مفهوم احصان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
احصان در لغت، معنای مصونیت بخشیدن و حفظ کردن
دارد که با «حصن»، به معنای بنای مستحکم و غیر قابل نفوذ
یا جایگاه مرتفع
همخانواده است.
لطافت واژه
احصان از این جهت است که صفتی ارزشی
و ثابت در شخصیت فرد را نشان میدهد با صرف نظر از برخورد با عوامل خارجی؛
ولی به ظاهر، این ویژگیها در «حفظ» بهکار نرفته است.
به زره که انسان را از آسیب و جراحت مصون میدارد، درع حصین میگویند.
قرآن میفرماید: صنعت زرهسازی را به حضرت
داوود (علیه السلام) یاد دادیم تا مردم، از خطرهای جنگ حفظ شوند: «وعَلَّمنهُ صَنعَةَ لَبوس لَکم لِتُحصِنَکم مِن بَأسِکم...».
در جای دیگر، از قلعهها و دژهای مستحکم
یهود که بر اثر ترس از جنگ در آنها پناه میگرفتند، نام میبرد: «لا یقتِلونَکم جَمیعًا اِلاّ فی قُرًی مُحَصَّنَة اَو مِن وراءِ جُدُر...»
، «... و ظَنّوا اَنَّهُم مانِعَتُهُم حُصونُهُم مِنَ اللّهِ...».
این واژه، در اصطلاح
فقه جزایی، گاه به معنای همسر داشتن، در زن یا مرد، بهکار رفته است که ارتکاب
زنا در این وضعیت، مجازات را تشدید میکند و از ۱۰۰ تازیانه به
سنگسار شدن(رجم) مبدّل میشود؛ بدین سبب به آن، احصان
رجم گویند.
امام خمینی مینویسد: «
محصن بودنی که رجم با آن
واجب است با جمعشدن اموری تحقق پیدا میکند.»
گاهی نیز به معنای پاکدامنی در مرد یا زن است که اگر کسی با وجود این حالت، او را
قذف کند، یعنی به او
تهمت جنسی بزند، بر تهمت زننده
حدّ جاری میشود؛ بدین جهت به آن، احصان قذف گویند. گاهی نیز احصان به معنای
حریت و
اسلام و
بلوغ میآید. همه معانی پیشین با تکیه بر مفهوم اصلی و لغوی آن(حفظ کردن) در قرآن مطرح است.
امام خمینی درباره
احصان قذف در
تحریرالوسیله مینویسد: در
مقذوف (قذف شده)، احصان شرط است. و احصان در این مقام، عبارت از بلوغ و
عقل و حریت و اسلام و عفت میباشد؛ پس کسی که تمام آنها را دارد، به قذف او حدّ واجب میشود و کسی که همه یا بعضی از آنها را فاقد میباشد قاذف او حدی ندارد و بر او
تعزیر میباشد، پس اگر پسربچه یا دختربچه یا مملوک یا کافری را قذف نماید تعزیر میشود. و اما
غیر عفیف چنانچه
متظاهر به زنا یا لواط باشد پس حرمتی ندارد و حدّ و تعزیری بر
قاذف او نمیباشد. و اگر متظاهر به آنها نباشد پس قذف او موجب حدّ میباشد. و اگر متظاهر به یکی از آنها باشد پس در آنچه که تظاهر دارد حدّ و تعزیری نیست و در غیر آن بنابر اقوی حدّ است. و اگر به غیر آنها از معصیتها متظاهر باشد قذف او موجب حدّ است.»
در این کاربرد، واژه
محصَن و
محصَنه (به فتحصاد)
به هر یک از زن و مرد، اطلاق میشود؛ زیرا آنان با
ازدواج ، از گناهان بسیاری حفظ میشوند.
قرآن میفرماید: «و المُحصَنتُ مِنَ النِّساءِ اِلاّ ما مَلَکت اَیمنُکم...».
در این آیه، ازدواج با زنان
شوهردار حرام ، و یک مورد با «اِلاّ ما مَلَکت اَیمنُکم» استثنا، و این جمله، به دو گونه تفسیر شده است:
الف. زنان
اسیر شده از دشمن، در جنگ اگر شوهر داشته باشند، نکاحشان با اسارت
فسخ میشود و پس از
استبرا (
عدّه )، مسلمانان میتوانند با آنان ازدواج کنند. جریان اسارت زنان قبیله اوطاس در
حنین ، این تفسیر را تأیید میکند.
