• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

محمدرضا قمشه‌ای

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



محمدرضا قمشه ایمیرزا محمدرضا صهبای قمشهای (۱۲۴۱-۱۳۰۶ق)، از حکما و عرفای شیعه در قرن سیزده هجری قمری بود.
وی را به خصائص نیکوی باطنی و مقامات عالیه ستوده‌اند. وی شخصیت برجسته علمی در رشته حکمت و عرفان داشت که از اساتید بزرگی مانند محمدجعفر لاهیجی، میرزا حسن نوری و سید رضی لاریجانی کسب علم کرده بود. او از مظاهر دنیا دوری می‌کرد طوری که در زمان قحطی اموال خود را بین مردم نیازمند تقسیم نمود. از ایشان تالیفات بسیاری برجای مانده است.



آقا میرزا محمدرضا صهبای قمشهای، فرزند شیخ ابوالقاسم قمشهای می‌باشد. وی به سال ۱۲۴۱ ه ق در شهر قمشه (شهرضا) چشم به جهان گشود.
مقدمات را در این شهر، نزد اساتیدی چون والدش و دیگر فضلای این شهر به پایان رساند. سپس عازم اصفهان (در ۸۰ کیلومتری شمال زادگاه خویش) شد، و در نزد بزرگان و اساتید حکمت و عرفان، بهره‌ها جست.
در این خصوص استاد آشتیانی می‌نویسد:
«پدر آقا محمدرضا، شیخ ابوالقاسم، از نزدیکان و مقربان سیدالفقهاء و المجتهدین، آقا میرزا حسن مدرس اصفهانی، استاد میرزای شیرازی بود. این میر سید حسن در حکمت متعالیه، از تلامیذ و شاگردان آخوند ملا علی نوری بود، که بعد از ملاصدرا، احدی به مرتبه او نرسیده است، میر سید حسن مدرس به پدر آقا محمدرضا فرمود: قدر این پسر را بشناس و بر او لازم است که جز تحصیل علم به امر دیگری نپردازد، آقا محمدرضا در حد لزوم به تحصیل فقه و اصول پرداخت.
جاذبه میرزا سید رضی استاد بزرگوار عرفان و حکمت، میرزا محمدرضا را به خود جلب کرد و میرزا محمدرضا بعد از مدتی جای خالی استاد را پر نمود و به مقامی رسید که دست احدی به آن نرسید. (نامه استاد آشتیانی به دست اندرکاران کنگره بزرگداشت حکیم آقا محمدرضا قمشهای «صهبا» - پاییز ۱۳۷۶)


الف- حاج محمدجعفر لاهیجی (لنگرودی):
وی فرزند محمدصادق لاهیجی شارح مشاعر ملاصدرا و نویسنده حاشیه بر الهیات شرح تجرید قوشچی و حاشیه خفری بر آن است که در سال‌های بعد از ۱۲۵۵ ه ق وفات یافته و یکی از معروف‌ترین شاگردان او آخوند ملا علی نوری می‌باشد.
ب- میرزا حسن نوری:
استاد سید مصلح‌الدین مهدوی می‌نویسد:
«وی فرزند آخوند ملا علی نوری بن جمشید نوری مازندرانی (رحمة‌الله‌علیه) مردی حکیم و فیلسوف بوده و در رجب ۱۲۴۶ در اصفهان وفات یافته و در نجف مدفون شده و از شاگردانش حاج ملا هادی سبزواری (۱۲۱۲-۱۲۹۰ ه. ق.) در سبزوار است.»
[۱] مهدوی، سید مصلح‌الدین، تذکرة القبور، ص۳۲۷.

ج- آقا سید رضی لاریجانی:
معظم له فردی صاحب حال و مالک باطن و دارای یدی طولی در علوم غریبه بوده است و در سال ۱۲۷۰ ه ق وفات یافته است.
[۲] آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، اعلام الشیعة، ج۲، ق۲، ع۱۰۲۷، به نقل از کتاب حکما و عرفا.

