لِقاء (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
لِقاء (به کسر لام) از
واژگان قرآن کریم به معنای روبرو شدن و مصادف شدن با شیء است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
آیات قرآن به کار رفته است، مانند:
تَلْقیه (به فتح تاء و سکون لام) به معنای روبرو کردن و
تفهیم و اعطا؛
اِلْقاء (به کسر الف و سکون لام) به معنای
انداختن هر چیز است به محلی که میبینی؛
تَلَقَّی (به فتح تاء و لام و فتح و تشدید قاف) به معنای تفهّم و
اخذ؛
اِلْتِقاء (به کسر الف و تاء و سکون لام) به معنای ملاقات دو شیء است همدیگر را؛
تِلْقاء (به کسر تاء و سکون لام) به معنای جهت و طرفی که در مقابل است؛
لِقاءُ الله (به کسر لام) به معنای ملاقات
نعمت و
عذاب خداوند؛ و
یَوْمُ التَّلاق (به فتح تاء) یکی از نامهای روز
قیامت است.
لِقاء به معنای روبرو شدن و مصادف شدن با شیء است. عبارت
راغب چنین است: «اللّقاء مقابلة الشّیء و مصادفته معا».
(وَ اِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا) «چون با
اهل ایمان روبرو شدند گویند
ایمان آوردیم».
تَلْقیه: به معنی روبرو کردن و
تفهیم و اعطا است. در
اقرب الموارد گفته «لقّاه الشّیء: طرحه الیه».
در
جوامع الجامع «لتلقّ القرآن» را داده شدن و تفهیم گفته است.
(وَ اِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ) «تو قرآن را از جانب خدای
حکیم و
دانا تفهیم میشوی»؛ که آن هم یک نوع روبرو شدن است.
(وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً) «و عطا کرد به آنها
بهجت و سرور را».
(وَ لا یُلَقَّاها اِلَّا الصَّابِرُونَ) «تفهیم نمیشوند آن را مگر
صابران»، «یاد داده نمیشوند آن را مگر خویشتن داران».
(یُلَقَّوْنَ فِیها تَحِیَّةً وَ سَلاماً) «روبرو میشوند در آن با تحیّت و
سلام».
اِلْقاء:
انداختن هر چیز است به محلی که میبینی، آنگاه در عرف به هر انداختن اسم شده است.
(فَاَلْقی عَصاهُ فَاِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ) (
موسی عصاى خود را افكند؛ ناگهان اژدهاى آشكارى شد).
(فَلَمَّا اَنْ جاءَ الْبَشِیرُ اَلْقاهُ عَلی وَجْهِهِ) (امّا هنگامى كه بشارتدهنده آمد، آن پيراهن را بر صورت او افكند).
که در هر دو مطلق انداختن است، و در
(وَ اَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ) (و ما در ميان آنها تا روز
قیامت عداوت و دشمنى افكنديم)
القاء معنوی مراد است.
تَلَقَّی: به معنی تفهّم و
اخذ است. «تلقّیت منه» یعنی از او اخذ و قبول کردم.
در اقرب الموارد آمده «تلقّی الشّیء: تلقّنه» یعنی آن را فهمید.
(فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ) «
آدم از پروردگارش کلماتی اخذ کرد و
خدا به آدم
توبه نمود».
(اِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِاَلْسِنَتِکُمْ) «آنگاه که
افک را به
زبان اخذ میکردید و زبان به زبان میگرداندید».
(اِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ) «آنگاه که دو اخذ کننده و فهمنده اخذ میکنند اعمال را که در راست و چپ
انسان نشستهاند».
ظاهرا مراد از قعید پیوسته بودن آنهاست، به موجب
روایات یکی نویسنده اعمال نیک و دیگری نویسنده اعمال بد است.
(وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ هذا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ) «میپذیرند آنها را
ملائکه و گویند: این روز شماست که وعده داده میشدید».
اِلْتِقاء: ملاقات دو شیء است همدیگر را.
(مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ) (دو درياى مختلف شور و شيرين، گرم و سرد را در كنار هم قرار داد، در حالى كه با هم تماس دارند).
(قَدْ کانَ لَکُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا) (در دو گروهى كه
[
در ميدان
جنگ بدر]
با هم رو به رو شدند،
نشانه و
عبرتی براى شما بود).
لِقاءُ الله: گفتهاند
لقاء الله به معنی
مرگ است و آن ملاقات خدا است، ولی آیات نشان میدهد که آن قیامت و ملاقات
نعمت و
عذاب خداوند است.
(قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ) «آنان که روز قیامت را
تکذیب کردند، زیانکار شدند».
(یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیاتِی وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا) (آيات مرا برايتان بيان مىكردند، و شما را از ملاقات چنين روزى
بیم مىدادند).
(فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً) (پس هر كه به لقاى پروردگارش
امید دارد، بايد كارى شايسته انجام دهد).
پس لقاء اللّه مرگ نیست بلکه
ثواب و
عقاب خدا است.
تِلْقاء: جهت و طرفی که در مقابل است و
ظرف مکان به کار میرود. «جلس تلقاء فلان» یعنی مقابل او نشست.
(وَ اِذا صُرِفَتْ اَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ اَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ) «و چون چشمشان به طرف
اهل آتش برگشت، گویند: خدایا ما را با
ستمگران قرین مگردان».
(وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ...) «چون به طرف
مدین رو کرد گفت...».
(قُلْ ما یَکُونُ لِی اَنْ اُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِی) «بگو نیست بر من که قرآن را از جهت داعی
نفس خویش عوض کنم». گویند «ذلک من تلقاء نفسه» یعنی این از طرف داعی نفس خویش است.
یوم التّلاق: یکی از نامهای روز
قیامت است.
(یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ اَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ) (
روح [
وحى الهى
]
را به فرمانش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد
القاء مىكند، تا مردم را از روز لقاى پروردگار بيم دهد).
روز قیامت را از آن یوم التّلاق گفتهاند که در آن
اهل آسمان و
زمین، خدا و
خلق، اولین و آخرین، ظالم و مظلوم، انسان و عملش، یکدیگر را ملاقات کنند. برای هر یک از این وجوه قائلی است.
المیزان وجه دوم را تایید میکند، به قرینه:
(اِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ) (آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند كرد)
و آیات دیگر؛
طبرسی بعید نمیداند که تمام وجوه مراد باشند؛
اختیار المیزان مقبولتر است که از اینگونه
آیات:
(وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا اَنَّکُمْ مُلاقُوهُ) (و از مخالفت
فرمان خدا بپرهيزيد و بدانيد او را ملاقات خواهيد كرد)،
در قرآن زیاد است.
(فَالْمُلْقِیاتِ ذِکْراً • عُذْراً اَوْ نُذْراً) (و
سوگند به آنها كه آيات بيدارگر الهى را به
انبیا القا مىنمايند، براى
اتمام حجّت يا
انذار)
ظاهرا مراد بادهاست که به نوعی نسبت به قیامت تذکّر میدهند.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "لقاء"، ج۶، ص۲۰۲.