• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مشرک

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





در قرآن کریم به مناسبت‌های مختلف از مسئله «شرک» و «مشرکان» سخن به میان آمده است و در آیات متعددی از آنها سخن گفته شده است.



مشرک، اسم فاعل از ریشه «شرک» است که در لغت به معنی مخلوط شدن مالکیت
[۱] راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، دمشق بیروت، دارالعلم الدارالشامیة، ۱۴۱۲ق، چاپ اول، ص۴۵۱.
و سهم و نصیبمی‌باشد؛ برخی نیز از آن به همکاری و تقارن دو یا چند فرد در عمل یا امری، به نحوی که برای هر کدام از آنها نصیب یا تأثیری در آن وجود داشته باشد، تعبیر نموده‌اند.
[۳] مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه ونشر کتاب، ۱۳۶۰ش، ج‌۶، ص۴۸.
در اصطلاح قرآنی مشرک به شخصی اطلاق می‌گردد که برای شخصی یا شیئی وجودی مستقل و مؤثر، در عرض خداوند قائل باشد و در اعمال خود سهم و نصیبی برای غیر خدا قائل شود.
[۴] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۶، ص۵۰.



از آنجا که قرآن کریم به مسأله توحید و یگانگی خدا عنایت ویژه‌ای دارد، با افرادی که به هر نحو این اصل را زیر پا نهاده و بنا به دلایل مختلف به مخالفت با این رکن عظیم نظام هستی پرداخته‌اند، به مبارزه و روشنگری برخواسته و با روش‌های متفاوت به بررسی و ابطال عقاید آنان پرداخته است؛ لذا قسم اعظمی از آیات را به این قشر از انسان‌ها اختصاص داده و وضعیت دنیوی و اخروی آنها را به نمایش گذاشته است: «قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کیفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلُ کانَ أَکثَرُهُمْ مُشْرِکین‌»«بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت کسانى که قبل از شما بودند، چگونه بود؟ بیشتر آنها مشرک بودند!»
به مومنین سفارش نموده تا در زمین سیر کنند و عاقبت این مشرکان را ببینند و در آن اندیشه کرده و عبرت بگیرند تا راه مشرکان را ادامه ندهند.
[۶] طیب، سید عبدالحسین؛ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، ۱۳۷۸ش، چاپ دوم، ج‌۱۰، ص۳۹۵.





۳.۱ - اعتقاد به شراکت غیر خدا در تدبیر امور

یکی از مهمترین عقاید مشرکان، اعتقاد به شراکت جن و ملائکه در خلقت بندگان، در تدبیر امور، در امر عبادت و... است؛ به این تصور که آفریدگار عالم، تدبیر جهان را بر اساس طبقاتى که در اجزاى آن هست، به موجوداتى شریف و مقرب درگاه خود واگذار نموده است:«وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُواْ لَهُ بَنِینَ وَ بَنَاتِ بِغَیرْعِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالىَ‌ عَمَّایصِفُون‌»«آنان براى خدا همتایانى از جنّ قرار دادند، در حالی که خداوند همه آنها را آفریده است و براى خدا، به دروغ و از روى جهل، پسران و دخترانى ساختند؛ منزه است خدا، و برتر است از آنچه توصیف مى‌کنند!»
در این آیه قرآن متذکر برخی از عقاید شرک آلود مشرکان شده است؛ چون برخی از آنان شرور را به شیطان نسبت می‌دادند و برخی دیگر که به فرزند دار بودن خدا معتقد بودند، آنها را به عنوان شرکائی برای خدا قلمداد کرده و آنها را مؤثر در وقایع عالم می‌دانستند؛ مانند یهود و نصاری که «عزیر نبی» و «عیسای مسیح» را فرزندان خدا می‌دانند.

