مراحل تعلیم و تربیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شناخت عوامل و راههای مؤثر تربیتی از مهمترین مسائل
تعلیم و
تربیت است، زیرا با شناسایی مراحل و
دورههای آن با توجّه به
سن کودک، و بکارگیری آن،
والدین و مربیان در
تربیت کودکان موفقتر خواهند بود.
در
آیات و
روایات، مراحل تعلیم و تربیت به سه قسم تقسیم شده که در ادامه به آن میپردازیم.
تربیت در
لغت از ماده «ربا» به معنی «زاد و نما»؛ افزایش یافت، نمّو کرد، گرفته شده است.
در
لسان العرب، مینویسد: «ربا الشیئ یربو ربواً و رباءً: ای زاد و نما».
همچنین تربیت از کلمه «ربّ» به معنی مالک، سید و مربّی اشتقاق مییابد و اینگونه معنی میشود: انجام وظیفه کردن به شیوه نیکو و پسندیده.
«ربّ ولده و الصبی یربّه ربًا»،
یعنی کودکِ خود را نیکو تربیت کرد و برای او به نحو شایسته انجام وظیفه نمود.
تعلیم از واژه «علم» اشتقاق یافته که به معنی ضدّ
جهل است و به معنی
معرفت و آگاهی نیز بهکار رفته است.
مقصود از تربیت کودک بهطور خاص آن است که مربّی، اعم از
پدر،
مادر،
معلّم و ...،
طفل را در بُعد روحی و اخلاقی
پرورش دهد، بهگونهای که
جسم و
جان و
عقل و
علم او افزایش یابد و در اینباره بهطوری انجام وظیفه نماید که آنچه بهمصلحت اوست از امور مربوط به
دین و دنیای وی، انجام پذیرد.
به عبارت دیگر، معلّم با ادای کلمات، زمینه را برای فهم و درک فراگیر فراهم میکند. بدینترتیب از آنچه گفته شد، روشن گردید تعلیم نیز نوعی تربیت بهشمار میآید.
فقیهان در معنای تعلیم نیز همانند تربیت، اصطلاح خاصّی ندارند و مقصودشان از تعلیم همان معنای لغوی است. دقّت در عبارات آنان که در خصوص تعلیم ذکر نمودهاند، این مدّعا اثبات میگردد.
از مهمترین مسائل
تعلیم و
تربیت، شناخت عوامل و راههای مؤثر آن است، تا در پرتو آن
آموزش و تربیت بهدرستی و بهطور مطلوب تامین شود. در احکام تربیتی اسلام به این مهم کاملاً توجّه شده و
پیشوایان دین در اینباره رعایت نکات دقیقی را توصیه کردهاند.
در
قرن اخیر، دانشمندان نیز در این زمینه کتابهای فراوانی نوشتهاند و در آن روشهای صحیح تعلیم و تربیت و وظایف و رسالت اولیا و مربیان کودک را ارائه نمودهاند. بیتردید ذکر دیدگاه و آموزههای اسلام در این خصوص حائز اهمیت است، زیرا از طرفی
والدین و اولیا کودکان اسباب و عوامل توفیق و کامیابی را شناسایی نموده و در سایه عمل به توصیهها و آداب و روشهای ارائه شده، به هدف والای خویش که
تربیت صحیح کودکان و آموزش علوم مفید و مؤثر در زندگی آنهاست، دست خواهد یافت، و از سوی دیگر امکان مقایسه بین نظریات
اسلام در این زمینه و آنچه دانشمندان بیان نمودهاند، فراهم میگردد.
قدم اوّل در دستیابی و توفیق در امر تعلیم و تربیت، شناسایی مراحل و
دورههای آن است که با توجّه به سن کودک باید مورد توجّه قرار گیرد.
در آیات و روایات، مراحل تعلیم و تربیت به سه قسم تقسیم شده که عبارت است از:
بازی با سرشت
کودک عجین است و یکی از نیازها و حقوق او بهشمار میرود، بازی بزرگترین سرگرمی کودک بهویژه در سالهای پیش از دبستان است.
کودک دلیل بازی کردن خود را نمیداند و توانایی ندارد برای آن علّتی بیان کند، ولی با این همه نمیتواند از بازی کردن دست بکشد، برخی از روانشناسان معتقدند: همانطور که کودک نیاز به
آب و
هوا دارد، نیاز به بازی و سرگرمی نیز دارد.
امروزه ثابت شده است کودکانی که بهاندازه و به درستی بازی نمیکنند، از رشد ذهنی مناسب بی بهرهاند و در بزرگی نیز منزوی و گوشهگیر میگردند.
خداوند نخستین
دوره رشد انسان را با بازی توام نموده است تا در ضمن بازی بتواند کار بزرگترها را تقلید کند،
احساسات خود را بروز دهد و همچنین بیاموزد که چگونه عواطف و علایق خود را بهموقع ابراز یا مهار کند.
بازی علاوه بر توسعه ذهنی کودک، عقل اجتماعی او را نیز
رشد میدهد و این امکان را برای او فراهم میکند که با حلّ مشکلاتی که در طول بازی با آن مواجه میشود، خود را برای حلّ معضلات جدّی زندگی آینده، آماده سازد.
کودک بهوسیله بازیهای دسته جمعی، راه همزیستی مسالمتآمیز، همکاری و همیاری با دیگران و رعایت حقوق آنان، مراعات
نظم و قانون و دفاع از حق خود و مسئولیتپذیری در مقابل دیگران را میآموزد، او هر قدمی که در بازی برای حلّ مشکلات یا ایفای نقش مثبت برمیدارد، احساس خوشحالی میکند و نسبت به آینده بیشتر و بیشتر امیدوار میگردد.
در اسلام به این نیاز طبیعی توجّه شده و در
قرآن آمده است: بدانید زندگی
دنیا فقط بازی و سرگرمی و
تجمّلپرستی و
تفاخر در میان شما و افزونطلبی در اموال و فرزندان است.... «اِعلَمُوا اَنَّمَا الحَیاةُ الدُّنیا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرُ بَینَکُم وَ تَکاثُرٌ فِی الاَموالِ وَ الاَولادِ ...
».
در این
آیه شریفه مراحل مختلف
عمر بشر و انگیزههای حاکم بر هر مرحله را پنج مرحله یعنی بازی و غفلت، سرگرمی،
تجمّل، تفاخر و
تکاثر بیان شده و نخستین مرحله،
دوران کودکی است که زندگی در هالهای از غفلت و بیخبری و بازی و سرگرمی فرو میرود.
همچنین در
روایات به رعایت این نیاز طبیعی در کودکان دستور داده شده، مانند اینکه
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: بگذار فرزندت تا هفت سال به بازی بپردازد، در هفت سال دوّم به
تادیب و تربیت او همّت گمار و در هفت سال سوّم مراقب او باش، «دَعِ ابنَکَ یَلعَب سَبعَ سِنینَ وَ یُؤَدَّبُ سَبعَ سِنینَ وَ اَلزَمهُ نَفسَکَ سَبعَ سِنینَ».
اسلام علاوه بر اینکه، از واپس زدن این تمایل طبیعی کودکان
نهی نمیکند، توصیه مینماید که پدران و مادران، امکانات لازم را برای بازی کردن کودکان فراهم کنند و در هر موقعیت و مقام اجتماعی که هستند وقتی را برای بازی با فرزندان خویش اختصاص دهند.
در روایت آمده است که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنچنان به بازی کودکان اهمیت میدادند که گهگاه به هنگاه
سجده،
نوه خردسالشان
امام حسین (علیهالسّلام) بر پشت آن حضرت مینشیند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنقدر سجده را طول میدهند که برخی از
صحابه نگران میشوند و بعد از
نماز در توضیح طولانی کردن سجده میفرمایند: فرزندم مرا سواری خود قرار داده بود، ناپسند شمردم قبل از آنکه احتیاجش برآورده شود او را با شتاب پایین بیاورم. «قالَ: لکِنَّ ابنِی ارتَحَلَنِی فَکَرِهتُ اَن اُعَجَّلَهُ حَتّی یَقضِیَ حَاجَتَهُ».
افزون بر این، در روایات توصیه شده، اگر کودکتان هم بازی ندارد و یا بازی با بعضی از کودکان تاثیر منفی میپذیرد، خود را بهروش کودک در آورید و با او بازی کنید، از جمله
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میفرماید: «مَن کَانَ لَهُ وَلَدٌ صَبا».
اگر پدران و مادران بهبازی فرزندان خود توجّه کنند با روحیات و احساسات آنها آشنا میشوند، زیرا
کودک از طریق بازی کردن به بیان
احساسات خود میپردازد و ترسها و نگرانیهای خود را ابراز میکند و گاه برای بسیاری از مشکلات خود راهحل پیدا میکند.
البتّه در بازیهایی که
والدین حضور پیدا میکنند نباید اراده خود را بهکودکان تحمیل نمایند، بلکه بهتر است اجازه دهند فرزندانشان آنان را همبازی تلقّی کنند. در روایات به این نکته ظریف تربیتی اشاره شده است، مانند اینکه، پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: هر کس که کودکی نزد اوست برای او کودک شود، یعنی رفتار کودکانه انجام دهد و خود را بهصورت همبازی او در آورد، «مَن کَانَ عِندَهُ صَبِیٌ فَلیَتَصَابَ لَهُ».
