• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

معاویة بن ابی‌سفیان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: معاویه (ابهام‌زدایی).


معاویة بن ابی‌سفیان، نخستین خلیفه اموی است.

فهرست مندرجات

۱ - معاویة بن ابی‌سفیان
۲ - مناصب و اقدامات
۳ - تولد
۴ - نام مادر
۵ - اسلام معاویه
۶ - خال المؤمنین
۷ - مخالفت با امام علی
۸ - صلح با امام حسن
۹ - وفات
۱۰ - عهد سه خلیفه اول
۱۱ - شورش علیه عثمان
۱۲ - عهد امام علی
       ۱۲.۱ - تلاش امام برای برکناری معاویه
       ۱۲.۲ - جنگ صفین
       ۱۲.۳ - پس از جنگ صفین
       ۱۲.۴ - تجاوزات سپاه شام
       ۱۲.۵ - حمله به مصر
       ۱۲.۶ - تجاوز به بصره
       ۱۲.۷ - تجاوزات به عراق
       ۱۲.۸ - حملات به حجاز
۱۳ - تشکیل خلافت اموی
       ۱۳.۱ - تلاش‌های پیش از خلافت
۱۴ - روش سیاسی معاویه
       ۱۴.۱ - بهره گیری از اصول دینی برای تثیبت خلافت
       ۱۴.۲ - سیاست اداری معاویه
۱۵ - رخدادهای سیاسی داخلی دوران معاویه
       ۱۵.۱ - جنبش خوارج
              ۱۵.۱.۱ - اوضاع سیاسی خارج از عراق
       ۱۵.۲ - جنبش شیعه
              ۱۵.۲.۱ - ایجاد بیزاری از امام علی
              ۱۵.۲.۲ - فشار و سخت‌گیری بر شیعیان
       ۱۵.۳ - بیعت برای ولایت عهدی یزید
۱۶ - موانع ولایتعهدی یزید و اقدامات معاویه
       ۱۶.۱ - اقناع شخصیت‌های بزرگ حجاز
       ۱۶.۲ - آماده کردن یزید برای پذیرش این مسئولیت
       ۱۶.۳ - تبدیل نظام شورایی به حکومت موروثی
۱۷ - سیاست خارجی معاویه
       ۱۷.۱ - جبهه شرقی
       ۱۷.۲ - جبهه روم
       ۱۷.۳ - جبهه شمال آفریقا
۱۸ - پانویس
۱۹ - منابع


معاویة بن ابی‌سفیان، نخستین خلیفه اموی است. او پس از صلح امام حسن تا سال ۶۰ حدود بیست سال، در دمشق خلافت کرد. در فتح مکه اسلام آورد و از طلقاء بود.


او در فتح سرزمین شام در زمان ابوبکر حاضر بود. در زمان عمر بن خطاب استاندار اردن و سپس استاندار تمام سرزمین شام شد. در شورش علیه عثمان بن عفان، علی‌رغم درخواست خلیفه، به یاری او نشتافت. در زمان خلافت امام علی ـ عليه‌السلام ـ به اسم خونخواهی عثمان، جنگ صفین را به راه انداخت. پس از شهادت امام علی عليه‌السلام،‌ در معاهده صلح با امام حسن عليه‌السلام، خلافت مسلمین را به دست گرفت و دمشق را پایتخت حکومت خود کرد. در زمان او، فتوحات بیشتر در سرزمین‌های غربی و شمال آفریقا بود و در سرزمین‌های شرقی به تثبیت فتوحات پیشین تاکید داشت. معاویه خلافت را به سلطنت تغییر داد و برای بیعت گرفتن برای پسرش یزید، تلاش‌های فراوان کرد. برای اداره کشور، دیوان‌های جدیدی را بنا نهاد. او با شورش‌های خوارج و شیعیان مواجه بود و آن‌ها را سرکوب کرد.


ابوعبدالرحمان معاویة بن ابی سفیان صخر بن حرب بن امیة بن عبدشمس بن عبدمناف بن قصی قریشی اموی، در سال پنجم پیش از بعثت متولد شد. در برخی نقل‌ها هفت و سیزده سال قبل از بعثت تولد او ذکر شده است.
[۱] موسوعة حیاة الصحابه من کتب التراث، ج ۵-۶، ص ۳۴۷۸



مادرش هند دختر عتبة بن ربیعة بن عبدشمس بن عبدمناف است.


اما نقل مشهور معاویه را از طلقاء و اسلام آورندگان در فتح مکه می‌شمرد. او را زیبا و سفید چهره معرفی کرده‌اند. محاسنش را خضاب می‌کرده است. در نقلی است که محاسنش را به رنگ زرد طلایی خضاب می‌کرده و گویی ریشش از طلا بود. بنا به نقل مشهور زمان اسلام او فتح مکه است و او یکی از طلقاء است و گاهی در یوم القضاء ذکر شده است. بنا به نقل دوم او اسلامش را پنهان می‌کرده است. برخی نقل‌ها او را از کاتبان وحی شمرده‌اند. پیامبر خدا او را نفرین کرده است که هرگز سیر نشود.
[۷] مسند مسلم، ش۲۶۰۴.


روایات بسیاری برای تکریم و تعظیم معاویه جعل شده است.
[۹] الفواید المجموعه فی الاحادیث الموضوعه، شوکانی، ص۴۰۳-۴۰۷.

از میان برادران همسران رسول اکرم تنها او را خال المؤمنین خوانده‌اند.(ام حبیبه، همسر رسول خدا، خواهر معاویه بود. از این جهت او خال المؤمنین نامیده شد. )
از ابوبکر، عمر، عثمان و خواهرش ام حبیبه حدیث نقل کرده است. چنانچه گروهی از صحابه و تابعین از او حدیث نقل کرده‌اند.
[۱۳] فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، عسقلانی، ابن حجر، ج ۸، ص ۱۰۵.

معاویه در جنگ یمامه شرکت کرد و پس از آن به همراه برادرش یزید در سپاه ابوبکر، به شام رفت. در فتح شهرهای ساحلی صیدا، عرقه، جبیل، بیروت، عکا، صور و قبادیه حضور داشت.


معاویه اعتماد عمر بن خطاب را جلب کرد و عمر او را استاندار اردن، و برادرش یزید را استاندار همه سرزمین شام کرد. پس از مرگ برادرش در حادثه طاعون عمواس، عمر همه قلمرو شام را نیز به معاویه سپرد و زمانی که عثمان بن عفان به خلافت رسید، معاویه را به استانداری همه سرزمین شام منصوب کرد و سرانجام پس از کشته شدن عثمان، از بیعت با امام علی علیه‌السلام سر باز زد و به اسم خون‌خواهی عثمان به نزاع با امام برخاست. مردم شام به خون‌خواهی عثمان و جنگ با امام علی ـ عليه‌السلام ـ با او بیعت کردند.
[۱۶] تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ج۲، ص۸۶.
این اختلاف تا آخر دوران حکومت امام علی علیه‌السلام بود.


پس از شهادت امام علی عليه‌السلام، میان معاویه و امام حسن علیه‌السلام صلح برقرار شد و امام حسن ـ عليه‌السلام ـ در این صلح، به نفع معاویه کنار رفت. او پس از صلح امام حسن ـ عليه‌السلام ـ تا آخر عمرش خلیفه مسلمین بود.


هنگامی که معاویه به بیماری منجر به مرگش گرفتار شد، یزید در دمشق نبود. او ضحاک بن قیس و مسلم بن عتبه را فرا خواند و وصیت خود به یزید را تسلیم آنان کرد و در رجب ۶۰ مرد. او به شدت نگران رهبران مخالف یعنی امام حسین عليه‌السلام، عبدالله بن زبیر، عبدالله بن عمر و عبدالرحمان بن ابی‌بکر بود.


یزید بن ابی سفیان در فتح شامات فرهاندهی داشته و ابوبکر معاویه را در کنار برادرش ولایت داده بود. پس از مرگ یزید معاویه در دوره عمر، به ولایت شام منصوب شد. برخی مورخان از تسامح عمر نسبت به معاویه اظهار شگفتی کرده‌اند. حسن بصری می‌گوید معاویه از همان زمان عمر خود را برای خلافت آماده می‌کرد.
عمر تمام شامات را به معاویه سپرد. معاویه می‌گفت: به خدا سوگند که او تنها با منزلتی که نزد عمر داشت این چنین بر مردم تسلط یافت. عثمان در برابر اعتراضاتی که نسبت به معاویه می‌شد می‌گفت: چگونه او را عزل کنم در حالیکه عمر او را نصب کرده است.

