قول منجم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بین
علم تنجیم و
علم هیئت ، و منجّم و هَیَوی (و به قول عربهای امروزی:
فلکی) فرق است و نباید آنچه را در مذمّت تنجیم و منجّّم در احادیث شریفه دیده میشود، در شأن هیوی و
فلکی دانست.
علم هیئت و یا
علم فلک، مبتنی بر قواعد متین
ریاضی و قضایای رصین هندسی است که اگر محاسِب در عمل درست استخراج کند، نتیجه محاسبه او مطابق واقع خواهد بود. این
علم شریف ممدوح
عقل و
شرع است و هیچ دانای بخردِ بینا و آگاه، انگشتِ اعتراض بر آن ننهاده است.
امّا احکام نجومی که از آن به (
علم تنجیم) و (
علم نجوم) تعبیر میشود و مٌزاوِل به عمل آن را منجّم میگویند، و سلسله قواعدی است که از اوضاع کواکب، احوال
عالَم و آدمیان و سعد و نحس ایام و نظائر آنها تحصیل میگردد، در آن ردّ و ایراد و طعن و
اعتراض بسیار وجود دارد. و مراد معترضان این نیست که کواکب را اثر تکوینی در نظام هستی نیست که هیچ بخردی چنین تفوّه نمیکند، بلکه مقصودشان اعتراض بر مفیدِ
علم قطعی بودنِ آن قواعد به وقوع حوادث است، از این روی که
بشر چگونه میتواند به تأثیرات و اسرار واقعی اوضاع و احوال کواکب دست یابد.
بنابراین، چنان که شواهد آن خواهد آمد، مذمّت منجّم در احادیث شریفه ربطی به هیوی و
فلکی ندارد، و برخی از آنها در شأن منجّم ملحد و کافر است، نه منجم
مسلمان .
شیخ صدوق پس از نقل دو حدیث در مذمّت منجّم، که پس از این خواهد آمد، گوید: المنجّم الملعون هو الذی یقول بقدم
الفلک، ولایقول بمُفلِکه وخالقه (عزّوجلّ).
بنابراین، اوّلاً باید میان منجّم الهی (به معنای
عالم به تنجیم) و منجّمِ منکرِ خداوند فرق گذاشت و مذمّت و لعن و وعید نار، ناظر به چنین منجّمی است که مبدأ
عالم را انکار میکند و کواکب را بالذات مؤثر در
عالم میداند.
شیخ شبستری درباره چنین منجّمی در گلشن راز گفته است:منجّم چون زایمان بی نصیب است اثر گوید کزین شکل غریب است
بلکه در فضیلتِ
علم هیئت وارد شده است:من لم یعرف
علم الهیئة والتشریج فهو عنّین فی معرفة الله.
سید مرتضی علم الهدی (م۴۳۶) نیز در این زمینه گوید: إنّ الکسوفات واقتران الکواکب وانفصالها من باب الحساب وسیر الکواکب، و له اصول صحیحة وقواعد سدیدة، ولیس کذلک مایدعونه من تأثیر الکواکب فی الخیر والشرّ والنفع والضرر.
درباره تنجیم و هیئت و فرق و حکم آنها سخن برخی از بزرگان فقیهان بدین شرح است:
…الإخبار عن الحادثات والحکم بها مستنداً إلی تأثیر الاتّصالات المذکورة فیها بالاستقلال أو بالمدخلیة، … هو المصطلح علیه بالتنجیم….
ما زعمه المنجّمون من ارتباط بعض الحوادث السفلیة بالأجرام العلویة إن زعموا أنّها هی العلّة المؤثرة فی تلک الحوادث بالاستقلال أو أنّها شریکة فی التأثیر فهذا لایحلّ للمسلم اعتقاده،
وعلم النجوم المبتنی علی هذا کفر، وعلی هذا حمل ماورد من التحذیر عن
علم النجوم والنهی عن اعتقاد صحّته.
إنّ المنجّم من یقول بقدم الأفلاک والنجوم، ولایقولون بمفلک ولاخالق….
والمراد من التنجیم الإخبار عن أحکام النجوم… وأمّا
علم الهیئة فلا کراهیة فیه، بل ربما کان مستحبّاً؛ لما فیه من الاطّلاع علی عظم قدرةالله تعالی.
إنّا لا نردّ علیهم فیما یتعلق بالحساب فی تسییر النجوم واتّصالاتها التی یذکرونها؛ فإنّ ذلک ممّا لایهمّنا، ولا هو ممّا یقابل بالإنکار والردّ.
لاإشکال فی جواز النظر إلی أوضاع الکواکب و اسیرها… کما حقّق فی الهیئة القدیمة، والإخبار عن الخسوف والکسوف، وعن ممازجات الکواکب ومقارناتها، واختفائها واحتراقها ونحوها من الأمور الواضحة المقرّرة فی
علم معرفة التقویم
وعلم الهیئة؛ فإنّ الإخبار عنها… مبنی علی التجربة والامتحان والحساب الصحیح الذی لایتخلّف غالباً، و من الواضح جدّاً أنّه لایرتبط شیء منها بما نحن فیه، بل هی خارجة عن النجوم.
مرحوم
آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در وسیلةالنجاة و
امام خمینی (ره) در تحریر الوسیله:
والتنجیم، وهو الإخبار علی البتّ والجزم عن حوادث الکون… ولیس منه الإخبار عن الخسوف والکسوف والأهلّة واقتران الکواکب وانفصالها، بعد کونه ناشئاً عن أصول وقواعد سدیدة، والخطأ الواقع منهم أحیاناً ناشئ من الخطإ فی الحساب وإعمال القواعد کسائر
العلوم.
یحمل ما دلّ علی النهی عن النظر بل تکفیر المنجّم علی من اعتقد قدم الأفلاک والکواکب… وغیر ذلک من العقائد الفاسدة، المباینة لأصول الملل وأساس الشرائع….
احادیث متعددی در ذمّ و لعن و
تکفیر منجّم وارد شده است؛ در برخی از این احادیث قرینه متصل وجود دارد که مراد از تنجیم و منجّم معنایی است که در بند یک گذشت، نه هیئت و هیوی، و برخی هم با قرائن و شواهد دیگر بر آن معنی حمل میشود، همچنان که بزرگان فقها و محدّثان چنین کردهاند. اینک برخی از این روایات را نقل میکنم که برخی آنها را به اشتباه در مذمّت هیئت و هیوی دانستهاند:
عن نصر بن قابوس، قال:سمعت أباعبدالله (ع) یقول:المنجّم ملعون، والکاهن ملعون، والساحر ملعون، والمغنیّة ملعونة، ومن آواها وأکل کسبها ملعون. و قال (ع): المنجّم کالکاهن، والکاهن کالساحر، والساحر کالکافر، والکافر فی النار.
قال النبی (ص):من صدَّق کاهناً أو منجّماً فهو کافر بما أنزل علی محمّد.
روشن است که در حدیث اخیر هرگز مراد تصدیقِ هیوی در دستاوردهای این
دانش نیست، وگرنه لازم آید که اگر کسی هیوی را در
حرکت زمین به دور خودش، تصدیق کند کافر شود، و
معلوم است که هیچ عاقلی به آن ملتزم نمیشود.
از این رو تعدادی از
فقها متذکر شدهاند که برای عدم اعتبار سخن هیوی نباید به این حدیث تمسّک جست،
از جمله:
آقا حسین خوانساری (م۱۰۹۸) در مشارق الشموس:
لایبعد ادّعاء أنّ النهی الوارد فی الأخبار لایشمل استخراج الأهلّة من الحساب المتعلّق بالأرصاد، بل إنّما تعلّق بتصدیق المنجّم، أی بتصدیق من یحکم علی الکائنات والحوادث من أوضاع النجوم… وأمثال هذه، کما هو المفهوم من
علم النجوم. کیف لا! وقد ورد فی الشریعة المقدّسة بعض الأمور المنوطة بالأرصاد ککون القمر فی برج عقرب، لیحترز عنه مرید السفر أو التزویج.
میرزا محمد بن محمدعلی تبریزی (زنده در ۱۲۶۶) از شاگردان
صاحب جواهر ، در کتاب المسائل الغرویة:
والتمسک فی المنع عن العمل بالجدول بأمثال قولهم (ع):سمَن صدّق کاهناً أو منجّماً…ز… فالظاهر أنّه غیر خالٍ من الضعف، لورود الأخبار… فی تکذیبهم فی أحکامهم المترتبة علی تأثیر الکواکب… ولیس مورد النصوص بیاناتهم الحسابیة.
آیت الله سید ابوتراب خوانساری (م۱۳۴۶) در شرح نجاة العباد:
وما ورد من أنّ (من صدّق منجّماً…) ونحوه من النصوص… أنّ المراد منها الرجوع إلیهم فی الکشف عن المغیبات والحوادث والاختیارات ونحو ذلک ممّا یرجع إلی النجوم الأحکامی، لامثل المقام ممّا یرجع إلی الرصد والحساب ونحو ذلک…
آیت الله شیخ محمدتقی آملی (م۱۳۹۱) در مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی:
فلا حاجة… فی إثبات المنع عن الرکون إلی إخبارهم بالمرویّ عن النبی (ص):سمن صدّق کاهناً أو منجّماً فهو کافر بما أنزل علی محمد (ص) ز مع ظهور ذاک المرویّ فی النهی عمّا یخبرون عنه من الحوادث التی یدّعون حدوثها مِن قِبل تأثیر الفلکیات فی حدوثها، وأمّا الأمور المبتنیة علی الحساب فالتصدیق بها لیس منهیّاً عنه.
فقیهان پیشین و امروز، در موارد متعددی مانند:
خسوف ،
کسوف ، بودن ماه در محاق، بودن قمر در عقرب و انتقال شمس از برجی به برج دیگر، سخن هیوی (رصدی،
فلکی) را، البته با شرایطی، معتبر میدانند و واضح است که در برخی موارد مانند بودن قمر در عقرب راهی جز اعتماد به گفته هیوی نیست و چنانکه در سخن
محقّق خوانساری گذشت، خودِ این نکته دلیل تأیید هیئت و هیوی از جانب شارع است. اینک نمونههایی از سخن فقیهان:
شیخ انصاری (م۱۲۸۱) درباره بودن قمر در عقرب و انتقال شمس از برجی به برجی دیگر گوید: ویمکن الاعتماد فی مثل ذلک علی شهادة عدلین منهم إذا احتاج الحاکم لتعیین أجل دین أو نحوه.
آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در وسیلةالنجاة و آیت الله گلپایگانی در حاشیه آن و
امام خمینی در تحریر الوسیله:
تثبت الآیة وکذا وقتها ومقدار مکثها
بالعلم وشهادة العدلین، بل و بالعدل الواحد علی الأحوط، وبإخبار الرصدی الذی یُطمأنّ بصدقه أیضاً علی الأحوط لو لم یکن الأقوی.
آیت الله گلپایگانی در حاشیه وسیله گوید:
لاإشکال فی لزوم العمل بقولهما إذا حصل الاطمئنان بصدقهما.
آیت الله سید کاظم یزدی در عروه:
یثبت الکسوف والخسوف وسائر الآیات
بالعلم وشهادة العدلین وإخبار الرصدی إذا حصل الاطمئنان بصدقه علی إشکال فی الأخیر وکذا فی وقتها ومقدار مکثها.
و حاشیه نویسان و شارحان عروه بر او اشکال کردهاند، از جمله آیت الله گلپایگانی گوید:(بل الإشکال فیه مع الاطمئنان)؛ یعنی در اشکال عروه در پذیرش، اشکال است در صورتی که اخبار رصدی سبب اطمینان باشد و
آیت الله خوئی گوید:
أما الثبوت بإخبار الرصدی مع حصول الاطمئنان بصدقه فقد استشکل فیه فی المتن، لکنّ الإشکال فی غیر محلّه بعد فرض حصول الاطمئنان الذی هو حجة عقلائیة کالقطع. نعم، التعویل حینئذٍ إنّما هو علی الاطمئنان الحاصل من قوله، لاعلی قوله بما هو کذلک، اللهم إلاّ أن یکون مراده حصول الاطمئنان بصدق المخبر، لا بصدق الخبر، کما لو کان الرصدی مأموناً من الکذب فجزمنا بکونه صادقاً فی إخباره، ومع ذلک لم نطمئن بصدق الخبر؛ لاحتمال خطئه وعدم إصابته للواقع….
آیت الله سید عبدالأعلی سبزواری :
یثبت الکسوف وغیره من الآیات بالاطمئنان وإن حصل من إخبار الرصدی.
چنان که ملاحظه شد، فقیهان در موارد زیادی (غیر از رؤیت هلال) سخن
علماء هیئت را اگر اطمینان آور باشد، معتبر دانستهاند. مراجع متأخر و معاصر هم عموماً میگویند، اگر از قول هیئتدانان برای مکلّف
یقین و به قول بسیاری:اطمینان، که همان یقین عرفی است حاصل شد که اوّل ماه است، باید به آن عمل کند. حتی برخی گفتهاند:اگر از گفته آنان یقین یا اطمینان برای خود
انسان یا نوع مردم حاصل شود، باید به آن عمل کند، هرچند یقین یا اطمینان شخصی پیدا نکند.
برخی که پنداشتهاند که قواعد
ریاضی ظنّی به شمار میرود نه یقینی، و آمیخته با
شکّ و وهم است و محاسبات هیویان یقین یا اطمینانآور نیست، اهل فن نبودهاند و اطلاع درستی از محاسبات و قواعد هیویان قدیم و جدید نداشتهاند و اهل فنّ و برخی از فقیهان که در هیئت نیز متضلّع بودهاند، تصریح کردهاند که سخن آنان یقین یا اطمینان آور است:
شیخ بهائی (م۱۰۳۰) به مناسبتی در ردّ این پندار باطل گوید:
وأمّا قولک:سإنّ شیئاً من کلامهم لایفید
علماً ولا ظنّاًز فبعید عن الإنصاف جدّاً، وکیف لایفید شیء من کلامهم
علماً وظنّاً وقد ثبت أکثره بالدلائل الهندسیة.
سو أمّا قولک:أن لا وثوق لک بإسلامهم، فضلاً عن عدالتهم…ز فکلام عار عن حلیة السداد؛ إذ الیقین غیر شرط، و رجوع الفقهاء فیما یحتاجون إلیه من کلّ فنّ إلی
علماء ذلک الفنّ وتعویلهم علی قواعدهم إذا لم تکن مخالفة لقانون الشرع شائع ذائع کرجوعهم فی مسائل الطبّ إلی الأطبّاء، وفی مسائل المساحة والجبر والمقابلة والخطأین وما شاکلها إلی أهل الحساب، من غیر بحث عن عدالتهم وفسقهم، بل یأخذون عنهم تلک المسائل علی شیءٍ ممّا یتعلّق بتلک الصناعة، فهو أبعد عن الخطإ.
صاحب جواهر (م۱۲۶۶) در بحث
قبله و اعتبار قول هیویان در آن موضوع گوید:
لم یکن بأس فی الرجوع إلی قواعد الهیئة، ولا بتقلید أهلها بذلک، بل ربما استفاد الماهر فیها
العلم بالاستقبال، کما أنّه لاریب فی حصول الظنّ به منها، بل الظاهر أنّه أقوی من غیره، ولذا عوّل أصحابنا علیها…
فمن الغریب دعوی عدم استفادة شیء من
العلم أو الظنّ من کلامهم، مع أنّ أکثره کما قیل ثابت بالبراهین القطعیة والدلائل الهندسیة التی لایتطرق إلیها شبهة ولایحوم حوالها وصمة ریب.
فقیه متضلّع
آیت الله سید ابوتراب خوانساری در شرح نجاة العباد گوید:
أنّ قواعدهم التی هی مبنی استخراج رؤیة الأهلّة قواعد مضبوطة، ولیست مبنیّة علی الحدس أصلاً، بل إنّما هی مبنیّة علی الحساب والرصد الذی هو أمر حسّی یُفید القطع جدّاً….
فدعوی أنها مطلقاً مبنیّة علی الحدس الظنّّی وأنّهم مطلقاً یدّعون الظنَّ لاالقطع، وأنّهم یثبتون درجة القمر خاصّة لأعمالهم لا الرؤیة، کلّها کما تری ممنوعة. ومنشؤها عدم الاطلاع بالفنّ کما لایخفی.
بیفزایم که هیویان کارشناس و اهل خبره اموری مانند رؤیت هلال، خسوف، کسوف، بودن قمر در عقرب و مانند آن هستند و به اهل خبره بودن آنان، عدهای از فقیهان تصریح کردهاند، از جمله:آیت الله سید احمد خوانساری، آنجا که گوید:
فیشکل رفع الید عن قولهم مع أنّهم أهل الخبرة.
عدهای از فقیهان از جمله مرحوم آیت الله خوئی و آیتین
شهید سید محمدباقر صدر و سید محمد صدر، رؤیت هلال را طریقِ اثباتِ اوّل ماه میدانند و برای آن موضوعیت قائل نیستند. بنابراین، رؤیت فعلیِ خارجی را لازم نمیدانند بلکه به رؤیت تقدیری اکتفا میکنند، به این معنی که:اگر مانعی مانند
ابر در
آسمان نباشد و مردم
استهلال کنند، ماه را ببینند. بنابراین، اگر به هر دلیلی فهمیدیم که هلال در افق به گونه قابل رؤیت موجود است، هرچند به دلیل موانعی مثل ابر رؤیت نشود، همان کافی است.
بر این مبنی، با توجه به اینکه هیویان اهل خبره و کارشناس مسئلهاند و رجوع به کارشناس سیره عقلا، و مُمضای
شرع است، و از سوی دیگر، به طور قطع و یقین، در بیشتر موارد احراز میکنند که ماه رؤیت پذیر است یا نه، رجوع به آنان و پذیرش سخنشان مشکلی ندارد. گفتنی است که همان طور که در جلد چهارم رؤیت هلال به تفصیل آوردهام، هیویان قدیم و جدید بر این باورند که پس از محاسبه و اِعمال قواعد ریاضی و مانند آن، گاهی هیوی بهطور قطع میگوید که
ماه قابل رؤیت است، گاهی هم بهطور قطع میگوید که قابل رؤیت نیست و در موارد نادری هم به نتیجه قطعی نمیرسد.
این نکته را برخی از فقیهان متضلّع نیز متذکر شدهاند، از جمله
فقیه بلند پایه سید ابوتراب خوانساری در شرح نجاة العباد گوید:
إنّما تختلف أهلّة الشهور فی إمکان القطع بالرؤیة فیها وعدمه من حیث… وما یستخرج من البعدین قد یکون کثیراً إلی حدّ یقطع فیه بالرؤیة، وقد یکون قلیلاً إلی حدّ یقطع فیه بالعدم، وقد یکون فیما بین ذلک، فقد یظنّ بأحدهما وقد یُشکّ.
وبالجملة، استخراج درجة القمر أمر یمکن تحصیل القطع فیه دائماً؛ لابتنائه علی قواعد قطعیة، ولکن کون القمر بهذه الدرجة المخصوصة مستلزماً للرؤیة أمر قد یقطع به، وقد یقطع بعدمه، وقد یُظَنُّ بأحدهما، وقد یشکّ علی حسب کمّیّة مقدارهما قلةً وکثرة.
