ملا پیونده
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ملا پیونده یا ملا پاونده از رهبران سیاسی روحانی
افغانستان در
قرن چهاردهم هجری میباشد.
در اواخر ماه
صفر و یا اویل
ربیع الاول ۱۳۰۶ ق/ نوامبر ۱۸۸۸ و هنگام شورش طایفه اندری وی به همراه مفتی عبدالرحیم و چند تن دیگر، نامهای خطاب به مردم «جاغوری» در ولایت «غزنه» نوشته و از
تردید آنان در یاری کردن به ایشان گلایه نمودند و خود را دشمن پادشاه، امیرعبدالرحمن خان (۱۲۹۷-۱۳۱۹ق) دانستند.
ماموران امیر، نامه را به وی نشان دادند و او (که در آن زمان در
ترکستان به سر میبرد) در ۸ ربیع الاول همان سال دستور داد تا همه نویسندگان را دستگیر کنند و به
قتل رسانند که از جمله آنان ملا پیونده بود. اما و ظاهرا از آن
توطئه جان سالم به در برد.
به دنبال «معاهده دیورند» میان امیر عبدالرحمن خان (۱۲۹۷-۱۳۱۹ق)، پادشاه
افغانستان، با ژنرال «دیورند» نماینده
انگلستان، در ۱۳۱۱ق/۱۸۹۳، برخی از مناطق سرحدی افغانستان و طوایف آنجا مانند باجور، وزیری، مسعودی و تیرا که مبارزات گستردهای بر ضد انگلیسیها انجام داده بودند به انگلستان واگذار شد و امیر متعهد گردید که هیچ گونه دخالت و چشمداشتی نسبت به آن مناطق و مردم آنجا نداشته باشد. این معاهده با فشار سیاسی انگلستان و بدون رای گیری امیر عبدالرحمن با نمایندگان طوایف سحدی و نیز بدون نظرخواهی از معتمدان دربار، امضا گردید.
وقتی که مردم طوایف سرحدی از توافق پنهانی امیر با انگلیسیها آگاه شدند و از یاری امیر در مقابله با انگلیسیها ناامید گردیدند خود
قیام کردند. علمای مجاهدی چون ملانجم الدین، ملا یارمحمد قدیم و ملا پیونده در راس نیروهای مبارز طوایف قرار گرفتند. طایفه وزیری و مسعودی به رهبری ملا پیونده بر نیروهای انگلیسی حمله برده و تلفات سنگینی به آنها وارد نمودند. امیر گرچه اقدام نظامی آشکاری در حمایت از طوایف سرحدی انجام نداد اما برای حفظ
حیثیت سیاسی خود، مخفیانه برای آنها
پول و
اسلحه فرستاد تا از آن طریق خود را مخالف انگلیسیها و همدرد آنها نشان دهد. علاوه بر آن مبلغانی به سرحدات اعزام کرد و به نشر رسالات تبلیغی جهادی در میان مردم آن ناحیه پرداخت.
این اقدامات امیر موجب گردید تا رهبران جهادی سرحد گمان برند که امیر سیاستی ضد انگلیسی در پیش گرفته است، از اینرو بار دیگر متوجه وی شدند و نامههایی راجع به وجوب اطاعت از امیر در برابر انگلیسیها از تمام سرحدات به امیر نوشتند و رهبران بزرگی مانند ملاپیونده و ملا نجم الدین بعدها برای اظهار اطاعت از امیر به
کابل آمدند و به
تشویق لفظی وی سالها به
جهاد خود ادامه دادند.
ملا پیونده در نامهای توسط خلیفه نورمحمد (واقعه نگار امیر در پکتیا)، برای امیر نوشت: «قوم مسعود و بعضی از دیگر مردم وزیری در تحت امر من درآمدهاند و بر هر ده خانواری یک
مرد مسلح گذاشته، امر به مواجب دادن کردهام و چون مطیع فرنگ نیستم آرزومندم که محض رضای
خدا و
پیغمبر با من مشورتی کنید که از شر
کافر خلاص شویم، زیرا که
اختیار در دست شماست و اگر چنانچه امیر صاحب والا مناقب ما را نزد خود بخواهد و یا بر ما سفارش کار کند، حکمش بالراس و العین قبول است به شرط آنکه از زیر حکم انگلیس خلاص شویم».