در دوره عثمان، شام منطقه امن او به شمار می‌آمد. او قراء کوفه و نیز ابوذر را به آنجا تبعید کرد؛ گرچه معاویه برای حفظ موقعیت خود و جلوگیری از تأثیرگذاری اینان بر مردم، آنان را از شام بیرون کرد.
[۳۰] الغدیر، علامه امینی، ج ۹، ص ۳۷۳.
[۳۱] الغدیر، علامه امینی، ج۶، ص۳۰۴.
[۳۲] طبقات الکبری، ابن سعد، ج ۴، ص ۲۲۹.
شام تربیت شده معاویه بود، این امری است که در طی حکومت بنی امیه، در وفاداری کامل مردم شام به آن‌ها، آشکار شد. گفته‌اند که سران بنی‌امیه نزد سفاح شهادت دادند که جز بنی‌امیه اقوامی برای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نمی‌شناختند.
[۳۳] مروج الذهب، ج۳، ص۳۳.


از معاویه نقل شده که گفته بود: نحن شجرة رسول الله. او همچنین با عنوان کاتب وحی و خال المؤمنین کوشید تا موقعیت دینی خود را تحکیم کند. او کسانی از راویان حدیث را واداشت تا ده‌ها حدیث در فضیلت او بسازند و در میان مردم رواج دهند.
[۳۶] مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، ج ۲۵، ص۵ تا ۱۶    ؛ نمونه آن چنین است که از قول رسول خدا نقل شده: الامناء عندالله ثلاثه: جبرئیل وأنا و معاویه. ابن عساکر این قبیل روایات را به تفصیل یاد کرده است.



معاویه از آغاز شورش بر ضد عثمان، در پی بهره‌برداری از آن بود. او در برهه‌ای از زمان از عثمان خواست به شام نزد او بیاید تا از دست مخالفان در امان باشد. اما عثمان این پیشنهاد را نپذیرفت.

بعدها که شورش سخت شد، معاویه تنها راه را در این دید که عثمان کشته شود. بنابراین هیچ کمکی به عثمان نکرد، تا جایی که عثمان در اوج گرفتاری خود متوجه این امر شد و نامه عتاب‌آمیزی به معاویه نوشت.
[۳۸] أنساب الاشراف، بلاذری، ج ۴، ص۱۹.
[۳۹] تاریخ الاسلام، عهد الخلفاء الراشدین، ذهبی، شمس الدین، ج ، ص۴۵۰-۴۵۱.
معاویه بعدها امویان را وارث عثمان می‌دانسته و به خون‌خواهی وی علیه امام علی شورش کرد. پس از کشته شدن عثمان و فرار همسرش به شام، معاویه از او خواستگاری کرد؛ اما او نپذیرفت.
[۴۰] نثر الدر فی المحاضرات، الآبی، ج ۴، ص ۶۲.
[۴۲] العقد الفرید، اندلسی، ج۶، ص۹۰.


معاویه در نامه‌های خود به امام علی بر این امر تکیه داشت که: خلیفه ما عثمان مظلوم کشته شده و خدا فرمود: «هر کسی مظلوم کشته شود، ما برای ولی او قدرتی قرار دادیم» پس ما به عثمان و فرزندان او سزاوارتریم.
[۴۳] الغارات، ص۷۰.
معاویه با تبلیغات فراوان خود را وارث عثمان می‌خواند.




۱۲.۱ - تلاش امام برای برکناری معاویه

امام علی در همان آغاز خلافت به نماینده معاویه گفت: به معاویه بگو که من از امیری وی بر شام خشنود نیستم و مردم نیز هیچگاه به خلافت او رضایت نخواهند داد.

معاویه پیش از رخداد جمل به زبیر نوشت: از مردم شام برای او بیعت گرفته، اگر عراق را تصاحب کند در شام مشکلی نخواهد داشد. زبیر از این نامه خشنود و دلگرم شد.
[۴۵] اعیان الشیعه، امین، سیدمحسن، ج ۳، جزء دوم، ص۱۲.
معاویه بر آن بود تا یکی از شخصیت‌های سیاسی قریش به ویژه آنان را که در شوری حضور داشتند به خود جذب کند تا از او بهره‌برداری سیاسی کند. امام به همین نکته اشاره کرده بود که قریشی‌هایی که در شام‌اند، هیچکدام در شورا پذیرفته نشده و خلافت برای آنان روا نیست. معاویه در نامه‌ای به امام علی نیز مسأله شورا را مطرح کرد.

امام خواست تا عبدالله بن عباس را به حکومت شام بفرستد. به معاویه نامه نوشت و معاویه در پاسخ تنها نامه‌ای سفید برای امام فرستاد و نماینده معاویه گفت از جانب مردمی می‌آید که معتقدند تو عثمان را کشته‌ای و جز به کشتن تو رضایت نمی‌دهند.
معاویه با بهره بردن از جنگ جمل و با استناد به مقابله طلحه، زبیر و عایشه، دخالت امام در قتل عثمان را بیشتر تبلیغ می‌کرد.
[۴۹] تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ج۲، ص۲۷۸.
پس از جنگ جمل، امام در کوفه مستقر شد؛ زیرا انتظار درگیری با سپاه شام می‌رفت و این کار از عراق برمی‌آمد. به‌جز شام دیگر بلاد با امام بیعت کرده بودند. امام در نامه‌هایی کوشید معاویه را به اطاعت قانع کند. اما معاویه با استناد به اینکه گماشته عمر است، از اطاعت سر باز می‌زد.
[۵۰] الفتوح، ابن اعثم، ج ۲، ص ۳۸۰.
معاویه از امام خواست تا شام و مصر را به او واگذارد و پس از او بیعت کسی را عهده‌اش نگذارد و در مقابل او با امام بیعت می‌کند. امام در پاسخ گفت «لم یکن الله لیرانی اتخذ المضلین عضدا»؛ معاویه در سخنی در شام گفت: «برای چه علی در خلافت برتر از من است؟ اگر حجاز با او بیعت کرده است، شام با من بیعت کرده. حجاز و شام برابر است.» او در این نامه همین کلمات را به امام نوشت: «تا وقتی مردم حجاز مراعات حق را می‌کردند، در این باره حاکم بر شام بودند. امام اکنون که حق را ترک کرده‌اند، این حق از آن شامیان شده است.» امام در پاسخ نوشت: «اما در مورد این سخن که گفتی «اینک اهل شام حاکم بر اهل حجازند» مردی از قریشیان را نشان ده که در شورا پذیرفته شود، یا خلافت بر وی روا باشد. اگر چنین ادعا کنی، مهاجران و انصار تکذیبت کنند... بیعت با من همگانی و فراگیر بود نظر خلاف کسی در آن راه ندارد و تجدید گزینشی در کار نیست.»

۱۲.۲ - جنگ صفین

پس از اینکه نامه نگاری‌ها و تلاش امام برای برکناری معاویه و اقناع وی ناکام ماند،
[۵۷] الفتوح، ابن اعثم، ج ۲، ص۴۷۷-۴۸۰.
امام مصمم بر جهاد شد. امام بزرگان اصحابش از مهاجر و انصار را فراخواند و پس از آن در خطبه‌ای مردم را به جهاد فرا خواند. جنگ در صفر سال ۳۷ هجری در منطقه‌ای به نام صفین رخ داد. در میانه جنگ هنگامی که سپاه معاویه رو به شکست بود، قرآن بر نیزه کردند و بدین رو برخی از سپاهیان امام علی ـ عليه‌السلام ـ از ادامه جنگ سر باز زدند. سرانجام، داورانی برای حکمیت میان دو طرف تعیین شد و جنگ بدون نتیجه خاتمه یافت.
[۵۸] تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، ج۲، ص۱۸۸.


۱۲.۳ - پس از جنگ صفین

امام پس از نهروان کوشید تا مردم عراق را برای جنگ مجدد با شام بسیج کند. شمار کسانی که حاضر به همراهی امام بودند، اندک بود. امام از مردم خواست تا همراهش شوند، اما کمتر پاسخ مساعد می‌شنید. امام خطبه‌هایی در نکوهش مردم دارد. «گرفتار کسانی شده‌ام که چون امر می‌کنم فرمان نمی‌برند و چون می‌خوانم پاسخ نمی‌دهند.» معاویه به سستی مردم عراق در نبرد با خود آگاه بود. در این اوضاع مصمم شد تا با تجاوز به نواحی مختلف تحت سلطه امام در جزیرة العرب و حتی عراق، قدرت امام را تضعیف کند و راه را برای گشودن عراق فراهم کند.
[۶۳] تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ج۲، ص۳۲۳.
معاویه می‌گفت: این قتل و تاراج‌ها مردم عراق را می‌ترساند و کسانی را که در زمره مخالفانند، یا تصمیم به جدایی دارند، در کار خود دلیر می‌گرداند. آنان را که از کشاکش‌ها بیمناک‌اند به نزد ما فرا می‌خواند.
[۶۴] الغارات، ص۱۷۶ (ترجمه فارسی).
این تهاجمات به نام «غارات» معروف‌اند. ابواسحق ثقفی فهرستی از این غارات را در کتاب الغارات تألیف کرده است.