۳.۲ - اعتقاد به شفاعت بتها

یکی از عقاید رایج بین مشرکان، اعتقاد به شفاعت بت‌ها نزد خداوند است، چنان‌چه قرآن از این عقیده باطل این گونه تعبیر نموده است:«وَ یعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لایضُرُّهُمْ وَ لاینْفَعُهُمْ وَ یقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَاللَّهِ...»«آنها غیر از خدا، چیزهایى را مى‌پرستند که نه به آنان زیان مى‌رساند، و نه سودى مى‌بخشد و مى‌گویند: اینها شفیعان ما نزد خدا هستند!...»
مشرکان به دلیل عدم لیاقت‌شان برای رسیدن به لقای الهی بدون واسطه، بت‌هایشان را به عنوان شفیع نزد خدا قرار می‌دهند؛ زیرا قائلند که اینها نزد خداوند صاحب مقام و منزلت هستند؛ اما خداوند متعال این اعتقاد مشرکان را رد نموده و می‌فرماید: آنچه را که شما به عنوان واسطه فیض و شفاعت پرستش می‌کنید، هیچگونه نفع و ضرری برای شما ندارد.
[۱۱] بانوی اصفهانی امین، سیّده نصرت؛ مخزن العرفان فی تفسیر قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱ش، ج‌۶، ص۱۴۳. برای مطالعه ی بیشتر درباره این عقیده مشرکان می‌توان به زمر/۳ و ۴۳ نیز مراجعه نمود.


۳.۳ - اعتقاد به صاحب فرزند بودن خدا

گروهی از مشرکان (یهود و نصاری) بر این عقیده‌اند که عُزیر (عزرای کاهن) و مسیح، فرزند خدا هستند:«وَ قالَتِ الْیهُودُ عُزَیرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى‌ الْمَسیحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِک قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یضاهِئُونَ قَوْلَ الَّذینَ کفَرُوا...»«یهود گفتند: عزیر پسر خداست! و نصارى گفتند: مسیح پسر خداست! این سخنى است که با زبان خود مى‌گویند، که همانند گفتار کافران پیشین است؛ خدا آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف مى‌یابند؟!...» همچنین آیات بقره/۱۱۶، مائده/۱۷ - ۱۸، مریم/۸۸ – ۹۲، أنبیاء/۲۶ و زمر/۴ نیز در این رابطه‌اند.
این آیه ناظر به این اعتقاد اهل کتاب است که به جهت رسیدن به منافع خود، خداوند را به صورت شخصیتی که صاحب فرزند است تصور کرده، به‌طوری ‌که عزیر نبی و عیسی نبی را فرزند او می‌دانستند؛ اما خدای تبارک این عقیده باطل را ساختگی دانسته و آن را سخنی بدون دلیل و برهان می‌خواند که شبیه و موافق با اقوال و عقاید کفار است.
[۱۸] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو،۱۳۷۲ش، چاپ سوم، ج‌۵، ص۳۶.


۳.۴ - عدم اعتقاد به آخرت و معاد

عدم اعتقاد به آخرت و معاد عقیده دیگر مشرکان است که قرآن در بسیاری از موارد آن را مطرح نموده است: «وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذینَ کفَرُوا وَ کذَّبُوا بِلِقاءِ الْآخِرَة... أیعِدُکمْ أَنَّکمْ إِذا مِتُّمْ وَ کنْتُمْ تُراباً وَ عِظاماً أَنَّکمْ مُخْرَجُون‌... إِنْ هِی إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثین‌»«ولى اشرافیان (خودخواه) از قوم او که کافر بودند، و دیدار آخرت را تکذیب مى‌کردند، گفتند:... آیا او به شما وعده مى‌دهد هنگامى که مردید و خاک و استخوان‌هایى (پوسیده) شدید، بار دیگر (از قبرها) بیرون آورده مى‌شوید؟! مسلّماً غیر از این زندگی دنیاى ما، چیزى در کار نیست؛ پیوسته گروهى از ما مى‌میریم، و نسل دیگرى جاى ما را مى‌گیرد و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد!»
قرآن کریم در این آیات به نقل سخن مشرکان قوم هود یا صالح نبیپرداخته که آن‌ها پس از دعوت شدن به یکتاپرستی، با انکار معاد و زندگی پس از مرگ سعی می‌کنند عامه مردم را علیه پیامبرشان بشورانند:«وَ لَئنِ‌ْ أَطَعْتُم بَشَرًا مِّثْلَکمُ‌ْ إِنَّکمُ‌ْ إِذًا لَّخَاسِرُون‌»«و اگر از بشرى همانند خودتان اطاعت کنید، مسلّماً زیانکارید»آیات دیگر که در مورد عدم اعتقاد مشرکان به آخرت و معاد بوده از این قرار است: یونس/۱۵ و نیز همان سوره/۸۱ – ۸۳، صافات/۱۶و ۲۲، نازعات/۱۰ – ۱۲و جاثیه/۱۰ - ۱۲.

۳.۵ - اعتقاد به جبرگرایی

مشرکان برای توجیه شرک نسبت به خدا و عدم انفاق خود به نیازمندان، خود را مجبور و مقهور خواست خداوند معرفی میکردند: «وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ...»«آنان گفتند: اگر خداوند رحمان مى‌خواست، ما آنها را پرستش نمى‌کردیم!»
در این آیات، مشرکان در پاسخ أنبیاء که چرا به خدا شرک می‌ورزید؟ می‌گفتند: اگر خدا می‌خواست ما مشرک نمی‌شدیم، آنها با این سخنان باطل و بی‌اساس، خود را مجبور به شرک می‌دانستند و خدا را مسئول گمراهی خود معرفی می‌کردند؛ چرا که او بر هدایت آنها قادر است؛ ولی عمداً آنها را در ضلالت نگه داشته است.
[۳۰] مدرسى، سیدمحمدتقى‌؛ من هدى القرآن‌، تهران، دار محبی‌الحسین، ۱۴۱۹ق، چاپ اول، ج‌۱۲، ص۴۵۰ و ۴۵۱.



امام‌ خمینی چند گروه را به‌ عنوان مشرک ذاتی برمی‌شمارد. از جمله این گروه، ثنوی‌اند. ایشان معتقد است عقاید این گروه آن است که به دو اصل قدیم و ازلی قائل‌اند، یعنی هر دو در ازلیت مساوی‌اند اما در جوهر، طبع، فعل، مکان و حیز، ابدان و ارواح مخالفان‌اند. ثنویه در این زمینه دو دلیل اقامه کرده‌اند یکی دلیل استحسانی و دیگری برهانی، دلیل اول اینکه باید خداوند منشا خیرات باشد و خداوندی که منشا خیرات است، نمی‌تواند منشا شرور و ظلمت باشد، دلیل دوم آن‌که میان علت و معلول سنخیت و توافق و ملایمت است و دو معلول متقابل و ضد هم از علت واحد، صادر نمی‌شوند.
[۳۱] خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۱۱-۱۲، تهران، بی‌تا.
گروه دیگر از مشرکان، مسیحیان هستند که برای خدا اقنوم‌های سه‌گانه قائل‌اند و خدا را در جوهر یک و در اقنوم سه می‌دانند و عقیده دارند مسیح پسر خداست.
[۳۳] خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۱۶-۱۷، تهران، بی‌تا.
از دیگر مشرکان اصحاب هیاکل‌اند: این گروه بر این باورند که انسان نمی‌تواند پرستش خدای بزرگ را انجام دهد؛ بنابراین به واسطه‌ای نیازمند است که با آن به خدای بزرگ تقرب پیدا کنند از این‌ رو قائل به وساطت ارواح مجردند و از آنجا که ارواح مجرد قابل دیدن نیستند برای آنها هیاکل‌هایی به ‌عنوان بدن‌های این ارواح قائل شده‌اند، نظیر ستارگان و هریک از آن ارواح مدبر را متعلق به یکی از ستارگان دانستند و اعتقاد داشتند که تقرب به بدن‌ها تقرب به ارواح است و پرستش ستارگان پرستش ارواح است.
[۳۴] خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۱۴، تهران، بی‌تا.

به باور امام‌ خمینی از جمله مشرکان، حرنانیون هستند که میان تثلیت نصاری و شرک ثنویه جمع کرده‌اند و به پنج اصل قائل‌اند: دوتا زنده و فاعل که باری‌تعالی و نفس است و یکی منفعل که هیولی است و دو تا غیر فاعل و غیرمنفعل که دهر و خلا است. بر این اساس شرک ذاتی دارای دو معنا است یکی اعتقاد به مرکب بودن ذات الهی و دیگری اعتقاد به تعدد ذات الهی است یعنی ترکیب ذات خداوند از آلهه متعدد مانند ترکیب اقانیم ثلاث (اب، ابن و روح‌القدس) که عقیده‌ مسیحیان است.
[۳۵] خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۳۵۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



قرآن کریم برای انذار مشرکان، بنا به تناسب موقعیتشان صحنه‌هایی از عاقبت شوم آنان را در قیامت به تصویر کشیده که به برخی از آنها اشاره می‌گردد.

۵.۱ - پشیمانی

در روز قیامت که تکلیف مشرکان روشن می‌شود از شرک خود اظهار پشیمانی می‌کنند:
«وَ یوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذینَ أَشْرَکوا أَینَ شُرَکاؤُکمُ الَّذینَ کنْتُمْ تَزْعُمُونَ ثُمَّ لَمْتَکنْ فِتْنَتُهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا وَاللَّهِ رَبِّنا ما کنَّا مُشْرِکین»‌«آن روز که همه‌ آنها را محشور مى‌کنیم؛ سپس به مشرکان مى‌گوییم: معبودهایتان، که همتاى خدا مى‌پنداشتید، کجایند؟(چرا به یارى شما نمى‌شتابند؟!) سپس پاسخ و عذر آنها، چیزى جز این نیست که مى‌گویند: به خداوندى که پروردگار ماست سوگند که ما مشرک نبودیم!»
مشرکان در روز قیامت در برابر سؤالات در ارتباط با ساختگى بودن معبودها و اینکه هیچ گونه اثرى از قدرت‌ نمایى آنها در این عرصه وحشتناک دیده نمى‌شود! پاسخی جز انکار شرک و بیزاری از آن ندارند.

۵.۲ - لعن یکدیگر

مشرکان و معبودان آنها در صحنه قیامت، به لعن و نفرین یکدیگر می‌پردازند؛ قرآن این واقعه را این گونه بیان نموده است: «وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَینِکمْ فِیالْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ یوْمَ الْقِیامَةِ یکفُرُ بَعْضُکمْ بِبَعْضٍ وَ یلْعَنُ بَعْضُکمْ بَعْضاً»«(ابراهیم) گفت: شما غیر از خدا بت‌هایی براى خود انتخاب کرده‌اید که مایه‌ دوستى و محبت میان شما در زندگى دنیا باشد؛ سپس روز قیامت از یکدیگر بیزارى مى‌جویید و یکدیگر را لعن مى‌کنید!»
حضرت ابراهیم(ع) برای مقابله با مشرکان که بت‌ها را مایه دوستی و نزدیکی به همدیگر می‌دانستند، به آنها گوشزد می‌کند که در روز قیامت با دیدن عذاب الهی، این رشته محبت بین شما گسسته شده و لعن و نفرین جایگزین آن می‌گردد.
[۳۹] مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج‌۱۰، ص۲۹.


۵.۳ - استمداد از معبودان خود

در روز قیامت مشرکان از معبودهایی که به عنوان شریک خداوند قرار داده بودند، یاری میجویند: «وَ یوْمَ یقُولُ نادُوا شُرَکائِی الَّذینَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْیسْتَجیبُوا لَهُمْ...»«به خاطر بیاورید روزى را که (خداوند) مى‌گوید: همتایانى را که براى من مى‌پنداشتید، بخوانید (تا به کمک شما بشتابند!)؛ ولى هر چه آنها را مى‌خوانند، جوابشان نمى‌دهند...»
خداوند برای این که به مشرکان ثابت کند که چیزهایی که برای خدا شریک قرار داده‌اند، هیچ قدرتی ندارند و این پرستش آنها تنها بر اساس توهمات، پایه ریزی شده، با تصویر وضعیتشان در قیامت، آنها را به تفکر وامی‌دارد تا درباره شرک خود دقت بیشتری کنند. این آیه متذکر می‌شود که خداوند در روز قیامت به مشرکان امر می‌کند تا از شریکان ساختگی درخواست کمک کنند، اما هیچ گونه جوابی در یاری‌خواهی از آنها داده نمی‌شود، چرا که آنها هیچ قدرت و نفع و ضرری ندارند.
[۴۱] فضل‌الله، سیدمحمدحسین؛ ‌تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ق، چاپ دوم، ج‌۱۴، ص۳۴۷.