امیر که تا آن هنگام لفظا از جهاد طوایف علیه انگلیسیها حمایت میکرد، بار دیگر به بهانههای واهی گذشته از هرگونه همکاری با رهبران جهادی خودداری ورزید و در پاسخ نامه آن نوشت: «ملا پیونده در حفظ الهی باشد. خطی که برای خلیفه نورمحمدخان ارسال کرده بودید و او آن را نزد من روان کرده از همه احوال خود که نوشته
اید دانستم و حالا برای شما می
نویسم که در پانزده سال (گذشته) هرچند سعی کردم و کوشیدم که مردم وزیری و مسعودی،
احکام خدا و
رسول را قبول کنند، از غرض جویی ملایان و ملاکان که مردم را
فریب و بازی دادند، گفتار مرا گوش نداده، امور
دین و دنیای ایشان را خراب کردند. اکنون جای آن نمانده است که شما باز خط به آدم من بنویسید. خود شما سررشته امر خود را میدانید. جای پرسیدن شما را از ما نمانده است. هرچند خیر خود را میدانید، خود بکنید. اگر سخن گفتن است در همان پانزده سال پیش گفته شد. حالا سخن گفتن فضولی است. خود میدانید و کار خود. خدا خیر برای شما پیش آرد».
ملا پیونده در نامه دیگری به خلیفه نور محمد، بار دیگر بر تجدید
عهد خود با امیر تاکید کرد و نوشت: «هفت هزار نفر از هفتاد هزار خانوار (که هر ده خانوار یک نفر نوکر گرفتهاند) با هم متفق و همداستان گردیده به
قرآن مجید تجدید عهد نمودهاند که اگر همه ما را حضرت والا (امیر عبدالرحمن خان) بخواهد، حاضر کابل شویم و الا به غزا مینهیم.»
چون این نامه بدون جواب ماند. مردم طایفه دور، بر ضد انگلیسیها
قیام کردند. ملا پیونده نیز با دو هزار مرد مسلح با وجود خودداری سردار گل محمدخان (والی پکتیا) و امیرعبدالرحمن خان، مستقیما نزد سردار آمد و گفت که تصمیم دارد نزد امیر رفته و از او خواهش کند تا زمینهای اقوام دور و مسعودی را از تصرف انگلیسیها بیرون آورد و اگر این کار ممکن نباشد، اجازه فروختن زمینها را صادر کند تا پس از فروش به
افغانستان آمده و
زمین و وسایل، خریده و در دولت اسلامی افغانستان به
کشاورزی بپردازند و اگر آن هم غیر ممکن باشد به ناچار با
فقر و فلاکت به افغانستان
مهاجرت کرده و در آنجا
سکونت کنند». سردار پاسخی نداد و ملا پیوند برای تعیین تکلیف با دو هزار نفر مرد مسلح به کابل آمد و امیر را ملاقات کرد. از مذاکرات فیمابین آن دو مطلبی منتشر نشد اما پس از پایان مذاکرات، امیر برای حفظ ظاهر قول داد که اقوام وزیری، مسعودی، کانیکورمی، بریچی، بلوچی، اچکزایی و غیره که اراضی آنها پس از تعیین حدود، از خاک افغانستان تجزیه و ضمیمه متصرفات انگلستان شده است و زندگی در آن سوی مرز برایشان مشکل و دشوار گردیده میتوانند از هر صد خانوار، ده خانوار و از هر هزار خانوار، صد خانوار به میل خود به افغانستان مهاجرت کرده و در «قطغن» سکونت نمایند. دولت افغانستان نیز به اندازه تواناییش از اراضی خالصة دولت به آنها زمین خواهد داد تا کشاورزی نمایند. ولی «اگر به خیره چشمی و خودسری بخواهند داخل علاقه مملکت شوند، سزای خیرگی و بی حیاتی آنها داده شود».
پس از این ملاقات بدون نتیجه، ملا پیونده و همراهانش مرخص شدند. به نوشته میرغلام محمدغبار «مردم کابل گفتند: حیف از چنین
ملت دلیری که انگلیس از هیبت شان میترسید ولی پادشاهان، خودشان قدر و قیمت آنان را نمیدانند.» در هر حال ملا پیونده برگشت و انگلیس از ایشان سند کتبی اطاعت و انقیاد خواست. البته مردم نپذیرفتند و از آن پس تا مدتها در میدان
جنگ، سخن، به زبان تیغ و تفنگ گفتند.
ملاپیونده تا زنده بود مبارزات ملی و ضد انگلیسی خود را ادامه داد تا اینکه در ۱۳۳۲ ق/ ۱۹۱۴ درگذشت و انگلیسیها از
مرگ او شادی کردند. پس از او پسرش ملافضل الدین جانشین
پدر شد.
دانشنامه های انقلاب اسلامی و تاریخ ایران، برگرفته از مقاله «ملا پیونده».