۱۲.۴ - تجاوزات سپاه شام

ابواسحق ابراهیم ثقفی در کتاب الغارات، حملات سپاه معاویه به دیگر مناطق را برمی‌شمرد.'

۱۲.۵ - حمله به مصر

مصر نخستین منطقه‌ای بود که سپاه شام به آن حمله کرد. قیس بن سعد والی مصر،‌ در زمان جنگ صفین به همراهی امام آمد. پس از صفین محمد بن ابی بکر، حاکم مصر بود و به خاطر اوضاع آشفته مصر، امام مالک را به مصر اعزام کرد. معاویه با آگاهی از این مسأله، نقشه قتل مالک را کشید و مالک در قلزم به شهادت رسید. معاویه قول مصر را به عمرو عاص داده بود. عمرو با سپاهی عظیم به سمت مصر حرکت کرد. کنانة بن بشر با دو هزار نفر در خارج از شهر به جنگ عمرو رفت و در جنگ کشته شد و شکست خورد. در مصر نیز مردم از اطراف محمد پراکنده شدند. معاویة بن خدیج فرمانده نیروهای مقدم سپاه شام، او را در خرابه‌ای یافت و گردن زد و در شکم مرداری نهاد و آتش زد.
[۶۵] الغارات، ج۱، ص۲۷۶-۲۸۹.
بدین ترتیب مصر از دست امام خارج شد و عمرو عاص تا سال ۴۳ که مرد، بر آنجا حکم راند.

۱۲.۶ - تجاوز به بصره

معاویه با مشورت عمرو عاص، عبدالله بن عامر حضرمی را به بصره فرستاد تا به نام خونخواهی عثمان، حامیان را جمع کند و شهر را تصرف کنند. ابن عامر قبیله بنی تمیم را گرد آورد. ضحاک بن عبدالله هلالی در حمایت از امام علی به او اعتراض کرد. بیشتر تمیمیان به حمایت از ابن عامر برخاستند. معاویه از ابن عامر خواسته بود تا به مضری‌ها اعتماد کند. این مسأله سبب رنجش ازدیان شد. زیاد بن عبید نایب حکومت بصره به عبدالله بن عباس والی بصره که در کوفه بود نامه نوشت. زیاد با استفاده از حمایت ازدیان نماز جمعه اقامه کرد و از آنان خواست تا در برابر بنی تمیم بایستد. امام زیاد بن ضبیعه تمیمی را به بصره فرستاد تا بنی تمیم را از حمایت ابن عامر باز دارد. با تلاش وی برخی تمیمیان بازگشتند. در این موقعیت وی به دست خوارج کشته شد. امام جاریة بن قدامه را با پنجاه تن از تمیمیان به بصره فرستاد. او نامه امام را برای شیعیان خواند. در جنگی که درگرفت، بنی تمیم شکست خوردند.
[۶۶] الغارات، ج۲، ص۳۷۳-۴۱۲.


۱۲.۷ - تجاوزات به عراق

معاویه ضحاک بن قیس را به عراق فرستاد و سفارش کرد به هر جا رسید، غارت کند و یاران علی را بکشد و به سرعت جای دیگر رود. ضحاک به کوفه آمد و اموال مردم را تاراج کرد و به کاوران حجاج یورش برد. امام حجر بن عدی را با چهار هزار نفر در پی ضحاک فرستاد. حجر در تدمر به ضحاک رسید و در نبردی ۱۹ تن از شامیان و دو تن از یاران حجر کشته شدند. ضحاک شبانه گریخت.حمله سپاهی به فرماندهی نعمان بن بشیر به عین التمر در حوالی فرات از دیگر تجاوزات معاویه بود. این حمله با اندکی درگیری و گریختن نعمان به پایان رسید. پس از این حملات عدی بن حاتم با دو هزار نفر به اراضی پایین شام حمله‌هایی کردند.
[۶۷] الغارات، ج۲، ص۴۴۵-۴۵۹.
معاویه نیز سپاهی را به سوی دومة الجندل فرستاد تا از آنان زکات بگیرد. امام نیز سپاهی همراه مالک بن کعب فرستاد. دو سپاه یک روز جنگیدند و سپاه شام بازگشت.
[۶۸] الغارات، ج۲، ص۴۵۹-۴۶۱.
از دیگر حملات، حمله سفیان بن عوف غامدی با شش هزار نفر به سوی هیت بود. از آنجا به سمت شهر انبار رفتند. یاران امام در شهر اندک بودند. متجاوزین شهر انبار را غارت کردند. امام سعید بن قیس همدانی را با هشت هزار نفر به تعقیب آنان فرستاد، امام آنان وارد شام شده بودند.
[۶۹] الغارات، ج۲، ص۴۶۳-۵۰۳.


۱۲.۸ - حملات به حجاز

در ایام حج سال ۳۹، معاویه سپاهی را به فرماندهی یزید بن شجره رهاوی به مکه فرستاد تا در ایام حج مردم را به معاویه دعوت کند. امام در مقابل، سپاهی را به فرماندهی معقل بن قیس ریاحی به مکه اعزام کرد. سپاه شام بدون درگیری، پس از مراسم حج، به شام بازگشت. معقل تا وادی القری آنان را تعقیب کرد و تنها چند تن از واماندگانشان را اسیر کرد و بعداً با اسرای عراق معاوضه شدند.
[۷۰] الغارات، ج۲، ص۵۰۴-۵۱۶.


تجاوز بُسر بن ارطاة به حجاز و یمن یکی از خشن‌ترین غارات معاویه بود. معاویه از او خواست هر جا شیعیان را یافت، بکشد. حامیان عثمان در یمن، پس از اختلاف در عراق بر عبیدالله بن عباس حاکم یمن شوریدند و از معاویه کمک خواستند. بسر نخست به مدینه رفت و ابوایوب انصاری به دلیل نداشتن نیرو از آنجا گریخت و بسر خانه‌اش را آتش زد و مردم را به بیعت واداشت و ابوهریره را حاکم شهر کرد. سپس به مکه و طائف رفت. در تباله گروهی از شیعیان را کشت. مردم مکه از ترس بُسر گریزان شدند. بسر همسر و فرزندان عبیدالله بن عباس را اسیر کرد و فرزندانش را سر برید. سپس به نجران رفت و عبدالله بن عبدالمدان پدر زن عبیدالله را کشت. بسر به سمت یمن رفت. شماری از شیعیان اندک دفاعی کردند و بسیاری کشته شدند. بسر صد تن از ایرانی‌زادگان شیعه را سر برید. پس از آن به سوی حضر موت که گفته می‌شد شیعیان بسیاری در آنجا ساکن‌اند،حرکت کرد. امام پس از شنیدن حملات بسر، جاریة بن قدامه را همراه سپاهی به تعقیب او فرستاد. وقتی به مکه رسید، بسر از آنجا رفته بود. گفته شده است پیش از آنکه جاریه به کوفه درآید، امام علی به شهادت رسیده بود و زمانی که به کوفه آمد، با امام حسن بیعت کرد.
[۷۱] تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ص ۳۳۲-۳۳۳



پس از شهادت امام علی، مردم شام در بیت المقدس با معاویه به عنوان خلیفه بیعت کردند و او را امیرالمؤمنین نامیدند.
[۷۳] تاریخ الرسل و الملوک، طبری، ج‌۵، ص‌۱۶۱.
معاویه سپس به سوی عراق شتافت. امام حسن در کوفه، با سپاه دوازده هزار نفری که عبدالله بن عباس نیز در میان آنان بود، به سمت مدائن بیرون آمد. هنگامی که به ساباط رسید، در دوستی اصحابش، به ویژه بعد از تلاش معاویه برای رشوه دادن به فرماندهٔ سپاه و توفیقش در دلجویی از عبیدالله بن عباس تردید کرد. در این هنگام امام حسن از جنگ دست شست و در گفت‌وگوهایی که میان او و معاویه صورت گرفت، امام حسن حکومت را به معاویه واگذار کرد. امام صلح با معاویه را به شرطی برگزید که امامت مسلمانان پس از معاویه با او باشد. معاویه به دنبال صلح وارد کوفه شد و امام حسن و امام حسین با او بیعت کردند. در اثر اجتماع مردم گرد وی، آن سال «عام الجماعة» نامیده شد؛ زیرا امت به استثنای خوارج با یک خلیفه بیعت کردند.
[۷۴] تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ج۲، ص۱۲۳.


