محمدحسین کاشفالغطاء
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمدحسین کاشف الغطاء (۱۲۹۴-۱۳۷۳ق)، از مراجع تقلید
شیعه از
خاندان کاشف الغطاء و از علمای متفکر و مجاهد استعمارستیز عراقی در
قرن چهاردهم هجری بود.
سید محمدکاظم طباطبایی یزدی،
آخوند خراسانی،
محدث نوری،
میرزا محمدباقر اصطهباناتی از اساتید و
سید محسن حکیم،
محمدجواد مغنیه و
سید محمدعلی قاضی طباطبایی از شاگردان او بودند. وی در علوم
فقه، خطابه،
ادبیات عرب،
فلسفه و
حکمت،
تفسیر و
عرفان تبحر داشت. او در امور سیاسی دخالت میکرد و قائل به وجوب ورود به سیاست و از علمای ضد
استعمار و
صهیونیسم بود، گفتگوهایی با سفیران
انگلیس و
آمریکا داشته که چند بار چاپ شده است. او دغدغههایی در زمینه
اطلاحطلبی دینی داشت و بیشترین تلاشش برای ایجاد
وحدت بین
مسلمانان و
فرق اسلامی بود. وی آثار بسیاری به ویژه در معرفی و دفاع از شیعه دارد که مهمترین آنها کتاب
اصل الشیعه و اصولها است.
محمد حسین کاشف الغطاء در سال
۱۲۹۴ق. در محله عمّاره
نجف دیده به جهان گشود.
جدّ او
آیتالله شیخ جعفر کاشفالغطاء (متوفای
۱۲۲۸ق) سرشناسترین و پرآوازهترین فرد این خاندان است و فرزندان و نوادگان وی از دانشمندان و مجتهدان بزرگ
عراق بودند. آیتالله شیخ علی کاشفالغطاء (متوفای
۱۳۲۰ق) ـ پدر قهرمان این دفتر ـ از مراجع بلندپایه تقلید عراق بود.
محمد حسین در ده سالگی وارد
حوزه علمیه نجف شد.
ادبیات عرب، حساب،
نجوم،
فقه و
اصول را با پشتکار و شوق فراوان فرا گرفت.
محمد حسین در کنار تحصیل علوم حوزوی به مطالعه عمیق در ادبیات عرب پرداخت. ذوق ادبی خوبی داشت. نثر و نظم زیبای نوشتهها و سرودههای او از ابتدای نوجوانی، هویدای روح لطیف و مهربانش بود. محمد حسین از ابتدای نوجوانی به سرودن شعر و نویسندگی پرداخت.
پانزده ساله بود که کتاب «
العبقات العنبریه...» را درباره خاندان خود نوشت. هنوز هیجده بهار بیش ندیده بود که دروس سطح حوزه را به پایان برد و به
درس خارج فقه و اصول آیتالله سید محمدکاظم یزدی و آخوند خراسانی راه یافت.
ادبیات عرب و تاریخ نتوانست عطشِ ذهنش را فرونشاند. به امید اینکه گمشدهاش را در اشعار شاعران و تاریخ خاندانش بیاید، سالها در وادی شعر و ادب و تاریخ گام نهاد. اما باز تشنه بود. شگفت که خود نمیدانست تشنه چیست! به سراغ حکمت و فلسفه رفت تا روحِ تشنهاش را سیراب نماید. وی در اینباره میگوید:
تمام کتابهای
صدرالمتألهین، ملاصدرا شیرازی ـ از مشاعر، عرشیه و شرح هدایه گرفته تا
اسفار و
شرح اصول کافی ـ را نزد استادان برجسته آموختم...
زمانی نیز به یادگیری
علم حدیث،
تفسیر و
عرفان پرداخت تا بتواند اندکی از عطش خود بکاهد. به کتابهای فصوص، نصوص، فکوک و دیوان اشعار
مولوی،
جامی و .... پناه برد.
کاشفالغطاء علاقه وافری به
محدث نوری داشت. محدث نوری از کارشناسان سرشناس علم حدیث بود. کاشفالغطاء هماره با استاد نشست و برخاست داشت. از پندهای استاد برای
سیر و سلوک و پیمودن راههای سعادت بهره میجست. روزی به استاد گفت: رطوبت جوانی در جان من رسوخ کرده و مرا از برخاستن برای
نماز شب سنگین نموده است. از اینرو، در برخی از شبها، نماز شب از دستم میرود. استاد فریاد برآورد: چرا؟ برخیز! برخیز!
