• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

محیی‌الدین ابن‌عربی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اِبْن‌ِ عَرَبی‌، ابوعبدالله‌ محیی‌الدین‌ محمد بن‌ علی‌ بن‌ محمد بن‌ العربی‌ الحاتمی‌ (۵۶۰-۶۳۸ق‌/۱۱۶۵-۱۲۴۰م‌)، معروف‌ به‌ شیخ‌ اکبر، اندیشمند، عارف و صوفی‌ بزرگ‌ جهان‌ اسلام‌.
وی‌ در مشرق‌، ابن‌ عربی‌ خوانده‌ می‌شود تا از ابوبکر ابن‌ العربی (د ۵۴۳ق‌/۱۱۴۸م‌)، قاضی‌، محدث‌ و فقیه‌ اندلسی‌، متمایز گردد.

فهرست مندرجات

۱ - ولادت
۲ - نسب
۳ - زندگی و منش
۴ - تسخیر اسپانیا
۵ - هجرت به اشبیلیه
۶ - تحصیل علوم در اشبیلیه
۷ - اساتید قرآن و حدیث
۸ - اجازه‌های عامه
۹ - شهرت علمی
۱۰ - گرایش به عرفان
۱۱ - ازدواج
۱۲ - جایگاه زنان
۱۳ - شوق درک حقایق غیبی
۱۴ - دیدار با ابن رشد
۱۵ - شیوخ عرفانی
۱۶ - سفرها
       ۱۶.۱ - دیدار با ملامتیان
       ۱۶.۲ - شمال آفریقا
       ۱۶.۳ - المریه
       ۱۶.۴ - مراکش
       ۱۶.۵ - مکه
       ۱۶.۶ - موصل
       ۱۶.۷ - بغداد
       ۱۶.۸ - قونیه
       ۱۶.۹ - سفر دوباره به بغداد
       ۱۶.۱۰ - حلب و آناتولی
       ۱۶.۱۱ - دمشق
۱۷ - وفات
۱۸ - همسران
۱۹ - دیدگاه ابن عربی درباره اهل بیت
۲۰ - مذهب
       ۲۰.۱ - دلایل شیعه بودن
       ۲۰.۲ - نقد نظریه شیعه بودن
       ۲۰.۳ - اثبات شیعه بودن
۲۱ - دیدگاه ابن عربی درباره امام زمان
۲۲ - دیدگاه علمای معاصر شیعه
       ۲۲.۱ - آیت الله قاضی
       ۲۲.۲ - جوادی املی
       ۲۲.۳ - استاد مطهری
       ۲۲.۴ - حسن زاده املی
۲۳ - وحدت وجود
۲۴ - در نگاه امام خمینی
۲۵ - مقالات مرتبط
۲۶ - فهرست منابع
۲۷ - پانویس
۲۸ - منبع


ابن‌ عربی‌ در ۲۷ رمضان‌ ۵۶۰ق‌/۷ اوت‌ ۱۱۶۵م‌ در شهر مُرسیه‌، در جنوب‌ شرقی‌ اندلس‌ به‌ جهان‌ چشم‌ گشود.
در برخی‌ از منابع‌ زاد روز او دوشنبه‌ ۱۷ رمضان‌ ۵۶۰ آمده‌ است‌،
[۱] ابن‌ دمیاطی‌، احمد، المستفاد من‌ ذیل‌ تاریخ‌ بغداد ابن‌ نجار، به‌ کوشش‌ قیصر ابوفرح‌، ج۱، ص۲۸، به‌ نقل‌ از ابن‌ نجار، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیة.
[۲] مقری‌، احمد، ج۲، ص۱۶۳، نفح‌ الطیب‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.
اما در یک‌ دست‌نوشته‌ که‌ جزو کتاب‌خانه شخصی‌ صدرالدین‌ محمد بن‌ اسحاق‌ قونوی‌ شاگرد نزدیک‌ و برجسته ابن‌ عربی‌ بوده‌ است‌، به‌ خط قونوی‌ ۲۷ رمضان‌ ۵۶۰ ثبت‌ شده‌ است‌.
در این‌ زمان‌ فرمان‌روای‌ مرسیه‌ ابوعبدالله‌ محمد بن‌ سعد بن‌ مَردَنیش‌ بوده‌ است‌ که‌ از ۵۴۲ق‌/۱۱۴۷م‌ تا ۵۶۷ق‌/۱۱۷۲م‌ بر مرسیه‌، بلنسیه‌ و شاطبه‌ حکومت‌ داشته‌ است‌ (درباره او به این منبع رجوع کنید
[۳] ابن‌ صاحب‌ الصلاة، عبدالملک‌، المن‌ بالامامة، ص۶۵ـ۶۶، جم، به‌ کوشش‌ عبدالهادی‌ نازی‌، بیروت‌، ۱۹۸۷م‌.
ابن‌ عربی‌ نیز خود به‌ تولد خویش‌ در زمان‌ محمد بن‌ مردنیش‌ اشاره‌ می‌کند.
[۴] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۲۰۷، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
[۵] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۸۷، محاضرة الابرار، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.



ابن‌ عربی‌ از دودمان‌ عربی‌ کهنی‌ بوده‌ و سلسله‌ نسب‌ وی‌ به‌ حاتم‌ طایی‌ می‌رسیده‌ است‌، چنان‌که‌ خود «الطائی‌ الحاتمی‌» را به‌ دنبال‌ نام‌ خویش‌ می‌آورد.
[۶] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۵۵۳، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.

پدرش‌ از مردان‌ برجسته‌ و سرشناس‌ مرسیه‌ به‌ شمار می‌آمده‌ و احتمالاً یکی‌ از نزدیکان‌ ابن‌ مردنیش‌ بوده‌ است‌.
فیلسوف‌ مشهور ابن‌ رشد (د ۵۹۵ق‌/۱۱۹۸م‌) از دوستان‌ نزدیک‌ پدر ابن‌ عربی‌ بوده‌ است‌ و بنا بر گزارش‌ خود ابن‌ عربی‌، ابن‌ رشد از پدر او درخواست‌ دیدار با ابن‌ عربی‌ را کرده‌ بوده‌ است‌ (درباره این‌ دیدار به این منبع رجوع کنید
[۷] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۴، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
).


زندگی و منش محی‌الدین ابن عربی، از شگفتی‌های روزگار است. برخی معتقدند در تاریخ عرفانی اسلامی، کسی در گستردگی اطلاعات، فراوانی استادان و بسیاریِ تعداد نوشته به پایه وی نمی‌رسد.
وی بر اثر تلاش و تکاپوی فراوان، توانست از محضر استادان سرشناس زمان خود بهره برد و از آنان اجازه نقل حدیث بگیرد که شمارشان به هفتاد کس می‌رسد.
او توانست نظام فکری جداگانه و ویژه ایجاد کند که هنوز هم محور بینش‌های عرفانی در جهان اسلام است. برخی، تعداد نوشته‌های وی را ۸۴۸ کتاب و رساله دانسته‌اند.


بخشی‌ از زندگی‌ ابن‌ عربی‌ در اندلس‌، هم‌زمان‌ با فرمان‌روایی‌ ۳ تن‌ از «موحدون‌» بوده‌ است‌: ابویعقوب‌ یوسف‌ (حک ۵۵۸ -۵۸۰ق‌/۱۱۶۳- ۱۱۸۴م‌)، ابویوسف‌ یعقوب‌ المنصور (حک ۵۸۰ - ۵۹۵ق‌/۱۱۸۴- ۱۱۹۹م‌) و محمد الناصر (حک ۵۹۵ -۶۱۰ق‌/۱۱۹۸-۱۲۱۳م‌).
با وجود شکوفایی‌ فرهنگی‌ در آن‌ دوران‌، اوضاع‌ سیاسی‌ اندلس‌ آمیخته‌ با بحران‌ها و درگیری‌های‌ مداوم‌ میان‌ مسلمانان‌ و فرمان‌روایان‌ مسیحی‌ شمال‌ اسپانیا بود و در پی‌ این‌ بحران‌های‌ سیاسی‌، بخش‌های‌ مهمی‌ از سرزمین‌ اندلس‌ به‌ دست‌ مسیحیان‌ افتاد.
در زمان‌ محمد الناصر نبرد مشهور عقاب‌ در ۶۰۹ق‌/۱۲۱۲م‌ میان‌ مسلمانان‌ و سپاهیان‌ مسیحی‌ به‌ فرماندهی‌ آلفونس‌ هشتم‌ پادشاه‌ کاستیل‌، در گرفت‌ که‌ به‌ شکست‌ سخت‌ مسلمانان‌ انجامید و هزاران‌ تن‌ از مسلمانان‌ در آن‌ کشته‌ شدند.
[۸] مراکشی‌، عبدالواحد، ج۱، ص۳۲۱-۳۲۳، المعجب‌، به‌ کوشش‌ محمد سعید عریان‌ و محمود عربی‌ علمی‌، قاهره‌، ۱۳۶۸ق‌/۱۹۴۹م‌.
در پی‌ این‌ شکست‌، زوال‌ فرمان‌روایی‌ موحدون‌ در اسپانیا آغاز شد. از آن‌ پس‌ سرزمین‌ اندلس‌ اسلامی‌ اندک اندک‌ به‌ چنگ‌ فاتحان‌ مسیحی‌ می‌افتاد.
نزدیک‌ به‌ نیمه سده ۱۳م‌، آن‌چه‌ اروپاییان‌ آن‌ را «تسخیر دوباره» اسپانیا می‌نامند، عملاً انجام‌ گرفته‌ بود. شهر قرطبه‌ در ۶۳۴ق‌/۱۲۳۶م‌ و اشبیلیه‌ در ۶۴۶ق‌/۱۲۴۸م‌ برای‌ همیشه‌ از دست‌ مسلمانان‌ بیروت‌ رفت‌.


خانواده ابن‌ عربی‌ تا ۵۶۸ق‌/۱۱۷۲م‌ در مرسیه‌ به‌ سر می‌برد. در این‌ میان‌ حکومت‌ ابن‌ مردنیش‌ به‌ وسیله موحدون‌ برانداخته‌ شد. خانواده ابن‌ عربی‌ در همان‌ سال‌ از مرسیه‌ به‌ اشبیلیه‌ منتقل‌ شد.
پدر ابن‌ عربی‌ از الطاف‌ فرمان‌روای‌ جدید اندلس‌، ابویعقوب‌ یوسف‌ برخوردار گردید. وی‌ از نزدیکان‌ والی‌ اشبیلیه‌ بوده‌ و گویا به‌ یک‌ منصب‌ دولتی‌ نیز گمارده‌ شده‌ بود.
[۹] قاری‌ بغدادی‌، ابراهیم‌ بن‌ عبدالله‌، ج۱، ص۲۲، مناقب‌ ابن‌ عربی‌، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، بیروت‌، ۱۹۵۹م‌.
[۱۰] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹، روح‌ القدس‌، به‌ کوشش‌ عزه‌ حصیریه‌، دمشق‌، ۱۳۸۹ق‌/۱۹۷۰م‌.



در اشبیلیه‌، ابن‌ عربی‌ نزد استادان‌ نام‌دار به‌ آموختن‌ قرائات‌ هفت‌گانه‌، ادبیات‌، حدیث‌ و دیگر دانش‌های‌ زمان‌ خود پرداخت‌ و تنی‌ چند از استادان‌ به‌ وی‌ اجازه تدریس‌ آثار خود را دادند.
ابن‌ عربی‌ در اجازه‌ای‌ که‌ در ۶۳۲ق‌/۱۲۳۴م‌ به‌ الملک‌ المظفر، ملقب‌ به‌ الملک‌ الاشرف‌ (۵۷۶ - ۶۳۵ق‌/۱۱۸۰-۱۲۲۷م‌) به‌ خط خود نوشته‌ است‌، نام‌ تنی‌ چند از استادان‌ خود در قرائت‌ قرآن‌، فقه‌، حدیث‌ و نیز عنوان‌های‌ ۲۹۰ نوشته خود را آورده‌ است.