جاحظ با اشاره به آنکه معاویه در آن سال بر ملک مستولی شد و بر دیگر اعضای شورا و جماعت مهاجر و انصار به استبداد گرایید، می‌گوید: معاویه آن سال را عام الجماعه نامید، در حالیکه آن سال «عام فرقه و قهر و جبر و غلبه» بود. سالی که امامت به ملوکیت و نظام نبوی به نظام کسرایی تبدیل و خلافت مغصوب و قیصری شد.
[۷۹] جاحظ، رسالة الجاحظ فی بنی امیه، ص ۱۲۴، چاپ شده همراه رساله النزاع و التخاصم


حکومت معاویه اولین تجربه حاکمی بود که در میان اختلافات دینی-سیاسی، و احیاناً قبیله‌ای و منطقه‌ای، به وسیله زور و با بهره‌گیری از حیله‌های سیاسی، قدرت را به دست آورد.
[۸۰] محمدسهیل طقوش، دولت امویان،با اضافات رسول جعفریان، ترجمه حجت الله جودکی، ص ۱۹
معاویه تصریح دارد که خلافت را نه با محبت و دوستی و رضایت مردم، بلکه با شمشیر به دست آورده است.
[۸۱] ابن عبدربه، العقد الفرید، ج ۴، ص ۸۱
به این ترتیب حکومت اموی به وجود آمد و معاویه خلیفه امت اسلامی شد. این حکومت، ۹۱ سال از ۴۱ تا ۱۳۲ دوام یافت. در این مدت چهارده نفر خلیفه شدند. نخستین آنان معاویة بن ابی سفیان و آخرین ایشان مروان بن محمد جعدی بود.

۱۳.۱ - تلاش‌های پیش از خلافت

تصاحب کند در شام مشکلی نخواهد داشت. زبیر از این نامه خشنود و دلگرم شد.
[۸۲] اعیان الشیعه، امین، سیدمحسن، ج ۳، جزء دوم، ص۱۲.
معاویه برای انتخاب خلیفه جدید، نظریه «شورای بین مسلمانان» را طرح کرده بود. معاویه بر آن بود تا یکی از شخصیت‌های سیاسی قریش، به ویژه آنان را که در شورا حضور داشتند به خود جذب و از آنان بهره‌برداری سیاسی کند. معاویه در نامه‌ای به امام علی نیز مسئله را مطرح کرد.

گزارش‌های دیگر حاکی است که او در آغاز به نام «امیر» با مردم شام با او بیعت کرد نه «امیر المؤمنین»، اما پس از شهادت علی ادعای خلافت کرد و مردم به نام «امیر المؤمنین» با او بیعت کردند.
[۸۵] انساب الاشراف، بلاذری، ج ۵، ص‌۱۶۱.
معاویه به حاکم حمص نوشت تا بر اساس هر آنچه مردم شام با او بیعت کردند، مردم با او بیعت کنند. اشراف حمص راضی به بیعت با معاویه به عنوان نشده، گفتند که بدون خلیفه به خون‌خواهی عثمان نخواهند رفت. بدین ترتیب مردم حمص اولین کسانی بودند که به عنوان «خلیفه» با معاویه بیعت کردند. پس از آن، مردم شام نیز با وی به عنوان خلیفه بیعت کردند. از آن رو که معاویه از طلقاء بود، مسئله خلافتش دشوار می‌نمود. معاویه در شام خود را با عنوان «خال المؤمنین» و «کاتب وحی» شناساند و می‌کوشید آن مشکل را جبران کند.
[۸۷] دولت امویان، محمد سهیل طقوش، ص ۲۲ - از افزوده‌های رسول جعفریان.



با بیعت امام حسین با معاویه، دروان نخست خلافت پایان یافت و عصر اموی آغاز شد. معاویه دمشق را پایتخت حکومت قرار دارد. او با توجه به اهدافش سعی کرد پایه‌های حکومتش را استوار کند. مهم‌ترین تلاش‌های وی عبارت‌اند از: تغییر در شالوده نظام سیاسی و محور قرار دادن نقش ارتش، اداره و موازنه قبایلی و ایجاد ولایتعهدی و سرکوب مخالفان، خوشرفتاری و بذل و بخشش نسبت به شخصیت‌های بزرگ اسلامی، ایجاد امنیت بوسیله والیان مستبد و قدرتمند، اداره مستقیم کارهای حکومتی و انعطاف و سیاست‌های توسعه طلبانه او.
[۸۸] دولت امویان، محمدسهیل طقوش، ترجمه حجت الله جودکی، ص ۱۸


۱۴.۱ - بهره گیری از اصول دینی برای تثیبت خلافت

معاویه برای تثبیت خلافت خود، از برخی اصول دینی نیز بهره می‌برد. وی به قدرت رسیدن خود را از سوی خدا می‌دانست؛ زیرا همه کارها در دست خداوند است.
[۸۹] حیاة الصحابه، کاندهلوی، ج۳، ص۶۳.
زمانی دیگر معاویه گفت: این خلافت امری از امر خداوند و قضایی از قضای الهی است: هذه الخلافة امر من امرالله و قضاء من قضاء الله. معاویه در برابر مخالفت عایشه با ولایتعهدی یزید گفت: این کار قضای الهی است و در قضای الهی کسی را اختیار نیست. زیاد بن ابیه، حاکم معاویه در بصره و کوفه، ضمن خطبه معروف خود گفت: ای مردم! ما سیاست‌مدار و مدافع شما هستیم و شما را با سلطنتی که خداوند به ما داده، سیاست می‌کنیم.
[۹۲] الفتوح، ابن اعثم کوفی، ج ۴، ص۱۸۰.
[۹۳] البیان و التبیین، جاحظ، ابوعثمان عمرو، ج۲، ص۴۹.
[۹۴] تاریخ الرسل و الملوک، طبری، ج۵، ص۲۲۰.


یزید نیز در اولین خطبه خود گفت: پدرش بنده ای از بندگان خدا بود، خداوند او را اکرام کرده خلافت را به او بخشید... و اکنون نیز خداوند این حکومت را بر عهده ما نهاده است. معاویه در برابر فرزند عثمان که به ولایتعهدی یزید اعتراض کرد و گفت تو به خاطر پدر ما سر کار آمدی، اظهار کرد: این ملکی است که خداوند آن را در اختیار ما قرار داد.
[۹۹] تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ج۲، ص۲۳۲.

معاویه از به کار بردن کلمه مُلک درباره خود خشنود بود. معاویه می‌گفت: انا اول الملوک.
[۱۰۰] المصنف، ابن ابی‌شیبه، ج ۱۱، ص ۱۴۷ (طبع هند).
وی نظام شاهی را صرفاً یک نظام سیاسی می‌دید و توضیح می‌داد که کاری به دین‌داری مردم ندارد. از او نقل شده است که می‌گفت: به خدا سوگند! جنگ من برای برپایی نماز، روزه‌داری و حج گزاری و زکات دادن نبود، این‌ها را شما انجام می‌دادید، من با شما جنگیدم تا بر شما امارت یابم و خداوند آن را به من داد، در حالی که شما از آن ناخشنود بودید.

۱۴.۲ - سیاست اداری معاویه

معاویه از توانایی خود در پیروی از شیوه‌های اداری سودمند و ایجاد دیوان‌ها و ابزارهای اداری مفید برای استفاده در حکومت بهره برد. دیوان‌ها، در دوران معاویه شاهد تحول بود. ارتباط با روم و ایران در این امر تأثیر داشت. امویان از نظام اداری عمر بن خطاب پیروی کردند، بدون اینکه آن را تکامل بخشند. معاویه از مسیحیانی که در حکومت روم کار می‌کردند مانند سرجون بن منصور و پسرش منصور بن سرجون در تنظیم دیوان مالیه کمک گرفت.
معاویه دیو‌ان‌های خاتم و برید را تأسیس کرد. او دیوان خاتم را درست کرد تا نامه‌ها بدون مهر نباشد، فردی به جز خلیفه، از اسرار آن‌ها آگاه نشود، نامه‌ها در معرض جعل و دگرگونی قرار نگیرد. افزون بر آن، دیوان خاتم گزارش‌هایی را دریافت می‌کرد که از سوی استانداران به جز خلیفه فرستاده می‌شد. دیوان برید نیز برای سرعت بخشیدن به ارتباط میان خلیفه و کارگزارنش درست شد. کارمندان این دو دیوان، علاوه بر ارسال و دریافت نامه‌ها، جاسوسان خلیفه بودند و رفتارهای استانداران را زیر نظر داشتند و گزارش‌ها را برای خلیفه می‌فرستادند. معاویه هزینه هنگفتی را صرف این دیوان کرد.




۱۵.۱ - جنبش خوارج

در تمام دوران معاویه با وجود شدت عمل و خشونت استانداران نسبت به خوارج، آنان همواره موجب ناآرامی بودند. معاویه بیش از امام علی، از خوارج نفرت داشت. آنان معاویه را منحرف از مسیر اسلام می‌دانستند. اعمال آنان خلیفه اموی را پریشان کرد و مخالف راه‌های مسالمت آمیز بودند و از این رو معاویه با خشونت به آنان پاسخ داد، خوارج هم‌زمان با انتقال مرکز خلافت از کوفه به دمشق، موضع متعادل‌تر و سازگارتری اتخاذ کردند که این موضع در انتقال مرکز فعالیت حروریه از کوفه به بصره، سستی و انشعاب در جنبش آنان، پیش از پا گرفتن آن و تبدیل شدن به حزب عقیدتی نمودار شد. فرق ناهمگون عقیدتی خوارج اثر منفی بر نیروی نظامی ایشان گذاشت و برای حکومت اموی فرصتی شد تا بر آنان چیره شود. جنگ نهروان نخستین و آخرین جنگی بود که خوارج در آن، تحت سرپرستی واحد و در برابر دشمنی واحد جمع شدند و پس از آن متفرق بودند.

