محمدتقی ستوده اراکی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیةاللهالعظمی محمدتقی ستوده،
فرزند شيخ رحمتاللّه ستوده، معروف به قاضی عراقی، از مدرسین نمونه
حوزه علمیه قم که چهل سال
علوم حوزوی را تدریس و شاگردان زیادی تربیت کرد بسیاری از روحانیانی که در
جمهوری اسلامی مسئولیتهای حکومتی بر عهده گرفتند از شاگردان وی بودند. او ممتحن حوزه علميه قم از طرف
آیتالله بروجردی بود.
قبلاً سرزمین
اراک را «عراق» میگفتند؛ در سالهای ۱۲۲۷ – ۱۲۳۱ ق. در عصر
فتحعلی شاه قاجار، یوسفخان سپهدار گرجی، فرمانده پادگان محل – که یکی از حکمرانان او در عراق بود – آن را تجدید بنا کرد، از آن پس نام عراق به «قلعه سلطانآباد» تغییر یافت. منظور از سلطان در اینجا فتحعلی شاه (م ۱۲۵۰ ق) است. این نام حدود ۱۲۷ سال نام رسمی این شهر بود. تا این که در سال ۱۳۱۶ ش. در عصر سلطنت
رضاخان، نام سلطانآباد به اراک تغییر یافت.
در همین سالهای ۱۲۲۷ تا ۱۲۳۱ ق. سپهدار گرجی، نخستین
مدرسه علمیه را تاسیس کرد. (این مدرسه که امروز به نام مدرسه امام خمینی (رحمةاللهعلیه) معروف است، قبلاً به نام مدرسه سپهدار بود. چون امام، قبل از ورود به
قم، مدتی در این مدرسه حجره داشت و درس میخواند، به نام او نامگذاری شد.) پس از گذشتن حدود نود سال، یعنی در سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۰ ق. مدرسه و مسجد حاج
محمدابراهیم خوانساری (م ۱۳۲۲ ق)، در محله عباسآباد ساخته شد. و در سالهای ۱۳۱۸ – ۱۳۲۰ ق. سومین مدرسه علمیه و در کنارش مسجدی به دست مرحوم حاجحسین ملکالتّجّار تبریزی (از بازرگانان معروف اراک، م ۱۳۲۲ ق) ساخته شد. و چون
آقا ضیاءالدّین، فرزند سیدمحمدباقر،
امام جماعت مسجد این مدرسه بود، این مدرسه و مسجد به نام مدرسه و مسجد آقا ضیاء، معروف گردید؛ یا شاید بانی نام برده، این مدرسه و مسجد را به نام آقا ضیاء ساخته بود.
بنابراین در حدود سال ۱۲۲۷ ق. در اراک، حوزه علمیه وجود داشته است؛ وجود علما و فضلایی که از این سال به بعد از شهر عالمپرور اراک بر خاستهاند، این موضوع را تایید میکند. همانگونه که یکی از پژوهشگران، نام چهل نفر از علمای برجسته اراک را که یکی از آنها آیةاللّه شیخ
رحمتاللّه قاضی عراقی، پدر آیتاللّه ستوده است برمیشمرد که قبل از ورود آیةاللّه العظمی حاج
شیخ عبدالکریم حائری (رحمةاللهعلیه) به
اراک، از اراک برخاستهاند.
پدر ارجمند استاد ستوده، عالم عامل حضرت حجةالاسلام و المسلمین شیخ رحمتاللّه ستوده، معروف به قاضی عراقی، از شاگردان آیةاللّهالعظمی
میرزا محمدتقی شیرازی (م ۱۳۳۸ ق) و آیةاللّه میرزا
جهانگیرخان قشقایی (م ۱۳۲۸ ق) بود. او شخصی آزاد مرد، راسخ، غیور، و در
احکام اسلامی و
نهی از منکر، بسیار جدّی بود و در برابر بدعتگزاران و منحرفین موضعگیری شدید و پر صلابت داشت؛ به طوریکه دربارهاش میگفتند: «اگر کوهها بلرزد، او متزلزل نمیشود.» شیخ رحمتاللّه در
اصفهان با
آیةاللّه بروجردی (رحمةاللهعلیه) ارتباط داشت؛ و در اراک بین ایشان و آیةاللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری (رحمةاللهعلیه) کمال دوستی و صمیمیت برقرار بود؛ به طوری که مرحوم
آیةاللّهالعظمی شیخ محمدعلی اراکی (رحمةاللهعلیه) میفرمود: «آیةاللّه حائری مردم را در حلّ و فصل امور به ایشان ارجاع میدادند. او به گونهای مدبّرانه و هوشمندانه به حل مشکلات مردم میپرداخت که مورد رضایت و خوشنودی آقای حائری میشد.»
استاد ستوده در مصاحبهای در این زمینه میفرمود: «آیةاللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری زیاد به خانه ما میآمد، با پدرم رفت و آمد بسیار داشت، با همشیره
ام صیغه محرمیّت خوانده بود تا مادرم با او محرم شود، تا رفت و آمدش به منزل ما در اراک خودمانی گردد.»
از گفتنیها اینکه، آیةاللّه حاج شیخ
محمد سلطانالعلمای اراکی (۱۲۹۶ – ۱۳۸۲ ق) عالم بزرگ و صاحب حاشیه به
کفایةالاصول، در
نجف اشرف بود، پدرش از اراک به نجف اشرف سفر کرد. در آنجا از هرکس سراغ پسرش را میگرفت، کسی او را نشناخت، تا اینکه سراغ شیخ رحمتاللّه قاضی عراقی (پدر آیةاللّه ستوده) را گرفت، زود او را شناختند و به او معرّفی کردند، پدر سلطانالعلما به آقای قاضی گفت: «چرا پسرم را نشناختند و تو را شناختند؟» آقای قاضی پاسخ داد: «چون من اهل مزاح و شوخطبع هستم، همهجا معروف میباشم؛ اما پسر شما مردی ملّا و باسواد است، من کجا و او کجا؟»
آری آقای قاضی، پدر آقای ستوده، بدین سبب به
مکارم اخلاقی و فضایل انسانی معروف بود که خود را کوچک، و دیگران را تکریم و احترام میکرد.
آیةاللّه ستوده در یکی از مصاحبههایش میگوید: در مسجد امام قم پس از درس، چشمم به آیةاللّه العظمی
سیدمحمدرضا گلپایگانی (رحمةاللهعلیه) خورد که برای
تشییع جنازه یکی از علما به آن جا آمده بود و به ستون مسجد تکیه داده و نشسته بود. به محضرش رفتم؛ مرا با اینکه چند سال در منزلش پای درسش مینشستم، نشناخت. تا اینکه
آیةاللّه صافی که در آن جا بود، مرا به آقا معرّفی کرد و فرمود: «این آقا، پسر آقای قاضی عراقی است.» آنگاه آقای گلپایگانی، که پدرم را خوب میشناخت، مرا شناخت.
پدرم بسیار اهل وِلاء و محبّ خاندان رسالت (علیهالسّلام) بود. هنگام شنیدن ذکر مصیبت
اباعبداللّه الحسین (علیهالسّلام) بسیار
گریه میکرد وهایهای ناله مینمود که یکی از شعرا در اشعاری از او چنین تعبیر کرد: «این حسیناللّهی است.» او شب شام غریبان غذا نمیخورد، چراغ روشن نمیکرد و به یاد مصائب
کربلا اشک میریخت.
گاهی که با آیةاللّه العظمی حاج شیخ محمدعلی اراکی، خلوت مینمودم و یا همراه او حرکت میکردم، از پدرم و از فضائل او یاد میکرد؛ از جمله میفرمود: در عصر رضاخان وقتی که به فرمان او
کشف حجاب شد و
عمامه بر سر نهادن ممنوع گردید، پدرت از کشف حجاب آنقدر ناراحت نشد که از ممنوعیّت عمامه ناراحت گردید. علت را از او پرسیدند، فرمود: «اگر عمامه بماند، حجاب را برمیگرداند.»
ظاهراً علت اینکه یکی از بزرگان وی را به نام قاضی ملقّب کرد، آن است که حوائج مردم را به اصطلاح روا میکرد؛ زیرا یکی از معانی قاضی، «روا کننده» است. سرانجام این مرد خدمتگزار و محبوب در سال ۱۳۵۳ ق. از
دنیا رفت. قبرش در اراک در صحن مقبره آیةاللّه العظمی
سیدنورالدین حسینی عراقی (رحمةاللهعلیه) قرار دارد.
سلسله نسب استاد ستوده از ناحیه مادر به دو عالم بزرگ و وارسته، مرحوم
مولی مهدی نراقی (م ۱۲۰۹ ق) و
مولی احمد نراقی (م ۱۲۴۵ ق) میرسد. این بانو بسیار بافضیلت بود. مرحوم استاد ستوده از مادرشان به عنوان زنی فوقالعاده و دارای سجایا و مکارم اخلاقی یاد میکرد؛ از جمله میفرمود: «او یک بانوی پارسا و وارسته بود، از زرق و برق و تجمّلات دنیا پرهیز میکرد؛ وقتی که از دنیا رفت، حتی یک انگشتر طلا از او باقی نماند. او دارای استعداد و حافظه قوی بود. استعداد و حافظه من پس از الطاف الهی، از ناحیه مادرم به
ارث رسیده است. و یکی از عوامل موفقیت بنده، خدمت به مادر و مراقبت از او در سالهای بیماریاش، و دعای خیر او در حقّ من بود.»
این مادر وارسته و ارجمند در سال ۱۳۵۸ ق. در اراک به رحمت الهی پیوست. بنابراین استاد ستوده، در سیزده سالگی
پدر را، و در هیجده سالگی
مادر را از دست داد. پس وقتی برای ادامه تحصیل به قم آمد، پدر و مادر نداشت.
حضرت آیةاللّه حاج شیخ محمدتقی ستوده، در ۱۴
ذیحجه سال ۱۳۴۰ ق. مطابق با سال ۱۳۰۰ ش. در خانوادهای روحانی در اراک – که آن وقت سلطانآباد نام داشت – از بیت علم و فضیلت، دیده به
جهان گشود و در یک خانوادهای مذهبی زیر سایه پدری فاضل، عالم و با فضیلت، رشد و نمو کرد، تا به سنین نوجوانی رسید. و با توجه به اینکه در سیزده سالگی پدرش از دنیا رفت، برای تامین مایحتاج زندگی حدود دو سال در نزد یکی از بستگان در بازار، مشغول خرید و فروش شد؛ ولی علاقه به ادامه تحصیل او را بر آن داشت که سر انجام بازار را رها کند و به تحصیل
علوم حوزوی بپردازد.
مراحل تحصیلات حضرت آیةاللّه ستوده (رحمةاللهعلیه) از زبان خودش چنین آمده: «من در سنین نوجوانی چند سالی در بازار بودم. در این ایام شبها در اراک به خدمت آقای شیخ علی غفاری و آقای شیخ ابوالقاسم موچانی به تحصیل دروس
ادبیات عرب مشغول شدم و روزها به بازار میرفتم. سرانجام به سبب علاقه شدیدی که به تحصیلات
علوم دینی و حوزوی داشتم، بازار را رها کرده، و در سال ۱۳۲۰ شمسی (در سن ۲۰ سالگی) به مدرسه علمیه حاج محمدابراهیم وارد شدم. تا ابتدای سال ۱۳۲۶ در همین مدرسه به تحصیل و مباحثه ادامه دادم. اساتید بنده در این مدرسه عبارت بودند از آقایان: حاج شیخ فضلاللّه نصیر الاسلامی، حاج
سیدمحمدباقر شهیدی گلپایگانی و حاج شیخ
محمد امامی خوانساری؛ در خدمت ایشان مقداری
شرح لمعه،
قوانین و قسمتی از کفایه را خواندم. و همچنین در حضور آقای حاج علیجان واعظی کَرَهْرودی، شرح لمعه را آموختم. در ضمن کتاب
مطوّل و قسمتی از شرح لمعه را در نزد حاج آقا علی میریحیایی آموختم.»
آیةاللّه ستوده در ادامه سخن میفرماید: در آغاز سال ۱۳۲۶ ش. به قم مشرف شده و وارد
حوزه علمیه قم گشتم. قسمت دیگر از دروس
سطح را که باقی مانده بود، در محضر آقایان:
۱. حاج شیخ
مرتضی حائری (م ۱۴۰۶ ق)، آمیرزا
محمد مجاهدی تبریزی، آقا شیخ
محمود علمی اراکی، آقا شیخ
محمود عرب اراکی و حاج شیخ
عبدالجواد جبل عاملی اصفهانی به پایان رساندم. پس از آن در دروس خارج فقه و اصول اساتید ذیل شرکت نمودم:
درس خارج فقه آیةاللّه العظمی
حاجآقا حسین بروجردی (رحمةاللهعلیه) (م سال ۱۳۸۰ ق). به مدت سیزده سال که عمدتاً بحث صلوه بود و مدتی هم بحث
خمس و
قضاء و
شهادات و مقداری از
اصول فقه را در نزد ایشان آموختم.
۲. مدّتی در درس خارج فقه مرحوم آیةاللّه حاج
سیداحمد خوانساری (م ۱۴۰۵ ق) در بحث
قضاوت و
شهادات شرکت نمودم. و در ضمن چند سال در ایّام تعطیلی، کتاب
شرح تجرید علّامه، و کتاب
شوارق را در محضر درس ایشان آموختم.
۳. مدت هفت سال در درس خارج فقه حضرت آیةاللّه آقای حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی (م ۱۴۱۲ ق) که در محور بحث
مکاسب محرّمه،
نکاح و
حج بود، در منزل ایشان شرکت نمودم.
۴. به مدت هفت سال، یک دوره درس اصول فقه را در محضر درس آیةاللّه حاج
سیدمحمد محقّق داماد (م ۱۳۸۸ ق) خواندم.
۵. به مدت هفت سال نیز درس خارج اصول فقه آیةاللّه شیخ محمدعلی اراکی (م ۱۴۱۳ ق) نمودم.
با توجه به این که این سالهای درسی غالباً در عرض هم بود؛ مثلاً در یک سال به درس آیات عظام: بروجردی، گلپایگانی و محقق داماد میرفتم.
از مهمترین امتیازات و توفیقات استاد ستوده، که او را در این جهت نمونه و ممتاز و به تعبیر بعضی بینظیر کرده، مسئله تدریس و شاگرد پروری او در طول بیش از چهل سال است. و به تعبیر برخی، او نیم
قرن بر کرسی تدریس نشست و به تربیت شاگرد پرداخت و با بیانی روان و شیوا و نشاط بخش، توانست شاگردان زبده و برجستهای پرورش دهد.
او خود در اینباره میگوید: در همان سالهایی که در اراک درس میخواندم، کتابهای
سیوطی و مطوّل را تدریس میکردم. و از سال ۱۳۲۶ ش که وارد قم شدم تا سال ۱۳۶۹ (۴۳ سال) به تدریس و تعلیم کتب زیر اشتغال داشتم:
. ۱ سه دوره
معالم الاصول؛
. ۲ پنج دوره شرح لمعه؛
. ۳ بخش عمدهای از
قوانین الاصول؛
. ۴ هفت دوره مکاسب مرحوم
شیخ انصاری (رحمةاللهعلیه) (از ابتدای
بیع تا آخر خیارات) و همچنین رساله
تقیّه و
عدالت؛
. ۵ سیزده دوره کفایة الاصول مرحوم آخوند
ملامحمدکاظم خراسانی؛
. ۶ شبها و در ایّام تعطیلات، شرح باب حادیعشر علّامه و شرح تجرید – که در علم عقائد و کلام است – نیز تدریس مینمودم؛
. ۷ در بعضی از شبها در مسجدی که نماز جماعت اقامه میکردم،
درس اخلاق و
تفسیر قرآن میگفتم.
عجیب اینکه ایشان چند سال از بامداد تا ظهر، سه درس، تدریس میکرد و در سالهای آخر دو درس میگفت و در درس گفتن هیچگونه احساس خستگی نمیکرد.
صدها بلکه هزارها شاگرد فرهیخته از محضر درس او کمال استفاده را بردند. و به راستی در شاگردپروری و تدریس، بلکه در استادپروری، نمونه و کمنظیر و شاید بینظیر بود.
محقّق گرامی آقای
رضا استادی در اینباره مینویسد: «ایشان (آقای ستوده) کتابهای شرح لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه را حدود چهل سال در حوزه علمیه قم تدریس نموده و از مدرّسان بنام حوزه بودند؛ که صدها بلکه هزارها نفر از فضلا و طلاب از درسهای ایشان بهره بردهاند.»
در میان شاگردان، شخصیتهای برجستهای دیده میشوند که هر کدام خوشه چین باغستان تدریس او بودهاند و خود به آن افتخار می کنند؛ افرادی مانند آیات عظام و حجج اسلام:
۱ شیخ
یوسف صانعی؛ ۲ سید
محمدعلی علوی گرگانی؛ ۳
محمدمهدی ربّانی املشی؛ ۴
محمد مؤمن؛ ۵
علی گرامی؛ ۶
هاشمی رفسنجانی؛ ۷
سیدعلی محقّق داماد؛ ۸
سیدمصطفی محقّق داماد؛ ۹
سیدجعفر شبیری زنجانی. ۱۰
ابوالحسن مصلحی اراکی؛ ۱۱
علی مصلحی؛ ۱۲
سیدجواد گلپایگانی؛ ۱۳
سیدباقر گلپایگانی؛ ۱۴
سیدمهدی گلپایگانی؛ ۱۵ شیخ
مجتبی تهرانی؛ ۱۶
محمدعلی شرعی؛ ۱۷
سیدابراهیم زنجانی؛ ۱۸
سیدمحسن خرّازی؛ ۱۹ رضا استادی؛ ۲۰ غ
لامرضا رضوانی خمینی؛ ۲۱
سیدحسن طاهری خرّمآبادی؛ ۲۲
علیاکبر ناطق نوری؛ ۲۳
سیدعلیاکبر محتشمی؛ ۲۴
حسن صانعی؛ ۲۵ دکتر
احمد احمدی؛ ۲۶
علیاکبر مسعودی خمینی؛ ۲۷
جلالی خمینی؛ ۲۸ مهدی کرّوبی؛ ۲۹
حسین محمدی گلپایگانی؛ ۳۰
محمدمحمدی ری شهری؛ ۳۱
حسن معزّی؛ ۳۲
هادی معزّی؛ ۳۳
عبدالعلی معزّی؛ ۳۴
عبدالحسین معزّی؛ ۳۵
قربانعلی درّی نجفآبادی؛ ۳۶ سیدعبدالواحد موسوی لاری؛ ۳۷
سیدکاظم نورمفیدی؛ ۳۸
عبدالعلی قرهی؛ ۳۹
محسن قرائتی؛ ۴۰
حسین ایرانی قمی؛ ۴۱ شهید حاج شیخ
غلامرضا سلطانی اشتهاردی؛ ۴۲
حسین واعظی و….
بر همین اساس وقتی که شورای مدیریت حوزه علمیه قم در سال ۱۳۷۶ ش (۱۴۱۹ ق)، برای اولین بار خواستند مدرّس نمونه حوزه علمیه قم را معرفی کنند و لوح تقدیر به نام او بنویسند، در میان صدها مدرّس عالی مقام، آیةاللّه ستوده را برگزیدند. حجةالاسلام و المسلمین آقای
حسینی بوشهری، مدیر اجرایی حوزه، میگفت: «در مورد استاد نمونه، از هرکس پرسیدیم، آیةاللّه ستوده را پیشنهاد نمود.» تا آنجا که مرجع معروف، حضرت
آیةاللّهالعظمی وحید خراسانی در مورد آیةاللّه ستوده فرمود: «ایشان بر گردن حوزه خیلی حق دارد و اکثر آقایانی که در قم تحصیل کردهاند، از متخرّجین (فارغالتحصیلان) درس ایشان هستند. او انسان نمونهای بود.»
لوح تقدیری که از طرف شورای مدیریّت حوزه علمیه قم خطاب به ایشان به عنوان «استاد نمونه» صادر شده، چنین است: محضر مبارک حضرت آیتاللّه حاج شیخ محمدتقی ستوده (دامت برکاته)!
در آستانه فرخنده سالگشت آغازین تلالؤ شمس مهدویّت در سماء هدایت و به مناسبت برگزاری اولین اجلاسیه بزرگ اساتید
سطوح عالی حوزه علمیه قم در ششم
شعبان المعظّم ۱۴۱۹ ه. ق، مدیریّت حوزه علمیّه قم به نمایندگی مراجع عظام، مدرّسین، علما، فضلا و طلّاب حوزه، بر خود لازم میبیند که بدینوسیله از نیم قرن زحمات خالصانه استاد وارسته و فقیه فرزانه، حضرت آیةاللّه حاج شیخ محمدتقی ستوده (دامت برکاته) کمال امتنان و تقدیر را ابراز نماید. بزرگ استادی که به حق میتوان او را از استاد پروران بنام حوزه و ستودگان علمی و اخلاقی این پایگاه اصلی شیعه و از افتخارات کمنظیر این خیزشگاه علمی و معنوی معاصر دانست؛ مدرّسی که اول خود را از چشمه زلال
تزکیه و
تعلیم سیراب نموده و آنگاه
زکات این هدیه نوریِ برگرفته از کوثر انوار آل محمّد (علیهالسّلام) را در جام علم و اخلاق به باریافتگان محضرش تقدیم نمود.
امید آن که نسل نو در جایگاه منیع تدریس با تاسّی به سلف صالح خود، آنچنان که باید، وارثان امینی برای آن صالحان و بزرگان باشند.
نظره کریمه الهیّه، و عنایت خاصّه مهدویّه را برای آن حضرت تمنّا دارد.
مدیریت حوزه علمیه قم
سیّدهاشم حسینی بوشهریشایان ذکر است، گرچه استاد بزرگ حضرت آیةاللّه ستوده (رحمةاللهعلیه) بیش از دو سال است که از میان رفته و به ملکوت اعلی پیوسته است، اما نوارهای درسهای او در نوارخانههای
سازمان تبلیغات و
دفتر تبلیغات اسلامی و… همواره در دسترس صدها و هزارها طلبه و دانش پژوه شهرهای مختلف ایران قرار دارد و دانش دوستان و فرهیختگان علوم حوزوی در خانهها و حجرهها و مدارس، شب و روز در کنار سفره علم و اخلاق آن بزرگ مرد نشستهاند و عطش علمی خود را از این چشمههای زلال و شیرین سیراب میکنند؛ حتی در خارج کشور نیز، مانند
سوریه از نوارهای درسی او استفاده میشود. در پایان، این قسمت را با سخن مرجع عالیقدر
آیةاللّه فاضل لنکرانی (دامت برکاته) بیاراییم که درباره آقای ستوده فرمود:
«ایشان کسی بود که خودش را وقف تدریس کرده بود و در این زمینه من از ایشان به عنوان یک مَثَل (نمونه) یاد میکنم. و ایشان کاری میکرد که شاید ما نمیتوانستیم انجام دهیم؛ یعنی از ساعت ۸ صبح، که روی منبر تدریس میرفتند، تا ساعت ۱۱، سه درس پشت سر هم میگفتند که ما این چنین قدرتی نداشتیم.»
در مورد آثار قلمی و تحقیقات علمی او میتوان به آثار زیر اشاره کرد:
. ۱ تقریرات درس فقه و اصول آیةاللّه العظمی حاج آقا حسین بروجردی (رحمةاللهعلیه) که اخیراً بخشی از این تقریرات، که پیرامون مساله قبله است، با تحقیق و تصحیح فرزندش حضرت حجةالاسلام و المسلمین آقای شیخ مهدی ستوده، در مجلّه فقه اهل البیت (سال ۶، ش ۲۳) در ۷۳ صفحه چاپ و منتشر شد. آیةاللّه العظمی بروجردی این تقریرات را در تاریخ ۱۹
ذیقعده سال ۱۳۶۹ ه. ق تا ۲۴
ربیعالاول ۱۳۷۰ ه. ق. تدریس کرده است.
. ۲ تقریرات درس اصول آیةاللّه محقق داماد (رحمةاللهعلیه).
. ۳ شرکت در تدوین کتاب مهم «
جامع احادیث الشیعه» تحت نظر آیةاللّه العظمی بروجردی (رحمةاللهعلیه). او خود پیرامون مباحثات و تحقیقات علمی خویش در مصاحبهای میگوید: «همراه چند نفر جلسه مباحثه فقه استدلالی داشتیم. افراد آن جلسه عبارت بودند از آقایان: حاج
میرزا علی مشکینی، حاج شیخ
اسداللّه امراللّهی، حاج
محمدباقر موسوی همدانی،
سیدمحمدرضا سعیدی خراسانی و خودم.» نیز میفرمود: «از سال ۱۳۳۴ ه. ش. که حضرت آیةاللّه العظمی بروجردی (رحمةاللهعلیه) مجلس خصوصی، جهت تنظیم و اصلاح کتاب
وسائل الشّیعه تشکیل دادند، چندین سال به این کار اشتغال داشتم، این کتاب اکنون به نام «جامع احادیث الشّیعه» چاپ شده است. مدت دو یا سه سال در ضمن کار تدریس، به کار مقابله و تصحیح چند کتاب، که مربوط به یکی از اساتیدم، مرحوم آقای امامی اراکی بود، اشتغال داشتم. دو جلد از کتب فوق مربوط به حاشیههای ایشان بر مکاسب بود و کتاب دیگری از ایشان به نام «
منهاج الاحرام» که درباره مسائل و احکام
حج میباشد.»
استاد ستوده تقریرات درس آیةاللّه العظمی بروجردی (رحمةاللهعلیه) را به قدری دقیق و جامع نوشته بود که خود در مصاحبهای میفرمود: «آقای سیدجواد مدرّسی جزوهای از این تقریرات را از من گرفت و برد تا مطالعه و استفاده کند. پس از مدتی آورد و گفت: «این جزوه به قدری جامع است که حتی شما یک واو درس آقای بروجردی را نینداختهاید!»
نیز می فرمود: «هم مباحثههای من عبارت بودند از آقایان: شیخ
محمدحسین مسجدجامعی،
سیدمهدی یثربی (امام جمعه فعلی
کاشان)، حاجآقا
مهدی حائری و حاج شیخ
غلامرضا صلواتی، و بیشتر با آقای صلواتی مباحثه میکردیم.»
شخصیّت انسان بستگی به درجات معنوی و ملکات اخلاقی او دارد. علم و دانش هنگامی ثمربخش و موجب نورانیّت است که همراه فضایل و ارزشها و آمیخته با
تهذیب و رشد معنوی و اخلاقی باشد و گرنه حجاب خواهد شد. حضرت آیةاللّه ستوده از نظر
تقوا و عمل، از انسانهای ممتاز به شمار میآمد. پارسایی و وارستگی و مقیّد بودن به آداب اسلامی و انجام وظیفه، اصول نخستین و همیشگی زندگی او را تشکیل میداد؛ به طوری که شخصیّتهای بزرگ، او را به این عنوان میشناختند؛ آنگونه که این جمله به زبانها افتاد و معروف شد: «ستوده به راستی ستوده است.»
آقای ستوده حدود بیست سال قبل فرمود: «جسمم در این دنیا است؛ ولی روحم در جای دیگر است.» و یکبار در درس فرمود: «در همه عمرم
دروغ نگفته
ام.»
در اینجا چند نمونه از فضایل و ملکات این فقیه وارسته را میآوریم:
آیةاللّه ستوده به دور از هیاهوی روزگار، تنها به انجام وظیفه میاندیشید. تحت تاثیر عوامزدگی و جوسازی قرار نمیگرفت. او با توجه به تواناییهایش، مهمترین وظیفه و تکلیف خود را در تدریس و درس و بحث فقه و اصول آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میدانست و در انجام آن دریغ و کوتاهی نمیکرد. با توجه به اینکه تدریس علمی او آمیخته با تدریس
اخلاق و تقوا بود، کردار و گفتارش، درس عملی
خودسازی برای تربیت شاگردان محسوب میشد. همیشه رضای
خداوند را در نظر میگرفت. اخلاص ممتازی داشت و تقوا و اخلاص را با تعهد و قداست آمیخته بود.
مرحوم عالم ربّانی آیةاللّه حاج شیخ مرتضی حائری (م ۱۴۰۶ ق) به ایشان اصرار داشت که درس خارج شروع کند؛ اما ایشان قبول نمیکرد؛ میگفت: «وظیفه
ام همین درس و بحث
سطوح است که انجام میدهم.» و میفرمود: «آنچه را به حسب ظاهر، وظیفه و تکلیف تشخیص داده
ام، عمل کرده
ام و اگر این درسها به طور عمیق خوانده شود، پایههای
درس خارج استوار خواهد شد.» علّت اینکه ایشان درس خارج نگفت، ممکن است به علل زیر باشد:
. ۱ تدریس
سطوح عالی را لازمتر میدانست.
. ۲ با وجود تدریس اساتیدشان، به عنوان احترام به آنها، نمیخواست به درس خارج بپردازد.
. ۳ نظر به این که تدریس درس خارج، مقدمه مرجعیت بود، او نمیخواست وارد این مرحله شود، با اینکه شایستگی آن را داشت.
بسیاری از شاگردانش معتقدند: «آنچه استاد ستوده را با همه مقامات علمی، از نظر ما بزرگ جلوه میداد،
اخلاص و
بندگی او در درگاه
پروردگار و ارادات او به
اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود.» ایشان همیشه میفرمود: «
توکل به
خدا و
ذکر را فراموش نکنید.» ایشان تمام اعضا و جوارحش، خوابش، بیداریاش، نگاهش و همه اعمالش برای خدا بود.
به طلبهها نصیحت میفرمود: «به دنبال دنیا راه نیفتید. با
توکل به خدا و رعایت اخلاص، انجام وظیفه کنید تا دنیا به دنبال شما بیاید. بدانید که هرگاه وقتش فرا رسید، مواهب دنیا به شما میرسد. اینجانب در خانهای مستاجر بودم، صاحب خانه روزی آمد و گفت: مدت اجاره به سر آمده، خانه را خالی کنید. من به سراغ خانه دیگر رفتم و اجاره کردم و به آن جا منتقل شدم. بعد از یک ماه همان صاحب خانه اول به منزل ما آمد و در را زد، رفتم در را باز کردم. او گفت: حاج آقا! من میخواستم خانه را تعمیر کنم، تعمیر کردم. بیا این کلید آن خانه است، این خانه را به شما واگذار کردم مال خودتان باشد.»
مورد دیگر این که: «یکی از تجّار متدیّن (مرحوم آقای حاج یداللّه رجبیان) مسجدی عظیم در کنار مدینةالعلم قم به نام مسجد امام حسن (علیهالسّلام) ساخت و برای آن خیلی خرج کرد. روزی نزد من آمد و گفت: حاج آقا! این مسجد را میبینی، من ساخته
ام. گفته
ام نصف
ثواب آن مال شما باشد. در حالی که من هیچ کاری در مورد این مسجد انجام نداده
ام.»
بنابراین اگر کارها از روی اخلاص باشد و ما به سوی معنویات برویم، دنیایمان نیز خوب خواهد شد.
خصوصیت آشکاری که در استاد ستوده وجود داشت، همّت بلند و پیگیر، نظم و برنامهریزی و احترام به وقت خود و دیگران بود. او همه اوقات شبانه روزی خود را به طور منظم و خداپسندانه و سازنده، با برنامهریزی دقیق، تنظیم کرده بود و با استقامت و مجاهدت و
ریاضت، اجرا میکرد.
نماز شب و
تهجّد،
نماز جماعت، اقامه جماعت در مساجد متعدد، درسهای پیدرپی برای طلاب، رسیدگی به امور خانه و بیرون خانه و… همه را موبهمو بر اساس برنامهریزی و نظم صحیح، انجام میداد؛ کاهلی و سستی در قاموس وجود او نبود. تا سر حدّ توان مرد کار و تلاش بود.
یکی از شاگردان او مینویسد: استاد ستوده، در مَدرس زیر
کتابخانه مدرسه فیضیه، تدریس میفرمود. یک روزاندکی دیرتر به مجلس درس آمد. معلوم شد در آن روز دختر کوچکش از دنیا رفته است. از شاگردان در مورد دیر آمدنش معذرت خواست و فرمود: «فرزندم از دنیا رفته است و در حالی که جنازهاش در وسط اطاق خانه قرار دارد، خودم را برای درس و بحث رساندم…»
او برای اوقات طلاب ارزش فراوان قائل بود و از تعطیلی درس پرهیز میکرد. یکی از شاگردانش میگوید: روزی برف سنگینی باریده بود و هوا بسیار سرد بود. به یکی از دوستان گفتم: «شاید امروز درس استاد ستوده تعطیل باشد.» دوستم گفت: «خیر، اگر سنگ هم ببارد، استاد ستوده درس را تعطیل نمیکند.» با هم به درس رفتیم، دیدیم استاد برای تدریس آمده است. و حتّی ایشان در روز درگذشت همسرش نیز درس را تعطیل نکرد.
تدریس او با مطالعه درسها، روزی هشت ساعت کار میبُرد. او تدریس را به همین منوال ادامه داد تا چند سال قبل از فوتش، که بر اثر عارضه شدید چشم و کهولت سن دیگر نتوانست تدریس کند.
استاد ستوده این پشتکار در تدریس را از استاد بزرگش آیةاللّهالعظمی بروجردی (رحمةاللهعلیه) آموخته بود. وقتی که در مصاحبهای از او خواستند تا خاطرهای از آقای بروجردی بیان کند، فرمود: «در یک هوای سرد زمستانی شخصی به محضر آیةاللّه بروجردی رفت و عرض کرد: چون هوا سرد است به درس نروید و اگر هم می روید، پوستین بپوشید. آقا فرمودند: «میروم و عبای تابستانی هم میپوشم.» ایشان آن روز به درس آمدند، در حالی که عبای تابستانی پوشیده بودند.
استاد ستوده ارادت خاصّ و رابطه تنگاتنگ با خاندان رسالت داشت. گاهی قبل از اذان صبح در کنار مرقد منوّر
حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) دیده میشد که با عشق و علاقه خاصی زیارتنامه میخواند. او توسّل مخصوص به آن بی بی دو عالم داشت. برای ترسیم این معنی، نظر شما را به خاطرات زیر جلب میکنیم: او گاهی که از پدرش یاد میکرد، میفرمود: «خیلی به اهل بیت پیامبر علاقه داشت و شیفته آنان بود.» (چنانکه قبلاً ذکر شد) و با اظهار این مطلب، شیفتگی خود به اهل بیت (علیهالسّلام) را نیز ابراز مینمود.
ایشان حافظه بسیار قوی داشت. در تدریس خود حتّی مسائل جزیی را، که معمولاً اساتید از آن غافل هستند، از حفظ مطرح میکرد. یکی از شاگردانش میگوید: پس از پایان درس در مسجد امام قم، ایشان به سوی مسجد رضائیه برای اقامه نماز جماعت حرکت کرد. در طول مسیر همراه او بودم. تا به سر پل رسیدیم که از آنجا گنبد و بارگاه ملکوتی حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) پیدا است. به ایشان عرض کردم: «حاج آقا! شما این
ذهن و
حافظه را از کجا کسب کردهاید؟» ایشان در پاسخ فرمود: «نصف آن را از مادرم، و نصف دیگر را (در حالی که رو به سوی
حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) نمود و اشاره میکرد) از ایشان؛ یعنی از حضرت معصومه (سلاماللهعلیها).»
استاد ستوده وقتی که
حدیث پیامبر و
امامان (علیهالسّلام) را میخواند، با
تواضع و
ادب خاص میخواند و معنی میکرد و اشک در چشمانش حلقه میزد. گاه دیده میشد که آنچنان منقلب شده که قطرات اشک از دیدگانش سرازیر است.
شاگرد دیگری میگفت: «روزی به حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) رفتم؛ ولی آن روز مانند همیشه نبود که فقط به قصد
زیارت باشد، بلکه علاوه بر زیارت، نیاز مبرمی به پول داشتم و از آن بی بی دو عالم، پناه بیپناهان، میخواستم که نیازم را برطرف سازد. عرض کردم: «من پناهی جز شما ندارم، شما کریمه اهل بیت هستید؛ به بنده لطفی فرما.» وقتی که از حرم خارج شدم، دیدم استاد بزرگوار، آقای ستوده در بیرون حرم قدم میزند، گویی منتظر کسی است. همینکه مرا دید، به سرعت به طرف من آمد و مبلغی پول به من داد و بیدرنگ با من خداحافظی کرد و به سرعت رفت. من آن پول را شمردم به هماناندازه نیاز من یا بیشتر بود.»
این ارتباط قوی و مخلصانه با خاندان عصمت (علیهالسّلام) شاید با روز رحلت استاد ستوده تناسب و رابطه داشت؛ چرا که ایشان – چنانکه ذکر خواهد شد – روز ۲۸
صفر سال ۱۴۲۰ روز رحلت
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
شهادت امام مجتبی (علیهالسّلام) از دنیا رفت و روز ۲۹ صفر، یعنی روز شهادت
حضرت رضا (علیهالسّلام)،
تشییع و به
خاک سپرده شد؛ آن هم در کنار حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها)، در نمازخانه معروف به مسجد طباطبائی. زهی سعادت! به این ترتیب پاداش شیفتگی خود به خاندان رسالت را گرفت.
استاد ستوده بسیار خوش اخلاق بود. همواره خندان و خوشرو به نظر میرسید. همیشه در درس خود لطائفی خندهآور به عنوان شوخی با بیان شیوا میفرمود و میگفت: «میخواهم ادخال السّرور و رفع خستگی شود و طلبهها با نشاط و خوشحالی درس را بخوانند.» نوارهای درس ایشان پر از اینگونه لطیفهها است. میفرمود: «این لطیفهها را حذف نکنید، بگذارید همانگونه برای آیندگان بماند.» معمولاً ضمن بیان آن لطیفهها، موعظهای نیز میفرمود که بسیار مناسب و اثربخش بود. چنانکه گفتیم، پدرش نیز خوشمشرب و اهل مزاح بود، گویی او این شیوه را از پدر به ارث برده بود. برای اطلاع از چگونگی شوخیهای او، نظر شما را به چند نمونه جلب میکنیم. میفرمود:
سابقاً در حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) زیارتنامههای متعددی را با خط زیبا نوشته و در قاب کرده و بر دیوار نصب نموده بودند و زائران از روی آنها متن زیارت را میخواندند. یکی از این زیارتنامهها به خطّ شخصی به نام محمدتقی خوانساری بود و در آخر آن نوشته بود: «کَتَبَهُ محمدتقی الخوانساری.» بعضی از زائران که بیتوجه بودند و خیال میکردند همین جمله جزء زیارت است، با صدای حزین و گریه و اندوه، هماهنگ با متن زیارت همین جمله (کَتَبَهُ…) را میخواندند و گریه میکردند!!
روزی برای تنظیم کتاب «جامع احادیث الشّیعه» به خانه آیةاللّه العظمی بروجردی رفته بودم. آن روز، یک روز قبل از یکی از اعیاد بود؛ به خیال این که روز عید است، به آقا تبریک گفتم و دستش را بوسیدم. بیدرنگ متوجه شدم که روز عید نیست، به آقا عرض کردم: «این سخن امروز، عوض فردا!» آقا خوشش آمد و لبخند زد و پولی به من (به عنوان عیدی) داد.
آقای محسن قرائتی (دانشمند و محقّق معروف) دوست و هم مباحثهای به نام آقای مشرقی (رحمةاللهعلیه) داشت که با هم به درس استاد ستوده میرفتند. آقای ستوده گاهی که آقای قرائتی را میدید، به شوخی به او میفرمود: «آقای مغربی، آقای مشرقی کجاست؟!»
روزی چند نفر از شمال به محضر (حضرت امام آیةاللّه العظمی) آقای
خمینی (رحمةاللهعلیه) آمده بودند تا یک نفر روحانی را به روستای خود برای تبلیغ ببرند. به آقا عرض کردند: «سیّد نباشد.» آقا فرمود: «چرا؟» گفتند: «اگر خُلقمان تنگ شد و خواستیم به او فحش بدهیم، سیّد نباشدکه بیاحترامی شود!!»
یکی از علما به نام شیخ ابوالحسن سرهبندی در مسجد خود، سیزده سال مسائل مربوط به شکیات نماز را برای اهل آن مسجد میگفت. یکی به او گفت: «دیگر مسئلهای وجود ندارد، همهاش همین مساله
شکیات است؟» آقای سرهبندی در پاسخ فرمود: «هنوز شک دارم که همین شکیات را که آن همه گفتهایم، فهمیدهاید یا نه؟!»
کوتاه سخن آنکه درسهای استاد ستوده، برای رفع خستگی و ادخالالسّرور، مشحون از لطیفههای ظریف و سرورانگیز بود تا شاگردان بانشاط بیشتر درسها را فرا گیرند، به گفته یکی از شاگردانش:
«ایشان مطالب پیچیده درس را با بیان شیوا و روان بیان میکرد. درس او خشک نبود که خسته کننده شود، بلکه با مطایبات و شوخیهای نشاط بخش آمیخته بود. سه درس پشت سر هم در محضر او میخواندیم و خسته نمیشدیم؛ بلکه مثل خوردن غذای لذیذ برای ما لذّت بخش و نشاطآور بود. هنوز آهنگ دلنشین او و چهره خندانش از درون شبستانهای
مسجد امام حسن عسکری (علیهالسّلام) قم به گوش میرسد و دیده میشود. روحش شاد! خداوند او را با
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) محشور گرداند!، خوش آن زمانی که از درس و بحث او بهرهمند میشدم و از شیرین کلامیهای او لذّت میبردم.»
از ویژگیهای استاد ستوده اینکه از پدیدههایی که در اطرافش رخ میداد،
عبرت میگرفت، و سریع متوجه اموری میشد که مایه پند و عبرت است. او این روش را از سیره
امام معصوم (علیهالسّلام) آموخته بود؛ آنجا که
امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) فرمود: «ما اَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ اَقَلّ الْاِعْتبارَ؛ درسهای عبرت انگیز بسیارند؛ ولی عبرت گیرنده اندک است.»
یا روایت شده: هنگامی که
امام صادق (علیهالسّلام) کنار سفره برای خوردن غذا نشست، آب گوشت آوردند و دست مبارکشان را به سوی آن دراز کردند، اما چون داغ بود، دستشان را پس کشیدند. در این هنگام امام به یاد
آتش دوزخ افتادند و چند بار فرمودند: «از آتش دوزخ به
خدا پناه میبریم.» سپس فرمود: «ما که تاب تحمل داغی این غذا را نداریم، چگونه طاقت تحمل آتش دوزخ را خواهیم داشت؟!»
استاد ستوده به پیروی از خاندان عصمت (علیهالسّلام) چنین حالتی داشت. یکی از شاگردانش میگوید: با جمعی از شاگردان پای درس مکاسب استاد ستوده نشسته بودیم. ناگهان عدهای جنازهای را از رو به روی جلسه درس حرکت دادند. وی درس را رها کرد و با سخنان بسیار اثربخش فرمود: «هَیْ نگویید درس اخلاق بگویم؛ این (اشاره به جنازه) درس اخلاق است؛ به فکر
مرگ و
معاد باشیم و
گناه نکنیم.»
شاگرد دیگری میگوید: روزی هنگام تدریس استاد ستوده، کبوتری داخل مسجد (محل درس) شد و بر روی دیوار، سر و صدا میکرد. استاد درس را قطع کرد تا صدای کبوتر قطع شود. آن کبوتر با حرکت یکی از طلاب، پرید و رفت. استاد به درس خود ادامه داد. ناگهان سینهاش گرفت، فرمود: «خداوند به ما فهماند که میتوانم مانع را در وجود خودت پدید آورم.» (یعنی همه چیز در دست خدا است؛ اگر او نخواهد، ما نمیتوانیم به درس خود ادامه دهیم.)
شاگرد سومی میگفت: روزی استاد ستوده در وسط درس خود فرمود: آقاضیاء (مرجع بزرگ،
آیةاللّهالعظمی آقاضیاءالدین عراقی، م ۱۳۶۱ ق) فرزند یکی از
علمای اراک بود. هنگامی که پدرش از دنیا رفت، آقاضیاء نوجوان بود و هنوز طلبه نشده بود. پیرمردی به آقاضیاء رو کرد و گفت: ای وای! چراغ خانه پدر شما، که عالم بزرگی بود، خاموش شد. آقاضیاء پرسید: منظور شما چیست؟ پیرمرد گفت: چراغ خانه پدر شما به علم روشن بود. او از دنیا رفت و تو هم که راه او را ادامه ندادی؛ یعنی طلبه نشدی. لذا از این پس چنین چراغی در خانه او و نسل او روشن نیست.
همین سخن مایه عبرت آقاضیاء شد. رگ غیرتش به جوش آمد و از همان وقت تصمیم گرفت طلبه شود. وارد حوزه شد و به تحصیل پرداخت و از نظر علمی به مقامی رسید که جهان اسلام از فروغ علمش روشن شد.
استاد با نقل این ماجرا میخواست درس عبرتپذیری به شاگردان بیاموزد.
از ویژگیهای استاد ستوده اینکه بسیار ساده میزیست و از زرق و برق دنیا دوری می کرد. سالها در خانههای استیجاری زندگی کرد تا این که به طور غیر مترقّبه خانه سادهای در اختیارش قرار گرفت. انتقال او از خانههای استیجاری متعدد به خانه دیگر، تداعی آن میکرد که انسان در این دنیا مسافر است و انسانی که خود را مسافر میداند، به مسکن اصلی و همیشگی آخرت دل میبندد و به سایبانهای سست و فانی، دل نخواهد سپرد. او به راحتی میتوانست برای خود زندگی مرفّه و خانه با شکوهی فراهم کند ولی نمیخواست، تا مبادا دلبستگی پیدا نماید. برای خود امتیازی قائل نبود به شاگردان به طور مکرر میگفت: «مرا هم مثل یکی از خودتان بدانید.» و به حقیقت از مصادیق روشن این شعر
حافظ بود که:
غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود//به هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است
به گفته یکی از اساتید: «ایشان ستوده زیست و ستوده درگذشت و از مصادیق این فرموده حضرت امیر (علیهالسّلام) بود که: کمکشان به
دین بسیار، اما هزینهشان اندک است.» (این سخن
حضرت علی (علیهالسّلام) در شان
زید بن صوحان بود. او هنگامی که در
جنگ جمل به شهادت رسید، علی (علیهالسّلام) به بالینش آمد و سر او را به دامن گرفت و فرمود: «رَحِمَکَ اللّهُ یا زَیْدُ. قَدْ کُنْتَ خَفیفَ الْمَؤُونَهِ عَظیمُ الْمَعُونَهِ؛ ای زید! خدا تو را رحمت کند که مردی کم خرج بودی و در عین حال، یاری تو به دین بسیار بود.»
به گفته استادی دیگر: «ایشان شخصیتی گمنام و زاهدی واقعی بود؛ در عین اینکه منشا خدمات بسیاری برای حوزه بود، اما خرجی بر
بیتالمال نداشت.»
و به فرموده مقام معظم رهبری، حضرت
آیةاللّه خامنهای (مدّظلّه العالی): «ایشان (آیةاللّه ستوده) به
زهد و پاکدامنی و
طهارت معروف بودند.»
استاد ستوده، نه تنها به مظاهر دنیوی و زخارف مادی دلبستگی نداشتند، که بیاعتنا و رویگردان بودند. زندگی را با کمال سادگی و اکتفا به ضروریات آن میگذراندند و میگفتند: «نه اینکه خدای نخواسته بخواهم ادّعایی داشته باشم؛ من به جهت شانم کم خرجترین عائله بر
حضرت ولیّ عصر (عجّلاللّهتعالیفرجهالشریف) هستم.»
از دعاهای همیشگی او که بیانگر سادهزیستی و مقام شکر او است، این بود: «خیلی از خدا ممنونیم، همینکه میخواهیم داریم. خدایا! به باطن امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) مرا با همین ممنونی از دنیا ببر.»
از او سؤال شد:
طلبه از نظر زندگی باید چگونه باشد؟ در پاسخ فرمود: «لازم است وضع اقتصادی طلبه ساده باشد، بنده خودم با این که ۳۸ سال است در
حوزه علمیه قم هستم، حدود سیزده سال است که منزل شخصی دارم.» نیز میفرمود: «کم پول بودیم؛ ولی سختگیری و تحمیل به اهل خانه نکردم. عیال ما هم از ما گله نکرد.»
یکی از شاگردانش میگوید: بعد از درس همراه استاد ستوده حرکت میکردیم، تا به پل آهنچی رسیدیم. در آنجا نگاه استاد به یک نفر جاروفروش افتاد که جاروهای دستی هر عدد به مبلغ پانزده تومان میفروخت، دست در جیب کردند، ده تومان بیشتر نداشت. فرمودند: پنج تومان کم دارم، نمیخرم. بنده به ایشان گفتم: اگر اجازه بدهید، پنج تومانش را (به عنوان قرض) من میدهم؛ قبول فرمود و جارو را خرید و با خود برد.
در سال ۱۳۵۲ شمسی با پنج هزار تومان یا قدری کمتر به
مکّه مشرّف شدند. هنگام مراجعت، چون خانه محقّر اجارهای داشت، در مسجد رضائیه – محل اقامه نماز جماعتش – جلوس میکرد و اجازه نمیداد که پذیرایی مفصّلی بشود. دوست داشت که مجلس ساده و بیآلایش برگزار گردد. مراجع عظام و علما و طلاب و سایر مردم در همانجا با او دیدار کردند. هیئت امنای مسجد با چای و مقداری گز و سوهان از واردین پذیرایی نمودند.
استاد ستوده علاوه بر تدریس، در چند مسجد به اقامه نماز جماعت میپرداخت و با مردم حشر و نشر داشت و مردم در فرصتهای مختلف از بیانات و نصایح او استفاده میکردند. استمرار حضور ایشان در میان مردم، موجب شد که ایشان منشا آثار مفید اجتماعی و فرهنگی شود. در این زمینه، به موارد ذیل میتوان اشاره داشت:
۱. «قریب چهل سال در مسجد رضائیه، واقع در میدان سعیدی قم، ظهرها اقامه جماعت میکردم. چندین سال در ایّام
ماه رمضان، جلسات تفسیر قرآن را در این مسجد برگزار مینمودم.» استاد در این مدت طولانی، پس از تدریس در مسجد امام حسن قم، پیاده به مسجد رضائیه میرفتند و نیم ساعت و گاهی بیشتر از آن، قبل از ظهر در محراب مینشستند و مردم به راحتی به محضر ایشان رسیده، مسایل خود را میپرسیدند و یا مشکلات خود را مطرح میکردند و با راهنمایی های مستقیم و غیرمستقیم ایشان، مشکلات خود را سامان می دادند.
۲. اقامه نماز جماعت شبها به مدت چند سال – از سالهای ۱۳۴۰ شمسی به بعد – در مدرسه علوی (تاسیس آیةاللّه العظمی گلپایگانی (رحمةاللهعلیه) واقع در خیابان امام، کوچه منوچهری) برای طلاب؛ و هفتهای یک شب، درس اخلاق بر اساس کتاب «
المحجّه البیضاء»
فیض کاشانی برگزار میشد.
یکی از شرکت کنندگان ابراز میکرد: «از آن زمان که حوزه مورد هجوم و یورش رژیم طاغوت قرار گرفته بود، این جلسه درس اخلاق، برای ما بسیار مفید و باعث دلگرمی بود؛ چه بسا اگر موعظه و نصایح آیةاللّه ستوده نبود، بر اثر فشار موجود، ما حوزه را ترک می کردیم.»
۳. «از سال ۱۳۶۱ ش. در مسجد امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) که در جنب مدینةالعلم
حضرت آیةاللّه العظمی خوئی (رحمةاللهعلیه) است، شبها اقامه نماز جماعت میکردم. این مسجد به وسیله یکی از تجّار محترم به نام حاج یداللّه رجبیان (م: ۱۳۶۴ ش) زیر نظر اینجانب تاسیس گشت و تولیت آن هم طبق وصیّت بانی محترم، پس از فوت ایشان با من بوده است.» (نگارنده گوید: این مسجد طبق نقل موثّق، به دستور امام عصر (علیهالسّلام) ساخته شده است و میتوان گفت
جمکران دوم قم است. (مشروح این ماجرا را
حضرت آیةاللّه العظمی صافی گلپایگانی (مدّظلّه) در کتاب «پاسخ به ده پرسش»،
نقل کرده است و نگارنده آن را در کتاب «حضرت معصومه، فاطمه دوم»،
ذکر نموده
ام.) استاد ستوده ده سال در این مسجد اقامه نماز جماعت نمود.)
۴. تشکیل جلسه هفتگی
قرائت قرآن. استاد ستوده چند سال در این جلسه
احکام و
تفسیر میگفت. این جلسه در
ماه مبارک رمضان، هر شب برگزار میشد.
استاد ستوده به طور مستقیم در انقلاب و مبارزات چندان دخالت نداشت؛ چنانکه خود در مصاحبهای فرمود: «من دخالت در مبارزات نداشتم؛ وظیفه
ام را درس و بحث و تدریس میدانستم و انجام وظیفه میکردم؛ ولی به مبارزات ضربه نمیزدم. به قول یکی از آشنایان که در این مورد به من گفته بود: «فلان کس مبارز نیست؛ ولی دین دارد.» (حضرت آیةاللّه العظمی امام) آقای خمینی (رحمةاللهعلیه) در یکی از بیاناتش فرمودند: «هرکس که هر آنچه در دستش هست، اگر آن را صحیح انجام دهد، همه کارها درست میشود.» من تابع هستم؛ تابع
جمهوری اسلامی میباشم، وظیفه
ام را در درس و بحث میدانم.»
حضرت آیةاللّه
محمد مؤمن قمی درباره استاد ستوده فرمود: «ما نه تنها از ایشان بدی ندیدیم که حتی نشنیدیم.»
ولی دخالت غیرمستقیم استاد ستوده برای تقویت انقلاب اسلامی بسیار بود؛ چرا که تقویت بنیههای علمی حوزه علمیه قم و تربیت شاگردان برجسته – که بعضی از آنها امروز از سران نظام هستند – و نقش مؤثر ایشان در
تهذیب نفس و پاکسازی و بهسازی روحیه طلاب و… هر کدام موجب یاری رسانی به
انقلاب اسلامی، و پیشرفت آن بود. حضرت امام خمینی (رحمةاللهعلیه) او را بر همین اساس به خوبی میشناخت و تایید میکرد؛ چنانکه بعداً خاطر نشان خواهد شد، امام خمینی مسجد رضائیه را به سبب امام جماعتش (آیةاللّه ستوده)، بسیار خوش شانس خواند.
در مصاحبهای از استاد ستوده میپرسند: در رابطه با حضرت امام خمینی (رحمةاللهعلیه) اگر خاطرهای دارید، بیان فرمایید. در پاسخ فرمود: «با آقا رابطه چندان نداشتم، جز اینکه در روزهای اعیاد برای عرض تبریک به خدمتشان میرفتم… در سالهای قبل (از انقلاب) در
تهران مهمان حاجآقا مرتضی تهرانی بودم. ایشان گفت: آقای خمینی (حضرت امام (رحمةاللهعلیه)) کسالت دارد و در
کرج تشریف دارند، برای عیادتش برویم. پذیرفتم و با هم به کرج رفته، به محضرش رسیدیم. فرمود: «به اثر اشتباه تشخیص، هفتاد روز بستری بودم؛ به من گفته بودند مبتلا به تب حصبه شدهای؛ اکنون میگویند تب مالت است.»
چنانکه اسناد انقلاب نشان میدهد، امضای استاد ستوده در بعضی از اعلامیههای مبارزاتی وجود دارد؛ از جمله در تلگرافی که جمعی از علمای حوزه علمیه قم در اعتراض به ادامه زندانی شدن حضرت امام خمینی (رحمةاللهعلیه)، خطاب به منصور – نخست وزیر وقت – در اسفند ۱۳۴۲ ش نمودهاند. و همچنین در تلگراف تسلیت علما و مدرسین حوزه علمیه قم در تاریخ آبان ۱۳۵۶ ش. به امام خمینی (رحمةاللهعلیه)، در پی شهادت آیةاللّه حاجآقا
مصطفی خمینی (رحمةاللهعلیه). و نیز در اعلامیه اساتید و فضلای حوزه علمیه قم که به منظور محکوم کردن رژیم طاغوتی در مورد فاجعه ۱۹ دی، که در تاریخ ۱۳۵۶/ ۱۰/ ۲۲ ش. صادر شده است.
روزنامه جمهوری اسلامی در مورد ارادت استاد به امام خمینی نوشت: «تکریم آیةاللّه ستوده (رحمةاللهعلیه) نسبت به علمای مذهب و بزرگان حوزه، به ویژه ارادت به مقام والای حضرت امام خمینی (رحمةاللهعلیه)، نشان از صفای باطن و خودساختگی وی داشت. وقتی با تعبیر «آقا» از حضرت امام یاد میکرد و نظرات آن بزرگوار را در شرح و تکمیل برخی مباحث درس، هر چند به ندرت بازگو مینمود، در واقع مراتب ارادت و علاقه خود را به ساحت قدسی آن استاد اساتید و فقیه یگانه و دُرّ زمانه، مینمایاند، و شاگردان را به این عشق و ارادت فرا میخواند.»
علاوه بر آنچه گذشت، آیةاللّه حاج شیخ محمدتقی ستوده (طاب ثراه) خصوصیات دیگری نیز داشت که شرح همه آنها در این مقاله نمیگنجد؛ ویژگیهایی مانند
تواضع، بیتوقّعی، دوری از بسیاری مجالس جهت حفظ تقوا و به ویژه برای دوری از شنیدن
غیبت یا
تهمت یا
دروغ و…، احترام جدّی او به اوقات طلّاب، نظم و انضباط در همه امور،
غیرت دینی، مراقبت و احتیاط، رفاقت و صمیمیت با شاگردان و کمک مالی در حدّ توان به آنها و
تعبّد و تقدّس راستین، از ویژگیهایی است که وی را به عنوان استادی ممتاز، عالمی ربّانی و فرزانه و مورد علاقه طلاب و سایر مردم قرار داده بود. او در عین حال، فکری باز و روشن داشت و از حوادث زمان آگاه بود و هرگز در محاصره
تحجّر و افکار بسته نبود. در مصاحبهای، از ایشان چنین سؤال شد: «طلبهها برای تبلیغ لازم است زبانهای متداول خارجی و علوم جدید را یاد بگیرند؛ گویا عدهای استفاده از
سهم امام (علیهالسّلام) برای آموزش آنها را صحیح نمیدانند، نظر شما چیست؟» استاد در پاسخ فرمودند: «این چه حرفی است، باید (این درسها را) خواند. گاهی تبلیغ اسلام از راه دانستن اینها میشود، قهراً لازم است؛ منافاتی با مصرف سهم امام ندارد، مگر اینکه اینها را یاد بگیرند و علیه
امام زمان (علیهالسّلام) به کار گیرند. هر آنچه را علیه امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) یاد بگیرند،
حرام خواهد بود. بعضیها میگفتند: میخواهیم با سهم امام (علیهالسّلام) به
مکّه برویم، آیا امام زمان (علیهالسّلام) راضی است؟ در جواب میگفتم: مگر امام زمان (علیهالسّلام) با حج نَعُوذُ بِاللّه مخالف است؟ اشکالی ندارد.»
سخن پیرامون فضایل و ویژگیهای اخلاقی آیةاللّه ستوده (رحمةاللهعلیه) را با سخن روشنگری از آیةاللّه
سیدمحمدعلی ابطحی اصفهانی (از اصحاب تدوین جامع احادیث الشیعه) خطاب به آقای ستوده پایان میبریم: «ما هر چه به شما نزدیکتر شدیم، علاقهمان به شما بیشتر شد.»
پاکزیستی و مقامات و موقعیت عالی استاد ستوده (رحمةاللهعلیه) موجب شده که شخصیتهای بزرگی، هر کدام با تعبیری او را بستایند؛ از جمله:
آیةاللّه حاج میرزا
علی مشکینی خطاب به او میفرمود: «شما یک درس اخلاق شروع کنید، همه ما شرکت میکنیم.»
آیةاللّه حرم پناهی میفرمود: «ایشان (آیةاللّه ستوده) در زندگیشان نقطه ضعف، نداشتند.»
روزی اُمنای مسجد رضائیه (که آیةاللّه ستوده در آن اقامه جماعت مینمود) به محضر مبارک حضرت امام خمینی (رحمةاللهعلیه) رسیدند، امام از آنها پرسید: پیش نماز مسجد رضائیه کیست؟ آنها پاسخ دادند: آقای حاج شیخ محمدتقی ستوده است. امام فرمود: «به به از این شانس مسجد!»
مرحوم
آیةاللّه العظمی نجفی مرعشی در شان ایشان فرمود: «آقای ستوده انسان عادّی نیست؛ ایشان کسی است که در این زمان، احدی از دست و زبانش آزار و اذیّت ندیده است.»
آیةاللّه
سیدمحمدباقر ابطحی اصفهانی فرمود: «آقای ستوده اهل اخلاص و عمل بود و از نظر باور نسبت به مبدا و معاد و اعتقادات دیگر، راسخ بود. او میگفت: من یقین دارم که به
بهشت میروم؛ چرا که آنچه را به حساب ظاهر،
وظیفه و
تکلیف تشخیص داده
ام عمل کرده
ام. در مسئله
ولایت هم هیچ شکی ندارم، پس اگر ما به بهشت نرویم کی برود؟!»
حضرت آیةاللّه العظمی
سیداحمد خوانساری (رحمةاللهعلیه) فرمودند: «آقای ستوده، واقعاً ستوده است.»
مرحوم حاج احمد – خادمِ خانه
آیةاللّه العظمی بروجردی – به آقای ستوده گفته بود: «آقا (آیةاللّه العظمی بروجردی) کمال وثاقت را نسبت به شما دارند.»
حضرت امام خمینی (رحمةاللهعلیه) در اوائل مبارزات، در مورد کار مهمی، به
آیةاللّه العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی (رحمةاللهعلیه) پیام میدهند که: «شخصی باتقوا و زرنگ برای این کار میخواهم.» آیةاللّه العظمی گلپایگانی (رحمةاللهعلیه)، آیةاللّه ستوده را خدمت امام معرفی میکنند. حضرت آیةاللّه گلپایگانی آقای ستوده را به عنوان یکی از افراد صالح برای مرجعیّت، در نسل مراجع پس از خودشان، شایسته میدانستند و به ایشان نظر داشتند.
حضرت آیةاللّه صافی گلپایگانی پس از رحلت آقای ستوده، فرمودند: «ایشان (آیةاللّه ستوده) پاک از دنیا رفت، خدا کند ما هم مثل ایشان برویم.»
سخن در اینباره بسیار است. پایان این گفتار را با یک سؤال و جواب جالب زینت میبخشیم که همه حرفهای ناگفته در این سؤال و جواب آمده است و آن این که: مرحوم آیةاللّه
سیدعبدالکریم کشمیری (م: ۱۴۱۹ ق) از علمای ربّانی و سالکان طریق و از شاگردان آیةاللّه الحق،
سیدعلیآقا قاضی (رحمةاللهعلیه) در نجف اشرف بود. در سالهای آخر
عمر در قم سکونت داشت و شاگردان بسیاری از فیض وجود او به عنوان معلّم بزرگ اخلاق،
عرفان و زهد در
سطح اعلا بهرهمند میشدند. (وی در قم در ۷۶ سالگی در روز چهارشنبه ۱۳۷۸/ ۱/ ۱۸ شمسی رحلت کرد. مرقدش در جوار بارگاه ملکوتی حضرت معصومه (سلاماللهعلیها)، در مسجد بالاسر قرار دارد. (شرح حال ایشان در کتابی به نام «آفتاب خوبان»، نگارش یافته است)) بعضی از شاگردان از ایشان سؤال کردند: «شما حالتان برای مراجعات اخلاقی و عملی چنان که میفرمایید، مساعد نیست، به چه کسی مراجعه کنیم؟» آقای کشمیری در پاسخ فرمود: «به آقایان؛ بهاءالدّینی، بهجت و ستوده.» (منظور از این سه نفر، مرحوم عارف سالک،
آیةاللّه العظمی سیدرضا بهاءالدّینی (م ۱۴۱۸ ق)، مرجع بزرگ و سالک زاهد،
آیةاللّه العظمی محمدتقی بهجت (مدّظلّه) و آیةاللّه شیخ محمدتقی ستوده است. این پاسخ آقای کشمیری قبل از سال ۱۴۱۸ ه. ق. بوده است.)
گفتار شخصیتهای بزرگ در شان آیتاللّه ستوده، که بیتردید خالی از گزافه گویی است، بیانگر آن است که آیةاللّه ستوده رادمرد فوق العادهای بود و از نظر علم و عمل در
سطح بسیار عالی قرار داشته است، به طوری که بر همه به ویژه طلاب لازم است چنین شخصیتی را اسوه قرار دهند.
از میان دهها بلکه صدها جمله از نصایح ملکوتی و پندهای دل سوزانه و دلنشین استاد ستوده، برخی را بیان میکنیم:
«من وقتی که افراد اصرار میکنند و موعظهای میخواهند، میگویم: زبان! زبان! باید مواظب زبانتان باشید. خیلی انسان باید سنجیده حرف بزند. مرحوم خوانساری، (م ۱۴۰۵ ق) طوری بود که اگر پنجاه سال با ایشان مینشستی، درباره کسی یک کلمه نمیگفت یا خود را بر کسی ترجیح نمیداد… ایشان خیلی بر زبانش مسلط بود. زبان حفظش لازم است؛ چون جرم زبان، سنگین است. امیرالمؤمنان علی (علیهالسّلام) درباره زبان میفرماید: «جِرْمُهُ صَغیرٌ وَ جُرْمُهُ ثَقیلٌ؛ حجم و جسم
زبان کوچک است، ولی
جرم و گناه آن بزرگ است.»
در روایت دیگر آمده است: کسی که از دنیا سالم برود،
فرشتگان تعجب میکنند؛ دنیا خیلی مخاطره پایین و بالا دارد. البته اگر کسی مصمّم باشد، خدا کمکش میکند.»
نیز از نصایح استاد ستوده این بود: «آیةاللّه العظمی بروجردی در ۷۵ سالگی فرمودند: «از روزی که به حدّ تکلیف رسیدم تاکنون (حدود ۶۰ سال) نه یک کلمه دروغ گفته
ام و نه غیبت کرده
ام.» از آیتاللّه خوانساری درخواست
موعظه کردند، فرمود: «انشاء پند و موعظه کافی نیست؛ مجاهده و
ریاضت میخواهد تا ترک گناه و کسب فضایل، ملکه (نیروی ثابت) در روح و روان انسان شود.» مرحوم فیض در کتاب المحجةالبیضاء روایت میکند در مورد (گروهی از) اهل جهنم که در آن میسوزند، گفته میشود: هذِهِ حَصائِدُ اَلْسِنَتِهِمْ؛ این
عذاب، محصول درو شده زبانهای آنها است که کنترل نکردند و در نتیجه اهل دوزخ شدند.»
ایشان همواره باحالتی ملکوتی و اثربخش، به نصیحت شیفتگان میپرداخت. او در نصایح خود، بیشتر از تقوا، وقتشناسی، وظیفهشناسی، زهد و وارستگی، و اخلاص در همه کارها به ویژه تحصیل، سخن به میان میآورد. او برای تقویت زهد در شاگردان، نمونههایی از روش بزرگان و وارستگان ممتاز را ذکر میکرد؛ از جمله به طور مکرّر، از مرحوم عالم ربّانی حضرت آیةاللّه العظمی سیداحمد خوانساری یاد میکرد و میفرمود: «ایشان کتاب «
مِرْآهُ الْعُقول» (تالیف
علّامه مجلسی در شرح
اصول کافی) را میخواست. من در یکی از کتاب فروشیها آن را که به صورت سه جلد با قطع بزرگ و زیبا بود، یافتم و قیمت کردم، گفتند ۶۳ تومان است. به خدمت آقای خوانساری رفتم و موضوع را به عرض رساندم. فرمودند: «الآن من هیچ پولی ندارم.» این حرف را در زمانی گفتند که میتوانستند صدها هزار تومان از ناحیه افراد تهیّه کنند.»
عارضه سخت چشم و کهولت سن و
بیماری موجب شد که آیةاللّه ستوده، پس از پشت سر نهادن یک دوره بیماری، در ۸۰ سالگی (به سال قمری) در روز یک شنبه ۲۸
صفر الخیر ۱۴۲۰ ق، (۲۳ خرداد ۱۳۷۸ش)، مطابق با روز رحلت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و شهادت امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) ساعت پنج بعد از ظهر در بیمارستان کامکار به لقاءاللّه پیوسته، و چشم از جهان فانی فرو بندد. به راستی ستوده زاد، ستوده زیست و ستوده رفت.
خبر رحلت این عالم ربّانی، که ضایعه بسیار اسفبار بود، موجب غم و اندوه جانکاه مردم به ویژه طلاب و علما گردید. و این خبر به وسیله خبرگزاری، صدا و سیما و روزنامهها در همه جا منتشر شد. پیکر مطهر این استاد فرزانه بعد از ظهر روز دوشنبه ۲۹ صفر از مسجد امام حسن عسکری (علیهالسّلام) به سوی حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) با حضور مراجع، علما، طلاب، رئیس دفتر مقام معظم رهبری و با حضور امت تشییع کمنظیری انجام شد. پس از ادای نماز به امامت
آیةاللّه العظمی شیخ حسین وحید خراسانی، در مسجد موزه به خاک سپرده شد.
مدیر محترم اجرایی حوزه علمیه گفت: «حضور گسترده و چشمگیر مراجع، علما، روحانیون و مردم در مراسم تشییع پیکر مطهر آن عالم فرزانه، بیانگر جایگاه رفیع علمی و معنوی وی میباشد.»
اعلامیهها و پیامهای تسلیت از طرف مراجع، شورای مدیریت، جامعه مدرّسین و سایر ارگانها در هر سو دیده میشد. در مجلس فاتحه او، آیةاللّه استادی به تشریح ابعاد زندگی علمی و معنوی آن عالم فرزانه پرداخت و گزارش مراسم گرامیداشت وی، در روزنامهها منعکس شد.
رضوان و بهشت جای بادش//جا در حرم خدای بادش
مرقد شریف آیةاللّه ستوده در حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) در مسجد موزه، قسمت زنانه، در ناحیه در ورودی از جانب صحن بزرگ به مسجد موزه، دست راست کنار پایه دوم، قرار گرفته است. بر سنگ مرقدش چنین نوشته شده است: «مرقد حضرت آیةاللّه ستوده…»
از استاد آیةاللّه ستوده (رحمةاللهعلیه) چهار پسر از دو
همسر باقی ماندهاند؛ به نامهای: حضرت حجةالاسلام و المسلمین حاج شیخ مهدی ستوده، آقای حاج محمدحسن ستوده (که از تجّار و کسبه تهران است)، آقای غلامرضا ستوده و آقای رحمتاللّه ستوده. این دو نفر در کارهای پزشکی و فرهنگی در
سطح بالا مشغول کار هستند. آیتاللّه ستوده، در مورد آقای حاج آقا مهدی در مصاحبهای فرمودند: «ایشان در درس (آیةاللّه العظمی) آقای وحید خراسانی شرکت میکنند و از نظر اخلاق و فضل، مورد پسند آقای وحید است.»
آقای حاج مهدی از فضلای حوزه علمیه قم و روحانی پرتلاش و فعّالی است و بعضی از تقریرات پدر (از جمله تقریرات درس خارج قبله آیةاللّه العظمی بروجردی، که به وسیله پدرش آیةاللّه ستوده تقریر شده) را تصحیح و تنظیم کرده و در مجله فقه اهل بیت
به چاپ رسیده است.
سایت علما و عرفا، برگرفته از مقاله «آیتالله محمدتقی ستوده»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۲/۲۳.