محمّد بهاری همدانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمد بهاری (۱۲۶۵-۱۳۲۵ق)، عارف، حکیم،
مجتهد و
فقیه نامدار
قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری بود. وی در سن ۳۲ سالگی به
درجه اجتهاد رسید و از شاگردان ممتاز
آخوند ملاحسینقلی همدانی بود. بهاری در
اخلاق، حسن رفتار،
حلم،
بردباری و
خوش خلقی در بین شاگردان مرحوم آخوند، زبانزد و نمونه و بارز بود. کتاب تذکرة المتقین از جمله آثار ایشان است.
بهاری، شیخ محمد، عالم و عارف شیعی سدههای سیزدهم و چهاردهم. در سال ۱۲۶۵ هـ. ق، در بهار
همدان به دنیا آمد. پدرش میرزا محمد بهاری بود.
وی تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود به انجام رساند و برای تکمیل تحصیلات به
بروجرد و
نجف رفت و به
درجه اجتهاد رسید. از جوانی اهل
تهجد و ریاضات شرعی بود؛ بدینجهت، در نجف به محضر
آخوند ملاحسینقلی همدانی، از شاگردان
حکیم سبزواری، راه یافت و تا هنگام وفات وی در ۱۳۱۱، در جرگه مریدان خاص وی و از ملازمانش بود.
پس از درگذشت ملاحسینقلی، چندی در نجف ماند و بسیاری از علما و طلاب و تجار و عامه مردم از ایرانی، عرب و هندی، در طی مراحل سلوک از شاگردان وی بودند و با زبان و قلم او ارشاد شدند. او بهعلت بیماری و برای تغییر آب و هوا، نجف را ترک کرد و به
ایران آمد و مدتی در
مشهد به سر برد و سرانجام در زادگاه خود به سال ۱۳۲۵ درگذشت.
حاج میرزا محمّد بهاری، دارای ۳ پسر به نامهای: صادق، فرّخ و محمّد و یک دختر به نام خانم بود. حاج میرزا محمد کاسب بود و وضعیت مالی نسبتاً خوبی داشت. از قراین و شواهد پیداست که او از راه خرید و فروش و کشاورزی، امرار معاش میکرد.
شیخ محمد بهاری همراه
شیخ محمدباقر بهاری به مکتبخانه ملّاعبّاس علی در بهار رفته و خواندن و نوشتن را آموخت و
قرائت قرآن و
احکام شرعی را فراگرفت. او علاقه زیادی به آموختن علم داشت. وی در نوجوانی
دروس حوزوی را نزد
ملّاجعفر بهاری فرا گرفت.
ملّاجعفر دانشمندی وارسته بود که برای تامین مخارج زندگی خویش، از
وجوهات شرعیه استفاده نمیکرد. او از راه کشاورزی، امرار معاش میکرد. ایشان گذشته از اینکه از مدارج علمی بالایی برخوردار بود زاهدی
باتقوا نیز بود. ضمیر پاک، قلب مطمئن و آرامش خاطر از ویژگیهای اخلاقی وی بود. گویا شکلگیری پایههای اولیه علمی ـ عرفانی شیخ محمد بهاری و آیتالله شیخ محمدباقر بهاری در کلاس درس ملّاجعفر بوده است.
شیخ محمد بهاری پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در همدان، برای ادامه تحصیل به بروجرد عزیمت میکند و در درس
آیتالله سید محمود بروجردی، پدر
آیتالله سید حسین بروجردی (رحمةاللهعلیه) شرکت میکند. او پس از اخذ
درجه اجتهاد در ۳۲ سالگی، به زادگاه خود برمیگردد. وی مدت کوتاهی در بهار به ارشاد مردم میپردازد و دوران جوانی، همراه پدر به زیارت اماکن مقدس در
عراق میرود.
شیخ محمّد بهاری در سال ۱۲۹۷ هـ. ق، برای ادامه تحصیلات وارد
حوزه علمیه نجف میگردد. وی در نجف از ملازمان درس آخوند ملاحسینقلی همدانی و از شاگردان ممتاز او بود. آخوند همدانی دربارهاش فرمود: «حاج شیخ محمد بهاری،
حکیم اصحاب من است.»
بهاری در درس عارف کامل و استاد بینظیر عرفان، آخوند ملاحسینقلی شوندی درجزینی همدانی (متوفا: ۱۳۱۱ هـ. ق.) شرکت میکنند و تا زمان وفات آن ایشان از محضرش بهرهمند میشود.
حاج شیخ محمّد بهاری در نجف دچار بیماری مزمن میشود. پزشکان راه علاج او را تغییر آب و هوا میدانند. وی به سفارش پزشکان، به ایران برمیگردد و مدتی در مشهد ماندگار میشود. باردیگر تصمیم به سفر به نجف میگیرد امّا بدتر شدن وضعیت جسمانیاش سبب بازگشت او به بهار میشود و تا پایان عمر در این شهر اقامت میگزیند.