خوارج کوفه به رهبری فروة بن نوفل اشجعی با صلح امام حسن و معاویه مخالفت کردند و بر معاویه که هنوز در کوفه بود، شوریدند و در نخیله اردو زدند. درگیری‌های میان آنان و نیروهای نظامی معاویه رخ داد. در سال ۴۳، مستورد بن علقمه بزرگ‌ترین شورش خوارج علیه معاویه را رهبری کرد. مغیره بن شعبه استاندار کوفه در مذار آنان را سرکوب کرد. پراکندگی قبایل خوارج و مردم کوفه، نیرومندی حکومت مرکزی و سیاست سختی که در برابر ایشان در عراق اتخاذ کرد و گرایش کوفیان به تشیع آل امام علی در سرکوب خوارج به کمک مغیره آمد. اگرچه خوارج تلاش داشتند که کوفیان را با خود متحد کنند، اما کوفیان جنگ با آنان را به علت منافع سیاسی ترجیح دادند. خوارج کوفه چند سال در آرامش بودند، تا این که در سال ۵۸ حیان بن ظبیان سلمی شورش کرد. در سال بعد با کشته شدن همگی آنان در جنگی در بانقیا، این شورش پایان یافت.خوارج بصره نیز مانند خوارج بصره گاهی شورش می‌کردند. در سال ۴۱ به رهبری سهم بن غالب و خطیم باهلی شورش کردند. ابن عامر استاندار اموی آن‌ها را سرکوب کردند. ابن عامر به دلیل مدارا و نرمش با خوارج از سوی معاویه برکنار شد. در سال ۴۵ زیاد بن ابیه استاندار بصره شد و سیاست سخت‌گیرانه‌ای در برابر خوارج اتخاذ کرد. پس از مرگ زیاد در سال ۵۳، فعالیت خوارج بصره از سر گرفته شد. عبیدالله بن زیاد در سال ۵۵ استاندار بصره شد و به تعقیب و زندانی و تبعید و قتل آنان پرداخت.

۱۵.۱.۱ - اوضاع سیاسی خارج از عراق

اوضاع سیاسی خارج از عراق برای معاویه مشکل عمده ای به وجود نیاورد و استانداران بدون اعتراض حکومت می‌کردند. عمرو بن عاص در مصر، دو سال حکومت کرد و در سال ۶۳ مرد و پسرش عبدالله به مدت دو سال جانشین او شد. سپس عتبة بن ابی سفیان برادر معاویه و پس از او معاویة بن حدیج حاکم مصر شددر حجاز، شخصیت‌های اسلامی مانند امام حسن، امام حسین، عبدالله بن زبیر و ...بودند. از آن رو معاویه منطقه یاد شده را مستقیماً زیر نظر گرفت و استانداری از خاندان اموی برای آنجا تعیین کرد تا مجری سیاستی باشند که وی ترسیم می‌کند. مدینه در دست مروان بن حکم و سعید بن عاص اداره می‌شد. علاوه بر آن، فعالیت‌های مختلف غیرسیاسی، نظیر شعر، موسیقی، آواز و علوم دینی را تشویق می‌کرد. این مسأله مکه و مدینه را به یکی از مهم‌ترین مراکز زندگی اجتماعی در آن زمان تبدیل کرد

۱۵.۲ - جنبش شیعه

بدون شک، شیعیان از دشمنان معاویه بودند. معاویه و کارگزارنش به شکل‌های مختلف با این جریان برخورد کردند.

۱۵.۲.۱ - ایجاد بیزاری از امام علی

یکی از مهم‌ترین شیوه‌های معاویه در برخورد با شیعیان، ایجاد بیزاری از امام علی در میان مردم بود. معاویه و دیگر امویان در دوره‌های بعد به سختی در حذف چهره امام علی از جامعه و معرفی او به عنوان عنصری جنگ طلب، خونریز فعالیت می‌کردند.
[۱۰۳] دولت امویان، محمدسهیل طقوش، ص ۲۸، از اضافات رسول جعفریان
در محافل از او اظهار تنفر می‌کردند و او را لعن می‌کردند. ابن ابی الحدید در باب «احادیثی که معاویه با تحریک عده ای از صحابه و تابعین، در ذم علی جعل کرد» در کتابش آورده است.

سب و لعن علی در دوره معاویه و سپس امویان به صورت یک سنت متداول ادامه داشت، تا آنکه در زمان عمر بن عبدالعزیز خاتمه یافت. چنانچه وقتی از مروان حکم سؤال شد چرا در منابر به علی دشنام میگویند، گفت: حاکمیت بنی امیه جز با سب علی پابرجا نمی‌ماند: عَن عمر بن عَلی قَالَ: قَالَ مروان لعلی بن الْحُسَین: ما کانَ أحد أکف عَن صاحبنا من صاحبکم. قَالَ: فلم تشتمونه عَلَی المنابر؟!! قَالَ: لا یستقیم لنا هذا إلا بهذا. معاویه می‌گفت این امر باید چنان گسترش یابد تا کودکان با این شعار بزرگ شده و جوانان با آن پیر شوند و هیچ کس از او فضیلتی نقل نکند. معاویه به سمرة بن جندب چهارصد هزار دینار داد تا بگوید «و هو الد الخصام» درباره علی نازل شده است. معاویه، شماری از صحابه و تابعین را بر آن داشت تا بر ضد امام علی احادیثی روایت کنند که از آن جمله ابوهریره، عمرو بن العاص، مغیرة بن شعبه و عروة بن زبر بود. او در پایان خطبه‌هایش علی را لعن می‌کرد. کارگزارانی را که علی را لعن نمی‌کردند، عزل می‌کرد. وحشتی ایجاد کرده بود که مردم نام فرزندانشان را علی نگذارند.

۱۵.۲.۲ - فشار و سخت‌گیری بر شیعیان

سیاست معاویه در قبال مردم شام، نمی‌توانست برای شیعیان عراق کارساز باشد. از این رو راه قتل و شکنجه را برگزید. اصطلاحی که برای شیعه علی در روزگار امویان شایع کرده بودند، «ترابیه» بود. کشتار شیعیان توسط امویان از زمان حکومت امام علی آغاز شد. معاویه، بسر بن ارطاة، سفیان بن عوف غامدی و ضحاک بن قیس را به بلاد عراق و حجاز فرستاد و از آنان خواسته بودند، هر جا شیعه یافتند، بکشند ،مغیره از سال ۴۱ تا ۴۹ یا ۵۰ والی کوفه بود. مغیره با شیعیان به تسامح رفتار می‌کرد و با این روش، فضای سیاسی را آرام نگه داشت. پس از مرگ مغیره، معاویه به زیاد بن ابیه که والی بصره بود، امارت کوفه را هم سپرد. او در اقدام نخست، دست هشتاد تن از کسانی را که با او بیعت نکردند، قطع کرد. مسلم بن زیمر و عبدالله بن نجی از شیعیانی بودند که به دست او شهید شدند. امام حسین در نامه ای که در پی شهادت حُجر برای معاویه فرستاد، از شهادت آنان نیز یاد کرد. مأموریت زیاد، سرکوبی شیعیان در کوفه و سراسر عراق بود. ابن اعثم می‌گوید: او پیوسته در پی شیعیان بود و هر کجا آنان را می‌یافت می‌کشت و شمار زیادی را کشت. او دست و پای مردم را قطع و چشمانشان را کور می‌کرد. البته خود معاویه نیز جماعتی از شیعیان را کشت. نقل شده است معاویه خود دستور داد گروهی از شیعه را به دار آویزند. زیاد شیعیان را در مسجد جمع می‌کرد تا از علی اظهار بیزاری کنند. امام حسن در نامه ای به معاویه به رفتار زیاد اعتراض کرد. معاویه همچنین به عمال خود نوشت:
::در میان شما هر که از شیعیان علی و متهم به دوستی اوست، از بین ببرید، حتی اگر دلیل و بینه‌ای برای این کار و لو با حدس و گمان، از زیر سنگ بیرون بکشید.