۵.۴ - تسلیم شدن نزد خدا

مشرکان در قیامت در برابر خواست خدا تسلیم مطلق‌اند:
«اُحْشُرُوا الَّذینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما کانُوا یعْبُدُون ‌مِن دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلىَ‌ صِرَاطِ الجَحِیم‌... مَا لَکمُ‌ْ لَاتَنَاصَرُون ‌بَلْ هُمُ الْیوْمَ مُسْتَسْلِمُون‌»«(در این هنگام به فرشتگان دستور داده مى‌شود:) ظالمان و هم‌ردیفانشان و آنچه را مى‌پرستیدند (آرى آنچه را) جز خدا مى‌پرستیدند، جمع کنید و به سوى راه دوزخ هدایتشان کنید!... شما را چه شده که از هم یارى نمى‌طلبید؟! ولى آنان در آن روز تسلیم قدرت خداوندند!»
آیه دالّ بر این مطلب است که مشرکان و معبودهای آنها همگی در قیامت محشور می‌شوند، در حالی ‌که معبودهای خود را که به یاری آنها امید و تکیه داشتند، نیز همراه خود حاضر می‌بینند، و چاره‌ای جز تسلیم ندارند؛ چون مستسلم به کسى گفته می‌شود که خود بخود تسلیم نمیشود؛ بلکه باید او را به اجبار تسلیم کنند.
[۴۳] أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۱، ص۱۳۶.



یکی از سنت‌های الهی که در تمام اعصار تاریخ بشر به آن عمل شده، سنت اتمام حجت با کفار و مشرکان است: «وَ مَا کانَ رَبُّک مُهْلِک الْقُرى‌ حَتَّى یبْعَثَ فِی أُمِّها رَسُولًا یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِنا...»«و پروردگار تو هرگز شهرها و آبادیها را هلاک نمى‌کرد تا اینکه در کانون آنها پیامبرى مبعوث کند که آیات ما را بر آنان بخواند...»
بنابر آیات قرآن در هیچ زمانی بدون اتمام حجت که به طرق مختلفی صورت می‌گرفته از جمله: بعثت رسولان، نزول کتب آسمانی، إخبار از عذاب و نابودی گذشتگان، معجزات و دلایل، عذابی بر مشرکان و کفار نازل نشده است.
[۴۵] أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۰، ص۲۵۸.
از باب نمونه به ذکر دو آیه بسنده می‌شود: «وَ ما أَهْلَکنا مِنْ قَرْیةٍ إِلاَّ وَ لَها کتابٌ مَعْلُومٌ»«ما اهل هیچ شهر و دیارى را هلاک نکردیم مگر اینکه اجل معینزمان تغییر ناپذیرى) داشتند!» و «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُود»«اگر آنها روى‌گردان شوند، بگو: من شما را از صاعقه‌اى همانند صاعقه عاد و ثمود مى‌ترسانم!»


سران مشرکان و پیروان آنها هنگام ورود به جهنم، همدیگر را لعن کرده و پیروانشان برای رهبران مشرک خود از خداوند درخواست عذاب دو برابر می‌کنند: «...قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِکلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِن لَّاتَعلَمُونَ»«...(در این هنگام) گروه پیروان درباره‌ی پیشوایان خود مى‌گویند: خداوندا! اینها بودند که ما را گمراه ساختند پس کیفر آنها را از آتش دو برابر کن! (کیفرى براى گمراهیشان، و کیفرى بخاطر گمراه ساختن ما.) مى‌فرماید: براى هر کدام (از شما) عذاب مضاعف است؛ ولی نمی‌دانید.»
پیروان مشرکین پاسخ می‌شنوند که برای همه شما عذاب مضاعف است و عذاب پیروان به این دلیل مضاعف است که آنها بدون دلیل عقلی و شناخت از واقعیتها از رهبران مشرک پیروی کرده و عنان خود را به دست آنها سپرده و عقاید ضالّه آنها را تبلیغ و ترویج دادند.
[۴۹] مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰ش، چاپ اول، ج‌۸، ص۳۴۲.




۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، دمشق بیروت، دارالعلم الدارالشامیة، ۱۴۱۲ق، چاپ اول، ص۴۵۱.
۲. لسان العرب، ج۱۰، ص۴۴۹.    
۳. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه ونشر کتاب، ۱۳۶۰ش، ج‌۶، ص۴۸.
۴. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۶، ص۵۰.
۵. روم/سوره۳۰، آیه۴۲.    
۶. طیب، سید عبدالحسین؛ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، ۱۳۷۸ش، چاپ دوم، ج‌۱۰، ص۳۹۵.
۷. تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۶۶.    
۸. انعام/سوره۶، آیه۱۰۰.    
۹. تفسیر التبیان، ج۴، ص۲۱۹.    
۱۰. یونس/ سوره۱۰، آیه۱۸.    
۱۱. بانوی اصفهانی امین، سیّده نصرت؛ مخزن العرفان فی تفسیر قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱ش، ج‌۶، ص۱۴۳. برای مطالعه ی بیشتر درباره این عقیده مشرکان می‌توان به زمر/۳ و ۴۳ نیز مراجعه نمود.
۱۲. توبه/سوره۹، آیه۳۰.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۱۱۶.    
۱۴. مائده/سوره۵، آیه۱۷و ۱۸.    
۱۵. مریم/سوره۱۹، آیه۸۸-۹۲.    
۱۶. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۶.    
۱۷. زمر/سوره۳۹، آیه۴.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو،۱۳۷۲ش، چاپ سوم، ج‌۵، ص۳۶.
۱۹. مومنون/سوره۲۳، آیه۳۳ و ۳۵ و ۳۷.    
۲۰. تفسیر التبیان، ج۷، ص۳۶۵.    
۲۱. تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۱.    
۲۲. مومنون/سوره۲۳، آیه۳۴.    
۲۳. یونس/سوره۱۰، آیه۱۵.    
۲۴. یونس/سوره۱۰، آیات۸۱-۸۳    
۲۵. صافات/سوره۳۷، آیه۱۵.    
۲۶. صافات/سوره۳۷، آیه۲۲.    
۲۷. نازعات/سوره۷۹، آیه۱۰-۱۲.    
۲۸. جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۰-۱۲    
۲۹. زخرف/سوره۴۳، آیه۲۰.    
۳۰. مدرسى، سیدمحمدتقى‌؛ من هدى القرآن‌، تهران، دار محبی‌الحسین، ۱۴۱۹ق، چاپ اول، ج‌۱۲، ص۴۵۰ و ۴۵۱.
۳۱. خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۱۱-۱۲، تهران، بی‌تا.
۳۲. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۹۰-۹۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۳۳. خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۱۶-۱۷، تهران، بی‌تا.
۳۴. خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۱۴، تهران، بی‌تا.
۳۵. خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۳۵۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۳۶. انعام/سوره۶، آیه۲۲ و ۲۳.    
۳۷. تفسیر نمونه، ج۵، ص۱۸۵ و ۱۸۶.    
۳۸. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۵.    
۳۹. مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج‌۱۰، ص۲۹.
۴۰. کهف/سوره۱۸، آیه۵۲.    
۴۱. فضل‌الله، سیدمحمدحسین؛ ‌تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ق، چاپ دوم، ج‌۱۴، ص۳۴۷.
۴۲. صافات/سوره۳۷، آیات۲۲ تا ۲۶.    
۴۳. أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۱، ص۱۳۶.
۴۴. قصص/سوره۲۸، آیه۵۹.    
۴۵. أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۰، ص۲۵۸.
۴۶. حجر/سوره۱۵، آیه۴.    
۴۷. فصلت، سوره۴۱، آیه۱۳.    
۴۸. اعراف/سوره۷، آیه۳۸.    
۴۹. مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰ش، چاپ اول، ج‌۸، ص۳۴۲.



سایت معارف قرآن    
سایت پژوهه    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار