قوه باه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
باه، واژهای عربی به معانی
جماع و
نکاح است.
برخی واژه شناسان آن را دگرگون شده باء (با تبدیل همزه به هاء) و گروهی تغییریافته باءَة (با حذف همزه) یا تصحیف (و تلفّظ عامیانه) آن و عدّهای آن را از ریشهای جدا از «بوء» میدانند.
این واژه در
احادیث بندرت و به هر دو معنی آمده است.
از جمله کاربردهای رایج آن در عربی و فارسی عبارت است از: اصطلاحِ «قوّه باه» به معنای غریزه جنسی و «علم الباه» که بخشی از
علم پزشکی به شمار میرفته و درباره آن کتابها نوشته شده است.
در
قرآن توصیههایی اخلاقی درباره مهار کردن غریزه باه، ماجراهای تاریخی و آموزنده و نیز برخی از احکام فقهی درباره باه، از جمله راههای
مشروع آن، محدودیتهای باه (و مقدّمات آن) ـ برای
زن و شوهر یا بهطور عام ـ و احکام حقوقی و کیفریِ مترتّب بر باهِ مشروع و نامشروع آمده است. در قرآن، ظاهراً به اقتضای
ادب و عفّت کلام
باه مشروع و نامشروع بیشتر به صورت کنایه و با لفظهایی از قبیل
مباشِرت،
اِتْیان،
مَسّ،
قُرْب،
لَمْس،
اِفضاء،
تَغَشّی،
قَضاءِ وَطَر،
رَفَثْ،
بِغاء،
عَنَتْ،
سوء و فحشاء
و فاحشه
بیان شده است.
طبقِ نظر عالمان اخلاق و نیز مضامین احادیث، غریزه باه با دو غرض مهم در وجود انسان، مرد یا زن، نهاده شده است.
بقای نوع
انسان و تداوم یافتن وجود او در فرزند، که مهمترین غرض است.
وجود جهاز تناسلی و جهاز و لوازم پرورش فرزند در نوع بشر، آرامش یافتن زن و مرد با ارضای این غریزه و نیز وجود غرایزی مانند حبّ ذات (که شامل حبّ بقای ذات نیز هست
در بیان محبّت، محبّتِ پدری، مادری ـ فرزندی
) از شواهد غیرقابلِ انکار این امر است.
به گفته
طباطبائی مراد از «فَأْتُوا» در آیه ۲۲۳ سوره
بقره وجوب تشریعی نیست، بلکه به امری تکوینی و فطری اشاره میکند که انسان با مجهّز شدن به قوای لازم برای تولیدمثل و بقای نوع بدان هدایت شده است. بهعلاوه، به عقیده مفسّران، بخشهای دیگر آیه مزبور از جمله : «نساؤکُمْ حَرْثٌ لَکُم» : با الهام از تشبیه مذکور، و «قَدِّمُوا لاَنْفُسِکُمْ»، بنابر آنکه مراد تقدیم فرزندان شایسته به جامعه باشد، و نیز آیه ۱۱
سوره شوری (جَعَلَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْوَاجاً) : غرض از آفرینش قوّه باه را بقای
نسل بیان داشته است.
هدایت شدن انسان به سعادت و کمال با درک لذّتِ این غریزه و مقایسه آن با نعمتها و لذّتهای اخروی (که به نظر برخی، از سنخ لذّتهای دنیوی است
) و در نتیجه اشتیاق به آنها.
در مواجهه با غریزه باه، که بالطّبع اقتضای فعّال شدن دارد، تسلیم شدن افراطی و عدم تقیّد به حدود مقرّر شرعی و عقلی (یا اصطلاحاً «شَرَه
) به عقیده علمای اخلاق اسلامی سبب چیرگی آن بر عقل، گمراهی و فساد فردی و اجتماعی انسان خواهد شد، به ویژه اگر منجر به ایجاد امیال کاذب و «بیماری عشق» شود که بنابرتعریف
نصیرالدین طوسی «تباهترین انواع افراط بُوَد و آن صرف همگی همّت باشد به طلب یک شخص معیّن از جهت سلطان
شهوت».
هر چند اسلام محبّت عمیق (مودّت) میان زوجین را توصیه کرده،
عشق به معنای مزبور (یا به اصطلاح حکما عشق مجازی حیوانی که ضعیفترین مراتب
عشق است
) را با توجّه به اینکه به حکومت قانون و سلطه
عقل پایان میدهد، حکیمان و دانشمندان اخلاق نکوهش کردهاند
و این عشق، در احادیث منقول از امامان علیهم السّلام مذمّت شده است
مجلسی ۱۴۰۳، ج ۷۰، ص ۱۵۸؛.
ازینرو برای پیشگیری از
طغیان شهوت و ابتلا به این نوع عشق، و نیز مصونیّت از آثار مخرّب آن در صورت ابتلا، در احادیث و کتب اخلاقی و فقهی توصیههایی آمده است.
بعلاوه، آزادی در روابط جنسی مغایر با
فطرت انسان و حکمت آفرینش باه و موجب انقطاع نسل، فساد نسب و گسترش فحشا در جامعه است. ازینرو هرگونه عمل فحشا در
اسلام و دیگر
ادیان آسمانی مورد نهی شدید و موجب کیفر بوده
و چه بسا از نظر همه انسانها و جوامع، قبیح عقلی به شمار میرود.
به گفته دانشمندان، زیاده روی در کاربرد قوّه باه، حتّی در موارد مجاز، عوارضی مانند ضعف بدن و نقصان عقل و عوارض دیگر در پی دارد
.
از سوی دیگر «
خمود» یعنی تفریط در طلب لذّتهای ضروری
در امر باه موجب بیماری و مشقّت بسیار و نیز محرومیّت از فواید این غریزه و در اسلام مطرود است. اسلام در فلسفه نظری خود طبیعت انسان و از جمله غریزه باه را شریر بالذّات نمیداند.
وصف نفس در قرآن به «
مطمئنه»
و «
لوامه»
در برابرِ وصف «اَمّارةٌ بِالسُّوء» (فرمان دهنده به بدی
) میرساند که نفس ذاتاً انسان را به بدی فرا نمیخواند.
به گفته
مجلسی همه تمایلات نفسانی ناپسند به شمار نمیروند و نیز همه چیزهایی که نفس دوست ندارد پسندیده نیست، بلکه هر عملی که انسان به قصد طاعت خداوند و در راه جلب رضایت او انجام دهد ممدوح است هر چند از خواستهای نفس باشد و موجب حصول لذّت شود. همچنین هر عملی که صرفاً به انگیزه
شهوت، و نه طاعت الهی، انجام یابد ناپسند است، اگر چه مستلزم محرومیّت نفس از برخی لذّتها باشد.
مراد از آیات
و روایاتی
که مطلقاً خواستهای نفس و شهوات را مذموم دانستهاند، منع از اسارت در برابر شهوات و غرق شدن در آنهاست.
بر این اساس، در اسلام روش نابود و حتّی محبوس کردن غریزه باه توصیه نشده و، بر خلاف مذاهبی که آن را ذاتاً پلید و مانع وصول به مقامات عالی روحانی میشمارند،
امری مطلوب دانسته شده است.
به روایتی
آیه... «لاَتُحَرِّموُا طَیِّباتِ مَا اَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ: چیزهای پاکیزهای را که خدا بر شما حلال کرده بر خود حرام نکنید»
درباره برخی از یاران
پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم که هر یک خویشتن را از بعضی نعمتهای خدادادی از جمله
ازدواج و
مباشرت مشروع محروم کرده بودند، نازل شده است و پیامبر پس از شنیدن این ماجرا به
مسجد رفتند و بشدّت مردم را از ارتکاب این اعمال برحذر داشتند. همچنین آن حضرت خطاب به
عثمان بن مظعون که استفاده از قوّه باه را بر خود
حرام ساخته بود، یادآوری کردند که ترک دنیا جزو اسلام نیست : «لَم یُرسِلْنِیَ اللّهُ تعال'ی بالرّهْبانِیّة...»
همچنانکه زنان را از «تَبَتُّل» (خودداریِ دائمی از ازدواج) و نیز «تعطیل» (خودداری از زینت کردن برای همسر) نهی کردهاند.
بنا بر روایات از آنجا که هرگونه زیاده روی در ارضای تمایلات نفس، موجب تباهی آن میشود، و هر کوتاهی و سستی درباره نفس، زیانبار است (فکلُّ تقصیر به مضرّ و کلُّ افراطٍ به مفْسِد
)، از نظر اسلام در لزوم راهبرد این تمایل طبیعی جای هیچ تردیدی نیست و نکته مهم، رعایت محدوده مُجاز و چگونگیِ کاربرد آن است. به گفته علمای اخلاق، غریزه باه باید به گونهای محدود و در حدّ میانه به کار گرفته شود که کاملاً فرمانبردار عقل و
شرع باشد.
عامل درونیِ مهار کننده باه، اکتساب و تقویتِ ملکه «
عفت و
تقوی» ست.
به عقیده مجلسی، این واژه در احادیث بیشتر درباره «عفّت بَطْن و فرج» به کار رفته و از جمله بر بازداشتنِ نفس از شهوات جنسیِ حرام،
مکروه و شبهه انگیز و نیز مقدّمات آنها مانند نظر، لمس، تقبیل و مانند آن اطلاق شده است.
در احادیث، «عفّت فرج» از برترین عبادتها و بالاترین کوششها
خوانده شده و عفّت و حیا (که از شاخههای عفّت است
) از صفات مطلوب در همسر دانسته شده است.
در قرآن
از کسانی که تواناییِ مالی برای ازدواج ندارند، خواسته شده که «استعفاف» داشته باشند.
همچنین گاه مفهوم عفّت جنسی با الفاظ دیگری بیان شده است؛ از جمله: فَاسْتَعْصَمَ (درباره حضرت
یوسف علیه السّلام
)، اِسِتحْیاءْ (در ماجرای حضرت
موسی علیه السّلام هنگام ورود به مَدیَن و کمک به دختران
شعیب علیه السّلام،
حفظ فَرْج
و اِحْصان (به معنای عفّت) یا هم خانوادههای آن.
گاهی در آیات راجع به نظارت بر باه، به تقوی سفارش شده است
که همگی بر لزوم نظارت درونی بر قوّه باه دلالت دارند.
ضرورت
حیا و عفّت در موضوع باه، که ظاهراً پذیرفته همه دانشمندان است،
منحصر به روابط زن و مرد
نامحرم نیست بلکه شامل تمام روابط جنسی ـ از قبیل رابطه هر یک از زوجین با یکدیگر و با دیگران، روابط میان
محارم و نیز همجنسان ـ میشود.
(۱) قرآن.
(۲) ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح لنصیرالدّین محمد بن محمد بن حسن طوسی، تهران ۱۳۷۷ـ۱۳۷۹.
(۳) ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۴) ابن منظور، لسان العرب، چاپ علی سیری، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۵) ابراهیم بن علی ابواسحاق شیرازی، المهذّب فی فقه الامام الشافعی، بیروت ۱۳۷۹/۱۹۵۹.
(۶) محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۶۷.
(۷) مهدی الهی قمشهای، حکمت الهی، تهران.
(۸) یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق النّاضرة فی احکام العترة الطاهره، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش.
(۹) عبدالرحمن جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه، استانبول ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۱۰) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیه، چاپ عبدالغفور عطّار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷.
(۱۱) مصطفی بن عبداللّه حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب والفنون، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۱۲) محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲.
(۱۳) محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، بیروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۱.
(۱۴) روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تحریرالوسیله، قم ۱۳۶۶ ش.
(۱۵) ابوالقاسم خوئی، مستندالعروة الوثقی، تقریرات درس به قلم محمدتقی خوئی، نجف ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۱۶) ابوالقاسم خوئی، منهاج الصّالحین، بیروت.
(۱۷) ویلیام جیمز دورانت، لذّات فلسفه، ترجمه عباس زریاب خوئی، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۱۸) علی اکبر دهخدا، لغت نامه، زیر نظر محمد معین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۶۱ ش.
(۱۹) وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی وادلّته، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۲۰) محمود بن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق التّنزیل وعیون الاقاویل فی وجوه التّاویل، قاهره ۱۳۷۳/۱۹۵۳.
(۲۱) محمدپادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۲۲) زین الدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیّة فی شرح اللّمعة الدّمشقیّه، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۳) اسعد شیخ الاسلامی، احوال شخصیه، ج ۱، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۲۴) محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفارالعقلیّة الاربعة، قم.
(۲۵) محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیرالقرآن، بیروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴/۱۹۷۱ـ۱۹۷۴.
(۲۶) فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد عارف زین، صیدا ۱۳۳۱ـ۱۳۵۶/ ۱۹۱۴ـ ۱۹۳۷.
(۲۷) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲۸) علی بن ابیطالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۲۹) کیکاوس بن اسکندر عنصرالمعالی، قابوس نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۳۰) محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدّین، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۳۱) خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۰.
(۳۲) محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۳۳) محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، المحجّة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۳۴) احمد بن محمد فیّومی، المصباح المنیرفی غریب الشرح الکبیر، بیروت.
(۳۵) محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
(۳۶) محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.
(۳۷) محمدرضا گلپایگانی، مجمع المسائل، ج ۲، قم ۱۳۶۴ ش.
(۳۸) محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۳۹) محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۴۰) جعفر بن حسن محقّق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال والحرام، چاپ افست قم ۱۴۰۸.
(۴۱) مرتضی مطهّری، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۴۲) مرتضی مطهّری، مسأله حجاب، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۴۳) محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۴۴) موسوعه جمال عبدالنّاصر فی الفقه الاسلامی، ج ۸، قاهره ۱۳۹۱.
(۴۵) محمدحسن نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیروت ۱۹۸۱.
(۴۶) احمد بن محمد مهدی نراقی، کتاب معراج السّعاده، تهران.
(۴۷) مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السّعادات، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۴۸) محمد بن محمدنصیرالدین طوسی، اخلاق محتشمی، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۴۹) محمد بن محمدنصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۵۰) محمدکاظم بن عبدالعظیم یزدی، العروة الوثقی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴، تهران.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «باه»، شماره۴۰۱.