۱۵.۳ - بیعت برای ولایت عهدی یزید

بیعت گرفتن برای خلافت پسرش یزید، بیش از هر مسأله دیگری باعث شد بسیاری در مقابل بایستد و از او انتقاد کنند. وی از شیوه مسلمانان در گزینش خلیفه از دوران خلافت ابوبکر، بیرون رفته بود.
[۱۱۰] العالم الاسلامی فی العصر الاموی، عبدالطیف، عبدالشافی، ص۱۲۱.
او برای بقای نظامی که بنا کرده بود، باید حکومت موروثی پدید می‌آورد. عملی کردن چنین تصمیمی کار آسانی نبود؛ زیرا عرب‌ها از قبل، با حکومت موروثی آشنا نبودند و آشکار است که معاویه از این که ثمره تلاش‌هایی سی ساله‌اش در تأسیس حکومت اموی از بین برود، می‌ترسید. معاویه بر این باور بود که گزینش خلیفه باید در میان بنی امیه باقی بماند و بدین منظور یزید را به برگزید. از دیگر سو او عقیده داشت که مرکز خلافت باید در سرزمین شام باشد؛ زیرا گرایش سیاسی آنان به سوی بنی امیه بود.
[۱۱۱] دولت امویان، محمدسهیل طقوش، ص ۳۳.


در این زمان سه گروه بودند؛ گروهی با گرایش به خلفای نخستین، به حکومت اموی اعتراض داشته و در انتظار مرگ معاویه بودند تا موضع منفی‌شان را آشکار کنند. آنان نظام موروثی را خروج از سنت‌های اسلامی می‌دانستند. گروه دوم نیروهای طرفدار حکومت اموی و هم پیمانان ایشان بودند. شخصیت‌های اموی هیچ مشکل جدی برای معاویه ایجاد نکردند. گروه سوم شیعیان بودند که ضد اموی بودند و حکومت را حق سیاسی و دینی اهل بیت می‌دانستند.
[۱۱۲] دولت امویان، محمدسهیل طقوش، ص ۳۳.


موافق روایت مشهوری مغیرة بن شعبه معاویه را به این فکر واداشت. اما خود معاویه چنین تصمیمی داشته است و گفته مغیره، آغاز علنی ساختن آن در میان مردم بود.
[۱۱۴] دولت امویان، محمد سهیل طقوش، ص ۳۹، از اضافات رسول جعفریان.
زیاد بن ابیه موضع متفاوتی داشت. زیاد باور داشت که یزید آدم سستی است و به شکار بیش از خلافت علاقه دارد و برای خلیفه شدن مناسب نیست و از سوی دیگر گروه مخالف، همچنان نیرومند بودند.

معاویه توصیه زیاد را به منظور جلوگیری از قیام امام حسن و فرزندان صحابه، پذیرفت و اعلان ولایتعهدی یزید را تا ایجاد اوضاع بهتری عقب انداخت. در سال ۴۹ امام حسن به شهادت رسید و این حادثه موجب تشویق معاویه در گرفتن بیعت برای فرزندش، یزید شد. اما اجرای آن را موکول به تصمیم قبایل هم پیمانش در شام و در رأس آن ضحاک بن قیس فهری و حسان بن بجدل کلبی کرد.
[۱۱۶] دولت امویان، محمدسهیل طقوش، ص‌۳۴.
'


مهم‌ترین موانع ولایتعهدی یزید عبارت بودند از:

۱۶.۱ - اقناع شخصیت‌های بزرگ حجاز

به ویژه فرزندان صحابه مانند امام حسین، عبدالله بن زبیر، عبدالله بن عمر و عبدالرحمان بن ابی بکر و حتی برخی شخصیت‌های اموی مانند مروان بن حکم و سعید بن عاص. معاویه برای اقناع شخصیت‌های بزرگ حجاز به مروان بن حکم نامه نوشت که نظر مردم را برای انتخاب جانشین وی بدون ذکر نام یزید جویا شود. وقتی جواب مثبت دریافت کرد، به مروان نامه نوشت که خبر گزینش یزید را به اطلاع برساند. همچنین در نامه ای به کارگزارانش فرمان داد که به ستایش از یزید بپردازند و هیأت‌هایی را از شهرهای بزرگ به سوی او گسیل دارند. در نتیجه هیأت‌هایی از عراق و دیگر شهرهای شام برای بیعت با او آمدند. به زودی آشکار شد که مدینه بیش از دیگر شهرهای اسلامی با این بیعت مخالف است، به گونه‌ای که گروهی به رهبری عبدالرحمان بن ابی‌بکر پدیدار شد.
[۱۱۷] الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۳، ص۲۵۰.
همچنین امام حسین، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر زمینه چینی برای خلافت یزید را رد کردند و مروان این مطلب را به معاویه خبر داد.
[۱۱۸] الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۳، ص۲۵۰.
این چهار نفر توافق کردند که اگر خلافت موروثی است، ایشان بیش از یزید استحقاق خلافت دارند و اگر دلیل گزینش خلیفه انتخاب افراد برتر است. معاویه ناچار بود برای فراهم کردن بیعت اهل حجاز اقدام کند. نخست نرمش نشان داد. در سال ۵۰ به مدینه رفت و با چهار نفر از فرزندان صحابه، عبدالله بن عباس، عبدالله بن جعفر، عبدالرحمان بن ابی بکر و عبدالله بن زبیر گفت‌وگو کرد. معاویه در دل‌جویی آنان برای بیعت با یزید شکست خورد.
[۱۲۰] تاریخ خلیفة بن خیاط، خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۹۹-۲۰۲.
بار دیگر و پیش از اجرای بیعت معاویه به این کار اقدام کرد و سعید بن عاص برای واداشتن مخالفان به بیعت، از روش سخت و خشن بهره گرفت. به جز اندکی از مردم همگی، به ویژه بنی هاشم از بیعت سرباز زدند.

معاویه سعی کرد با با بخشش‌های زیاد مردم را به‌سوی خویش جلب کند. شاعرانی چون عقیبه اسدی و عبدالله بن همام سلولی که از یزید نفرت داشتند، با پول معاویه، تغییر موضع دادند. معاویه در سال ۵۶ بیعت با یزید را رسماً‌ اعلان کرد. در دمشق جشن انتخاب برگزار شد.
[۱۲۳] الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۳، ص۲۴۹.
معاویه برای جلوگیری از عصیان اهل حجاز به مدینه رفت و خواست تمایل مخالفان را به بیعت با یزید تضمین کند. وقتی که معاویه به نزدیک مدینه رسید، مخالفان به مکه رفتند و بقیه مردم مدینه با یزید بیعت کردند. معاویه سخت خشمگین شد و تصمیم گرفت به دنبال مخالفان برود. در مسجد الحرام با آنان سخن گفت. ابن زبیر به عنوان سخن‌گو مخالف را اعلام کرد و گفت‌وگو شکست خورد. معاویه پس از آن با تهدید و مجازات، مخالفان را به استثنای امام حسین و عبدالله بن زبیر وادار به بیعت با یزید کرد.
[۱۲۴] الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج ۳، ص ۲۵۱ و ۱۹۱.
[۱۲۵] الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، ج۱، ص ۱۸۲.


۱۶.۲ - آماده کردن یزید برای پذیرش این مسئولیت

معاویه برای آمادگی یزید برای پذیرش مسئولیت، او را در رأس سپاهی به سرزمین روم فرستاد تا سپاهیان اسلامی را یاری کند. معاویه برخی شخصیت‌های اسلامی را مانند ابن عباس، ابن عمر، ابن زبیر و ابوایوب انصاری را به همراه او فرستاد. او قصد داشت از یزید یک مجاهد نشان دهد.
[۱۲۶] تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ج۲، ص۲۲۹.
[۱۲۷] تاریخ الرسل و الملوک، طبری، ص۲۳۲.


۱۶.۳ - تبدیل نظام شورایی به حکومت موروثی

معاویه با به کارگیری روش‌های سیاسی در اقناع مخالفان موفق شد و او توانست با مخالفت با شروط خلافت، آن را به پادشاهی موروثی تبدیل کرد.
[۱۲۸] تاریخ الاسلام السیاسی و الدینی و الثقافی و الاجتماعی، حسن، ابراهیم حسن، ج۱، ص۲۸۴.
[۱۲۹] تاریخ الدولة العربیة، سالم، السید عبدالعزیز، ص۶۱۴-۶۱۵.
[۱۳۰] در مورد عواملی که منجر به انتقال حکومت از نخستین به امویان شد؛ ر.ک: الدولة الامویة و الاحداث آلتی سبقها و مهدت لها ابتداء من فتنة عثمان، عش، یوسف، ص۱۲۹-۱۴۱.



در دوران معاویه مانند دوران خلفای نخستین، فتوحات وسیعی انجام نشد. معاویه برای مسلمان کردن مردم ایران و استواری دولت اموی تلاش می‌کرد. به همین خاطر ده‌ها هزار خانواده عرب را در مناطق ایران، به ویژه خراسان ساکن کرد. معاویه سیاست تثبیت فتوحات و نشر اسلام در سرزمین‌های شرقی را بر فتح و توسعه ترجیح داد. این سیاست در بخش شرقی موفق بود.
[۱۳۱] دولت امویان، محمد سهیل طقوش، ص ۴۲
در بخش غربی با توجه به قدرت روم، او راهبرد نظامی خاصی را پیش گرفت.