کاشفالغطاء سالها پس از رحلت استاد، از آن سرزنش استاد یاد میکند و میگوید: صدای استاد مرحومم، در هر شب، پیش از سحر مرا برای نماز شب بیدار میکند.
کاشفالغطاء چند دوره در درس خارج فقه و اصول آیتالله سید محمدکاظم یزدی و آیتالله آخوند خراسانی شرکت کرد
تا توانست قله اجتهاد را فتح نماید. وی شرحی بر کتاب «
العروة الوثقی» نوشته آیت الله سید محمدکاظم یزدی نگاشت که احتمالاً نخستین شرحی است که بر این کتاب نوشته شده باشد، این شرح چهار جلد است.
آیتالله کاشفالغطاء پس از سالها تحصیل و رسیدن به
مقام اجتهاد، به تدریس آموختههایش برای طلاب جوان پرداخت. دهها طلبه در مسجد هندی و مقبره میرزای شیرازی در
حرم امام علی (علیهالسّلام) گرد میآمدند و در درس او شرکت میجستند.
سالها نزد استادان برجسته حوزه علمیه نجف به شاگردی پرداخت. برخی اساتید وی عبارتند از: آیات بزرگوار
مصطفی تبریزی؛
میرزا محمدباقر اصطهباناتی؛
احمد شیرازی؛
علیمحمد نجف آبادی؛
ملا
علیاصغر مازندرانی؛
حاج آقا رضا همدانی؛
میرزا محمدتقی شیرازی؛
علامه حسین نوری (محدث نوری)
کاشفالغطا در طول سالیان دراز تدریس شاگردان بسیار تربیت نمود. از جمله:
آیتالله العظمی سید محسن حکیم؛
آیتالله محمدجواد مغنیه (نویسنده معروف)؛
شهید آیتالله قاضی طباطبایی «امام جمعه
تبریز».
برخی از مقلّدان آیتالله سید محمدکاظم یزدی که پس از فوت او، از کاشفالغطاء تقلید میکردند، نزدش آمدند و با اصرار از او خواستند که
رساله عملیه خود را چاپ کند. «شرح تبصره المتعلّمین» و «
وجیزة الاحکام» نوشته اوست که در پی اصرار مقلّدانش نوشته شده است. حاشیه بر «
سفینة النجاه» نوشته برادرش، حاشیه بر «
مجمع الرسائل» که حاوی فتواهای مراجع تقلید مشهور است، «مناسک حج» و ... از کتب فقهی وی و «سؤال و جواب» و «زاد المقلدین» پاسخ استفتائات مقلدان اوست.
تولیت مدرسه علمیه «معتمد» با پیشینه یک قرن بر عهده
خاندان کاشف الغطاء بود. این مکان که زمانی رونقی چشمگیر داشت به مرور زمان رو به خرابی نهاد اما ایشان آن را بازسازی کرد و رونقی تازه بخشید.
کتابخانه مدرسه کاشف الغطاء از کتابخانههای بزرگ
نجف بود که کتابهای خطی کمیابی در آن وجود داشت. کاشفالغطاء هر روز به مدرسه میآمد و بیشتر دیدارهای سیاسی او و گفتگوهای علمیاش با نویسندگان و دانشمندان عراق در مدرسه صورت میگرفت.
ایشان هماره در اندیشه حلّ مشکلات طلاب بود و با زحمات فراوان توانست برای طلاب مدرسه، معافیّت تحصیلی بگیرد.
کاشفالغطاء بخوبی نقش زمان و مکان در
اجتهاد را یافته بود و بر این باور بود که نباید احکام اسلام در تنگنای سلیقه مجتهد قرار بگیرد، زیرا فرجام چنین کاری این است که احکام اسلام، به صورت خشک و بیروح درآید.
کاشفالغطاء در مورد اختیارات
ولایت فقیه نظرات بسیار بلندی دارد.
امام خمینی (ره) میفرماید:
ولایتی که برای
پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) و امامان است، برای
فقیه نیز ثابت است. موضوع ولایت فقیه چیز تازهای نیست که ما آورده باشیم. بلکه این مسئله از اول مورد بحث بوده است ... به طوری که نقل کردهاند، مرحوم کاشفالغطاء نیز بسیاری از مطالب را فرمودهاند.
