قوه درک مردگان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فرقه
وهابیت بر این باور هستند که
انسان بعد از مردن، درک و قدرت بر ارتباط با این عالم را ندارد و به آیاتی در این زمینه استدلال میکنند. هدف وهابیت از این سخن و اعتقاد، زیر سؤال بردن اعمال و رفتار تمام
مسلمانان در
زیارت قبر رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
ائمه اطهار (علیهمالسّلام) و دیگر اولیاء و بندگان صالح
خداوند است؛ در این مقاله به بررسی این شبهه میپردازیم. در این بررسی مشخص میشود آیات فراوانی وجود دارد که به اقرار علمای
اهلسنت، دلالت بر
حیات برزخی اموات، قدرت شنیدن آنها و پاسخگویی آنها دارد. علاوه بر این
اجماع و احادیث معتبر اهلسنت بر این مطلب دلالت دارد.
در ابتدا لازم است به پاسخ گروه
افتاء عربستان در جواب سؤالی که درباره قوه درک مردگان شده است، توجه نماییم:
سالت اللجنة الدائمة للافتاء: قرات فی کتاب الحاوی للفتاوی للامام السیوطی ان المیت یسمع کلام الناس، وثنائهم علیه، وقولهم فیه، وکذلک یعرف من یزوره من الاحیاء، وانّ الموتی یتزاورون، فهل هذا حسن؟ فقد اعتمد علی بعض الاحادیث وبعض الآثار، وذلک فی ج۲، ص۱۶۹-۱۷۱.
از مجمع دائمی افتاء عربستان سؤال شد: در کتاب فتاوای امام سیوطی آمده است که مرده صدای مردم، مدح و ثنای مردم درباره مردگان و گفتار بازماندگان را درباره مردهها، میشنود و هم چنین، مرده کسانی را که او را زیارت میکنند میشناسد و این که مردگان به زیارت همدیگر میروند. آیا این مطالب درست است؟ سیوطی به برخی از روایات و آثار استدلال کرده است و این مطلب در جلد ۲ صفحه ۱۶۹، ۱۷۰، ۱۷۱ آمده است.
اجابت اللجنة الدائمة: الاصل عدم سماع الاموات کلام الاحیاء، الاّ ما ورد فیه النص؛ لقول الله سبحانه یخاطب نبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «فَاِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوتی
الآیة، وقوله سبحانه: «وَما اَنْتَ بِمُسْمِع مَنْ فِی
القُبُور».
وبالله التوفیق وصلی الله علی نبینا محمد وآله وصحبه وسلم.
جواب گروه افتاء: اصل این است که مردگان صدای زندگان را نمیشنوند مگر در جایی که دلیل خاص وارد شده باشد دلیل ما بر نشنیدن مردگان، این آیه است که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را مخاطب قرار داده و میفرماید: «تو نمیتوانی مردگان را بشنوانی»، و نیز میفرماید: «تو نمیتوانی مردگان در
قبرها را شنوا سازی»، و از خدا توفیق میخواهیم و درود و سلام خدا بر پیامبر ما حضرت محمد و آل و اصحابش باد.
متن سؤال و جواب فوق در این سایتها
آمده است.
با بررسی روایات و
تاریخ اسلام به این نتیجه میرسیم که این تفکر
وهابیت ریشه در تفکر و اعمال حاکمان
بنیامیه دارد و نمونههای بسیاری را میتوان از رفتار و گفتار آنان دراینباره ارائه داد.
حاکم نیشابوری و
احمد بن حنبل نقل میکنند:
مروان بن حکم (متوفای۶۱هجری)، در
مسجد نبوی،
ابوایوب انصاری،
صحابه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را میبیند که روی
قبر حضرت نشسته و اظهار عشق و ارادت میکند، گردن او را گرفت و به او اعتراض کرد و او را از این کار باز داشت. متن گفتگوی او با این صحابه دلباخته رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این است:
«۸۵۷۱ حدثنا ابو العباس محمد بن یعقوب ثنا العباس بن محمد بن حاتم الدوری ثنا ابو عامر عبدالملک بن عمر العقدی ثنا کثیر بن زید عن داود بن ابیصالح قال اقبل مروان یوما فوجد رجلا واضعا وجهه علی
القبر فاخذ برقبته وقال اتدری ما تصنع قال نعم فاقبل علیه فاذا هو ابو ایوب الانصاری رضی الله عنه فقال جئت رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ولم آت الحجر سمعت رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یقول لا تبکوا علی الدین اذا ولیه اهله ولکن ابکوا علیه اذا ولیه غیر اهله» هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه
داود بن ابیصالح نقل میکند که روزی مروان شخصی را دید که صورت بر
قبر پیامبر گذاشته است، گردنش را گرفت و گفت میدانی داری چه میکنی، وقتی آمد جلوتر دید که ابوایوب انصاری است، جواب داد: بله آمدم نزد رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نزد سنگ
قبر نیامدم، من از پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که میفرمود: بر
دین گریه نکنید اگر به دست اهلش باشد، بر آن گریه کنید اگر به دست نااهلان افتاد.
حاکم نیشابوری در پایان اعتراف به صحت
روایت میکند: این روایت
صحیح السند است و شیخین آن را نیاوردند.
احمد بن حنبل یکی از ائمه
مذاهب چهارگانه اهلسنت در کتاب
مسند خود همین روایت را آورده است.
سمهودی از بزگان اهلسنت نیز همین روایت را آورده و گفته که سندش حسن است: قلت رواه احمد بسند حسن.
حمزه الزین، محقق مشهور و معاصر اهلسنت که کتاب مسند احمد بن حنبل را تحقیق کرده است، این روایت را صحیح میداند و در ادامه کلام جالبی علیه
ابنتیمیه و وهابیها دارد که خواندن آن خالی از لطف نخواهد بود:
(۲۳۴۷۶) اسناده صحیح، کثیر بن زید وثقه احمد ورضیه ابنمعین ووثقه ابنعمار الموصلی وابن سعد، وابن حبان، وصلحه ابو حاتم ورضیه ابنعدی لکن ضعفه النسائی ولینه ابو زرعه. وتمسک قوم بتضعیف النسائی وکلام ابیزرعه وترکوا کل هؤلاء لا لشئ الا لیضعفوا هذا الحدیث. وخطاً والحاکم والذهبی لانه صححاه فی المستدرک ۴، ۵۱۵ علما بانهم یوثقون کثیر بن زید فی اماکن غیر هذا ومعنی ذلک ان التوثیق والاتهام یخضع للاهواء والمذاهب وهذه خیانة علمیة بحد ذاتها اما لماذا یضعفوه هنا؟ فهذه سقطة علمیة محسوبة علیهم یقولون ان فی هذا دلیل لمن یجوز التمسح
بالقبور. وهل کان ابو ایوب یتمسح
بقبر النبی؟ وهؤلاء عندهم عقدة منای خبر فیه دنو من
القبور وهذا اکبر دلیل علی بطلان مذهبهم، فماذا یرجی من خونة للعلم؟ ولا ندری مذهب هؤلاء. انهم یدعون انهم حنابلة تارة ولا مذهبیة تارة اخری. فلا تبعوا الحنابلة وقد خالفوا الذهبی وهو حنبلی ولا هم اثبتوا مذهبا واضحا صریحا یعرف لهم وانما فی مذهب کالحیة.
سند روایت صحیح است،
کثیر بن زرعه را احمد بن حنبل
ثقه دانسته است و
ابنمعین و
ابنعدی او را قبول دارند،
ابنعمار موصلی،
ابنسعد،
ابنحبان او را توثیق کردهاند. اما
نسائی او تضعیف کرده است. و
ابوزرعه او را سست میدانند و عدهای تمسک به تضعیف نسائی و ابوزرعه کردند و تمام این توثیقات را ترک کردند تا اینکه این روایات را تضعیف کنند. و قول تضعیف خطاست چونکه حاکم و
ذهبی در مستدرک، این روایت را صحیح السند دانستند، با اینکه معلوم است اینهائی که روایت را تضعیف کردند خودشان در جاهای دیگر
کثیر بن زید را توثیق کردهاند و معنای این کار این است که اینها بر طبق هوای نفسشان و به نفع مذهبشان توثیق و تضعیف میکنند و این کار در حد ذاتش خیانت علمی است، اما چرا این روایت را تضعیف کردند؟ میگویند که در این روایت دلیلی برای قائلین به جواز
تمسح به قبور است و این سقوط علمی برای آنها محسوب میشود و آیا ابوایوب انصاری خودش را به
قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میکشید؟ اینها از هر روایتی که نزدیک شدن به
قبر راثابت کند، عقده و کینه دارند. و این روایت بزرگترین دلیل است بر بطلان مذهب آنان، و از خائنین علم انتظاری غیر از این نمیرود، مذهبشان معلوم نیست. اینها (وهابیها) گاهی میگویند
حنبلی هستند و گاهی میگویند که لامذهب هستند. و اینها از حنابله پیروی نکردند و با
ذهبی که حنبلی است مخالفت کردند و این طور نیستند که مذهب خاصی برای خودشان داشته باشند بلکه در
مذهب مثل مار هستند.
ابنابیالحدید سنی، اهانت
حجاج بن یوسف ثقفی «متوفای ۹۵هجری» به ساحت مقدس نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را ذکر کرده و بزرگان اهلسنت مثل
ابنعبد ربه اندلسی،
ابوسعد منصور بن حسین آبی، مبرد از پیشوایان
ادبیات عرب، این جسارت حجاج را موجب
تکفیر او توسط علماء و فقهاء اهلسنت دانستهاند:
حجاج بن یوسف ثقفی در ضمن خطبهای در
کوفه گفت: وخطب الحجاج بالکوفة فذکر الذین یزورون
قبر رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بالمدینة، فقال: تباً لهم انما یطوفون باعواد ورمة بالیة هلا طافوا بقصر امیرالمؤمنین عبدالملک الا یعلمون ان خلیفة المرء خیر من رسوله.
حجاج بن یوسف ثقفی در کوفه خطبهای خواند و یادی از زائران قبررسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مدینه کرد و گفت: مرگ بر اینها که بر اطراف استخوانهای پوسیده پیامبر میچرخند ـ نستجیر باللّه ـ چرا اینها نمیروند اطراف قصر عبدالملک بگردند، مگر نمیدانند که عبدالملک خلیفه خدا هست و بهتر از رسول و فرستاده خدا است.
اهانت و جسارت حجاج به مقام عظمای نبوی به حدی است که قلم از نوشتن آن شرم دارد و زبان از بیان آن خجالت میکشد. او با کمال بیشرمی، نه تنها بر زائران دلسوخته مقام نبوی مرگ باد میگوید و بدن شریفش را به استخوانهای پوسیده بیخاصیت تشبیه میکند؛ بلکه بالاتر از آن، مردم را به
طواف دور خانهای که از سنگ و کلوخ برای دشمن خدا و
اهلبیت پیامبر و غاصب مسند خلافت رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ساخته شده، تشویق میکند و مقام پست او را بالاتر از مقام الهی نبوی میداند.
به خاطر همین جسارتهای او است که علمای اهلسنت حجاج را کافر دانستهاند. ابنعبد ربه اندلسی در
عقد الفرید مینویسد که همین امر باعث تکفیر حجاج توسط علماء شده است:
ومما کفرت به العلماء الحجاج قوله ورای الناس یطوفون
بقبر رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ومنبره انما یطوفون باعواد ورمة؛ از آن مواردی که علما حجاج را به خاطر آن کافر میدانند، سخن او وقتی دید که مردم مشغول طواف
قبر و
منبر پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هستند گفت بر اطراف استخوانهای پوسیده پیامبر میچرخند.
مبرد، از پیشوایان ادبیات عرب (متوفای ۲۸۶هجری)، نیز مینویسد که همین امر باعث تکفیر حجاج توسط علماء شده است: انّ ذلک ممّا کفّرت به الفقهاء الحجاج، وانّه انّما قال ذلک والناس یطوفون
بالقبر.
از این رو، فقهاء حجاج را کافر میدانند، زیرا این سخن را در حالی گفت: که مردم پروانهوار دور
قبر پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میگشتند.
پس منشاء این تفکر در صدر
اسلام و از جانب
بنیامیه و اتباعش به وجود آمده است و یک تفکر جدیدی نیست.
قائلین به این نظریه ادله متعددی برای نظر خود ذکر میکنند که در ادامه برخی از آنها ذکر میشود.
قائلین به این نظریه، به آیات ذیل از
قرآن استدلال کردهاند:
«فَاِنَّکَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَی وَلاَ تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَآءَ اِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ؛
تو نمیتوانی مردگان را شنوا سازی و آواز خود را به گوش کرانی که از تو روی میگردانند برسانی.»
«وَما یَسْتَوِی الْاَحْیَآءُ وَلاَ الْاَمْوَاتُ اِنَّ اللّه َ یُسْمِعُ مَن یَشَآءُ وَما اَنتَ بِمُسْمِعٍ مَن فِی
الْقُبُورِ؛
و زندگان و مردگان برابر نیستند. خدا هر که را خواهد میشنواند. و تو نمیتوانی سخن خود را به مردگانی که در گور خفتهاند برسانی.»
به نقل علمای اهلسنت،
عایشه همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، به این آیه بر نشنیدن مردگان استدلال میکند:
و احتجاج عائشة رضی الله عنها بقوله تعالی: وما انت بمسمع من فی
القبور؛ احتجاج عایشه رضی الله عنها به قول خداوند متعال: و تو نمیتوانی سخن خود را به مردگانی که در گور خفتهاند برسانی.
اما
ابنحجر عسقلانی در
فتح الباری مینویسد که عایشه از این نظر برگشته است: فکانها رجعت عن الانکار لما ثبت عندها من روایة هؤلاء الصحابة لکونها لم تشهد القصة؛ عایشه از نظریهاش که انکار شنیدن مردگان بود، برگشت بخاطر روایاتی که از صحابه در نزد عایشه ثابت شد؛ چونکه خودش در آن قضایا حاضر نبود.
حتی اگر عایشه از این نظر نیز بر نگشته باشد، علمای اهلسنت استدلال وی را به این آیات مردود میدانند. تمیمی حنبلی مینویسد: وقد رایته اخرج عن صحابیین جلیلین، هما ابنعمر، وابو طلحة النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بان اولئک الموتی یسمعون ما یقول لهم، ورد عائشة لروایة ابنعمر بما فهمت من القرآن مردود کما ستری ایضاحه ان شاء الله تعالی.
و به تحقیق که
بخاری از صحابه جلیل القدری مثل
ابنعمر و
ابوطلحه روایت نقل کرده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: آن مردگان (کشتگان
بدر) کلام من را میشنوند، و عایشه که روایت ابنعمر را رد کرده است به خاطر فهمش از قرآن بوده است و نظر او مردود است همانگونه که توضیحش را خواهید دید.
جکنی شنقیطی مینویسد: تصریح النبیّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بان اُولئک الموتی یسمعون ما یقول لهم، وردّ عائشة لروایة ابنعمر بما فهمت من القرءان مردود، کم ستری ایضاحه ان شاء اللَّه تعالی
و تصریح رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به اینکه آن مردگان (کشتگان بدر) کلام من را میشنوند، و عایشه که روایت ابنعمر را رد کرده است به خاطر فهمش از قرآن بوده است و نظر او مردود است همانگونه که توضیحش را خواهید دید.
علمای اهلسنت از آیات مورد استدلال وهابیون، پاسخهای متعددی را ارائه کردند که در این قسمت به آنها اشاره میکنیم:
حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر مینویسد: وانه لیس فی القرآن ما ینفی السماع الثابت للموتی فی الاحادیث الصحیحة واذا علمت به ان القرآن لیس فیه ما ینفی السماع المذکور، علمت انه ثابت بالنص الصحیح، من غیر معارض.
وبه تحقیق که در قرآن مطلبی که معارض باشد، با شنیدن مردگان که با احادیث صحیح ثابت شده است وجود ندارد، و اگر دانستی که در قرآن آیهای نیست که با شنیدن مردگان منافات داشته باشد، میدانید که شنیدن مردگان ثابت است با روایات صحیح بدون معارض.
مراد از این آیات عدم قدرت زندگان بر شنوا ساختن مردگان به صورت استقلالی است، و نه با واسطه قدرت خدا؛ علامه اهلسنت
آلوسی در این زمینه مینویسد:
وما انت بمسمع من فی
القبور» ترشیح لتمثیل المصرین علی الکفر بالاموات واشباع فی اقناطه علیه الصلاة والسلام من ایمانهم والباء مزیدة للتاکیدای وما انت مسمع والمراد بالسماع هنا ما ارید به فی سابقه ولا یابی ارادة السماع المعروف ماورد فی حدیث القلیب لان المراد نفی الاسماع بطریق العادة وما فی الحدیث من باب «وما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی» والی هذا ذهب البعض وقد مر الکلام فی ذلک فلا تغفل.
و آیه: تو نمیتوانی مردگان را شنوا سازی، شرح میدهد مثال آوردن اصرارکنندگان بر
کفر به مردگان و مبالغه در ناامیدی حضرت از ایمان آوردنشان و حرف باء (در بمسمع) زائده است برای تاکید یعنی تو نمیتوانی مردگان را شنوا سازی و منظور از اسماع در اینجا آن معنای گذشته است و سماع و شنیدن معروف را رد نمیکند آن سماعی که در
حدیث چاه بدر آمده است چون مراد از نفی سماع، نفی عادی و استقلالی آن است و حدیث از باب، تو تیر نانداختی و خدا تیرانداخت، و مثل این، و بعضی قائل به آن شدند و کلام در این باره گذشت پس غفلت نکن.
آیات فراوانی در قرآن کریم به این صورت آمده است که به مردم نشان دهد تنها خداوند مسبب الاسباب است.
«اَفَرَاَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ اَاَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ اَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ؛
و آیا آنچه را کشت میکنید ملاحظه کردهاید؟! آیا شما آن را زراعت میکنید یا ما زراعت کنندهایم؟!»
در این آیات، زراعت به خداوند متعال نسبت داده شده است و حال آنکه بر همه واضح است که کشاورز زراعت میکند، پس چرا در این آیه زراعت به خداوند نسبت داده شده است؟ جواب این است که خداوند متعال میخواهد به همه بفهماند که مسبب اصلی خداست، اوست که قدرت را به کشاورز میدهد.
«فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً اِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ؛
شما آنان را نمیکشتید، خدا بود که آنها را میکشت. و آن گاه که تیر میانداختی، تو تیر نمیانداختی، خدا بود که تیر میانداخت، تا به مؤمنان نعمتی کرامند ارزانی دارد. هرآینه خدا شنوا و داناست.»
خداوند متعال در این آیات کشتن کافران و حتی تیرانداختن به طرف کفار را به خودش نسبت میدهد و حال اینکه واضح است که
مسلمانان تیر میانداختند و
کافران را میکشتند، پس دلیل اینکه خداوند متعال این کار را به خود نسبت میدهد این است که
مسبب الاسباب و کسی که قدرت را به مسلمانان داده است خداست.
نمونههای زیادی از این قبیل در قرآن کریم وجود دارد، در آیه (انک لا تسمع الموتی) یعنی اینکه تو بدون اجازه خداوند متعال و قدرت خداوند متعال نمیتوانی مردگان را شنوا سازی و این دلیل بر نشنیدن مردگان نمیشود.
ابنعابدین از بزرگان اهلسنت میگوید: تشبیه کفار به مردگان در این آیات به این دلیل است که شنیدن سودی به آنان نمیرساند نه اینکه مردگان صدا را نمیشنوند:
ابنحجر از بزرگان اهلسنت مینویسد: منظور این است که سخن تو فایدهای برای مردگان نمیرساند؛ نه این که آنها نمیشنوند:
واما استدلالها بقوله تعالی: فَاِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوتی.
فقالوا: معناها لا تسمعهم سماعاً ینفعهم او لا تسمعهم الاّ ان یشاء اللّه.
و اما استدلال عایشه به فرمایش خداوند که فرموده: (تو نمیتوانی سخنت را به مردگان برسانی)،
علما گفتهاند: منظور این است که سخن تو فایدهای برای مردگان نمیرساند، یا نمیتوانی سخنت را به آنها برسانی مگر اینکه خدا بخواهد.
ابنتیمیه رهبر فکری وهابیت مینویسد: منظور از شنیدن در این آیات شنیدنی است که امتثال به دنبال داشته باشد نه مطلق شنیدن، پس این دلیل بر مدعای منکرین شنیدن مردگان نمیشود:
فان المراد بذلک سمع القبول والامتثال فان الله جعل الکافر کالمیت الذی لا یستجیب لمن دعاه وکالبهائم التی تسمع الصوت ولا تَفْقَهُ المعنی فالمیت وان سمع الکلام وفقه المعنی فانه لا یمکنه اجابة الداعی ولا امتثال ما اُمر به ونُهی عنه فلا ینتفع بالامر والنهی وکذلک الکافر لا ینتفع بالامر والنهی وان سمع الخطاب وفهم المعنی کما قال تعالی {ولو علم الله فیهم خیرا لاسمعهم} واما رؤیة المیت فقد روی فی ذلک آثار عن عائشة وغیرها.
پس منظور از نفی شنیدن برای مردگان، شنیدنی است که امتثال به دنبال داشته باشد، خداوند در این
آیه کافر را همانند مرده قرار داده است که به کسی که او را میخواند نمیتواند جواب دهد و همانند چهارپایان که سخن را میشنوند ولی معنی آن را نمیفهمند، پس مرده اگرچه سخن را میشنود و معنی آن را میفهمد ولی نمیتواند جواب دهد و امر و نهی را امتثال کند، پس امر ونهی سودی به حال او نمیرساند، همانگونه که کافر از امر و نهی فایدهای نمیبرد اگرچه سخن را میشنوند و معنی آن را میفهمند، همانطور که خداوند میفرماید: (و اگر خدا خیری در آنان مییافت سخنش را به آنها میرساند) و اما درمورد دیدن مردگان روایاتی از
عایشه و دیگران وجود دارد.
ابنقتیبه از بزرگان اهلسنت مینویسد که این دو آیه دلالت بر عدم شنیدن همه مردگان نمیکند؛ چون منظور از مردگان در اینجا جاهلان و کفار از مردگان است:
واما قوله تعالی فَاِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوتی.
وَما اَنْتَ بِمُسْمِع مَنْ فِی
القُبُور فلیس من هذا فی شئ؛ لانّه اراد بالموتی ههنا الجهّال، وهم ایضاً اهل
القبور یرید انّک لا تقدر علی افهام من جعله اللّه تعالی جاهلاً ولا تقدر علی اسماع من جعله اللّه تعالی اصمّ عن الهدی.
وفی صدر هذه الآیات دلیل علی ما نقول، لانّهقال: وَمَا یَسْتَوِی الاَْعْمَی وَالْبَصِیرُ
یرید بالاعمی: الکافر، وبالبصیر المؤمن. (وَلاَ الظُّـلُمَـتُ وَ لاَ النُّورُ).
یعنی بالظلمات: الکفر، وبالنور: الایمان. (وَلاَ الظِّـلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ).
یعنی بالظلّ: الجنة، وبالحرور: النار. وَمَا یَسْتَوِی الاَْحْیَآءُ وَلاَ الاَْمْوَ تُ یعنی بالآحیاء: العقلاء، وبالاموات: الجهلاء. ثمّ قال: اِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَن یَشَآءُ وَمَآ اَنتَ بِمُسْمِع مَّن فِی
الْقُبُورِ.
یعنی: انّک لا تسمع الجهلاء الذین کانّهم موتی فی
القبور، ومثل هذا کثیر فی القرآن، ولم یرد بالموتی الذین ضربهم مثلاً للجهلاء شهداء بدر، فیحتجّ بهم علینا، اولئک عنده احیاء کما قال اللّه عزوجل.
واما فرمایش خداوند متعال که فرمود: (تو نمیتوانی مردگان را شنوا سازی و آواز خود را به گوش کرانی که از تو روی میگردانند برسانی)
و (و تو نمیتوانی سخن خود را به مردگانی که در گور خفتهاندبرسانی)،
دلیلی بر مدعای اینها نمیشود، چون منظور از مردگان در در اینجا جاهلان است، و این جاهلان نیز اهل
قبور هستند، منظور این است که تو نمیتوانی کسی که خداوند اورا جاهل قرار داده را بفهمانی و صدایت را نمیتوانی به کسی که خداوند او را کر نسبت به هدایت قرار داده است برسانی، ودر صدر این آیات دلیلی بر قول ما است، چون خداوند فرمود: (نابینا و بینا برابر نیستند)،
منظور از نابینا: کافر و منظور از بینا:
مؤمن است، (و نه تاریکی و روشنی)،
منظور از تاریکی: کفر و منظور از نور:
ایمان است، (و نه سایه و حرارت آفتاب)
منظور از سایه: بهشت و منظور از حرارت آفتاب: جهنم است، (و زندگان و مردگان برابر نیستند) منظور از زندگان: صاحبان خرد و منظور از مردگان: جاهلان است. سپس فرمود: (و زندگان و مردگان برابر نیستند. خدا هر که را خواهد میشنواند. و تو نمیتوانی سخن خود را به مردگانی که در گور خفتهاند بشنوانی)
منظور این است که تو نمیتوانی سخن خود را به جاهلانی که مانند مردگان در
قبر هستد برسانی، و مانند این در آیات قرآن بسیار است، و منظور از مردگانی که مثال آورده آنها را برای جاهلان، شهدای بدر نیست تا اینکه بوسیله آن بر علیه ما استدلال شود چون شهداء زنده هستند و نزد خدا روزی میخورند، همانگونه که خداوند فرموده است.
به اقرار علمای اهلسنت، این آیات به هیچ وجه نمیتواند کلام وهابیون را درباره این که «مردگان مطلقا نمیشنوند»، تایید کنند.
مطلب مهم در این بحث این است که از دیدگاه آیات و روایات، مردگان علاوه بر این که قدرت بر شنیدن دارند، پاسخ سخنان زندگان
زائر را نیز میدهند.
از دیدگاه قرآن، آیه ذیل، نابترین دلیل بر اثبات مطلب فوق است:
«وَسْئَلْ مَنْ اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا اَجَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ؛
از
پیامبران ما که پیش از تو فرستادهایم بپرس: آیا جز خدای رحمان، خدایان دیگری را برای پرستش آنها قرار داده بودیم؟»
در نگاهی که مفسران
اهلسنت به تفسیر این
آیه دارند ثابت میشود که پیامبرانی که از دنیا رفتهاند صدا را میشنوند و میتوانند پاسخ دهند.
قرطبی امام اهلسنت در تفسیرش داستان سؤال رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را از محضر پیامبران در شب
معراج و پاسخ آنان را با آوردن روایات نقل کرده و در پایان، این تفسیر را صحیح میداند:
قال بن عباس وبن زید: لما اسری برسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی وهو مسجد بیت المقدس بعث الله له آدم ومن ولد من المرسلین وجبریل مع النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فاذن جبریل (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ثم اقام الصلاة ثم قال: یا محمد تقدم فصل بهم فلما فرغ رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال له جبریل (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «سل یا محمد من ارسلنا من قبلک من رسلنا اجعلنا من دون الرحمن آلهة یعبدون فقال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): لا اسال قد اکتفیت». قال بن عباس: وکانوا سبعین نبیا منهم ابراهیم وموسی وعیسی (علیهمالسّلام) فلم یسالهم لانه کان اعلم بالله منهم
فی غیر روایة عن بن عباس: فصلوا خلف رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سبعة صفوف المرسلون ثلاثة صفوف والنبیون اربعة وکان یلی ظهر رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ابراهیم خلیل الله وعلی یمینه اسماعیل وعلی یساره اسحاق ثم موسی ثم سائر المرسلین فامهم رکعتین فلما انفتل قام فقال: ان ربی اوحی الی ان اسالکم هل ارسل احد منکم یدعو الی عبادة غیر اللهفقالوا: یا محمد انا نشهد انا ارسلنا اجمعین بدعوة واحدة ان لا اله الا الله وان ما یعبدون من دونه باطل وانک خاتم النبیین وسید المرسلین قد استبان ذلک لنا بامامتک ایانا وان لا نبی بعدک الی یوم القیامة الا عیسی بن مریم فانه مامور ان یتبع اثرک
وقال سعید بن جبیر فی قوله تعالی: واسال من ارسلنا من قبلک من رسلنا قال: لقی الرسل لیلة اسری به وقال الولید بن مسلم فی قوله تعالی: واسال من ارسلنا من قبلک من رسلنا قال: سالت عن ذلک خلید بن دعلج فحدثنی عن قتادة قال: سالهم لیلة اسری به لقی الانبیاء ولقی آدم ومالک خازن النار. قلت: هذا هو الصحیح فی تفسیر هذه الآیة.
ابنعباس از زید نقل میکند: در شب معراج وقتی پیامبر از
مسجدالحرام تا
مسجدالاقصی (بیت المقدس) سیر داده شد، خداوند
حضرت آدم و بقیه پیامبران را فرستاد و
جبرئیل همراه پیامبر بود، پس جبرئیل اذان داد، سپس به من گفت ای محمد بیا جلو و
امام جماعت باش، بعد از
نماز جبرئیل گفت: از پیامبران گذشته سؤال کن آیا غیر از خداوند اللهی قرار دادیم که او را عبادت کنند پس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: سؤال نمیکنم به تحقیق که من به حد کفایت دانستم، ابنعباس میگوید: هفتاد پیامبر در آن جا بودند، از جمله
ابراهیم و
موسی و
عیسی (علیهمالسّلام) که پیامبر از آنها سؤال نکرد چونکه خودش علمش نسبت به خداوند از آنها بیشتر بود.
در روایتی دیگر از ابنعباس: هفت صف از پیامبران پشت سر رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نماز خواندند، سه صف مرسلین و چهار صف نبیین و پشت سر رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ابراهیم خلیل الله و
اسماعیل طرف راست و
اسحاق طرف چپ، سپس موسی و بقیه پیامبران پش سر حضرت ایستاده بودند، پس دو رکعت به امامت رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خواندند، بعد از تمام شدن نماز حضرت فرمود: خداوند به من
وحی کرد که آیا کسی از شما برای دعوت به غیر خدا فرستاده شده است، پس همگی گفتند: ای محمد ما
شهادت میدهیم که همگی برای دعوت به یک چیز فرستاده شدیم و آن کلمه (لا اله الا الله) هیچ معبودی جز الله نیست و هر معبودی جز او باطل است و تو خاتم انبیاء و سرور مرسلین هستی و این با امامت تو بر ما روشن شد و هیچ پیامبری بعد از تو تا روز قیامت نیست مگر عیسی بن مریم که مامور است که از دین تو پیروی کند.
سعید بن جبیر در مورد این آیه: از پیامبران ما که پیش از تو فرستادهایم بپرس، میگوید: پیامبر شب معراج با پیامبران ملاقات کرد و
ولید بن مسلم درمورد این آیه میگوید: از
خلید بن دعلج درمورد این آیه پرسیدم، پس از
قتاده برای من چنین نقل کرد: که شب معراج پیامبر با انبیاء ملاقات کرد، با حضرت آدم و مالک خازن آتش ملاقات کرد. نظر من این است که تفسیر صحیح این آیه همین است که ما ذکر کردیم.
علمای دیگر نیز
روایت ملاقات پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با پیامبران گذشته در شب معراج و سؤال کردن از آنها را آوردند.
خداوند متعال به پیامبر خود دستور میدهد که از پیامبران گذشته سؤال کند، در نتیجه اگر کسی بگوید که پیامبران گذشته از این دنیا که رفتند دیگر صدای ما را نمیشنوند باید ملتزم به این باشد که خداوند متعال دستور به یک کار بیهودهای داده است و خداوند حکیم پاک و منزه است از اینکه دستور به کار بیهوده دهد.
روایات ذیل نیز در منابع اهلسنت، دلیل بر اثبات مطلب فوق است:
بیهقی از علمای بزرگ اهلسنت مینویسد که زائران
قبور شهدای احد سلام شهدا را از درون
قبر شنیدند:
قال العطاف وحدثتنی خالتی انها زارت
قبور الشهداء قالت ولیس معی الا غلامان یحفظان علی الدابة فسلمت علیهم فسمعت رد السلام وقالوا والله انا نعرفکم کما یعرف بعضنا بعضا قالت فاقشعررت وقلت یا غلام ادننی بغلتی فرکبت.
عاطف میگوید خالهام به من گفت که روزی به زیارت
قبر شهدای احد رفتم و فقط دو غلامی که مرکب من را محافظت میکردند همراه من بودند، پس بر
قبر شهدا سلام کردم و جواب سلامشان را شنیدم و گفتند که ما شما را میشناسیم همانگونه که همدیگر را میشناسیم، گفت: از مدهوش شدم و گفتم غلام قاطر من را بیار، پس سوار شدم.
در صفحه دیگر کتاب آورده: قال الواقدی وکانت فاطمة الخزاعیة تقول لقد رایتنی وقد غابت الشمس
بقبور الشهداء ومعی اخت لی فقلت لها تعالی نسلم علی
قبر حمزة فقالت نعم فوقفنا علی
قبره فقلنا السلام علیک یا عم رسولالله فسمعنا کلاما رد علینا وعلیکم السلام ورحمة الله قالت وما قربنا احد من الناس....
اخبرنا ابو عبدالله الحافظ قال سمعت ابا یعلی حمزة بن محمد العلوی یقول سمعتهاشم بن محمد العمری من ولد عمر بن علی یقول اخذنی ابیبالمدینة الی زیارة
قبور الشهداء فی یوم جمعة بین طلوع الفجر والشمس وکنت امشی خلفه فلما انتهی الی
المقابر رفع صوته فقال سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار قال فاجیب وعلیک السلام یا ابا عبدالله قال فالتفت ابی الی فقال انت المجیب یا بنی فقلت لا قال فاخذ بیدی فجعلنی عن یمینه ثم اعاد السلام علیهم ثم جعل کلما سلم علیهم یرد علیه حتی فعل ذلک ثلاث مرات قال فخر ابیساجدا شکرا لله عزوجل.
واقدی میگوید
فاطمه خزاعیه میگفت که در کنار
قبور شهدای احد بودم که خورشید غروب کرد و یکی از خواهرانم همراهم بود پس به او گفتم بیا به
قبر حضرت حمزه سلام کنیم، کنار
قبر ایستادیم و گفتیم سلام بر تو ای عموی رسول خدا، پس صدائی شنیدیم که جواب ما را داد و علیکم السلام و رحمه الله و برکاته....
عمر بن علی میگوید روز
جمعه بین
طلوع فجر و
طلوع خورشید پدرم من را به زیارت
قبر شهدای احد برد ومن پشت سر او راه میرفتم، پدرم رو به شهدا گفت
سلام بر شما بهترین جایگاه برای شماست بخاطر صبری که کردید، پس جواب آمد علیک السلام ای اباعبدالله، پدرم رو به من کرد و گفت تو جواب دادی پسرم، گفتم خیر، پدرم دستم را گرفت و من را طرف راست خود قرار داد سپس دوباره به شهدا سلام کرد پس هر وقت سلام میکرد جواب سلامش را میدادند تا سه مرتبه این کار را تکرار شد سپس پدرم
سجده شکر کرد.
سیوطی نیز تصریح میکند که روایت فوق را
ابنجریر در
تهذیب الآثار،
ابنابیالدنیا در «
من عاش بعد الموت» و بیهقی در «
دلائل النبوه» آوردهاند:
«۳۹ واخرج ابنجریر فی تهذیب الآثار وابن ابیالدنیا فی کتاب من عاش بعد الموت والبیهقی فی الدلائل عن العطاف بن خالد قال حدثتنی خالتی قالت رکبت یوما الی
قبور الشهداء وکانت لا تزال تاتیهم قالت فنزلت عند
قبر حمزة رضی الله عنه فصلیت عنده وما فی الوادی داع ولا مجیب فلما فرغت من صلاتی قلت السلام علیکم فسمعت رد السلام علی یخرج من تحت الارض اعرفه کما اعرف ان الله خلقنی وکما اعرف اللیل والنهار فاقشعرت کل شعرة منی.»
از آنجایی که این بزرگان اهلسنت، روایت فوق را در کتابهای معتبرشان نقل کردهاند، روشن میشود که روایت از نظر آنها معتبر و قابل استدلال است. در نتیجه، از دیدگاه آیات و روایات، مردگان هم قدرت بر شنیدن دارد و هم میتوانند پاسخ بدهند.
مطلب دیگری که باید در این پژوهش مورد بررسی قرار گیرد، نقل ادله آگاهی مردگان به احوال زندگان و دیدن و شنیدن آنها است. این مطلب در آیات قرآن و روایات فراوان آمده است که در این قسمت به آن اشاره میکنیم.
در آیات قرآن و روایات مطالبی دال بر آگاهی مردگان به احوال زندگان و دیدن و شنیدن آنها آمده است.
«وَلَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَلا تَکُنْ فی مِرْیَةٍ مِنْ لِقائِهِ وَجَعَلْناهُ هُدیً لِبَنی اِسْرائیلَ؛
هرآینه به
موسی کتاب دادیم پس از دیدار کردن با او در تردید مباش. و آن کتاب را هدایت گر
بنیاسرائیل قرار دادیم.»
خداوند متعال وعده دیدار با حضرت موسی را به رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) داده است. مفسرین بزرگ اهلسنت میگویند این دیدار در دنیا بعد از رحلت حضرت موسی بوده است، پس حضرت موسی بعد از مردن حیات دارد که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با ایشان ملاقات میکند و صحبت میکند.
بخاری در صحیح خودش مینویسد این دیدار رسول خدا با حضرت موسی و نیز با حضرت عیسی (علیهمالسّلام) در شب معراج صورت گرفته است:
«۳۰۶۷ حدثنا محمد بن بَشَّارٍ حدثنا غُنْدَرٌ حدثنا شُعْبَةُ عن قَتَادَةَ وقال لی خَلِیفَةُ حدثنا یَزِیدُ بن زُرَیْعٍ حدثنا سَعِیدٌ عن قَتَادَةَ عن ابیالْعَالِیَةِ حدثنا بن عَمِّ نَبِیِّکُمْ یَعْنِی بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال رایت لَیْلَةَ اُسْرِیَ بِی مُوسَی رَجُلًا آدَمَ طُوَالًا جَعْدًا کَاَنَّهُ من رِجَالِ شَنُوءَةَ وَرَاَیْتُ عِیسَی رَجُلًا مَرْبُوعًا مَرْبُوعَ الْخَلْقِ الی الْحُمْرَةِ وَالْبَیَاضِ سَبِطَ الرَّاْسِ وَرَاَیْتُ مَالِکًا خَازِنَ النَّارِ وَالدَّجَّالَ فی آیَاتٍ اَرَاهُنَّ الله اِیَّاهُ (فلا تَکُنْ فی مِرْیَةٍ من لِقَائِهِ) قال اَنَسٌ وابو بَکْرَةَ عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تَحْرُسُ الْمَلَائِکَةُ الْمَدِینَةَ من الدَّجَّالِ.»
به نقل از ابنعباس از رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که فرمودند: در شب معراج موسی را دیدم که قدش بلند و سبزه مثل مردان
قبیله شنوءه بود و عیسی را دیدم که قد متناسب و سرخ و سفید بود و مالک خازن آتش و دجال را دیدم، درآیاتی که خداوند به پیامبرش نشان داد، پس از دیدار او در تردید مباش، انس و ابوبکره از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردند که فرشتهها مدینه را از شر
دجال محافظت میکنند.
مسلم نیشابوری نیز در صحیحش همین روایت را آورده است:
«۱۶۵ وحدثنا عبد بن حُمَیْدٍ اخبرنا یُونُسُ بن مُحَمَّدٍ حدثنا شَیْبَانُ بن عبدالرحمن عن قَتَادَةَ عن ابیالْعَالِیَةِ حدثنا بن عَمِّ نَبِیِّکُمْ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بن عَبَّاسٍ قال قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مَرَرْتُ لَیْلَةَ اُسْرِیَ بِی علی مُوسَی بن عِمْرَانَ (علیهالسّلام) رَجُلٌ آدَمُ طُوَالٌ جَعْدٌ کَاَنَّهُ من رِجَالِ شَنُوءَةَ وَرَاَیْتُ عِیسَی بن مَرْیَمَ مَرْبُوعَ الْخَلْقِ الی الْحُمْرَةِ وَالْبَیَاضِ سَبِطَ الرَّاْسِ وَاُرِیَ مَالِکًا خَازِنَ النَّارِ وَالدَّجَّالَ فی آیَاتٍ اَرَاهُنَّ الله اِیَّاهُ «فلا تَکُنْ فی مِرْیَةٍ من لِقَائِهِ» قال کان قَتَادَةُ یُفَسِّرُهَا اَنَّ نَبِیَّ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قد لَقِیَ مُوسَی (علیهالسّلام)»
به نقل از ابنعباس از رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که فرمودند: در شب معراج موسی را دیدم که قدش بلند و سبزه مثل مردان قبیله شنوءه بود و عیسی را دیدم که قد متناسب و سرخ و سفید بود و مالک خازن آتش و دجال را دیدم، درآیاتی که خداوند به پیامبرش نشان داد، پس از دیدار او در تردید مباش، (قتاده اینگونه این آیه را تفسیر میکرد که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با موسی ملاقات کرد)
معظم مفسرین نیز این آیه را اینگونه تفسیر کردهاند و ما با ذکر روایت
صحیح بخاری و
مسلم که از اصح الکتب نزد اهلسنت است، احتیاجی به ذکر بقیه کتب نمیبینیم.
«وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ اِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛
بگو: عمل کنید، که خدا و پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را خواهند دید و شما به نزد دانای نهان و آشکارا بازگردانده میشوید و او از اعمالتان آگاهتان خواهد کرد.»
در این
آیه خداوند متعال میفرماید: پیامبر و مؤمنین اعمال ما را میبینند واین نشان میدهد که پیامبر بعد از رحلتش حیات دارد که میتواند اعمال را ببیند. با رجوع به روایات این مطلب فوق روشن میشود که در ادامه به این روایات میپردازیم.
هیثمی از علمای بزرگ اهلسنت روایت عرضه شدن اعمال امت بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از وفات حضرت را آورده و میگوید که روایت صحیح است:
- باب ما یحصل لامته (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) من استغفاره بعد وفاته: «عن عبدالله بن مسعود عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال ان لله ملائکة سیاحین یبلغون عن امتی السلام قال وقال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حیاتی خیر لکم تحدثون وتحدث لکم ووفاتی خیر لکم تعرض علی اعمالکم فما رایت من خیر حمدت الله علیه وما رایت من شر استغفرت الله لکم.» رواه البزار ورجاله رجال الصحیح.
به نقل از
عبدالله بن مسعود به نقل از نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که فرمودند خداوند فرشتههائی دارد که سلام امت من را به من میرسانند و نیز فرمودند: زنده بودن من برای شما سود دارد با من حرف میزنید من هم با شما حرف میزنم و وفاتم نیز برای شما سود دارد کردار شما بر من عرضه میشود پس هر وقت کار خیری از شما ببینم خدا را شکر میکنم و هر وقت کار شر از شما دیدم برای شما
استغفار میکنم.
بزار این را روایت کرده و راویان روایت همه راویان صحیح بخاری هستند. (پس روایت صحیح است)
امام اهلسنت احمد بن حنبل در مسندش از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت آورده که اعمال مردم بر نزدیکانشان که از دنیا رفتهاند عرضه میشود:
«حدثنا عبداللَّهِ حدثنی ابیثنا عبدالرَّزَّاقِ ثنا سُفْیَانُ عَمَّنْ سمع اَنَسَ بن مَالِکٍ یقول قال النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ان اَعْمَالَکُمْ تُعْرَضُ علی اَقَارِبِکُمْ وَعَشَائِرِکُمْ مِنَ الاَمْوَاتِ فان کان خَیْراً اسْتَبْشَرُوا بِهِ وان کان غیر ذلک قالوا اللهم لاَ تُمِتْهُمْ حتی تَهْدِیَهُمْ کما هَدَیْتَنَا.»
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: اعمال شما بر نزدیکانتان که از دنیا رفتند عرضه میشود، اگر اعمال شما خیر باشد خوشحال میشوند، واگر اعمالتان خیر نبود، میگویند خدایا آنها را نمیران تا اینکه هدایتشان کنی همانگونه که ما را هدایت کردی.
دیگر بزرگان اهلسنت همین روایت را آوردند.
ابوداود در کتاب «
الزهد» روایت دیگری را با سندی که همه رجال آن موثق هستند نقل کرده و در آن تصریح شده است که اعمال بندگان بر عشیره و اقوام شان عرض میشود، آنها از اعمال صالح شاد و از اعمال زشت ناراحت میشوند:
«حدثنا ابو داود قال: نا مُوسَی بْنُ اِسْمَاعِیلَ، قَالَ: نا ابنالْمُبَارَکِ، قَالَ: انا صَفْوَانُ بْنُ عَمْرِو عَنْ عبدالرَّحْمَنِ بْنِ جُبَیْرِ بْنِ نُفَیْرٍ، قَالَ: قَالَ اَبُو الدَّرْدَاءِ: اَلا اِنَّ اَعْمَالَکُمْ تُعْرَضُ عَلَی عَشَائِرِکُمْ، فَمُسَاءُونَ وَمُسَرُّونَ، فَاَعُوذُ بِاللَّهِ اَنْ اَعْمَلَ عَمَلا یَخْزَی بِهِ عبداللَّهِ بْنُ رَوَاحَةَ و هو اخوه من امه.»
این روایت در کتاب «
المنامات» نیز آمده است:
حاکم در
مستدرک روایتی دیگری را نقل کرده که اعمال ما بر اهل
قبور عرضه میشود و در پایان به صحت روایت تصریح میکند:
اخبرنا ابو النضر الفقیه وابراهیم بن اسماعیل القارئ قالا ثنا عثمان بن سعید الدارمی ثنا یحیی بن صالح الوحاظی ثنا ابو اسماعیل السکونی قال سمعت مالک بن ادی یقول سمعت النعمان بن بشیر رضی الله عنهما یقول وهو علی المنبر سمعت رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یقول الا انه لم یبق من الدنیا الا مثل الذباب تمور فی جوها فالله الله فی اخوانکم من اهل
القبور فان اعمالکم تعرض علیهم. هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه.
نعمان بن بشیر میگوید: از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که فرمود: .... خدا را خدا را درباره اهل از برادرانتان؛ چرا که اعمال شما بر آنها عرضه میشود.
این روایت صحیح است ولی مسلم و بخاری آن را نیاوردهاند.
در روایات مطالبی دال بر آگاهی مردگان به احوال زندگان و دیدن و شنیدن آنها آمده است.
بخاری در سه جای صحیحش آورده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با کشتگان بدر سخن گفت و
عمر بن الخطاب به حضرت اعتراض کرد:
«حدثنی عبداللَّهِ بن مُحَمَّدٍ سمع رَوْحَ بن عُبَادَةَ حدثنا سَعِیدُ بن ابیعَرُوبَةَ عن قَتَادَةَ قال ذَکَرَ لنا اَنَسُ بن مَالِکٍ عن ابیطَلْحَةَ اَنَّ نَبِیَّ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اَمَرَ یوم بَدْرٍ بِاَرْبَعَةٍ وَعِشْرِینَ رَجُلًا من صَنَادِیدِ قُرَیْشٍ فَقُذِفُوا فی طَوِیٍّ من اَطْوَاءِ بَدْرٍ خَبِیثٍ مُخْبِثٍ وکان اذا ظَهَرَ علی قَوْمٍ اَقَامَ بِالْعَرْصَةِ ثَلَاثَ لَیَالٍ فلما کان بِبَدْرٍ الْیَوْمَ الثَّالِثَ اَمَرَ بِرَاحِلَتِهِ فَشُدَّ علیها رَحْلُهَا ثُمَّ مَشَی وَاتَّبَعَهُ اَصْحَابُهُ وَقَالُوا ما نُرَی یَنْطَلِقُ الا لِبَعْضِ حَاجَتِهِ حتی قام علی شَفَةِ الرَّکِیِّ فَجَعَلَ یُنَادِیهِمْ بِاَسْمَائِهِمْ وَاَسْمَاءِ آبَائِهِمْ یا فُلَانُ بن فُلَانٍ وَیَا فُلَانُ بن فُلَانٍ اَیَسُرُّکُمْ اَنَّکُمْ اَطَعْتُمْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فانا قد وَجَدْنَا ما وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا قال فقال عُمَرُ یا رسولالله ما تُکَلِّمُ من اَجْسَادٍ لَا اَرْوَاحَ لها فقال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بیده ما اَنْتُمْ بِاَسْمَعَ لِمَا اَقُولُ منهم قال قَتَادَةُ اَحْیَاهُمْ الله حتی اَسْمَعَهُمْ قَوْلَهُ تَوْبِیخًا وَتَصْغِیرًا ونقمة وَحَسْرَةً وَنَدَمًا.»
به نقل از
ابیطلحه، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور داد که بیست و چهار نفر از بزرگان قریش را درچالهای از چالههای بدر که خیلی کثیف و آلوده بود انداختند.... پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در کنار آن چاله ایستاد و آن کشتهها را با اسم خودشان و پدرانشان صدا زد.... ما آنچه که پروردگارمان وعده کرده بود را حق یافتیم آیا شما وعده پروردگارتان را حق یافتید پس عمر گفت ای فرستاده خدا چرا با جسدهائی حرف میزنی که
روح ندارند پس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جواب دادند: قسم به خدائی که جان من محمد در دست اوست شما شنوا به آنچه میگویم از آنها نیستید قتاده گفت خداوند آنها را زنده کرد تا قول پیامبر را بشنوند برای خوارکردن و توبیخ کردن و حسرت خوردن آنها بود.
مسلم نیشابوری در صحیح خود روایت حرف زدن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با کشتههای بدر و اعتراض عمر و جواب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که آنها شنواتر از شما هستند، را آورده است.
پس واضح است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با کشتگان بدر صحبت کرده و عمر اعتراض کرد و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جواب داد که آنها از شما شنواتر هستند، طبق این روایت ثابت میشود که مردگان میشنوند همانگونه که علمای اهلسنت به این روایت بر شنیدن مردگان استناد کردند.
حتی
ابن عبدالوهاب امام
وهابیت به این روایت و روایتهای دیگر بر شنیدن مردگان استدلال میکند:
اخرج احمد وغیره عن ابیسعید ان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال: ان المیت یعرف من یغسله ویحمله ومن یکفنه ومن یدلیه فی حفرته واخرج ابونعیم وغیره عن عمرو بن دینار قال: ما مِن میّت یموت الا روحه فی ید ملک الموت ینظر الی جسده، کیف یغسل، وکیف یکفن، وکیف یمشی به، ویقال له وهو علی سریره: اسمع ثناء الناس علیک واخرج ابنابیالدنیا معناه عن جماعة من التابعین بلفظ: بید ملک. بلا اضافة وللشیخین عن انس: ان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وقف علی قتلی بدر فقال: یا فلان بن فلان یا فلان بن فلان هل وجدتم ما وعد ربکم حقاً؟ فانی وجدت ما وعدنی ربی حقاً' فقال عمر: یا رسولالله، کیف تکلم اجساداً لا ارواح فیها؟ فقال: ما انتم باسمع لما اقول منهم، غیر انهم لا یستطیعون ان یردوا علی شیئاً.
احمد بن حنبل و دیگران از
ابیسعید خدری از رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردند که فرمود: مرده شخصی که او را
غسل میدهد و کسی که جنازه او را برمی دارد و کسی که او را
کفن میکند و کسی که بدن را در
قبر میگذارد، را میشناسد.
و ابونعیم و دیگران از
عمرو بن دینار نقل کردهاند که گفته: هر کس که بمیرد روحش در دست
فرشته مرگ است و به جسدش نگاه میکند، چگونه غسلش میدهند و چگونه کفنش میکنند و روی دوش میبرند و در حالی که در
تابوت است به او گفته میشود که: ثنای مردم را بر خودت بشنو.
و
ابنابیدنیا این روایت را به همین مضمون از جماعتی از تابعین با این لفظ نقل کرده است: بید ملک، بودن هیچ اضافهای.
مسلم و بخاری از انس نقل میکنند: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کنار کشتههای
بدر ایستاد پس فرمود: ای فلان بن فلان، ای فلان بن فلان آیا آنچه که خدا به شما وعده داده بود را حق یافتید؟ همانا که من آنچه را که خداوند به من وعده داده بود را حق یافتم، پس عمر گفت: ای رسولالله، چگونه با اجسادی حرف میزنی که روح در آنها نیست؟ پس پیامبر فرمود: شماها شنواتر از آنها به آنچه میگویم نیستید، غیر از اینکه آنها نمیتوانند پاسخ دهند.
علمای اهلسنت تصریح کردهاند که شنیدن و آگاهی، مخصوص کشتگان بدر نیست؛ بلکه شامل سایر مردگان نیز میشود.
تمیمی حنبلی بعد از نقل روایت نظر خودش را درباره تعمیم مفاد روایت این گونه مینویسد: وهو نص صحیح صریح فی سماع الموتی، ولم یذکر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی ذلک تخصیصاً.
روایات شنیدن کشتگان بدر بعد از مرگ روایت صریحی در اثبات شنیدن مردگان است و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شنیدن مردگان نفرموده که مختص به کشتگان بدر است.
جکنی شنقیطی نیز بعد از نقل روایت فوق مینویسد: وهو نص صحیح صریح فی سماع الموتی، ولم یذکر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فیه تخصیصًا.
او در جای دیگر بعد از نقل روایت قرع نعال که بعدا ذکر میکنیم، نیز بر شنیدن اموات تصریح کرده است: وهو نصّ صحیح صریح فی سماع الموتی، وظاهره العموم فی کل من دفن وتولّی عنه قومه، کما تری.
مسلم نیشابوری در صحیح خودش آورده است که مرده صدای
نعلین مردم را هنگام رفتنشان از کنار
قبر، میشنود:
«وحدثنا محمد بن مِنْهَالٍ الضَّرِیرُ حدثنا یَزِیدُ بن زُرَیْعٍ حدثنا سَعِیدُ بن ابیعَرُوبَةَ عن قَتَادَةَ عن اَنَسِ بن مَالِکٍ قال قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اِنَّ الْمَیِّتَ اذا وُضِعَ فی
قَبْرِهِ انه لَیَسْمَعُ خَفْقَ نِعَالِهِمْ اذا انْصَرَفُوا.»
به نقل از انس بن مالک از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که فرمود: وقتی که مرده را در
قبر میگذارند، مرده صدای نعلین مردم راهنگام رفتنشان از کنار
قبر را میشنود.
بخاری در صحیحش همین روایت را با تفصیل بیشتر آورده است: ۶۶ بَاب الْمَیِّتُ یَسْمَعُ خَفْقَ النِّعَالِ
و در جای دیگر مینویسد: «حدثنا عَیَّاشُ بن الْوَلِیدِ حدثنا عبدالاعلی حدثنا سَعِیدٌ عن قَتَادَةَ عن اَنَسِ بن مَالِکٍ رضی الله عنه اَنَّهُ حَدَّثَهُمْ اَنَّ رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال اِنَّ الْعَبْدَ اذا وُضِعَ فی
قَبْرِهِ وَتَوَلَّی عنه اَصْحَابُهُ وَاِنَّهُ لَیَسْمَعُ قَرْعَ نِعَالِهِمْ......»
حتی ابنتیمیه رئیس تفکر وهابیت به این روایت بر شنیدن مردگان استدلال میکند:
فان المیت یسمع النداء کما ثبت فی الصحیح عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انه قال (انه لیسمع قرع نعالهم، وانه قال (ما انتم باسمع لما اقول منهم) وانه امرنا بالسلام علی الموتی فقال: ما من رجل یمر
بقبر الرجل کان یعرفه فی الدنیا فیسلم علیه الا رد الله روحه حتی یرد (علیهالسّلام) (والله اعلم).
پس مرده صدا را میشنود همانگونه که در روایت صحیح از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): مرده صدای نعلین تشیع کندگان را میشنود....
و در جای دیگر میگوید: فلا ریب ان الموتی یسمعون خفق النعال کما ثبت عن رسولالله وما من رجل یمر
بقبر الرجل کان یعرفه فی الدنیا فیسلم علیه الا رد الله علیه روحه حتی یرد (علیهالسّلام) صح ذلک عن النبی الی غیر ذلک من الاحادیث.
بدون شک و تردید، مردگان صدای نعلین زندگان را میشنوند؛ چنانچه این مطلب در روایت رسول خدا ثابت شده است.... این روایت از رسول خدا صحیح است و روایات دیگر.
پس طبق روایات بخاری و مسلم که از صحیحترین کتابها بعد از قرآن نزد اهلسنت هست، ثابت میشود که مرده آهستهترین صداها را هم میشنود حتی صدای پای تشییع کنندگان.
زیارت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از مردگان و سلام کردن به آنها در
قبرستان یکی دیگر از ادله توانایی مردگان بر شنیدن است؛ به خصوص که در این روایات آمده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنها را با ضمیر مخاطب «کم» خطاب قرار داده است؛ و اگر آنها توانایی شنیدن نداشتند، چنین کاری
لغو و بیهوده بود:
«۲۴۹ حدثنا قُتَیْبَةُ بن سَعِیدٍ حدثنا عبدالعَزِیزِ یَعْنِی الدَّرَاوَرْدِیَّ ح وحدثنی اسحاق بن مُوسَی الْاَنْصَارِیُّ حدثنا مَعْنٌ حدثنا مَالِکٌ جمیعا عن الْعَلَاءِ بن عبدالرحمن عن ابیه عن ابیهُرَیْرَةَ اَنَّ رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خَرَجَ الی
الْمَقْبُرَةِ فقال السَّلَامُ عَلَیْکُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ وَاِنَّا ان شَاءَ الله بِکُمْ لَاحِقُونَ بِمِثْلِ حدیث اسماعیل بن جَعْفَرٍ غیر اَنَّ حَدِیثَ مَالِکٍ فَلَیُذَادَنَّ رِجَالٌ عن حَوْضِی.»
ابوهریره نقل میکند که رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خارج شد به سمت قبرستان پس فرمود: سلام بر شما اهل دیار مؤمنین و ما انشاء الله به شما ملحق میشویم، مثل حدیث
اسماعیل بن جعفر و حدیث مالک با این اضافه است که بعضی از اصحاب من
روز قیامت از کنار
حوض من رانده میشوند.
ابنتیمیه رهبر فکری وهابیت اعتراف میکند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور به سلام کردن به مردگان داده است:
وقد ثبت عنه فی الصحیحین من غیر وجه انه کان یامر بالسلام علی اهل
القبور ویقول (قولوا السلام علیکم اهل الدیار من المؤمنین والمسلمین وانا ان شاء الله بکم لاحقون ویرحم الله المستقدمین منا ومنکم والمستاخرین نسال الله لنا ولکم العافیة اللهم لا تحرمنا اجرهم ولا تفتنا بعدهم واغفر لنا ولهم، فهذا خطاب لهم وانما یخاطب من یسمع
و ثابت است روایت در
صحیح بخاری و
مسلم از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از طرق مختلف که دستور به سلام کردن بر مردگان داده است و میفرمود (بگویید سلام بر شماای اهل دیار مؤمنین و مسلمین و ما انشاء الله به شما ملحق میشویم و خداوند مستقدمین و مستاخرین از ما و شما را رحمت کند و از
خداوند برای ما و شما طلب عافیت داریم، خدایا ما از اجر و پاداششان محروم نکن و ما و آنها را ببخش. و این خطاب به مردگان است و فقط کسی که میشنود مورد خطاب قرار میگیرد.
احمد بن حنبل امام اهلسنت در مسند خود مینویسد که عایشه اعتقاد دارد که عمر از درون
قبر میبیند:
«۲۵۷۰۱ حدثنا عبداللَّهِ حدثنی ابیثنا حَمَّادُ بن اُسَامَةَ قال انا هِشَامٌ عن ابیه عن عَائِشَةَ قالت کنت اَدْخُلُ بیتی الذی دُفِنَ فیه رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وابی فاضع ثوبی فَاَقُولُ انما هو زوجی وابی فلما دُفِنَ عُمَرُ مَعَهُمْ فَوَاللَّهِ ما دَخَلْتُ اِلاَّ وانا مَشْدُودَةٌ عَلَیَّ ثیابی حَیَاءً من عُمَرَ.»
عایشه میگوید: داخل خانهام که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و پدرم در آن دفن بودند، میشدم و
حجاب خودم را میگذاشتم کنار و میگفتم که پدر و شوهرم فقط اینجا هستند، پس وقتی که عمر با آنها دفن شد، به خدا قسم دیگر وارد نشدم مگر اینکه لباسهایم را به خودم میپیچیدم به خاطر اینکه از عمر خجالت میکشیدم.
حاکم نیشابوری در مستدرک همین روایت را آورده و تصریح میکند که این روایت
صحیح است:
هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه. این حدیث صحیح است بر طبق شرایط صحت روایت در صحیح مسلم و صحیح بخاری و در کتابشان نیاوردهاند.
هیثمی نیز این روایت را ذکر میکند و مینویسد: تمام راویان آن از راوت صحیح بخاری هستند: رواه احمد ورجاله رجال الصحیح.
احمد بن حنبل این روایت را ذکر کرده و راویان این روایت، راویان صحیح بخاری است.
پس طبق این روایت نظر عایشه این است که عمری که مرده و دفن شده است از درون
قبر او را میبیند و عایشه مجبور میشود که با حجاب کنار
قبر برود.
مرده از درون
قبر به کسانی که در کنار
قبر وی به او سلام میکنند نگاه میکند و جواب سلامشان را میدهد:
«اخبرنا ابو عبدالله عبید بن محمد قراءة منی علیه سنة تسعین وثلاثمائة فی ربیع الاول قال املت علینا فاطمة بنت الریان المستملی فی دارها بمصر فی شوال سنة اثنتین واربعین وثلاث مئة قالت حدثنا الربیع بن سلیمان المؤذن صاحب الشافعی قال حدثنا بشر بن بکیر عن الاوزاعی عن عطاء عن عبید بن عمیر عن بن عباس قال قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ما من احد مر
بقبر اخیه المؤمن کان یعرفه فی الدنیا فسلم علیه الا عرفه ورد (علیهالسّلام).»
از ابنعباس به نقل از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): هر کسی که به
قبر برادر مؤمن خود بگذر که در دنیا او را میشناخت پس به اوسلام کند میت از درون
قبر او را میشناسد و جواب سلام او را میدهد.
بدرالدین عینی شارح صحیح بخاری مینویسد
سند روایت صحیح است:
وعند ابنعبدالبر، بسند صحیح: «ما من احد یمر
بقبر اخیه المؤمن کان یعرفه فی الدنیا فیسلم علیه الاَّ عرفه ورد (علیهالسّلام)». ولما اخرج الترمذی حدیث بریدة، قال: والعمل علی هذا عند اهل العلم: لا یرون بزیارة
القبور باسا. وهو قول ابنالمبارک والشافعی واحمد واسحاق.
و از ابنعبدالبر با سند صحیح روایت شده: هر کسی که به
قبر برادر
مؤمن خود بگذر که در دنیا او را میشناخت پس به او سلام کند
میت از درون
قبر او را میشناسد و جواب سلام او را میدهد، و
ترمذی وقتی که حدیث بریده را آورده گفته: اهل علم به این روایت عمل کردند: و علما
زیارت قبور را جایز میدانند، و این قول
ابنمبارک و
شافعی و احمد بن حنبل و اسحاق است.
ابنتیمیه میگوید که این روایت از پیامبر ثابت و صحیح است: کما ثبت عن رسولالله «وما من رجل یمر
بقبر الرجل کان یعرفه فی الدنیا فیسلم علیه الا رد الله علیه روحه حتی یرد (علیهالسّلام)» صح ذلک عن النبی الی غیر ذلک من الاحادیث.
روایت ثابت است از پیامبر هر کسی که به
قبر برادر مؤمن خود بگذر که در دنیا او را میشناخت پس به اوسلام کند میت از درون
قبر او را میشناسد و خدا روحش را برمی گرداند و جواب سلام او را میدهد و این روایت ثابت است از پیامبر و روایات دیگر هم وجود دارد.
حتی محمد بن عبدالوهاب امام وهابیت این روایت را آورده و مینویسد که عبدالحق روایت را تصحیح کرده است:
اخرج ابنعبدالبر عن ابنعباس قال: قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): 'ما من احد یمرّ
بقبر اخیه المؤمن - کان یعرفه فی الدنیا - فیسلم علیه، الا عرفه ورد (علیهالسّلام)' صححه عبدالحق، وفی الباب عن ابیهریرة وعائشة.
ابویعلی موصلی در کتابش آورده که پیامبر فرمود: در زمانی که
حضرت عیسی نازل میشود اگر کنار
قبر من بایستد و مرا بخواند و من جوابش را میدهم:
«حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ عِیسَی، حَدَّثَنَا ابنوَهْبٍ، عَنْ ابیصَخْرٍ، اَنَّ سَعِیدًا
الْمَقْبُرِیَّ اَخْبَرَهُ، اَنَّهُ سَمِعَ اَبَا هُرَیْرَةَ، یَقُولُ: سَمِعْتُ رسولالله (صلی الله علیه وسلم) یَقُولُ: " وَالَّذِی نَفْسُ ابیالْقَاسِمِ بِیَدِهِ، لَیَنْزِلَنَّ عِیسَی ابنمَرْیَمَ اِمَامًا مُقْسِطًا وَحَکَمًا عَدْلا، فَلَیَکْسِرَنَّ الصَّلِیبَ، وَلَیَقْتُلَنَّ الْخِنْزِیرَ، وَلَیُصْلِحَنَّ ذَاتَ الْبَیْنِ، وَلَیُذْهِبَنَّ الشَّحْنَاءَ، وَلَیُعْرَضَنَّ عَلَیْهِ الْمَالُ فَلا یَقْبَلُهُ، ثُمَّ لَئِنْ قَامَ عَلَی
قَبْرِی، فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ لاُجِیبَنَّهُ ".»
از رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند که فرمود: به تحقیق عیسی بن مریم نازل میشود و حال اینکه امامی عدات گستر و حاکمی عادل است، پس
صلیب را میشکند و گراز را میکشد، و اختلافات و کینه و دشمنی را از بین میبرد و اموال بر او عرضه میشود او قبول نمیکند، سپس وقتی که بر
قبر من بایستد و بگوید: ای محمد، من جواب او را خواهم داد.
سند حدیث
معتبر است، تمام راویان آن از روات بخاری و مسلم است، غیر از ابوصخر حمید که فقط از روات مسلم است و هر کس که از راویان مسلم و بخاری باشد در نزد
اهلسنت ثقه است؛ چرا که همه، روایات بخاری و مسلم را صحیح میدانند و شک در آن را جایز نمیدانند.
حسین سلم اسد در ذیل این روایت مینویسد: اسناده صحیح.
البانی این روایت را «روایت: ۲۷۳۳ (الصحیحة)» آورده است.
السلسلة الصحیحة المجلدات الکاملة طبق نرم افزار مکتبه شامله نیز این روایت را آورده و کلام البانی را درمورد روایت نقل میکند:
۲۷۳۳ - " والذی نفس ابیالقاسم بیده لینزلن عیسی ابنمریم اماما مقسطا و حکما عدلا، فلیکسرن الصلیب و لیقتلن الخنزیر و لیصلحن ذات البین و لیذهبن الشحناء و لیعرضن علیه المال فلا یقبله، ثم لئن قام علی
قبری فقال: یا محمد لاجبته". قال الالبانی فی " السلسلة الصحیحة " ۶، ۵۲۴: اخرجه ابویعلی فی " مسنده " (۴، ۱۵۵۲): حدثنا احمد بن عیسی اخبرنا ابنوهب عن ابیصخر ان سعید
المقبری اخبره انه سمع ابا هریرة یقول: سمعت رسولالله صلی الله علیه وسلم: فذکره. قلت: و هذا اسناد جید رجاله کلهم ثقات رجال الشیخین غیر ابیصخر - و هو حمید ابنزیاد الخراط - فمن رجال مسلم وحده، و قد تکلم فیه بعضهم، و صحح له ابنحبان و الحاکم و البوصیری، و مشاه المنذری،
بعد از نقل روایت گفته: و سند این روایت خوب است و همه راویانش ثقه هستند و راویان صحیح بخاری و مسلم هستند غیر از ابیصخر که از روات مسلم است و ابنحبان و بوصیری و مشاه المنذی او را توثیق کردند.
هیثمی همین روایت را آورده و مینویسد که راویان آن از راویان صحیح بخاری و مسلم هستند: رواه ابو یعلی ورجاله رجال الصحیح.
صالحی شامی روایتی آورده که پیامبر جواب سلام حضرت عیسی را میدهد و میگوید سند روایت صحیح است.
وروی محمد بن یحیی بن ابیعمر - برجال ثقات - عن ابیهریرة - رضی الله تعالی عنه - ان رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال: (ان عیسی ابنمریم یکون مارا بالمدینة حاجا او معتمرا ولئن سلم علی لاردن علیه).
پس این روایت دلالت میکند بر اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از جان دادن هم صدای دیگران را میشنوند و هم میتواند جواب دهد و اختصاصی به حضرت عیسی ندارد همانطور که سیره
صحابه و
تابعین این بود که میآمدند و به حضرت سلام میدادند همانند روایت ابوایوب انصاری که در اول بحث آوردیم و روایات فراوانی که این مطلب را تایید میکند.
واقدی از علمای بزرگ اهلسنت این روایت را در کتاب
مغازی آورده است:
ومر رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علی مصعب بن عمیر فوقف علیه، ودعا، وقرا: ' رجالٌ صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر وما بدلوا تبدیلاً '، اشهد ان هؤلاء شهداء عند الله یوم القیامة، فاتوهم وزوروهم وسلموا علیهم والذی نفسی بیده، لا یسلم علیهم احدٌ الی یوم القیامة الا ردوا علیه. وکان ابو سعید الخدری یقف علی
قبر حمزة فیدعو ویقول لمن معه: لا یسلم علیهم احدٌ الا ردوا (علیهالسّلام)، فلا تدعوا السلام علیهم وزیارتهم. وکان ابو سفیان مولی ابنابیاحمد یحدث انه کان یذهب مع محمد بن مسلمة وسلمة بن سلامة بن وقش فی الاشهر الی احد، فیسلمان علی
قبر وکانت ام سلمة زوج النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تذهب فتسلم علیهم فی کل شهرٍ فتظل یومها، فجاءت یوماً ومعها غلامها نبهان، فلم یسلم فقالت: ای لکع، الا تسلم علیهم؟ والله لا یسلم علیهم احدٌ الا ردوا الی یوم القیامة. وکان ابو هریرة یکثر الاختلاف الیهم. وکان عبدالله بن عمر اذا رکب الی الغابة فبلغ ذباب، عدل الی
قبور الشهداء فسلم علیهم، ثم رجع الی ذباب حتی استقبل الطریق طریق الغابة ویکره ان یتخذهم طریقاً، ثم یعارض الطریق حتی یرجع الی طریقه الاولی. وکانت فاطمة الخزاعیة قد ادرکت تقول: رایتنی وغابت الشمس
بقبور الشهداء ومعی اختٌ لی، فقلت لها: تعالی، نسلم علی
قبر حمزة وننصرف. قالت: نعم. فوقفنا علی
قبره فقلنا: السلام علیک یا عم رسولالله. فسمعنا کلاماً رد علینا: وعلیکما السلام ورحمة الله.
رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر
مصعب بن عمیر پس ایستاد و دعا کرد و این
آیه را خواند: از مؤمنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند. بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم به راهند و هیچ پیمان خود دگرگون نکردهاند،
سپس فرمودند: نزد قبورشان بیایید و آنها را زیارت کنید و بر آنها سلام کنید، قسم به خدائی که جان من در دست قدرت اوست، کسی بر آنها سلام نمیکند تا روز قیامت مگر اینکه جواب سلام او را میدهند، ....
این روایت، ثابت میکند که تعداد زیادی از صحابه و بزرگان اهلسنت به زیارت
قبر شهدای احد رفته، و سلام کرده و جواب سلام نیز گرفتهاند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
ابوسعید خدری؛
ابوسفیان مولی ابنابیاحمد؛
محمد بن مسلمه؛
سلمة بن سلامة بن وقش؛ امالمؤمنین
امسلمه زوج النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)؛
ابوهریره؛
عبدالله بن عمرو؛
فاطمه خزاعیهمحمد بن عبدالوهاب امام وهابیت میگوید حاکم نیشابوری روایت را صحیح میداند:
وللحاکم وصححه عن عبدالله بن ابیفروة ان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زار
قبور الشهداء باحد، فقال: ' اللهم ان عبدک ونبیک یشهد ان هؤلاء شهداء، وان من زارهم او سلم علیهم الی یوم القیامة ردوا علیه.
وحاکم تصحیح کرده از
عبدالله بن ابیفروه اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
قبرهای شهدای احد را زیارت کرده و فرموده: خدایا شاهد باش که بنده تو و پیامبر تو شهادت میدهد که اینها
شهید هستند و هرکس که به زیارت آنان بیاید و به آنان سلام کند جواب او را میدهند تا روز قیامت.
علامه اهلسنت
آلوسی میگوید روایت صحیح است: وبما رواه البیهقی والحاکم وصححه وغیرهما عن ابیهریرة ان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وقف علی مصعب بن عمیر وعلی اصحابه حین رجع من احد فقال: اشهد انکم احیاء عند الله تعالی فزوروهم وسلموا علیهم فوالذی نفسی بیده لا یسلم علیهم احد الا ردوا علیه الی یوم القیامة وبما اخرج ابنعبدالبر وقال عبدالحق الاشبیلی اسناده صحیح.
ابنحجر عسقلانی در کتاب
تخلیص الحبیر در این باره مینویسد:
الطَّبَرَانِیُّ عن ابیاُمَامَةَ اذَا انا مِتُّ فَاصْنَعُوا بِی کما اَمَرَنَا رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اَنْ نَصْنَعَ بِمَوْتَانَا اَمَرَنَا رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فقال اذَا مَاتَ اَحَدٌ من اخْوَانِکُمْ فَسَوَّیْتُمْ التُّرَابَ علی
قَبْرِهِ فَلْیَقُمْ احدکم علی رَاْسِ
قَبْرِهِ ثُمَّ لْیَقُلْ یا فُلَانُ بن فُلَانَةَ فانه یَسْمَعُهُ وَلَا یُجِیبُ ثُمَّ یقول یا فُلَانُ بن فُلَانَةَ فانه یَسْتَوِی قَاعِدًا ثُمَّ یقول یا فُلَانُ بن فُلَانَةَ فانه یقول اَرْشِدْنَا یَرْحَمْکَ اللَّهُ وَلَکِنْ لَا تَشْعُرُونَ فَلْیَقُلْ اُذْکُرْ ما خَرَجْت علیه من الدُّنْیَا شَهَادَةَ اَنْ لَا الَهَ الَّا اللَّهُ وَاَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَاَنَّک رَضِیت بِاَللَّهِ رَبًّا وَبِالْاِسْلَامِ دِینًا وَبِمُحَمَّدٍ نَبِیًّا وَبِالْقُرْآنِ امَامًا فان مُنْکَرًا وَنَکِیرًا یَاْخُذُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِیَدِ صَاحِبِهِ وَیَقُولُ انْطَلِقْ بِنَا ما یُقْعِدُنَا عِنْدَ من لُقِّنَ حُجَّتُهُ قال فقال رَجُلٌ یا رسولالله فَاِنْ لم یَعْرِفْ اُمَّهُ قال یَنْسُبُهُ الَی اُمِّهِ حَوَّاءَ یا فُلَانُ بن حَوَّاءَ. وَاِسْنَادُهُ صَالِحٌ وقد قَوَّاهُ الضِّیَاءُ فی اَحْکَامِهِ وَاَخْرَجَهُ عبدالعَزِیزِ فی الشَّافِی.
سعید بن عبدالله اودی ابا امامه را در هنگام جان دادن دیدم که میگفت اگر جان دادم همان کاری را انجام دهید که رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است برای مردگانتان انجام دهید، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور داد که اگر کسی از شما از دنیا رفت و او را
دفن کردید و خاک روی او ریختید یکی بر سر قبرش بایستد و بگوید ای فلانی فرزند فلان زن پس آن مرده میشنود ولی جواب نمیدهد سپس میگویدای فلانی فرزند فلان زن پس آن مرده مینشیند و میگوید من را ارشاد کن خدا رحمتت کند ولی شما نمیشنوید پس ذکر کنید عقیدهای که در دنیا داشتی از شهادت لا اِلَهَ اِلا اللَّهُ وَاَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ والله را به عنوان
رب قبول داری و
اسلام را به عنوان
دین و محمد را به عنوان پیامبر و
قرآن را به عنوان امام قبول دارم و پس
نکیر و منکر دست همدیگر را میگیرند و میگویند برویم و نمینشینیم نزد کسی که حجتش را تلقین شده است و خدا حجت او میشود، شخصی سؤال کردای رسول خدا اگر مادر میت را ندانیم کیست چه بگوییم فرمود: نسبتش دهید به
حوا و گفته شودای فلانی فرزند حوا.
سند این روایت صالح است و
ضیاء المقدسی این روایت را در کتاب احکامش تقویت کرده و عبدالعزیز آن را در شافی آورده است.
شوکانی نیز همین روایت و کلام ابنحجر را نقل کرده است: قال الْحَافِظُ فی التَّلْخِیصِ وَاِسْنَادُهُ صَالِحٌ.
ابنجوزی مینویسد که ابنحجر گفته است: سند روایت صالح است و ضیاء این روایت را تقویت کرده است:
الاول الحافظ ابنحجر رحمه الله تعالی ذکر فی التخلیص (۱ ۱۳۵ - ۱۳۶) حدیث ابیامامة المرفوع فی تلقین المیت علی
القبر بعد دفنه فقال اسناده صالح وقد قواه الضیاء فی احکام.
اول حافظ ابنحجر ره در کتاب تلخیص ذکر کرده است که حدیث ابا امامه که
مرفوع است در
تلقین میت بعد از دفن پس ابنحجر گفت سند روایت صالح و درست است و ضیاء در کتاب احکام این روایت را تقویت کرده است.
صنعانی مینویسد: قال المصنف اسناده صالح.
انصاری شافعی بعد از ذکر
روایت مینویسد که سند آن هیچ مشکلی ندارد و
حافظ ابومنصور آن را در
جامع الدعاء الصحیح آورده است و امام احمد تلقین میت را جایز میداند:
اسناده لا اعلم به باسًا (۱۷۲۰)، وذکره الحافظ ابو منصور فی (جامع الدعاء الصحیح)، وزاد بعد قوله: (قد لقن حجته): (ویکون اللهحجته) (۱۷۲۱) دونهما). قال: وقد ارخص الامام احمد بن حنبل فی تلقین المیت، واعجبه ذلک (۱۷۲۲).
ملا علی قاری مینویسد که ابنحجر میگوید: در این روایت اشارهای به تلقین میت بعد از تمام شدن دفن و کیفیت آن مشهور است و تلقین میت سنت است بر آنچه مورد اعتماد است نزد اهلسنت خلاف کسانی که آن را بدعت دانستهاند و حدیث صریحی در جواز تلقین میت هست که به آن عمل میشود در مستحبات اتفاق دارند، بلکه این حدیث تقویت میشود بوسیله شواهدی و تا حد درجه
حسن میرسد:
وقال ابنحجر: وفیه ایماء الی تلقین المیت بعد تمام دفنه وکیفیته مشهورة وهو سنة علی المعتمد من مذهبنا خلافاً لمن زعم انه بدعة کیف وفیه حدیث صریح یعمل به فی الفضائل اتفاقاً، بل اعتضد بشواهد یرتقی بها الی درجة الحسن.
امام اهلسنت
نووی مینویسد که جماعت زیادی از علماء قائل به استحباب تلقین میت بعد از
دفن هستند:
۴۷۰ وروینا فی سنن البیهقی باسناد حسن ان ابنعمر استحب ان یقرا علی
القبر بعد الدفن اول سورة البقرة وخاتمتها فصل واما تلقین المیت بعد الدفن فقد قال جماعة کثیرون من اصحابنا باستحبابه وممن نص علی استحبابه القاضی حسین فی تعلیقه وصاحبه ابو سعد المتولی فی کتابه التتمة والشیخ الامام الزاهد ابو الفتح نصر بن ابراهیم بن نصر المقدسی والامام ابو القاسم الرافعی وغیرهم ونقله القاضی حسین عن الاصحاب واما لفظه فقال الشیخ نصر اذا فرغ من دفنه یقف عند راسه ویقول یا فلان بن فلان اذکر العهد الذی خرجت علیه من الدنیا شهادة ان لا اله الا الله وحده لا شریک له وان محمد عبده ورسوله وان الساعة آتیة لا ریب فیها وان الله ببعث من فی
القبور قل رضیت بالله ربا وبالاسلام دینا وبمحمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نبیا وبالکعبة قبلة وبالقرآن اماما وبالمسلمین اخوانا ربی الله لا اله الا هو وهو رب العرش العظیم هذا لفظ الشیخ نصر المقدسی فی کتابه التهذیب ولفظ الباقین بنحوه وفی لفظ بعضهم نقص عنه ثم منهم من یقول یا عبدالله بن امة الله ومنهم من یقول یا عبدالله بن حواء ومنهم من یقول یا فلان باسمه ابنامة الله او یا فلان بن حواء....
و در
سنن بیهقی با سند حسن از ابنعمر روایت شده است که خواندن اول و آخر
سوره بقره بر
قبر مستحب است، فصل: جماعت زیادی از علماء قائل به استحباب تلقین میت بعد از دفن هستند، از کسانی که قائل به استحباب شدند: قاضی حسین در تعلیقش و
ابوسعید متولی در کتاب تتمه و شیخ و امام زاهد
نصر بن ابراهیم بن نصر مقدسی و امام ابوالقاسم رافعی و دیگر علما...
اشبیلی همین روایت را آورده و باب خاصی برای تلقین میت بعد از دفن دارد: الباب السابع تلقین المیت بعد الدفن والدعاء له وقراءة القرآن عنده وذکر محاسنه والسکوت عن مساوئه.
بهاءالدین جندی بعد از ذکر روایتی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مینویسد به حکم این روایت تلقین میت در
قبر واجب است:
ومن غریب ما اورده عنهانی مولی عثمان بن عفان بسند متصل انه قال قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ان
القبر اول منزل من منازل الآخرة فمن نجا منه فما بعده ایسر منه ومن لم ینج فما بعده اشر قال وکان (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اذا فرغ من دفن المیت قال استغفروا لصاحبکم واسالوا الله تعالی له التثبیت فانه الآن یسال قال وفی هذا الحدیث دلیل علی وجوب تلقین المیت اذا الحد بالشهادتین.
ابنتیمیه رهبر فکری وهابیت میگوید تلقین میت جایز است: وسئل «هل یشرع تلقین المیت الکبیر والصغیر او لا»
فاجاب واما تلقین المیت فقد ذکره طائفة من الخراسانیین من اصحاب الشافعی واستحسنوه ایضا ذکره المتولی والرافعی وغیرهما واما الشافعی نفسه فلم ینقل عنه فیه شیء ومن الصحابة من کان یفعله کابی امامة الباهلی وواثلة بن الاسقع وغیرهما من الصحابة ومن اصحاب احمد من استحبه والتحقیق انه جائز ولیس بسنة راتبة والله اعلم.
سؤال «آیا تلقین میت بزرگ و کوچک جایز است یا نه؟» جواب:
تلقین میت را گروهی از خراسانیها و
اصحاب شافی ذکر کردند و آن را حسن دانستند و همچنین متولی و رافعی و دیگران ذکر کردند ولی از شافعی چیزی در این باره ذکر نشده است و بعضی از صحابه تلقین را انجام میدادند مثل
اباامامه و
واثبه بن الاسقع و دیگر صحابه و اصحاب احمد بن حنبل تلقین را حسن دانستهاند و قول تحقیق شده این است که تلقین میت جایز است و سنت نیست و الله اعلم.
زرعی دمشقی مینویسد: عمل مسلمانان از قدیم تا الآن این بوده که مرده را تلقین میکردند و اگر مرده نمیشنید این کار عبث و بی فایده بود و از امام احمد درمورد تلقین میت در
قبر سؤال شد گفت حسن است و بر عمل مسلمانان بر آن استدلال کرد:
فصل ویدل علی هذا ایضا ما جری علیه عمل الناس قدیما والی الآن من تلقین المیت فی
قبره ولولا انه یسمع ذلک وینتفع به لم یکن فیه فائدة وکان عبثا وقد سئل عنه الامام احمد رحمه الله فاستحسنه واحتج علیه بالعمل.
حدادی عبادی مینویسد: تلقین میت در
قبر نزد اهلسنت جایز است: وَاَمَّا تَلْقِینُ الْمَیِّتِ فِی
الْقَبْرِ فَمَشْرُوعٌ عِنْدَ اَهْلِ السُّنَّةِ لِاَنَّ اللَّهَ تَعَالَی یُحْیِیه فِی
الْقَبْرِ وَصُورَتُهُ اَنْ یُقَالَ یَا فُلَانُ بْنَ فُلَانٍ اَوْ یَا عبداللَّهِ بْنَ عبداللَّهِ اُذْکُرْ دِینَک الَّذِی کُنْت عَلَیْهِ وَقَدْ رَضِیت بِاَللَّهِ رَبًّا وَبِالْاِسْلَامِ دِینًا وَبِمُحَمَّدٍ نَبِیًّا.
شنقیطی مینویسد:
ابنقیم برای جواز تلقین میت در
قبر ادلهای آورده است، که از آن ادله، حسن دانستن امام احمد و عمل مسلمانان که در همه زمانها بوده و متصل به زمان پیامبر است بدون انکار کسی از مسلمانان.
وقد رایت ابنالقیم استدلّ له بادلّة، منها: ان الامام احمد رحمه اللَّه سئل عنه فاستحسنه. واحتجّ علیه بالعمل. ومنها: ان عمل المسلمین اتّصل به فی سائر الامصار والاعصار من غیر انکار.
این قسمت نوشتار را به نقل ادله حیات پس از مرگ قرار میدهیم. بررسی این ادله از آن جهت اهمیت دارد که وقتی حیات پس از مرگ ثابت شود، دیگر لفظ «میت» که وهابیون روی آن تکیه فراوان داشتند از کار افتاده و شنیدن مردگان بعد از مرگ با همین استدلال ممکن میشود.
ابنقتیبه میگوید: وهذه اشیاء مشهورة کانها عیان فاذا جاز ان یکون هؤلاء الشهداء احیاء عند ربهم یرزقون وجاز ان یکونوا فرحین ومستبشرین فلم لا یجوز ان یکون اعداؤهم الذین حاربوهم وقتلوهم احیاء فی النار یعذبون واذا جاز ان یکونوا احیاء فلم لا یجوز ان یکونوا یسمعون وقد اخبرنا رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وقوله الحق.
سالم بودن اجساد شهدا و حیاتشان اینقدر مشهور است که گویا آشکار و ثابت است، پس اگر ثابت باشد که شهدا زنده هستند و نزد پروردگارشان روزی میخورند و خوشحال و مستبشر هستند؛ پس چرا جایز نباشد که دشمنان آنها که با آنها جنگیدند و آنها را کشتند در آتش
جهنم زنده باشند و
عذاب شوند و اگر جایز باشد که زنده باشد چرا جایز نباشد که بشنوند و حال این است که رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدن آنها را به ما خبر داده است و حق فرمایش حضرت است.
بنابراین، اگر ثابت شود کسی بعد از
مرگ زنده شده است، دیگر نمیتوان به صورت
مطلق حکم به عدم سماع وی کرد. ادله حیات پس از مرگ را از نظر
قرآن و روایات بررسی میکنیم:
آیات متعددی از قرآن کریم، بر حیات پس از مرگ دلالت دارند:
خداوند متعال در قرآن کریم تصریح میکند که شهداء زنده و در نزد او متنعم هستند.
«وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون• فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ اَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُون• یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَة مِّنَ اللَّهِ وَفَضْل وَاَنَّ اللَّهَ لاَ یُضِیعُ اَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ؛
هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار، بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوستهاند شادی میکنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین میشوند. بر نعمت و فضل خدا و اینکه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمیگرداند، شادی میکنند.»
در این آیات، بهرهمندی شهیدان از نعمتهای الهی و خوشنودی از آنچه به دست آوردهاند دلیل بر حیات و زندگی مجدّد آنان است.
احمد بن حنبل امام اهلسنت میگوید که شهداء زنده هستند: الشهداء احیاء یرزقون ویقول ان الشهداء بعد القتل باقون یاکلون ارزاقهم. شهداء زندهاند و روزی داده میشوند. شهداء بعد از کشته شدن باقی هستند روزی خود را میخورند.
ابویعلی حنبلی در کتاب «
طبقات الحنابله»، نیز عقیده احمد بن حنبل را بازگو میکند: ویقول ان الشهداء بعد القتل باقون یاکلون ارزاقهم وکان یقول ان الانبیاء احیاء فی قبورهم یصلون وان المیت یعلم بزائره یوم الجمعة بعد طلوع الفجر وقبل طلوع الشمس.
احمد بن حنبل میگوید: شهیدان بعد شهادت حیات دارند و روزی میخورند و نیز میگفت که انبیاء در قبرهایشان زنده هستند و نماز میخوانند و مرده از زائر قبرش در وقت
طلوع فجر روز
جمعه قبل از
طلوع خورشید آگاهی دارد.
قرطبی امام اهلسنت بعد از نقل
شان نزول آیه مینویسد: بیشتر علماء بر این عقیده هستند که شهداء زنده هستند: فالذی علیه المعظم هو ما ذکرناه وان حیاة الشهداء محققة.
آن مطلبی که معظم علماء به آن معتقد هستند این است که ما ذکر کردیم به این که زنده بودن شهدا ثابت شده است.
نووی از بزرگان اهلسنت و شارح صحیح مسلم این آیه را دلیل بر حیات مردگان میآورد: لقول الله تعالی فی الشهداء احیاء عند ربهم یرزقون والاحادیث السابقة ان ارواح الشهداء تاکل من ثمار الجنة.
قول خداوند متعال درمورد شهدا که زنده هستند و نزد پروردگارشان روزی میخورند و روایات گذشته که ثابت میکند ارواح شهدا از میوههای بهشتی میخورند.
فخررازی از بزرگان اهلسنت در ذیل این آیه روایات مختلفی را مطرح میکند که دلالت بر زنده شدن دوباره شهدا بعد از مردن دارد و سپس این روایات را متواتر میداند:
وسئل ابنمسعود رضی الله عنه عن هذه الآیة، فقال: سالنا عنها فقیل لنا ان الشهداء علی نهر بباب الجنة فی قبة خضراء، وفی روایة فی روضة خضراء، وعن جابر بن عبدالله قال: قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «الا ابشرک ان اباک حیث اصیب باحد احیاه الله ثم قال: ما ترید یا عبدالله بن عمرو ان فعل بک فقال یا رب احب ان تردنی الی الدنیا فاقتل فیها مرة اخری» والروایات فی هذا الباب کانها بلغت حد التواتر، فکیف یمکن انکارها.
و از
ابنمسعود در مورد این آیه سؤال شد، جواب داد: ما در مورد این آیه سؤال کردیم گفتند شهیدان بر رودی کنار در
بهشت در گنبد سبزی هستند، و در روایتی دیگر گفته در باغی سرسبز هستند، و به نقل از
جابر بن عبدالله که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به پسر عبدالله بن عمرو فرمودند: بشارت بدهم به تو که پدرت وقتی در
احد شهید شد خدا او را زنده کرد سپس فرمود: خدا به عبدالله بن عمرو فرمود که چه میخواهی؟ گفت خدایا دست دارم که مرا به دنیا برگردانی تا بار دیگر کشته شوم، و روایات این بابکه شهدا حیات دارند به حد
تواتر رسیده است پس چگونه میشود آن را منکر شد؟
علامه اهلسنت آلوسی مینویسد: حیات برزخی انبیاء برتر از حیات شهداء است که خداوند درمورد آنها فرموده: بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند، و این مطلب با احادیث صحیح ثابت است.
اما حیاة الانبیاء علیهم الصلاة والسلام الحیاة البرزخیة التی هی فوق حیاة الشهداء الذین قال الله تعالی فیهم بَل احیَاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ فامر ثابت بالاحادیث الصحیحة.
سبکی میگوید: حیات انبیاء و شهدا مثل حیاتشان در دنیا است:
قال الحلبی المتوفی ۱۰۴۴: وروی ابو یعلی عن ابیهریرة رضی الله تعالی عنه لَیَنْزِلَنَّ عیسی بن مریم (علیهالسّلام) ثم ان قام علی
قبری وقال یا محمد لاجبته ومن ثم قال الامام السبکی حیاة الانبیاء والشهداء کحیاتهم فی الدنیا ویشهد له صلاة موسی (علیهالسّلام) فی
قبره فان الصلاة تستدعی جسدا حیا وکذا الصفات المذکورة فی الانبیاء لیلة الاسراء کلها صفات الاجسام
ابنتیمیه رهبر فکری وهابیت میگوید حیات بعد از مرگ مختص به شهیدان نیست و شامل دیگران مردگان هم میشود:
واما ما اخبر الله به من حیاة الشهید ورزقه وما جاء فی الحدیث الصحیح من دخول ارواحهم الجنة فذهب طوائف الی ان ذلک مختص بهم دون الصدیقین وغیرهم والصحیح الذی علیه الائمة وجماهیر اهل السنة ان الحیاة والرزق ودخول الارواح الجنة لیس مختصا بالشهید کما دلت علی ذلک النصوص الثابتة ویختص الشهید بالذکر لکون الظان یظن انه یموت فینکل عن الجهاد فاخبر بذلک لیزول المانع من الاقدام علی الجهاد والشهادة.
واما خبر دادن خداوند متعال به حیات شهید و روزی خوردنش وآنچه که در روایت صحیح آمده است که ارواح شهداء داخل در
بهشت میشوند، گروهی گفتند که این حیات مختص شهداء است و شامل صدیقین و دیگران نمیشود، ولی قول صحیحی که ائمه و علمای اهلسنت بر آن هستند، این است که حیات و روزی و داخل شدن ارواح به بهشت مختص به شهداء نیست، همانگونه که نصوص ثابت بر آن دلالت میکند و اختصاص شهید به ذکر کردنش در قرآن برای این است که کسی فکر نکند که شهید میمیرد و از جهاد کردن امتناع کنند و خبر دادن به حیات شهداء برای از بین بردن مانع جهاد و شهادت است.
قسمتی از سخنان علمای اهلسنت را بر این که حیات مخصوص شهداء و یا تنها کشتگان بدر نیست، در ذیل روایت سخن گفتن رسول خدا با کشتگان بدر، ذکر کردیم. و آن سخنان نیز بهترین دلیل بر این است که حیات پس از مرگ مخصوص شهیدان نیست.
حبیب نجّار در میان افراد قبیله و خویشاوندانش از
شرایع آسمانی تبلیغ و دفاع میکرد، و در این راه آزار و اذیّت فراوانی را به جان خرید، تا سرانجام بدست همان افراد به
شهادت رسید. حال بعد از شهادتش بلافاصله به او گفته شد وارد بهشت شوید.
قرآن کریم این مطلب را در آیه ذیل بازگو میکند: «قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ؛ گفته شد وارد بهشت شوید.»
از این جا به بعد آیه کریمه گفتههای این مجاهد را بیان کرده که درباره قومش با خداوند در میان گذاشته است. او بعد از این که در بهشت قبرش قرار گرفت گفت:
«قَالَ یَــالَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ؛
ای کاش، قوم من میدانستند، که پروردگارم چگونه مرا آمرزید و در زمره گرامیشدگان درآورد.»
بزرگان اهلسنت گفتهاند که حبیب نجار هم در حال حیات، هم بعد از شهادت، قبیله خود را نصیحت کرده است. نصیحت قبل از حیات او را آیه قبل این گونه گزارش کرده است:
وَ جاءَ مِنْ اَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعی قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ اَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ وَ ما لِیَ لا اَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ اَ اَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً اِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً وَ لا یُنْقِذُونِ اِنِّی اِذاً لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ اِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ.
علمای اهلسنت گفتهاند که حبیب نجار (حی یرزق)؛ یعنی زنده است و روزی میخورد:
طبری از بزرگان اهلسنت مینویسد که حبیب نجار زنده است و روزی میخورد:
ذلک حدثنا بن حمید قال ثنا سلمة قال ثنی بن اسحاق عن بعض اصحابه ان عبدالله بن مسعود کان یقول قال الله له ادخل الجنة فدخلها حیا یرزق فیها قد اذهب الله عنه سقم الدنیا وحزنها ونصبها فلما افضی الی رحمة الله وجنته وکرامته قال یا لیت قومی یعلمون بما غفر ربی وجعلنی من المکرمین.
ابنمسعود میگوید: خداوند به حبیب نجار فرمود: وارد بهشت شوید؛ پس او وارد بهشت شد در حالی زنده است و به او روزی داده میشود، خداوند بیماری دنیوی و حزن را از وی برداشته است. هنگامی که خداوند او را به سوی رحمت خودش بر و در بهشت و رحمتش جای داد گفت: ای کاش قوم من میدانستند که خداوند مرا بخشیده و از جمله بندگان گرامی داشته خود قرار داده است.
این روایت را دیگر بزرگان اهلسنت نیز نقل کردهاند.
قرطبی امام اهلسنت درکتاب
الجامع لاحکام القرآن مینویسد که حبیب نجار زنده است و روزی داده میشود و بعد از مردن هم قوم خود را نصیحت کرد و سابقون امتها سه نفر هستند که حتی یک لحظه به خدا کافر نشدند:
علی بن ابیطالب که افضل آنهاست و
مؤمن آل فرعون وصاحب یس (حبیب نجار) اینان صدیقین هستند:
قلت: والظاهر من الآیة انه لما قتل قیل له ادخل الجنة قال قتادة: ادخله الله الجنة وهو فیها حی یرزق اراد قوله تعالی: ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون علی ما تقدم فی (آل عمران) بیانه والله اعلم قوله تعالی: (قال یا لیت قومی یعلمون) مرتب علی تقدیر سؤال سائل عما وجد من قوله عند الفوز العظیم الذی هو (بما غفر لی ربی وجعلنی من المکرمین) وقریء من المکرمین وفی معنی تمنیه قولان: احدهما انه تمنی ان یعلموا بحاله لیعلموا حسن مآله وحمید عاقبته الثانی تمنی ذلک لیؤمنوا مثل ایمانه فیصیروا الی مثل حاله.... . وقال بن ابیلیلی: سباق الامم ثلاثة لم یکفروا بالله طرفة عین: علی بن ابیطالب وهو افضلهم ومؤمن آل فرعون وصاحب یس فهم الصدیقون.
و از ظاهر این آیه به دست میآید که وقتی حبیب نجار کشته شد به او گفته شد وارد بهشت شوید، قتاده میگوید: خداوند او را وارد بهشت کرد و او در بهشت زنده و متنعم است، مرادش فرمایش خداوند است که فرمود: (هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار، بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند) که در
سوره آلعمران ذکرش گذشت، و خداوند اعلم است به آن، گفت: ای کاش، قوم من میدانستند، در اینجا سؤال، سؤالکنندهای در تقدیر است که درمورد گفته او هنگام رستگاریش است (که پروردگارم چگونه مرا آمرزید و در زمره گرامیشدگان درآورد). و از گرامی شدگان شمرده شده است و در مراد از آرزویش دو قول است: قول اول این است که آرزو کرد که قومش از حالش آگاه شوند تا اینکه حسن عاقبتش را بدانند، قول دوم: آن آرزو را کرد تا از حالش آگاه شوند و تا اینکه قومش به آنچه که ایمان آورده بود ایمان بیاورند و عاقبت بخیر شوند.
به شهادت آیاتی از قرآن کریم، کفار پس از مرگ زنده و از
عذاب الهی در امان نخواهند بود.
«وَحَاقَ بِـَالِ فِرْعَوْنَ سُوءُ
الْعَذَابِ النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَعَشِیًّا وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ اَدْخِلُواْ ءَالَ فِرْعَوْنَ اَشَدَّ
الْعَذَابِ؛
(و فرعونیان را
عذاب سخت فرو گرفت، هر صبح و شام بر آتش عرضه میشوند، و روزی که رستاخیز برپا شود) فریاد میرسد که (فرعونیان را در سختترین) انواع (
عذاب در آورید).»
عذاب این گروه از کافران به دو بخش و زمان مستقل تقسیم شده است:
بخش اوّل بعد از مردن و قبل از روز قیامت، که میفرماید: صبح و شام بر آتش عرضه میشوند.
بخش دوم روز قیامت است که شدیدترین
عذابها در انتظار آنهاست؛ پس آنها بعد از مردن حیات دارند که
عذاب میشوند و لازمه
عذاب شدن حیات داشتن است.
و به اقرار علمای اهلسنت،
عذاب فرع بر حیات است:
والتعذیب مشروط بالحیاة.
بزرگان علمای اهلسنت بر اثبات
عذاب قبر برای کافران و حیات آنها پس از مرگ اعتراف کردهاند که به بخشی از سخنان آنان اشاره میکنیم:
بخاری امام اهلسنت در صحیح خودش این آیه را در باب
عذاب قبر آورده و درباره این مطلب به این آیه و آیات دیگر استدلال کرده است:
بَاب ما جاء فی
عَذَابِ الْقَبْرِ وَقَوْلُهُ تَعَالَی «اِذْ الظَّالِمُونَ فی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِکَةُ باسطوا اَیْدِیهِمْ اَخْرِجُوا اَنْفُسَکُمْ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ
عَذَابَ الْهُونُ» هو الْهَوَانُ وَالْهَوْنُ الرِّفْقُ وَقَوْلُهُ جَلَّ ذِکْرُهُ «سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ الی
عَذَابٍ عَظِیمٍ» وَقَوْلُهُ تَعَالَی «وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ
الْعَذَابِ النَّارُ یُعْرَضُونَ علیها غُدُوًّا وَعَشِیًّا وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ اَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ اَشَدَّ
الْعَذَابِ».
شوکانی در
فتح القدیر نیز دلالت این آیه را بر
عذاب در
عالم برزخ واضح و آشکار میداند: فان قوله «ویوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد
العذاب» یدل دلالة واضحة علی ان ذلک العرض هو فی البرزخ.
پس فرمایش خداوند: و روزی که
رستاخیز برپا شود فریاد میرسد که (فرعونیان را در سخت ترین) انواع (
عذاب در آورید) دلالتش بر اینکه این
عذاب در عالم برزخ است واضح و آشکار است.
ابنقتیبه از بزرگان اهلسنت توسط این آیه بر وجود عالم برزخ و اثبات
عذاب قبر برای کفار استدلال کرده است:
نحن نقول انه اذا جاز فی المعقول وصح فی النظر وبالکتاب والخبر ان الله تعالی یبعث من فی
القبور بعد ان تکون الاجساد قد بلیت والعظام قد رمت جاز ایضا فی المعقول وصح فی النظر وبالکتاب والخبر انهم یعذبون بعد الممات فی البرزخ.
فاما الکتاب فان الله تعالی یقول النار یعرضون علیها غدوا وعشیا ویوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد
العذاب فهم یعرضون بعد مماتهم علی النار غدوا وعشیا قبل یوم القیامة ویوم القیامة یدخلون اشد
العذاب.
ما میگوییم که اگر عقلا جایز و در قرآن و احادیث ثابت باشد که خداوند متعال خدا همه کسانی را که در گورها هستند زنده میکند بعد از آن که اجسادشان از بین رفته و استخوانهایشان پودر شده است، همچنین عقلا جایز است و در نظر صحیح است ودر قرآن و روایات ثابت است که مردگان در برزخ بعد از مردن
عذاب میشوند، اما دلیل از قرآن فرمایش خداوند: هر صبح و شام بر آتش عرضه میشوند، و روزی که رستاخیز برپا شود (فریاد میرسد که) فرعونیان را در سختترین (انواع)
عذاب در آورید. پس آل فرعون بعد از مردنشان صبح و شام بر آتش عرضه میشوند و این قبل از روز قیامت است و روز قیامت سختترین
عذاب را میچشند.
ابن قتیبه در جای دیگر چنین مینویسد: وقد اعلمنا الله تعالی فی کتابه انه
یعذب قوما قبل یوم القیامة اذ یقول «النار یعرضون علیها غدوا وعشیا ویوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد
العذاب».
خداوند متعال در قرآن به ما خبر داده است که گروهی را قبل از قیامت
عذاب میکند چون میفرماید: هر صبح و شام بر آتش عرضه میشوند، و روزی که رستاخیز برپا شود (فریاد میرسد که) فرعونیان را در سختترین (انواع)
عذاب در آورید.
ابنتیمیه حرانی شیخ الاسلام وهابیت به عالم برزخ و
عذاب شدن کفار قبل از قیامت اعتراف میکند:
وهذا اخبار عن فرعون وقومه انه حاق بهم سوء
العذاب فی البرزخ وانهم فی القیامة یدخلون اشد
العذاب وهذه الآیة احد ما استدل به العلماء علی
عذاب البرزخ.
و این روایت درمورد فرعون و قوم اوکه گرفتار بدترین
عذاب شدند در برزخ است و در روز قیامت وارد سخترین
عذاب خواهند شد و این آیه یکی از دلایل علماء برای اثبات عالم برزخ است.
ابنکثیر دمشقی سلفی نیز مینویسد که این آیه دلالت بر عالم برزخ و
عذاب قبر دارد:
«وحاق» ای احاط «بآل فرعون سوء
العذاب النار یعرضون علیها غدوا وعشیا» ای تعرض ارواحهم فی برزخهم صباحا ومساء علی النار «ویوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد
العذاب» وقد تکلمنا علی دلالة هذه الآیة علی
عذاب القبر فی التفسیر ولله الحمد.
عذاب آل فرعون را در بر گرفت، هر صبح و شام بر آتش عرضه میشوند (یعنی ارواحشان در برزخ هر صبح و شام بر آتش عرضه میشود) و روز قیامت آل فرعون را وارد سختترین
عذاب میشوند، و درمورد دلالت این آیه بر عالم برزخ و
عذاب قبر قبلا در تفسیر ذکر کردیم و لله الحمد.
و متن سخن ابنکثیر در تفسیرش این است: وهذه الآیة اصل کبیر فی استدلال اهل السنة علی
عذاب البرزخ فی
القبور وهی قوله تعالی) النار یعرضون علیها غدوا وعشیا).
این آیه، یک اصل بزرگ در استدلال اهل بر اثبات
عذاب قبر در عالم برزخ است و آن این سخن خداوند است که میفرماید: آتش جهنم هر صحبگاهان و شام بر آل فرعون عرضه میشود.
نووی یکی از شارحان
صحیح مسلم تصریح میکند که مذهب و عقیده اهلسنت اثبات
عذاب قبر است:
اعلم ان مذهب اهل السنة اثبات
عذاب القبر وقد تظاهرت علیه دلائل الکتاب والسنة قال الله تعالی النار یعرضون علیها غدوا وعشیا الآیة وتظاهرت به الاحادیث الصحیحة عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم).
بدانید که مذهب و عقیده اهلسنت اثبات
عذاب قبر است و دلایل از قرآن و سنت بر این مطلب فراوان است، خداوند متعال میفرماید: هر صبح و شام بر آتش عرضه میشوند، و احادیث صحیح از نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در اثبات این مطلب فراوان وجود دارد.
یکی از آیات مورد استدلال بر حیات پس از مرگ، آیه ذیل است:
«وَمِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْاَعْرابِ مُنافِقُونَ وَمِنْ اَهْلِ الْمَدینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ اِلی
عَذابٍ عَظیمٍ؛
گروهی از عربهای بادیه نشین که گرد شما را گرفتهاند منافقند و گروهی از مردم مدینه نیز بر نفاق اصرار میورزند، تو آنها را نمیشناسی، ما میشناسیمشان و دو بار عذابشان خواهیم کرد و به
عذاب بزرگ گرفتار میشوند.»
خداوند متعال در این آیه میفرماید که
منافقین را دو بار
عذاب میکنیم. بزرگان مفسرین اهلسنت گفتهاند که یک
عذاب در
قبر بعد از مردن و دیگری در قیامت است؛ پس در
قبر حیات وجود دارد که
عذاب میشوند.
فخررازی در تفسیر این آیه مینویسد که طبق این آیه، مردگان در عالم
قبر نیز حیات دارند؛ و این آیه شامل
عذاب دنیا و
قبر میشود:
والاولی ان یقال مراتب الحیاة ثلاثة: حیاة الدنیا، وحیاة
القبر، وحیاة القیامة، فقوله: «سَنُعَذّبُهُم مَّرَّتَیْنِ» المراد منه
عذاب الدنیا بجمیع اقسامه،
وعذاب القبر. وقوله: «ثُمَّ یُرَدُّونَ اِلَی
عَذَابٍ عَظِیمٍ» المراد منه
العذاب فی الحیاة الثالثة، وهی الحیاة فی القیامة.
وقول اولَی و صحیح در این آیه این است که قائل شویم به اینکه مراتب حیات سه قسم است: حیات در دنیا و حیات در
قبر و حیات در قیامت، پس فرمایش خداوند: دو بار عذابشان خواهیم کرد (مراد از آن دو
عذاب:
عذاب دنیا با تمام اقسامش و
عذاب قبر، وفرمایش خداوند: و به
عذاب بزرگ گرفتار میشوند (مراد از آن
عذاب در حیات قسم سوم است و آن حیات در قیامت است).
بخاری نیز در صحیح خودش این آیه را در باب
عذاب قبر آورده و به آن استدلال کرده است.
حتی ابنتیمیه حرانی وهابی نیز بر طبق این آیه، اعتراف به
عذاب و حیات برزخی دارد: وقال عن المنافقین «سنعذبهم مرتین ثم یردون الی
عذاب عظیم» قال غیر واحد من العلماء المرة الاولی فی الدنیا والثانیة فی البرزخ «ثم یردون الی
عذاب عظیم» فی الآخرة.
خداوند در مورد منافقین میفرماید: و دو بار عذابشان خواهیم کرد و به
عذاب بزرگ گرفتار میشوند، کثیری از علماء گفتند که
عذاب اول در دنیا و
عذاب دوم در برزخ است و (به
عذاب بزرگ گرفتار میشوند)
عذاب در آخرت است.
وقال قتادة وغیره فی قوله تعالی (وممن حولکم من الاعراب منافقون) الی قوله (سنعذبهم مرتین) قالوا فی الدنیا القتل وفی البرزخ
عذاب القبر.
قتاده و دیگران در مورد این آیه (از اعرابی که نزد تو هستند منافق میباشند) تا اینجا که میفرماید (دو بار عذابشان خواهیم کرد) گفتهاند که عذابشان در دنیا کشته شدن است و در عالم برزخ
عذاب قبر است.
علما دیگری نیز، یکی از
عذابها را در این آیه
عذاب قبر دانستند.
آیه ذیل یکی دیگر از آیاتی است که برای استدلال حیات انسان در عالم
قبر به آن استدلال شده است:
«کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنْتُمْ اَمْواتاً فَاَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ؛
چگونه خدا را انکار میکنید، در حالی که مُرده بودید و او شما را زنده ساخت، باز میمیراند و زنده میکند و آن گاه به نزد او بازگردانده میشوید؟»
طبق سخنان مفسران، مقصود از «ثُمَّ یُحْییکُمْ» زنده شدن دوباره در
قبر است.
سیوطی از سدی نقل کرده است که میگوید بعد از مرگ نخستین حیات انسان در عالم
قبر است و این آیه دلالت میکند که انسان در
قبر عذاب میشود:
وذکر الحاکم: ان الموتة الاولی فی الدنیا بعد الحیاة والثانیة فی
القبر قبل البعث، والحیاة الاولی فی
القبر والثانیة فی الحشر عن الحسن السدی، وقیل: الحیاة الاولی فی الدنیا والثانیة فی
القبر، والآیة تدل علی صحة
عذاب القبر واسم الموت علی النطفة مجاز فحمل الکلام علی حقیقته اولی.
حاکم در مورد این آیه ذکر کرده: مردن اول در دنیا بعد از حیات دنیوی است و مردن دوم در
قبر است قبل از قیامت، و زنده شدن اول در
قبر و زنده شدن دوم در محشر است، از
حسن سدی است، و گفته شده است که زنده شدن اولی در دنیا و زنده شدن دوم در
قبر است، و این آیه بر صحت
عذاب قبر دلالت دارد و اگر کسی بگوید که
نطفه مرده است این مجاز است و حمل کلام بر حقیقت اولی است.
«قالُوا رَبَّنا اَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَاَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ اِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبیل؛
میگویند: ای پروردگار ما، ما را دو بار میرانیدی و دو بار زنده ساختی و ما به گناهانمان اعتراف کردهایم. آیا بیرون شدن را راهی هست؟»
دوبار میراندن و زنده کردن که در این آیه ذکر شده، محقق نمیشود مگر اینکه در
قبر هم حیات باشد.
عینی شارح
صحیح بخاری مینویسد که این دو بار مردن محقق نمیشود مگر اینکه در
قبر حیات و مرگ باشد:
الثانیة: قوله تعالی: ربنا امتنا اثنتین واحیینا اثنتین.
فان الله تعالی ذکر الموتة مرتین، وهما لا تتحققان الاَّ ان یکون فی
القبر حیاة وموت، حتی تکون احدی الموتتین ما یتحصل عقیب الحیاة فی الدنیا والاخری ما یتحصل عقیب الحیاة التی فی
القبر.
آیه دوم که دلالت بر
عذاب قبر و حیات بعد از مرگ میکند: فرمایش خداوند متعال: ای پروردگار ما، ما را دو بار میراندی و دو بار زنده ساختی؛ پس خداوند متعال مرگ را دو بار ذکر کرده است، و این دو بار مردن محقق نمیشود مگر اینکه در
قبر حیات و مرگ باشد، تا اینکه یک مردن بعد از حیات دنیا باشد و دیگری بعد از حیاتی باشد که در
قبر است.
ششمین دلیل بر حیات پس از
مرگ، آیه ذیل است:
«فَاَمَّا اِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ فَرَوْحٌ وَرَیْحانٌ وَجَنَّةُ نَعیمٍ وَاَمَّا اِنْ کانَ مِنْ اَصْحابِ الْیَمینِ فَسَلامٌ لَکَ مِنْ اَصْحابِ الْیَمینِ وَاَمَّا اِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبینَ الضَّالِّینَ فَنُزُلٌ مِنْ حَمیمٍ وَتَصْلِیَةُ جَحیمٍ؛
اما اگر از مقربان باشد، برای اوست آسایش و روزی و بهشت پرنعمت. و اما اگر از اصحاب سعادت باشد: پس تو را از اصحاب سعادت سلام است. و اما اگر از تکذیب کنندگان گمراه باشد، به آب جوشان مهمانش کنند، و به دوزخش درآورند.»
در این آیات تقسیمبندی مردم در هنگام جان دادن ذکر میشود و این غیر از تقسیم بندی روز قیامت است که در اوائل سوره ذکر شد و این نشان میدهد که انسان بعد از جان دادن حیات دارد که اگر از مقربان باشد، برای اوست آسایش و روزی و بهشت پرنعمت. و اما اگر از تکذیب کنندگان گمراه باشدبه آب جوشان مهمانش کنند، و به دوزخش درآورند.
ابنتیمیه حرانی شیخ الاسلام وهابیت این آیات را دلیل بر حیات بعد از مرگ میداند:
وقال تعالی لما ذکر احوال الموتی عند الموت «فاما ان کان من المقربین فروح وریحان وجنة نعیم واما ان کان من اصحاب الیمین فسلام لک من اصحاب الیمین واما ان کان من المکذبین الضالین فنزل من حمیم وتصلیة جحیم» وهذا غیر ما ذکره فی اول السورة من انقسامهم یوم القیامة الکبری الی سابقین واصحاب یمین ومکذبین فانه سبحانه ذکر فی اول السورة انقسامهم یوم القیامة الکبری وذکر فی آخرها انقسامهم عند الموت وهو القیامة الصغری کما قال المغیرة بن شعبة من مات فقد قامت قیامته وکذلک قال علقمة وسعید بن جبیر عن میت اما هذا فقد قامت قیامتهای صار الی الجنة او النار وان کان بعد هذا تعاد الروح الی البدن ویقعد
بقبره ومقصودهم ان الشخص لا یستبطئ الثواب والعقاب فهو اذا مات یکون فی الجنة او فی النار قال تعالی عن قوم نوح «مما خطیئاتهم اغرقوا فادخلوا نارا» وقال عن آل فرعون «النار یعرضون علیها غدوا وعشیا ویوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد
العذاب».
و خداوند متعال وقتی که حال مردگان لحظه جان دادن ذکر میکند میفرماید:
اما اگر از مقربان باشد، برای اوست آسایش و روزی و بهشت پرنعمت. و اما اگر از اصحاب سعادت باشد: پس تو را از اصحاب سعادت سلام است. و اما اگر از تکذیب کنندگان گمراه باشد، به آب جوشان مهمانش کنند، و به دوزخش درآورند.
و این غیر از آن فرمایشی است که اول
سوره ذکر کرد از تقسیم کردن مردم در روز قیامت به سابقین و
اصحاب یمین و مکذبین، پس در اول سوره تقسیم بندی روز
قیامت کبری را فرمود و در آخر سوره تقسیم بندی هنگام مرگ را فرمود که
قیامت صغری است همانگونه که
مغیره بن شعبه میگوید: هرکس بمیرد قیامتش برپا میشود و همچنین علقمه و
سعید بن جبیر درمورد مرده میگویند: اما انسانی که میمرد پس قیامتش برپا شده است یعنی به بهشت یا جهنم وارد میشود اگرچه بعد از آن روح به بدن برگردانده میشود و مرده در
قبر خود مینشیند.
و مقصودشان این است که مرده برای ثواب و عقاب منتظر نمیماند پس وقتی از دنیا رفت در بهشت یا جهنم وارد میشود، خداوند متعال درمورد
قوم نوح چنین میفرماید: به کیفر گناهانشان غرقه شدند و به آتش رفتند، و درمورد آل فرعون میفرماید: هر صبح و شام بر آتش عرضه شوند و روزی که قیامت برپا شود ندا دهند که خاندان فرعون را به سختترین
عذابها درآورید.
فخررازی این آیات را دلیل بر حیات بعد از مرگ میداند: وثالثها: قوله: فَاَمَّا اِن کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّةٍ نَعِیمٍ
وفاء التعقیب تدل علی ان هذا الروح والریحان والجنة حاصل عقیب الموت،
آیه سوم که دلالت بر
عذاب قبر و حیات بعد از مرگ دارد: فرمایش خداوند: اما اگر از مقربان باشد، برای اوست آسایش و روزی و بهشت پرنعمت. فاء تعقیب است که دلالت میکند بر اینکه این روح و ریحان و جنت بلافاصله بعد از مردن است.
علامه اهلسنت آلوسی نیز مینویسد که این روح و ریحان بعد از مردن است:
واخرج الامام احمد فی الزهد وابن ابیشیبة وعبد بن حمید وابن المنذر عن الربیع بن خثیم قال فی قوله تعالی: «فاما ان کان من المقربین فروح وریحان: » هذا له عند الموت وفی قوله تعالی: «وجنة نعیم» تخبا له الجنة الی یوم یبعث.
امام احمد بن حنبل در
زهد و
ابنابیشیبه (استاد بخاری) و
عبد بن حمید و ابنمنذر از
ربیع بن خثیم در مورد فرمایش خداوند متعال: (اما اگر از مقربان باشد، برای اوست آسایش و روزی): این هنگام مردن است و فرمایش خداوند (و بهشت پرنعمت) بهشت برای او تا روز قیامت نگه داشته میشود.
پس معلوم میشود که بعد از مردن، انسان حیات دارد و در
قبر متنعم یا
معذب میشود؛ چون طبق این آیات و تفاسیر علمای اهلسنت که این روح و ریحان هنگام مردن است، اگر حیات نباشد این روح و ریحان بیفایده میشود.
آیه ذیل، هفتمین دلیل بر حیات پس از مرگ است:
«یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَفِی الْآخِرَةِ وَیُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمینَ وَیَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ؛
خدا مؤمنان را به سبب اعتقاد استوارشان در دنیا و آخرت پایدار میدارد. و ظالمان را گمراه میسازد و هر چه خواهد همان میکند.»
خداوند متعال در دنیا و آخرت مؤمنین را در عقیده ثابت نگه میدارد منظور از آخرت عالم
قبر است، پس در
قبر حیات وجود دارد که تثبیت در عقیده وجود داشته باشد.
بخاری امام اهلسنت در صحیحش از
براء بن عازب از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آورده است که این آیه درمورد
عذاب قبر نازل شده است:
«حدثنا حَفْصُ بن عُمَرَ حدثنا شُعْبَةُ عن عَلْقَمَةَ بن مَرْثَدٍ عن سَعْدِ بن عُبَیْدَةَ عن الْبَرَاءِ بن عَازِبٍ رضی الله عنهما عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال اذا اُقْعِدَ الْمُؤْمِنُ فی
قَبْرِهِ اتی ثُمَّ شَهِدَ اَنْ لَا اِلَهَ الا الله وَاَنَّ مُحَمَّدًا رسولالله فَذَلِکَ قَوْلُهُ: «یُثَبِّتُ الله الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ» حدثنا محمد بن بَشَّارٍ حدثنا غُنْدَرٌ حدثنا شُعْبَةُ بهذا وزاد «یُثَبِّتُ الله الَّذِینَ آمَنُوا» نَزَلَتْ فی
عَذَابِ الْقَبْرِ.»
به نقل از براء بن عازب از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که فرمودند: وقتی مؤمن در قبرش مینشیند فرشتهها سراغش میآیند سپس شهادت میدهد به لا اله الا الله و ان محمدا رسولالله، و این همان فرمایش خداوند است: خدا مؤمنان را به سبب اعتقاد استوارشان در دنیا و آخرت پایدار میدارد، و نقل کرد
محمد بن بشار از غندر از شعبه با این اضافه: این آیه درمورد
عذاب قبر نازل شده است.
مسلم نیشابوری نیز در صحیحش همان روایت براء بن عازب را آورده است:
۲۸۷۱ حدثنا محمد بن بَشَّارِ بن عُثْمَانَ الْعَبْدِیُّ حدثنا محمد بن جَعْفَرٍ حدثنا شُعْبَةُ عن عَلْقَمَةَ بن مَرْثَدٍ عن سَعْدِ بن عُبَیْدَةَ عن الْبَرَاءِ بن عَازِبٍ عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال «یُثَبِّتُ الله الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ» قال نَزَلَتْ فی
عَذَابِ الْقَبْرِ فَیُقَالُ له من رَبُّکَ فیقول رَبِّیَ الله ونبی مُحَمَّدٌ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فَذَلِکَ قَوْلُهُ (عزّوجلّ) «یُثَبِّتُ الله الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وفی الْآخِرَة».
همین روایت در بقیه صحاح آمده است:
پس در
صحاح سته آمده است که این آیه دلالت بر حیات در
قبر و
عذاب قبر دارد.
ابنتیمیه سؤال فرشتگان از انسان در عالم
قبر را یکی از موارد امتحان انسان میداند و تصریح میکند که باید به این مطلب ایمان داشت:
ومن الایمان بالیوم الآخر الایمان بکل ما اخبر به النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مما یکون بعد الموت فیؤمنون بفتنة
القبر وبعذاب القبر وبنعیمه فاما الفتنة فان الناس یفتنون فی قبورهم فیقال للرجل «من ربک وما دینک ومن نبیک» فیثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیاة الدنیا وفی الآخرة فیقول المؤمن الله ربی والاسلام دینی ومحمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نبیی واما المرتاب فیقولهاههاه لا ادری سمعت الناس یقولون شیئا فقلته فیضرب بمرزبة من حدید فیصیح صیحة یسمعها کل شیء الا الانسان ولو سمعها الانسان لصعق.
و از موارد ایمان به آخرت، ایمان به تمام روایات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که روایت شده در مورد آنچه که بعد از مرگ اتفاق میافتد، پس ایمان بیاورد به ابتلاء و
عذاب و پاداش در
قبر، و اما ابتلاء و امتحان: مردم در قبرهایشان امتحان میشوند و از آنها سؤال میشود (خدای تو کیست؟ و دین تو چیست؟ و پیامبرت کیست؟ پس خدا مؤمنان را به سبب اعتقاد استوارشان در دنیا و آخرت پایدار میدارد، پس مؤمن میگوید: الله خدای من و اسلام دین من و محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیامبر من است و اما کسی که شک دارد میگوید: ها،ها، نمیدانم شنیدم مردم چیزی میگویند من هم گفتم، پس با گرزی از آهن به او میزنند و فریادی میکشد که همه موجودات صدای او را میشنوند مگر انسان، که اگر بشنود از هوش میرود.
این آیه همانگونه که در روایت آمده و علمای اهلسنت هم تصریح کردهاند، اگر ثابت کند که انسان بعد از مردن در عالم
قبر مورد بازخواست و سؤال قرار میگیرد، بالطبع ثابت میشود که انسان حیات دارد؛ چرا که سؤال از استخوانها و پیکر بدون جان و روح که دارای حیات نباشد، غیر ممکن است. در نتیجه حیات انسان در عالم
قبر با این آیه ثابت میشود و وقتی انسان زنده بود هم کلام دیگران را میشنوند و هم قدرت بر پاسخگویی دارند.
«مِمَّا خَطیئاتِهِمْ اُغْرِقُوا فَاُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ یَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ اَنْصاراً؛
به کیفر گناهانشان غرق شدند و به آتش رفتند و جز خدا برای خود یاوری نیافتند.»
این آیه، نیز یکی از آیاتی است که بر حیات انسان پس از مرگ دلالت دارد. سخنان علمای اهلسنت را در استدلال به این آیه، متذکر میشویم:
فخررازی از بزرگان اهلسنت مینویسد که این آیه بر حیات بعد از مرگ دلالت میکند: وقوله: اُغْرِقُواْ فَاُدْخِلُواْ نَاراً یدل علی ان الانسان یحیا بعد الموت.
و فرمایش خداوند: غرق شدند و وارد آتش شدند، دلالت میکند بر اینکه انسان بعد از مرگ زنده میشود.
فخر رازی در جای که دلایل اثبات حیات شهدا را ذکر میکند، این آیه را میآورد و میگوید اگر جایز باشد که کفار بعد از مرگ زنده باشند و
عذاب شوند؛ پس نیکان هم باید زنده شوند و پاداش خودشان را ببینند:
الحجة الثانیة: انه لا شک ان جانب الرحمة والفضل والاحسان ارجح من جانب
العذاب والعقوبة، ثم انه تعالی ذکر فی اهل
العذاب انه احیاهم قبل القیامة لاجل
التعذیب فانه تعالی قال: اُغْرِقُواْ فَاُدْخِلُواْ نَاراً
والفاء للتعقیب،
والتعذیب مشروط بالحیاة،
دلیل دوم: شکی نیست که جانب رحمت و فضل و احسان از جانب
عذاب و عقوبت ارجحیت دارد و مقدم است، خداوند متعال درمورد اهل
عذاب ذکر کرده است که آنها را قبل از قیامت برای
عذاب زنده کرده است فرمایش خداوند: غرق شدند و وارد آتش شدند، ۲۵ نوح، و فاء در اینجا برای تعقیب است (یعنی بلافاصله) و
عذاب کردن مشروط به حیات داشتن آنهاست.
علامه اهلسنت آلوسی در
روح المعانی مینویسد که مقصود از این آیه حیات برزخی و
عذاب قبر است:
فادخلوا نارا (هی نار البرزخ والمراد
عذاب القبر). پس وارد آتش شدند: منظور آتش برزخ و
عذاب قبر است.
ابنتیمیه نیز به همین آیه بر
عذاب قبر و عالم برزخ استدلال کرده است:
وذکر
عذاب القیامة والبرزخ معا فی غیر موضع ذکره فی قصة آل فرعون فقال (وحاق بآل فرعون سوء
العذاب النار یعرضون علیها غدوا وعشیا ویوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد
العذاب) وقال فی قصة قوم نوح (مما خطیئاتهم اغرقوا فادخلوا نارا فلم یجدوا لهم من دون الله انصارا) مع اخبار نوح لهم بالقیامة فی قوله (والله انبتکم من الارض نباتا ثم یعیدکم فیها ویخرجکم اخراجا).
خداوند
عذاب قیامت و برزخ را با هم در چند جای ذکر کرده است در قصه آل فرعون (و فرعونیان را
عذاب سخت فرو گرفت، هر صبح و شام بر آتش عرضه میشوند، و روزی که رستاخیز برپا شود) فریاد میرسد که (فرعونیان را در سختترین) انواع (
عذاب در آورید) و در قصه نوح (به کیفر گناهانشان غرق شدند و به آتش رفتند و جز خدا برای خود یاوری نیافتند. با اینکه حضرت نوح درمورد قیامت به آنها خبر داده بود، و خدا شما را چون نباتی از زمین برویانید. باز شما را بدان باز میگرداند و باز از آن بیرون میآورد.
علما دیگری نیز، این آیه را دلیل بر اثبات
عذاب قبر آوردهاند.
نهمین دلیل بر حیات پس از مرگ این آیه است: «وَلَوْ تَری اِذِ الظَّالِمُونَ فی غَمَراتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِکَةُ باسِطُوا اَیْدیهِمْ اَخْرِجُوا اَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ
عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَکُنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ؛
اگر ببینی آن گاه که این ستمکاران در
سکرات مرگ گرفتارند و فرشتگان بر آنها دست گشودهاند که جان خویش بیرون کنید، امروز شما را به
عذابی خوارکننده
عذاب میکنند، و این به کیفر آن است که درباره خدا به ناحق سخن میگفتید و از آیات او سرپیچی میکردید.»
طبق نظر علمای اهلسنت، این آیه بر اثبات
عذاب قبر ظالمان بعد مردن دلالت دارد. به سخنان تعدادی از این دانشمندان اشاره میکنیم:
بخاری امام اهلسنت در صحیح خودش این آیه را در «باب
عذاب قبر» ذکر کرده است:
بَاب ما جاء فی
عَذَابِ الْقَبْرِ وَقَوْلُهُ تَعَالَی «اِذْ الظَّالِمُونَ فی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِکَةُ باسطوا اَیْدِیهِمْ اَخْرِجُوا اَنْفُسَکُمْ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ
عَذَابَ الْهُونُ» هو الْهَوَانُ وَالْهَوْنُ الرِّفْقُ.
باب آنچه در
عذاب قبر ذکر شده است و فرمایش خداوند متعال «آن گاه که این ستمکاران در سکرات مرگ گرفتارند و ملائکه بر آنها دست گشودهاند که: جان خویش بیرون کنید، امروز شما را به
عذابی خوارکننده
عذاب میکنند» هوان یعنی خواری...
بغوی نیز این آیه را در کتاب «
شرح السنه» در «باب
عذاب القبر» آورده است.
ابنحزم اندلسی در کتاب «
رسالة فی حکم من قال ان ارواح اهل الشقاء معذبة الی یوم الدین»، از این آیه نتیجه گرفته است که نفس انسان از موقع مردن تا قیامت، در حال
عذاب است:
وقال تعالی (ولو تری اذ الظالمون فی غمرات الموت والملائکة باسطو ایدیهم اخرجوا انفسکم الیوم تجزون
عذاب الهون)
فصح ان النفس
معذبة کما تری من حین موتها الی یوم القیامة دون الاجساد.
خداوند فرموده است: اگر ببینی آن گاه که این ستمکاران در سکرات مرگ گرفتارند و فرشتگان بر آنها دست گشودهاند که جان خویش بیرون کنید، امروز شما را به
عذابی خوارکننده
عذاب میکنند. پس صحیح این است که نفس انسان از هنگام مردنش تا روز قیامت گرفتار
عذاب است نه بدن.
نظامالدین نیشابوری نیز در «
تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان»، منظور از کلمه «الیوم» را در این آیه، از هنگام مردن تا عالم برزخ و قیامت است؛ پس انسان در عالم برزخ
عذاب میشود:
(الیوم) یرید وقت الاماتة او الوقت الممتد الذی یلحقهم فیه
العذاب فی البرزخ والقیامة (تجزون
عذاب الهون)؛ مراد از یوم، وقت مردن، یا وقت ممتدی است که
عذاب در برزخ و قیامت به آنها میرسد.
ابنتیمیه نیز این آیه را دلیل بر وقوع
عذاب بعد از مردن میداند و مینویسد:
وقوله (الیوم تجزون
عذاب الهون) دل علی وقوع الجزاء عقب الموت وقال تعالی فی الانفال (ولو تری اذ یتوفی الذین کفروا الملائکة یضربون وجوههم وادبارهم وذوقوا
عذاب الحریق ذلک بما قدمت ایدیکم وان الله لیس بظلام للعبید) وهذا ذوق له بعد الموت.
این آیه که میفرماید: امروز عقاب میشوید به
عذاب خوار کننده، دلیل بر این است که جزاء بعد از مردن واقع میشود. و خداوند در
سوره انفال فرموده: و اگر ببینی کافران را هنگامی که فرشتگان (مرگ)، جانشان را میگیرند و بر صورت و پشت آنها میزنند و (میگویند:) بچشید
عذاب سوزنده را (، به حال آنان تاسف خواهی خورد)... این چشدن
عذاب، بعد از مرگ است.
ابنقیم جوزیه شاگرد ابنتیمیه بعد از نقل آیه مینویسد: فقول الملائکة الیوم تجزون
عذاب الهون المراد به
عذاب البرزخ الذی اوله یوم القبض والموت ونظیره قوله تعالی ولو تری اذ یتوفی الذین کفروا الملائکة یضربون وجوههم وادبارهم وذوقوا
عذاب الحریق، فهذه الاذاقة هی فی البرزخ واولها حین الوفاة.
سخن فرشته که میگوید: امروز به
عذاب سخت عقاب میشوید، مراد از آن
عذاب برزخ است؛ همان برزخی که ابتدای آن روز قبض روح و مردن است. نظیر این آیه، آیه دیگر است که میفرماید: و اگر ببینی کافران را هنگامی که فرشتگان.... این چشاندن در برزخ است که ابتدای آن زمان وفات است.
علاوه بر آیات، روایات نیز بر حیات انسان پس از مرگ دلالت دارند که در این قسمت به این روایات اشاره میشود:
بخاری در صحیح خود در باب «بَاب التَّعَوُّذِ من
عَذَابِ الْقَبْرِ» آورده است که صدای
عذاب شدن یهود از درون
قبر شنیده میشد؛ پس مردگان حیات دارند که صدای
عذاب شدنشان میآمد:
«حدثنا محمد بن الْمُثَنَّی حدثنا یحیی حدثنا شُعْبَةُ قال حدثنی عَوْنُ بن ابیجُحَیْفَةَ عن ابیه عن الْبَرَاءِ بن عَازِبٍ عن ابیاَیُّوبَ رضی الله عَنْهُمْ قال خَرَجَ النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وقد وَجَبَتْ الشَّمْسُ فَسَمِعَ صَوْتًا فقال یَهُودُ
تُعَذَّبُ فی
قُبُورِهَا وقال النَّضْرُ اخبرنا شُعْبَةُ حدثنا عَوْنٌ سمعت ابیسمعت الْبَرَاءَ عن ابیاَیُّوبَ رضی الله عنهما عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم).»
روزی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هنگام غروب خارج شد، صدائی شنید، پس فرمود: عدهای از
یهود هستند که در قبرهایشان
عذاب میشوند...
مسلم نیز این روایت را در صحیح خود آورده است: «حدثنا ابو بَکْرِ بن ابیشَیْبَةَ حدثنا وَکِیعٌ ح وحدثنا عُبَیْدُ اللَّهِ بن مُعَاذٍ حدثنا ابیح وحدثنا محمد بن الْمُثَنَّی وبن بَشَّارٍ قالا حدثنا محمد بن جَعْفَرٍ کلهم عن شُعْبَةَ عن عَوْنِ بن ابیجُحَیْفَةَ ح وحدثنی زُهَیْرُ بن حَرْبٍ وَمُحَمَّدُ بن الْمُثَنَّی وبن بَشَّارٍ جمیعا عن یحیی الْقَطَّانِ واللفظ لِزُهَیْرٍ حدثنا یحیی بن سَعِیدٍ حدثنا شُعْبَةُ حدثنی عَوْنُ بن ابیجُحَیْفَةَ عن ابیه عن الْبَرَاءِ عن ابیاَیُّوبَ قال خَرَجَ رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بَعْدَ ما غَرَبَتْ الشَّمْسُ فَسَمِعَ صَوْتًا فقال یَهُودُ
تُعَذَّبُ فی
قُبُورِهَا.»
ترمذی در سنن خود (که یکی از صحاح سته است) روایت آورده که صدای خواندن
سوره تبارک میت از درون
قبر شنیده شده است بعد میگوید این روایت معتبر است:
«حدثنا محمد بن عبدالمَلِکِ بن ابیالشَّوَارِبِ حدثنا یحیی بن عَمْرِو بن مَالِکٍ النُّکْرِیُّ عن ابیه عن ابیالْجَوْزَاءِ عن بن عَبَّاسٍ قال ضَرَبَ بَعْضُ اَصْحَابِ النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خِبَاءَهُ علی
قَبْرٍ وهو لَا یَحْسِبُ اَنَّهُ
قَبْرٌ فاذا فیه اِنْسَانٌ یَقْرَاُ سُورَةَ تَبَارَکَ الذی بیده الْمُلْکُ حتی خَتَمَهَا فَاَتَی النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فقال یا رسولالله انی ضَرَبْتُ خِبَائِی علی
قَبْرٍ وانا لَا اَحْسِبُ اَنَّهُ
قَبْرٌ فاذا فیه اِنْسَانٌ یَقْرَاُ سُورَةَ تَبَارَکَ الْمُلْکِ حتی خَتَمَهَا فقال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هِیَ الْمَانِعَةُ هِیَ الْمُنْجِیَةُ تُنْجِیهِ من
عَذَابِ الْقَبْرِ.»
قال ابو عِیسَی هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ غَرِیبٌ من هذا الْوَجْهِ وفی الْبَاب عن ابیهُرَیْرَةَ.
ابنعباس میگوید بعضی از اصحاب
رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خیمهای بر
قبر برپاکردند و نمیدانستند که
قبر است و در درون
قبر کسی سوره تبارک را میخواندند و سوره را ختم کرد پس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمدند آن صحابی گفت آقا جان من خیمه بر
قبری زدم و نمیدانستم
قبر است و در
قبر شخصی سوره تبارک میخواند تا آن را ختم کرد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند سوره تبارک او را از
عذاب نجات میدهد، ابوعیسی میگوید روایت حسن و غریب است (مورد قبول است)
دیگر علمای اهلسنت که روایت را آوردند، نیز بر حسن بودن روایت تصریح کردهاند:
سیوطی مینویسد: ترمذی روایت را آورده است و گفته روایت حسن است و حاکم نیشابوری روایت را صحیح دانسته است:
واخرج الترمذی وحسنه والحاکم وصححه والبیهقی عن ابنعباس قال ضرب بعض اصحاب النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خباءه علی
قبر وهو لا یحسب انه
قبر فاذا فیه انسان یقرا سورة الملک حتی ختمها فاتانی النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فاخبره فقال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وهی المانعة هی المنجیة باب ما وقع فی حمراء الاسد من الآیات.
اشبیلی ازدی نیز سخن ترمذی را در تحسین روایت نقل کرده است: قال ابوعیسی: هذا حدیث حسن غریب من هذا الوجه.
قرطبی مینویسد: قال حدیث حسن غریب.
زرعی دمشقی میگوید: قال الترمذی هذا حدیث حسن غریب.
محمد بن عبدالوهاب نیز میگوید: امام وهابیت روایت را آورده و مینویسد که ترمذی آن را آورده و گفته روایت حسن است: وللترمذی وحسنه عن ابنعباس قال: ضرب بعض اصحاب النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خباءه علی
قبر، وهو لا یحسب انه
قبر، فاذا فیه انسان یقرا سورة الملک حتی ختمها، فاتی النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فاخبره فقال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): ' هی المانعة، هی المنجیة، تنجیه من
عذاب القبر '.
از عبارات فوق، روشن میشود که ناقلان تحسین ترمذی و تصحیح حاکم نیز به اعتبار سند این روایت اعتقاد داشتهاند و گرنه تعلیقهای بر آن میافزودند.
در صحیح بخاری باب خاصی برای
عذاب قبر تحت عنوان «۸۷ بَاب
عَذَابِ الْقَبْرِ من الْغِیبَةِ وَالْبَوْلِ» وجود دارد، و هنگامی که
عذاب ثابت شد، حیات هم ثابت میشود:
حدثنا قُتَیْبَةُ حدثنا جَرِیرٌ عن الْاَعْمَشِ عن مُجَاهِدٍ عن طَاوُسٍ قال بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما مَرَّ النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علی
قَبْرَیْنِ فقال اِنَّهُمَا
لَیُعَذَّبَانِ وما
یُعَذَّبَانِ من کَبِیرٍ ثُمَّ قال بَلَی اَمَّا اَحَدُهُمَا فَکَانَ یَسْعَی بِالنَّمِیمَةِ وَاَمَّا اَحَدُهُمَا فَکَانَ لَا یَسْتَتِرُ من بَوْلِهِ قال ثُمَّ اَخَذَ عُودًا رَطْبًا فَکَسَرَهُ بِاثْنَتَیْنِ ثُمَّ غَرَزَ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا علی
قَبْرٍ ثُمَّ قال لَعَلَّهُ یُخَفَّفُ عنهما ما لم یَیْبَسَا.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر دو
قبر گذشت؛ پس فرمود این دو نفر دارند
عذاب میشوند و به خاطر
گناه کبیره عذاب نمیشوند سپس فرمود بله اما یکی از آن دو خبرچین بود و دیگری در جلوی مردم ادرار میکرد سپس حضرت یک چوب تر برداشت و دو قسمتش کرد و روی
قبر شان گذاشت و فرمود بلکه خدا قبل از خشک شدن چوب در عذابشان تخفیف دهد.
در صحیح بخاری باب خاصی برای پناه بردن به خدا از
عذاب قبر «بَاب التَّعَوُّذِ من
عَذَابِ الْقَبْرِ» وجود دارد که خود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از
عذاب قبر به خداوند پناه بره است و در این باره به دو روایت آن اشاره میکنیم.
حدثنا مُعَلًّی حدثنا وُهَیْبٌ عن مُوسَی بن عُقْبَةَ قال حَدَّثَتْنِی ابْنَةُ خَالِدِ بن سَعِیدِ بن الْعَاصِ انها سَمِعَتْ النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وهو یَتَعَوَّذُ من
عَذَابِ الْقَبْرِ.
از دختر خالد نقل میکند که از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنید که حضرت از
عذاب قبر به خدا پناه میبرند.
«حدثنا مُسْلِمُ بن ابراهیم حدثنا هِشَامٌ حدثنا یحیی عن ابیسَلَمَةَ عن ابیهُرَیْرَةَ رضی الله عنه قال کان رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یَدْعُو اللهم انی اَعُوذُ بِکَ من
عَذَابِ الْقَبْرِ وَمِنْ
عَذَابِ النَّارِ وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَحْیَا وَالْمَمَاتِ وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَسِیحِ الدَّجَّالِ.»
ابوهریره گفت: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این گونه دعا میکردند: خدایا به تو پناه میبرم از
عذاب قبر و
عذاب دوزخ و فتنه زنده شدن و مردن و فتنه مسیح دجال.
نتیجه این روایات این است که لازمه
عذاب در
قبر، حیات و زنده بودن در
قبر است؛ چرا که
عذاب بدون حیات امکان ندارد پس مرده در
قبر حیات دارد.
طبق روایت دیگر، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از سؤال در
قبر سخن گفت و مسلمانان که این سخن را شنیدند ضجه زدند:
«حدثنا یحیی بن سُلَیْمَانَ حدثنا بن وَهْبٍ قال اخبرنی یُونُسُ عن بن شِهَابٍ اخبرنی عُرْوَةُ بن الزُّبَیْرِ اَنَّهُ سمع اَسْمَاءَ بِنْتَ ابیبَکْرٍ رضی الله عنهما تَقُولُ قام رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خَطِیبًا فذکر فِتْنَةَ
الْقَبْرِ التی یَفْتَتِنُ فیها الْمَرْءُ فلما ذَکَرَ ذلک ضَجَّ الْمُسْلِمُونَ ضَجَّةً زاد غندر
عذاب القبر حق.»
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در خطبهای امتحان در
قبر و اینکه از انسان در
قبر سؤال میشود را ذکر کرد و مسلمانان در این هنگام ضجه زدند و گریه کردند، غندر اضافه کرد که
عذاب قبر حق است.
مسلم نیشابوری امام اهلسنت در صحیح خودش آورده است که صدای
عذاب شدن مردگان در
قبر را میشود شنید:
«حدثنا محمد بن الْمُثَنَّی وبن بَشَّارٍ قالا حدثنا محمد بن جَعْفَرٍ حدثنا شُعْبَةُ عن قَتَادَةَ عن اَنَسٍ اَنَّ النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال لَوْلَا اَنْ لَا تَدَافَنُوا لَدَعَوْتُ اللَّهَ اَنْ یُسْمِعَکُمْ من
عَذَابِ الْقَبْرِ؛
از انس نقل میکند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: اگر نمیترسیدم که از دفن همدیگر امتناع کنید دعا میکردم تا صدای
عذاب شدن مردگان در
قبر را میشنیدید.»
حتی ابنتیمیه به این روایت بر شنیدن مردگان (که فرع بر زنده بودن آنها است) استدلال میکند:
وثبت عنه فی الصحیح انه قال لولا ان لا تدافنوا لسالت الله ان یسمعکم
عذاب القبر مثل الذی اسمع وثبت عنه فی الصحیح انه نادی المشرکین یوم بدر لما القاهم فی القلیب وقال ما انتم باسمع لما اقول منهم والآثار فی هذا کثیرة منتشرة والله اعلم.
و ثابت است این روایت از پیامبر در صحیح مسلم که پیامبر فرمود: اگر نمیترسیدم که از دفن همدیگر امتناع کنید دعا میکردم تا صدای
عذاب شدن مردگان در
قبر را میشنیدید همانطوری که من میشنوم و ثابت شده در صحیح بخاری و مسلم که پیامبر با کشته شدگان مشرکین وقتی که در چاه بدرانداخت صحبت کرد و فرمود شما شنواتر آنها نیستید و روایات در این باره زیاد است و الله اعلم.
ابراهیم فرزند رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بهشت
مرضعه (دایه) دارد. بخاری امام اهلسنت در صحیح خودش روایت را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این گونه نقل کرده است:
حدثنا ابو الْوَلِیدِ حدثنا شُعْبَةُ عن عَدِیِّ بن ثَابِتٍ اَنَّهُ سمع الْبَرَاءَ رضی الله عنه قال لَمَّا توفی اِبْرَاهِیمُ (علیهالسّلام) قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اِنَّ له مُرْضِعًا فی الْجَنَّةِ.
براء میگوید: وقتی ابراهیم (علیهالسّلام) (فرزند پیامبر) از دنیا رفت، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: در بهشت کسی هست که ابراهیم را شیر میدهد.
پس حضرت ابراهیم زنده است و بعد از مردن حیات دارد.
این روایت طبق نظر شارحین صحیح بخاری اختصاصی به ابراهیم فرزند رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ندارد و شامل اطفال مسلمانان میشود.
ابنبطال قرطبی مینویسد: وعلی هذا القول جمهور علماء المسلمین ان اطفال المسلمین فی الجنة الا المجبرة، فانهم عندهم فی المشیئة، وهو قول مجهول مردود باجماع الحجة الذین لا یجوز علیهم الغلط، ولا یسوغ مخالفتهم.
و بنابراین قول است که جمهور علماء مسلمانان عقیده دارند که اطفال مسلمانان وارد بهشت میشوند غیر از
فرقه مجبره ...
«حدَّثنا ابُو الوَلِیدِ قال حدَّثنا شُعْبَةُ عنْ عَدِیِّ بنِ ثَابِتٍ انَّهُ سَمِعَ البَرَاءَ رضی الله تعالی عنهُ. قال لَمَّا تُوُفِّیَ ابْرَاهِیمْ (علیهالسّلام) قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انَّ لَهُ مُرْضِعا فِی الجَنَّةِ.»
مطابقته للترجمة من حیث ان النبی، (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، اخبر ان لابنه ابراهیم مرضعا فی الجنة، وهذا یدل علی ان اولاد المسلمین الاطفال فی الجنة...... طبق روایت ذکر شده بخاطر اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خبر داد که برای فرزندش ابراهیم مرضعه است در بهشت و این دلیل است بر اینکه اطفال مسلمانان در بهشت هستند.
ابوبکر حدادی در پاسخ سؤالی گفته است: به اجماع اهلسنت تمام فرزندان آدم که دارای روح هستند در عالم
قبر مورد سؤال واقع میشوند:
فَاِنْ قِیلَ هَلْ یُسْاَلُ الطِّفْلُ الرَّضِیعُ فَالْجَوَابُ اَنَّ کُلَّ ذِی رُوحٍ مِنْ بَنِی آدَمَ فَاِنَّهُ یُسْاَلُ فِی
الْقَبْرِ بِاِجْمَاعِ اَهْلِ السُّنَّةِ لَکِنْ یُلَقِّنُهُ الْمَلَکُ فَیَقُولُ لَهُ مَنْ رَبُّک ثُمَّ یَقُولُ لَهُ قُلْ اللَّهَ رَبِّی ثُمَّ یَقُولُ لَهُ مَا دِینُک ثُمَّ یَقُولُ لَهُ قُلْ دِینِی الْاِسْلَامُ ثُمَّ یَقُولُ لَهُ مَنْ نَبِیُّک ثُمَّ یَقُولُ لَهُ قُلْ نَبِیِّی مُحَمَّدٌ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَقَالَ بَعْضُهُمْ لَا یُلَقِّنُهُ بَلْ یُلْهِمُهُ اللَّهُ حَتَّی یُجِیبَ کَمَا اُلْهِمَ عِیسَی (علیهالسّلام) فِی الْمَهْدِ.
پس اگر گفته شود آیا از طفل شیرخوار سؤال میشود؟ جواب این است که به اجماع اهلسنت تمام ذی روح از فرزندان آدم در عالم
قبر مورد سؤال قرار میگیرند، ولی
فرشته به او تلقین میکند که پروردگارت خداوند و دینت اسلام و پیامبرت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. برخی گفته است که فرشته به او تلقین نمیکند بلکه خداوند به او الهام میکند تا این که جواب بدهد همانگونه که به حضرت عیسی (علیهالسّلام) در گهوار الهام شد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند:
جعفر بن ابیطالب را در بهشت دیدم با دو بال همراه فرشته پرواز میکند پس حضرت جعفر بعد از شهادت حیات دارد:
«۶۴۶۴ حدثنا احمد بن المقدام حدثنا عبدالله بن جعفر المدینی وکان خیرا من ابیه ان شاء الله حدثنا العلاء عن ابیه عن ابیهریرة قال قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رایت جعفر بن ابیطالب ملکا یطیر مع الملائکة بجناحین فی الجنة.»
ابوهریره از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند که فرمود: جعفر بن ابیطالب را در بهشت دیدم با دو بال همراه فرشته پرواز میکند.
همین روایت را حاکم نیشابوری در مستدرک آورده است و میگوید این روایت صحیح است:
اخبرنی احمد بن کامل القاضی ثنا الهیثم بن خلف الدوری ثنا محمد بن المثنی حدثنی عبید الله بن عبدالمجید الحنفی ثنا ربیعة بن کلثوم عن سلمة بن وهرام عن عکرمة عن بن عباس رضی الله عنهما قال قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دخلت الجنة البارحة فنظرت فیها فاذا جعفر یطیر مع الملائکة واذا حمزة متکئ علی سریر.
صحیح الاسناد ولم یخرجاه هذه احادیث ترکها فی الاملاء.
و در جای دیگر آورده است: حدثنا ابو محمد المزنی ثنا الهیثم بن خلف الدوری ثنا محمد بن المثنی حدثنی عبید الله بن عبدالمجید الحنفی ثنا زمعة بن صالح عن سلمة بن وهرام عن عکرمة عن بن عباس رضی الله عنهما قال قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دخلت الجنة البارحة فنظرت فیها فاذا جعفر یطیر مع الملائکة واذا حمزة متکئ علی سریر. هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه.
بزرگان اهلسنت در کتابهای دیگری نیز، این روایت را آوردهاند.
پس طبق این روایت حضرت جعفر بن ابیطالب بعد از شهادت در بهشت متنعم است و با دو بالی که خداوند به او داده است همراه فرشتهها پرواز میکند، و این بعد از شهادت است و در زمان حیات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است.
امام اهلسنت مسلم نیشابوری در کتاب صحیح خود روایت آورده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شب معراج حضرت موسی را دید که در
قبر خود نماز میخواند:
«حدثنا هَدَّابُ بن خَالِدٍ وَشَیْبَانُ بن فَرُّوخَ قالا حدثنا حَمَّادُ بن سَلَمَةَ عن ثَابِتٍ الْبُنَانِیِّ وَسُلَیْمَانَ التَّیْمِیِّ عن اَنَسِ بن مَالِکٍ اَنَّ رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال اَتَیْتُ وفی رِوَایَةِ هَدَّابٍ مَرَرْتُ علی مُوسَی لَیْلَةَ اُسْرِیَ بِی عِنْدَ الْکَثِیبِ الْاَحْمَرِ وهو قَائِمٌ یُصَلِّی فی
قَبْرِهِ. وحدثنا عَلِیُّ بن خَشْرَمٍ اخبرنا عِیسَی یَعْنِی بن یُونُسَ ح وحدثنا عُثْمَانُ بن ابیشَیْبَةَ حدثنا جَرِیرٌ کلاهما عن سُلَیْمَانَ التَّیْمِیِّ عن اَنَسٍ ح وحدثناه ابو بَکْرِ بن ابیشَیْبَةَ حدثنا عَبْدَةُ بن سُلَیْمَانَ عن سُفْیَانَ عن سُلَیْمَانَ التَّیْمِیِّ سمعت اَنَسًا یقول قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مَرَرْتُ علی مُوسَی وهو یُصَلِّی فی
قَبْرِهِ وزاد فی حدیث عِیسَی مَرَرْتُ لَیْلَةَ اُسْرِیَ بِی.»
این روایت در کتابهای دیگری نیز آمده است.
سیوطی عالم بزرگ اهلسنت مینویسد: حیات پیامبران در
قبر معلوم و در نزد ما علمی قطعی است به خاطر ادله و روایات متواتر در این باب.
فاقول حیاة النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی
قبره هو وسائر الانبیاء معلومة عندنا علماً قطعیاً لما قام عندنا من الادلة فی ذلک وتواترت (به) الاخبار، وقد الف البیهقی جزءاً فی حیاة الانبیاء فی قبورهم.
عقیده ما این است که انبیاء در قبرهایشان زنده هستند. ومن عقائدنا: انّ الانبیاء احیاء فیقبورهم فاین الموت؟
حیات انبیاء ثابت و معلوم است؛ ولا شک ان حیاة الانبیاء علیهم الصلاة والسلام ثابتة معلومة مستمرة ونبینا افضلهم، واذا کان کذلک فینبغی ان تکون حیاته اکمل واتم من حیاة سائرهم.
زینی دحلان مفتی اعظم
عربستان مینویسد: حیات انبیاء در نزد اهلسنت ثابت است. وحیاة الانبیاء علیهم الصلاة والسلام فی قبورهم ثابتة عند اهل السنة بادلّة کثیرة منها حدیث مررت علی موسی لیلة اسری بی یصلی فی
قبره با توجه به آیات و روایات فوق، روشن میشود که مردگان پس از رفتن از این دنیا زنده هستند و طبق نظر علمای اهلسنت، حیات پس از مرگ مختص به شهدا نیست؛ بلکه شامل تمامی اموات میشود.
در روایت دیگر آمده است که عایشه از رسول خدا از
عذاب قبر سؤال کرد، حضرت فرمود:
عذاب قبر حق است:
حدثنا عَبْدَانُ اخبرنی ابیعن شُعْبَةَ سمعت الْاَشْعَثَ عن ابیه عن مَسْرُوقٍ عن عَائِشَةَ رضی الله عنها اَنَّ یَهُودِیَّةً دَخَلَتْ علیها فَذَکَرَتْ
عَذَابَ الْقَبْرِ فقالت لها اَعَاذَکِ الله من
عَذَابِ الْقَبْرِ فَسَاَلَتْ عَائِشَةُ رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عن
عَذَابِ الْقَبْرِ فقال نعم
عَذَابُ الْقَبْرِ حق قالت عَائِشَةُ رضی الله عنها فما رایت رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بَعْدُ صلی صَلَاةً الا تَعَوَّذَ من
عَذَابِ الْقَبْرِ.
یک زن یهودی بر عایشه وارد شد پس از
عذاب قبر سخن گفت و به عایشه گفت خدا تو را از
عذاب قبر حفظ کند پس عایشه از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درمورد
عذاب قبر سؤال کرد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود
عذاب قبر حق است، عایشه میگوید که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از هر نماز از
عذاب قبر به خدا پناه میبرد.
ابویعلی در مسند خود روایت کرده است که انبیاء درون
قبر زنده هستند و نمار میخوانند:
حدثنا ابو الجهم الازرق بن علی حدثنا یحیی بن ابیبکیر حدثنا المستلم بن سعید عن الحجاج عن ثابت البنانی عن انس بن مالک قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الانبیاء احیاء فی قبورهم یصلون.
انس بن مالک میگوید پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: انبیاء در قبرهایشان زنده هستند و
نماز میخوانند.
هیثمی میگوید که راویان این روایت همه
ثقه هستند و روایت صحیح است. رواه ابو یعلی والبزار ورجال ابییعلی ثقات
ملا علی قاری مینویسد روایت صحیح است. وصح خبر (الانبیاء احیاء فی قبورهم، یصلون)
مناوی مینویسد روایت صحیح است. وهو حدیث صحیح
البانی نیز روایت را صحیح دانسته است.
تواتر روایات و
اجماع علمای اهلسنت بر حیات
انبیاء بعد از وفات. ابنحجر هیتمی از بزرگان اهلسنت مینویسد: علمای اهلسنت بر حیات انبیاء بعد از مردن اجماع دارند و روایات متواتر بر این مطلب وجود دارد. الْاِجْمَاعِ علی حَیَاةِ الْاَنْبِیَاءِ کما تَوَاتَرَتْ بِهِ الْاَخْبَارُ.
پس روایت از نظر بزرگان اهلسنت صحیح است و ثابت میکند که انبیاء بعد از مردن در
قبر زنده هستند.
«حدثنا عبداللَّهِ حدثنی ابیثنا عبداللَّهِ بن یَزِیدَ ثنا حَیْوَةُ ثنا ابو صَخْرٍ اَنَّ یَزِیدَ بن عبداللَّهِ بن قُسَیْطٍ اخبره عن ابیهُرَیْرَةَ عن رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال ما من اَحَدٍ یُسَلِّمُ علی الا رَدَّ الله عزوجل الی روحی حتی اَرُدَّ (علیهالسّلام)؛
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: هر کس که به من سلام میکند خداوند روح من را برمی گرداند تا جواب سلامش را بدهم.»
همین روایت در
سنن ابیداود نیز آمده است.
نووی از بزرگان اهلسنت میگوید سند روایت صحیح است:
«۳۳۴ وروینا فیه ایضا باسناد صحیح عن ابیهریرة ایضا ان رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال ما من احد یسلم علی الا رد الله علی روحی حتی ارد (علیهالسّلام).»
نووی: سند روایت صحیح است: رواه ابو داود باسناد صحیح
ابنتیمیه رهبر فکری وهابیت مینویسد: این روایت بر طبق تصحیح مسلم نیشابوری است و ائمه اهلسنت طبق آن فتوی دادند به جواز سلام کردن بر
قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): وهذا الحدیث علی شرط مسلم
وعلی هذا الحدیث اعتمد الائمة فی السلام علیه عند
قبره صلوات الله وسلامه علیه
انصاری شافعی مینویسد: سند روایت صحیح است. قلت: رواه ابو داود (۱۳۵۰) باسناد جید.
عمر بن علی بن احمد وادیاشی اندلسی میگوید: رواه ابو داود باسناد علی شرط الصحیح
ابن حجر عسقلانی میگوید روایت صحیح است: ورواته ثقات
شربینی خطیب شافعی میگوید: رواه ابو داود باسناد صحیح
زرقانی میگوید: اخرجه ابو داود ورجاله ثقات
علمای اهلسنت معتقدند لازمه این روایت حیات علی الدوام و همشگی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
سیوطی از بزرگان اهلسنت مینویسد از این روایت حیات همیشگی برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ثابت میشود:
روینا فی الترمذی قال: قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): (ما من احد یسلم علی الا رد الله علی روحی حتی ارد (علیهالسّلام) ) یؤخذ من هذا الحدیث ان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حی علی الدوام وذلک انه محال عادة ان یخلو الوجود کله من واحد مسلم علی النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی لیل او نهار فان قلت: قوله (علیهالسّلام): (الا رد الله الی روحی) لا یلتئم مع کونه حیاً علی الدوام بل یلزم منه ان تتعدد حیاته ووفاته فی اقل من ساعة اذ الوجود لا یخلو من مسلم یسلم علیه کما تقدم بل یتعدد السلام علیه فی الساعة الواحدة کثیراً. فالجواب: والله اعلم ان یقال: المراد بالروح هنا النطق مجازاً فکانه قال (علیهالسّلام) الا رد الله الی نطقی وهو حی علی الدوام.
در کتاب
ترمذی روایت کردیم که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: هر کس که به من سلام میکند خداوند روح من را برمی گرداند تا جواب سلامش را بدهم. از این حدیث استفاده میشود که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همیشه زنده است؛ زیرا محال است که در شبانه روز کسی نباشد که بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سلام نفرستد.
اگر گفته شود که این فرمایش حضرت، تناسبی با حیات همیشگی و علی الدوام ندارد؛ بلکه لازم میآید تعدد حیات و وفات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در کمتر از یک ساعت؛ چون عالم خالی نمیشود از مسلمانی که بر پیامبر صسلام میفرستد؛ بلکه در یک ساعت سلامهای متعددی بر حضرت میشود، جواب: منظور از روح در این حدیث مجازاً
نطق و حرف زدن است پس اینگار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده باشند که خدا قدرت حرف زدن را به من برمی گرداند و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حیات همیشگی و علی الدوام دارد.
پس طبق این حدیث حضرت حیات دارد و جواب سلام مسلمان را از درون
قبر میدهد. مسلمانان در هر نماز بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سلام میدهند به سلام خطاب، السلام علیک ایها النبی ورحمة الله وبرکاته و حتی لجنه افتاء عربستان نیز به آن
فتوی داده است و ابنتیمیه رهبر فکری وهابیت میگوید: سلام خطابی به کسی میشود که صدا را میشنود.
صفة التشهد الذی کان یقوله رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی صلاته ویامر اصحابه بها هی ما اخرجه الشیخان فی الصحیحین عن عبداللّه بن مسعود رضی الله عنه قال: علمنی رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کفی بین کفیه کما یعلمنی السورة من القرآن التحیات لله والصلوات والطیبات السلام علیک ایها النبی ورحمة الله وبرکاته السلام علینا وعلی عباد الله الصالحیناشهد ان لا اله الا الله واشهد ان محمدا عبده ورسوله. وهذا هو الاصح لان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علمه اصحابه ولم یقل اذا مت فقولوا السلام علی النبی. . وبالله التوفیق وصلی الله علی نبینا محمد وآله وصحبه وسلم.
طریقه
تشهد که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در نماز خود میخواند و به اصحابش دستور میداد، همان روایتی است که بخاری و مسلم در صحیحین از
ابنمسعود: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به من تعلیم داد در حالی که دستم در دستش بود همانگونه که سورهای از قرآن یادم میداد، السلام علیک ایها النبی ورحمة الله وبرکاته السلام علینا وعلی عباد الله الصالحین اشهد ان لا اله الا الله واشهد ان محمدا عبده ورسوله.
و این صحیح است چونکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
صحابه تعلیم داد و نفرمود که اگر از دنیا رفتم بگویید: السلام علی النبی. . وبالله التوفیق وصلی الله علی نبینا محمد وآله وصحبه وسلم.
وقد ثبت عنه فی الصحیحین من غیر وجه انه کان یامر بالسلام علی اهل
القبور ویقول (قولوا السلام علیکم اهل الدیار من المؤمنین والمسلمین وانا ان شاء الله بکم لاحقون ویرحم الله المستقدمین منا ومنکم والمستاخرین نسال الله لنا ولکم العافیة اللهم لا تحرمنا اجرهم ولا تفتنا بعدهم واغفر لنا ولهم، فهذا خطاب لهم وانما یخاطب من یسمع
و ثابت است روایت در صحیح بخاری و مسلم از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از طرق مختلف که دستور به سلام کردن بر مردگان داده است و میفرمود (بگویید
سلام بر شما ای اهل دیار مؤمنین و مسلمین و ما انشاء الله به شما ملحق میشویم و خداوند مستقدمین و مستاخرین از ما و شما را رحمت کند و از خداوند برای ما و شما طلب عافیت داریم، خدایا ما از اجر و پاداششان محروم نکن و ما و آنها را ببخش. و این خطاب به مردگان است و فقط کسی که میشنود مورد خطاب قرار میگیرد.
روایت در
مصنف ابنابیشیبه استاد بخاری،
مسند احمد،
سنن دارمی،
سنن ابیداود،
سنن ابنماجه،
سنن نسائی و... آوردهاند:
«حدثنا حُسَیْنُ بن عَلِیٍّ عن عبدالرحمن بن جَابِرٍ عن ابیالاَشْعَثِ الصَّنْعَانِیِّ عن اَوْسِ بن اَوْسٍ قال قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ان من اَفْضَلِ اَیَّامِکُمْ یوم الْجُمُعَةِ فیه خُلِقَ آدَم وَفِیهِ النَّفْخَةُ وَفِیهِ الصَّعْقَةُ فاکثروا عَلَیَّ من الصَّلاَة فیه فان صَلَاتَکُمْ مَعْرُوضَةٌ عَلَیَّ فقال رَجُلٌ یا رسولالله کَیْفَ تُعْرَضُ صَلَاتُنَا عَلَیْکَ وقد اَرَمْتَ یعنی بَلِیتَ فقال انَّ اللَّهَ حَرَّمَ علی الاَرْضِ اَنْ تَاْکُلَ اَجْسَادَ الاَنْبِیَاءِ»
رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: روز جمعه از برترین روزهاست در این روز
حضرت آدم آفریده شده و دمیدن روح و
نفخه صور در این روز است پس زیاد بر من در این روز درود بفرستید پس همانا که درود شما بر من عرضه میشود، پس شخصی گفت: ای پیامبر خدا چگونه بر شما عرضه میشود در حالی که بدن شما از بین میرود، پس حضرت فرمود: خداوند بر زمین
حرام کرده است که اجساد انبیاء را از بین ببرد.
حاکم نیشابوری: این حدیث طبق شرایط صحت روایات صحیح بخاری و مسلم است. هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه
ذهبی نیز در تعلیقه بر مستدرک: این حدیث طبق شرایط صحت روایات صحیح بخاری و مسلم است: تعلیق الذهبی قی التلخیص: علی شرط البخاری ومسلم
البانی: سند روایت صحیح است: واسناده صحیح واخرجه ابو داود (رقم ۱۰۴۷ و ۱۵۳۱) والنسائی (۱/ ۲۰۳ - ۲۰۴) والدارمی (۱/ ۳۶۹) وابن ماجه (رقم ۱۰۸۵ و ۱۶۳۶) والحاکم (۱/ ۲۷۸) واحمد (۴/ ۸)
نووی: این حدیث صحیح است، ابوداود و
نسائی و دیگران با سند صحیح آن را آوردهاند؛ حدیث اوس بن اوس هذا صحیح، رواه ابو داود والنسائی وغیرهما باسانید صحیحة.
رواه ابو داود باسناد صحیح
زرعی: اسناده صحیح
ابن حجر عسقلانی: سند روایت صحیح است؛ سنده صحیح
انصاری شافعی میگوید: رَوَاهُ ابو دَاوُد وَغَیْرُهُ بِاَسَانِیدَ صَحِیحَةٍ
صالحی شامی میگوید: وروی ابنماجة - برجال ثقات
شربینی میگوید: رواه ابو داود وغیره باسانید صحیحة
پس طبق این روایت صحیح ثابت میشود که صلوات مسلمانان بر پیامبر عرضه میشود و حضرت آن را درک میکند و بدن حضرت نیز سالم میماند، این را اگر حیات نگوییم چه بگوییم.
بخش پایانی این مقاله را با ذکر سخنان علمای اهلسنت را درباره شنیدگان مردگان به پایان میبریم:
بخاری در کتاب
صحیح بخاری که اصح کتب نزد اهلسنت بعد از قرآن است باب خاصی درباره شنیدن مردگان صدایی پای تشیع کنندگان دارد: ۶۶ بَاب الْمَیِّتُ یَسْمَعُ خَفْقَ النِّعَالِ.
و روایتش را قبلا متذکر شدیم.
وی نیز در صحیح خودش مینویسد که مرده، حتی صدای پای تشیعکنندگان را که از کنار
قبر برمی گردند، میشنود؛ اِنَّ الْمَیِّتَ اذا وُضِعَ فی
قَبْرِهِ انه لَیَسْمَعُ خَفْقَ نِعَالِهِمْ اذا انْصَرَفُوا.
روایات این کتاب را نیز در بحثهای قبلی متذکر شدیم.
ابنتیمیه رهبر فکری وهابیت به این آیات و روایات بر شنیدن مردگان استدلال کرده است:
سئل هل یتکلم المیت فی
قبره؟ فقال واما سؤال السائل هل یتکلم المیت فی
قبره فجوابه انه یتکلم وقد یسمع ایضا من کلمه کما ثبت فی الصحیح عن النبی انه قال انهم یسمعون قرع نعالهم وثبت عنه فی الصحیح ان المیت یسال فی
قبره فیقال له من ربک وما دینک ومن نبیک فیثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فیقول الله ربی والاسلام دینی ومحمد نبی ویقال له ما تقول فی هذا الرجل الذی بعث فیکم فیقول المؤمن هو عبدالله ورسوله جاءنا بالبینات والهدی فآمنا به واتبعناه وهذا تاویل قوله تعالی (یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیاة الدنیا وفی الآخرة).
از ابنتیمیه سؤال شد: آیا مرده در قبرش حرف میزند؟ جواب: و اما در مورد این سؤال که آیا مرده در قبرش حرف میزند؟ جواب این است که مرده هم حرف میزند و هم میتواند صدای کسی را که با او حرف میزند، بشنود، همانگونه که در حدیث صحیح از نبی مکرم آمده که فرمود: مردگان صدای
نعلین را میشنوند و ثابت شده در
حدیث صحیح که از مرده در
قبر سؤال میشود، پس به او گفته میشود خدای تو کیست؟ دینت چست؟ و پیامبرت کیست؟ پس خدا مؤمنین را در گفتار استوار قرار میدهد، پس مؤمن جواب میدهد الله پروردگار و اسلام دین و محمد پیامبر من است، پس از مؤمن سؤال میشود در مورد آقائی که به سوی شما مبعوث کردیم چه عقیدهای داری؟ پس مؤمن جواب میدهد که ایشان بنده و فرستاده خداست، با آیات آشکار و هدایت به سوی ما آمد پس ما ایمان آوردیم و از ایشان پیروی کردیم و این
تاویل این
آیه است.
همچنین در جای دیگر میگوید: وسئل عن الاحیاء اذا زاروا الاموات هل یعلمون بزیارتهم وهل یعلمون بالمیت اذا مات من قرابتهم او غیره؟ فاجاب الحمد لله نعم قد جاءت الآثار بتلاقیهم وتساؤلهم وعرض اعمال الاحیاء علی الاموات کما روی ابنالمبارک عن ابیایوب الانصاری قال (اذا قبضت نفس المؤمن تلقاها الرحمة من عباد الله کما یتلقون البشیر فی الدنیا فیقبلون علیه ویسالونه فیقول بعضهم لبعض انظروا اخاکم یستریح فانه کان فی کرب شدید قال فیقبلون علیه ویسالونه ما فعل فلان وما فعلت فلانة هل تزوجت) الحدیث واما علم المیت بالحی اذا زاره وسلم علیه ففی حدیث ابنعباس قال قال رسولالله (ما من احد یمر
بقبر اخیه المؤمن کان یعرفه فی الدنیا فیسلم علیه الا عرفه ورد (علیهالسّلام) ) قال ابنالمبارک ثبت ذلک عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وصححه عبدالحق صاحب الاحکام.
از ابنتیمیه سؤال شد وقتی زندهها به زیارت
قبرهای مردگان میروند، آیا مردگان، زائر
قبر را میشناسند؟ و آیا اگر کسی از خویشاوندانشان بمیرد از حال او آگاه میشوند؟
جواب داد: بعد از حمد و سپاس خدا، بله، روایت در اثبات ملاقات مردگان با هم و عرضه شدن اعمال زندگان بر آنها آمده است، مثل روایت
ابنمبارک از
ابوایوب انصاری که گفته: وقتی جان مؤمن گرفته میشود بندگان خدا به استقبال او میآیند همانگونه که در دنیا مردم به استقبال کسی میروند که مژده آورده است و از او سؤال میکنند، بعضی از آنان میگویند اجازه دهید برادر مؤمنتان استراحت کند، او در سختی و شدت بوده است، سپس از او سؤال میکنند فلانی چکار کرد و آیا فلانی ازدواج کرد؟. ........
و اما درمورد آگاهی مردگان به کسی که به زیارتشان میآید و به آنان سلام میکند، در روایت ابنعباس از پیامبر آمده است (هر کسی که به
قبر برادر مؤمن خود که در دنیا او را میشناخت برود و به او سلام بدهد مرده او را میشناسد و جواب سلام او را میدهد) ابنمبارک میگوید این روایت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ثابت شده است و عبدالحق صاحب
کتاب الاحکام این روایت را تصحیح کرده است.
او نیز بر تواتر روایاتی که حاکی این مطلب که میت زائران قبرش را میشناسند، تصریح کرده است:
وقد تواترت الآثار عنهم بان المیت یعرف زیارة الحی له ویستبشر به؛ روایات متواتر است که مرده زائر قبرش را میشناسد و خوشحال میشود.
ابنکثیر دمشقی سلفی از بزرگان اهلسنت در تفسیرش تصریح میکند که روایات متواتر وجود دارد که مردگان، زائران قبرشان را میشناسند و با دیدن آنها خوشحال میشوند:
وقد تواترت الاثار عنهم بان المیت یعرف بزیارة الحی له ویستبشر فروی ابنابیالدنیا فی کتاب القبول عن عائشة رضی الله عنها قالت قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ما من رجل یزور
قبر اخیه ویجلس عنده الا استانس به ورد علیه حتی یقوم وروی عن ابیهریرة رضی الله عنه قال اذا مر الرجل
بقبر یعرفه فسلم علیه رد (علیهالسّلام)
وبه درستی که
روایت متواتر از
صحابه وجود دارد که مرده زائر قبرش را میشناسد و خوشحال میشود،
ابنابیدنیا در کتاب قبول از عایشه روایت کرده که گفت: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود هر کس که به زیارت
قبر برادر مؤمنش برود و در کنار قبرش بنشیند، از درون
قبر جوابش را میدهد و از آمدنش خوشحال میشود تا اینکه از کنار
قبر برود، و
ابوهریره از پیامبر نقل میکند که فرمود: هرگاه که شخصی به
قبر کسی گذر کند که او را میشناسد و سلام کند جواب سلامش را میدهد.
محمد بن جریر طبری از بزرگان اهلسنت مینویسد که بیشتر علما قائل به شنیدن مردگان هستند و روایات این باب را تصحیح کردهاند:
فقال جماعة یکثر عددها بتصحیحها وتصحیح القول بظاهرها وعمومها وقالوا المیت بعد موته یسمع کلام الاحیاء ولذلک قال النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لاهل القلیب بعدما القوا فیه ما قال قالوا وفی قوله لاصحابه اذ قالوا اتکلم اقواما قد ماتوا وصاروا اجسادا لا ارواح فیها فقال (ما انتم باسمع لما اقول منهم).
جماعت زیادی از علما روایات سماع مردگان در
جنگ بدر را تصحیح کردند و عمل به ظاهر آن روایات کردند و قائل شدند که
انسان بعد از مردن صدای زندگان را میشنود و بخاطر این است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با کشتگان بدر صحبت کردند بعد ازانداختنشان در چاه و فرمایش پیامبر به اصحابش وقتی اعتراض کردند و گفتند با مردگانی صحبت میکنید که جسد بون روح هستند پس حضرت جواب داد: شما شنواتر از آنها به حرفهای من نیستید.
امام اهلسنت قرطبی مینویسد، اگر مرده نمیشنید به او سلام نمیشد؛ پس مرده میشنود واین مطلب واضح است و به تحقیق ما آن را در کتاب تذکره بیان کردیم.
وبان المیت یسمع قرع النعال اذا انصرفوا عنه الی غیر ذلک فلو لم یسمع المیت لم یسلم علیه وهذا واضح وقد بیناه فی کتاب التذکرة.
آلوسی علامه اهلسنت مینویسد که قول حق این است که مردگان میشنوند: والحق ان الموتی یسمعون فی الجملة.
نووی شارح
صحیح مسلم مینویسد که مرده صدای کسانی که کنار
قبر هستند را میشنود:
اثبات فتنة
القبر وسؤال الملکین وهو مذهب اهل الحق ومنها استحباب المکث عند
القبر بعد الدفن لحظة نحو ما ذکر لما ذکر وفیه ان المیت یسمع حینئذ من حول
القبر.
اثبات سؤال
منکر و نکیر در
قبر مذهب اهل حق است و به خاطر این است که بعد از دفن
مستحب است که چند لحظهای در کنار
قبر بمانند و اینکه مرده صدای کسانی که دور
قبر هستند را میشنود.
ابنحجر هیثمی در پاسخ سؤالی میگوید: مردگان کلام مردم را میشنوند:
هل یَسْمَعُ الْمَیِّتُ کَلَامَ الناس فَاَجَابَ بِقَوْلِهِ نعم لِحَدِیثِ اَحْمَدَ وَجَمَاعَةٍ انَّ الْمَیِّتَ یَعْرِفُ من یُغَسِّلُهُ وَیَحْمِلُهُ وَیُدْلِیهِ فی
قَبْرِهِ؛ آیا مرده کلام مردم را میشنود، جواب: بله بخاطر روایت احمد بن حنبل و جماعتی از علما که مرده کسی را که او را
غسل میدهد و جنازهاش را حمل میکند و کسی که او را در
قبر میگذارد را میشناسد.
وی نیز اجماع اکثر صحابه را بر شنیدن مردگان گزارش کرده است: واجماع اکثر الصحابة علیه.
ابنبطال نیز در شرح بخاری همچنین سخنی دارد: ۵۲ - بَاب الْمَیِّتُ یَسْمَعُ خَفْقَ النِّعَالِ
سیوطی بر شنیدن مردگان اعم از
انبیاء و غیر آنها، تصریح دارد: واما الادراکات کالعلم والسماع فلا شک ان ذلک ثابت لهم ولسائر الموتی. و اما ادراکات مثل علم و شنیدن، شکی نیست که ثابت است برای انبیاء و برای دیگر مردگان.
وی در پاسخ این پرسش که آیا
میت سخن مردم و مدح و ثنای آن را میشنوند؟ گفته است که مردگان میشنوند. متن
استفتاء و جواب آن این است:
واما المسالة الثالثة: وهی هل یسمع المیت کلام الناس وثناءهم علیه وقولهم فیه؟ فنعم ایضاً، اخرج الامام احمد فی مسنده، والمروزی فی الجنائز، وابن ابیالدنیا، وغیرهم من طریق ابیعامر العقدی عن عبدالملک بن الحسن المدنی عن سعد بن عمرو بن سلیم عن معاویة او ابنمعاویة وعن ابیسعید الخدری قال: قال رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): (ان المیت یعرف من یغسله ویحمله ویدلیه فی
قبره) واخرجه الطبرانی فی الاوسط من طریق آخر عن ابیسعید،
واما مسئله سوم: آیا مردگان کلام و ثناء زندگان را میشنوند؟ بله احمد حنبل در مسند خود و مروزی در کتاب جنائز و ابنابیدنیا و دیگران از ابیعامر از
عبدالملک بن حسن مدنی از
سعد بن عمرو بن سلیم از معاویه یا ابنمعاویه و از
ابیسعید خدری نقل میکند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: مرده کسی را که او را غسل میدهد و جنازهاش را حمل میکند و کسی که او را در
قبر میگذارد را میشناسد.
احمد بن ادریس صنهاجی مینویسد که مردگان در قبرهایشان
موعظه و
قرآن و
ذکر و
تسبیح و
تهلیل (سبحان الله و لااله الا الله) را میشنوند:
وکذلک الموتی یسمعون فی قبورهم المواعظ والقرآن والذکر والتسبیح والتهلیل ولا ثواب لهم فیه علی الصحیح لانهم غیر مامورین بعد الموت ولا منهیین فلا اثم ولا ثواب لعدم الامر والنهی هذا احد اسباب المثوبات.
و همچنین مردگان در قبرهایشان موعظه و قرآن و ذکر و تسبیح و تهلیل (سبحان الله و لااله الا الله) را میشنوند و بنابر قول صحیح ثواب و عقاب ندارند چون مردگان بعد از مردن مامور و منهی نیستند و پس نه گناهی برآنان است و نه ثوابی به خاطر نبود امر و نهی که از اسباب
ثواب و
عقاب است.
وی نیز در کتاب «
الفواکه» بعد از نقل روایات مربوط به کشتگان بدر مینویسد: وهو نص صحیح صریح فی سماع الموتی، ولم یذکر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی ذلک تخصیصاً،
روایات شنیدن کشتگان بدر بعد از مرگ روایت صریحی در اثبات شنیدن مردگان است و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شنیدن مردگان نفرموده که مختص به کشتگان بدر است.
جکنی شنقیطی نیز در ذیل روایتی مینویسد: وهو نص صحیح صریح فی سماع الموتی، ولم یذکر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فیه تخصیصًا.
ابن عبدالوهاب نیز اعتراف به شنیدن مردگان دارد:
اخرج احمد وغیره عن ابیسعید ان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال: ' ان المیت یعرف من یغسله ویحمله ومن یکفنه ومن یدلیه فی حفرته '. واخرج ابو نعیم وغیره عن عمرو بن دینار قال: ما مِن میّت یموت الا روحه فی ید ملک الموت ینظر الی جسده، کیف یغسل، وکیف یکفن، وکیف یمشی به، ویقال له وهو علی سریره: اسمع ثناء الناس علیک. واخرج ابنابیالدنیا معناه عن جماعة من التابعین بلفظ: بید ملک. بلا اضافة. وللشیخین عن انس: ان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وقف علی قتلی بدر فقال: ' یا فلان بن فلان یا فلان بن فلان هل وجدتم ما وعد ربکم حقاً؟ فانی وجدت ما وعدنی ربی حقاً ' فقال عمر: یا رسولالله، کیف تکلم اجساداً لا ارواح فیها؟ فقال: ' ما انتم باسمع لما اقول منهم، غیر انهم لا یستطیعون ان یردوا علی شیئاً '.
احمد بن حنبل و دیگران از ابیسعید خدری از رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردند که فرمود: مرده شخصی که او را
غسل میدهد و کسی که
جنازه او را برمی دارد و کسی که او را
کفن میکند و کسی که بدن را در
قبر میگذارد را میشناسد.
و ابونعیم و دیگران از
عمرو بن دینار نقل کردن که گفته: هر کس که بمیرد روحش در دست فرشته مرگ است و به جسدش نگاه میکند، چگونه غسلش میدهند و چگونه کفنش میکنند و روی دوش میبرند و در حالی که در تابوت است به او گفته میشود که: ثنای مردم را بر خودت بشنو.
و ابنابیالدنیا این روایت را به همین مضمون از جماعتی از تابعین با این لفظ نقل کرده است: بید ملک، بودن هیچ اضافهای.
مسلم و بخاری از انس نقل میکنند: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کنار کشتههای بدر ایستاد پس فرمود: ای فلان بن فلان، ای فلان بن فلان آیا آنچه که خدا به شما وعده داده بود را حق یافتید؟ همانا که من آنچه را که خدایم وعده داده بود را حق یافتم، پس عمر گفت: ای رسولالله، چگونه با اجسادی حرف میزنی که روح در آنها نیست؟ پیامبر فرمود: شماها شنواتر از آنها به آنچه میگویم نیستید، غیر از اینکه آنها نمیتوانند پاسخ دهند.
همچنین از بسیاری دیگر از علمای اهلسنت، تصحیح روایات مربوط به شنیدن مردگان و پاسخ دادن آنها را آوردیم که به همین مقدار بسنده میکنیم.
۱. به اقرار علمای اهلسنت، آیاتی که وهابیون برای مقصود خویش به آن استدلال میکنند، دلالت بر مدعای آنها ندارد.
۲. تنها کسی از بزرگان اهلسنت، به وی قول به عدم سماع موتی نسبت داده شده است، عائشه است و وی نیز از نظر خود برگشته است.
۳. آیات فراوانی وجود دارد که به اقرار علمای اهلسنت، دلالت بر
حیات برزخی اموات، قدرت شنیدن آنها و پاسخگویی آنها دارد.
۴. اجماع اهلسنت بر حیات برزخی اموات، و قدرت شنیدن آن و پاسخگویی آنها است.
۵. احادیث اهلسنت در حیات برزخی اموات، و قدرت شنیدن آنها و پاسخگویی آنها متواتر و بسیاری از آنها صحیح و یا حسن است.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «مردهها میشنوند و قادر به پاسخگویی هستند»