ب. اگر کنیزان شوهردار فروخته شوند، علقه
زوجیت بین
کنیز و شوهرش
باطل میشود؛ چون این معامله در حکم
طلاق است و مالک جدید پس از استبرا میتواند با او
آمیزش کند یا او را به ازدواج شخص دیگری درآورد.
جمله «اِلاّ ما مَلَکت اَیمنُکم» در هر دو صورت استثنای منقطع است؛
زیرا در هر حال نمیتوان با زن شوهردار(محصَنه) ازدواج کرد.
۱. مرد یا زن همسر دائم(نه
متعه ) یا مرد، کنیز داشته باشد؛
۲. هریک از آنان آزاد باشند؛
۳. آمیزش صورت گرفته باشد؛
۴. دسترسی به همسر ممکن باشد؛ بنابراین، هر یک از زن یا شوهر که
محبوس یا
مسافر باشد، از احصان خارج میشود.
در تحریرالوسیله آمده است: «محصن بودنی که رجم با آن واجب است با جمعشدن اموری تحقق پیدا میکند:
اول:
نزدیکی در
قُبُل اهلش؛ ولی نزدیکی در دُبُر، بنابر
احتیاط (واجب) موجب احصان نمیشود. پس اگر عقد نماید و با او به طور کامل خلوت نماید، یا با او در مابین دو ران یا به کمتر از حشفه یا به کمتر از مقدار حشفه در کسی که حشفهاش بریده شده است
مجامعت نماید و در پیدا شدن دخول،
شک باشد، نه مرد محصن میباشد و نه زن محصنه. و ظاهر آن است که
انزال منی، شرط نیست؛ پس اگر دو ختنهگاه (مرد و زن) همدیگر را ملاقات کنند، احصان تحقق پیدا میکند و سالم بودن خصیهها شرط نیست.
دوم: اینکه کسی که با اهلش وطی میکند بنابر احتیاط (واجب)
بالغ باشد؛ پس اگر بچهای ولو اینکه نزدیک بلوغش باشد،
دخول نماید احصانی نیست، چنان که زن با این وطی،
محصنه نمیشود. پس اگر مرد، درحالیکه بالغ نباشد، زن را وطی کند، سپس درحالیکه بالغ شده است زنا نماید، بنابر
احتیاط (واجب) محصن نمیباشد ولو اینکه زوجیت باقی و مستمر باشد.
سوم: در وقت
دخول به زوجهاش، بنابر احتیاط (واجب)
عاقل باشد؛ پس اگر در حال صحتش ازدواج نماید و به او دخول نکند تا اینکه دیوانه شود سپس در حال جنون با او نزدیکی کند، بنابر احتیاط (واجب)
احصان تحقق پیدا نمیکند.
چهارم: اینکه وطی در فرجی باشد که با
عقد دائمی صحیح یا ملک یمین، مملوک او باشد؛ پس احصان، با
وطی زنا و
وطی شبهه و همچنین با متعه، تحقق پیدا نمیکند. پس اگر متعهای داشته باشد که صبح و شب در رفتوآمد با او است، محصن نمیباشد.
پنجم: اینکه بر وطی فرج هروقت - از روز و شب - بخواهد
متمکن باشد؛ پس اگر دور و
غائب باشد که متمکن از وطی او نباشد غیر محصن است. و همچنین است اگر حاضر باشد لیکن بهخاطر مانعی
قدرت بر وطی نداشته باشد از قبیل زندانی بودن خودش یا زندانی بودن زوجهاش یا مریض بودن زوجه که وطی او برایش ممکن نباشد یا اینکه ظالمی او را از جمعشدن با او منع نماید، محصن نمیباشد.
ششم: اینکه
حرّ باشد.»
و «آنچه که در محصن بودن
مرد معتبر است، در محصن بودن
زن هم اعتبار دارد؛ پس اگر شوهرش با او نباشد که در صبح و شب بر او وارد شود رجم نمیشود. و زنی که به او دخول نشده و همچنین زن غیر بالغه و همچنین زن دیوانه و همچنین متعه رجم نمیشود.»
برخی گفتهاند: قرآن، رجم محصن و محصنه را مطرح نکرده است؛ ولی
راوندی از بعضی مفسّران نقل میکند که در دو جا(اسراء، ۳۲-۳۳؛
انعام، ۱۵۱
) پس از آن که از زنا، نهی میکند و آن را کاری زشت و راهی ناپسند میشمارد، میگوید: هرگز نفس محترمی را که خدا قتلش را
حرام کرده، مکشید، مگر آن که به حق، مستحقّ
قتل شود: «و لا تَقرَبُوا الزِّنی... و لا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتی حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ بِالحَقِّ...»؛ در نتیجه، زنا در حال احصان، از موارد استحقاق قتل(بهصورت سنگسار شدن) بهشمار میرود که در این آیات، به آن اشاره شده است.