در این‌جا نام‌ بعضی‌ از استادان‌ برجسته‌ و شناخته‌ شده وی‌ در قرآن‌ و حدیث‌ یاد می‌شود:
۱. ابوبکر محمد بن‌ خلف‌ بن‌ صافی‌ لخمی‌، ابن‌ عربی‌ در ۵۷۸ق‌ در اشبیلیه‌ نزد وی‌ علم‌ قرائت‌
[۱۱] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۳۳۱، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
[۱۲] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۵۵۰، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
و هم‌چنین‌ الکافی‌ در قرائات‌ هفت‌گانه‌ اثر ابوعبدالله‌ محمد بن‌ شریح‌ رعینی‌ (د ۴۷۶ق‌/ ۱۰۸۳م‌) را آموخته‌ بود.
۲. ابوالقاسم‌ عبدالرحمان‌ بن‌ غالب‌ شراط، استاد قرائت‌.
۳. قاضی‌ ابوبکر محمد بن‌ احمد بن‌ حمزه‌، ابن‌ عربی‌ نزد وی‌ کتاب‌ التیسیر در قرائات‌ هفت‌گانه‌، اثر عثمان‌ بن‌ ابی‌ سعید دانی‌ (د ۴۴۴ق‌/۱۰۵۳م‌) را خوانده‌ و از وی‌ اجازه عامه‌ دریافت‌ کرده‌ بود.
۴. قاضی‌ ابوعبدالله‌ محمد بن‌ سعید بن‌ زرقون‌ انصاری‌، ابن‌ عربی‌ کتاب‌ التقصی‌ و دیگر آثار ابن‌ عبدالبر مانند الاستدراک‌، التمهید و الاستیعاب‌ را خوانده‌ و از وی‌ اجازه عامه‌ در روایت‌ گرفته‌ بود.
۵. ابومحمد عبدالحق‌ بن‌ محمد بن‌ عبدالرحمان‌ بن‌ عبدالله‌ ازدی‌، ابن‌ عربی‌ حدیث‌ و همه نوشته‌های‌ وی‌ را در این‌ علم‌ آموخته‌ و نیز نوشته علی‌ بن‌ محمد بن‌ حزم‌ (د ۴۵۶ق‌/۱۰۶۴م‌) را با وی‌ خوانده‌ بود.
۶. عبدالصمد بن‌ محمد بن‌ ابی‌ الفضل‌ حرستانی‌، ابن‌ عربی‌ نزد وی‌ صحیح‌ مسلم‌ را خوانده‌ و از او اجازه عامه‌ گرفته‌ بود.
۷. یونس‌ بن‌ یحیی‌ بن‌ ابی‌ الحسن‌ عباسی‌ هاشمی‌ که‌ بسیاری‌ از کتاب‌های‌ حدیث‌، از جمله‌ صحیح‌ بخاری‌ را به‌ وی‌ آموخته‌ بود.
۸. ابو (ابن‌) شجاع‌ زاهر بن‌ رستم‌ اصفهانی‌ که‌ سنن‌ ترمذی‌ را در مکه‌ به‌ وی‌ آموخته‌ و به‌ او اجازه عامه‌ داده‌ بود.
۹. برهان‌الدین‌ نصر بن‌ ابی‌ الفتوح‌ بن‌ علی‌ حضرمی‌ (حصری‌) (د ۶۱۹ق‌/ ۱۲۲۲م‌) پیشوای‌ مکتب‌ حنبلی‌. ابن‌ عربی‌ در مکه‌ سنن‌ ابوداوود سجستانی‌ (د ۲۷۵ق‌/۸۸۹م‌) را نزد وی‌ خوانده‌ و از او اجازه عامه‌ گرفته‌ بود.
۱۰. ابوعبدالله‌ ابن‌ غلبون‌، ابن‌ عربی‌ نزد وی‌ کتاب‌های‌ قاضی‌ ابوبکر محمد بن‌ عبدالله‌ بن‌ العربی‌ را خوانده‌ و از او اجازه عامه‌ گرفته‌ بود.
۱۱. ابوالوائل‌ بن‌ العربی‌، عموزاده قاضی‌ ابوبکر، ابن‌ عربی‌ کتاب‌ سراج‌ المهتدین‌ قاضی‌ ابوبکر را نزد وی‌ خوانده‌ و از وی‌ اجازه عامه‌ دریافت‌ کرده‌ بود.
۱۲. محمد بکری‌، ابن‌ عربی‌ الرسالة القشیریة ابوالقاسم‌ عبدالکریم‌ بن‌ هوازن‌ (د ۴۶۵ق‌/۱۰۷۲م‌) در اصول‌ تصوف‌ را - با دو واسطه‌ از مؤلف‌ آن‌ - نزد وی‌ خوانده‌ بود.
۱۳. عبدالوهاب‌ بن‌ علی‌ بن‌ سکّینه‌ (د ۶۰۷ق‌/۱۲۱۰م‌)، شیخ‌ الشیوخ‌ بغداد، ابن‌ عربی‌ در بغداد با وی‌ دیدار داشته‌ و الرسالة القشیریة را نزد وی‌ خوانده‌ و از وی‌ اجازه عامه‌ گرفته‌ بود (به‌ گفته‌ ابن‌ عربی‌ هر دو ایشان‌ از یکدیگر چیزها آموخته‌ بودند).
۱۴. ابوالخیر احمد بن‌ اسماعیل‌ بن‌ یوسف‌ طالقانی‌ قزوینی‌، ابن‌ عربی‌ نزد وی‌ نوشته‌ (یا نوشته‌های‌) محدث‌ نام‌دار بیهقی‌ (ابو بکر احمد ابن‌ حسین‌ عبدالله‌ بن‌ موسی‌، د ۴۵۸ق‌/۱۰۶۶م‌) را با یک‌ واسطه‌ از مؤلف‌، خوانده‌ و از وی‌ اجازه عامه‌ گرفته‌ بود.


از مردان‌ نام‌داری‌ که‌ ابن‌ عربی‌ از ایشان‌ اجازه عامه‌ گرفته‌ بود، یکی‌ محدث‌ و تاریخ‌نگار مشهور ابن‌ عساکر (د ۵۷۱ق‌/۱۱۷۶م‌) صاحب‌ تاریخ‌ دمشق‌ است‌ و دیگری‌ ابن‌ بشکوال‌ (د ۵۷۸ق‌/۱۱۸۲م‌).
وی‌ هم‌چنین‌ از ابوالقاسم‌ ذاکر بن‌ کامل‌ بن‌ غالب‌ خفّاف‌ و ابوحفص‌ عمر بن‌ عبدالمجید قرشی‌ میّانشی‌ و نویسنده نامدار ابوالفرج‌ عبدالرحمان‌ ابن‌ جوزی‌ (د ۵۹۷ق‌/۱۲۰۰م‌) اجازه عامه‌ گرفته‌ بود.
ابوالفرج‌ ابن‌ جوزی‌ اجازه روایت‌ همه نوشته‌هایش‌، به‌ ویژه‌ کتاب‌ صفوة الصفوة یا صفة الصفوة و مثیر العرام‌ الساکن‌ الی‌ اشرف‌ الاماکن‌ را به‌ وی‌ داده‌ بود؛ ابن‌ عربی‌ از چند تن‌ دیگر نام‌ می‌برد که‌ نزد ایشان‌ درس‌ خوانده‌ بوده‌ است‌، مانند ابوبکر محمد بن‌ عُبَید سَکسَکی‌، فقیه‌ و محدث‌، عبدالودود بن‌ سمحون‌ (یا سمجون‌)، ابوزید سهیلی‌ و عمران‌ بن‌ موسی‌ بن‌ عمران‌ میرتُلی‌.
[۱۳] ابن‌ عربی‌، محمد، «صورة اجازة من‌ الشیخ‌ الاکبر»، الاندلس‌، ص۱۱۲-۱۲۱.



شایان‌ ذکر است‌ که‌ با توجه‌ به‌ استادان‌ ابن‌ عربی‌ و دانش‌هایی‌ که‌ آموخته‌ بود، دیگر جای‌ شگفتی‌ نیست‌ که‌ وی‌ از آغاز جوانیش‌ سرشناس‌ شده‌ باشد. گفته‌ می‌شود که‌ وی‌ چندی‌ منشی‌ فرمان‌روایان‌ اشبیلیه‌ بوده‌ است‌.
[۱۴] مقری‌، احمد، ج۲، ص۱۶۳، نفح‌ الطیب‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.

درباره گستردگی‌ دامنه معلومات‌ وی‌ گفته‌ شده‌ است‌ که‌ «وی‌ در هر فنی‌ از اهل‌ آن‌ فن‌ آگاه‌تر است‌»
[۱۵] ابن‌ عماد، عبدالحی‌، ج۵، ص۱۹۰، شذرات‌ الذهب‌، قاهره‌، ۱۳۵۱ق‌.
و انبوه‌ نوشته‌های‌ وی‌ بر این‌ حقیقت‌ گواه‌ است‌.


درباره نخستین‌ انگیزه‌هایی‌ که‌ ابن‌ عربی‌ را به‌ سوی‌ عرفان و تصوف‌ کشانده‌ بوده‌ است‌، آگاهی‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌، اما می‌دانیم‌ که‌ در اندلس‌ دوران‌ نوجوانی‌ و جوانی‌ وی‌ گرایش‌های‌ عرفانی‌ و نیز محافل‌ شیوخ‌ تصوف‌ و مریدان‌ ایشان‌ اندک‌ نبوده‌ است‌.
یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ و نام‌دارترین‌ شیوخ‌ عرفان‌ و تصوف‌، هم‌زمان‌ با جوانی‌ ابن‌ عربی‌، شعیب‌ ابن‌ حسین‌ اندلسی‌ مشهور به‌ ابومدین‌ (د ۵۹۴ق‌/۱۱۹۸م‌) بوده‌ است‌ که‌ ابن‌ عربی‌ در نوشته‌هایش‌ چندین‌ بار از وی‌ نام‌ می‌برد و او را «شیخنا و عمادنا» و «شیخ‌ الشیوخ‌» و «ابوالنجا» می‌نامد.
[۱۶] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۲۶۱، «التدبیرات‌ الالهیة»، ص۱۲۶، ابن‌ عربی‌، محمد، «التدبیرات‌ الالهیة»، «عقلة المستوفز»، همراه‌ انشاء الدوائر.

ابن‌ عربی‌ ابومدین‌ را «از بزرگان‌ عارفان‌» می‌نامد و می‌گوید که‌ از روی‌ بصیرت‌ به‌ او اعتقاد داشته‌ است‌.
[۱۷] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۴۹۸، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
[۱۸] غبرینی‌، احمد بن‌ احمد، ج۱، ص۲۲-۳۲، عنوان‌ الدرایة، به‌ کوشش‌ عادل‌ نویهض‌، بیروت‌، ۱۹۶۹م‌.
[۱۹] ابن‌ قنفذ، احمد، ج۱، ص۹۰-۱۰۶، انس‌ الفقیر و عز الحقیر، به‌ کوشش‌ محمد فاسی‌ و ادولف‌ فور، رباط، ۱۹۰۵م‌.
اما با وجود ارادت‌ فراوانی‌ که‌ ابن‌ عربی‌ به‌ ابومدین‌ می‌ورزیده‌ است‌، به‌ نظر نمی‌رسد که‌ شخصاً با وی‌ روبه‌رو شده‌ باشد، چنان‌که‌ خود نیز به‌ این‌ نکته‌ اشاره‌ می‌کند.
[۲۰] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۱۳-۱۱۴، روح‌ القدس‌، به‌ کوشش‌ عزه‌ حصیریه‌، دمشق‌، ۱۳۸۹ق‌/۱۹۷۰م‌.

ابن‌ عربی‌، بنا بر گفته خودش‌ در ۵۸۰ق‌/۱۱۷۴م‌ به‌ «طریقت‌ عرفان» داخل‌ شده‌ بود
[۲۱] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۴۲۵، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
و نخستین‌ کسی‌ که‌ با وی‌ در «طریق‌ الله‌» روبه‌رو شده‌ بود، ابوجعفر احمد عرینی‌ است‌ که‌ در آغاز آشنایی‌ ابن‌ عربی‌ با «طریقت‌ عرفان‌» به‌ اشبیلیه‌ آمده‌ و ابن‌ عربی‌ نخستین‌ کسی‌ بوده‌ که‌ به‌ دیدار او شتافته‌ بوده‌ است‌.
[۲۲] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۷۶، روح‌ القدس‌، به‌ کوشش‌ عزه‌ حصیریه‌، دمشق‌، ۱۳۸۹ق‌/۱۹۷۰م‌.
[۲۳] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۵۲۹، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.

ابن‌ عربی‌ زندگانی‌ خود را پیش‌ از داخل‌ شدن‌ به‌ طریقت‌، «زمان‌ جاهلیت‌» خود می‌نامد.
[۲۴] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۸۵، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
[۲۵] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۵۴۰، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.