آقا محمدرضا، اکتساب علوم عقلی و معارف الهی و معارف یقینی را به ایشان نسبت داده و بدان وسیله، به کمال راه یافته است.
آقا سید رضی لاریجانی، بنا به ضبط اعتماد السلطنه در المآثر و الآثار، در ۱۲۷۰ ه ق. در تهران، رحلت کرده است.


آنچه در مورد احوال مرحوم آقا محمدرضا قمشهای در تذکره‌ها آورده‌اند بدین قرار است:
۱- وی در اصفهان معارف حکمی و عرفانی را تدریس می‌کرده است.
۲- در قحطی و گرسنگی سال ۱۲۸۸ ه ق. تمام آنچه را که به میراث برده بود فروخت و صرف حوائج نیازمندان بالاخص طلاب بی‌بضاعت نمود.
۳- شکایت به حکام قاجار از برخی خوانین و اصحاب جاه و مال که املاک او را غصب نمودند و به مردم آن سامان ظلم و تعدی روا داشتند که به‌علت عدم دریافت پاسخ و رسیدگی از سوی حاکمان آن عصر قصد بازگشت داشتند و لیکن بنا به دلیلی در تهران ماندگار شد.


آقا مرتضی مدرس، علت مهاجرت و ماندگاری قمشهای در تهران را روایت کرده و گفته، من آن را از آقا شیخ عبدالحسین رشتی شنیدم که به قرار ذیل است:
«قمشهای در سفر تهران به مدرسه صدر شد و محصلی که انموذج همی خواند سؤالی از او کرد و چون جواب شنید به نزد طلاب شد و گفت، آخوندی آمده است که انموذج خوب می‌داند؟! و استاد آنان بیامد و فضل وی دریافت و گفت که شما را حاصلی از وی نتواند بود و به هر تقدیری که بود نگه داشتند او را».
مرحوم نایب الصدر می‌نویسد: «به هر حال او در آنجا به تدریس آغازید و هر چند که حکمت نیز می‌گفت ولی هم خویش را بیشتر مصروف تدریس معارف عرفانی می‌کرد بدان پایه که یکی از شاگردان او بنام محمود حسینی ساوجی در پشت جلد مجموعه‌ای املا کرده است که: خداوند رحمت فرماید آقا محمدرضا اصفهانی قمشهای را که در عصر ناصرالدین شاه فتح باب تدریس عرفانیات و تصوف از او شد... شرح فصوص الحکم و کتاب تمهید را قبل از ورودشان به دارالخلافه، کسی نمی‌دانست چه رنگ است.»
باید اضافه نمود که آقا سید رضی لاریجانی به دعوت مرحوم میرزا علیرضا گرگانی مستوفی و آقا میرزا حسن نوری به دعوت اعتمادالسلطنه و میرزا ابوالحسن جلوه برای استفاده از درس حکیم سبزواری، عازم سبزوار شده ولی در تهران از رفتن به سبزوار، منصرف شده است و رفتن آقا محمدرضا برای احقاق حقوق بوده ولی آنجا ماندگار شده است، به هر حال رفتن دوستان در تصمیم او بی‌تاثیر نبوده است.
آقای صدوقی (سها) در این باب می‌فرمایند:
«در مورد مهاجرت آقا محمدرضا به تهران گرچه برای دادخواهی از دارالخلافه تهران بوده که عمال زور را در موطنش بجای خود نشانده و حقوق او را استیفاء نمایند ولی انتقال حوزه علمیه از اصفهان به تهران و مهاجرت گروهی از حکماء عصر از اصفهان به تهران بدون تاثیر نبوده است. مانند آخوند ملا عبدالله زنوزی و میرزا حسن حکیم و آقا میرزا ابوالحسن جلوه.
در هر صورت می‌توان گفت که آقا محمدرضا علی‌الظاهر برای دادخواهی ولی باطنا به قصد اقامت رفته باشد یا اینکه در آغاز برای بردن شکایت و دادخواهی به تهران آمده و بعدا فضا را مناسب اقامت یافته است به هر شکل که باشد نوشته آقا علی مدرس که حاوی شرح حال و جریان هجرت ملا عبدالله زنوزی به تهران است این ظن را قوی می‌سازد که هجرت حکما از حوزه اصفهان به تهران، فضای مهاجرت را برای وی فراهم نموده است».
[۳] صدوقی سها، منوچهر، تاریخ حکما و عرفاء، ص۴۹-۵۰، نقل به معنا.



