• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فض (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





فَضّ (به فتح فاء و تشدید ضاد) از واژگان قرآن کریم به معنای شکستن و پراكندن است. از مشتقات این واژه در آیات قرآن فِضّة (به کسر فاء و تشدید ضاد) به معنای نقره است.



فَضّ به معنای شكستن و پراكندن است. «فَضَ‌ الشّى‌ء: كسره متفرّقا».
راغب گفته: فضّ شكستن و پراكندن شى‌ء است، مثل شكستن مهر نامه و به طور استعاره گفته‌اند: «انْفَضَ‌ القوم» يعنى قوم پراكنده شدند.


(وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ‌ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ‌) «اگر بد رفتار و قسىّ القلب بودى حتما از اطراف تو متفرّق می‌شدند».
ايضا: (هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى‌ مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى‌ يَنْفَضُّوا) «آنها كسانى‌اند كه می‌گويند به كسانی كه در نزد رسول خدا هستند انفاق نكنيد تا متفرّق شوند».

۲.۱ - نهج البلاغه

در نهج البلاغه خطبه ۱۲۲ در باره جمعى فرموده: «اللَّهُمَّ إِنْ رَدُّوا الْحَقَ‌ فَافْضُضْ‌ جَمَاعَتَهُمْ»، «خدايا اگر حق را ردّ كردند اجتماعشان را متفرّق گردان».

۲.۲ - فضه

فِضّة: نقره است.
(وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ‌ فِضَّةٍ) «زینت شده‌اند با دستبندهائى از نقره به‌خصوصى».
در مجمع ذيل آیه ۳۴ توبه فرموده، علّت تسميه زر به ذهب آنست كه می‌رود و فانى می‌شود و باقى نمی‌ماند و علت تسميه نقره به فضّه آنست كه متفرّق می‌شود و نمی‌ماند.


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۱۸۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۳۸.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۴، ص۲۲۲.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۳۸.    
۵. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۴، ص۴۴۰.    
۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۷. منافقون/سوره۶۳، آیه۷.    
۸. نهج‌البلاغه، ترجمه فیض‌الاسلام، خطبه۱۲۲، ج۲، ص۳۸۳.    
۹. نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه۱۲۲، ص۱۸۱.    
۱۰. نهج البلاغه، تصحیح الحسون، خطبه۱۲۲، ص۲۸۲.    
۱۱. نهج البلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، خطبه۱۲۲، ص۲۶۸.    
۱۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۳۸.    
۱۳. انسان/سوره۷۶، آیه۲۱.    
۱۴. توبه/سوره۹، آیه۳۴.    
۱۵. طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۳۹.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "فضّ"، ج۵، ص۱۸۲.    






جعبه ابزار