ابن‌ عربی‌ با زنی‌ به‌ نام‌ مریم‌ بنت‌ محمد بن‌ عبدون‌ ازدواج‌ کرده‌ بود که‌ از او چیزی‌ نمی‌دانیم‌، اما بنا بر گواهی‌ ابن‌ عربی‌، او اهل‌ باطن‌ و از سالکان‌ طریقت‌ و هم‌مشرب‌ شوی‌ خود بوده‌ است‌ و ابن‌ عربی‌ از وی‌ یک‌ رؤیای‌ عارفانه‌ نقل‌ می‌کند.
[۲۶] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۲۷۸، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
[۲۷] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۳، ص۲۳۵، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.



در این‌جا شایسته‌ است‌ که‌ به‌ نظر ابن‌ عربی‌ به‌ زنان‌ در آغاز ورود وی‌ به‌ طریقت‌ و پس‌ از آن‌ اشاره‌ کنیم‌.
مضمون‌ گفته‌های‌ او چنین‌ است‌: زنان‌ پاره‌های‌ دیگر مردانند، نمی‌بینی‌ که‌ حوّا از آدم‌ آفریده‌ شده‌ و دارای‌ دو حکم‌ است‌، حکم‌ نرینگی‌ به‌ اصل‌ و حکم‌ مادینگی‌ به‌ عارض‌. انسانیت‌ مجمع‌ نر و ماده‌ است‌.
من‌ در آغاز ورودم‌ به‌ این‌ طریق‌ بیش‌ از همه مردم‌ از زنان‌ و جماع‌ بیزار بودم‌ و نزدیک‌ به‌ ۱۸ سال‌ بر این‌ شیوه‌ باقی‌ ماندم‌ (تا ۵۹۸ ق‌) تا این‌که‌ شاهد این‌ مقام‌ شدم‌ و ترس‌ از بیزاری‌ خداوند از من‌ به‌ این‌ سبب‌، به‌ سراغم‌ آمد و آن‌ هنگامی‌ بود که‌ از این‌ خبر پیامبر اکرم آگاه‌ شدم‌ که‌ خداوند زنان‌ را محبوب‌ پیامبرش‌ گردانیده‌ است‌ (اشاره‌ به‌ حدیث‌: حُبَّب‌َ اِلَی‌َّ مِن‌ْ دُنیاکم‌ ثَلاث‌: النِساء و ...).
در این‌ هنگام‌ آن‌ بیزاری‌ در من‌ از میان‌ رفت‌ و خداوند زنان‌ را محبوب‌ من‌ گردانید، چنان‌که‌ اکنون‌ از هر کس‌ دیگری‌ شفقت‌ من‌ به‌ زنان‌ بیشتر است‌ و بیش‌ از همه‌ حق‌ ایشان‌ را رعایت‌ می‌کنم‌، چه‌ من‌ اکنون‌ به‌ این‌ امر بصیرت‌ دارم‌.
[۲۸] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۸۴، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.

بر این‌ پایه‌ می‌توان‌ دریافت‌ که‌ چرا ابن‌ عربی‌ به‌ زنان‌ عارف‌ نیز ارادت‌ می‌ورزیده‌ و به‌ ایشان‌ خدمت‌ می‌کرده‌ است‌، زنانی‌ چون‌: فاطمه‌ دختر ابن‌ (ابی‌) المثنی‌ در اشبیلیه‌ که‌ در هنگام‌ ملاقات‌ ابن‌ عربی‌ با وی‌ ۹۵ ساله‌ بوده‌ است‌، شمس‌ ام‌ الفقراء در مرشانه‌، ام‌ الزهرا در اشبیلیه‌، گلبهار مشهور به‌ ست‌ غزاله‌ در مکه‌.
[۲۹] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۲۷۴، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
[۳۰] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۳۴۷-۳۴۸، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
[۳۱] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۳۵، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
[۳۲] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۲۶-۱۲۷، روح‌ القدس‌، به‌ کوشش‌ عزه‌ حصیریه‌، دمشق‌، ۱۳۸۹ق‌/۱۹۷۰م‌.



شواهدی‌ در دست‌ است‌ نشان‌گر آن‌که‌ ابن‌ عربی‌ از همان‌ آغاز جوانی‌ دارای‌ دلی‌ تپنده‌ در آرزوی‌ آن‌چه‌ فراسوی‌ جهان‌ محسوس‌ و مادی‌ است‌ و روحی‌ تشنه حقایق‌ غیبی‌ و عواطفی‌ پر هیجان‌ و اندیشه‌ای‌ عرفان‌جو بوده‌ است‌، چنان‌که‌ در این‌ ره‌گذر جوانه‌های‌ بینش‌ عرفانی‌ در درونش‌ سر بر می‌زده‌ و حالات‌ و مکاشفاتی‌ برایش‌ دست‌ می‌داده‌ که‌ انگیزه شگفتی‌ دیگران‌ و تحسین‌ آنان‌ می‌شده‌ است‌.


خود ابن‌ عربی ، در مرحله دیگری‌ از زندگانیش‌، صحنه دیدار خود را با فیلسوف‌ ارسطوگرای‌ بزرگ‌، ابن‌ رشد تصویر می‌کند که‌ بر آن‌چه‌ گفته‌ شد، گواه‌ است‌.
وی‌ می‌گوید: «روزی‌ در قرطبه‌ به‌ خانه قاضی‌ آن‌ شهر ابوالولید ابن‌ رشد رفتم‌. وی‌ خواهان‌ دیدار من‌ بود، چون‌ چیزهایی‌ از آن‌چه‌ خداوند در خلوت‌ بر من‌ آشکار کرده‌ بود، به‌ گوشش‌ رسیده‌ بود و دچار شگفتی‌ شده‌ بود. بدین‌سان‌ پدرم‌ که‌ از دوستان‌ وی‌ بود، به‌ بهانه حاجتی‌ مرا نزد وی‌ فرستاد.
من‌ در آن‌ هنگام‌ نوجوانی‌ بودم‌ موی‌ بر چهره‌ نروییده‌ و شارب‌ بر نیاورده‌. چون‌ بر وی‌ درآمدم‌، برای‌ نشان‌ دادن‌ مهر و احترام‌ به‌ من‌، از جایش‌ برخاست‌ و مرا در آغوش‌ گرفت‌.
سپس‌ به‌ من‌ گفت‌: آری‌! گفتم‌: آری‌. پس‌ شادی‌ او از این‌که‌ من‌ نیتش‌ را فهمیده‌ بودم‌، افزون‌ شد.
آن‌گاه‌ من‌ از آن‌چه‌ انگیزه شادی‌ او شده‌ بود، آگاهی‌ یافتم‌ و گفتم‌: نه‌. در این‌ هنگام‌ ابن‌ رشد خود را کنار کشید و رنگ‌ چهره‌اش‌ دیگر شد، (گویی‌) درباره اندیشیده خود دچار شک‌ شده‌ بود.
سپس‌ گفت‌: شما امر را در کشف‌ و فیض‌ الهی‌ چگونه‌ یافتید؟ آیا همان‌ است‌ که‌ (عقل‌ و) اندیشه نظری‌ به‌ ما داده‌ است‌؟ به‌ او گفتم‌: آری‌ - نه‌! میان‌ آری‌ و نه‌ روح‌ها به‌ بیرون‌ از موادشان‌ پرواز می‌کنند و گردن‌ها از بدن‌هایشان‌ جدا می‌شوند! ابن‌ رشد رنگش‌ پرید، لرزه‌ بر اندامش‌ افتاد و نشست‌ و می‌گفت‌: لاحول‌ و لاقوة الا بالله‌»، زیرا آن‌چه‌ را من‌ بدان‌ اشاره‌ کرده‌ بودم‌، دریافته‌ بود... .
و پس‌ از آن‌ روز ابن‌ رشد از پدرم‌ خواست‌ که‌ من‌ بار دیگر با او گرد آیم‌، تا آن‌چه‌ در اندیشه‌ دارد، بر من‌ عرضه‌ کند (و بداند) که‌ آیا (اندیشه‌های‌ او) موافق‌ (با برداشت‌ من‌) است‌ یا مخالف‌ آن‌، زیرا وی‌ از صاحبان‌ اندیشه‌ و نظر عقلی‌ بود.
سپس‌ وی‌ خدا را سپاس‌ گزارد از این‌که‌ در زمانی‌ زندگی‌ می‌کند که‌ در آن‌ کسی‌ را دیده‌ است‌ که‌ نادان‌ به‌ خلوت‌ خود داخل‌ می‌شود و این‌گونه‌ بیرون‌ می‌آید، بی‌درسی‌ و بحثی‌ و مطالعه‌ای‌ و خواندنی‌.
وی‌ سپس‌ گفت‌: این‌ حالتی‌ است‌ که‌ ما (وجودِ) آن‌ را اثبات‌ کرده‌ بودیم‌، اما کسی‌ را که‌ دارای‌ آن‌ شده‌ باشد، ندیده‌ بودیم‌.
سپاس‌ خدای‌ را که‌ من‌ در زمانی‌ هستم‌ که‌ در آن‌ یکی‌ از دارندگان‌ این‌ حالت‌ یافت‌ می‌شود که‌ قفل‌ها را می‌گشاید. سپاس‌ خدایی‌ را که‌ ویژگی‌ دیدار با او را نصیب‌ من‌ کرد».
سپس‌ ابن‌ عربی‌ می‌افزاید که‌ می‌خواسته‌ است‌ بار دیگر با ابن‌ رشد دیدار کند، اما این‌ دیدار دست‌ نداده‌ تا در ۵۹۵ق‌ که‌ در همان‌ شهر قرطبه‌ بر سر تابوت‌ ابن‌ رشد حاضر شده‌ است‌.
[۳۳] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۴، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.

ابن‌ عربی‌ سال‌ها پس‌ از این‌ دیدار و هنگامی‌ که‌ بخشی‌ از فتوحات‌ مکیه را می‌نوشته‌ است‌، بار دیگر ابن‌ رشد را به‌ یاد می‌آورد.
وی‌ پس‌ از انتقاد شدید از «سخن‌گویان‌ در حکمت‌» که‌ به‌ درگاه‌ پادشاهان‌ و والیان‌ نادان‌ پناه‌ می‌برند و حتی‌ اینان‌ آنان‌ را تحقیر می‌کنند، از حکیمانی‌ که‌ به‌ شناخت‌ خدا از راه‌ «فیض‌ الهی‌ اختصاصی‌» و خارج‌ از آموختن‌ درس‌ معمولی‌، معتقدند و عقل‌ را از لحاظ فکر و نظر در این‌ راه‌ ناتوان‌ می‌بینند، به‌ نیکی‌ یاد می‌کند و می‌نویسد: «من‌ از یکی‌ از بزرگان‌ ایشان‌ که‌ شنیده‌ بود آن‌چه‌ را خداوند از شناخت‌ خود، بی‌نظر و خواندن‌، بلکه‌ از راه‌ خلوتی‌ که‌ با خدا داشته‌ام‌، بر من‌ گشوده‌ بود، در حالی‌ که‌ من‌ اهل‌ طلب‌ (آموزش‌ نظری‌) نبوده‌ام‌، شنیدم‌ که‌ می‌گفت‌: سپاس‌ خدای‌ را که‌ در زمانی‌ هستم‌ که‌ در آن‌ کسی‌ را دیدم‌ که‌ خداوند رحمتش‌ را نصیب‌ وی‌ کرده‌ و از نزد خود به‌ وی‌ دانش‌ آموخته‌ است‌».
[۳۴] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۳۲۵، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.



ابن‌ عربی‌ در مراحل‌ سلوک‌ و آموزش‌ و اجتهاد عرفانی‌ خود از شیوخ‌ نام‌دار عصر خود بهره‌ گرفته‌ و زمانی‌ را در خدمت‌ آنان‌ گذرانده‌ است‌.
وی‌ احوال‌ و مقامات‌ این‌ شیوخ‌ را در جاهای‌ پراکنده‌ از فتوحات‌ وصف‌ می‌کند و نیز در دو نوشته خود رساله روح‌ القدس‌ فی‌ محاسبة النفس‌ و الدرة الفاخرة اوصاف‌ ایشان‌ و روابط خود را با آنان‌ تصویر می‌کند.
در رساله روح‌ القدس‌ از ۵۴ تن‌ از شیوخی‌ که‌ با ایشان‌ دیدار کرده‌ است‌، نام‌ می‌برد.
[۳۵] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص‌ ۷۶-۱۲۶، روح‌ القدس‌، به‌ کوشش‌ عزه‌ حصیریه‌، دمشق‌، ۱۳۸۹ق‌/۱۹۷۰م‌.