هر که از این حکیم متاله سخن به میان آورده است، وی را به خصائص نیکوی باطنی و مقامات عالیه ستوده است از جمله اینکه: «وی فردی درویش نهاد و بلا ادعا و بلا تعین بوده که عمر شریف خویش را در کمال بی‌اعتنایی به ظواهر و در نهایت انزوا به سر برده و بنا به گفته میرزا جهانگیرخان، یکی از شاگردان آن بزرگوار، «هیچ جنبه علمایی نداشت...» و بهتر از آن را در کلام دیگر شاگردش، آقا میرزا ابوالفضل تهرانی باید جستجو کرد، که سالیان دراز شاگرد آن مرحوم بوده است:
«و کان هذا الشیخ، سلیم الجثة، مامول الناحیة، حسن السمت، صحیح العقیدة، قوی الایمان، صادق اللهجة، لطیف العشرة، ظریف الطبع، مستقیم الطریقة، جید الفهم، مصیف (مصیب) النظر و کان شدید التسلیم لاخبار اهل البیت -علیهم السلام-کثیر الاقتصار علی ظواهرها.»

۵.۱ - طی الارض

آقای جمالی در تاریخ شهرضا می‌نویسد:
«به نقل از آقا میرزا محمدطاهر تنکابنی۱۳۶۰ ه ق.) که از شاگردان ممتاز آقا محمدرضا قمشهای است و از تلامیذ طریق حقیقت آن استاد، آمده است که استاد آقا محمدرضا قمشهای قوه طی الارض، داشته است. توضیح اینکه «استاد قمشهای و آقا میرزا طاهر در تهران در سه راه امین، حضور به هم می‌رسانند. آقا محمدرضا به میرزا طاهر می‌فرماید آیا مایل هستید که امشب با هم به زیارت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در قم برویم؟ آقا میرزا طاهر می‌گوید، من امشب که شب جمعه است چند نفر مهمان در منزل دارم و نمی‌توانم به قم بیایم. آقا محمدرضا می‌گوید من شما را به زیارت می‌برم و طوری بر می‌گردیم که شما به موقع به مهمانان خود برسید. در این موقع، دست او را می‌گیرد و می‌گوید، چشمانتان را به هم بگذارید، که میرزا طاهر نقل می‌کند من چشمان خود را بستم بعد آقا محمدرضا فرمود: صلوات بفرستید و میرزا مشغول فرستادن صلوات می‌گردد که میرزا طاهر می‌گوید ناگهان خود را در قم و در ضریح حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) یافتم.
بعد از اتمام زیارت مجددا آقا محمدرضا می‌گوید دست خود را به من بدهید و چشمان خود را به هم بگذارید و صلوات بفرستید که ناگهان خود را در تهران و در سه راه امین، حاضر یافتم و این از شگفتی‌های عالم انسانی است.»

۵.۲ - گذشت و بخشش

به غیر از بخشش تمام اموالی که استاد در خشکسالی و قحطی به سال (۱۲۸۸ ه ق.) داشته و تمام مایملک خود را که شامل تملکات کشاورزی، در قسمت فضل‌آباد شهرضا (قمشه) بوده، به درماندگان می‌بخشد، یک بار دیگر این عدم تعلق به حطام پست دنیاوی وی را، در حکایتی که آقای جمالی در کتاب تاریخ شهرضا آورده است، مکرر می‌بینیم:
«زمانی که آقا محمد رضا قمشهای در تهران به امر تدریس مشغول بوده، چند نفر از طلاب قشری نسبت به تدریس فلسفه، بخصوص فلسفه یونان به شیخ ایراد می‌گیرند، بخصوص اینکه طلاب فوق، مخالف امر تدریس فلسفه نیز بوده‌اند. طلاب ابتدا نزد حاج سید علینقی از علمای آن روز تهران می‌روند و از او می‌خواهند ترتیبی داده تا شیخ را از تهران تبعید و وادار به اقامت در شهر دیگری نمایند. باید دانست که حاج سید علینقی در دربار ناصرالدین شاه مقامی داشته و ناصرالدین شاه به او علاقه داشته است، بهر حال از او می‌خواهند تا از طریق دستگاه حکومتی شیخ محمدرضا را از تهران اخراج کنند، حاج سید علینقی، آنچه به طلاب قشری گوشزد می‌کند و به آنان یادآور می‌گردد که شما از مقام آقا محمدرضا، اطلاعی ندارید و او کسی است که فلسفه یونان را با فلسفه اسلام آشتی داده و این کار، کار بزرگی است، اما آنان توجهی نداشتند تا اینکه آقا محمدرضا به دربار ناصرالدین شاه فراخوانده می‌شود و او را با مجمعی از علما روبرو می‌سازند و سؤالاتی از شیخ می‌شود و او در کمال مهارت و تبحر جواب می‌دهد که همه غرق در رسائی کلام، و تسلط حکیم صهبا، به فلسفه می‌شوند. از آقا محمدرضا می‌پرسند چرا جمعی با شما کج‌رفتاری می‌کنند؟ شیخ می‌گوید، در هر کار قدم گذاشتید، برای خدا باشد من هم برای خدا قدم گذاشته‌ام هیچ کس نمی‌تواند کاری بکند، اینها از حسادت و کم دانشی است. در این موقع ناصرالدین شاه دستور می‌دهد، یک کیسه اشرفی با یک دست جامه مقابل آقا محمدرضا بگذارند و می‌گوید می‌توانید تشریف ببرید و بتدریس ادامه دهید. آقا محمدرضا به محض خروج، اشرفی‌ها را به هر فقیر که می‌رسد می‌دهد و چون به حجره می‌رسد، نقدینه‌ها تمام می‌شود که درویشی از او طلب می‌کند، آقا محمدرضا داخل حجره شده لباس اعطائیه را به فقیر می‌دهد و لباس کهنه خود را می‌پوشد و می‌فرماید حالا راحت شدم.
قرار در کف آزادگان نگیرد مال •••• نه صبر در دل عاشق، نه آب در غربال

۵.۳ - روش تدریس

استاد مدرسی چهاردهی می‌نویسد:
«شادروان آقا میرزا طاهر تنکابنی، حکیم بزرگوار عصر ما حکایت کرد مرا که پس از وفات آقا محمدرضا چون به درس میرزا ابوالحسن جلوه (متوفی سال ۱۳۲۴ ه ق.) رفتم، کتاب تمهید القواعد ابن ترکه را شروع به خواندن کردیم. میرزا را عادت بر این بود که تا کتابی را تصحیح نمی‌کرد شروع به بحث نمی‌نمود، آقا میرزا طاهر می‌گفت می‌دیدم آن تمهید القواعدی که در نزد آقا محمدرضا خوانده بودیم صفحه به صفحه و گاهی سطر به سطر افتاده داشت و او به نیروی بیان عرفانی، مباحث کتاب را تقریر می‌نمود. لیکن مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه ابتدا تمام کتاب را اصلاح می‌کرد، سپس درس می‌گفت، از این مقایسه کوچک طرز دقت و تحقیق میرزای جلوه با روش تدریس عارف قمشهای کاملا آشکار و مبرهن می‌شود.
آقای منوچهر صدوقی در کتاب تاریخ حکما و عرفا می‌نویسد: (استاد همایی) از آقای مرتضی مدرسی نقل می‌کرد که او چه بسیار از آقا شیخ عبدالحسین رشتی و او ظاهرا از آقا میر شهاب حکیم این مسئله را تکرار می‌نمود که آقا محمدرضا هرگاه که حالی می‌داشت درسی می‌گفت و شعری می‌خواند و گاه که حالی نداشت آن را جمع می‌کرد.
[۴] صدوقی سها، منوچهر، تاریخ حکما و عرفاء، ص۵۸.

گویا میرزا ابوالحسن جلوه و آقا محمدرضا تبایناتی در مشرب فکری و تدریسی با هم داشته‌اند. میرزای جلوه استاد در فلسفه مشاء بوده ولی در عرفانیات به پای میرزا محمدرضا نمی‌رسیده. در عین‌حال که آقا محمدرضا در تمام مشرب‌های فلسفی و عرفانی یدی طولی داشته است.
مرحوم آقا محمدرضا شخصی اهل ذوق بود و هنگام تدریس عرفان، حال خاصی پیدا می‌کرد و گفته‌اند در این موقع زیبایی و گیرایی بیان او به حدی می‌رسید که مستمعان مستعد را از خود بی خود می‌کرد. آنچنان داد سخن می‌داد که بعد از دقایقی به خود می‌آمدند و از آن حالت سکر و جذبه که در وقت شنیدن بیانات استاد به ایشان دست می‌داد، خارج می‌شدند.
در مورد چگونگی تدریس آن مرحوم، علامه آقا بزرگ تهرانی در اعلام الشیعه، می‌نویسد:
«کان مشغولا بالتدریس فی اکثر العلوم، الا ان اختصاصه فی المعقول و العرفان و کتب المتصوف اکثر، و کان یدرس اکثر کتب محی الدین ابن العربی و شروحها و سائر رسائل العرفاء».
[۵] آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، اعلام الشیعه، ج۱، ق۲، ص۷۳۳.


۵.۴ - تواضع

آقا محمدرضا قمشهای با حاج ملا هادی سبزواری معاصر بودند. لیکن رونق حوزه درس حکیم سبزواری بیشتر از محفل بحث قمشهای بود. از آقا محمدرضا، علت را پرسیدند، با نهایت انصاف و بی‌نظری در پاسخ شاگردانش گفت: چون زهد و ورع حاجی بر مقام علمی او غلبه دارد، عاشقان حکمت و عرفان بیشتر به حوزه‌های علمی و روحانی وی به سبزوار می‌شتابند.»
[۶] مرتضی مدرسی چهاردهی، تاریخ فلاسفه اسلام، ص۲۳۷.

این عارف بزرگ که فردی ژولیده حال بوده و در سلک قلندران می‌زیسته‌اند، در فکر خان و مان نبوده و اعتنایی به ظواهر دنیوی نداشته در این مورد مرحوم استاد فاضل آقا جلال‌الدین همایی، از استاد خود آقا شیخ محمد حکیم خراسانی و ایشان از استاد خود جهانگیر خان قشقایی نقل می‌کند که: «من (جهانگیر خان) سابقه تحصیل به حضرت قمشهای را به طهران و به همان لیله ورود به محضر وی شدم، هیچگونه جنبه (علمایی) نداشت! به کرباس‌فروشان سده خمینی شهر کنونی که در غرب اصفهان واقع است. می‌مانست.»
مرحوم آقا محمدرضا، شاگردی در اصفهان داشت که برادر وی عطار بود و در سبزه میدان تهران دکان عطاری داشت. وی به دستور برادرش در منزل خود اتاقی مجزا برای آقا محمدرضا مهیا کرده بود. (البته به اصرار و التماس زیاد او، مرحوم میرزا، راضی شده بود که به منزل او برود) و بعضی از اوقات تعطیلی آقا محمدرضا در آن منزل می‌رفت و در حمام مجاور آن خانه استحمام می‌کرد، میرزا لباس آقا را می‌شست و سلمانی محل هم سر و ریش میرزا را اصلاح می‌کرد.
در موسم تهران نیز همو میرزا را به باغچه‌ای که در یوسف‌آباد داشت می‌برد و همان شیخ حسن رثایی در این منزل لیالی جمعه روضه می‌خواند.


اکثر آثار حکیم متاله آقا محمدرضا قمشهای تحقیق و تنقیح شده و در کتابی با عنوان «آثار حکیم متاله آقا محمدرضا قمشهای (صهبا)» به کنگره بزرگداشت آن بزرگوار عرضه شده است، لذا از توضیح محتوایی آنها در اینجا خودداری و فقط به ذکر نامی از آنها بسنده می‌نماییم.