بهاری دروس مقدماتی را در زادگاهش، زیر نظر پدرش، نزد
ملاعباسعلی بهاری و ملاجعفر به پایان رسانید. آنگاه برای ادامه تحصیلات به همدان رفت و در درس استاد اسماعیل همدانی و میرزا محمود طباطبایی شرکت کرد. سپس به
بروجرد رفت و دروس
فقه و
اصول را نزد مرحوم حاج میرزا محمود بروجردی فرا گرفت و از وی اجازه اجتهاد گرفت. بهاری در سال ۱۲۹۷ هـ. ق. به
نجف اشرف رفت و از آموختههای ملاحسینقلی شوندی بهرهمند شد.
بهاری در
عرفان و
قرآن، از محضر آیتالله آخوند ملاحسینقلی شوندی همدانی بهرهها برد. شاگردان مکتب تربیتی آخوند را بیش از ۳۰۰ نفر ذکر کردهاند.
سید احمد کربلایی، سید ابوالقاسم اصفهانی، شیخ محمد بهاری همدانی، دولت آبادی، شیخ باقر آقا موسی،
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی،
سید محمدسعید حبوبی،
شیخ آقا رضا تبریزی، شیخ علی (فرزند آخوند)،
شیخ علی قمی، شیخ مولی شراره، از شاگردان مشهور آن عارف وارسته هستند. شیخ محمد بهاری از برجستهترین شاگردان آخوند ملاحسینقلی همدانی بودند. به تعبیر
شیخ آقا بزرگ تهرانی، هو اجلهم اعظمهم.
او شاگرد آخوند بود.
آیتالله سید محمدحسین تهرانی او و سید احمد کربلایی را ممتازترین شاگردان آخوند همدانی دانست و درباره سید احمد کربلایی فرمود: «از اعاظم فقهاء شیعه امامیه و از اساتید حکمت و عرفان الهی بوده است.» امّا در حکمت و عرفان او همین بس که پس از رحلت مرحوم عارف بیبدیل و حکیم و مربی و مدرس و فقیه بینظیر حضرت آیتالله آخوند ملاحسینقلی همدانی (رضواناللهتعالیعلیه) در نجف اشرف، با عدیل و همردیف خود، مرحوم شیخ محمد بهاری در میان سیصد تن از شاگردان آن مرحوم، سرآمد و شاخص بود.
پس از مهاجرت بهاری به همدان، سید احمد کربلایی، یگانه عالم اخلاق و مربی نفوس در طی طریق الهی و سیر در معارج و مدارج کمال نفس انسانی و ایصال به کعبه مقصود و حرم معبود بود.
شیخ محمد بهاری و حاج سید احمد کربلایی از تربیت شدگان مکتب عرفان آخوند ملاحسینقلی همدانی و از شاگردان توانمند او بودند. آخوند ملاحسینقلی همدانی عرفان را از
آیتالله سید علی شوشتری آموخته بودند و سید علی شوشتری نیز از مرد «
جولا».
سید محمدحسین طباطبایی قاضی مینویسد:
من از پدرم پرسیدم: «شما عرفان را از که اخذ کردهاید؟ فرمودند: از مرحوم سید احمد کربلایی طهرانی، عرض کردم: او از چه کسی؟ فرمودند: از آقا سید علی شوشتری، عرض کردم: او از چه کسی؟ فرمودند: از «جولا» عرض کردم: او از چه کسی فرا گرفته؟ ایشان با تغییر فرمودند: من چه دانم! تو میخواهی سلسله درست بکنی.»
بهاری از حیث
اخلاق، متواضع، مؤدب و در حفظ
آداب معاشرت و
سعه صدر، سعیی بلیغ مینمود.
بهاری در
اخلاق، حسن رفتار،
حلم،
بردباری و
خوش خلقی از بین شاگردان مرحوم آخوند، زبانزد و نمونه و بارز بود. او در نجف، شیوه تربیتی استادش را ادامه داد. بسیاری از عالمان و تاجران ایرانی، عرب و هندی شیوه سلوک و خودسازی را از او طلب میکردند وی نیز با کمال گشادهرویی و مهر و محبت، شفاهی یا کتبی آنان را هدایت و
ارشاد مینمود و بدینترتیب مکتب آخوند را استمرار و تداوم میبخشید.
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی که از بزرگان اهل معرفت زمان خویش بود، درباره استاد خویش،
آخوند همدانی مینویسد:
در یک برخورد اعجاب انگیز، مرحوم آخوند یک فرد منحرف را دگرگون میساخت. گویند: آقایی آمد نزد مرحوم آخوند و ایشان او را
توبه دادند. در عرض ۴۸ ساعت بعد، وقتی که آن مرد آمد بهگونهای متحوّل شده بود که باورمان نمیشد که این همان آدم چند ساعت پیش باشد.
آیتالله شیخ محمد بهاری همانند استاد گرانقدرش بود. او در همان برخورد اول، طرف مقابل را مجذوب و شیفته خود میساخت. او روزی در
نجف اشرف، با جمعی از طلاب در محوطه حیات مدرسه ایستاده بود. رهگذری جسارتی به طلاب مینماید. طلبهها درصدد پاسخ به توهین او بر میآیند، امّا بهاری میگوید: او را به من واگذارید. بهاری به رهگذر میگوید: آیا نخواهی مُرد؟ آیا وقت آن نرسیده است که از خواب غفلت بیدار شوی؟ آن مرد نگاهی به پشت خود میکند و خطاب به بهاری میگوید: چرا، چرا؟ اتفاقاً موقعش فرا رسیده است! او در حضور بهاری توبه میکند و تحول و انقلابی درونی در او پیدا میشود و از زهّاد وعبّاد و از اوتاد زمان خود میشود.
شاگردان شیخ محمد بهاری در
حوزه علمیه نجف، ضمن تحصیل
علوم دینی، به تدریس نیز مشغول بودند. عارف فرزانه،
شیخ لطیف بهاری (فرزند ملادرویش) از شاگردان او بود. شیخ لطیف از عارفان و عالمان ربّانی زمان خود بهشمار میرفت. بهاری در ملاقات با اهالی
شهر بهار، از معنویت،
زهد و
عرفان وی بسیار تعریف کرد.
مرحوم شیخ محمد بهاری شاگردان بسیاری داشت نامههای وی که در کتاب تذکرة المتقین گرد آمده است، خود حکایت از این مدعاست.
آثار علمی آیتالله بهاری منحصر به مکاتباتی است که برای شاگردان خود نگاشته است. تعدادی از این مکاتبات ارزشمند در کتاب
تذکرة المتقین گرد آمده است. مینویسد:
«این بنده از حضرت
آیتالله خامنهای (مدظلهالعالی) شنیدم که فرمودند مرحوم شیخ محمد بهاری افزون بر کتاب تذکرة المتقین، نوشته یا نوشتههای دیگری نیز داشته است.»
تذکرة المتقین مشتمل بر رسالهای در آداب سلوک، دو فصل در «صفات علمای حقه» و «اصناف مغرورین»، گفتاری تحت عنوان «دستورالعمل» و شانزده مکتوب که به دوستان و مریدانش نوشته و یکی از مریدان وی به نام شیخ اسماعیل تائب تبریزی آنها را فراهم آورده و تذکرة المتقین نامیده است . این اثر بارها به چاپ رسیده است.
شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب ارزشمند
الذریعه الی تصانیف الشیعه، از کتاب «منشآت» بهاری یاد میکند و مینویسد: منشآت بهاری الهمدانی النجفی الحاج شیخ محمد بهاری به طبع تهران.
کتاب دیگری به نام «کتاب القضاء» را نیز به شیخ محمد بهاری نسبت میدهند. بهاری از نظر علمی به درجات عالی و
اجتهاد رسیده بود و شاگردان بسیاری نیز تربیت کرده بود. اگر آثار مکتوب و قلمی کمتر از ایشان به یادگار مانده است، نشان از توجه وی به تربیت شاگردان و رجال دینی و اهتمام خاص در سیر و سلوک وی است، بهگونهای که کتاب تذکرة المتقین، دستور العمل و نسخه عرفانی و
تهذیب نفس برای شاگردان است.
آیتالله شیخ محمد بهاری در نجف مریض شد و به سفارش پزشکان، به
ایران برمیگردد. عازم
مشهد میشود. او مدتی بعد، قصد بازگشت به نجف اشرف میکند که شدت یافتن بیماری، او را از این تصمیم منصرف میسازد و او ناچار به زادگاهش، بهار برمیگردد و در نهم
ماه مبارک رمضان ۱۳۲۵ هـ. ق. روحش به رضوان الهی پر میکشد و در شهر بهار به خاک سپرده میشود.
علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی، تاریخ وفات شیخ محمد بهاری را نهم
ماه مبارک رمضان سال ۱۳۲۵ هـ. ق. داند و میفرماید: در تاریخ وفات مرحوم بهاری، این گونه وارد شده است: «آه خزان شد گل و بهار محمد».
مرقد وی هماکنون در میان بیش از ۱۶۰ تن از شهیدان سرافراز و گلگون کفن
انقلاب اسلامی و
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، در باغ بهشت شهدای بهار، زیارتگاه مردم است. یکی از بزرگان نقل کردهاند: اطرافیان بهاری در زمان حیاتش، به ایشان پیشنهاد میکنند بعد از رحلتش، جنازهاش را به نجف منتقل کنند و در آنجا به خاک بسپارند. ایشان با قاطعیت میگوید: مرا در گورستان شهر بهار دفن کنید. چون میخواهم کنار شهیدان باشم.
آرامگاه وی زیارتگاه مردم از شهرهای مختلف کشور است. گاه اشخاص گرفتار و حاجتمند برای رفع گرفتاری و برآورده شدن حاجات خویش، به آستان آن ابرمرد زهد و
تقوا، روی امید میآورند. کرامات فراوانی نیز در این زمینه از ایشان نقل و مشاهده شده است!
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «شیخ محمد بهاری»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۱/۲۲.