او درباره حدود اختیارات ولی فقیه مینویسد:
ولایت فقیه همه مواردی را که به مصلحت اسلام و مسلمانان است، در برمیگیرد.
آیتالله کاشف الغطاء هماره در مسایل سیاسی دخالت میکرد. برخی از کجاندیشان که
دین را از
سیاست جدا میدانستند. از او میپرسیدند چرا در سیاست دخالت میکند. او در پاسخ میگفت: اگر سیاست به معنای پند، راهنمایی، نهی از فساد، نصیحت و مبارزه با استعمار است من اهل سیاستم. آری، من تا فرق سر غرق در سیاستم. چنین سیاستی از واجبات است. پدر، پدربزرگ، جد و تمام خاندان من، بیش از سیصد سال رهبری دینی
جهان اسلام را بر عهده داشتند. در
زیارت جامعه کبیره، درباره ائمه معصوم آمده است: انتم ساسه العباد: شما سیاستمداران مردم هستید. سیاست ما سیاست پیامبر و
امامان است.
زمانی هم کاشف الغطاء نامهای به محمدعلی جناح، اولین نخستوزیر
پاکستان مینویسد و هدفهای استعماری پیمانهای نظامی آمریکا را به او گوشزد میکند.
سرجان تروتبیک، سفیر انگلیس در عراق، در تاریخ ۲۷
محرم ۱۳۷۳ق. به دیدار کاشف الغطاء میرود. گفتگو بین آنها درباره
کمونیسم،
اسرائیل و مسایل دیگر صورت میگیرد. کاشف الغطاء جنایتهای انگلیس در جهان را به او گوشزد میکند. سفیر که درمانده بود، میگوید: آیا در این کتابخانه بسیار بزرگ شما که هزاران جلد کتاب در آن هست، کتابی علیه ما هست. سفیر فکر میکرد که کاشف الغطاء پاسخی نخواهد داشت. زیرا کتابهای او درباره فقه، اصول، تفسیر، حدیث و دیگر علوم اسلامی است که در آنها اسمی از انگلیس هم نیامده است. کاشف الغطاء فریاد برآورد: کتاب که چیزی نیست. قلبهای همه ما علیه شماست. از دل یکایک ما به خاطر نیزهای که شما به جهان عرب زدید، خون میچکد.
گفتگوی کاشف الغطاء با سفیران انگلیس و آمریکا با نام «محاوره الامام مع السفیرین»، سه بار در نجف و یک بار در آرژانتین چاپ شد.
در زمینه اصلاحطلبی دینی، عمدهترین افکار و پیشنهادهای کاشف الغطاء را میتوان چنین برشمرد:
دعوت به بازگشت به عظمت صدر اسلام:
در آثار و سخنان کاشف الغطاء، گذشتههای پرافتخار مسلمانان و مجد و تمدن کهن آنان یادآوری شده و راز آن پیشرفتهای و سر انحطاط سدههای اخیر امت اسلامی تشریح گردیده است. او معتقد است که نخستین گام برای رهایی مسلمانان، بازگشت به ایمان خالص و بیپیرایه صدر اسلام است.
فراخوانی مسلمانان به اتحاد:
او تاکید بر اتحاد میان فرقههای مسلمان داشت. هرچند مانند بسیاری دیگر از منادیان وحدت اسلامی تعریف و تفسیر روشنی در این زمینه به دست نمیدهد، اما میخواهد که مسلمانان به این دعوت پاسخ مثبت دهند. او تا آنجا به نقش اتحاد اسلامی اهمیت میدهد که
جنگهای صلیبی، حمله مغولان به امپراتوری اسلامی و نفوذ استعمار نوین غربی در جهان اسلام را معلول فقدان اعتماد میان مسلمان میداند. از اینرو تلاش وی در دفاع از
تشیع و شناساندن آن نیز به انگیزه زدودن غبارهای سوء تفاهم بین دو مذهب بزرگ اسلامی و نزدیکتر کردن شیعه و
سنی بود. لذا علمای فرق مختلف اسلامی به او احترام میگذاشتند، چنانکه در کنگره قدس، علمای وهابی نیز پشت سر او به نماز میایستادند. بر اثر کوششهای وی در این زمینه بود که دو تن از استادان دانشگاه فاروق اول در
بیروت، کتابی با عنوان
الاسلام بین السنة و الشیعه نوشتند که در
۱۳۶۹ق در بیروت چاپ شد.
فراخوانی به مبارزه با استعمار و
صهیونیسم:
کاشف الغطاء با پدیده
امپریالیسم در آن روزگار آشنا بود. آگاهی او را در این زمینه میتوان در پاسخ وی به کنگره آمریکایی «بحمدون» یافت. در ۱۰
رجب ۱۳۷۳ق گارلند ایوانز هاپکینز، نایب رئیس «انجمن امریکایی دوستداران خاورمیانه» نامهای به کاشف الغطاء نوشت و در آن از وی دعوت کرد تا در کنگرهای که به منظور برسی راههای همکاری اسلام و
مسیحیت در مقابله با
الحاد و
مادهگرایی، با شرکت جمعی از پیشوایان دو دین در ۱۸ [[|شعبان]] همان سال در شهر بحمدون
لبنان تشکیل میشد، شرکت کند. او این دعوت را را رد کرد و علت شرکت نکردن خود را طی نامه مفصلی به آمریکا فرستاد که به صورت کتاب المثل العلیا درآمد. وی در این نامه دیدگاههای خود را از استعمار غرب، آمریکا، اسرائیل، مادیگرایی، کمونیسم،
شوروی، مسیحیت،
اسلام، دولتهای اسلامی و انگیزه انجمن مذکور نوشت و علت شرکت نکردن خود را در چنان کنگرهای بیان داشت.
دعوت به رشد اقتصادی و فراگیری صنعت و دانشهای نوین:
او با اینکه مسلمانان را به احیای ایمان صدر اسلام فرا میخواند و مبارزه با استعمار غربی را ضروری میدید، توجه داشت که یکی از راههای نجات از ارتجاع کهن و استعمار نوین، توسعه اقتصادی و آموختن علوم و فنون جدید است. وی در سخنرانی خود در
مسجد کوفه، پس از بازگشت از کنگره فلسطین در اینباره چنین گفت: غرب بر شرق مالک نشد مگر به صنعت و مکیدن از چشمههای ثروت، دین شریف ما همه مصالحی را که مفید ثروت است، برای ما بیان کرده و ضرورت رشد اقتصادی را گوشزد کرده است، و در پایان گفت: سعادت حاصل نمیشود، مگر به دو وسیله اتحاد اقتصاد.
از اشتغالات مهم شیخ محمدحسین کاشف الغطاء، نوشتن مقاله و کتاب بود. گفتهاند که اشمار این آثار به هشتاد جلد میرسد. با اینکه او در اواخر عمر به بیماریهای گوناگونی دچار شده بود، همچنان به کار تحقیق و تدوین آثار ادامه میداد. آثار او عمدتا برآمده از نیازهای فکری که عصر و به منظور بیدار کردن مردم، پدید آمده است و برخی از آنها از اهمیت تاریخی ویژهای برخوردار است. به ویژه در نویسندگی و ادب دست داشت. نثرش زیبا و شعرش لطیف و استوار بود، از اینرو آثار او افزون بر ارزش علمی و اجتماعی، از اعتبار ادبی و بسیار برخوردار است.
«
اصل الشیعه و اصولها» از زیباترین نوشتههای کاشف الغطاء است.
کاشف الغطاء درباره انگیزه نگارش این کتاب مینویسد:
«دو سال پیش، یکی از جوانان پرشور که با هیأتی علمی از سوی دولت عراق، برای تحصیل در «دارالعلوم العلیا» به
مصر رفته بود، در نامهای طولانی به من نوشت: ... من با برخی از دانشمندان
دانشگاه الازهر رفت و آمد دارم. گاه و بیگاه از نظام آموزشی و دانشمندان حوزه علمیه نجف سخن به میان میآید. استادان الازهر از اندیشمندان
حوزه علمیّه نجف به بزرگی یاد میکنند، ولی میگویند: متأسفانه شیعه هستند! من از این سخنان آنها شگفتزده شدم. به آنها گفتم: مگر شیعه بودن گناه است؟! مگر شیعیان مسلمان نیستند؟! برخی از آنها در پاسخ گفتند: شیعیان مسلمان نیستند و ... من جوانی هستم که از پیدایش شاخههای گوناگون مذهبها در اسلام آگاهی ندارم. اکنون از سخنان دانشمندان بزرگ اهل تسنن به تردید افتادهام که آیا شیعه فرقهای از اسلام است؟ اگر مرا از این سرگردانی نجات ندهید مسؤولیت لغزش و گمراهی من بر عهده شماست.
من به وسیله نامه درباره تاریخ شیعه و پاسخ به تهمتهای آنان، او را راهنمایی کردم. ولی در شگفت بودم که چگونه برخی از دانشمندان بزرگ اهل سنت، اینگونه سخن میگویند! تا اینکه کتاب «
فجر الاسلام» نوشته
احمد امین، نویسنده بزرگ مصری به دستم رسید. مغزم از دروغهای شاخدار این کتاب سوت کشید. احمد امین، سال پیش (
۱۳۴۹ق) همراه شماری از استادان، دانسجویان و دانشمندان مصر، به نجف، شهر دانش آمد. او در نجف همراه دوستانش در یکی از شبهای
ماه رمضان به دیدن من آمد. من او را به نرمی سرزنش کردم که چرا چنین دروغهایی را به شیعه نسبت داده است! آخرین عذر احمد امین این بود که آگاهی کافی درباره شیعه نداشتم. من گفتم: این بهانه پذیرفته نیست. نویسنده باید در موضوعی که میخواهد بنویسد، خوب بررسی کند. چرا کتابخانههای نجف، از جمله کتابخانه خصوصی خودم که ۵۰۰۰ جلد کتاب دارد که بیشتر نویسندگان آنها از اهل سنت هستند، ولی در کتابخانههای
قاهره کتابهایی که نویسندگان آنها شیعهاند، بسیار کم پیدا میشود؟!
چند ماه پیش، یکی از جوانان شیعه
بغداد، در نامهای به من نوشت سفری به استان «دلیم»، همسایه استان بغداد داشتم، بیشتر مردم آنجا سنی هستند. من با مردم نشست و برخاست داشتم. آنها از سخنان و ادب من بسیار خوشحال بودند. اما هنگامی که فهمیدند من شیعه هستم، گفتند: ما گمان نمیکردیم شیعیان با ادب باشند، چه رسد به دانش و دین آنها! ما آنها را یک مشت وحشیان بیابان میپنداشتیم! مدتی بعد به
سوریه و مصر رفتم. شگفتآور بود. مسلمانان سنی مصر نیز همان سخنان مردم «دلیم» را گفتند. آیا موقع آن نرسیده است که به دفاع از شیعه بپردازید؟
روزنامههای مصر، سوریه و ... مقالههای مسمومی درباره شیعه مینویسند. دیگر تاب نیاوردم و سکوت نکردم. نه از این نظر که ستمی بر شیعه شده باشد و من بخواهم در برابر سیل تهمتها از آن دفاع کنم. بلکه از این نظر که پردههای نادانی را از برابر چشم مسلمانان کنار بزنم تا افراد با انصاف در داوری درباره شیعه راه عدالت پیش بگیرند و عذر و بهانهای هم برای آن دسته از دانشمندان که یاوههایی بر زیان شیعه میگویند و مینویسند، باقی نماند که بگویند دانشمندان شیعه، مذهب خود را معرفی نکردند. (این جمله را احمد امین در دیدار با کاشف الغطاء گفت) و از همه مهمتر امید میرود در سایه این کتاب پیوندهای دوستی در میان مسلمانان استوار گردد و دشمنی از بین آنها برچیده شود. شاید پس از نوشتن این کتاب، نویسنده کتاب «فجر الاسلام» دگربار ننویسد «تشیّع پناهگاه دشمنان اسلام بوده و هست. تشیع پناهگاه افرادی است که میخواهند اندیشههای پدران یهودی، نصرانی و زردشتی خود را وارد اسلام کنند.»
«اصل الشیعه و اصولها» در سال
۱۳۵۱ق چاپ شد و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت.
کاشف الغطاء در این کتاب مینویسد:
نخستین فردی که بذر تشیع را در سرزمین اسلام کاشت بنیانگذار اسلام،
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود. دهها حدیث در کتابهای اهل سنت آمده است که در آنها پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
علی (علیهالسّلام) و شیعیانش را رستگاران جهان آخرت یاد کرده است ... اندیشه شیعی از زمان پیامبر آغاز شد ... شیعه در لغت به معنای «پیرو» است و به پیروان حضرت علی (علیهالسّلام) در زمان پیامبر، شیعیان علی (علیهالسّلام) میگفتند...
سلمان فارسی که پیامبر دربارهاش فرمود سلمان از اهل بیت ماست و
ابوذر که پیامبر دربارهاش فرمود آسمان سایه نیفکنده و زمین در برنگرفته کسی را که راستگوتر از ابوذر باشد، هر دو از یاران حضرت علی بودند.
ابوالاسود دوئلی، بنیانگذار
علم نحو از شیعیان حضرت علی (علیهالسّلام) است.
خلیل بن احمد فراهیدی، بنیانگذار
علم لغت و عروض نیز از یاران اوست.
ابومسلم معاذ بن مسلم هراء، پایهگذار
علم صرف و عبدالله مفسر بزرگ قرآن نیز شیعه بودند.
محمد بن عمر واقدی نخستین فردی که علوم قرآنی را گردآوری کرد، شیعه بود.
ابورافع بنیانگذار علم حدیث و پسرش علی که نخستین فردی است که کتابی در علم فقه نوشت و پسر دیگرش عبدالله که نخستین مسلمانی است که کتابی در
علم تاریخ نوشت، شیعه بود.
ابان بن عثمان احمر شیعی نخستین فردی است که کتابی در علم تاریخ اسلام نوشت ...
نابغه جعدی،
کعب بن زهیر،
فرزدق،
کمیت،
حمیری،
دعبل،
ابونواس و ... بسیاری از شاعران بزرگ عرب در دامان مکتب شیعه پرورش یافتند.
آیا این بزرگان میدان دانش، ادب و جهاد میخواستند اسلام را نابود کنند؟!
آثار چاپ شده شیخ محمدحسین کاشف الغطاء به این شرح است:
الآیات البینات، در نقد آراء وهابیان و بابیان (
۱۳۴۵ق)؛
تحریر المجله (
۱۳۵۹ق)؛
التوضیح فی بیان ماهو الانجیل و من هو المسیح (
۱۳۳۱ق و
۱۳۴۶ق)؛
الحاشیه علی تبصره المتعلمین (
۱۳۳۸ق)؛
خطبة الامام (
۱۳۷۱ق)؛
الدین و الاسلام (
۱۳۳۰ق و ۱۳۳۱ق)؛
عین المیزان (۱۳۳۰ق)؛
الفردوس الاعلی (۱۳۷۱ق)؛
المثل العلیا فی الاسلام لا فی بحمدون (
۱۳۷۳ق)؛
المحاوره مع السفرین الامریکی و البریطانی (۱۳۷۳ق)؛
المراجعات الریحانیه (۱۳۳۱ق)؛
المواکب الحسینیه (۱۳۴۵ق)؛
زاد المقلدین جنه الماوی (
۱۳۸۰ق)؛
حاشیه بر عین الحیات (
۱۳۷۸ق)؛
مقتل الحسین (۱۳۸۴)؛
میثاق الوطن العربی (۱۳۵۸ق)؛
و
جیزة الاحکام.
کاشف الغطاء از نوجوانی به سرودن شعر پرداخت. بیش از هشت هزار بیت شعر از او به یادگار مانده است. او کتابهای بسیار سودمندی نیز به نگارش درآورد، که چندی از آنها چاپ شده است.
آیتالله العظمی شیخ محمدحسین کاشف الغطاء سرانجام پس از عمری تلاش خستگیناپذیر در
ذیقعده ۱۳۷۳ق، رخت از جهان بربست. تشییع جنازه باشکوه او در
نجف تا
قبرستان وادیالسلام گویای علاقه وافر مردم به او بود.
مراسم یادبود رحلت او در
عراق،
ایران،
پاکستان،
لبنان و بسیاری از کشورهای مسلمان برگزار شد.
•
محمدرضا سماک اوانی، سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «محمدحسین کاشف الغطاء»، تاریخ بازیابی، ۱۴۰۰/۰۴/۰۲. •
دانشنامههای انقلاب اسلامی و تاریخ اسلام، فرهنگنامه علمای مجاهد، برگرفته از مقاله «محمدحسین کاشف الغطاء».