معارف دینی اصحاب حدیث
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصحاب حدیث گروهی از علما در سدههای نخستین اسلامی بودند که در آموزش
احادیث و پیروی از آنان اعتنای ویژهای داشتند و احادیث را ارج مینهادند.
این گروه علاوه بر مسأله
فقه و
عقاید، به دیگر
معارف دینی نیز اهمیت میدادند.
اصحاب حدیث در سده ۲
ق، اگر چه از آموزشهای اخلاقی به دور نبودهاند، اما تعالیم آنان در این باب، کاملاً متنوع و غالباً در راستای آموزشهای متداول زمان بوده است.
به عنوان نمونه، رساله
مالک بن انس خطاب به
خلیفه هارون، اندرزنامهای کاملاً به سبک
درایی است که هرگز نمیتوان آن را برخاسته از آموزشهای حدیثگرایانه تلقی کرد و این نکتهای است که درباره اندرزنامههای اوزاعی، سخنان کوتاه شافعی و دیگر نمونهها نیز به نحوی مصداق دارد.
تنها آنچه در
سده ۲
ق، میتواند نمونهای شاخص از آموزش اخلاقی به عنوان جریانی در درون مکتب اصحاب حدیث تلقی گردد، تعالیم متداول در محافل کوفه، در نیمه دوم آن سده است که
سفیان ثوری در رأس آن جای گرفته است.
این جریان که در آغاز برخاسته از
کوفه و محفل سفیان بود، به زودی به جریانی هماهنگ میان مراکز تعلیمی
عراق و
شام و
حجاز تبدیل شد که آموزش اخلاقی در محافل اصحاب حدیث را صورتی همسو و مدون میبخشید.
سفیان ثوری محدثی با گرایشی شبه صوفیانه بود که در پاسخ پرسشی کهن در باب مردمآمیزی یا مردمگریزی، طریقهای جامع میان دنیا پرهیزی
زاهدان و حیات اجتماعی با مردمان را در پیش گرفته بود.
نظریات ثوری در
زهد و
اخلاق در چندین وصیت بازمانده از او خطاب به
عبّاد بن عبّاد عتکی و
علی بن حسین سلیمی،
و نیز نقل قولهایی فراوان از اندرزهای او در کتب گوناگون در دست است.
او در بعد رفتار اجتماعی، در برابر
عزلت و سکوت زاهدان روش میانه را در پیش گرفت و در بعد زندگی فردی در
خوراک و
پوشاک شیوهای زاهدانه داشت.
نقش حساس عالمان اصحاب حدیث کوفه،
خراسان و
مکه، چون سفیان ثوری،
ابن مبارک و
سفیان بن عیینه در شکلگیری نخستین حلقههای صوفیه به اندازهای است که
کتب طبقات صوفیه از یاد آنان خالی نمیتواند بود.
شماری از نخستین شخصیتهای مکاتب صوفیانه، چون
ابراهیم ادهم،
شقیق بلخی،
حاتم اصم و
بشر حافی، بخشی مهم از دوره تحصیل خود را در محفل اصحاب حدیث سپری نمودهاند و بدین ترتیب میتوان گفت که اصحاب حدیث در پیریزی تصوف نقشی عمده و انکارناپذیر داشتهاند.
در مطالعه جایگاه عالمان اصحاب حدیث در تدوین آثار مربوط به اخلاق و زهد، باید وابستگان مکتب ثوری را در این باره پیشگام دانست.
در واقع اگر از مرحله ثبت احادیث در نسخههای آغازین و نامدون حدیثی، فراتر رویم و در جستوجوی متونی مدون و مستقل در این زمینه باشیم، باید آغاز این جریان تدوین را از مکتب اصحاب حدیث و مرکزیت آن در کوفه پی جوییم.
حرکتی که
ابن مبارک مروزی (د ۱۸۱
ق) از شاگردان خراسانی سفیان با تألیف کتاب الزهد و کتاب البر و الصلة آغاز کرده، در همان دوره از سوی چند تن از شاگردان کوفی ثوری ادامه یافته، و آثاری مبتنی بر اخبار با عنوان مشترک الزهد گردآوری شده است.
از این میان میتوان تألیف
معافی بن عمران،
محمد بن فضیل ضبی و
وکیع بن جراح (چ مدینه، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م) را نمونه آورد.
در نیمه نخست
سده ۳
ق، در پی تحولات رخ داده در برخی محافل اصحاب حدیث، در زمینه نگرش به زهد و اخلاق نیز دگرگونیهایی دیده میشود.