۶.۱ - آثار فارسی

۱- اشعار.

۶.۲ - آثار عربی

۱- تعلیقات علی فصوص الحکم، محیی الدین بن العربی الطائی الاندلسی.
۲- تعلیقات علی خصوص الکلم فی معانی فصوص الحکم للعلامة داود بن محمود بن محمد الرومی القیصری الساوجی.
۳- تعلیقات علی تمهید القواعد لابن الترکة الاصفهانی.
۴- تعلیقات علی مفتاح الانس لمحمد بن حمزه الفناری.
۵- تعلیقات علی الاسفار الاربعه لصدر المتالهین محمد الشیرازی.
۶- تعلیقات علی شواهد الربوبیه|الشواهد الربوبیة لصدر المتالهین محمد الشیرازی.
۷- تعلیقات علی الاشارات و التنبیهات لنصیر الدین الطوسی .
۸- رسالة فی الولایة.
۹- رسالة فی الخلافة الکبری بعد رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم).
۱۰- رسالة فی فرق بین اسماء الذات و الصفات و الافعال.
۱۱- رسالة فی وحدة الوجود، بل الموجود.
۱۲- رسالة فی تحقیق الاسفار الاربعة.
۱۳- رسالة فی موضوع العلم.
۱۴- رسالة فی تحقیق الجوهر و العرض فی لسان اهل الله.
۱۵- رسالة فی الرد علی الاعتراض علی دلیل امتناع انتزاع مفهوم واحد من الحقائق المختلفة.
۱۶- رسالة فی شرح حدیث الزندیق.
۱۷- شرح فقراتی از دعای سحر.


ارتحال محمدرضا قمشهای به سال ۱۳۰۶ ه ق. اتفاق افتاده است که در روز و ماه آن اختلاف کرده‌اند ولی در سال آن نه.


مدفن محمدرضا قمشهای مورد اختلاف است. گویند در قبرستان ابن بابویه (شیخ صدوق) در تهران نزدیک آرامگاه حاج آخوند محلاتی به خاک سپرده شده است
[۷] نائب الصدر شیرازی، معصوم علیشاه-طرائق الحقائق، ج۳، ص۲۳۷.
ولی استاد جلال‌الدین همایی می‌فرماید که «من از شاگردان و دوستان مکتب قمشهای شنیدم که او را در سر قبر آقا -مقبره امام جمعه تهران- دفن کردند» به ایوان او سنگی کوچک نیز داشت و من زیارت کردم آن را. بعدها مرحوم حکیم الهی قمشهای (مترجم قرآن کریم) که مرد ظریف و ادیبی بود نقل کرد برای من، که وقتی خیابان کشیدند، من و چند تن، استخوان‌های آن بزرگ را به ابن بابویه دفن کردیم. صاحب طرائق هم که گفته به ابن بابویه دفن کردندش
[۸] نائب الصدر شیرازی، معصوم علیشاه-طرائق الحقائق، ج۳، ص۲۳۷.
نمی‌دانم که از کجا گفته است و من تقویت می‌کنم دفن او را به مقبره امام جمعه که خود زیارت کردمش بدان جا
[۹] صدوقی سها، منوچهر، تاریخ حکما و عرفاء، ص۱۰۸.
می‌فرماید: این گفته را در روز پنجشنبه ۱۳۵۲/۱۲/۰۲ از وی شنیدم. به اتفاق استاد صدوقی سها در تاریخ جمعه ۱۳۷۶/۵/۲۴ در هر دو محل تفحص نمودیم ولی چیزی مشاهده نکردیم، امید واثق داریم که معنویت این مرد بزرگ مساعدت کرده و نشانی از آن بیابیم (بحوله و قوته).