وما یری من خطإ المنجّمین أو دعواهم الظنّ أو الشک فی بعض الأوقات فإنّما هو فی غیر الشهور التی یکون البعدان فیها من القلّة أو الکثرة إلی حدٍّ یستلزم القطع بأحد الطرفین عادةً، کما لایخفی علی المطلع بالفنّ.
در مواردی که
تکلیف امکان پذیر بودن یا نبودنِ رؤیت، روشن است اعتماد بر قول هیوی و اعتبار آن بی اشکال است، و در موارد مشکوک باید با رؤیت خارجی و فعلی و مانند آن تکلیف را روشن کرد.
متفکر بزرگ و نابغه سترگ
شیعه آیت الله شهید سید محمدباقر صدر به اعتبار قول هیوی
فتوا داده و در مقام شمارش راههای اثبات هلال نوشته است:
الخامس:کلّ جهة
علمی یؤدّی إلی الیقین أو الاطمئنان بأنّ القمر قد خرج من المحاق، وأنّ الجزء النیّر منه الذی یواجه الأرض (الهلال) موجود فی الأفق بصورة یمکن رؤیته، فلایکفی لإثبات الشهر القمری الشرعی أن یؤکّد
العلم بوسائله الحدیثة خروج القمر من المحاق ما لم یؤکّد إلی جانب ذلک إمکان رؤیة الهلال، وتحصل للإنسان القناعة بذلک علی مستوی الیقین أو الاطمئنان.
إذا افترضنا أنّ التطلّع إلی الأفق رصدیاً لم یتح رؤیة الهلال، فهذا عامل سلبی یزیل من نفس الإنسان الوثوق بالشهادات ولو کثرت….
ایشان
یقین یا اطمینان را لازم دانسته است، ولی درباره سخن هیویان اگر از باب اهل خبره بودن معتبر باشد، چنین شرطی لازم نیست بلکه باید شرایط رجوع به اهل خبره و شرط پذیرش قول آنان مراعات شود.
شاگرد وی،
آیت الله شهید سید محمد صدر نوشته است:
الأمر الثانی:أنّ المهمّ شرعاً فی بدء الشهر القمری إمکان الرؤیة، یعنی وصول نور الهلال بعد ولادته إلی درجة بحیث یمکن رؤیته بالعین المجرّدة، ولیس مهمّاً أن یُری فعلاً؛ لوجود بعض الموانع کالسحاب وغیره. فإذا ثبت بأیّ دلیلٍ حجّة ومعتبر شرعاً بوجود الهلال بهذه الکیفیة کفی فی ثبوت الشهر القمری….
الجهة الثالثة:یمکن الاستفادة من المراصد الحدیثة من الناحیة الفقهیة فی عدّة موارد:
أوّلاً:یمکن أن یثبت بها أنّ الهلال لا وجود له أصلاً…
ثانیاً:أن یثبت بها أنّ الهلال صغیر جدّاً بحیث لایکون قابلاً للرؤیة… ویثبت عدم إمکان بدء الشهر القمری.
ثالثاً:أن یثبت أنّ الهلال کبیر بحیث یکون قابلاً للرؤیة، الأمر الذی یمکن به إثبات أوّل الشهر وإن لم یره بالعین المجرّدة أحد….
وهنا لاینبغی أن یفوتنا أمران:
الأمر الأول:أنّه یجب من الناحیة الفقهیة أن یکون المخبر عن نتیجة الرصد الفلکی بیّنة عادلة، ولایکفی فیه الواحد الثقة أو الخبیر، علی الأحوط، فضلاً عن الفاسق فضلاً عن الکافر، بل یجب أن یکون خبیراً و عادلاً، فضلاً عن کونه رجلاً مسلماً ومؤمناً، لیس هذا فقط بل رجلان من هذا القبیل….
الأمر الثانی:إذا حصلت نتیجة الرصد وعرفناها بالطریق المعتبر الذی أشرنا إلیه أمکن أن نحصل علی النتائج التالیة:
أوّلاً:إذا أخبر المرصد بعدم وجود الهلال، فهذا معناه عدم بدء الشهر القمری.
ثانیاً:إذا أخبر المرصد عن ضعف الهلال، وکونه دون الرؤیة البصریة المجرّدة، کان معناه عدم بدء الشهر أیضاً.
ثالثاً:إذا أخبر المرصد بذلک، وکان هناک ادّعاء رؤیة غیر کافیة للإثبات المعتبر شرعاً، کفی ذلک فی عدم بدء الشهر، واعتبرنا أنّ هؤلاء المدّعین للرؤیة متوهّمین أو کاذبین.
رابعاً:إذا أخبر المرصد أو الراصد بأنّ الهلال کبیر قابل للرؤیة، فهذا وحده کافٍ فی إثبات الشهر، وإن تعذّرت رؤیته بالعین المجرّدة تماماً؛ لوجود الموانعٍ کالسحاب.
خامساً:إذا أخبر الراصد أنّ الهلال کبیر فی وقت الصحو ولم یره أحد، لم یثبت الشهر؛
سابعاً:اذا أخبر المرصد بعدم وجود الهلال، أو ضعفه ووجدت مع ذلک حجّة معتبرة علی الرؤیة، فهذا من باب تعارض الحجّتین. ومقتضی القاعدة تساقطهما والرجوع إلی قاعدة غیرهما، وهو إکمال العدّة ثلاثین یوماً…
الجهة الثامنة:فی صفات متعلقة برؤیة الهلال، ونعرض ذلک ضمن الأمور التالیة:
الأمر الأوّل:ذهب بعض أساتذتنا إلی أنّ المقیاس فی ثبوت الهلال وبدء الشهر هو إمکان الرؤیة لا الرؤیة نفسها، وهذا هو الصحیح الموافق مع الأدلة المعتبرة. وهذا یتحقّق فی عدّة صور:
الصورة الأولی:ما إذا ثبت الهلال فی شرق البلاد، وکانت هی فی الغرب؛ فإنّها یثبت فیها الهلال کما عرفنا وإن لم تحصل الرؤیة، ومن زاویتنا هذه أننا
نعلم أنّ الهلال هناک هو بحجم قابل للرؤیة.
الصورة الثانیة:إذا ثبت عن طریق المراصد وعن حجّة شرعیة شرحناها فی محلّها أنّ الهلال بحجم قابل للرؤیة عند الغروب فی هذا البلد، فهذا کافٍ للإثبات وبدء الشهر وإن لم تتمّ الرؤیة الفعلیة….
گفتنی است که ایشان مانند بسیاری از فقیهان فتوی دادهاند که اگر هلال در
منطقه شرقی رؤیت شد، برای منطقه غرب آن نیز کافی است، هرچند رؤیت نشود. این سخن در صورتی درست است که منطقه شرقی و غربی، هم عرض باشند. تفصیل آن را در جای دیگری خواهم آورد.
مرحوم
شیخ محمدجواد مغنیه نیز نوشته است:
إنّ کلام الفلکیّین حتی الآن مبنی علی التقریب، لا علی التحقیق؛ بدلیل اختلافهم وتضارب أقوالهم فی تعیین اللیلة التی یتولّد فیها الهلال، وفی ساعة میلاده، وفی مدّة بقائه ومتی جاء الزمن الذی تتوافر فیه
للعلماء أسباب المعرفة الدقیقة الکافیة، بحیث تصبح کلمتهم واحدة فی التولید ویتکرّر صدقهم المرّة تلو المرّة، حتّی تعدّ أقوالهم من القطعیات تماماً کأیّام الأسبوع، فیمکن والحال هذه الاعتماد علیهم والرجوع إلیهم فی أمر الهلال وثبوته، حیث یحصل
العلم للجمیع من أقوالهم لا لفرد دون فرد، أو فئة دون فئة.
عالم بزرگ
شیعه امام موسی صدر با ابراز تأسف از اختلاف در روز
عید فطر ، در یکی از سالهای آغاز دهه ۷۰ میلادی، به مناسبت فرارسیدن عید فطر، اظهار داشت:
عید امسال نیز همچون سال های قبل با محنت و تأسف کوچکی قرین شده است. رنج و محنتی که در خصوص ثبوت عید فطر و اطمینان به حلول
ماه شوال است. در قدیم رؤیت هلال، تنها شیوه ممکن برای تعیین آغاز و پایان ماه های قمری به شمار میرفت. رصدخانههای آن زمان در
قیاس با امروز، بسیار ابتدایی بودند و طبعاً محاسبات رصدکنندگان و منجّمان برای تعیین موقعیت های قمر و نیز شروع و پایان ماههای قمری، بیشتر براساس حدس و تخمین استوار بود.
از آنجا که
اسلام برای
ماه مبارک رمضان ، اهمیت ویژه قائل بوده و آن را از دیگر ماهها ممتاز شمرده است، اعتماد به وسائل و شیوههای قدیمی و حدس و گمانِ محاسباتی منجّمان آن روزگار را ناکافی دانسته است. فلذا رؤیت چشمی هلال و یقین براساس مشاهده مستقیم را وسیله پی بردن و یقین کردن به حلول ماه رمضان و خروج از آن دانسته است.
اما امروزه وسائل و دستگاههای
علمی و پیشرفته جدید که با دقت بسیار موقعیت و
حرکت و جایگاه قمر و زاویه آن را تعیین و تحدید میکنند، دیگر جای شک و تردیدی باقی نگذاشتهاند. بدین سبب، اعتماد به
دانش امروز و تجهیزات جدید بهترین شیوه اثبات هلال و حلول ماه نو است.
همگان میدانیم که عدم ثبوت عید فطر و تأخیر در حصول یقین به پایان ماه رمضان، چه تالی فاسدهایی در امور گوناگون داشته است، تا آنجا که تغییرات و تأثیرات منفی را در
احکام محاکم، معاملات مردمی، روابط اقتصادی رسمی و برنامههای جاری زندگی سبب شده است….
این پیشنهاد را در مجمع البحوث الاسلامیة ومجامع لبنانی مطرح کردهام:یا باید به تجهیزات و دانش جدید و قلمرو نجوم اعتماد کنیم و کارشناسان مربوط را برای همکاری دعوت کنیم، زیرا این متخصصان در تخصص خود مهارت و توانایی دارند…؛
در غیر این صورت، باید در جلسه مشترکی به
استماع رؤیت های شهود بپردازیم و درباره ثبوت هلال عید تصمیم مشترکی بگیریم. چنانچه این دو پیشنهاد مدّ نظر قرار نگیرد، راه دیگری برای
وحدت عید پیش رو نداریم.
آیت الله شیخ محمد جواد شرّی ، بیش از چهل
سال پیش یعنی سال ۱۹۵۹میلادی
اعلام کرد که برای اثبات عید فطر سخن
عالمان هیئت حجّت و معتبر است و این سخن را روزنامههای آن روزگار لبنان منتشر کردند. وی گفت:
أنّ رؤیة الهلال التی نصّ علیها القرآن لإثبات العید أو بدایة الصوم، إنّما هی وسیلة لإثبات میلاد الهلال، ولأنّه لم تکن هنالک وسائل دقیقة أخری لإثباته، وقد یکون الهلال قد ولد فعلاً، ولکن حجبته الغیوم، والیوم وبعد أن استطاع الإنسان أن یوصل صاروخاً إلی القمر، (۳۰) ویستطیع
العلم أن یضبط بالدقیقة والثانیة توقیت انطلاق و وصول الصاروخ إلی القمر نفسه والهلال جانب مرئیّ من القمر فی بدایة الشهر هل نظلّ بحاجة إلی التثبت من میلاد الهلال بواسطة الرؤیة وبالعین المجرّدة؟
هنگامی که مفتی جمهوری تونس طاهر بن عاشور از این نظر مرحوم شرّی آگاه شد، از وی برای سخنرانی در دانشگاه زیتونه تونس دعوت کرد و وی پذیرفت. این نظر را روزنامه (العمل) تونس نیز به نقل از روزنامههای
لبنان منعکس کرد و خیلی مورد پسند واقع شد، به طوری که روزنامه العمل درباره آن نوشت:
(إنّ هذا الطرح یحلّ إشکالات مزمنة تقع بین المسلمین بالنسبة لأعیادهم الدینیة. ولم یکن لائقاً أن یحتفل المسلمون بعید الفطر فی موعدین مختلفین، وفی الجمهوریة العربیة المتحدة التی کانت تتألّف من مصر وسوریا کان العید (فی تلک السنة) فی الإقلیم الجنوبی من تلک الجمهوریة (مصر) فی یومٍ مختلف عن یوم العید فی الإقلیم الشمالی من تلک الجمهوریة (سوریا).
باری، مرحوم شرّی در دانشگاه زیتونه در این باره و مسائل دیگر سخنرانی کرد و حبیب بورقیبه رئیس جمهور وقت تونس، خود در یکی از جلسات سخنرانی وی شرکت جست.
از
عالمان معاصر
اهل سنت هم دکتر یوسف قرضاوی همین نظر را دارد و از تعدادی از آنان آن را نقل میکند:
وقد ذهب بعض کبار
العلماء فی عصرنا إلی إثبات الهلال بالحساب الفلکی
العلمی القطعی، وکتب فی ذلک المحدّث الکبیر
العلامة أحمد محمد شاکر رسالته فی (أوائل الشهور العربیة (!؟) هل یجوز إثباتها شرعاً بالحساب الفلکی، وأیّد ذلک بحجّة قویّة خلاصتها…
وقبله کتب… رشیدرضا داعیاً للعمل بالحساب القطعی فی مجلّة المنار وفی تفسیره لآیات الصیام.
ومن المنادین بهذا الرأی فی عصرنا الفقیه الکبیر الشیخ مصطفی الزرقا (حفظه الله)
علم الفلک الحدیث یقوم علی المشاهدة بوساطة الأجهزة وعلی الحساب الریاضی القطعی. ومن الخطإ الشائع لدی کثیر من
علماء الدین فی هذا العصر، اعتقادهم أنّ الحساب الفلکی هو حساب أصحاب التقاویم، أو النتائج التی تطبع وتوزّع علی الناس، وفیها مواقیت الصلاة وبدایات الشهور القمریة ونهایتها، وینسب هذا التقویم إلی زید وذاک إلی عمرو من الناس، الذین یعتمد معظمهم علی کتب قدیمة ینقلون منها تلک المواقیت ویصفونها فی تقویماتهم.
ومن المعروف أنّ هذه التقاویم تختلف بین بعضها وبعض، فمنها مایجعل شعبان۲۹ یوماً ومنها ما یجعله ۳۰یوماً، وکذلک رمضان وذوالقعدة وغیرها.
ومن أجل هذا الاختلاف رفضوها کلّها؛ لأنّها لاتقوم علی
علمٍ یقینی؛ لأنّ الیقین لایعارض بعضه بعضاً. وهذا صحیح بلاریب، ولکن لیس هذا هو الحساب
العلمی الفلکی الذی نعنیه.
إنّ الذی نعنیه هو ما یقرّره
علم الفلک الحدیث، القائم علی المشاهدة والتجربة… وأصبح من أسهل الأمور علیه أن یخبرنا عن میلاد الهلال
فلکیاً، وعن إمکان ظهوره فی کلّ أفق بالدقیقة والثانیة، لو أردنا.
وقد کنت نادیتُ منذ سنوات بأن نأخذ بالحساب الفلکی القطعی علی الأقل فی النفی، لا فی الإثبات؛ تقلیلاً للاختلاف الشایع الذی یحدث کلّ سنة فی بدء الصیام وفی عید الفطر، إلی حدّ یصل إلی ثلاثة أیّام بین بعض البلاد الإسلامیة وبعضها الآخر….
نیز شیخ نصر فرید واصل مفتی
مصر گوید:
وأمّا التقدیر للهلال عن طریق الحسابات الفلکیة الدقیقة أمر لاحرج فیه… وفکرت دار الإفتاء المصریة فی إطلاق قمر صناعی لاستطاع الأهلّة وتوحیدها… وجعل المسلمون یتوحّدون.
در روایات ما راههایی برای اثبات اوّل ماه ذکر شده، از جمله رؤیت و شهادت شهود (بیّنه)، ولی از قول هیوی سخنی به میان نیامده است. آنچه ما در صدد آن هستیم، منافاتی با روایات ندارد؛ زیرا قول هیوی را راهی در عرض راههای دیگر نمیدانیم بلکه در طول رؤیت میدانیم؛ یعنی چنانکه گذشت،
حق آن است که رؤیت طریقیت دارد نه موضوعیت؛ وثانیاً امکان رؤیت کافی است ولو هلال به دلیل موانعی مثل ابر دیده نشود، وقول هیوی هم مثبِت امکان یا عدمِ امکان رؤیت است و چون اهل خبره به شمار میرود و رجوع به اهل خبره و کارشناس با شرایط آن،
سیره عقلا و ممضای شارع است، بنابراین، قول هیوی حجت و طریقی معتبر برای اثباتِ امکانِ رؤیت خواهد بود و نیازی نیست که یقین آور باشد، همچنان که بیّنه، طریقِ معتبر شرعی است، هرچند یقین آور نباشد. با توجه به آنچه گذشت، شارع از این سیره و رجوع به سخن هیوی ردع و نهی نکرده است، هرچند مخصوص آن را تأیید نکرده، ولی در سیرههای عقلایی، لازم نیست که در خصوص همه موارد شارع تأیید کند بلکه عدم ردع او کافی است.
بلی اگر کسی برای رؤیت موضوعیت قائل باشد، در این صورت قول هیوی اعتباری ندارد، ولی موضوعیتِ رؤیت از نظر فقهی مردود است.
برخی از دیگر راههای اثباتِ اوّلِ ماه هم در روایات رؤیت هلال ذکر نشده است، مانند:
حکم حاکم. ولی مشهور فقیهان با استدلال به ادله دیگر، حکم حاکم را نیز طریق اثبات اوّل ماه میدانند، زیرا حکم حاکم در عرض سایر طرق اثبات هلال نیست بلکه در طول آنها و مستند به یکی از آنهاست. بنابراین، صرف عدمِ ذکرِ قولِ هیوی در روایاتِ رؤیت و طرق اثبات اول ماه، مضرّ به ادعای ما نیست.
گفتنی است که مشهور فقیهان، در این مسئله، خواه ناخواه محتاج رجوع به هیوی و
کارشناس هیئت هستند؛ زیرا میگویند:اگر رؤیت هلال در جایی ثابت شد، برای جاهای هم افق با آن هم ثابت میشود برخی هم تعبیر به جاهای نزدیک و بلاد متقاربه کردهاند اکنون سؤال میشود:ملاک هم افق بودن چیست؟ و از چه راهی میتوان آن را فهمید؟ نیز چون قرب و بعد و نزدیکی و دوری نسبی است، چه مقدار قرب و بعد در این مسئله ملاک است؟ لابد پاسخ میدهید:مراد جاهایی است که اگر در یکی هلال دیده شود، در دیگری هم دیده خواهد شد. اکنون میپرسیم:از چه راهی میتوان فهمید که اگر هلال در شهر الف دیده شود در شهر ب هم دیده خواهد شد؟ آیا راهی جز رجوع به کارشناس و خبره و هیوی وجود دارد؟ شاید پاسخ دهید:اگر هلال در شهر شرقی دیده شد، برای شهر غربیِ آن کافی است. این سخن با اینکه در کتابهای بسیاری آمده است، از نظر هیوی مردود است، همچنان که در جای خود ثابت شده است، و تنها در صورتی درست است که هر دو دارای عرض جغرافیایی یکسان باشند.
فقیهانی که خود اهل فنّ بودهاند، در این مسئله از اشتباه مصون ماندهاند، ولی دیگران در دام اشتباه گرفتار آمدهاند. بنابراین، چارهای جز رجوع به کارشناس و اهل خبره نیست.
بلی، فقیهانی که مانند مرحوم
آیت الله خوئی قائل به اشتراک و اتحاد آفاقاند، و رؤیت هلال در یک جا را برای همه جاهایی که در بخشی از شب با آنجا مشترکاند، کافی میدانند، در این مسئله نیازی به رجوع به اهل خبره نمیبینند؛ چون اشتراک در
شب از راههای دیگر هم قابل دسترس و درک است.
در پایان این بحث اشاره میکنم که ظاهراً دو موضوع در ایجاد اندیشه بیاعتباریِ قول هیوی در بین فقیهان و مردم متدیّن و رسوخ یافتن آن مؤثر بوده است:یکی جمله معروف در
کتب فقهی :(لاعبرة بالجدول) و عدم آگاهی دقیق از چگونگیهای آن.و دیگری وضع تقویمها در کشور و اختلاف آنها.
در مورد اوّل باید گفت:همان طور که در جلد چهارم رؤیت هلال بهطور مشروح آوردهام خود هیویان نیز جدول و زیج را برای اثبات اوّل ماه کافی نمیدانند بلکه جدول مبنای محاسبه آنهاست و در آن ماه نجومی وسطی مشخص شده که غیر از ماه حقیقی خارجی است، یعنی شهور وَسَطی یک روش و نظام ریاضی به شمار میرود که در جداول زیجات تنظیم میشود، سپس محاسِبِ مستخرج، از این نظم خاص ازیاج، هلال واقعیِ خارجی را با در نظر گرفتن تعدیلات و کسور و کبیسه و سایر امور استخراج میکند، یعنی ماه نجومی مقدمه برای دانستن ماه واقعی خارجی و مبتنی بر حرکت وسطی است و در جدول، همیشه ماههای فرد را کامل یعنی سی روز و ماههای زوج را ناقص محاسبه میکنند و در برخی سالها کبیسه میکنند.
بنابراین هیچکس از هیویان جدول و زیج را ملاک اثبات ماه واقعی خارجی ندانستهاند و فقیهان هم که به درستی فرمودهاند:(لاعبرة بالجدول) سخنی برخلافِ هیویان نگفتهاند.
در مورد اختلاف تقویمها هم، چون همان طور که گذشت:گاهی برای هیوی رؤیت پذیر بودن یا نبودن بهطور قطع روشن است و در موارد نادری هم روشن نیست، لذا اوّلاً هر تقویم نویسی تشخیص و حدس خود مبنی بر رؤیت پذیر بودن یا نبودن را ملاکِ اوّل ماه قرار میداده و از اینرو اختلاف پیش میآمده است، و ثانیاً، در موارد مشکوک و روشن نبودن تکلیف قطعی، تقویم نگار چون نمیخواسته که روز اوّل ماه در
تقویم مبهم و نامشخص بماند، به ناچار یکی از دو محتمل را انتخاب و ثبت میکرده و چه بسا رؤیت خارجی خلاف آن را ثابت میکرده است.
مجلد چهارم رؤیت هلال، مشتمل است بر ادامه (بخش سوم:آراء فقیهان در رؤیت هلال)، و (بخش چهارم:مباحث هیوی رؤیت هلال).
بخش چهارم مشتمل بر چهارده مقاله و جستار است:از این میان یازده مقاله به صورت مقالههای مستقل در مجلههای
علمی چاپ شدهاند، سه مقاله هم بخشهای کوتاهی از کتابهایی مبسوطاند که عبارتاند از:
۱. قسمتی از الآثار الباقیه فخر
جهان اسلام ابوریحان بیرونی .
۲. قسمتهایی کوتاه از سه کتاب معروفِ حضرت
استاد حسن زاده آملی (دامت برکاته)، یعنی دروس معرفة الوقت والقبلة، دروس هیئت و دیگر رشتههای ریاضی، هزار و یک کلمه.
۳. قسمتی از کتاب رؤیة الهلال والمواقیت فی المناطق غیر المعتدلة از مهندس محمدعلی صائغ، که در خارج از ایران چاپ شده است.
این چهارده مقاله از بین انبوه دهها مقاله در این زمینه گزینش و درج شدهاند و هرکدام مشتمل بر نکتهها یا نکته ای ویژه در بحث ما بودهاند. دانستن پارهای از مطالب بخش چهارم، برای مستنبط و
فقیه لازم است که بدون آگاهی از آنها شاید دچار اشتباهات واضح و بزرگ شود، وانگهی برخی از آنها هم کمک بسیار خوبی است برای فهم روایات و سخنان بزرگان فقها. نیز آگاهیهای سودمندی در خصوصِ
اعلام رؤیت هلال در برخی کشورهای اسلامی و مانند آن، در پارهای از آنها به چشم میخورد.
اینک گزارش کوتاهی از محتوای این بخش:
در مقاله اوّل، یعنی (القول علی کیفیات الشهور…) از نابغه نامدار جهان
اسلام ابوریحان بیرونی، از جمله، مقدار سال و ماه شمسی و قمری، و چگونگیهای آنها، اسامی ماههای قمری و شمسی، وجه تسمیه ماههای قمری، اسامی شبهای ماه قمری و نیز نسیء به خوبی تبیین شده و حدیث شریف (ألا إنّ الزمان قد استدار کهیئة یوم خلق الله السموات والأرض) خیلی زیبا و روشن تفسیر شده است. وی میگوید:در عهد جاهلیت دویست سال قبل از اسلام، مردم جاهلیت (کبس) را از یهود مجاور خود آموختند و با استفاده از آن مرتکب (نسیء) شدهاند.
ابوریحان، همچنین قول اصحاب عدد را به شدت ردّ کرد و آن را معلول مراجعه به کتب هیویان و نفهمیدن مقصود آنان دانسته و
تفسیر آنان از حدیث (صوموا لرؤیته وأفطروا لرؤیته) را مردود دانسته است.
وی توضیح میدهد که حساب زیجها مبتنی بر حرکتِ وَسَطی نیّرین است و بدون اِعمال قواعد دیگر از آنها رؤیت ماه اثبات نمیشود.
ابوریحان مقدار
سال قمری را ۳۵۴ روز و یک پنجم و یک ششم روز دانسته و این نکته را فخرالدین در ایضاح و شهید اوّل در غایة المراد در این مبحث نقل کردهاند که متن این دو بزرگوار در جلد سوم گذشت.
در مقاله دوم استاد حسن زاده آملی (دامت برکاته) علاوه بر نکات سودمند در خصوص این بحث، توضیحاتی درباره کتب زیج دادهاند و مقصود شهید در لمعه از (لاعبرة بالجدول) را بسیار زیبا تفسیر کرده و متذکر شدهاند که خود اهل هیئت و نجوم هم جدول (زیج) را ملاک آغاز و انجام ماه نمیدانند و آن را براساس حرکتِ وَسَطی تنظیم کردهاند و از این رو، برای پرهیز از اشتباه (ماه وسطی) را در مقابل (ماه حقیقی) (از رؤیت هلال تا رؤیت هلال) به کار میبرند. منجّمان در زیجها از محرّم شروع و ماههای فرد را سی روز و ماه های زوج را ۲۹روز محاسبه میکنند. از این رو، همیشه ماه مبارک رمضان تمام، یعنی سی روز خواهد بود، ولی این ماه وسطی است نه ماه حقیقِی معتبر نزد
شارع و مبتنی بر رؤیت.
حضرت استاد بر همین اساس، معنی و توجیه زیبایی برای احادیث عدد از قول استادشان نادره دوران و ریاضی دان بزرگ
علامه شعرانی نقل کردهاند؛ معنایی که پیش از ایشان هیچیک از محدّثان و فقیهان متعرّض آن نشدهاند.
استاد این نکته را به خوبی تبیین کردهاند که معنای (لاعبرة بالجدول) در کلام فقیهان چنانکه برخی پنداشتهاند بی اعتباری و بی پایگی محاسبات نجومی نیست. همچنین اشاره کردهاند که ممکن است، چهار ماه متوالی نه بیشتر ماه قمری تمام یعنی سی روزه، و سه ماه متوالی نه بیشتر بیست ونه روزه باشد.
استاد پس از نقل و بیان سخن شهیدین درباره جدول، که همان زیج است و غربیها آن را (لاتابل) گویند، مینویسد:
این هر دو بزرگوار در این مطلب… به درستی حق آن را ادا کردهاند و به مشرب
عالم محقّق در
علم هیئت سخن گفتهاند. چه بسیار کسانی که از حلیت
علم هیئت عاری بودهاند، در بیان جدول و عباراتِ مسائل اشباه و نظائر آن به پندارهای نادرست خود حرف های بی اساس زدهاند که اِعراض از تعرّض بدانها را اولی دیدهایم. اگر کسی که خبره در
علم و فنّ و صنعتی نیست دغدغه و وسوسهای در مبانی و مسائل آن بنماید، قول او مقبول نیست، چنان که هیچ اهل فن به سخن نااهل آن اعتبار نمیدهد. مثلاً اگر غیر نحوی در رفع فاعل، و غیر متکلم در مسئله وجوب لطف بر خداوند، و کسی که فرق میان کره و دایره را نمیداند… در کرویت ارض، مخالفت کنند، خلافِ آنان قادحِ امر ثابت و محقَّق در نزد نحوی و متکلم و هیوی نیست.
ایشان همچنین درباره مبدأ
تاریخ مسلمانان، فرق بین سال هجری قمری و هجری شمسی، فرق بین ماه قمری حقیقی و وسطی، کبیسه سالهای شمسی و قمری توضیحاتی داده و به نقل از ابوریحان بیرونی نوشتهاند:
۱. ماه قمری حقیقی برابر است با ۲۹ روز و ۱۲ ساعت و ۴۴ دقیقه و ۳ثانیه و ۳ثالثه و ۹رابعه و ۳۶خامسه.
۲. سال قمری حقیقی برابر است با ۳۵۴ روز و ۸ساعت و ۴۸دقیقه و ۳۶ثانیه و ۳۷ثالثه، و ۵۵رابعه.
۳.
سال شمسی برابر است با ۳۶۵روز و ۵ساعت و ۴۸دقیقه و ۴۶ ثانیه و ۶ثالثه و ۱۰رابعه.
۴. تفاوت بین سال شمسی و قمری حقیقی عبارت است از ده روز و ۲۱ساعت و ۹ثانیه و ۲۸ثالثه و ۱۴رابعه و ۴۸خامسه.
در مقاله سوم،(
علم الفلک وأوائل الشهور القمریة) از پروفسور یوسف مروه، از جمله، بر این نکته تأکید شده است که بین تنجیم (پیش گویی حوادث و آینده مردم و
خیر و شر آنها با توجه به کواکب) و بین
علم فلک و هیئت فرق است. امروزه عربها به اهل تنجیم به این معنی (منجّم) و به
عالِم به هیئت (
فلکی) (Astronomy) میگویند که براساس عملیات رصدی و محاسبات دقیق و بررسی حرکات و مداراتِ اَجرام سماوی
خسوف ،
کسوف ، طلوع و غروب ماه و خورشید و دیگر کواکب و تولد هلال، و دهها مسئله دیگر را مشخص و بیان میکند و در قوانین آن ذرهای خطا و اختلاف حتی به اندازه ۱ ثانیه وجود ندارد و در گذشته و حال
عالمان بسیاری از مسلمانان متخصص هیئت و
علم الفلک بوده و به انگیزه دینی سبب پیشرفت بسیارِ آن شدهاند.
وی پس از بیان مطالبی راجع به نحوه محاسبه رؤیت هلال و مانند آن میگوید:بدون اینکه بخواهیم مدّعیان رؤیت را در مواقعی که اساساً ماه متولد، و از محاق خارج نشده است
دروغ گو بنامیم، باید بگویم آنها دچار توهّم شدهاند و چیز دیگری را هلال پنداشته اند؛ زیرا ثابت شده است که ۱۵% از مستهلاّن و کسانی که در پی رؤیت هلالاند، دچار توهّم میشوند و میپندارند که هلال را دیدهاند و با توجه به بخارها و گازها و حدود شش هزار قمر مصنوعی در فضا، طبیعی است که بسیاری چیز دیگری را هلال بپندارند. از این رو، باید در خصوص ادعای رؤیت شهود بیشتر دقّت کرد و در مواقعی که رؤیت محال است مانند پیش از تولد هلال و پیش از خروج ماه از محاق، آن را نپذیرفت.
وی سپس به ماجرای تقویم اُمّ القری در
عربستان میپردازد و به شدت آن را ردّ میکند و به سخره میگیرد و میگوید:این تقویم براساس ضوابط
علمی درست استوار نیست و بدون توجه به رؤیت هلال تنظیم شده و در مواقع بسیاری که اساساً رؤیت هلال محال است، اول ماه
اعلام شده، به طوری که همواره
فلکیان جهان اسلام با وزارت اوقاف و مجلس افتای عربستان در اینباره اختلاف نظر داشته و درگیر بودهاند، بخصوص در آغاز ماه مبارک رمضان و ذو الحجة. به طوری که استاد حاتم ممدوح ابوزید از اردن در ۲۳
ماه رمضان ۱۴۱۸ به مجلس افتا در ریاض، برای اینکه ۲۴ساعت قبل از تولد هلال شوال آغاز شوال را اعلان کردهاند، اعتراض کرد. و مجلس افتا بدون توجه به موازین شرعی و
علمی، پاسخی بی ربط داد و نوشت: یعتبر تقویم أٌمّ القری أنّه إذا کان عمر القمر عند مغیب الشمس مقدار ۱۲ساعة فما فوق، فعندئذٍ یکون الیوم السابق هو أوّل أیّام الشهر الإسلامی؛ لأنّ الیوم الإسلامی یبدأ عند مغیب الشمس!
در مقاله چهارم،(رؤیة الهلال والمواقیت غیر المعتدلة) مهندس محمدعلی صائغ پس از توضیحاتی درباره
سال و ماه شمسی و قمری، کبیسه سالهای قمری را به خوبی شرح میدهد و بیان میکند که در هر سی سال یازده سال کبیسه یعنی ذی حجه سی روزه و نوزده سال غیر کبیسه است. همچنین راجع به شروط امکان رؤیت هلال مانند مکث هلال بالای افق، بُعد سِوی (بُعد زاوی) بُعد معدَّل و نیز حرکت قمر و چگونگی تولد هلال و همچنین این نکته که اگر هلال در بلاد شرقی رؤیت شد، به طریق اولی در بلاد غربیِ محلّ رؤیت، دیده خواهد شد، مشروط به اینکه هر دو دارای یک عرض یا قریب العرض باشند؛ به خوبی توضیح میدهد.
وی پس از این مباحث به مناسبت، راجع به اوقات فرائض و چگونگی برگزاری آنها در مناطق غیر معمولی؛ یعنی مناطق قطبی و شهرهایی که دارای عرض ۴۹ درجه و بیشترند (چه شمالی و چه جنوبی) به تفصیل بحث کرده و احتمالات گوناگون را بر رسیده و رأی
عالمان اهل سنت و برخی از
علمای شیعه را در این باره نقل کرده و همه زوایای این بحث را کاویده است.
میدانیم که در شهرها و مناطق دارای عرض جغرافیایی بیش از ۴۹ درجه، مانند:لندن، هامبورگ، استکهلم و مسکو، بیش از دو ماه سال، شب بهطور کامل تاریک نمیشود و شَفَق به فَلَق (روشنایی پس از طلوع فجر) یا حمره مغربیه به حمره مشرقیه صبح متصل میشود، و هرگاه ماه مبارک با چنین ایامی مصادف شود، مشکلاتی پیش میآید، و این کریمه مصداقی نخواهد داشت:
کلوا واشربوا حتّی یتبیّن لکم الخیط الأبیض من الخیط الأسود من الفجر.
همچنین برخی مناطق در
زمستان شب ۷۲ساعته و در تابستان روز ۷۲ساعته دارند که برای تشخیص اوقات نماز و امساک برای روزه با مشکل مواجه میشوند.
در مقاله پنجم،(شب و روز) مؤلف بزرگوار حضرت استاد نجومی (دامت افاضاته) به یکی از سؤالات مرتبط با رؤیت هلال پاسخی نو دادهاند. سؤال مرتبط با رؤیت هلال و مؤثر در موضوع لزوم اتحاد آفاق (نظر مشهور) و یا عدم آن (نظر عده ای از فقیهان از جمله
آیت الله خویی ) این است که آیا لیلة القدر واحد شخصی و در سراسر کره زمین یک شب است یا دو شب؟ رساله دهم جلد اوّلِ این مجموعه از مولی اسماعیل خواجویی (ره) پاسخی به این سؤال بود. مرحوم آیت الله خویی برای تأیید نظر خود به
وحدت شخصی لیلةالقدر استدلال کرده است:
ویدلّ أیضاً علی ما ذکرناه الآیة الکریمة فی أنّ لیلةالقدر لیلة واحدة شخصیة لجمیع أهل الأرض علی اختلاف بلدانهم فی آفاقهم….
فالنتیجة علی ضوئهما أنّ لیلة القدر لیلة واحدة لأهل الأرض جمیعاً، لا أنّ لکلّ بقعة لیلة خاصّة.
مخالفان این نظر، به این دلیل پاسخ دادهاند. پاسخ مقاله پنجم بخش چهارم به این سؤال، به نوعی جواب به استدلال آیت الله خویی هم هست. استاد نجومی معتقدند:شب قدر ۲۴ساعت است نه مثلاً ۱۲ساعت، همچنان که سایر شبها و روزها نیز هرکدام ۲۴ساعتاند:
اگر در منطقهای از زمین روز به سر آمد، روز آن منطقه به سر آمده؛ ولی هنوز روز در کره زمین هست… و یک روز در تمام کره زمین آن هنگام تمام میشود که تمام مناطق کره زمین از منطقه تابش نور رد شود… و ما بدین جهت گفتیم که هر شب ۲۴ساعت و هر روز ۲۴ساعت است، امّا توأمان و با همدیگر و اندر هم… مثلاً شب قدر ۲۴ساعت است، ولی چون شب است هر منطقهای بهره و استفاده خاص خودش را باید در وقتی که خودش در منطقه شب واقع شده است ببرد، و اگر روز آمد گرچه هنوز شب قدر در کره زمین باقی است، اما مجال بهرهبرداری این
انسان به سر رسیده است و از همین نکته درمییابیم که چرا روزهای لیالی متبرکه نیز فضیلت دارند… و از همینجا جواب اشکالی را میدهیم که گویند:…شب قدر متعدّد نیست و فقط یک شب در یک سال است و اگر نیمی از زمین کاملاً این شب را درک کرد به طوری که اولِ طلوعِ صبحِ صادقِ این نیم همزمان با فرارسیدن شبِ نیمِ دیگر است پس باید شب قدر رخت بربسته باشد… ولی
حقیقت آن است که شب ۲۴ساعت است و با رفتن شب از نیمی از کره زمین، نیمی از این ۲۴ساعت گذشته است و با چرخش یک دور کامل کره زمین این ۲۴ساعت به پایان میرسد که
شب قدر نیز تمام شده است و دیگر اشکالی به مطلب وارد نمیآید.
ایشان سپس برای اثبات مدّعای خود شواهدی از آیات شریفه ذکر میکند.
در مقاله ششم،(رؤیت هلال ماه…) از مسائل متعدّد مرتبط با این بحث سخن گفته شده است. صاحب مقاله با اشاره به اهمیت ماه قمری و رؤیت هلال در
اسلام ، موضوع تقویم اسلامی بین المللی متحد را مطرح میکند و بر لزوم تهیه آن اصرار میورزد. وی میگوید:
قرآن کتاب ریاضیات، نجوم یا فیزیک نیست. قرآن در این زمینهها موشکافی نمیکند. اگر چنین میکرد در را بر روی کاوش و جست وجوی بشر میبست و جلوی استفاده
انسان از هوش و ذکاوت خود را میگرفت و مانع کشفیات و اختراعات وی میگردید… خداوند ماه و خورشید را برای تنظیم تعداد سالها و محاسبات به وجود آورد. این خود نشانگر اهمیت ریاضیات و موجب جذب و تشویق مسلمانان برای فراگیری محاسبه و
علم نجوم است.
وی همچنین از مزیت ماه قمری بر ماه خورشیدی، اتحاد و اختلاف آفاق و نظر
اهل سنّت در این باره، سخن گفته است و در پایان میافزاید:
در خاتمه مایلم به آقای دکتر محمد الیاس در مورد تحقیقات برجسته ایشان راجع به ایجاد یک تقویم بین المللی قمری و فرستادن جداول مربوط به نقاط مختلف جهان و پیش بینی رؤیت ماه که بسیار نزدیک به رؤیت محاسبه شده است، تبریک بگویم.
در مقاله هفتم،(تحقیقی در مورد وضع تقویم قمری در ایران)
تاریخ تقویم نویسی در
ایران از سال ۱۲۹۵ تا ۱۳۷۱ش به اجمال بررسی شده و مواردی از اختلاف و لغزشهای تقویمها در طیّ این سالها یاد شده است. نویسنده در پایان برای پایان دادن به وضع نابسامان تقویم نگاری در ایران، تشکیل (شورای تقویم) متشکّل از دانشمندان دانشگاهی و حوزوی را پیشنهاد کرده است.
در مقاله هشتم،(تقویم جهانی اسلام) از
تقویم جهانی اسلام سخن به میان آمده و چگونگی تدوین آن بیان شده است.
نویسنده، همچنین در خصوص تقویم فرقه بُهره (Bohra) اسماعیلیه، و نیز چگونگی چهار ماه متوالی سی روزه و سه ماه متوالی ۲۹روزه، تخیّل و توهّم رؤیت هلال و لزوم استفاده از فناوری پیشرفته در این مسئله، توضیحاتی بیان داشته و گوید:
مردمانی هستند که به
یقین میگویند هلال نو را دیدهاند، ولی در حقیقت آنها، در آن هنگام، صرفاً تودهای ابر یا شیء دیگری را مشاهده کردهاند؛ زیرا در آن موقع هلال در هیچ کجای آسمان نبوده است. این موضوع با نتیجه رصدهای ۲۵۰۰ منجّم غیر حرفهای بین سالهای ۱۹۸۷ و ۱۹۹۰م که در امریکا انجام شده هماهنگ است… در اوقاتی که ماه کاملاً زیر افق بوده گزارشهایی از رؤیت آن واصل شده است، به طوری که قمر در واقع در محلّ صحیح خودش گزارش نشده است و حتی گاهی ماه قبل، هنوز به پایان نرسیده است.
امروزه با استفاده از فناوری مدرن نجومی میتوان قبلاً زمان تولد هلال ماه را با اختلاف چند ثانیه محاسبه کرد. چنین زمانهایی هر سال درEphemeris Almanac Ang۱۰-American Astronomical (همچنین Almanac Nautical و در Indian Astronomical و منابع دیگر) منتشر میشود.
نویسنده مقاله نهم، در آن درباره وضع تقویم نگاری در پنجاه ساله اخیر در ایران سخن گفته و بسیاری از اشتباهات و لغزشهای تقویم نگاران غیر متخصص را بازگو کرده است. وی همچنین از شروط رؤیت هلال،
قانون استخراج رؤیت هلال و شرح آن، و از برخی ریاضی دانان بزرگ
عالم اسلام مانند
ابوریحان بیرونی ،
خیام نیشابوری و
خواجه نصیرالدین طوسی یاد کرده و برخی از آثار ریاضی و هیوی آنان را نام برده و افزوده است:
قوانین استخراج رؤیت هلال، نتیجه زحمات و تجربیات
علمی و عملی صدها دانشمند هیئت و نجوم، امثال حکیم عمر خیام نیشابوری، ابوریحان بیرونی و خواجه نصیرالدین طوسی است و بیش از هزار سال است که منجمان از این قوانین جهت استخراج رؤیت هلال استفاده میکنند.
در مقاله دهم،(چرا در تقویم های قمری اختلاف پیش میآید) علت اختلاف در تقویمهای قمری به خوبی تبیین و قواعد پیش بینی رؤیت هلال بررسی شده و نمونههایی از اختلافها در سال های مختلف شرح داده شده و سرانجام تشکیل شورای تقویم پیشنهاد شده است.
نویسنده این مقاله با اشاره به برخی نابسامانیها در امر آغاز و پایان ماه های قمری میگوید:
در تاریخ شنبه ۱۲/۲/۷۱ش باز هم اختلاف ایجاد شد، یعنی بعضی جراید یکشنبه را اوّل ذیقعده
اعلام کردند، بعضی دوشنبه را. علت اختلاف این بود که اوّل شوّال یک روز جلوتر از آنچه در تقویمها بود
اعلام شد. بنابراین شنبه ۱۲/۲ که ۲۸شوّال بود نیز ۲۹شوال
اعلام شد و چون در تقویمها
اعلام شده بود که ماه شوال ۲۹روزه است، بعضی که از نجوم اطلاعی نداشتند، اوّل ذیقعده را هم یک روز جلوتر
اعلام کردند، یعنی به جای دوشنبه ۱۴/۲، یکشنبه روز اول ذیقعده
اعلام شد. در حالی که غروب شنبه هنوز مقارنه ماه و خورشید رخ نداده بود و رؤیت هلال تا حدود ۱۴ساعت بعد از مقارنه ماه و
خورشید محال است.
جالب است بدانید که بعضی فکر میکنند اگر آغاز ماه قمری یک روز جلوتر
اعلام شود تا آخر سال این تغییر ادامه دارد یعنی تاریخ قمری به کلی یک روز جلوتر خواهد بود. ولی آغاز و انجام هر ماه قمری ثابت است و اگر در آغاز ماهی اشتباهی رخ دهد در آخر ماه درست خواهد شد و از ماه بعد تاریخ صحیح خواهد بود.
مقاله یازدهم،(اختلاف افق ایران و
حجاز ) به درخواست مرحوم
آیت الله طالقانی بیش از پنجاه سال پیش نوشته شده است. در سال ۱۳۳۱ش/۱۳۷۱ق که ایشان به حج مشرّف شدند اختلاف بین
شیعه و
اهل سنّت در
مکه در ثبوت آغاز ماه ذو الحجه مشکلاتی برای حجّاج ایرانی به بار آورد. آیت الله طالقانی پس از بازگشت از سفر
حج (برای آنکه حساب دقیق اختلاف افق ایران و حجاز برای همه روشن شود) از نویسنده مقاله یازدهم جناب آقای سید باقرخان هیوی خواستهاند که شرح مختصری راجع به این موضوع بنگارد که وی این خواسته را اجابت کرده و آیت الله طالقانی هم سخن ایشان را در سفرنامه حج خود:به سوی خدا میرویم، درج کرده است.
سید باقرخان هیوی در این مقاله، پس از بیان توضیحاتی راجع به تشکلات و حالات قمر و چرایی مشاهده ماه به شکلهای مختلف، به اختلاف افق ایران و حجاز اشاره کرده و گوید:
هرگاه اختلافی مابین آفاق شرقی و غربی در رؤیت هلال حاصل شود، آفاق شرقی یک روز بعد از آفاق غربی هلال را رؤیت خواهند کرد نه جلوتر از آن و این اختلاف هم هرگز از یک روز تجاوز نمیکند.
طول جغرافیایی مکه معظمه از نصف النهار گرِینویچ… ۳۹درجه و ۵۰ دقیقه و ۱۰ثانیه شرقی، و طول جغرافیایی تهران ۵۱درجه و ۲۵دقیقه و ۵۹ثانیه شرقی است.
پس اختلاف طول این دو شهر ۱۱درجه، ۳۵دقیقه و ۴۹ثانیه است و از این
معلوم میشود که ساعت
تهران از ساعت مکه معظمه ۴۶دقیقه و ۲۳ثانیه جلوتر است، یعنی وقتی که در تهران غروب آفتاب باشد در مکه بیشتر از ۴۶دقیقه به غروب مانده است. بنابراین، ممکن است مثلاً بعد از غروب آفتاب روز ۲۹ذی قعده موقعیت ماه نسبت به افق تهران به قسمی باشد که قابل رؤیت نباشد، ولی برای مکه هلال ذیحجه رؤیت گردد و لذا فردای آن روز برای تهران سلخ ذی قعده و برای مکه غره ذی حجه خواهد بود.
از بیانات فوق
معلوم میشود که ممکن است رؤیت هلال در مکه معظمه یک روز جلوتر از تهران و سایر نقاط شرقی آن باشد و بیش از یک روز ممکن نیست.
در مقاله دوازدهم،(بررسی یکی از ضوابط رؤیت هلال پایان
ماه رمضان ۱۴۱۲) پس از بیان مقدماتی روشنگر، با محاسبات دقیق ریاضی اثبات شده است که در روز جمعه ۱۴/۱/۷۱ش/ ۲۹ ماه رمضان ۱۴۱۲ که شهود ادعای رؤیت هلال کردند، رؤیت هلال حداقل در مناطق شرقی ایران و بسیاری از کشورهای هم جوار مانند عربستان و بسیاری از کشورهای شرق قاره آسیا امکان پذیر نبوده است.
نویسنده این مقاله، با بررسی یکی از معیارهای رؤیت هلال:بُعد سوی (بُعد زاوی) به چنین نتیجهای دست یافته است:منجّم فرانسوی آندره دانژن Andre Danjon (۱۹۶۷۱۸۹۰) ثابت کرده است که رؤیت هلال ماه نو در وقتی که فاصله زاویهای ماه از خورشید ۷درجه و کمتر است، میسر نیست و بُعد سوی در
روز جمعه ۱۴/۱/۷۱ برابر با ۲۹ ماه مبارک رمضان مطابق تقویم ذوالفنون برابر ۴درجه و ۵۷دقیقه بوده است. و قدما با توجه به سایر معیارهای رؤیت، برای بُعد سوی کمتر از ده درجه حکم به رؤیت نمیدادهاند.
نویسنده در این مقاله به تفصیل از اهلّه قمر، دایره روشنایی ناشی از نور ماه پست و بلندیهای ماه و اینکه ارتفاع تعداد زیادی از قلههای ماه به بیش از شش هزار متر میرسد و بلندترین آنها در حدود ۷۹۰۰ متر ارتفاع دارد، تأثیر تصحیح اختلاف منظر ماه و خورشید در نتیجه محاسبات و تقویم شمس و قمر (تفاوت طولهای دایرةالبروجی ماه و خورشید) سخن گفته است.
در مقاله سیزدهم،(باز هم رؤیت هلال اول ماه) پس از بیان توضیحاتی درباره شرایط و چگونگی های رؤیت هلال، و نیز محل هلال ماه در آغاز ماه رمضان ۱۴۱۵ در افق تهران، آمده است:
در مقالهای که اخیراً در کشور مالزی منتشر شده است، وقت غروب آفتاب به افق
مکه و وقت قران نیّرین، در تقویم
اعلام شده دولت عربستان در سالهای ۱۴۱۰، ۱۴۱۱، ۱۴۱۲ مقایسه شده است و ملاحظه میشود که در چهارده مورد ادعای رؤیت هلالِ اول ماه قبل از حدوث قران نیّرین صورت گرفته که امری محال است، حتی اگر غروب ماه بنا به دلایل پیش گفته بعد از غروب خورشید باشد. به عنوان مثال، در رؤیت هلال اوّل ماه رجب ۱۴۱۱ق حتی هشت ساعت و پنجاه دقیقه قبل از قران، حکم به رؤیت داده شده است.
اعلام رؤیتهای غیر منطبق با ضوابط نجومی و تجربی در هر
کشور اسلامی منطقه، با توجه به پیشرفت وسایل عدیده ارتباط جمعی در عصر حاضر، به
سرعت به سایر کشورها منتقل و موجب بروز اشکالات میشود. بهتر است مسئولین امر، با صرف وقت و بودجه لازم به موضوع رؤیت هلال اول ماه های قمری عمیقاً توجه و به دور از جنجالهای مقطعی، با توجه به نظر افراد بصیر به دقایق امر، از
اعلام ادعاهای رؤیتهای مشکوک جلوگیری کنند. متأسفانه پیشرفت وسائل ارتباط جمعی در عصر حاضر، علی رغم مزایای فراوان آن، در رؤیت هلال ماههای قمری، گاهی نتیجه عکس داده و اشتباه پارهای از کشورهای اسلامی را به سایر کشورها منتقل میکند.
در مقاله چهاردهم،(گزارشی از رؤیت هلال اول
ماه رمضان ) درباره چگونگی رؤیت هلال ماه رمضان
سال ۱۳۷۳ش، توضیحی بیان شده و برخی از صور و فروضی که هلال فقط با
چشم مسلح نه چشم عادی قابل رؤیت است به دقت بررسی و تبیین شده است.
میدانیم که بیشتر مشکلاتی که معمولاً همه ساله در آغاز و انجام ماه مبارک رمضان با آنها دست به گریبان هستیم، به سادگی با ابزار نجومی و فناوری جدید قابل پیش گیری هستند.
دستاوردهای نجومی در پیش بینی
رؤیت هلال در چند پدیده قابل دستیابی است:
دهها سایت قوی،
قدرت مند و فعال اوضاع نجومی ستارگان، سیارات و اقمار را با دقت زیاد محاسبه و
اعلام میکنند. سایت ناسا (سازمان فضایی آمریکا) یکی از این سایتهاست که در آن تصاویر نجومی که ماهوارههای مختلف برداشتهاند، تنها با اختلاف ۳۰ثانیه رایگان در
اختیار قرار میگیرد.
چندین نرم افزار از جمله نرم افزار نجوم اسلامی که مختصات نجومی و اوضاع ماه را با دقت زیاد محاسبه میکنند در دسترساند و میتوان رؤیت پذیری هلال یا عدم امکان رؤیت را با استفاده از آنها پیش بینی کرد.
مؤسسات بزرگ ستاره شناسی در
جهان ، پیش از هر
سال میلادی، در تقاویمی مشخصات دقیق نجومی
خورشید ، ماه و سیّارات را معین میکنند و چون این تقویمها براساس آخرین دستاوردها و رصدهای نجومی تنظیم میشوند، از دقت زیادی برخوردارند و در محاسباتِ اساسیِ آنها از کامپیوترهای بسیار پیشرفته استفاده میشود که مسائل نجومی را با دقت بسیار زیاد محاسبه میکنند. یکی از معتبرترین آنها، تقویم سالانه Astronomical Almanac است که در آن مشخصات مختلف ماه دیده میشود از جمله:لحظه مقارنه، تربیع اول، مقابله و تربیع ثانی با دقّت دقیقه؛
خسوف و
کسوف با دقت یک دهم ثانیه؛
درصد روشن ماه به هنگام نیمه شب به وقت گرینویچ با دقت یک صدم.
یکی از دروسی که دریانوردان برای هدایت کشتی میآموزند؛ دریانوردی نجومی است؛ یعنی کاپیتان کشتی باید بتواند بر مبنای محاسباتِ موقعیتِ ماه و ستارگان، نقطه کشتی را تعیین و آن را هدایت کند. امروزه بسیاری از دریانوردان با بهرهگیری از هدایت ماهوارهای در چند دقیقه نقطه کشتی را به وسیله دستگاههای مخابراتی و کامپیوتری تعیین میکنند، ولی در صورت از کار افتادن این وسائلِ پیشرفته، باز به همان روش اول، محل دقیق کشتی را در دل اقیانوسها مشخص میکنند.
در کشتی کتابی به نام آلماناک وجود دارد که معمولاً سه ماه قبل از پایان هر
سال میلادی، برای سال آینده توزیع میشود. این کتاب مشتمل بر اطلاعات دقیقی بر مبنای روز، ساعت و عرض جغرافیایی، ساعتِ طلوع و غروب خورشید، ماه، مدت شفق و فلق و طلوع و غروب ستارگان را در اختیار میگذارد. وقتی که از اطلاعات این کتاب برای تعیین نقطه کشتی میتوان دقیقاً و با اطمینان بهره گرفت، چگونه نمیتوان برای مقیاس بزرگی مانند شهرها که چند صد برابر ابعاد یک کشتی است، وقت طلوع و غروب و سایر احوال ماه را مشخص کرد؟
آنچه گذشت درباره محاسبات نجومی ماه بود. ولی محاسبه رؤیت پذیری هلال قدری مشکل است. در رؤیت پذیری دو عامل مهم:
۱. میزان روشنایی هلال.
۲. میزان روشنایی محل هلال (افق) مشخص میکنند که آیا هلال قابل رؤیت است یا نه؟ و اتفاقاً هر دو عامل نیز قابل محاسبهاند. تنها عاملی که هنوز حداکثر و اقل آن دقیقاً مشخص نشده قدرت تشخیص
چشم است. بنابراین، در محدوده خاصی از موقعیتهای هلال، یعنی صورت مبهم قابلیت رؤیت چشم هنوز حکم قطعی نجومی وجود ندارد، ولی در بقیه موارد نظر قطعی نجومی هست و به گفته اهل فن معمولاً دو ماه در سال هلال در موقعیت مبهم است. کارشناسان معتقدند که قطعاً هلال با روشنایی کمتر از ۵/۰ حتی با تلسکوپ هم قابل رؤیت نیست، ولی با روشنایی بیش از ۱% و ارتفاع بیش از ۱۹ درجه قطعاً قابل رؤیت است. برخی صور هم مورد اختلاف منجمان است.
بنابراین، به نظر
عالمان هیئت و نجوم، سه حد قطعاً رؤیتپذیر، قطعاً رؤیت ناپذیر، و مورد اختلاف وجود دارد که تعیین تکلیف صورت سوم متوقف بر رؤیت خارجی است و محاسبه به تنهایی کارساز نیست.
روشن است که این محاسبات نجومی قابل استناد و اطمینان آورند و همان طور که هیچ عاملی به دلیل احتمال اشتباه و از ترسِ عدم دقتِ محاسباتِ هوانوردی از سوار شدن به
هواپیما خودداری نمیکند، نمیتوان این دستاوردهای
علمی را نادیده گرفت. گفتنی است وسائلی که این قبیل محاسبات را انجام میدهند به شکلی با ماهوارهها مرتبطاند و تمام محاسبات ماهوارهها طبق الگوی اصلی آنها یعنی خود
ماه انجام میپذیرد.
مجله فقه دفتر تبلیغات اسلامی قم،برگرفته از مقاله قول نجوم.