مقصود از آزادی کودک در این مرحله این نیست که والدینِ کودک او را برای هر نوع
بازی آزاد بگذارند، حتّی بازیهایی که برای
جسم و
روح او مضّر باشد؛ بلکه باید با ایجاد تنوّع و کنترل بازیها در جهت رشد جسمی و روحی کودک گام برداشته شود و از بازیهای خشن، مخرّب و آزار دهنده جلوگیری بهعمل آید.
به بیان دیگر، والدین باید در نوع بازی و اسباب آن توجّه و دقّت کافی داشته باشند و تهیه اسباب بازیها، هدفدار و منطبق با نیاز کودک و مناسب با ویژگیهای
رشد او باشد؛ بازی و اسباب آن باید ضمن سرگرم کردن کودک، دقّت،
تفکّر و روحیه او را تقویت کند و توان بدنی و فکری را افزایش دهد. اسباب بازیهایی که کودک بتواند در آن دخل و تصرّف نماید و نوعی
ابتکار و ابداع را موجب شود، بسیار مناسب است.
با آنکه بازی، نیاز و
حق کودک است و والدین باید به رعایت این حق پایبند باشند، ولی این بدان معنی نیست که کودک همیشه بازی کند، بلکه باید بهگونهای برنامهریزی شود که در
دوره نوجوانی و جوانی بهتدریج وظایف و مسئولیتهای جدّیتر، جای بازی و سرگرمی را بگیرد، زیرا از دیدگاه صاحبنظران علوم تربیتی،
دوران بازی کودک،
دوره کارآموزی موقّت کودکان و مقدمهای برای اشتغال بهکارهای جدّیتر است.
بدینجهت است که در
روایات، هفت سال دوّم عمر کودک را
دوران تعلیم و تربیت نامیدهاند، زیرا کودک در این سنین مفاهیم را درک میکند و خوب و بد،
نفع و
ضرر، و زشت و زیبا را میفهمد و بهطور جدّی آمادگی و استعداد برای تعلیم و تربیت در او پیدا میشود، مربّی لایق باید از این موقعیت ممتاز بهره جوید و به تربیت صحیح کودک در زمینههای مختلف همّت گمارد.
در روایات بسیاری بر رعایت این نکته تاکید شده، مانند اینکه
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: کودک در هفت سال اوّل عمر به بازی سرگرم است، هفت سال دوّم به تعلیم و آموزش، و هفت سال به شناخت احکام
حلال و
حرام. «قالَ: اَلغُلامُ یَلعَبُ سَبعَ سِنینَ وَ یتَعَلَّمُ الکِتابَ سَبعَ سِنینَ وَ یتَعَلَّمُ الحَلالَ وَ الحَرامَ سَبعَ سِنینَ».
و روایات دیگری نیز با عبارات مختلف وارد شده،
البتّه در بعضی از آنها
دوره بازی و سرگرمی، شش سال
تعیین گردیده است.
این مرحله تقریباً از اوائل
بلوغ شروع میشود و در آن، نوجوان توان اظهار
استعداد خویش را دارد، بنابراین والدین باید با
مشورت و ایجاد زمینههای مناسب، او را در بروز استعدادهایش یاری نمایند.
زمان این مرحله، در روایات هفت سال سوّم عمر کودک تعیین شده است. از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که فرموده است: کودک، هفت سال اوّل عمر خویش آقا و آزاد است و در هفت سال دوّم، خدمتگذار است (بیچون و چرا از پدر و مادر اطاعت میکند) و در هفت سال بهمنزله وزیر با او رفتار میشود، در این موقعیت (تا سن بیست و یک سالگی) اگر رفتار و کردار او رضایتبخش بود، مقصود حاصل شده، در غیر این صورت شما (والدین) بهوظیفه خود عمل نمودهاید و در پیشگاه پروردگار متعال معذورید. «قالَ: اَلوَلَدُ سَیِدٌ سَبعَ سِنینَ وَ عَبدٌ سَبعَ سِنینَ وَ وَزیرٌ سَبعَ سِنینَ، فَاِن رَضِیتَ خَلائقَهُ لاِحدَی وَ عِشرِینَ سَنَةً وَ اِلاّ ضُرِبَ عَلی جَنبَیهِ فَقَد اَعذَرتَ اِلَی اللهِ».
نزدیک به همین مضمون از امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)
نیز وارد شده، توضیح بیشتر در خصوص دو مرحله اخیر در مباحث بعدی خواهد آمد.
انصاری، قدرتالله، احکام و حقوق کودکان در اسلام، ج۱، ص۵۰۳-۵۱۰، برگرفته از بخش «گفتار دوّم:حق تعلیم و تربیت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۱۱/۱.