مدیریت پیامبر در غزوه احزاب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مدیریت
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در
غزوه احزاب، یکی از جامعترین مدیریتهای پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در طول
حیات خویش بوده که بعد از
مشورت با
اصحاب در مورد
جنگ با خصم تصمیم بر تدافعی بودن جنگ و حفر خندق اطراف شهر گرفتند و بر دشمن هم پیروز شدند.
در مقاله حاضر کوشش شده است، در
حد امکان یکی از اقدامات مدیریتی
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جریان "حفر خندق " بحث و بررسی شود، البته این مقاله به مدیریتی که رسول الله در واقعه حفر خندق اعمال کردند محدود نمیشود، بلکه موضوع اداره و بهرهگیری کامل از این اقدام دفاعی هم مورد بحث قرار میگیرد.
یکی از حساسترین و سرنوشتسازترین حوادث صدر اسلام،
غزوه احزاب است. مورخان، این غزوه را بیشتر از آن جهت با اهمیت میدانند که آخرین صحنه تهاجم دشمن به نیروهای اسلام و نقطه اوج اقدامات دفاعی مسلمانان بود. اما آنچه کمتر در منابع تاریخی مورد توجه قرار گرفته، مدیریت این حادثه سرنوشتساز و مهم است.
مدیریت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در این غزوه ابعاد مختلفی دارد. در مقاله حاضر کوشش شده است، در حد امکان یکی از اقدامات مدیریتی پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) در جریان یکی از تدابیر آن حضرت، یعنی "حفرخندق" بحث و بررسی شود، البته این مقاله به مدیریتی که رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) در واقعه حفر خندق اعمال کردند محدود نمیشود، بلکه موضوع اداره و بهرهگیری کامل از این اقدام دفاعی هم مورد بحث قرار میگیرد.
مسلمانان پس از اطلاع از آغاز تهاجم
قریش، حداکثر هشت روز فرصت داشتند تا درباره هرگونه اقدام تدافعی تصمیمگیری کنند.
تصمیم پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به حفر خندق یکی از بهترین نمونههای تصمیمگیری شجاعانه است. خندقی به طول حداقل پنج کیلومتر با عرض تقریبی هفت تا ده متر و عمق حداقل سه متر، مستلزم حجم عظیمی از خاکبرداری است؛ در حالی که تمام نیرویی که در اختیار پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بود به سه هزار نفر نمیرسید. این سؤال مطرح است که چه مدیریتی اعمال شد که توانست با وجود همه محدودیتها این اقدام کمنظیر را انجام دهد و به نتیجه مطلوب برساند؟
غزوه احزاب بنابر قول مشهور در
شوال سال پنجم هجری
(همچنین
محمد بن جریر طبری،
محمد بن عمر واقدی و
ابن سعد، شروع این غزوه را در ذیقعده سال پنجم دانستهاند) و در ناحیه شمال و غرب مدینةالنبی واقع شد.
قرآن مجید در چهار
سوره و در قریب ۲۲
آیه به مسائل مختلف این
جنگ اشاره کرده است..
ترتیب سپاه مشرکان از سه لشکر به ترتیب زیر تشکیل شده بود:
لشکر قریش و همپیمانانش به رهبری
ابوسفیان بن حرب، که فرماندهانی چون
خالد بن ولید،
عکرمة بن ابوجهل،
عمرو عاص،
صفوان بن امیه و
عمرو بن عبدود در آن شرکت داشتند. مجموعه نیروهای تحت فرماندهی ابوسفیان - با احتساب
بنیسلیم - ۴۷۰۰ نفر بودند که بیش از ۳۰۰
اسب و ۱۵۰۰
شتر به همراه داشتند.
این نیروها پس از نزدیک شدن به
مدینه در محلی موسوم به "
رومة " مستقر شدند.
لشکر غطفان و همپیمانان آنها از قبایل نجد، به فرماندهی "
عیینة بن حصن فزاری " و
مسعود بن رخیله و
حارث بن عوف جمعاً به
استعداد ۱۸۰۰ نفر، که در نزدیکی "احد " اردو زدند و تعداد ۳۰۰ اسب همراه این لشکر بود.
بنی اسد به فرماندهی
طلیحه بن خویلد اسدی، همچنین
یهودیان بنینضیر که
قریش را همراهی میکردند و نقش آنها بیشتر تقویت فکری و روحی این حرکت
نظامی بود.
یهودیان بنیقریظه هم با شکستن پیمان، متحد احزاب محسوب میشدند. اکثر مورخان تعداد نفرات احزاب را مجموعاً ده هزار نفر گفتهاند.
اما این عدد به نظر اندکی اغراقآمیز میرسد. احتمالاً مجموع سپاه قریش و متحدانش از حدود ۸۰۰۰ نفر متجاوز نبوده است.
امتیاز عمده سپاه احزاب که تا آن زمان در منطقه حجاز کمنظیر بود، برخورداری از سواره
نظامی با حداقل ۶۰۰ اسب بود که برتری کامل آنان بر نیروهای اسلام را تضمین میکرد. به احتمال قریب به یقین، نگرانی عمده
مسلمانان از همین بخش سپاه احزاب بوده است. طبعاً اولین اقدام مؤثر سپاه اسلام هم باید به نحوی طراحی میشد که بتواند سواره
نظام دشمن را زمینگیر و بیاثر کند.
بنا به
روایت ابن اسحاق، تعداد نفرات سپاه اسلام در جریان
غزوه خندق ۳۰۰۰ نفر بوده است.
به نظر میرسد که این قول اندکی خوشبینانه و همراه با اغراق باشد. احتمالاً این رقم با احتساب نوجوانان و جوانان و همچنین همراهی کراهتآمیز برخی از
منافقین است. لازم به ذکر است که تعداد اسبهای مسلمانان در غزوه خندق سی و چند اسب بوده است.
بنا به گفته
واقدی چهار روز پس از حرکت قریش از
مکه، سواران
خزاعه خبر حرکت احزاب را به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) رساندند.
فاصله میان مکه و مدینه برای سپاهی که با ساز و برگ جنگی حرکت میکرد، ده تا دوازده روز راه بوده است. بنابراین پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و مسلمانان تنها شش تا هشت روز برای اتخاذ هرگونه تدبیر و تصمیمی فرصت داشتهاند.
در هر اقدام اجتماعی، سیاسی و
نظامی، علاوه بر رهبری، باید به دو
رکن دیگر توجه شود:
شرایط ساختاری هر جامعه و نحوه
ارتباط و مناسبات افراد و کانونهای مختلف اجتماعی متناسب با شرایط هر جامعه، در روند تحولات اجتماعی نقش تعیینکنندهای دارد. گسستگی یا همبستگی اجتماعی که در جامعه آن روز مدینه به کیفیت تعامل قدرتهای قبیلهای حاضر در شهر بستگی داشت، از جمله عوامل مؤثر در همبستگی یا گسستگی نیروهای درونی شهر به حساب میآمد. تدابیری که از قبل اندیشیده شده بود، شرایط مطلوب این همبستگی را فراهم کرده بود. انعقاد پیماننامه عمومی مدینه،
عقد اخوت، و بنای مسجد برای ایجاد انسجام در فعالیتهای مختلف جامعه از جمله اقداماتی بود که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) با هدف تحقق شرایط وحدت اجتماعی اندیشیده بودند.
نیروی انسانی رکن اصلی در هر اقدام مدیریتی است. عواملی چون کمیت و آمار نیروهای در اختیار، شرایط روحی نیروها،
ارتباط درونی نیروها، نحوه و چگونگی
تنظیم رابطه مدیران ستادی و نیروهای در صف، عواملی هستند که میتوانند در زمینهسازی موفقیت یا عدم موفقیت یک اقدام اجتماعی یا
نظامی تاثیرگذار باشد. در صورت تحقق شرایط مطلوب نسبت به دو عامل فوق، نقش رهبری و مدیریت به عنوان عامل هماهنگی و بهرهبرداری از شرایط اجتماعی مناسب و نیروی انسانی آماده، موضوعیت خواهد یافت.
پس از انتشار خبر حرکت احزاب در مدینه، جو عمومی شهر دستخوش تلاطم گردید. بهترین تصویر از شرایط عمومی مدینه، و دستهبندی گروههای حاضر در شهر را
قرآن مجید طی ۱۷
آیه در سوره احزاب ارائه کرده است. در این آیات با دقت شگفتانگیز و روانکاوانهای از روحیات و مواضع گروههای مختلف، در واقعه غزوه احزاب، پرده برداشته است. از نظر قرآن این گروهها به سه دسته کلی تقسیم میشوند:
مطابق آیات قرآن، کسانی که در این گروه جای میگیرند بسیار معدودند. اینان یاران خالص و فداکار
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) بودهاند که در هر شرایطی هیچگونه تردیدی در اعتمادشان به
خدا و رسول ایجاد نمیشد. این آیه از
سوره احزاب در
حق این گروه نازل شده است:
و لمّا رء المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و مازادهم الاّ ایماناً و تسلیماً؛.
و چون مؤمنان دستههای دشمن را دیدند، گفتند: "این همان است که خدا و فرستادهاش به ما
وعده دادند و خدا و فرستادهاش راست گفتند"، و جز بر
ایمان و فرمانبرداری آنان نیفزود.
کسانی که با
اجبار و
اکراه،
اسلام را پذیرفته بودند و در دل
کینه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را میپروراندند، در موقعیتهای مناسب از ضربه زدن و خدمت به دشمنان اسلام دریغ نمیکردند. قرآن مجید این گروه را معرفی و باطن آنان را آشکار کرده است:
و اذ یقول المنافقون و الذین فی قلوبهم مرضٌ ما وعدنا الله و رسوله الاّ غرورا• و اذ قالت طائفة منهم یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا...
و هنگامی که منافقان و کسانی که در دلهایشان بیماری است میگفتند: "خدا و فرستادهاش جز
فریب به ما وعدهای ندادند".• و چون گروهی از آنان گفتند: "ای مردم مدینه، دیگر شما را جای درنگ نیست، برگردید".
اینان مسلمانانی بودند که به سبب ضعف شخصیت یا ضعف ایمان، معمولاً در شرایط حساس و در جریان حوادث، گرفتار
تردید و ترس میشدند و علاوه بر آن، این روحیه را به دیگران هم منتقل میکردند. قرآن کریم در مواضع مختلف ضمن بررسی
نهضت انبیا، به این گروه اجتماعی اشاره کرده، و حتی گاهی در کنار منافقین و تحت عنوان "الذین فی قلوبهم مرض" از آنها یاد کرده است. در سوره احزاب هم خداوند ویژگیهای روانی و شخصیتی این گروه را آشکار کرده است:
قد یعلم الله المعوّقین منکم و القائلین لاخوانهم هلمّ الینا و لا یاتون الباس الاّ قلیلاً؛.
خداوند کارشکنان [
و مانع شوندگان
] شما و آن کسانی را که به برادرانشان میگفتند: "نزد ما بیایید " و جز اندکی روی به
جنگ نمیآورند [
خوب
] میشناسد.
معمولاً این گروه در سختی و شرایط بحرانی، با منافقین احساس همراهی و همگامی بیشتری میکنند. گاهی با عذر و بهانههای به ظاهر موجه، موضع ماموریت و مسئولیت خود را ترک کرده و چون باطناً
منافق نیستند، یا به جهت آیندهنگری و توجیه خود و دیگران، سعی میکنند خودشان را با رهبری هماهنگ نشان دهند. قرآن مجید این حالات و روحیات را افشا میفرماید:... و یستاذن فریق منهم النّبی یقولون انّ بیوتنا عورة وما هی بعورة ان یریدون الاّ فراراً؛.
و گروهی از آنان از پیامبر
اجازه میخواستند و میگفتند: "خانههای ما بیحفاظ است" [
ولی خانههایشان
] بیحفاظ نبود، [
آنان
] جز گریز [
از جهاد
] چیزی نمیخواستند. این گروه همواره در معرض بازگشت به
کفر قرار دارند، زیرا قدرت برای آنان اصالت دارد. به همین دلیل بسیار غیر قابل اعتمادند: و لو دخلت علیهم من اقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لاتوها و ماتلبّثوا بها الاّ یسیراً؛.
و اگر از اطرافِ [
مدینه
] مورد هجوم واقع میشدند و آنگاه آنان را به
ارتداد میخواندند، قطعاً آن را میپذیرفتند و جز اندکی در این [
کار
] درنگ نمیکردند.
در عین حال این گروه اجتماعی گروهی پر مدعا، متوقع و طلبکارند. به تعبیر قرآن، هرچند در شرایط خطر چشمانشان از
ترس، حالت چشمان مشرف به
مرگ را دارد، اما وقتی شرایط عادی شود زباندراز، گستاخ، مدعی و طلبکار میشوند: اشحّة علیکم فاذا جاء الخوف رایتهم ینظرون الیک تدور اعینهم کالذی یغشی علیه من الموت فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنة حداد اشحّة علی الخیر..؛
بر شما بخیلانند، و چون خطر فرا رسد آنان را میبینی که مانند کسی که مرگ او را فرو گرفته، چشمانشان در حدقه میچرخد [
و
] به سوی تو مینگرنند؛ و چون ترس برطرف شود شما را با زبانهایی تند نیش میزنند؛ بر مال حریصند.
در مجموع میتوان گفت که با توجه به شرایطی که اشاره شد و نیز وضعیت کمی و کیفی نیروهای اسلام، رهبری پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در جنگ احزاب یکی از دشوارترین مدیریتها در شرایط نامناسب بوده است.
جهت شناسایی روش مدیریت
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) ضروری است ابعاد برنامهریزی، تعیین استراتژی، سازماندهی، مدیریت نیروی انسانی، کسب اطلاع و خبررسانی و نظارت و کنترل، در مدیریت و رهبری رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) مورد دقت و بررسی قرار گیرد.
با بررسی جزئیات
غزوه خندق به راحتی میتوان به این واقعیت رسید که پس از وصول خبر حرکت احزاب، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) سیاستی دفاعی اتخاذ کردند. برای تحقق این هدف، بهترین
تدبیر، ماندن در شهر و بهرهبرداری از کلیه امکانات و تواناییهای درون شهری بود. ماندن در شهر میتوانست سپاه اسلام را به لحاظ پشتیبانی و تدارکات در یک جنگ دفاعی طولانی یاری دهد. با توجه به برتری کمی سپاه دشمن و برخورداری آنان از بیش از ششصد اسب
که به آنها تحرک فوقالعادهای میبخشید، مهمترین اقدام، جلوگیری از تهاجم اولیه دشمن و بیاثر کردن نقش سواره
نظام بود.
موفقیت سپاهی چون سپاه احزاب، به تهاجم اولیه بستگی داشت. بنابراین، جلوگیری از کسب موفقیت در تهاجم اولیه سپاه مشرکین میتوانست یکی از اهداف اولیه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) باشد.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) ضمن اتخاذ سیاست تدافعی، به حفر خندق فرمان دادند که میتوانست هدف یادشده را تامین کند. از آنجا که در نهایت، همه تصمیمات را پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) میگرفتند، سرعت عمل آن حضرت در پذیرش و اجرای این پیشنهاد قابل توجه است.
از مجموع اطلاعاتی که مورخان به دست میدهند، چنین برمیآید که خندق دارای ابعاد زیر بوده است:
طول آن حداقل پنج و حداکثر شش کیلومتر بوده است. خندق در شمال شرق مدینه از ناحیه برجهای شیخان شروع شده و تا غرب مدینه، یعنی تا کوه بنیعبید و از آنجا به طرف جنوب تا محلی که اکنون مسجد فتح قرار دارد، کشیده میشده است
و از این نقطه هم تا مصلی امتداد داشته است.
هر چند مسیر دقیق خندق مشخص نیست و این احتمال وجود دارد که در مسیر، وجود موانع طبیعی و مصنوعی میتوانست مسلمانان را از حفر خندق بینیاز کند، اما در مجموع با توجه به فاصله مناطق یادشده و همچنین با توجه به تقسیم کاری که انجام گرفت، مسلماً طول خندق از پنجکیلومتر کمتر نبوده است.
اگر قول مشهور مورخان را که میگویند تعداد حفرکنندگان خندق سه هزار نفر بوده است بپذیریم - چون هر ده نفر مامور حفر چهل ذراع (بیست متر) از خندق بودهاند - بنابراین، طول خندق در حدود شش کیلومتر برآورد میشود.
مورخان مسیر خندق را چنین تشریح کردهاند: مبدا آن راتج و قلعه شیخان بود، و از آنجا تا تپه ذباب در شمال مدینه کشیده شده و سپس به طرف غرب تا کوه بنیعبید و از آنجا تا محلی که هماکنون مسجد فتح قرار دارد کشیده میشده است. در مغرب هم جهت احتیاط، به رغم وجود موانع طبیعی، چون نخلستانها و حرات، خندق تا مصلی امتداد پیدا کرده است.
عرض و عمق خندق کمتر از ده متر نبوده است، چرا که به هر حال میبایست طوری طراحی میشد که یک چابکسوار نتواند با اسب از آن عبور کند. اما در مورد عمق خندق، همینقدر که پیاده
نظام دشمن نتواند از یک طرف وارد، و از طرف دیگر خندق خارج شود، میتوانست پاسخگوی هدف پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) باشد. بنابراین احتمالاً عمق خندق در حدود سه یا چهار متر بوده است. دکتر آیتی معتقد است که طول خندق ۵/۵ کیلومتر، عرض آن ده متر و عمق آن پنج متر بوده است.
با توجه به فاصله میان
مکه و
مدینه (ده تا دوازده روز راه) و تصریح مورخان به اینکه سواران خزاعه پس از حرکت
قریش به سرعت و ظرف مدت چهار روز خود را به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) رسانیده و موضوع را اطلاع دادهاند، مسلماً مدت حفر خندق کمتر از ده روز بوده است.
پس از تعیین مسیر خندق که توسط شخص پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، به همراه گروهی از مشاوران ایشان، افرادی چون
سلمان فارسی،
سعد بن معاذ و
سعد بن عباده انجام شد، نخستین اقدام رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) ایجاد سازمان لازم برای نیل به هدف نزدیک، یعنی حفر خندق بود. این کار به سرعت اما با دقت و ظرافت تمام انجام گرفت. کل نیروهای موجود، مجموعاً نزدیک به سیصد گروه عمل کننده، تحت مدیریت یکی از بزرگان اصحاب (
مهاجر و
انصار) هماهنگ شدند.
ارتباط پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) با همه
مسلمانان از طریق سرپرستان انجام میشد. هر چند
ارتباط آن حضرت با همه مسلمین
ارتباطی صمیمی و مستقیم بود، در امور محوله، فقط سرپرستان با رسول خدا
ارتباط و تماس داشتهاند. این نکته تلویحاً از اشارات منابع تاریخی بر میآید؛ چنانکه در ماجرای مواجه شدن گروه سلمان فارسی با سنگ سختی، افراد گروه از سلمان میخواهند موضوع را به اطلاع پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) برساند.
شاید بتوان نمودار سازماندهی نیروها برای حفر خندق را به ترتیب زیر ترسیم کرد:
چنانکه از نقشه برمیآید پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای ایجاد انگیزه و تشدید فعالیت مسلمانان قسمتی از ماموریت حفر خندق را به مهاجرین و بخش بزرگتری از آن را به انصار سپردند. برای آنکه میان انصار هم نوعی رقابت بهوجود آید آنان را به سه گروه تقسیم کردند. این تقسیمبندی برمبنای نزدیکی قومی و قبیلهای انجام شد، زیرا هر تقسیمبندی دیگری ممکن بود با توجه به اختلافات فکری، فرهنگی و قومی مسلمانان که بسیاری از آنها تازه به
اسلام گرویده بودند، سرمنشا بروز مشکلات و مسائلی باشد. بروز اختلاف بر سر سلمان که نه از انصار بود و نه وابسته به مهاجرین، نمونه خوبی برای اثبات این مدعاست. (در جریان حفر خندق هر یک از مهاجر و انصار سعی میکردند سلمان را که برای اولین بار در اقدامات جمعی مسلمین شرکت میکرد، به خود نسبت دهند.)
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) آگاهانه، از رقابت میان قبایل برای تسریع کار استفاده کردند. این تدبیر تا حد گروههای عمل کننده هم ادامه یافت. رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) با اعمال تقسیم کاری حساب شده میان افراد، هر چهل ذراع از مسیر خط کشی شده را به ده نفر محول کردند. بدین ترتیب نه فقط قبایل و طوایف با هم رقابت میکردند، بلکه در درون هر گروه میان افراد آن گروه هم رقابت ایجاد میشد؛ ضمن اینکه حوزه کار هر گروه کاملاً مشخص بود و تداخلی در مسئولیتها هم پیش نمیآمد.
یکی از تدابیر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) جهت پیشبرد هر چه سریعتر حفر خندق، توجه دادن مسلمانان به اصول اعتقادی و مخصوصاً آخرت بود. با تعلیم این اصل سازنده که زندگی حقیقی، حیات اخروی است و زندگی دنیوی گذرا و بیاعتبار است، شور و نشاط کار در مسلمانان زیادتر میشد. نکته در خور توجه اینکه به سبب محدودیت زمانی و ضرورت تاثیر فوری سخن، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از زبان
شعر که مؤثرترین زبان آن روز بود، استفاده میکردند.
به عنوان نمونه،
ابن سعد در
طبقات میگوید
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در جریان حفر خندق این بیت را تکرار میکردند:
اللهم انّ الخیر الآخره فاغفر للانصار و المهاجره
یا به قولی: لاعیش الاّ عیش الاخره فاغفر للانصار و المهاجره و یا: اللهم لو لا انت ما اهتدینا و لاتصدقنا و لاصلینا
برای آنکه
مسلمانان هدف اصلی را گم نکنند و بدانند که زحماتشان در چه جهت و برای چیست، با این روش بر اصول تاکید میکردند. شاید از همین نکته بتوان به این نتیجه رسید که در هر اقدام مدیریتی لازم است مدیر دائماً رهروان خود را با هدف یا اهداف آشنا و آنان را توجیه نماید. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) از بهترین روش ممکن برای تحقق این مهم استفاده کردهاند؛ آموزش غیر مستقیم و بهرهگیری از زبان شعر که تاثیری فوری و ماندگار داشت.
جهت تقویت روحیه مسلمین و فعالتر کردن آنان، موارد زیر از شیوه مدیریت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) قابل استنباط است:
مشارکت مستقیم جدی و همهجانبه شخص رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) در کار حفر خندق، بهطوریکه به گفته بسیاری از مورخان، نیروهای عادی مجاز بودند شبها محل کارشان را ترک کنند، اما پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) به اتفاق گروهی از اصحاب
مؤمن و مخلص در کنار خندق میماندند.
نکته درخور توجه اینکه، این مشارکت به رهبری و
هدایت مسلمانان محدود نبود، بلکه آن حضرت خود
خاک حمل میکردند و هر جا مسلمانان در حفر خندق گرفتار مشکل میشدند از آن جناب استمداد میکردند.
حضور شاد و با نشاط پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) این روحیه را به نیروها هم منتقل میکرد. روحیه با نشاط پیامبر چنان بر اصحاب تاثیر گذاشته بود که آنان حتی بیش از مواقع عادی با یکدیگر شوخی و
مزاح میکردند. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) هم تا آنجا که این شوخیها با ارزشهای الهی و اسلامی و شخصیت افراد و اداره امور تعارض نداشت، آن را منع نمیکردند.
خواندن سرودهای دستهجمعی یکی دیگر از اقداماتی بود که ضمن جلوگیری از پرداختن مسلمانان به بحثهای تضعیف کننده روحیات و ایجادکننده اضطراب عمومی، موجب شادی و نشاط و تقویت روحیه مسلمانان میشد. تمامی این سرودها دارای بار ارزشی و تاثیرات تربیتی بسیار خوبی بود.
یکی از سرودهایی که مسلمانان میخواندند، به مرد نیکوکاری
مربوط میشد به نام جعیل که به گفته واقدی، زشتروی و مبتلا به بیماری پوستی بود، اما در حفر خندق همکاری میکرد. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) نام او را از جعیل به عمرو تغییر دادند و به همین مناسبت مسلمانان این بیت را سروده و دسته جمعی تکرار میکردند: سماه من بعد جعیل عمرا و کان للباس یوما ظهرا
گفتهاند پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) هم با تکرار آخرین کلمات هر مصرع با آنان همراهی میکرد.
یکی دیگر از تدابیر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در مدیریت نیروی انسانی، استفاده مؤثر از همه نیروهای درگیر در حفر خندق بود، بهطوریکه از سست ایمانان و حتی منافقان هم در
حد مطلوب بهرهبرداری و استفاده میشد. برخلاف روشهای تنبیهی و انضباطی موجود در جوامع مختلف، مخصوصاً در شرایط جنگی، در
غزوه احزاب،
توبیخ و تنبیه مستقیم افراد خاطی و قاصر در اجرای وظیفه، از پیامبر دیده نشده است. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله)
نظامی را طراحی کرده بودند که در آن فرد خاطی خودبهخود سرشکسته و شرمسار میشد. به نقل واقدی در واقعه حفر خندق اگر از کسی سستی میدیدند به او میخندیدند.
چنین بود که افراد سست ایمان و
منافق هم از
ترس ریشخند دیگران، ناگزیر از کارکردن بودند. البته چنانکه
قرآن به صراحت فرموده است، این گروهها به بهانههای مختلف از زیر کار شانه خالی میکردند. "و یستاذن فریق منهم النّبی یقولون انّ بیوتنا عورة وما هی بعورة ان یریدون الاّ فراراً ".
اما این شیوه عمل پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) و مؤمنان باعث شده بود که آنان گستاخ نشوند، ضمناً برای آنان حقی در همراهی با مؤمنان ایجاد نگردد و در حد امکان از تواناییهای آنها هم بهرهبرداری شود.
ارتباط پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در واقعه غزوه خندق با نیروهای اسلام، مستقیم و بیواسطه بود. کسانی که مسئولیت خبررسانی و ابلاغ فرمانهای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را به واحدهای مختلف و گزارش مسائل و مشکلات واحدها را به آن حضرت عهدهدار بودند، بهطور مستقیم با پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دیدار میکردند. مسلمانان قریب به ۳۵
اسب در اختیار داشتند که در حفر خندق و نیز پس از آن در جریان محافظت از خندق برای هماهنگی و ایجاد
ارتباط و خبررسانی سریع، استفاده میشد. پس از حفر خندق، مسلمانان برای خندق درهایی قرار دادند (احتمالاً هشت در)، هر یک از این درها نگهبانانی داشت و
زبیر بن عوام به عنوان فرمانده کل، بر آنان نظارت میکرد.
ارتباط میان این دروازهها که در نقاط حساس و استراتژیک خندق تعبیه شده بود توسط
عباد بن بشر، سرپرست نگهبانان چادر فرماندهی که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در آن مستقر بودند، با سرعت تمام و با استفاده از اسب انجام میشد.
همچنین پس از اتمام کار حفر خندق و استقرار نیروها در دو طرف آن، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) کلمات یا عباراتی را تعیین فرموده بودند که هم به منزله اسم رمز تلقی میشد و واسطه شناسایی بود و هم برای خبررسانی سریع مورد استفاده قرار میگرفت. همچنین شعارهای ویژهای جهت برقراری
ارتباط رزمندگان اسلام با یکدیگر و با چادر فرماندهی که در دامنه
کوه سلع مستقر بود، از سوی حضرت تعیین شده بود. به مجرد برخورد با موقعیت ویژه، افرادی که مستقیماً با آن موقعیت رویاروی میشدند، موظف بودند شعار خاصی - مثلاً الله اکبر - را تکرار و دیگر نیروها را از موقعیت خود آگاه سازند. از طریق همین شبکه
ارتباط سریع، سپاه اسلام چند بار از رخنه و نفوذ نیروهای دشمن آگاه شده، به موقع آن را دفع کردند.
نکته در خور توجه این که، همه این اسامی رمز و واژگان
ارتباطی بار ارزشی داشت. گاهی هم از شعار دادن دستهجمعی برای تدارک
جنگ روانی علیه دشمن استفاده میشد.
چنانکه قبلاً هم اشاره شد، نظارت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) بر عملکرد افراد در حفر خندق نظارتی غیر مستقیم بود. طراحی
نظام تقسیم کار دقیق و رقابت ایجاد شده میان گروههای عملکننده، موجب ایجاد
نظام نظارت و کنترل همگانی و عمومی شده بود، به گونهای که میتوان گفت همه افراد خندق بر کار یکدیگر نظارت و کنترل داشتند. در عین حال نوعی حضور و غیاب غیر مستقیم هم درباره شاغلان در حفر خندق اعمال میشد، بدینترتیب که هر کس ناگزیر از ترک موضع ماموریت بود از شخص رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله)
اجازه میگرفت و این به عنوان یک روحیه عمومی که جنبه ارزشی هم داشت، در آمده بود. چنانکه
قرآن مجید هم در
سوره احزاب اشاره فرموده است، یکی از ملاکها و مشخصههای تعیین
اعتقاد و
ایمان افراد اجازه گرفتن از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) برای غیبت موقت بود.
بنابراین، وجه بارز
نظام نظارتی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) طراحی
نظامی بود که براساس آن نوعی نظارت همگانی و خودجوش در میان نیروهای اسلامی ایجاد شده بود. این
نظام نظارتی که بر مبنای
اعتماد کامل میان رهبر و رهروان طراحی شده بود میتوانست موجب تقویت
اعتماد به نفس و باروری شخصیت افراد شود.
با توجه به مجموعه عوامل فوق بود که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) موفق شدند کار عظیم و شگفتانگیز حفر خندق را در مدت کوتاه (کمتر از ده روز) به انجام رسانند. سرانجام، در این
غزوه،
قدرت رهبری و مدیریت
رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) توانست احزاب را شکست دهد و آخرین تهاجم سپاه متحد
شرک و
کفر را ناکام کند.
(۱) آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام (تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۲).
(۲) ابن سعد، محمد ابن سعد، طبقات الکبیر، (لیدن، ۱۳۱۳).
(۳) ابن هشام، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا، ابراهیم الابیاری، عبدالحفیظ شبلی (مصر، ۱۳۵۵ق).
(۴) طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و المللوک، (بیروت، مؤسسه عزالدین، ۱۴۱۴ه ق).
(۵) واقدی، محمد بن عمر، مغازی، تحقیق الدکتور مارسدن جونس (بیروت، بینا، ۱۴۰۹)، ج۲.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مدیریت پیامبر در غزوه احزاب»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۲۷.