از برجسته‌ترین‌ آنان‌ یکی‌ ابویعقوب‌ یوسف‌ بن‌ یخلف‌ الکومی‌
[۳۶] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۲۵۱، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
است‌ و دیگری‌ ابومحمد عبدالله‌ شکّاز از اهل‌ باغه‌ است‌ که‌ ابن‌ عربی‌ با وی‌ در ۵۹۵ق‌ در غرناطه‌ دیدار داشته‌ است‌.
[۳۷] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۸۷، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.





۱۶.۱ - دیدار با ملامتیان

ابن‌ عربی‌ تا سن‌ ۳۰ سالگی‌ (۵۹۰ق‌/۱۱۹۴م‌) در اشبیلیه‌ به‌ سر برد و در این‌ میان‌ به‌ شهرهای‌ دیگر اسپانیا سفر می‌کرد.
در اشبیلیه‌ وی‌ با چند تن‌ از شیوخ‌ زمان‌ خود، از جمله‌ ابویحیی‌ صنهاجی‌ ضریر، صالح‌ بربری‌، ابوعبدالله‌ شرفی‌ و ابوالحجاج‌ شُبَربُلی‌ دیدار داشته‌ است‌.
وی‌ می‌گوید با این‌ ۴ تن‌ که‌ از بزرگان‌ ملامیه‌ (ملامتیه‌) بوده‌اند، الفت‌ و هم‌نشینی‌ و دوستی‌ نزدیک‌ داشته‌ است‌. ابن‌ عربی‌ به‌ ایشان‌ در الدرة الفاخرة پرداخته‌ است‌.
[۳۸] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۲۰۶، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.

وی‌ از «ملامتیان‌» سخت‌ ستایش‌ می‌کند و ایشان‌ را مردانی‌ می‌نامد که‌ در ولایت‌ به‌ بالاترین‌ درجات‌ آن‌ رسیده‌اند و بالاتر از درجه ایشان‌ تنها درجه پیامبری‌ است‌.
[۳۹] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.

در جای‌ دیگری‌ در باره ملامتیان‌ می‌گوید که‌ اگر مقام‌ و منزلت‌ ایشان‌ نزد خدا بر انسان‌ها آشکار می‌شد، آدمیان‌ آنان‌ را به‌ جای‌ خدایان‌ می‌گرفتند.
[۴۰] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۳، ص۳۴- ۳۵، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.


۱۶.۲ - شمال آفریقا

ابن‌ عربی‌ در ۵۹۰ق‌ اندلس‌ را ترک‌ گفت‌ و به‌ شمال‌ افریقا سفر کرد.
در آن‌ سال‌ وی‌ را در تلمسان‌ می‌یابیم‌ که‌ در آن‌جا پیامبر اکرم (ص‌) را در خواب‌ می‌بیند.
[۴۱] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۴۹۸، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.

در همان‌ سال‌ وی‌ به‌ تونس‌ می‌رود و در آن‌جا با ابومحمد عبدالعزیز بن‌ ابوبکر بن‌ قرشی‌ مهدوی‌ (د ۶۲۱ق‌/۱۲۲۴م‌) آشنا می‌شود که‌ از آن‌ پس‌ دوست‌ نزدیک‌ وی‌ بوده‌ است‌.
[۴۲] یحیی‌، عثمان‌، ج۱، ص۵۰۵، استدراک‌ و حاشیه‌ بر الفتوحات‌ المکیة ابن‌ عربی‌، قاهره‌، ۱۳۲۹-۱۴۱۰ق‌.

ابن‌ عربی‌ بعدها خطبه کتاب‌ فتوحات‌ خود را به‌ وی‌ اهدا می‌کند و در ۶۰۰ق‌/۱۲۰۳م‌، در مکه‌، رساله روح‌ القدس‌ را به‌ نام‌ وی‌ می‌نویسد و نیز نوشتن‌ کتاب‌ انشاء الدوائر، را در ۵۹۸ق‌ در تونس‌، در خانه وی‌ آغاز می‌کند.
[۴۳] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۹، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
[۴۴] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۹۸، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
[۴۵] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۲۰، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
[۴۶] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۹، روح‌ القدس‌، به‌ کوشش‌ عزه‌ حصیریه‌، دمشق‌، ۱۳۸۹ق‌/۱۹۷۰م‌.

در ۵۹۱ق‌ ابن‌ عربی‌ در شهر فاس‌ بوده‌ است‌.
[۴۷] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۲۲۰، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
[۴۸] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۵۴۱، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
در ۵۹۲ق‌ به‌ اشبیلیه‌ بازگشته‌ و در آن‌جا به‌ سر برده‌ است‌.
[۴۹] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۳۲، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.

در ۵۹۳ق‌ در فاس‌ با عبدالله‌ بن‌ استاذ موروری‌ دیدار کرده‌ است‌.
ابن‌ عربی‌ از وی‌ با عنوان‌ «قطب‌ المتوکلین‌» یاد می‌کند و او را یکی‌ از اولیاء «اهل‌ الله‌» می‌داند.
[۵۰] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۷۶، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
[۵۱] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۶۶۶، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.

در ۵۹۴ق‌ نیز ابن‌ عربی‌ در فاس‌ بوده‌ و خداوند در آن‌جا «خاتم‌ محمدی‌» را به‌ وی‌ شناسانده‌ و علامت‌ او را به‌ ابن‌ عربی‌ نشان‌ داده‌ است‌، ولی‌ نام‌ او را نمی‌آورد.
[۵۲] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۳، ص۵۱۴، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
[۵۳] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۵۴۹، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.


۱۶.۳ - المریه

در ۵۹۵ ق‌ ابن‌ عربی‌ در شهر المریه‌ در اندلس‌ بوده‌ و در رمضان‌ آن‌ سال‌ کتاب‌ مواقع‌ النجوم‌ را در ۱۱ روز نوشته‌ بوده‌ است‌ که‌ به‌ گفته خودش‌ آن‌ را در پی‌ یک‌ فرمان‌ الهی‌ نوشته‌ و آن‌ کتاب‌ «خواننده‌ را از استاد بی‌نیاز می‌کند، بلکه‌ استاد نیازمند آن‌ است‌».
[۵۴] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۳۳۴، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.

وی‌ در همین‌ سال‌ در شهر غرناطه‌ بوده‌ و با شیخ‌ خود ابومحمد عبدالله‌ شکار دیدار داشته‌ است‌.
[۵۵] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۸۷، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
نیز در همین‌ سال‌ ابن‌ عربی‌ را در زادگاهش‌ مرسیه‌ می‌یابیم‌.
[۵۶] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۷۰۸، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.


۱۶.۴ - مراکش

وی‌ در ۵۹۷ق‌ در مراکش‌ بوده‌ و در محرم‌ آن‌ سال‌ به‌ «مقام‌ القربة» رسیده‌ بوده‌ است‌
[۵۷] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۲۶۰-۲۶۱، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
و در همان‌ سال‌ به‌ او الهام‌ شده‌ بوده‌ است‌ که‌ به‌ سوی‌ «مشرق‌» روانه‌ شود.
[۵۸] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۴۳۶، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.

در ۵۹۸ق‌ ابن‌ عربی‌ در تونس‌ بوده‌ و در خانه عبدالعزیز مهدوی‌ به‌ سر می‌برده‌ است‌.
[۵۹] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۹۸، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.


۱۶.۵ - مکه

در همین‌ سال‌ وی‌ با ابوعبدالله‌ ابن‌ جنید قَبَرفیقی‌ (از نواحی‌ رُنده‌ در جنوب‌ اندلس‌) که‌ از شیوخ‌ طائفه‌ و معتزلی‌ مذهب‌ بوده‌ است‌، دیدار کرده‌ و با وی‌ مباحثاتی‌ داشته‌ و سرانجام‌ او را از نظریه «خلق‌ افعال‌ از سوی‌ انسان‌ها» منصرف‌ کرده‌ بوده‌ است‌
[۶۰] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۱۸۲، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
[۶۱] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۳، ص۴۵، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
وی‌ هم‌چنین‌ در همان‌ سال‌ در بیت المقدس‌ بوده‌ و از آن‌جا پیاده‌ روانه مکه‌ گردیده‌ است‌
[۶۲] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۹۲-۹۳، روح‌ القدس‌، به‌ کوشش‌ عزه‌ حصیریه‌، دمشق‌، ۱۳۸۹ق‌/۱۹۷۰م‌.
و پس‌ از رمضان‌ همان‌ سال‌ وارد مکه‌ شده‌ و به‌ خدمت‌ شیخ‌ مکین‌الدین‌ ابوشجاع‌ زاهر بن‌ رستم‌ بن‌ ابی‌ الرجاء اصفهانی‌ رسیده‌ و شیفته دختر وی‌ به‌ نام‌ «نظام‌» و ملقب‌ به‌ «عین‌ الشمس‌» شده‌ است‌ و بعدها دیوان‌ اشعار خود ترجمان‌ الاشواق‌ را به‌ نام‌ و برای‌ او سروده‌ است‌.
[۶۳] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۷ به‌ بعد، ترجمان‌ الاشواق‌، بیروت‌، ۱۴۰۱ق‌/۱۹۸۱م‌.

ابن‌ عربی‌ تا ۶۰۰ق‌ در مکه‌ به‌ سر برده‌ است‌.

۱۶.۶ - موصل

در ۶۰۱ق‌، وی‌ را در موصل‌ می‌یابیم‌ که‌ با مردی‌ به‌ نام‌ مهذب‌ ثابت‌ عنتر حلوی‌ که‌ مدعی‌ معارضه‌ با قرآن‌ بوده‌ برخورد داشته‌ است‌.
[۶۴] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۳، ص۱۷، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.

علی‌ بن‌ عبدالله‌ بن‌ جامع‌، شیخ‌ ابن‌ عربی‌ در همان‌ شهر «خرقه خضر» را به‌ او پوشانده‌ بوده‌ است‌.
[۶۵] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۸۷، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.

ابن‌ عربی‌، چنان‌که‌ خود می‌گوید: در مکه‌، روح‌ مجسم‌ محمد پسر هارون الرشید خلیفه عباسی‌ را در هنگام‌ طواف‌ کعبه‌ دیده‌ و با وی‌ سخن‌ گفته‌ است‌. بعضی‌ از یاران‌ ابن‌ عربی‌ نیز در مکه‌ نزد وی‌ احیاء العلوم‌ غزالی‌ را می‌خوانده‌اند.
[۶۶] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۱۲، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.


۱۶.۷ - بغداد

در همین‌ سال‌ ابن‌ عربی‌ را در بغداد می‌یابیم‌ که‌ در آن‌جا برای‌ نخستین‌ بار رساله روح‌ القدس‌ را در حضور جمعی‌ از علما می‌خواند.
[۶۷] حصریه‌، عزه‌، ج۱، ص۹، مقدمه‌ بر روح‌ القدس‌.


۱۶.۸ - قونیه

یک‌ سال‌ پیش‌ از آن‌ (در ۶۰۰ق‌)، ابن‌ عربی‌ در مکه‌ با مجدالدین‌ اسحاق‌، پدر صدرالدین‌ قونوی‌ (که‌ بعدها شاگرد برجسته ابن‌ عربی‌ شد) آشنا شده‌ بود.
هنگامی‌ که‌ غیاث‌الدین‌ کیخسرو اول‌ (حک ۶۰۱ - ۶۰۸ق‌/ ۱۲۰۵-۱۲۱۱م‌) فرمان‌روای‌ قونیه‌ (قلمرو سلجوقیان‌ روم‌) شد، نامه‌ای‌ به‌ دوست‌ نزدیکش‌ مجدالدین‌ که‌ در شام‌ بود، نوشت‌ و از وی‌ دعوت‌ کرد که‌ به‌ قونیه‌ بازگردد.
[۶۸] ابن‌ بی‌ بی‌، حسین‌، ج۱، ص۲۵، الاوامر العلائیة، آنکارا، ۱۹۵۶م‌.

مجدالدین‌ در راه‌ بازگشت‌ به‌ قونیه‌، پس‌ از رسیدن‌ به‌ بغداد، ابن‌ عربی‌ را که‌ در آن‌ هنگام‌ در آن‌ شهر بود، هم‌ سفر خود ساخت‌ و هر دو در ذیقعده ۶۰۱ به‌ قونیه‌ رسیدند و کیخسرو مقدم‌ هر دو را بسیار گرامی‌ داشت‌.
[۶۹] ابن‌ بی‌ بی‌، حسین‌، ج۱، ص۹۱، الاوامر العلائیة، آنکارا، ۱۹۵۶م‌.
[۷۰] ابن‌ بی‌ بی‌، حسین‌، ج۱، ص۹۳، الاوامر العلائیة، آنکارا، ۱۹۵۶م‌.