از آیات دیگری که به اینگونه احصان اشاره دارد، آیه ۲۵ نساء است. این آیه از ازدواج با کنیزان سخن گفته؛ سپس ارتکاب
فحشا از سوی آنان را مطرح میکند که مجازات سبکتری از مجازات زنان آزاد برای آنان در نظر گرفته شده است: «فَاِذا اُحصِنَّ فَاِن اَتَینَ بِفحِشَة فَعَلَیهِنَّ نِصفُ ما عَلَی المُحصَنتِ مِنَ العَذابِ».
به زن یا مردی که عفّت داشته باشد، به این اعتبار که
عفاف ، موجب مصونیت میشود، «محصَن و محصَنه» و به اعتبار اینکه او خود را حفظ میکند، «محصِن و محصِنه» گویند.
قرآن درباره مریم(علیها السلام) با آن که هیچگاه ازدواج نکرد، در دو مورد لفظِ احصان را به کار برده است: «و مَریمَ ابنَتَ عِمرنَ الَّتی اَحصَنَت فَرجَها فَنَفَخنا فیهِ مِن رُوحِنا»(تحریم، ۱۲؛
انبیاء، ۹۱
). طبق گفته برخی، این آیات، از مقام والای
مریم (علیها السلام) حکایت میکند، و صفت پابرجا و ثابت عفتورزی در او را نشان میدهد که به جای «حفظ» بهکار برده شده است.
اینگونه احصان، درباره کنیزان نیز بهکار رفته است. آیه ۳۳ نور از واداشتن کنیزان به زنا، برای کسب درآمد، نهی میکند و میگوید: اگر خود آنان میل به پاکدامنی دارند، فحشا را بر آنان تحمیل نکنید: «و لا تُکرِهوا فَتَیتِکم عَلَی البِغاءِ اِن اَرَدنَ تَحَصُّنًا».
در آیه ۵ مائده نیز «محصَن» سه بار به همین معنا آمده است. در این آیه، ازدواج با زنان پاکدامن
مسلمان و اهلکتاب تجویز شده است: «... المُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ و المُحصَنتُ مِنَ الَّذینَ اوتوا الکتبَ ...»؛
سپس به خود مردان خطاب کرده که شما نیز پاکدامن باشید، نه زناکار و صاحب دوست پنهانی: «... مُحصِنینَ غَیرَ مُسفِحینَ... و لا مُتَّخِذتِ اَخدان ...».
واژه احصان در آیات ۲۴ و ۲۵ نساء نیز درباره مردان: «مُحصِنینَ غَیرَ مُسفِحینَ»
و درباره زنان: «مُحصَنت غَیرَ مُسفِحت»
آمده است.
از آیاتی که به مجازات متّهمکننده اشخاص پاکدامن پرداخته و احصان قذف را مطرح کرده، دو آیه در
سوره نور است. در آیه ۴ آمده: کسی که بدون آوردن ۴ شاهد، زن محصنه را به زنا متّهم کند، سه حکم دارد. نخست آن که حدّ قذف(۸۰ تازیانه) را بر او میزنند؛ دوم اینکه شهادتش پذیرفته نمیشود، و سوم آنکه به
فسق محکوم میگردد: «و الَّذینَ یرمونَ المُحصَنتِ ثُمَّ لَم یأتوا بِاَربَعَةِ شُهَداءَ فَاجلِدوهُم ثَمنینَ جَلدَةً و لا تَقبَلوا لَهُم شَهدَةً اَبَدًا و اُولئِک هُمُ الفسِقون».
در آیه ۲۳ نور، بار دیگر، مسأله متّهمسازی زنان پاکدامن که مؤمن و از آلودگیها بیخبر هستند، مطرح شده و دوری متّهمکنندگان از رحمت پروردگار و مواجهه آنان با عذاب را بیان کرده است: «اِنَّ الَّذینَ یرمونَ المُحصَنتِ الغفِلتِ المُؤمِنتِ لُعِنوا فِی الدُّنیا و الأخِرَةِ و لَهُم عَذابٌ عَظیم».