امام ‌خمینی از قمشهای به «شیخ مشایخنا» تعبیر کرده‌ است، زیرا میرزا‌ هاشم اشکوری شاگرد قمشهای است و شاه‌آبادی، شاگرد اشکوری است و امام خمینی شاگرد شاه‌آبادی است امام‌ خمینی را می‌توان کاملاً امتداد مکتب تهران دانست، زیرا ایشان در آثار عرفانی خود کاملاً تحت‌تاثیر استادان تهرانی خود به‌ویژه شاه‌آبادی است؛ دو اثر اصلی ایشان در عرفان نظری یعنی شرح دعای سحر و مصباح‌ الهدایه با آثار آقا محمدرضا قمشهای شبهات معنایی دارد چنان‌ که تعلیقاتش بر فصول الحکم قیصری و مصباح الانس به‌ نحوی متاثر از آقا محمدرضا قمشهای و شاه‌آبادی است.
[۱۲] خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۷، ص۲۸۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.



امام خمینی برخی مبانی آقا محمدرضا قمشهای را بررسی و نقد کرده ‌است، از جمله:
۱- اعیان ثابت و موضوع تعین: امام ‌خمینی با رد کلام آقا محمدرضا قمشهای در این زمینه، معتقد است نمی‌توان نسبت اعیان به اسماء را همچون نسبت ماهیت به وجود دانست و این قیاس مع‌الفارق است، زیرا نسبت اعیان به اسماء و ذات حق، نسبت ناقص به تام است که ناقص محو در تام است و حجابی برای ذات و اسماء نخواهد بود بر خلاف ماهیت که چنین نسبتی با وجود ندارد، بلکه ماهیت هویت حدی و فقری است.
۲- اسفار اربعه: قمشهای درباره اسفار اربعه مطالب خاصی دارد. امام‌ خمینی این مطلب را در آثار خود نقد و بررسی کرده ‌است.
۳- ربّ محمدی: امام خمینی همانند آقا محمدرضا قمشهای اسم الله اعظم را ربّ عین ثابت محمدی می‌داند که مفتاح مفاتیح دیگر خزائن الهی و کنوز مخفی ربانی است.
۴- قرب: امام‌ خمینی در بحث وحدت‌ وجود متأثر از آقا محمدرضا قمشهای است و قائل به وحدت اطلاقی وجود می‌باشد و در بحث ولایت همسو با قمشهای ولایت را به‌ معنای قرب گرفته و آن‌را بر دو نوع مطلق و مقیده تقسیم کرده ‌است.


۱. مهدوی، سید مصلح‌الدین، تذکرة القبور، ص۳۲۷.
۲. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، اعلام الشیعة، ج۲، ق۲، ع۱۰۲۷، به نقل از کتاب حکما و عرفا.
۳. صدوقی سها، منوچهر، تاریخ حکما و عرفاء، ص۴۹-۵۰، نقل به معنا.
۴. صدوقی سها، منوچهر، تاریخ حکما و عرفاء، ص۵۸.
۵. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، اعلام الشیعه، ج۱، ق۲، ص۷۳۳.
۶. مرتضی مدرسی چهاردهی، تاریخ فلاسفه اسلام، ص۲۳۷.
۷. نائب الصدر شیرازی، معصوم علیشاه-طرائق الحقائق، ج۳، ص۲۳۷.
۸. نائب الصدر شیرازی، معصوم علیشاه-طرائق الحقائق، ج۳، ص۲۳۷.
۹. صدوقی سها، منوچهر، تاریخ حکما و عرفاء، ص۱۰۸.
۱۰. خمینی، روح الله، مصباح الهدایه، ص۵۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۱۱. خمینی، روح الله، مصباح الهدایه، ص۸۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۱۲. خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۷، ص۲۸۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۱۳. خمینی، روح الله، مصباح الهدایه، ص۵۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۱۴. خمینی، روح الله، مصباح الهدایه، ص۸۸-۹۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۱۵. خمینی، روح الله، مصباح الهدایه، ص۳۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۱۶. خمینی، روح الله، مصباح الهدایه، ص۳۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۱۷. خمینی، روح الله، شرح دعاء السحر، ص۱۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    



• نرم افزار عرفان، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار