مرگ ناگهانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
به مرگی که در غیر
موعد خودش فرا رسیده است
مرگ ناگهانی گفته می شود.
مرگ به معنای
مردن است. لسان العرب آن را به "ضد
حیات" معنا کرده است.
برخی
مرگ را به معنای "
سکون" گرفته اند.
التحقیق درباره معنای
موت میگوید:
مرگ نفی شدن حیات است و حیات در هر چیز به مقتضای خصوصیات وجودیش است، پس
مرگ هر چیز هم به مقتضای آن است.
"ناگهانی" به معنای یک دفعه و دور از
انتظار واقع شدن چیزی است که این مفهوم در عربی گاهی با "ة" آخر کلمات
و گاهی با کلماتی مانند: " بَغتَةً "
و... افاده میشود.
در عربی برای بیان معنای "
مرگ ناگهانی" از الفاظ بسیاری استفاده میشود که برخی از آنها عبارتند از: «
الموت الابیض»
«
موت رخیص»
«
موت جهیز»
«
موت دریع»
«
موت ذعاف»
اما این اصطلاحات در
قرآن کریم به کار نرفته اند.
منظور از ترکیب "
مرگ ناگهانی" به گونه های گوناگونی بیان شده است برخی از مفسران
مرگ ناگهانی را این گونه
تبیین میکنند: ترکیب خاصی که ساختمان بدن آدمی را تشکیل میدهد با همه اقتضاءات محدودی که در
ارکان آن هست اقتضا میکند که این ساختمان عمر طبیعی خود را (که چه بسا به صد و یا صد و بیست سال تحدیدش کردهاند) بکند، لیکن در اثر اسباب و موانعی که خارج از این
بدن است
انسان قبل از رسیدن به
حد طبیعی حیاتش
منقضی میشود که این همان "
مرگ ناگهانی" است
و طنطاوی در توضیح آن گفته است منظور
مرگ و میر بر خلاف انتظار میباشد.
برخی
مرگ ناگهانی را به
مرگ زودرس یا
سکته تفسیر کرده اند.
امام خمینی مرگ را استقلال نفس و انتقال از نشئه ملکی به نشئه ملکوتی و یا انتقال به حیات ثانوی میداند
و برای توضیح
مرگ ناگهانی و اخترامی در ابتدا میپردازد به اقسام
مرگ:
۱-
مرگ طبیعی که خروج نفس از بدن، پس از اینکه نفس بهتدریج به فعلیت و استقلال رسید.
۲-
مرگ ارادی که همان ترک ما سوی الله و انقطاع به سوی اوست.
۳-
مرگ ناگهانی و اخترامی: خروج نفس از بدن، به سبب آنکه بدن به دلیل حادثهای از قابلیت میافتد یا منهدم میشود، در این حال، نفس دیگر نمیتواند در آن بدن استقرار یابد در این مورد، نفس که صورت بدن است، به کمال خود نمیرسد، بلکه این بدن است که دیگر قابلیت تدبیر توسط نفس را ندارد و نفس از آن مفارقت خواهد کرد، درواقع، نفسی که از طریق
حرکت جوهری رو به کمال میرود، پیش از رسیدن به نهایت مرتبهای که در نهاد او به ودیعه گذاشته شده است، به سبب عدم لیاقت ماده، دچار مفارقت قهری میشود،
در برخی روایات به این نوع از
مرگ اجل موقوف گفته میشود.
مرگ عموم مردم از این قسم
مرگ ناگهانی است. البته امام خمینی
موت اخترامی را باتوجهبه نظام کلی عالم - که بر اساس اسباب و علل است - امری طبیعی میداند، زیرا این موت اخترامی که بهواسطه حوادث و امراض به دست میآید، بر اساس علل و عواملی است که با دستبهدست هم دادن، منجر به این موت میشود؛ بنابراین نسبت به نظام کلی عالم، موت طبیعی محسوب میشود؛ زیرا بر اساس علل وجودی، در نظام کلی عالم، غایت حرکت او تا ایناندازه بوده است
اما ازآنجاکه نفس حرکت جوهری خود را به پایان نبرده است، موت طبیعی نبوده و اخترامی است، ولی اگر سیر انسان کامل ملاک شمرده شود که این سیر، سیری معنوی و روحانی بوده و نهایت آن وصول به محبوب است و غایت همه انسانها همان غایت سیر انسان کامل دانسته شود، همه انسانها غیر از
انسان کامل بهغایت و مقصود نرسیده و موت اخترامی خواهند داشت. بنابراین
مرگ، رهایی تدریجی نفس از بدن و رویگردانی آن از عالم حس و رویآوردن به عالم ملکوت است.
مرگ در
قرآن کریم در قالبهای لفظی مختلفی آمده است از جمله آنها می توان به ماده "موت"، "
هلک"، "
قتل" و "
وفی" اشاره کرد.
در متون دینی
مرگ ناگهانی گاه به عنوان
مرگ بد و
عاقبت برخی گناهان به شمار میرود و گاه
خداوند جهت قدرت نمایی و
موعظه مردم افرادی را به
مرگ ناگهانی
مبتلا میکند.
در
قرآن اشاره به معنای
مرگ ناگهانی به وسیله چند
واژه بیان شده است که اکثرا بار
منفی دارد و برای
عذاب و
تهدید به کار میرود، این واژهها عبارتند از:
۱.
اجل:اجل به معنای
مهلت و برهه ای از زمان است که در
قرآن کریم درباره انسان به کار رفته و منظور از آن مهلتی است که به انسان برای
زندگی داده میشود.
۲.
صاعقه: صاعقه در
قرآن کریم درباره قوم
عاد و
ثمود به کار رفته است که برخی آن را به معنای
مرگ ناگهانی گرفته اند
و برخی گفته اند معنای آن
مرگ ناگهانی نیست؛ بلکه کنایه از
مرگ ناگهانی میباشد.
۳.
طوفان: برخی از
مفسران مانند
طبرسی نویسنده مجمع البیان
و رهنما در تفسیرش
و برخی از اهل
لغت مانند
مهریار در کتاب فرهنگ ابجدی
در میان معانیای که برای این
کلمه ذکر کرده اند یک معنای محتمل این کلمه در
قرآن کریم را
مرگ ناگهانی دانسته اند.
قرآن چنانکه دیدید برای
مرگ ناگهانی از الفاظ مختلفی استفاده و از این واقعه برای
پند دادن و
هدایت کردن آنها استفاده میکند. درسهایی که
قرآن کریم از
مرگ ناگهانی برای مؤمنان استخراج می کند را این گونه میتوان یاد آور شد:
۱. عبرت در
مرگ حضرت سلیمان:
قرآن کریم از
مرگ عجیب و عبرتانگیز سلیمان پیامبر سخن میگوید، و این واقعیت را روشن میسازد که پیامبری با آن
عظمت، و حکمرانی با آن
قدرت و
ابهت، چگونه به آسانی
جان به جان آفرین سپرد، و حتی پیش از آنکه تن او در
بستر آرام گیرد چنگال
اجل گریبانش را گرفت و به این صورت
خداوند می تواند جان هر کس را که خواست هر چند قدرتمند و نیرومند باشد ناگهانی بگیرد.
۲. لزوم داشتن
تقوا در همه مراحل زندگی:
«وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ »
«و از
دنیا نروید، مگر اینکه
مسلمان باشید!»
نظر به این که
بشر در همه لحظات زندگی ممکن است با
مرگ ناگهانی مواجه شود، و بخاطر خطرهایی که از دایره احتمالات خارج است،
عمر او بپایان رسد. از این جهت برای
تأمین سعادت خود، ناگزیر در همه لحظات زندگی باید رعایت
تقوی و
پرهیز را بنماید.
قرآن کریم در سرگذشت برخی از گروهها آورده است که آنها به
مرگ ناگهانی گرفتار شدهاند اکنون به برخی از آنان اشاره میکنیم:
۱. گروهی که همراه
حضرت موسی به
کوه طور رفتند:
بنی اسرائیل بعد از مشاهده
معجزات موسی و
کرامات او به جای اینکه به او ایمان بیاورند بهانه جویی کرده و از زیر دستورات
خداوند شانه خالی میکردند و به حضرت موسی گفتند که تا
خدا را نبینیم به تو
ایمان نمیآوریم خداوند نیز به دلیل
کفر و
نفاقی که در
باطن آنها دید ایشان را به صاعقه ای دچار نمود و همه را به
مرگ ناگهانی کشت.
۲.
قوم لوط: لوط پیامبری بود که بعد از ایمان به
حضرت ابراهیم برای
انذار قوم لوط برانگیخته شد. قوم لوط
بت پرست بودند و از اولین افرادی بودند که عمل زشت
لواط را مرتکب میشدند خداوند نیز آنها را با عذابی دردناک میراند.
«وَ اَمطَرنا عَلَیهِم مَطَراً فَسآءَ مَطَرُ المُنذَرینَ »
«و بارانی(از سنگ) را بر آنها فرستادیم، چه باران بدی بود باران انذارشدگان»
۳.
قوم نوح ،
قوم عاد و
ثمود و
اصحاب الرس: این اقوام نیز به
عذاب الهی دچار شده و با
مرگ ناگهانی از دنیا رفتند خداوند درباره آنان در
قرآن کریم میفرماید:
«وَ قَوْمَ
نُوحٍ لَمَّا کذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آیة... وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّس....»
«و قوم
نوح را هنگامی که رسولان (ما) را
تکذیب کردند
غرق نمودیم، و آنان را درس عبرتی برای مردم قرار دادیم.... (همچنین) قوم عاد و ثمود و اصحاب الرّس را....»
•
سایت پژوهه •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.