۱۷.۱ - جبهه شرقی

در بخش شرقی به جز فتوحات حاشیه‌ای، بیشتر درگیری‌ها به سرکوب شورش‌ها محدود می‌شد. مهلب بن ابی صفره در جنگ‌هایش به لاهور رسید
[۱۳۳] فتوح البدان، بلاذری، ص ۶۰۸.
و قیس بن هیثم، بادغیس، هرات و بلخ را مجدداً مطیع کرد.
[۱۳۴] الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۳، ص ۲۰۸-۲۰۹.
در زمان زیاد بن ابیه، کابل را فتح کردند. عبیدالله بن زیاد از سیحون گذشت و بیکند رسید و ملکه خاتون را شکست داد.
[۱۳۷] تاریخ الرسل و الملوک، طبری، ج‌۵، ص‌۲۹۷-۲۹۸.
پس از ولایت سعید بن عثمان بن عفان بر خراسان، ملکه خاتون پیمان صلح را نقض کرد و در پی آن جنگ در گرفت. سعید بن عثمان بخارا و سمرقند و ترمذ را فتح کرد.

۱۷.۲ - جبهه روم

پس از پیروزی مسلمانان در نبرد ذات الصواری در سال ۳۴ هجری، روابط نظامی جدیدی میان مسلمانان و رومیان شکل گرفت. رومیان در صدد بازپس‌گیری مواضعشان به توسعه نظامی پرداختند. معاویه در این وضعیت، دو هدف را در نظر داشت: نخست ایجاد نظام پایدار برای حمایت از مناطق مرزی و سواحل اسلامی و آنگاه غلبه بر قسطنطنیه، پایتخت روم. معاویه مواضع نظامی پیشرفته ای در مجاورت مرزها ایجاد کرد. او به انطاکیه که در معرض هجوم بود، توجه کرد و گروهی از ایرانیان و مردم بعلبک، حمص، بصره و کوفه را در سال ۴۲ بدانجا منتقل کرد. برخی را نیز به صور فرستاد. به آبادانی شهرهای میان اسکندریه و طرطوس پرداخت. دژهای متعدد مرزی را فتح و بازسازی و از نو سنگربندی کرد. حمله‌های منظم ادواری زمستانی و تابستانی به سرزمین‌های روم در آسیای صغیر می‌شد. بیشتر این جنگ‌ها دریایی بود و معاویه ناوگان دریایی را مستحکم کرد. در سال ۲۸ در عهد عثمان قبرس را فتح کردند. در سال ۴۹ معاویه برای محاصره قسطنطنیه از راه خشکی حمله گسترده ای کرد. اما نتوانستند آنجا را فتح کنند. در سال ۵۲ جزیره رودس را فتح کردند و با فتح مناطقی دیگر، محاصره دریایی قسطنطنیه را کامل کرد. در سال ۵۴ بار دوم قسطنطنیه را محاصره کرد. این وضع به مدت هفت سال تا سال ۶۰ ادامه داشت. معاویه بدون رسیدن به هدف، تصمیم به بازگرداندن سپاه گرفت و میان معاویه و روم مصالحه انجام گرفت.

۱۷.۳ - جبهه شمال آفریقا

معاویه فتوحات در شمال آفریقا را از سال ۴۵ آغاز کرد و به معاویة بن حدیج سکونی دستور داد به واقعه در غرب طرابلس حمله کند. در سال ۴۹ برای شتاب در فتوحات، برقه و طرابلس غرب از مصر جدا شد و عقبة بن نافع استاندارد آنجا شد. او شهر قیروان را برای تثبیت و استمرار فتوحات بنا نهاد. عقبه در سال ۵۰ این شهر افزون بر نشر اسلام در مغرب، نقش مهمی در فتح شمال آفریقا و رفتن به اندلس داشت. ابومهاجر دینار انصاری در ۵۵ ق جانشین عقبه شد و بر خلاف عتبه با بربرها به اعتدال رفتار کرد. این شیوه به نفوذ اسلام در آنجا کمک کرد. ابومهاجر حملات خود را متوجه مرزهای روم کرد و شهر میله را فتح کرد و ساکنان آنجا اسلام آوردند.سپس در نبردی در تلمسان با قبیله اوربای بربر که سپاهی گران داشتند، جنگید و آنان را شکست داد. کسیلة بن ملزم فرمانده سپاه رقیب، اسیر شد و با خوشرفتاری ابومهاجر مواجه شد و به دعوت او، اسلام آورد. یزید بن معاویه، بار دیگر عقبة بن نافع را به استانداری برگزید و ابومهاجر را برکنار کرد و با این تغییر مرحله چهارم فتوح شمال آفریقا آغاز شد.