غافل بودن زنان پاکدامن، شاید تعبیر لطیفی از شدّتِ احصانِ آنان باشد. این احتمال نیز وجود دارد که غافل بودن، به معنای ناآگاه بودن زنان از نسبتهای ناروایی است که به آنان داده شده است و به همین دلیل، از خود دفاع نمیکنند؛ بنابراین احتمال، سخن از تهمت زنندگانی است که برای زنان پاکدامن ناشناخته مانده و خود را از حدّ شرعی مصون نگه داشتهاند. قرآن میگوید: تصوّر نکنند که با این عمل میتوانند از کیفر الهی دور بمانند. خدا آنان را از رحمت خویش دور میکند و در آخرت، کیفری سخت میدهد.
در احصان قذف، شرایطی معتبر است: شخص اتّهام زده شده، به جز پاکدامنی، باید بالغ، عاقل، آزاد و مسلمان، و اتّهام زننده نیز باید بالغ و عاقل باشد تا حدّ قذف اجرا شود.
احصان، گاهی به معنای آزاد بودن است؛ زیرا آزاد بودن، پیشگیری میکند که کسی مالک انسان شود و در نتیجه، فرمانش درباره او نافذ باشد
یا از آن جهت که نقصان بردگی در او وجود ندارد
و شاید از آن جهت که آزاد بودن زن، مانع از ارتکاب زنا میشود؛ چرا که در گذشته، زنا در بین کنیزان رایج بوده است و آزادها از آن ننگ داشتهاند.
این احصان در آیه ۲۵ نساء آمده که در آن، ازدواج با کنیزان را درصورت عدم امکان ازدواج با زنان آزاد، تجویز کرده،
و شاهد اینکه مقصود از «محصنات» در این آیه، زنان آزاد هستند، تقابل آن با «فَمِن ما مَلَکت اَیمنُکم»
است.
برخی، آیه ۵ مائده(و المُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ و المُحصَنتُ مِنَ الَّذینَ اوتوا الکتبَ)
را به ازدواج با زنان آزاد مسلمان و زنان آزاد از
اهل کتاب مربوط دانسته
و احتمال اراده زنان پاکدامن را ضعیف دانستهاند.
پذیرش
اسلام به عنوان صورت دینی، انسان را از پیروی شهوات و
هوای نفس حفظ میکند.
نیز میتوان گفت: با اسلام، جان
و مال، محترم و محفوظ میماند. در آیه ۲۵ نساء احتمال دادهاند که احصان به معنای اسلام باشد: «... فَاِذا اُحصِنَّ فَاِن اَتَینَ بِفحِشَة فَعَلَیهِنَّ نِصفُ ما عَلَی المُحصَنتِ مِنَ العَذابِ».
محصنات در آیه ۵ مائده، دو بار تکرار شده که آن را نیز به «زنان مسلمان» تفسیر کردهاند؛ با این توضیح که مقصود از «المحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ»
زنانی هستند که در اصل مسلمانند و «المُحصَنت مِن الّذین اُوتوا الکتب»
زنانی به شمار میروند که اهل کتاب بوده و مسلمان شدهاند.
برخی، احصان را بهمعنای «بلوغ» گرفته، و جمله «فَاِذا اُحصِنَّ ...»
را به
بلوغ کنیزان معنا کردهاند؛
در نتیجه، این آیه، اجرای نیمی از حدّ زنان آزاد را بر کنیزان بالغ، واجب میکند.
(۱) التبیان فی تفسیر القرآن؛
(۲) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛
(۳) تفسیر شاهی او آیات الاحکام؛
(۴) التفسیر الکبیر؛
(۵) تفسیر نمونه؛
(۶) تهذیب الاسماء و اللغات؛
(۷) جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛
(۸) دائرة الفرائد در فرهنگ قرآن؛
(۹) سلسلة الینابیع الفقهیه؛
(۱۰) شافی العلیل؛
(۱۱) الفرقان فی تفسیر القرآن؛
(۱۲) فقه القرآن؛
(۱۳) راوندی؛
(۱۴) الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه؛
(۱۵) المبسوط فی فقه الامامیه؛
(۱۶) مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛
(۱۷) مسالک الافهام الی الآیات الاحکام؛
(۱۸) المصباح المنیر؛
(۱۹) مفردات الفاظ القرآن؛
(۲۰) معجم مقاییس اللغه؛
(۲۱) موسوعة الفقه الاسلامی؛
(۲۲) المیزان فی تفسیر القرآن؛
(۲۳) النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی.
•
دانشنامه موضوعی قرآن کریم، برگرفته از مقاله «احصان». •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی