• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قرآن (مقاله‌دوم)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: قرآن.


قرآن عبارت از کتاب آسمانی خاتم پیامبران، حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است.



از قرآن به عنوان مهم‌ترین منبع تشریع احکام و یکی از ادله چهارگانه در اصول فقه بحث شده است. در فقه نیز از احکام آن در باب‌های مختلف، همچون طهارت، صلات، حج، تجارت و حدود سخن گفته‌اند، چنان‌که برخی بابی مستقل را به قرآن اختصاص داده و به احکام مرتبط با آن به تفصیل پرداخته‌اند. بنابراین، مباحث مربوط به این عنوان را در دو بعد اصولی و فقهی پی می‌گیریم.


در بعد اصولی می توان به این مباحث قرآنی اشاره کرد:

۲.۱ - حجّیت قرآن

قرآن کریم نخستین و معتبرترین منبع احکام الهی و میزان و معیار سنجش روایات صحیح از غیر صحیح است.
صدور قرآن از جانب خدای تعالی قطعی است، چنان‌که در مرحلۀ دلالت، دلالت نصوص و محکمات آن قطعی و قابل استناد می‌باشد، لیکن استناد به ظواهر کتاب منوط به کامل کردن بحث و تحقیق در دو مرحله است: نخست، شناخت شیوه‌های دلالت در خطاب‌های قرآنی برای دستیابی به ظهورات قرآنی و دوم، شناخت عام و خاص، ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن. قول به عدم حجّیت ظواهر قرآن منسوب به اخباریان است.

۲.۲ - تخصیص قرآن به خبر

قرآن کریم هرچند صدورش از مبدا وحی قطعی است، لیکن دلالتش - جز در محکمات و نصوص - ظاهر و ظنی است. از سوی دیگر، مفاد بعضی روایات صحیح و معتبر، تخصیص و تقیید عمومات و مطلقات قرآن می‌باشد و این خود قرینه و شاهد است که از این آیات، عموم یا اطلاق آنها اراده نشده است.
روایت وارد شده در مقام تخصیص و تقیید در صورت قطعی و یقینی بودن صدور آن، مانند خبر متواتر یا خبر واحدی که قراین قطعی بر صدور آن از معصوم (علیه‌السّلام) وجود دارد، بدون شک، تخصیص دهندۀ عمومات و تقیید کنندۀ مطلقات قرآن کریم خواهد بود، اما اگر خاص، خبر واحد ظنّی واجد شرایط حجیت باشد، تخصیص عمومات قرآن به آن محل خلاف است. بر تخصیص ادعای اجماع شده است.

۲.۳ - نسخ قرآن

مقصود از نسخ قرآن کریم، برداشته شدن حکم یک آیه با دلیل قطعی و معتبر شرعی، اعم از قرآن و سنّت متواتر است. با وجود چنین دلیلی، نسخ جایز است، اما نسخ قرآن به خبر واحد، به جهت ظنی بودن آن جایز نیست. در صورت شک در نسخ آیه‌ای، اصل عدم نسخ آن است.


در بعد فقهی می توان به این مباحث قرآنی اشاره کرد:

۳.۱ - مسّ قرآن

به قول مشهور، تماس بدن با نوشتۀ قرآن بدون طهارت (وضو، غسل یا تیمم) حرام است. ترجمۀ قرآن مشمول این حکم نیست. چنان‌که مس غیر خطوط قرآن، مانند جلد و ورق آن، حتی میان سطرها، بدون اشکال، اما مکروه است. همچنین حمل قرآن و به گردن آویختن آن برای فاقد طهارت و نیز جنب و حائض کراهت دارد.
دست زدن غیر مکلّف، همچون کودک به قرآن بدون اشکال است، لیکن در اینکه بر ولیّ کودک، بازداشتن او از این کار واجب است یا نه، اختلاف است.

۳.۲ - تلاوت قرآن

خواندن قرآن مستحب مؤکد است. علاوه بر اینکه در خود قرآن کریم امر به تلاوت آن شده است: «فَاقْرَؤُا مٰا تَیَسَّرَ مِنَ اَلْقُرْآنِ‌»،
[۱۷] (سوره مزمل: ۲۰).
روایات فراوانی نیز در تاکید بر تلاوت قرآن، بیان ثواب و پاداش زیاد برای قرائت آن و فضیلت حمل کننده، قاری و حافظ قرآن وارد شده است.
تلاوت قرآن در بعضی موارد یا مکانها و یا زمانها استحباب ویژه دارد، مانند خواندن آن نزد محتضر بویژه سوره‌های صافات، یس و احزاب، زیاد خواندن آن در ماه رمضان که به ماه بهار قرآن توصیف شده است، هنگام طواف، ختم قرآن در مکه مکرمه، ختم قرآن در هر ماه یا هر هفته یا در پنج و یا سه روز و تلاوت دست‌کم پنجاه آیه در هر روز. چنان‌که خواندن آن در مسجد و منزل و نیز داشتن قرآن در خانه مستحب و ترک تلاوت آن مکروه است.
تلاوت قرآن - چنان که گفته شد - به خودی خود مستحب مؤکد است، لیکن با پیدایی عناوین ثانوی گاه واجب، گاه حرام و گاهی مکروه می‌گردد.

۳.۳ - تلاوت واجب

قرائت سورۀ حمد در رکعت اول و دوم نمازهای واجب و مستحب بر مکلف واجب است، چنان‌که خواندن یک سورۀ کامل پس از حمد در نمازهای واجب با وسعت وقت، بنابر مشهور واجب می‌باشد.

۳.۴ - تلاوت حرام

خواندن سوره‌هایی که سجده واجب دارند، حتی بنابر قول مشهور، بخشی از سوره بر جنب، حائض و نفسا حرام است.
همچنین تلاوت آنها در نمازهای واجب، بنابر قول مشهور حرام است.

۳.۵ - تلاوت مکروه

به قول مشهور، تلاوت قرآن، جز سوره‌های عزائم، افزون بر هفت آیه بر جنب، حائض و نفسا مکروه است. کراهت آن در افزون بر هفتاد آیه شدیدتر است. از برخی قدما حرمت تلاوت بیش از هفت آیه نقل شده است.
درمقابل، برخی، تلاوت قرآن، جز سوره‌های عزائم را بر آنان مکروه ندانسته‌اند.
به تصریح برخی، خواندن قرآن در رکوع و سجود نماز مکروه است. همچنین برای شخصی که در دستشویی است
[۳۸] کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۳، ص۴۶۲.
و یا در حمام برهنه است کراهت دارد. اما برای کسی که لنگ پوشیده کراهت ندارد.


• داشتن طهارت؛
• روبه قبله بودن؛
[۴۱] طباطبائی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقیٰ، ج۲، ص۲۱۲-۲۱۳.

مسواک زدن و استعاذه (گفتن اعوذ باللّٰه من الشیطان الرجیم و مانند آن که متضمن پناه بردن به خداوند از شر شیطان باشد) پیش از آغاز به تلاوت؛
ترتیل؛ یعنی به صورت شمرده و یا با تانی خواندن قرآن با آشکار ساختن کامل حروف و کلمات و رعایت وقف؛
• قرائت توام با تفکر و تدبّر در مفاهیم، مَثَلها و وعده و وعیدهای آیات و پندآموزی از مواعظ و نصایح آن؛
• درخواست بهشت هنگام تلاوت آیات مربوط به بهشت و نعمتهای آن؛
• پناه بردن به خدا هنگام تلاوت آیات عذاب و جهنم؛
• گفتن ««لبیک ربّنا»» پس از تلاوت آیات دربردارنده «یٰا اَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا» و «یٰا اَیُّهَا اَلنّٰاسُ‌»؛
• تلاوت قرآن با صدای زیبا و محزون؛ همراه با خضوع و خشوع
• قرائت قرآن از روی مصحف، هرچند آیات را حفظ باشد؛
قرآن باید صحیح تلاوت شود؛ لیکن مراعات قواعد و نکات تجویدی غیر دخیل در صحّت قرائت، لازم نیست.

در قرآن کریم هنگام شنیدن آیات، امر به استماع و سکوت شده است: (اِذٰا قُرِئَ اَلْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ اَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ‌)؛
[۵۲] (سوره اعراف: ۲۰۴).
هنگامی که قرآن خوانده می‌شود، به آن گوش سپارید و (در برابر آن) خاموش باشید، باشد که مشمول رحمت شوید».
بر این اساس، فقها سکوت و گوش فرا دادن به آیات الهی را هنگام تلاوت آن مستحب دانسته‌اند، چنان‌که در نماز جماعت، هنگام قرائت امام، سکوت و استماع حمد و سوره بر ماموم مستحب است. برخی قدما سکوت را واجب دانسته‌اند.
[۵۵] شیخ مفید، المقنعة، ص۱۶۴.



یاد دادن و یاد گرفتن قرآن، در صورت توقف انجام دادن واجبی بر آن، واجب است. مانند آموختن فاتحه همراه سوره‌ای دیگر که خواندن آن دو در نماز واجب می‌باشد و نیز آموختن آن بخش از آیات احکام که اجتهاد متوقف بر آن است و یا یاد گرفتن تعدادی از افراد که با وجود آنان قرآن محفوظ مانده و تواتر آن استمرار می‌یابد. افزون بر آن مستحب است. البته وجوب درصورت نخست (فاتحه همراه سوره‌ای) عینی و در دو صورت دیگر کفایی می‌باشد.
آموزش دادن قرآن به کودکان مستحب و بر آن تاکید شده است و برپایۀ روایتی از امیر مؤمنان (علیه‌السلام)، از حقوق فرزندان بر پدر به شمار می‌رود.
مرد می‌تواند آموزش قرآن به همسرش را مهر او قرار دهد. اگر آموزش سوره‌ای مهر قرار گیرد باید مشخص شود.
یاد دادن سوره نور به زنان مستحب است، چنان‌که تعلیم سوره یوسف به آنان کراهت دارد.


به قول مشهور، گرفتن اجرت بر تعلیم قرآن مکروه است. برخی میان صورت شرط اجرت و عدم شرط آن تفصیل داده و در صورت نخست، اجرت گرفتن را مکروه دانسته‌اند. بعضی در فرض شرط، کراهت را شدیدتر دانسته‌اند. برخی قدما در صورت شرط، گرفتن اجرت را حرام و در فرض عدم شرط، مکروه دانسته‌اند. برخی دیگر، مطلقا گرفتن اجرت را حرام دانسته‌اند.
جمعی از فقها گرفتن اجرت را در صورت وجوب تعلیم و تعلّم قرآن، حرام دانسته‌اند، مانند یاد دادن فاتحه همراه یک سوره که قرائت آن در نماز واجب است. البته بنابر قول اخیر، این اختلاف وجود دارد که آیا در صورت وجوب، مطلقا اخذ اجرت حرام است یا تنها در صورتی که تعلیم قرآن بر معلم متعیّن باشد، حرام است و در صورت عدم تعیّن حرام نخواهد بود؟
[۷۶] حسینی عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة، ج۸، ص۱۴۶-۱۴۹.

از کسانی که مجازند از بیت المال ارتزاق کنند، معلم قرآن است.


به تصریح برخی، با طهارت بودن، هنگام نوشتن قرآن مستحب است. گرفتن اجرت بر نوشتن قرآن اشکال ندارد، لیکن در صورت شرط آن مکروه است.
[۸۲] حلی، جعفر بن حسن، المختصر النافع، ص۱۱۷.

نوشتن قرآن بر کفن مستحب است.
نوشتن قرآن با مرکب و دوات نجس حرام و در صورت کتابت، محو آن در صورت امکان و تطهیر آن در صورت عدم امکان محو، واجب است.
نوشتن قرآن با طلا، بلکه به غیر مرکّب سیاه مکروه است.


قرآن از محترمات محسوب شده و تعظیم آن واجب و اهانت به آن حرام است، بلکه استخفاف و استهزای آن با ارتکاب عملی که به صراحت بر آن دلالت دارد، مانند‌انداختن در نجاسات، موجب ارتداد است.
سوزاندن اوراق قرآن حرام است و در صورت عدم استفاده، در مکانی تمیز دفن و یا در آب جاری رها می‌شود.
نجس کردن قرآن، حتی ورق و جلد آن حرام و تطهیر آن واجب فوری است.
پاک کردن آیات قرآن با آب دهان کراهت دارد.
چنانچه قرآن یا آیاتی از آن در چاه مستراح بیفتد، واجب است آن را فوری خارج کنند و در صورت عدم امکان بیرون آوردن آن، در اینکه استفاده از چاه جایز است یا واجب است تا زمان پوسیدن آن، از چاه استفاده نشود، اختلاف است.


به قول جمعی از فقها خرید و فروش قرآن (خطوط و نوشته‌های آن) جایز نیست، لیکن خرید و فروش جلد و کاغذ آن جایز است. برخی خرید و فروش قرآن را جایز، اما مکروه دانسته‌اند.
به قول مشهور میان متاخران، فروختن قرآن به کافر، بلکه مطلق تملیک آن به کافر جایز نیست، چنان‌که عاریه دادن و به امانت گذاردن آن نزد کافر جایز نمی‌باشد.


مهم‌ترین معیار و میزان برای تشخیص شروط صحیح از غیر صحیح واقع شده در ضمن عقد، مخالفت و عدم مخالفت آن شروط با قرآن کریم است.


از استخاره‌ها، استخاره با قرآن کریم است، در روایتی از تفال به قرآن نهی شده است. در مراد از تفال و حکم آن اختلاف است.


از مصادیق حبوه که پس از مرگ انسان به پسر بزرگ‌تر تعلق می‌گیرد، قرآن کریم است.


تزیین قرآن با غیر طلا و نقره جایز است، لیکن با طلا و نقره، برخی قائل به حرمت و گروهی قائل به کراهت شده‌اند.


حفظ کردن و به خاطر سپردن قرآن و تحمل مشقّت در این راه مستحب است و در صورت نذر آن، حفظ کردن واجب خواهد بود.


خدای تعالی در قرآن کریم، قرآن را با صفت شفا و رحمت توصیف کرده است: (وَ نُنَزِّلُ مِنَ اَلْقُرْآنِ مٰا هُوَ شِفٰاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ‌)؛
[۱۱۶] (سوره اسراء، ۸۲).
و از قرآن آنچه برای مؤمنان شفابخش و رحمت است نازل می‌کنیم».
مستفاد از اطلاق این آیۀ شریفه این است که قرآن کریم علاوه بر شفابخشی بیماری‌های روحی، همچون اخلاق رذیله از تکبر، بخل و مانند آن، شفا بخش بیماری‌های جسمی نیز می‌باشد و روایات فراوانی بیانگر این است که قرآن کریم شفا بخش هر دردی است، از این رو، شفا جستن از قرآن کریم مستحب است.


تفسیر قرآن بدون استناد به دلائل و شواهد معتبر شرعی، همچون محکمات قرآن و سنّت، تفسیر به رای و حرام است.
[۱۲۲] اردبیلی، احمد، زبدة البیان، ص۲۱.



۱. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۳، ص۴۴۹.    
۲. حکیم، محمدتقی، الاصول العامة، ص۱۰۱-۱۰۲.    
۳. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۱، ص۲۷.    
۴. حیدری، سیدعلی‌نقی، اصول الاستنباط، ص۱۶۱-۱۶۲.    
۵. موسوی گلپایگانی، سیدمحمدرضا، افاضة العوائد، ج۱، ص۳۵۸.    
۶. خمینی، روح‌الله، تهذیب الاصول، ج۲، ص۵۸.    
۷. مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، ج۲، ص۴۸.    
۸. عاملی، حسن بن شهید ثانی، معالم الدین، ص۲۲۱.    
۹. حکیم، محمدتقی، الاصول العامة، ص۲۴۷.    
۱۰. مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، ج۲، ص۵۲-۵۳.    
۱۱. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۲، ص۱۲۲.    
۱۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲، ص۳۱۴-۳۱۵.    
۱۳. طباطبائی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقیٰ، ج۱، ص۱۴۷.    
۱۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳، ص۲۱۷.    
۱۵. طباطبائی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقیٰ، ج۱، ص۳۴۲.    
۱۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲، ص۳۱۶.    
۱۷. (سوره مزمل: ۲۰).
۱۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۵۹۶-۶۱۱.    
۱۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۲۱.    
۲۰. طباطبائی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقیٰ، ج۲، ص۲۰.    
۲۱. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۳، ص۴۷۰.    
۲۲. موسوی سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۷، ص۱۳۴.    
۲۳. خمینی، روح‌الله، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۴۳۶.    
۲۴. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۳، ص۴۷۰.    
۲۵. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۳، ص۴۷۰.    
۲۶. موسوی سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۷، ص۱۳۳.    
۲۷. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۳، ص۴۵۶.    
۲۸. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۹، ص۲۸۴-۲۸۶.    
۲۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۹، ص۳۳۱.    
۳۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳، ص۲۲۲.    
۳۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳، ص۴۲.    
۳۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳، ص۳۹۸.    
۳۳. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۹، ص۳۴۳.    
۳۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳، ص۶۷-۷۱.    
۳۵. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۳، ص۱۴۱-۱۴۵.    
۳۶. نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، ج۱۰، ص۱۲۱.    
۳۷. طباطبائی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقیٰ، ج۲، ص۵۵۳.    
۳۸. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۳، ص۴۶۲.
۳۹. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲، ص۴۷.    
۴۰. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۲، ص۱۳۷.    
۴۱. طباطبائی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقیٰ، ج۲، ص۲۱۲-۲۱۳.
۴۲. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۵، ص۵۶۹.    
۴۳. موسوی سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۷، ص۱۳۲.    
۴۴. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۳، ص۴۶۲-۴۶۳.    
۴۵. موسوی سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۷، ص۱۲۹.    
۴۶. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۳، ص۱۸۹.    
۴۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۱۴-۶۱۵.    
۴۸. شیخ طوسی، المبسوط، ج۸، ص۲۲۷.    
۴۹. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۳، ص۵۱۹.    
۵۰. موسوی سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۷، ص۱۳۴.    
۵۱. موسوی سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۷، ص۱۳۷.    
۵۲. (سوره اعراف: ۲۰۴).
۵۳. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۳، ص۴۶۴.    
۵۴. طباطبائی حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروة، ج۷، ص۲۵۴.    
۵۵. شیخ مفید، المقنعة، ص۱۶۴.
۵۶. سیوری، مقداد بن عبدالله، التنقیح الرائع، ج۲، ص۱۷.    
۵۷. محقق کرکی، جامع المقاصد، ج۷، ص۱۷۸.    
۵۸. موسوی سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۷، ص۱۲۸-۱۲۹.    
۵۹. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۶، ص۱۷۹.    
۶۰. موسوی سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۷، ص۱۲۹-۱۳۰.    
۶۱. سید رضی، نهج البلاغة، ص۴۸۸.    
۶۲. شهید ثانی، الروضة البهیة، ج۵، ص۳۴۶.    
۶۳. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۶، ص۱۸۵.    
۶۴. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۱۸، ص۲۳۰.    
۶۵. ابن ادریس، محمد بن منصور، کتاب السرائر، ج۲، ص۲۲۳.    
۶۶. محقق کرکی، جامع المقاصد، ج۷، ص۱۷۷-۱۷۸.    
۶۷. یوسفی، حسن بن ابی‌طالب، کشف الرموز، ج۱، ص۴۴۳.    
۶۸. شهید اول، الدروس الشرعیة، ج۳، ص۱۷۳.    
۶۹. شیخ طوسی، الاستبصار، ج۳، ص۶۵-۶۶.    
۷۰. حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۸۳.    
۷۱. یوسفی، حسن بن ابی‌طالب، کشف الرموز، ج۱، ص۴۴۱-۴۴۳.    
۷۲. حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام، ج۲، ص۲۶۶.    
۷۳. شهید اول، الدروس الشرعیة، ج۳، ص۱۷۲.    
۷۴. محقق کرکی، جامع المقاصد، ج۷، ص۱۷۷-۱۷۸.    
۷۵. شهید اول، غایة المراد، ج۲، ص۴.    
۷۶. حسینی عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة، ج۸، ص۱۴۶-۱۴۹.
۷۷. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱۳، ص۳۵۰.    
۷۸. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۲، ص۱۴۴.    
۷۹. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۱۸، ص۲۲۰.    
۸۰. شیخ طوسی، النهایة، ص۳۶۷.    
۸۱. ابن ادریس، محمد بن منصور، کتاب السرائر، ج۲، ص۲۲۳.    
۸۲. حلی، جعفر بن حسن، المختصر النافع، ص۱۱۷.
۸۳. حسینی عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة، ج۸، ص۹.    
۸۴. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۲، ص۲۷۶.    
۸۵. طباطبائی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقیٰ، ج۲، ص۷۶.    
۸۶. خمینی، روح‌الله، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۱۲۰.    
۸۷. موسوی گلپایگانی، سیدمحمدرضا، هدایة العباد، ج۱، ص۱۱۳.    
۸۸. حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۱۲، ص۱۴۶.    
۸۹. محقق کرکی، جامع المقاصد، ج۴، ص۱۰.    
۹۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۱۲۹.    
۹۱. حر عاملی، محمد بن حسن، هدایة الامة، ج۶، ص۶۸.    
۹۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۰۰.    
۹۳. تبریزی، جواد، صراط النجاة، ج۱، ص۴۳۷.    
۹۴. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۶، ص۹۸.    
۹۵. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۱۸، ص۲۲۱.    
۹۶. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۴۰.    
۹۷. طباطبائی یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقیٰ، ج۱، ص۱۸۳.    
۹۸. خمینی، روح‌الله، توضیح المسائل مراجع، ج۱، ص۹۳.    
۹۹. حلی، یحیی بن سعید، الجامع للشرائع، ص۲۵۲.    
۱۰۰. حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام، ج۲، ص۲۶۱.    
۱۰۱. حرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۱۸، ص۲۱۸-۲۱۹.    
۱۰۲. سبزواری، محمد باقر بن محمدمومن، کفایة الاحکام، ج۱، ص۴۴۴-۴۴۵.    
۱۰۳. جفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۱۲۶-۱۲۸.    
۱۰۴. خوئی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۲، ص۶.    
۱۰۵. کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء، ج۳، ص۴۵۷.    
۱۰۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۳۳۸-۳۴۰.    
۱۰۷. انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، ج۲، ص۱۶۱.    
۱۰۸. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۸، ص۷۸.    
۱۰۹. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۶، ص۲۳۳.    
۱۱۰. نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، ج۳۹، ص۱۲۷.    
۱۱۱. حلی، حسن بن یوسف، نهایة الاحکام، ج۲، ص۳۴۵.    
۱۱۲. طباطبائی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۸، ص۷۸.    
۱۱۳. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۱۲۹.    
۱۱۴. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۶، ص۱۷۶.    
۱۱۵. حلی، احمد بن محمد، الرسائل العشر، ص۴۱۰.    
۱۱۶. (سوره اسراء، ۸۲).
۱۱۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۰۰.    
۱۱۸. مازندرانی، محمدصالح، شرح اصول الکافی، ج۱۱، ص۱۶.    
۱۱۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۷۶.    
۱۲۰. محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۲، ص۲۵۷.    
۱۲۱. محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۲، ص۲۶۲.    
۱۲۲. اردبیلی، احمد، زبدة البیان، ص۲۱.
۱۲۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۰۷.    



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم‌السلام)، ج۶، ص۵۱۷.    


رده‌های این صفحه : قرآن




جعبه ابزار