در رأس اصحاب حدیث متأخر،
احمد بن حنبل زهد را تنها در قالب پیروی از سننِ روایت شده در
احادیث تفسیر میکرد و گرایشهای شبه صوفیانه موجود در تعالیم ثوری را بر نمیتافت.
اگر چه این تحول به معنی عمومیت این گرایش در تمامی محافل اصحاب حدیث نیست، اما در عمل ادامه تعالیم ثوری و هم فکران او را از سده ۳
ق، بیشتر میتوان در
مکاتب صوفیه جستوجو کرد.
در سده ۳
ق، نوشتن کتابهایی در باب زهد، در سطحی وسیع در بومهای گوناگون
عراق و
ایران، حجاز تا افریقیه دنبال گردید، به طوری که آثاری با عنوان کتاب الزهد، بخش مهمی از تألیفات اصحاب حدیث در این دوره را تشکیل داده است.
از نمونههای برجای مانده این آثار میتوان از کتاب الزهد احمد بن حنبل (د ۲۴۱
ق؛ چ مکه، ۱۳۵۷
ق) و آثاری با همین عنوان از
هناد بن سری (د ۲۴۳
ق)،
ابوداوود سجستانی (د ۲۷۵
ق)،
ابوحاتم رازی (د ۲۷۷
ق) و
ابن ابی عاصم (د ۲۸۷ق؛ چ بیروت، ۱۴۰۵
ق) یاد کرد.
اما تألیف کتاب الورع از سوی احمد بن حنبل (چ قاهره، ۱۳۴۰
ق) نشانگر ویژگی دیدگاه احمد در برخورد با زهد و اخلاق بود که پس از او در سطحی محدود در بلاد مختلف دنبال شد.
پرداختن آثاری در این زمینه در حلقه اصحاب حدیث مالکی که گویا در اواخر سده ۳
ق با
ابن وهب فهری (د ۱۹۷
ق) در
مصر آغاز شد،
در سده سوم با تألیفاتی چون الزهد
اسد بن موسی (د ۲۱۲
ق) از افریقیه (چ خوری، ویسبادن، ۱۹۷۶ م) و
محمد بن سحنون (د ۲۵۶
ق) از همان بوم
پی گرفته شد.
ابن حبیب مالکی (د ح ۲۳۸
ق) نخستین تألیف جامع شناخته شده با عنوان مکارم الاخلاق را فراهم آورد
که در نیمه دوم همان سده با مکارم الاخلاق
ابن ابی الدنیا (چ بلمی، بیروت، ۱۹۷۳ م) در عراق پی گرفته شد.
پرداخت کتبی با عنوان البر والصلة که در خراسان با ابن مبارک آغاز شده بود، در سراسر سده ۳
ق، در
خراسان و
ماوراءالنهر از سوی کسانی چون
حسین بن حسن مروزی،
ابوعیسی ترمذی در ضمن
سنن و
ابن خزیمه نیشابوری ادامه یافت.
تألیف کتبی با سبک روایی و با عنوان «الادب و یا الاداب» نیز از اوایل سده ۳
ق در عراق و مشرق آغاز گشت که از نمونههای آن الادب
ابوبکر ابن ابی شیبه و اثر پر شهرت الادب المفرد از
بخاری (چ مکرر) شایان ذکر است.
به عنوان نقطه عطفی در اخلاق محدثانه، باید از
ابوبکر ابن ابی الدنیا (د ۲۸۱
ق)، عالم بغدادی یاد کرد که حدیث و آثار حدیثی او در واقع بر اخلاق و موضوعات پیرامون آن وقف شده بود.
آثار ابن ابی الدنیا تکنگارهایی با عناوین متنوع و گاه بدیع بود که در محافل واعظانه عراق و دیگر
بلاد اسلامی رواجی تمام یافت (برای آثار او، به این منبع رجوع کنید
).
در سده ۳
ق سرانجام باید از برخی تألیفات
ابوعبید قاسم ابن سلام و حلقه او چون آداب الاسلام خود وی
و الترغیب (و الترهیب) شاگردش
حمید بن زنجویه یاد کرد.
در سده ۴
ق، نشانی از شیوه سنتی
اصحاب حدیث در تألیف آثاری در زمینه
زهد و
ادب دیده نمیشود و کوششهای محدثان این دوره، تا حدودی تحت تأثیر ابن ابی الدنیا، در جهت پدید آوردن مجموعههایی بدیع در
اخلاق بوده است.
از این دست میتوان به آثاری چون مکارم الاخلاق
خرائطی، اخلاق العلماء (چ قاهره، ۱۹۳۱ م) و ادب النفوس از
آجرّی، مکارم الاخلاق از
طبرانی (چ فاروق حموده، ۱۴۰۷
ق) و اخلاق النبی (چ بیروت، ۱۴۰۶
ق) و چند اثر دیگر از
ابوالشیخ اصفهانی اشاره کرد.
در سدههای بعد، از شور و اشتیاق اصحاب حدیث به تألیف در باب زهد و اخلاق کاسته شد و نقش آنان در این زمینه به کمترین حد خود رسید.
تفسیر قرآن همچون
فقه، یکی از قدیمترین موضوعاتی است که عالمان اصحاب حدیث به مطالعه درباره آن پرداخته، و پیش از دیگر اصناف به تصنیف در آن پرداختهاند.
به عنوان پیشگام در گردآوری
روایات تفسیری، میتوان به تفسیر
ضحاک ابن مزاحم (د ۱۰۵
ق) اشاره کرد که در نیمه نخست سده ۲
ق، دو روایت از آن، یعنی روایت
جویبر بن سعید بلخی و
نهشل بن سعید در خراسان تداول داشته است.
نمونههای دیگر از خراسان در همین دوره، تألیف دو
تفسیر روایی از
مقاتل بن حیان بلخی و
مقاتل بن سلیمان بلخی (هر دو د ۱۵۰
ق) است.
در میانه سده ۲
ق،
حسین بن واقد مروزی و
ابراهیم بن طهمان که از مؤلفان برجسته اصحاب حدیث در خراسان به شمار میآیند، از نویسندگان تفسیر روایی بودهاند.
در همین سالها حرکتهای مشابهی از سوی اصحاب حدیث
مدینه و
کوفه نیز صورت گرفت که تفسیرهایی از عبدالرحمان بن زید بن اسلم (د ح
۱۷۰ ق) و
زائدة بن قدامه ثقفی (دح ۱۶۰
ق) نمونههای آنند.
جریان تفسیرنویسی از حلقه
سفیان ثوری به موجی گسترده در میان اصحاب حدیث مبدل شد و از آن پس شماری بسیار از
تفاسیر محدثانه در بلاد گوناگون اسلامی نوشته شد (برای نمونهها، به این منابع رجوع کنید
).
اندیشه جمع میان
تفاسیر روایی موجود، همچون چند ابتکار دیگر از دستاوردهای
محمد بن جریر طبری بود و در تفسیر مشهور او با عنوان
جامع البیان تحقق یافت (چ بولاق، ۱۳۲۳
ق به بعد) و پس از او در آثاری چون التفسیر از
ابن ابی حاتم رازی (برای این اثر، به این منبع رجوع کنید
) و اثر همنامی از
ابن منذر نیشابوری ادامه یافته است.
جلالالدین سیوطی در الدر المنثور، روایات تفسیری موجود در این ۳ اثر را گرد آورده، و با تکمیل آن با منابع متنوع حدیثی، جمعی میان تفاسیر روایی پدید آورده است.
در کنار آثار تفسیری اصحاب حدیث، باید به برخی تکنگارهای آنان در موضوعات قرآنی نیز اشاره کرد که از آن میان، تألیف آثاری در
ناسخ و
منسوخ جایگاهی ویژه داشته است (برای نمونهها، به این منابع رجوع کنید
).
با وجود اینکه پرداختن به اخبار تاریخی و ثبت و تدوین آنها از اشتغالات اصلی اصحاب حدیث نبوده است، اما به عنوان بخشی از فعالیتهای جانبی، برخی از موضوعات تاریخی خاص موردتوجه این گروه از عالمان بوده است.
در تکنگارهای تاریخی نوشته شده توسط اصحاب حدیث، غالباً وقایعنگاری دینی مورد توجه بوده، و به خصوص، دو موضوع
مغازی و
فتن مورد اهتمام آنان بوده است.
از میان آثار دسته نخست، باید به نوشتههایی با عنوان المغازی از
عبدالملک بن محمد انصاری،
ولید بن مسلم شاگرد
اوزاعی،
عبدالرزاق صنعانی و
ابراهیم حربی اشاره کرد.
به آثار یاد شده باید دو کتاب المغازی (چ ضمن المصنف) و الفتوح
اثر ابوبکر ابن ابی شیبه را علاوه کرد (نیز برای فهرستی، به این منبع رجوع کنید
).
بحث از مغازی، اگرچه مورد عنایت همه طیفهای اصحاب حدیث نبود، اما دستکم مخالفت خاصی هم با تألیف چنین آثاری ابراز نمیشد، در حالی که مسأله فتن و ثبت تاریخی وقایع مربوط به آنها از سوی برخی جناحهای تندرو در میان
اصحاب حدیث، به ویژه جناح
احمد بن حنبل با مخالفتی شدید روبهرو بود؛ برخی از اصحاب حدیث چون حسن بن صالح بن حی، گرایشی خاص به مطالعه روایات مربوط به فتن نشان میدادند، در حالی که برخی چون
یوسف بن اسباط مطرح کردن
روایات فتن را نکوهش میکردند و قرین مصلحت نمیشمردند (برای مثال به این منبع رجوع کنید
).
از جمله تألیفات اصحاب حدیث در باب
اخبار فتن، میتوان به آثار ابوبکر ابن ابی شیبه با عناوین الفتن، الجمل و صفین،
و آثاری با عنوان مشترک الفتن از
عثمان بن ابی شیبه،
نعیم بن حماد خزاعی (برای چاپ گزیده در ضمن الملاحم، به این منبع رجوع کنید
) اشاره کرد.
عالمی چون
اسماعیل ابن علیه (د ۱۹۳
ق)، از اصحاب حدیث بصره، اگر چه صاحب تألیفاتی در تاریخ نیست، اما آگاهی او بر اخبار و روایات تاریخی و نقش او در انتقال آن در خور توجه است.
باید یادآور شد که نام او در
سلسله اسانید روایاتی پرشمار در آثار اخباری تاریخی در ابوابی چون
قصص انبیاء، سرگذشت
صحابه و
تابعین و وقایع گوناگون صدر اسلام به چشم میخورد (برای مثال به این منابع رجوع کنید
) و از آن میان روایات او در باب «مقتل عثمان» از اهمیت ویژهای برخوردار است (برای نمونههای نقل روایات، به این منابع
و برای اشاره، به این منبع
رجوع کنید).
ابوعبید قاسم بن سلام نیز، به صورتی بیسابقه نزد اصحاب حدیث، به طور گسترده به ثبت و روایت «
مقتل» ها عنایت داشته، و افزون بر اثری با عنوان مقتل الحسین
(برای متن آن، به این منابع رجوع کنید
)، از روایت مقتلهایی از
حجر بن عدی،
عبدالله بن زبیر و دیگران نیز فروگذار نکرده است (برای متن
روایات، به این منبع رجوع کنید
).
حرکت ابوعبید اگر در مغرب اسلامی الهام بخش
ابوالعرب تمیمی، عالم مالکی در تألیف کتاب المحن بود، در مشرق با تألیف پرآوازه محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک کمال یافت.
طبری به سان عالمی پرورده در محافل اصحاب حدیث، در تألیف این اثر خود، یک دوره تاریخ دوره اسلامی تا عصر خود را
تدوین نمود که به سبک
محدثان، تا حد ممکن در استناد مضامین آن با سلسله اسانید کوشش شده بود، اما این حرکتی نبود که در نسلهای آینده دوامی یافته باشد.
برای مطالعه بیشتر به این مقالات مراجعه کنید:
اصحاب حدیثفقه اصحاب حدیثعقاید اصحاب حدیثپیدایش اصحاب حدیث
(۱) ابن ابی حاتم، عبدالرحمان، تقدمة المعرفة لکتاب الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۲م.
(۱۲) ابن خیر اشبیلی، محمد، فهرسة، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
(۱۶) ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ق.
(۲۰) ابن قتیبه، عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، بیروت، دارالجیل.
(۲۱) ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۲۳) ابن ندیم، الفهرست.
(۲۶) ابوحاتم رازی، بخشی از الزینة، ضمن الغلو و الفرق الغالیة، به کوشش عبدالله سلوم سامرایی، بغداد، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
(۳۰) ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸م.
(۳۱) ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۴-۱۳۸۷ق.
(۳۲) ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷م.
(۳۳) ابوالعرب، محمد، طبقات علماء افریقیة و تونس، به کوشش علی شابی و نعیم حسن یافی، تونس، ۱۹۸۵م.
(۳۴) ابوالعرب، محمد، المحن، به کوشش یحیی وهیب جبوری، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۳۶) ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲م.
(۳۷) ابوهلال عسکری، حسن، الفروق اللغویة، قاهره، ۱۳۵۳ق.
(۳۸) ابویوسف، یعقوب، الخراج، بیروت، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹م.
(۳۹) ابویوسف، یعقوب، الرد علی سیر الاوزاعی، به کوشش ابوالوفا افغانی، قاهره، ۱۳۵۷ق.
(۴۹) بلوی، یوسف، الف باء، قاهره، ۱۲۸۷ق.
(۶۱) ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
(۶۲) ذهبی، محمد، العلو للعلی الغفار، به کوشش عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
(۶۳) ذهبی، محمد، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اصحاب حدیث»، ج۹، ص۳۵۹۶.