به‌ گفته مقری‌، کیخسرو خانه‌ای‌ به‌ بهای‌ ۱۰۰ هزار درهم‌ به‌ ابن‌ عربی‌ هدیه‌ کرده‌ بود. چند روزی‌ پس‌ از آن‌ گدایی‌ از ابن‌ عربی‌ چیزی‌ در راه‌ خدا خواست‌. وی‌ گفت‌: من‌ چیزی‌ جز این‌ خانه‌ ندارم‌، از آن‌ تو باشد. سپس‌ خانه‌ را به‌ آن‌ گدا بخشید.
[۷۱] مقری‌، احمد، ج۲، ص۱۶۴، نفح‌ الطیب‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.

ابن‌ عربی‌ در همین‌ سال‌ نیز در موصل‌ بوده‌ است‌.
[۷۲] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۴۱۹، محاضرة الابرار، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.
پس‌ از آن‌ او را در ۶۰۲ق‌ در بیت المقدس‌،
[۷۳] حصریه‌، عزه‌، ج۱، ص۱۵، مقدمه‌ بر روح‌ القدس‌.
در ۶۰۳ق‌ در مصر
[۷۴] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۴۱۰، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
و سرانجام‌ در ۶۰۴ق‌ در مکه‌ می‌یابیم‌.
[۷۵] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۳۷۶، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.

وی‌ در ۶۰۶ق‌ بار دیگر به‌ قونیه‌ رفته‌ و در آن‌جا رسالة الانوار فیما یمنح‌ صاحب‌ الخلوة من‌ الاسرار را نوشته‌ بوده‌ است‌.

۱۶.۹ - سفر دوباره به بغداد

در ۶۰۸ق‌ ابن‌ عربی‌ بار دیگر در بغداد بوده‌ و در آن‌جا با صوفی‌ مشهور شهاب‌الدین‌ ابوحفص‌ عمر بن‌ عَمّویة سهروردی‌ (د ۶۳۲ق‌/ ۱۲۳۴م‌) صاحب‌ کتاب‌ عوارف‌ المعارف دیدار داشته‌ است‌.
[۷۶] ابن‌ عماد، عبدالحی‌، ج۵، ص۱۹۳، شذرات‌ الذهب‌، قاهره‌، ۱۳۵۱ق‌.

از سوی‌ دیگر، ابن‌ عربی‌ در ۶۰۹ق‌ از بغداد نامه‌ای‌ اندرزدهنده‌ و سیاسی‌ برای‌ فرمان‌روای‌ جدید قونیه‌ عزالدین‌ کیکاووس‌ فرستاده‌ بود که‌ در آن‌ وی‌ را به‌ سخت‌گیری‌ با مسیحیان‌ تشویق‌ می‌کرد.
[۷۷] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۵۴۷ - ۵۴۸، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.

شاید یکی‌ از علت‌های‌ نفرت‌ ابن‌ عربی‌ از مسیحیان‌، در آن‌ زمان‌، مصائبی‌ بوده‌ باشد که‌ در همان‌ سال‌ها از سوی‌ مسیحیان‌ در جنگ‌های‌ صلیبی‌ بر سر مسلمانان‌ آمده‌ بود.
وی‌ مسلمانان‌ را از زیارت‌ بیت المقدس‌ که‌ در آن‌ زمان‌ در دست‌ صلیبیان‌ بود برحذر می‌دارد.
[۷۸] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۴۶۰، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.


۱۶.۱۰ - حلب و آناتولی

پس‌ از آن‌ ابن‌ عربی‌ را در ۶۱۰ق‌ یا اندکی‌ پس‌ از آن‌ در حلب‌ می‌یابیم‌.
[۷۹] یحیی‌، عثمان‌، حاشیه‌ بر التجلیات‌ الالهیة و حاشیه‌ بر ضمیمه آن‌ «کشف‌ الغایات‌»، ص۱۴۳.

در ۶۱۲ق‌ ابن‌ عربی‌ بار دیگر به‌ آناتولی‌ سفر کرده‌ و در آن‌ سال‌ در سیواس‌ و ملطیه‌ به‌ سر می‌برده‌ است‌.
در رمضان‌ آن‌ سال‌ کیکاووس‌ انطاکیه‌ را محاصره‌ کرده‌ بود. ابن‌ عربی‌ در خواب‌ می‌بیند که‌ کیکاووس‌ در نبرد با دشمن‌ پیروز می‌شود و از ملطیه‌ نامه‌ای‌ با چند بیت‌شعر برای‌ وی‌ می‌فرستد و مژده پیروزی‌ را به‌ او می‌دهد.
کیکاووس‌ در روز عید فطر، ۲۰ روز پس‌ از رؤیای‌ ابن‌ عربی‌، در نبرد پیروزی‌ می‌یابد.
[۸۰] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۴۲۰-۴۲۱، محاضرة الابرار، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.

در سال‌های‌ ۶۱۲ -۶۱۶ق‌، ابن‌ عربی‌ ظاهراً در شهر ملطیه‌ در آناتولی‌ به‌ سر می‌برده‌. وی‌ در آن‌جا طی‌ چند «سماع‌» برخی‌ از نوشته‌های‌ خود، مانند روح القدس‌، ترجمان‌ الاشواق‌ و تاج‌ الرسائل‌ را تأیید کرده‌ است‌.
وی‌ در سال‌های‌ ۶۱۷ و ۶۱۸ق‌ در شهر حلب‌ بوده‌ و کتاب‌های‌ خود مقام‌ القربة، الفهوانیه و منزل‌ المنازل‌ را «سماع‌» کرده‌ است‌.

۱۶.۱۱ - دمشق

در ۶۲۰ق‌/۱۲۲۳م‌، ابن‌ عربی‌ عزم‌ سفر به‌ دمشق‌ کرد و تا پایان‌ عمر در آن‌جا اقامت‌ گزید و جز برای‌ سفری‌ کوتاه‌ به‌ حلب‌، آن‌جا را ترک‌ نکرد.
[۸۱] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۴۲۰-۴۲۱، محاضرة الابرار، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.

وی‌ در این‌ شهر نسخه دوم‌ کتاب‌ بنیادی‌ خود فتوحات‌ را که‌ نوشتن‌ نسخه اول‌ آن‌ را در ۵۹۹ق‌/۱۲۰۳م‌ در مکه‌ آغاز کرده‌ بود، در ۶۳۶ق‌ به‌ پایان‌ رسانید.
[۸۲] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۵۵۳، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.

کتاب‌ مهم‌ دیگر ابن‌ عربی‌ فصوص‌ الحکم‌ نیز در همان‌ شهر دمشق‌ نوشته‌ شده‌ بود.
دوران‌ زندگانی‌ ابن‌ عربی‌ در دمشق‌، دوران‌ شکوفایی‌ و آفرینش‌ فکری‌ و روحی‌ وی‌ به‌ شمار می‌رود.
فرمان‌روایان‌ آن‌ دوران‌ که‌ وی‌ را گرامی‌ می‌داشته‌ و به‌ او ارادت‌ می‌ورزیده‌اند، اینانند: الملک‌ العادل‌ اول‌، ابوبکر محمد بن‌ ایوب‌، سیف‌الدین‌ (د ۶۱۵ق‌/۱۲۱۸م‌)، برادرصلاح‌الدین‌ ایوبی‌ و فرزند او الملک‌ الاشرف‌ (د ۶۳۵ق‌/۱۲۳۴م‌) در دمشق‌ و الملک‌الظاهر، غازی‌ (د۶۱۳ق‌/۱۲۱۶م‌) دومین‌ فرزند صلاح‌الدین‌ فرمان‌روای‌ حلب‌.
ابن‌ عربی‌ بسیار مورد اعتمادِ الملک الظاهر بوده‌ و نزد وی‌ شفاعت‌ها می‌کرده‌ و شکایات‌ و درخواست‌های‌ مردم‌ را به‌ آگاهی‌ او می‌رسانده‌ و سلطان‌ نیز گاه‌ از برخی‌ فقیهان‌ زمانش‌ نزد ابن‌ عربی‌ شکایت‌ می‌کرده‌ است‌.
[۸۳] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۵۳۹، محاضرة الابرار، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.
[۸۴] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۳، ص۶۹ -۷۰، محاضرة الابرار، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.



ابن‌ عربی‌ در ۲۸ ربیع الثانی‌ ۶۳۸ق‌/۱۶ نوامبر ۱۲۴۰م‌ در دمشق‌، در خانه قاضی‌ محیی‌الدین‌ ابن‌ زکی‌ در ۷۸ سالگی‌ درگذشت‌ و در دامنه جبل‌ قاسیون‌، در مقبره خانوادگی‌ ابن‌ زکی‌ به‌ خاک‌ سپرده‌ شد.
[۸۵] ابن‌ عماد، عبدالحی‌، ج۵، ص۲۰۲، شذرات‌ الذهب‌، قاهره‌، ۱۳۵۱ق‌.
[۸۶] مقری‌، احمد، ج۲، ص۱۶۲، نفح‌ الطیب‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.
آرام‌گاه‌ او هم‌اکنون‌ نیز در دمشق‌ زیارت‌گاه‌ است‌.


ابن‌ عربی‌ چند همسر داشته‌ است‌ که‌ از آن‌ میان‌، چنان‌که‌ دیدیم‌، مریم‌ دختر محمد بن‌ عبدون‌ و فاطمه‌ دختر یونس‌ بن‌ یوسف‌ شناخته‌ شده‌اند.
وی‌ از فاطمه‌ دو پسر داشته‌ است‌ به‌ نام‌های‌ سعدالدین‌ (۶۱۸ -۶۵۶ق‌/۱۲۲۱- ۱۲۸۵م‌) و عماالدین‌ محمد (د ۶۶۷ ق‌/۱۲۶۹م‌). سعدالدین‌ شعر نیکو می‌سروده‌ و دیوانی‌ هم‌ داشته‌ است‌.
[۸۷] مقری‌، احمد، ج۲، ص۱۷۰، نفح‌ الطیب‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.
[۸۸] مقری‌، احمد، ج۲، ص۱۷۲، نفح‌ الطیب‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.

ابن‌ عربی‌ از دختر خود به‌ نام‌ زینب‌ نیز یاد می‌کند.
[۸۹] ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۱۱۷، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.

در برخی‌ منابع‌ آمده‌ است‌ که‌ ابن‌ عربی‌، پس‌ از مرگ‌ شیخ‌ مجدالدین‌ اسحاق‌ با همسر وی‌، مادر صدرالدین‌ قونوی‌، ازدواج‌ کرده‌ است‌.
[۹۰] قاری‌ بغدادی‌، ابراهیم‌ بن‌ عبدالله‌، مناقب‌ ابن‌ عربی‌، ، ج۱، ص۳۵، به‌ نقل‌ از ابوالحسن‌ خزرجی‌، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، بیروت‌، ۱۹۵۹م‌.

در تأیید یا رد این‌ گزارش‌ هیچ‌ مأخذ دیگری‌ در دست‌ نیست‌. اما این‌ نکته‌ روشن‌ است‌ که‌ خود ابن‌ عربی‌ و نیز صدرالدین‌ قونوی‌ که‌ سال‌ها شاگرد وی‌ از یاران‌ نزدیکش‌ بوده‌ است‌، در این‌ باره‌ چیزی‌ نگفته‌اند.


ابن عربی در موارد بسیاری از آثار خود، به ذکر فضیلت‌های اهل بیت (ع) پرداخته و درباره طهارت ولایت و محبت اهل بیت به تصریح و اشاره سخن گفته و دشمنی با آنان را زیان‌آور دانسته است.
از آن جمله می نویسد: «فرض است همان‌طور که رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را دوست داریم، اهل بیتش را نیز باید دوست بداریم و از عداوت و کراهت به ایشان احتراز و اجتناب کنیم».
وی افزون بر نقل روایات ائمه اطهار (ع)، در موارد بسیاری به ولایت ایشان اعتراف کرده و مقامی برابر با مقام انبیاء برایشان قائل شده است.
ابن عربی در کتاب های خود، به احادیثی از معصومان نیز اشاره کرده است، مانند این‌که: «علی بن ابی طالب علیه‌السلام فرمود: منشأ غیب‌گویی‌های من، فهم از قرآن است که خداوند به عده‌ای از بندگانش عنایت می‌کند».
ابن عربی در موارد بسیاری، از حضرت علی (ع) با عظمت یاد می‌کند و ایشان را می‌ستاید. برای نمونه، در جایی نوشته است: «این علی ابن ابی طالب است؛ همان کسی که دروازه شهر علم نبوی و صاحب اسرار و امام آن شهر است».
محی‌الدین پس از بیان روایاتی در مورد زهد و پارسایی امیرمؤمنان امام علی (ع) در رسالة القدس، درباره آن امام پرهیزکار می‌نویسد: «کیست مثل علی در این مقام والا و کیست معادل او که در مقام و کلام با او برابری کند؟» هم‌چنین ابن عربی در اشاره به مقام ولایت و وصایت آن حضرت، به نقل از رسول گرامی اسلام می‌نویسد: «جوان‌مردی مانند علی وجود ندارد؛ زیرا جانشین من و ولی و سرپرست شماست». وی هم‌چنین معقتد است نزدیک‌ترین افراد به پیامبر، علی بن ابی طالب (ع) است که امام عالم و سرّ تمام انبیاست.


پیچیدگى شخصیت ابن عربى و روش او در برخورد با مذاهب اسلامی و شخصیت‌هاى مورد علاقۀ هر یک از این مذاهب موجب اختلاف آراء در مذهب او گشته است. به گونه‌ای که بعضى او را از اهل سنت و بعضى از شیعه اثنی عشری، بعضى اسماعیلى و بعضى برتر از مذهب دانسته‌اند.

۲۰.۱ - دلایل شیعه بودن

در کتاب‌های ابن عربی مواردی به چشم می‌خورد که طبق عقیده شیعه سخن گفته است و برخی افراد با استناد به این شواهد وی را شیعه دانسته‌اند. مانند سخنی که در کتاب فتوحات مکیه که از مهم‌ترین آثارش است در باره حضرت علی (ع) بیان کرده و می گوید: علی ابن ابی طالب نزدیک‌ترین افراد به رسول خدا و سرّ همۀ انبیاء و اولیاء است. ( عبارت در فتوحات این است…..و أقرب الناس إلیه (ای الی خاتم الانبیاء) علی بن أبی طالب و هو سر الأنبیاء أجمعین).
[۹۱] ابن عربی محی‌الدین، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۱۲۰، چاپ بیروت انتشارات دار صادر ۴جلدی.

و یا عقیده‌ای را که در مورد امام زمان (عج) بیان می‌کند و او را خلیفه خدا در زمین معرفی می کند و می‌گوید از نسل فاطمه زهرا (ع) می‌باشد و هم‌اسم رسول خدا می‌باشد.
افرادی مانند شیخ بهایی از این سخن وی اظهار تعجب کرده و این را شاهدی بر شیعه بودن ابن عربی گرفته‌اند. به همین خاطر بزرگانی از شیعه نیز قائل به شیعه بودن ابن عربی شده‌اند از جمله شیخ بهایی و ابن فهد حلی و محدث سید جزایری و قاضی نورالله تستری و… .
[۹۲] فصلنامه فلسفی کلامی حزب‌الله مقاله شیعه بودن ابن عربی –سید محمد باقر خرازی‌ف ص۶۴‌، سال پنجم، شماره ۱۴، به نقل از کتاب مجالس شرح حال ابن عربی.


۲۰.۲ - نقد نظریه شیعه بودن

وی در کتاب فتوحات مکیه به صحت خلافت ابوبکر اشاره می کند؛ عبارت ابن عربی این است (… هذا مما یدلک علی صحة خلافة ابی بکر صدیق)
[۹۳] فتوحات مکیه، ج۴، ص ۷۹.
و نیز در جای دیگر از همان کتاب در مورد ابوبکر می‌نویسد: مردم فضیلت و برتری ابوبکر را بر دیگران می‌شناسند و او را شایسته خلافت و مقدم بر دیگران می‌دانند.
[۹۴] فتوحات مکیه، ج۳، ص۳۷۲.

هم‌چنین مطالب زیادی در آثار ابن عربی هست که با مطالعه آن‌ها تردیدی برای خواننده در مورد سنی بودن او باقی نمی‌ماند.

۲۰.۳ - اثبات شیعه بودن

اما برخی از بزرگان که قائل به شیعه بودن او شده‌اند در مورد بسیاری از مطالب، یا احتمال تقیه داده‌اند هم‌چون شیخ بهایی که می‌گویند چون وی در محیطی سکونت داشته که سال‌ها تحت حکومت بنی امیه بوده مجبور به تقیه بوده است.
[۹۵] دایرة المعارف تشیع- ص ۳۴۷ ج ۱ چاپ بنیاد اسلامی طاهر چاپ اول بهمن ۶۶ ذیل واژه ابن عربی

و یا احتمال تحریف کتاب‌هایش را داده‌اند چنان‌که برخی طبق شواهدی قائل شده‌اند که کتاب فتوحات وی دارای دو نسخه بوده که در دومی بسیارى از مطالب موجود در نسخه اول حذف و مطالب دیگرى به آن افزوده شده‌ است.
مرحوم شعرانی مى‌گوید: «هنگامى که در صدد تلخیص کتاب فتوحات برآمدم با عباراتى مواجه شدم که به گمانم با عقاید مسلم کافه مسلمین تعارض داشت بنا بر این پس از اندکى شک و تردید آن‌ها را حذف کردم و روزى این مطالب را با شیخ شمس‌الدین (متوفاى سال ۹۵۵ ه. ق) که نسخه‌اى از فتوحات را به خط خود نوشته و با نسخه مؤلف در قونیه مقابله کرده بود در میان گذاشتم، و پس از خواندن آن دریافتم که هیچ یک از عباراتى که حذف کرده بودم، در آن نسخه موجود نیست.
شعرانى نقل مى‌کند که براى وى مسلم گردید که نسخه‌هاى فتوحات که در زمان وى در مصر رواج داشت، شامل قسمت‌هایى مى‌شد که به نام مؤلف جعل شده بود و در مورد کتاب فصوص و دیگر آثار وى نیز چنین کارى صورت گرفته بود».
[۹۶] م م شریف، تاریخ فلسفه در اسلام، ج۱، ص۵۶۴، انتشارات حکمت چاپ اول به نقل از شعرانی عبد الوهاب الیواقیت والجواهر، ص۲–۱۳.



ابن عربی، از حضرت مهدی علیه السلام با عنوان «قطب زمان» یاد می‌کند.
وی رساله عرفانی الدعاء المختوم علی السر المکتوم و رساله رمزگونه شق الجیب را درباره امام زمان و نحوه ظهور آن حضرت نوشته است.
او در کتاب فتوحات مکیه نیز مطالب بسیاری درباره شمایل، فضایل، وقایع ظهور و یاران آن حضرت بیان می‌کند. از جمله در باب هفتاد و سوم این کتاب چنین آورده است: «اما ختم ولایت محمدی، آن برای مردی از عرب است که به لحاظ اصل و نسبت و به دست گرفتن این ولایت، اکرم قوم است و امروز در زمان ما موجود است. در سال ۵۹۵ ه . ق وی را شناختم و نشانه (ختم ولایت مطلقه) او را که حق از دیدگان بندگانش نهان نموده، در شهر فاس مشاهده کردم».
[۹۷] چکیده کتاب «شهره عارفان» ، محمد بدیعی، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، چاپ اول، ۱۳۸۳٫-

ابن عربی در کتاب عنقاء مغرب فی ختم الاولیاء و شمس المغرب در توصیف خصایص و شروط و کمالات خاتم الولایة به نقل امتیازاتی می‌پردازد که آن‌ها را جز در شخص حضرت حجت (عج) و امام دوازدهم شیعیان نمی‌توان یافت، وی در آخر همان کتاب به تعیین صریح خاتم الاولیاء پرداخته، می‌گوید: بدون تردید امام مهدی منسوب به خاندان نبی اکرم (ص) است.
[۹۸] هدایة الامم (مقدمه)، ص۲۵، تفسیر فاتحة الکتاب، مقدمه استاد سید جلال الدین آشتیانی.

ایشان در باب ۳۶۶ فتوحات مکیّه که پیرامون معرفت یاران و وزرای حضرت مهدی در آخر الزمان است، این‌چنین می‌نویسد: خداوند را خلیفه‌ای است زنده موجود که ظاهر می‌گردد و ظهورش در زمانی اتفاق می‌افتد که دنیا پر از جور و ستم باشد و او دنیا را پر از عدل و قسط می‌فرماید. اگر از عمر دنیا نماند مگر یک روز، خداوند آن را طولانی می‌گرداند تا آن خلیفه ولایت کند، او از عترت رسول الله (ص) و جدش حسین بن علی بن ابی طالب است.
یکی از آثار شیخ اکبر ابن عربی رساله‌ای است به نام الوعاء المختوم علی السر المکتوم که در شئون ختم ولایت مطلقه مهدی موعود (ع) و نحوه ظهور آن حضرت تالیف، شده است.
[۹۹] تفسیر فاتحة الکتاب، مقدمه استاد سید جلال الدین آشتیانی.

نظر ابن عربی دربارۀ حضرت مهدی (عج) مانند شیعه است چنان‌که می‌گوید: همانا مهدی (عج) فرزند امام حسن عسکری (ع) است و در نیمۀ شعبان سال ۲۵۵ ق متولد شده است. او باقی خواهد بود تا آن که عیسی بن مریم (ع) بدو بپیوندد.
[۱۰۰] محی الدین ابن عربی، هدایة الامم(مقدمه)، ص۲۴.

وی هم‌چنین قائل به عصمت حضرت مهدی (عج) است و علمش را از طریق تنزیل الاهی می‌داند.
[۱۰۱] فتوحات مکیه، ج ۶، ص۵۰–۶۶.

گفتنی است که بسیاری از علمای بزرگ شیعه در آثار و تألیفات خویش، از محی‌الدین عربی، مطالبی را به عنوان استشهاد نقل کرده‌اند، از آن جمله:علامه امینی در کتاب الغدیر تحت عنوان احادیث نبوی در فضایل امام علی (ع) در منابع اهل سنت؛ حدیث انا المدینه العلم و علی بابها را از کتاب الدر المکنون ابن عربی نیز نقل کرده است.
[۱۰۲] محی الدین ابن عربی، هدایة الامم (مقدمه)، ص۲۴.



برخی از علمای شیعی در مورد ابن عربی دیدگاه‌های مختلفی ارائه کرده‌اند که به برخی از آن‌ها اشاره می‌نماییم.

۲۲.۱ - آیت الله قاضی

شهید محراب آیت الله قاضی در پاورقی کتاب انیس الموحدین، می‌نویسد: علمای شیعه و سنی در حق وی سه قول بیان کردند: جمعی او را تکفیر کرده‌اند، مانند علامه تفتازانی، عده‌ای وی را از اکابر اولیاء دانسته‌اند، بلکه او را از جمله عرفای کاملین و اعاظم مجتهدین به شمار آورده‌اند و جمعی دیگر به ولایت او قائل شده، ولی مطالعۀ کتاب‌های او را حرام دانسته‌اند.
[۱۰۳] علامه مهدی نراقی، انیس الموحدین، پاورقی، ص‌۱۷۰.


۲۲.۲ - جوادی املی

آیت الله جوادی آملی می‌نویسد: داوری‌های گوناگون پیرامون ابن عربی از زمان شهرتش تاکنون، از سوی صاحبان مذاهب و نحله‌ها، ابراز شده است. هر کس از ظن خود با وی مهر و قهر دارد… بعضی او را در بالاترین درجه حفظ و در حد عصمت می‌ستایند و برخی نیز او را در حد زنادقه می‌شناسند.
[۱۰۴] جوادی آملی، آوای توحید، ص۸۳-۸۴.


۲۲.۳ - استاد مطهری

علامه شهید مطهری می‌نویسد: محی‌الدین عربی ، اندلسی است و اندلس جزو سرزمین‌هایی است که اهالی آن نه تنها سنی بودند، بلکه نسبت به شیعه عناد داشتند و بویی از ناصبی‌گری در آن‌ها بود و در میان علمای اهل تسنن، علمای ناصبی، اندلسی هستند و شاید در اندلس شیعه نداشته باشیم و اگر داشته باشیم خیلی کم است.
محی‌الدین، اندلسی است، ولی روی آن ذوق عرفانی که دارد معتقد است، زمین هیچ‌گاه نمی‌تواند خالی از ولی و حجت باشد، نظر شیعه را قبول کرده و اسم ائمه و حضرت زهرا (س) را ذکر می‌کند تا می‌رسد به حضرت حجت و مدعی می‌شود که من در سال ششصد و چند حضرت را در فلان جا ملاقات کردم.
[۱۰۵] مجموعه آثار شهید مطهری، ج۴، ص‌۹۴۴.


۲۲.۴ - حسن زاده املی

علامه حسن زاده آملی می‌نویسد: ابن عربی در کتاب “الدر المکنون و السر المکتوم” می‌گوید: اسرار قرآن بعد از پیغمبر نزد امیرالمؤمنین بود و بعد یک یک ائمه را می‌شمارد تا می‌رسد به حضرت بقیة الله (عج).
[۱۰۶] محمد بدیعی، گفتگو با علامه حسن زاده، ص۲۰۲.



هر چند وحدت وجود قبل از ابن عربی نیز در میان بسیاری از عرفا مطرح بوده، ولی بی تردید ابن عربی بیشترین کلام را در این مورد بیان داشته است.
ابن عربی معتقد است که حقیقت وحدت وجود «طوری ورای طور عقل» است که باعث حیرت عقلا است و برای درک آن نیاز به آگاهی‌ای از نوع برتر است و امید ندارد که عقل آن را درک کند.
در حکمت متعالیه ملا صدرا نیز نظریه وحدت وجود مطرح شده و بنا به تصریحات بسیاری از بزرگان، ملاصدرا در بیان این نظریه بسیار از ابن عربی متأثر بوده است.
تفاوت اساسی، بین ابن عربی و ملاصدرا در این است که با تمام تاکیدی که ابن عربی بر«طوری ورای طور عقل» بودن وحدت وجود دارد، ملاصدرا معتقد است که این نظریه قابل بیان فلسفی بوده، لذا نظام فلسفی خود را بر اساس اصالت وجود و وحدت وجود پایه‌گذاری کرده است.


امام‌ خمینی از محیی‌الدین ابن‌ عربی به عظمت یاد کرده و با عناوینی مانند شیخ کبیر و شیخ عارف از او نام‌ برده است. امام‌ خمینی هرچند از شیعی یا سنی بودن ابن‌ عربی سخن به میان نیاورده اما از بزرگان و عرفا به «خلّص» شیعیان امیرالمؤمنین تعبیر کرده ‌است.
امام‌ خمینی در نامه تاریخی خود خطاب به میخائیل گورباچف کتاب‌های عرفانی ابن‌ عربی را به‌عنوان یکی از منابع شناخت اسلام معرفی کرده و به وی سفارش کرده است که برای فهم مطالب ابن‌ عربی، چند تن از خبرگان تیزهوش خود را که در این‌گونه مسائل کاملاً دست دارند، به شهر قم بفرستد تا پس ‌از چند سال با توکل به خدا از عمق حقایق منازل معرفت آگاه گردند. امام‌ خمینی در آثار عرفانی خود به نقل و نقد برخی آرای ابن‌ عربی پرداخته‌ است از جمله:
۱- ابن ‌عربی دعوت حضرت نوح (علیه‌السلام) را دعوت تنزیهی می‌شمارد و با مقایسه مشرب محمدی، معتقد است اگر دعوت حضرت نوح (علیه‌السلام) جمع بین تشبیه و تنزیه بود، قومش دعوت او را اجابت می‌کردند. امام ‌خمینی با نقد قول ابن ‌عربی، قول تنزیهی بودن صرف در دعوت نوح (علیه‌السلام) را نمی‌پذیرد و آن را مخالف با تمام انبیاء (علیه‌السلام) می‌داند و معتقد است این دعوت، دعوت تنزیه و تشبیه است، اما جهت تشبیه در آن مخفی و جهت تنزیه غالب است.
۲- ابن ‌عربی انتقال تخت بلقیس به دست آصف برخیا را دلیلی بر تجرد امثال می‌داند. امام ‌خمینی این سخن را نمی‌پذیرد و قائل است اعاده معدوم محال است و اعدام در اینجا از قبیل اعدام مطلق نیست بلکه به معنای داخل ساختن در تحت اسمای باطن است.
۳- ابن عربی علم حضرت داود (علیه‌السلام) را علم عطائی می‌داند و در مورد قضاوت اجتهادی بود و به خطا ‌رفت. امام‌ خمینی این دیدگاه را نمی‌پسندد و معتقد است علم انبیاء از قبیل اجتهاد نیست بلکه انبیاء حقایق را از راه اطلاع از آنچه در علم ازلی حق است یا در لوح محفوظ است به دست می‌آورند.


برای مطالعه بیشتر درباره ابن عربی به این مقالات رجوع کنید:
آثار ابنعربی
آفرینش عرفانی ابنعربی
انسان‌شناسی عرفانی ابنعربی
جهان‌بینی عرفانی ابنعربی
توحید عرفانی ابنعربی
جهان‌شناسی عرفانی ابنعربی
خداشناسی عرفانی ابنعربی
نظریه عشق ابنعربی
نکاح عرفانی ابنعربی
هستی‌شناسی عرفانی ابنعربی
نظریات عرفانی ابنعربی


(۱) ابن‌ بی‌ بی‌، حسین‌، الاوامر العلائیة، آنکارا، ۱۹۵۶م‌.
(۲) ابن‌ تیمیه‌، احمد، مجموعة الرسائل‌ و المسائل‌، بیروت‌، ۱۹۸۳م‌.
(۳) ابن‌ دمیاطی‌، احمد، المستفاد من‌ ذیل‌ تاریخ‌ بغداد ابن‌ نجار، به‌ کوشش‌ قیصر ابوفرح‌، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیة.
(۴) ابن‌ صاحب‌ الصلاة، عبدالملک‌، المن‌ بالامامة، به‌ کوشش‌ عبدالهادی‌ نازی‌، بیروت‌، ۱۹۸۷م‌.
(۵) ابن‌ عربی‌، محمد، انشاء الدوائر، به‌ کوشش‌ نیبرگ‌، لیدن‌، ۱۳۳۶ق‌/۱۹۱۹م‌.
(۶) ابن‌ عربی‌، محمد، «التدبیرات‌ الالهیة»، «عقلة المستوفز»، همراه‌ انشاء الدوائر.
(۷) ابن‌ عربی‌، محمد، ترجمان‌ الاشواق‌، بیروت‌، ۱۴۰۱ق‌/۱۹۸۱م‌.
(۸) ابن‌ عربی‌، محمد، التجلیات‌ الالهیة، همراه‌ با تعلیقات‌ ابن‌ سودکین‌ و «کشف‌ الغایات‌»، به‌ کوشش‌ عثمان‌ یحیی‌، تهران‌، ۱۴۰۸ق‌/ ۱۹۸۸م‌.
(۹) ابن‌ عربی‌، محمد، «کتاب‌ المسائل‌»، رسائل‌، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۶۷ق‌/۱۹۴۸م‌.
(۱۰) ابن‌ عربی‌، محمد، روح‌ القدس‌، به‌ کوشش‌ عزه‌ حصیریه‌، دمشق‌، ۱۳۸۹ق‌/۱۹۷۰م‌.
(۱۱) ابن‌ عربی‌، محمد، شجرة الکون‌، قاهره‌، ۱۹۸۷م‌.
(۱۲) ابن‌ عربی‌، محمد، «صورة اجازة من‌ الشیخ‌ الاکبر»، الاندلس‌.
(۱۳) ابن‌ عربی‌، محمد، عنقاء مغرب‌، قاهره‌، ۱۳۷۳ق‌/۱۹۵۴م‌.
(۱۴) ابن‌ عربی‌، محمد، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
(۱۵) ابن‌ عربی‌، محمد، فصوص‌ الحکم‌، به‌ کوشش‌ ابوالعلاء عفیفی‌، قاهره‌، ۱۳۶۵ق‌/۱۹۴۶م‌.
(۱۶) ابن‌ عربی‌، محمد، «فهرست‌ مؤلفات‌»، به‌ کوشش‌ ابوالعلاء عفیفی‌، کلیة الاداب‌، دانشگاه‌ اسکندریه‌، ۱۹۵۴م‌، شم ۸.
(۱۷) ابن‌ عربی‌، محمد، محاضرة الابرار، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.
(۱۸) ابن‌ عماد، عبدالحی‌، شذرات‌ الذهب‌، قاهره‌، ۱۳۵۱ق‌.
(۱۹) ابن‌ قنفذ، احمد، انس‌ الفقیر و عز الحقیر، به‌ کوشش‌ محمد فاسی‌ و ادولف‌ فور، رباط، ۱۹۰۵م‌.
(۲۰) ارسطو، الطبیعة، ترجمه اسحاق‌ بن‌ حنین‌، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ بدوی‌، قاهره‌، ۱۳۸۵ق‌/ ۱۹۶۵م‌.
(۲۱) اسفراینی‌، طاهر، التبصیر فی‌الدین‌، به‌ کوشش‌ محمد زاهد کوثری‌، قاهره‌، ۱۳۷۴ق‌/۱۹۵۵م‌.
(۲۲) بدوی‌، عبدالرحمان‌، ارسطو عندالعرب‌، قاهره‌، ۱۹۵۵م‌.
(۲۳) بغدادی‌، عبدالقاهر، الفرق‌ بین‌ الفرق‌، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌ الدین‌ عبدالحمید، قاهره‌، مکتبة محمد علی‌ صبیح‌.
(۲۴) البلغة فی‌ الحکمة (منسوب‌ به‌ ابن‌ عربی‌)، به‌ کوشش‌ نهاد ککلیک‌، استانبول‌، ۱۳۶۹ق‌.
(۲۵) جابر بن‌ حیان‌، مختار رسائل‌، به‌ کوشش‌ پاول‌ کراوس‌، قاهره‌، ۱۳۵۴ق‌.
(۲۶) جامی‌، عبدالرحمان‌، نفحات‌ الانس‌، به‌ کوشش‌ مهدی‌ توحیدی‌ پور، تهران‌، ۱۳۳۷ش‌.
(۲۷) جامی‌، عبدالرحمان‌، نقد النصوص‌، به‌ کوشش‌ ویلیام‌ چیتیک‌، تهران‌، ۱۹۷۷م‌.
(۲۸) جوینی‌، عبدالملک‌، الارشاد، به‌ کوشش‌ محمد یوسف‌ موسی‌ و علی‌ عبدالمنعم‌ عبدالحمید، قاهره‌، ۱۹۵۰م‌.
(۲۹) چیتیک‌، ویلیام‌، مقدمه‌ بر نقد النصوص‌.
(۳۰) حصریه‌، عزه‌، مقدمه‌ بر روح‌ القدس‌.
(۳۱) رسائل‌ اخوان‌ الصفاء، بیروت‌، دارصادر.
(۳۲) شرف‌، شرف‌ الدین‌ خراسانی‌، جهان‌ و انسان‌ در فلسفه‌، تهران‌، ۱۳۵۷ش‌.
(۳۳) شرف‌، شرف‌ الدین‌ خراسانی‌، نخستین‌ فیلسوفان‌ یونان‌، تهران‌، ۱۳۵۷ش‌.
(۳۴) شعرانی‌، عبدالوهاب‌، الیواقیت‌ و الجواهر، قاهره‌، ۱۳۵۱ق‌.
(۳۵) شهرستانی‌، محمد، نهایة الاقدام‌، به‌ کوشش‌ آفرد گیوم‌، اکسفورد، ۱۹۳۱م‌.
(۳۶) غبرینی‌، احمد بن‌ احمد، عنوان‌ الدرایة، به‌ کوشش‌ عادل‌ نویهض‌، بیروت‌، ۱۹۶۹م‌.
(۳۷) قاری‌ بغدادی‌، ابراهیم‌ بن‌ عبدالله‌، مناقب‌ ابن‌ عربی‌، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، بیروت‌، ۱۹۵۹م‌.
(۳۸) قونوی‌، صدرالدین‌، «الفکوک‌»، در حاشیه شرح‌ منازل‌ السائرین‌.
(۳۹) قیصری‌، داوود، شرح‌ فصوص‌ الحکم‌، تهران‌، ۱۲۹۹ق‌.
(۴۰) کاشانی‌، عبدالرزاق‌، «اصطلاحات‌ الصوفیة»، در حاشیه شرح‌ منازل‌ السائرین‌، تهران‌، ۱۳۱۵ق‌.
(۴۱) کاشانی‌، عبدالرزاق‌، شرح‌ فصوص‌، مصر، ۱۳۸۷ق‌.
(۴۲) کاشانی‌، عبدالرزاق‌، شرح‌ منازل‌ السائرین‌، تهران‌، ۱۳۱۵ق‌.
(۴۳) کتاب‌ مقدس‌.
(۴۴) کشف‌ الغایات‌، همراه‌ التجلیات‌ الالهیة.
(۴۵) مراکشی‌، عبدالواحد، المعجب‌، به‌ کوشش‌ محمد سعید عریان‌ و محمود عربی‌ علمی‌، قاهره‌، ۱۳۶۸ق‌/۱۹۴۹م‌.
(۴۶) مقری‌، احمد، نفح‌ الطیب‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.
(۴۷) ونسینک‌، ا ی‌، المعجم‌ المفهرس‌ لالفاظ الحدیث‌ النبوی‌، لیدن‌، ۱۹۳۶م‌.
(۴۸) یحیی‌، عثمان‌، حاشیه‌ بر التجلیات‌ الالهیة و حاشیه‌ بر ضمیمه آن‌ «کشف‌ الغایات‌».
(۴۹) یحیی‌، عثمان‌، استدراک‌ و حاشیه‌ بر الفتوحات‌ المکیة ابن‌ عربی‌، قاهره‌، ۱۳۲۹-۱۴۱۰ق‌.