۱. موسوعة حیاة الصحابه من کتب التراث، ج ۵-۶، ص ۳۴۷۸
۲. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ابوالقاسم، ج۵۹، ص۶۴.    
۳. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص ۴۰۱.    
۴. اسدالغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۳۳.    
۵. سیر اعلام النبلاء، الذهبی، شمس الدین، ج۳، ص ۱۲۲.    
۶. مسند طیالسی،ج۴،ص۴۶۴، ش۲۸۶۹     .
۷. مسند مسلم، ش۲۶۰۴.
۸. أنساب الاشراف، بلاذری، ج ۵، ص۱۲۵ و ۱۲۶.    
۹. الفواید المجموعه فی الاحادیث الموضوعه، شوکانی، ص۴۰۳-۴۰۷.
۱۰. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج ۵۹، ص ۱۰۳.    
۱۱. المعیار و الموازنه، اسکافی، ص۲۱.    
۱۲. تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر، ج۳، ص ۴۷۷.    
۱۳. فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، عسقلانی، ابن حجر، ج ۸، ص ۱۰۵.
۱۴. فتوح البلدان، بلاذری، ابوالعباس احمد بن یحیی بن جابر، ص۱۱۹ و ۱۲۰.    
۱۵. تاریخ الرسل و الملوک،‌ طبری، ج۵، ص۹۵.    
۱۶. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ج۲، ص۸۶.
۱۷. البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج ۸، ص۱۶.    
۱۸. الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه، ص۱۷۲.    
۱۹. الرسائل السیاسیه، رسائل جاحظ، ص۳۴۴.    
۲۰. مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، ج ۲۵، ص۲۴.    
۲۱. تثبیت دلائل النبوه، قاضی عبدالجبار، ص ۵۹۳.    
۲۲. مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، ج ۲۵، ص۱۷.    
۲۳. مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، ج ۲۵، ص۱۸.    
۲۴. مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، ج ۲۵، ص۲۰.    
۲۵. الرسائل السیاسیه، رسائل جاحظ، ص۳۴۴.    
۲۶. مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، ج ۲۵، ص۱۸.    
۲۷. العقد الفرید، اندلسی، ج۱، ص۱۵.    
۲۸. العقد الفرید، اندلسی، ج۵، ص۱۱۴.    
۲۹. أنساب الاشراف، بلاذری، ج ۵، ص۵۵۰.    
۳۰. الغدیر، علامه امینی، ج ۹، ص ۳۷۳.
۳۱. الغدیر، علامه امینی، ج۶، ص۳۰۴.
۳۲. طبقات الکبری، ابن سعد، ج ۴، ص ۲۲۹.
۳۳. مروج الذهب، ج۳، ص۳۳.
۳۴. النزاع و التخاصم، مقریزی، ص۲۸.    
۳۵. مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، ج ۱۱، ص۸۷.    
۳۶. مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، ج ۲۵، ص۵ تا ۱۶    ؛ نمونه آن چنین است که از قول رسول خدا نقل شده: الامناء عندالله ثلاثه: جبرئیل وأنا و معاویه. ابن عساکر این قبیل روایات را به تفصیل یاد کرده است.
۳۷. الکامل فی التاریخ، ابن کثیر، ج‌۳، ص‌۱۵۷.    
۳۸. أنساب الاشراف، بلاذری، ج ۴، ص۱۹.
۳۹. تاریخ الاسلام، عهد الخلفاء الراشدین، ذهبی، شمس الدین، ج ، ص۴۵۰-۴۵۱.
۴۰. نثر الدر فی المحاضرات، الآبی، ج ۴، ص ۶۲.
۴۱. بلاغات النساء، ابن طیفور، ص۱۳۸ و ۱۳۹.    
۴۲. العقد الفرید، اندلسی، ج۶، ص۹۰.
۴۳. الغارات، ص۷۰.
۴۴. الرسائل السیاسیه، رسائل جاحظ، ص۳۴۵ و ۳۴۶.    
۴۵. اعیان الشیعه، امین، سیدمحسن، ج ۳، جزء دوم، ص۱۲.
۴۶. وقعة صفین، المنقریی، نصر بن مزاحم، ص۵۸.    
۴۷. الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، ج۱، ص۱۲۱.    
۴۸. أنساب الاشراف، بلاذری، ج ۲، ص۲۱۱ و ۲۱۲.    
۴۹. تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ج۲، ص۲۷۸.
۵۰. الفتوح، ابن اعثم، ج ۲، ص ۳۸۰.
۵۱. وقعة صفین، المنقریی، نصر بن مزاحم، ص۵۲.    
۵۲. الفتوح، ابن اعثم، ج۲، ص۵۱۵.    
۵۳. الفتوح، ابن اعثم، ج۲، ص۵۳۳.    
۵۴. وقعة صفین، المنقریی، نصر بن مزاحم، ص۵۸.    
۵۵. الفتوح، ابن اعثم، ج۲، ص۵۳۴.    
۵۶. وقعة صفین، المنقریی، نصر بن مزاحم، ص۱۱۰-۱۱۱.    
۵۷. الفتوح، ابن اعثم، ج ۲، ص۴۷۷-۴۸۰.
۵۸. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، ج۲، ص۱۸۸.
۵۹. شریف رضی، نهج البلاغه ت حسون، ص۱۰۰، خطبه ۳۹.    
۶۰. شریف رضی، نهج البلاغه ت حسون، ص۲۹۳، خطبه ۱۳۱.    
۶۱. شریف رضی، نهج البلاغه ت حسون، ص۴۰۰، خطبه ۱۸۰.    
۶۲. شریف رضی، نهج البلاغه ت حسون، ص۱۰۰، خطبه ۳۹.    
۶۳. تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ج۲، ص۳۲۳.
۶۴. الغارات، ص۱۷۶ (ترجمه فارسی).
۶۵. الغارات، ج۱، ص۲۷۶-۲۸۹.
۶۶. الغارات، ج۲، ص۳۷۳-۴۱۲.
۶۷. الغارات، ج۲، ص۴۴۵-۴۵۹.
۶۸. الغارات، ج۲، ص۴۵۹-۴۶۱.
۶۹. الغارات، ج۲، ص۴۶۳-۵۰۳.
۷۰. الغارات، ج۲، ص۵۰۴-۵۱۶.
۷۱. تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ص ۳۳۲-۳۳۳
۷۲. الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، ج۱، ص۱۶۳ و ۱۶۴.    
۷۳. تاریخ الرسل و الملوک، طبری، ج‌۵، ص‌۱۶۱.
۷۴. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ج۲، ص۱۲۳.
۷۵. البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج ۸، ص ۱۶.    
۷۶. تاریخ خلیفة بن خیاط، خلیفة بن خیاط، ج ۱، ص۲۰۳.    
۷۷. تاریخ الرسل و الملوک،‌ طبری، ج ۵، ص۳۲۴.    
۷۸. المختصر فی اخبار البشر، ابوالفداء، اسماعیل بن علی عمادالدین صاحب حماة، ج۱، ص۱۸۴.    
۷۹. جاحظ، رسالة الجاحظ فی بنی امیه، ص ۱۲۴، چاپ شده همراه رساله النزاع و التخاصم
۸۰. محمدسهیل طقوش، دولت امویان،با اضافات رسول جعفریان، ترجمه حجت الله جودکی، ص ۱۹
۸۱. ابن عبدربه، العقد الفرید، ج ۴، ص ۸۱
۸۲. اعیان الشیعه، امین، سیدمحسن، ج ۳، جزء دوم، ص۱۲.
۸۳. الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، ج۱، ص۱۲۱.    
۸۴. مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، ج ۲۵، ص۲۸.    
۸۵. انساب الاشراف، بلاذری، ج ۵، ص‌۱۶۱.
۸۶. الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، ج۱، ص۱۰۰.    
۸۷. دولت امویان، محمد سهیل طقوش، ص ۲۲ - از افزوده‌های رسول جعفریان.
۸۸. دولت امویان، محمدسهیل طقوش، ترجمه حجت الله جودکی، ص ۱۸
۸۹. حیاة الصحابه، کاندهلوی، ج۳، ص۶۳.
۹۰. مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، ج ۹، ص۸۵.    
۹۱. الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، ج۱، ص ۲۰۵.    
۹۲. الفتوح، ابن اعثم کوفی، ج ۴، ص۱۸۰.
۹۳. البیان و التبیین، جاحظ، ابوعثمان عمرو، ج۲، ص۴۹.
۹۴. تاریخ الرسل و الملوک، طبری، ج۵، ص۲۲۰.
۹۵. انساب الاشراف، بلاذری، ج۵، ص ۲۹۹، ش ۷۹۸.    
۹۶. الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه، ص۲۲۶.    
۹۷. الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، ج۱، ص۲۲۵.    
۹۸. الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، ج۱، ص۲۱۴.    
۹۹. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ج۲، ص۲۳۲.
۱۰۰. المصنف، ابن ابی‌شیبه، ج ۱۱، ص ۱۴۷ (طبع هند).
۱۰۱. مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، ج۲۵، ص۴۳ تا ۴۵.    
۱۰۲. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۴۶.    
۱۰۳. دولت امویان، محمدسهیل طقوش، ص ۲۸، از اضافات رسول جعفریان
۱۰۴. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۴، ص۶۳.    
۱۰۵. تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص۱۸۲.    
۱۰۶. انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص ۱۸۴.    
۱۰۷. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۴، ص۵۷.    
۱۰۸. النصایح الکافیة، العمانی، ص۷۲.    
۱۰۹. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۴، ص۷۳.    
۱۱۰. العالم الاسلامی فی العصر الاموی، عبدالطیف، عبدالشافی، ص۱۲۱.
۱۱۱. دولت امویان، محمدسهیل طقوش، ص ۳۳.
۱۱۲. دولت امویان، محمدسهیل طقوش، ص ۳۳.
۱۱۳. تاریخ الرسل و الملوک، طبری، ج۵، ص۳۰۱-۳۰۷.    
۱۱۴. دولت امویان، محمد سهیل طقوش، ص ۳۹، از اضافات رسول جعفریان.
۱۱۵. تاریخ الرسل و الملوک، طبری، ج۵، ص۳۰۲-۳۰۳.    
۱۱۶. دولت امویان، محمدسهیل طقوش، ص‌۳۴.
۱۱۷. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۳، ص۲۵۰.
۱۱۸. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۳، ص۲۵۰.
۱۱۹. تاریخ خلیفة بن خیاط، خلیفة بن خیاط، ج ۱، ص۲۱۵ تا ۲۱۷.    
۱۲۰. تاریخ خلیفة بن خیاط، خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۹۹-۲۰۲.
۱۲۱. الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، ج۱، ص۱۷۵ و ۱۷۶.    
۱۲۲. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۳، ص۵۲۲.    
۱۲۳. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۳، ص۲۴۹.
۱۲۴. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج ۳، ص ۲۵۱ و ۱۹۱.
۱۲۵. الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، ج۱، ص ۱۸۲.
۱۲۶. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ج۲، ص۲۲۹.
۱۲۷. تاریخ الرسل و الملوک، طبری، ص۲۳۲.
۱۲۸. تاریخ الاسلام السیاسی و الدینی و الثقافی و الاجتماعی، حسن، ابراهیم حسن، ج۱، ص۲۸۴.
۱۲۹. تاریخ الدولة العربیة، سالم، السید عبدالعزیز، ص۶۱۴-۶۱۵.
۱۳۰. در مورد عواملی که منجر به انتقال حکومت از نخستین به امویان شد؛ ر.ک: الدولة الامویة و الاحداث آلتی سبقها و مهدت لها ابتداء من فتنة عثمان، عش، یوسف، ص۱۲۹-۱۴۱.
۱۳۱. دولت امویان، محمد سهیل طقوش، ص ۴۲
۱۳۲. فتوح البدان، بلاذری، ص۳۸۴.    
۱۳۳. فتوح البدان، بلاذری، ص ۶۰۸.
۱۳۴. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۳، ص ۲۰۸-۲۰۹.
۱۳۵. فتوح البدان، بلاذری، ص۳۹۵.    
۱۳۶. فتوح البدان، بلاذری، ص۳۸۴.    
۱۳۷. تاریخ الرسل و الملوک، طبری، ج‌۵، ص‌۲۹۷-۲۹۸.
۱۳۸. فتوح البدان، بلاذری، ص۳۹۷ و ۳۹۸.    



• البدایة و النهایة، ابن کثیر.
• تاریخ یعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب.
• تاریخ الرسل و الملوک، طبری.
• فتح الباری فی شرح صحیح البخاری. عسقلانی، ابن حجر.
• فتوح البلدان، بلاذری، ابوالعباس احمد بن یحیی بن جابر.
• ابن قتیبه، الامامة و السیاسة.
• ابن عبدربه، العقد الفرید.






جعبه ابزار