این قاعده میتوانند با تمسّک به اوامر لزوم احتیاط در
روایات، آنها را نوعی بیان شمرده، بدین وسیله، قاعده عمومی برائت را تخصیص زنند.
به هر روی، طرفداران اصل برائت درباره مفاد این آیات و امکان استنباط اصل برائت از آنها، بحثهای گستردهای انجام داده و برخی از آنها بهرغم پذیرش اصل برائت، مفاد این آیات را از اصل مذکور بیگانه شمرده
و برخی دیگر، این آیات را مهمترین و محکمترین دلیل بر اثبات اصل مذکور دانستهاند.
موضوع اتمامحجّت خداوند بر
بندگانش (چه در حوزه کلام و چه در حوزه فقه) نوعی تکثّرگرایی در پذیرش اَعمال و
پلورالیسم نجات را در پی دارد. خداوند در آیات متعدّدی، عذاب گمراهان را درصورتی بر خود مجاز میشمرد که پیامش به آنها رسیده باشد.
این شرط بهطور طبیعی برای کسانیکه پیام اسلام یا بخشی از دستورهای آن هرگز به آنها نرسیده یا به هیچ وجه احتمال حقّانیّت آن دین یا لزوم اجرای برخی احکام در ذهنشان خطور نمیکند، فراهم نیست. اهل فترت در اصطلاح متکلّمان اسلامی در تقارب با این دو گروه بوده و حکم آنها بر اینان نیز قابل حملاست.
در اصطلاح فقیهان نیز عنوان «
جاهل قاصر» در برابر «جاهل مقصر» بر اینگونه افراد اطلاق میشود.
این افراد در زمره کودکان و دیوانگان و... بنا به اقتضای اصل عدل الهی و به استناد مفاد آیات اتمامحجّت، از تکالیف شرعی معاف هستند و بر آنها عذابی در
قیامت نخواهدبود.
برخی پیشینیان
اهل حدیث حکایت شده که آنان را اهل
جهنم میشمردند.
عموم متکلّمان و فقیهان از مذاهب گوناگون اسلامی، این افراد را
روز قیامت، در زمره اهل
نجات شمرده
یا به استناد پارهای روایات، به انجام امتحانی در خصوص آنها در قیامت معتقد شدهاند تا بدین وسیله، جهنّمیان از
بهشتیان جدا شوند.
برخی نیز با تفکیک کسانیکه دیانت فطری آنها مطابق با دین حق، خالص و سالم مانده و کسانیکه در اثر ناآشنایی با دین حق، به گمراهی منحرف شدهاند، میان هر دو نظر جمع کرده و دسته اوّل را اهل
نجات و دسته دوم را اهل امتحان شمردهاند.
این درحالی است که طرفداران نظریّه
نجات، با توجّه به دیدگاه
قرآن و عموم روایات درباره اصل عدالت الهی و ابتنای هرگونه مجازات آخرتی بر اعمال دنیایی و پایان دوره تکلیف و امتحان در این جهان، به نقد نظریّه امتحان و مستندات روایی آن پرداختهاند.
از سوی دیگر، در روایات متعدّدی از
امامان شیعه نیز آشنایی مردم با وظایف و تکالیفشان برعهده خداوند شمرده شده و درصورت نرسیدن بخشی از پیام خدا به آنها، از آنان رفع مسؤولیّت شده است.
آیه۶۲ بقره
نیز که از
نجات یافتن پیروان ادیان دیگر درصورت
ایمان و
عمل صالح یاد میکند، بر دیدگاه مورد نظر قابل حمل است؛ گرچه عموم مفسّران، منظور از ایمان در این آیه را پذیرش
اسلام دانستهاند.
قول ابنعبّاس مبنی بر نسخ این آیه به آیه۸۵ آلعمران
، برداشت نخست از آیه را تقویت میکند.
با این همه، هر انسانی بهاندازه توانایی عقلانی و فطری خویش به برخی مسؤولیّتهای اخلاقی و اعتقادات درست پی میبرد
که متکلّمان اسلامی را به بحث از امکان عذاب این افراد درصورت تخلّف از اینگونه تکالیف عقلی کشانده است. معتزلیان و اشاعره به اقتضای مبانی خویش در تکلیف عقلی و سمعی، بهترتیب، به مسؤولیّت و عدم مسؤولیّت افراد در برابر اینگونه تکالیف قائل شدهاند.
امّا برخی سنّیان اهلحدیث در اعتقادی متناقض، برای تکالیف عقلی، مسؤولیّتی قائل نشده و غیر مسلمانانِ ناآشنا به اسلام را اهل جهنّم شمردهاند.
این بحث به حوزه احکام ظاهری فقه نیز کشانده شده است.
شهید ثانی در بحث از شرط
عدالت در گواهی و
شهادت شرعی، به امکان تحقّق این شرط در خصوص هر انسانی از هر
دین و مذهبی درصورت اعتقاد راسخ و یقینی به حقّانیّت آیین خویش و عمل به اقتضای دستورهای آن قائل شده
که مخالفت شدید دیگر فقیهان را در پی داشته است.
گویا این گروه، به استناد آیاتی که از برانگیختن پیامبرانی برای هر امّت
و روشن شدن کامل راه
هدایت از گمراهی
سخن میگویند، دین و آیین حق را امروزه بر همگان قابل شناخت دانسته، ناآشنایی برخی مردم را از روی تقصیر یا
عناد و
لجاجت میشمرند.
دانشنامه موضوعی قرآن.