۱. ابن‌ دمیاطی‌، احمد، المستفاد من‌ ذیل‌ تاریخ‌ بغداد ابن‌ نجار، به‌ کوشش‌ قیصر ابوفرح‌، ج۱، ص۲۸، به‌ نقل‌ از ابن‌ نجار، بیروت‌، دارالکتب‌ العلمیة.
۲. مقری‌، احمد، ج۲، ص۱۶۳، نفح‌ الطیب‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.
۳. ابن‌ صاحب‌ الصلاة، عبدالملک‌، المن‌ بالامامة، ص۶۵ـ۶۶، جم، به‌ کوشش‌ عبدالهادی‌ نازی‌، بیروت‌، ۱۹۸۷م‌.
۴. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۲۰۷، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۵. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۸۷، محاضرة الابرار، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.
۶. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۵۵۳، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۷. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۴، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۸. مراکشی‌، عبدالواحد، ج۱، ص۳۲۱-۳۲۳، المعجب‌، به‌ کوشش‌ محمد سعید عریان‌ و محمود عربی‌ علمی‌، قاهره‌، ۱۳۶۸ق‌/۱۹۴۹م‌.
۹. قاری‌ بغدادی‌، ابراهیم‌ بن‌ عبدالله‌، ج۱، ص۲۲، مناقب‌ ابن‌ عربی‌، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، بیروت‌، ۱۹۵۹م‌.
۱۰. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹، روح‌ القدس‌، به‌ کوشش‌ عزه‌ حصیریه‌، دمشق‌، ۱۳۸۹ق‌/۱۹۷۰م‌.
۱۱. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۳۳۱، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۱۲. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۵۵۰، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۱۳. ابن‌ عربی‌، محمد، «صورة اجازة من‌ الشیخ‌ الاکبر»، الاندلس‌، ص۱۱۲-۱۲۱.
۱۴. مقری‌، احمد، ج۲، ص۱۶۳، نفح‌ الطیب‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.
۱۵. ابن‌ عماد، عبدالحی‌، ج۵، ص۱۹۰، شذرات‌ الذهب‌، قاهره‌، ۱۳۵۱ق‌.
۱۶. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۲۶۱، «التدبیرات‌ الالهیة»، ص۱۲۶، ابن‌ عربی‌، محمد، «التدبیرات‌ الالهیة»، «عقلة المستوفز»، همراه‌ انشاء الدوائر.
۱۷. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۴۹۸، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۱۸. غبرینی‌، احمد بن‌ احمد، ج۱، ص۲۲-۳۲، عنوان‌ الدرایة، به‌ کوشش‌ عادل‌ نویهض‌، بیروت‌، ۱۹۶۹م‌.
۱۹. ابن‌ قنفذ، احمد، ج۱، ص۹۰-۱۰۶، انس‌ الفقیر و عز الحقیر، به‌ کوشش‌ محمد فاسی‌ و ادولف‌ فور، رباط، ۱۹۰۵م‌.
۲۰. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۱۳-۱۱۴، روح‌ القدس‌، به‌ کوشش‌ عزه‌ حصیریه‌، دمشق‌، ۱۳۸۹ق‌/۱۹۷۰م‌.
۲۱. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۴۲۵، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۲۲. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۷۶، روح‌ القدس‌، به‌ کوشش‌ عزه‌ حصیریه‌، دمشق‌، ۱۳۸۹ق‌/۱۹۷۰م‌.
۲۳. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۵۲۹، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۲۴. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۸۵، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۲۵. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۵۴۰، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۲۶. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۲۷۸، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۲۷. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۳، ص۲۳۵، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۲۸. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۸۴، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۲۹. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۲۷۴، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۳۰. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۳۴۷-۳۴۸، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۳۱. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۳۵، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۳۲. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۲۶-۱۲۷، روح‌ القدس‌، به‌ کوشش‌ عزه‌ حصیریه‌، دمشق‌، ۱۳۸۹ق‌/۱۹۷۰م‌.
۳۳. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۴، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۳۴. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۳۲۵، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۳۵. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص‌ ۷۶-۱۲۶، روح‌ القدس‌، به‌ کوشش‌ عزه‌ حصیریه‌، دمشق‌، ۱۳۸۹ق‌/۱۹۷۰م‌.
۳۶. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۲۵۱، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۳۷. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۸۷، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۳۸. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۲۰۶، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۳۹. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۴۰. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۳، ص۳۴- ۳۵، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۴۱. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۴۹۸، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۴۲. یحیی‌، عثمان‌، ج۱، ص۵۰۵، استدراک‌ و حاشیه‌ بر الفتوحات‌ المکیة ابن‌ عربی‌، قاهره‌، ۱۳۲۹-۱۴۱۰ق‌.
۴۳. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۹، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۴۴. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۹۸، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۴۵. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۲۰، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۴۶. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۹، روح‌ القدس‌، به‌ کوشش‌ عزه‌ حصیریه‌، دمشق‌، ۱۳۸۹ق‌/۱۹۷۰م‌.
۴۷. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۲۲۰، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۴۸. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۵۴۱، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۴۹. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۳۲، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۵۰. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۷۶، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۵۱. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۶۶۶، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۵۲. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۳، ص۵۱۴، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۵۳. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۵۴۹، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۵۴. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۳۳۴، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۵۵. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۸۷، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۵۶. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۷۰۸، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۵۷. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۲۶۰-۲۶۱، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۵۸. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۴۳۶، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۵۹. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۹۸، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۶۰. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۱۸۲، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۶۱. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۳، ص۴۵، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۶۲. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۹۲-۹۳، روح‌ القدس‌، به‌ کوشش‌ عزه‌ حصیریه‌، دمشق‌، ۱۳۸۹ق‌/۱۹۷۰م‌.
۶۳. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۷ به‌ بعد، ترجمان‌ الاشواق‌، بیروت‌، ۱۴۰۱ق‌/۱۹۸۱م‌.
۶۴. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۳، ص۱۷، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۶۵. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۱۸۷، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۶۶. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۱۲، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۶۷. حصریه‌، عزه‌، ج۱، ص۹، مقدمه‌ بر روح‌ القدس‌.
۶۸. ابن‌ بی‌ بی‌، حسین‌، ج۱، ص۲۵، الاوامر العلائیة، آنکارا، ۱۹۵۶م‌.
۶۹. ابن‌ بی‌ بی‌، حسین‌، ج۱، ص۹۱، الاوامر العلائیة، آنکارا، ۱۹۵۶م‌.
۷۰. ابن‌ بی‌ بی‌، حسین‌، ج۱، ص۹۳، الاوامر العلائیة، آنکارا، ۱۹۵۶م‌.
۷۱. مقری‌، احمد، ج۲، ص۱۶۴، نفح‌ الطیب‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.
۷۲. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۴۱۹، محاضرة الابرار، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.
۷۳. حصریه‌، عزه‌، ج۱، ص۱۵، مقدمه‌ بر روح‌ القدس‌.
۷۴. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۱، ص۴۱۰، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۷۵. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۳۷۶، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۷۶. ابن‌ عماد، عبدالحی‌، ج۵، ص۱۹۳، شذرات‌ الذهب‌، قاهره‌، ۱۳۵۱ق‌.
۷۷. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۵۴۷ - ۵۴۸، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۷۸. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۴۶۰، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۷۹. یحیی‌، عثمان‌، حاشیه‌ بر التجلیات‌ الالهیة و حاشیه‌ بر ضمیمه آن‌ «کشف‌ الغایات‌»، ص۱۴۳.
۸۰. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۴۲۰-۴۲۱، محاضرة الابرار، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.
۸۱. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۲، ص۴۲۰-۴۲۱، محاضرة الابرار، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.
۸۲. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۵۵۳، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۸۳. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۵۳۹، محاضرة الابرار، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.
۸۴. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۳، ص۶۹ -۷۰، محاضرة الابرار، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۸م‌.
۸۵. ابن‌ عماد، عبدالحی‌، ج۵، ص۲۰۲، شذرات‌ الذهب‌، قاهره‌، ۱۳۵۱ق‌.
۸۶. مقری‌، احمد، ج۲، ص۱۶۲، نفح‌ الطیب‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.
۸۷. مقری‌، احمد، ج۲، ص۱۷۰، نفح‌ الطیب‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.
۸۸. مقری‌، احمد، ج۲، ص۱۷۲، نفح‌ الطیب‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/۱۹۶۸م‌.
۸۹. ابن‌ عربی‌، محمد، ج۴، ص۱۱۷، الفتوحات‌ المکیة، بولاق‌، ۱۲۹۳ق‌.
۹۰. قاری‌ بغدادی‌، ابراهیم‌ بن‌ عبدالله‌، مناقب‌ ابن‌ عربی‌، ، ج۱، ص۳۵، به‌ نقل‌ از ابوالحسن‌ خزرجی‌، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، بیروت‌، ۱۹۵۹م‌.
۹۱. ابن عربی محی‌الدین، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۱۲۰، چاپ بیروت انتشارات دار صادر ۴جلدی.
۹۲. فصلنامه فلسفی کلامی حزب‌الله مقاله شیعه بودن ابن عربی –سید محمد باقر خرازی‌ف ص۶۴‌، سال پنجم، شماره ۱۴، به نقل از کتاب مجالس شرح حال ابن عربی.
۹۳. فتوحات مکیه، ج۴، ص ۷۹.
۹۴. فتوحات مکیه، ج۳، ص۳۷۲.
۹۵. دایرة المعارف تشیع- ص ۳۴۷ ج ۱ چاپ بنیاد اسلامی طاهر چاپ اول بهمن ۶۶ ذیل واژه ابن عربی
۹۶. م م شریف، تاریخ فلسفه در اسلام، ج۱، ص۵۶۴، انتشارات حکمت چاپ اول به نقل از شعرانی عبد الوهاب الیواقیت والجواهر، ص۲–۱۳.
۹۷. چکیده کتاب «شهره عارفان» ، محمد بدیعی، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، چاپ اول، ۱۳۸۳٫-
۹۸. هدایة الامم (مقدمه)، ص۲۵، تفسیر فاتحة الکتاب، مقدمه استاد سید جلال الدین آشتیانی.
۹۹. تفسیر فاتحة الکتاب، مقدمه استاد سید جلال الدین آشتیانی.
۱۰۰. محی الدین ابن عربی، هدایة الامم(مقدمه)، ص۲۴.
۱۰۱. فتوحات مکیه، ج ۶، ص۵۰–۶۶.
۱۰۲. محی الدین ابن عربی، هدایة الامم (مقدمه)، ص۲۴.
۱۰۳. علامه مهدی نراقی، انیس الموحدین، پاورقی، ص‌۱۷۰.
۱۰۴. جوادی آملی، آوای توحید، ص۸۳-۸۴.
۱۰۵. مجموعه آثار شهید مطهری، ج۴، ص‌۹۴۴.
۱۰۶. محمد بدیعی، گفتگو با علامه حسن زاده، ص۲۰۲.
۱۰۷. خمینی، روح الله، مصباح الهدایه، ص۶۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۱۰۸. خمینی، روح الله، شرح دعاء السحر، ص۴۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۱۰۹. خمینی، روح الله، آداب الصلاة، ص۳۴۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۱۱۰. خمینی، روح الله، مصباح الهدایه، ص۱۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۱۱۱. خمینی، روح الله، مصباح الهدایه، ص۳۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۱۱۲. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۲۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.    
۱۱۳. خمینی، روح الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۹۱-۹۳، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۱۱۴. خمینی، روح الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۱۹۱-۱۹۳، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۱۱۵. خمینی، روح الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۱۹۴، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوعبدالله محیی‌الدین ابن عربی»، شماره۱۵۰۷.    
پایگاه اسلام پدیا    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار