• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قاعده تسامح در ادلّه سنن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





عمل به مفاد روایت ضعیفِ دلالت کننده بر وجوب یا استحباب چیزی، به عنوان امر مستحب را قاعده تسامح در ادله سنن گویند.



قاعده تسامح در ادله سنن، قاعده‌ای است که طبق آن، اگر روایت ضعیفی مانند خبر واحد غیر عادل یا غیر ثقه بر وجوب یا استحباب چیزی دلالت نماید، می‌توان آن را مستحب تلقی نمود؛ برای مثال، اگر خبر ضعیفی دلالت کند بر این که خواندن دو رکعت نماز در شبی خاص، فلان مقدار ثواب دارد، مکلف می‌تواند آن نماز را به عنوان مستحب به جا آورد.


برای اثبات قاعده، به اخبار «من بلغ» استدلال شده است که مضمون آنها این است:
اگر در روایت منسوب به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم وعده پاداش و اجر بر انجام عملی داده شده باشد و کسی آن کار را به شوق رسیدن به آن پاداش انجام دهد، به او ثواب می‌رسد، اگر چه در واقع چنین سخنی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نباشد.


گروهی از فقها همانند مرحوم «شیخ صدوق»، «علامه حلی» و «شیخ انصاری» این قاعده را رد نموده و گفته‌اند: استحباب، حکم شرعی است و اثبات حکم شرعی به دلیل معتبر نیاز دارد و این ادعا که در اخبار تسامح، ضعف سند را نادیده می‌گیرند، پذیرفتنی نیست.
اما برخی هم چون مرحوم «آخوند خراسانی» می‌گویند: با این اخبار، استحباب نفس عمل ثابت می‌شود.
[۱] علم اصول الفقه فی ثوبه الجدید، مغنیه، محمد جواد، ص (۲۷۴-۲۷۳).
[۹] کفایة الاصول، فاضل لنکرانی، محمد، ج۴، ص (۵۳۶-۵۳۱).



از آن‌جا که مجتهد برای استنباط هرگونه حکم شرعی ، از جمله مستحبات و مکروهات ، نیاز به مستند محکمی از جهت سند و دلالت دارد، این مسئله در میان اصولیان مطرح شده است که آیا در باب مستحبات می‌توان به احادیث ضعیف استناد کرد و به اصطلاح در ادلة احکام غیرالزامی (سنن) تسامح ورزید؟
از این موضوع در کتابهای فقهی و اصولی امامی با عنوان «قاعدة تسامح (یا مسامحه) در ادلة سنن» یاد می‌شود. در نظر موافقانِ این قاعده، بررسی دقیق سند روایات مشتمل بر احکام مستحب و مکروه لازم نیست و ادلة ضعیف نیز برای اثبات آن کفایت می‌کند. استحباب وضو برای همراه داشتن قرآن و استحباب تلقین میت را می‌توان از مصادیق این قاعده برشمرد . مهمترین دلیل موافقان قاعدة تسامح، احادیثی است که عموماً با تعبیر «مَنْ بَلَغَه ثوابٌ» آغاز شده و ازاین‌رو به «اخبار مَنْ بَلَغ» معروف اند. مضمون این روایات، که شیخ انصاری آنها را دارای تواتر معنوی می‌داند، آن است که اگر از پیامبر اکرم روایتی نقل شود که در بر دارندة وعدة پاداش برای انجام دادن کاری باشد و فردی آن کار را به امید رسیدن به آن پاداش انجام دهد، ثواب به وی داده خواهد شد، هر چند در واقع امر، پیامبر آن مطلب را نگفته باشد.
[۲۱] مجلسی، ج۲، ص۲۵۶.
در منابع حدیثی اهل سنّت نیز احادیثی مشابه آمده است
[۲۲] سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الاوسط، ج۶، ص۶۰.
[۲۳] عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، جمع الجوامع، ۱۴۲۱، ج ۷، ص ۱۲۴.
[۲۴] اسماعیل بن محمد عجلونی، کشف الخفاء و مزیل الالباس، ج ۲، ص ۲۳۶.
.


در بارة معنای مرادِ «اخبار مَنْ بَلَغ» اختلاف نظر وجود دارد. این اختلاف در تعیین ماهیت مسئلة مورد بحث در این احادیث، مرجوع کنید بهتر است. چنانچه مراد آن را اسقاط شرایط حجیت خبر واحد در مستحبات بدانیم، مسئله ای اصولی است و اگر مراد آن ترتّب ثواب بر فعل مکلف، پس از عارض شدن عنوان ثانوی (بلوغ ثواب)، باشد قاعده ای فقهی است و در صورتی که مراد آن را بحث از حکم بعد از عمل بدانیم، یعنی این‌که آیا در صورت مطابق نبودن عمل با واقع (به دلیل عدم صدور روایت مورد نظر از پیامبر)، مکلف به سبب انقیاد خود، شایستة ثواب است، مسئله ای کلامی خواهد بود . هریک از این فرضها در میان فقها قائلانی دارد . دلیل دیگر قاعدة تسامح، اجماع است و حتی ابن فَهْد حِلّی
[۳۴] ابن فهد حلّی، عدّة الداعی و نجاح الساعی، ج۱، ص۱۳.
آن را میان شیعه و اهل سنّت اجماعی می‌داند. همچنانکه برای اثبات قاعده به شهرت و اصلِ «مطلوب بودن احتیاط» نیز تمسک شده است
[۳۵] محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷.
.


در منابع فقهی متقدم شیعه از قاعدة تسامح یاد نشده است و ظاهراً شهید اول و ابن فهد حلّی
[۳۹] ابن فهد حلّی، عدّة الداعی و نجاح الساعی، ج۱، ص۱۳.
نخستین فقیهانی هستند که بدان اشاره کرده اند. از قرن دهم به بعد، اصطلاح «قاعدة تسامح در ادلة سنن» شکل گرفته و شماری از فقها در آثار خود بدان پرداخته اند، از جمله شیخ بهائی در الاربعون حدیثاً،
[۴۰] محمدبن حسین شیخ بهائی، الاربعون حدیثاً، ج۱، ص۳۸۵ـ۳۹۲.
سیدمحمد طباطبائی در مفاتیح الاصول
[۴۱] محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۳۴۶-۳۵۱.
، بَحرانی در الحدائق الناضرة ، نراقی در عوائدالایام
[۴۳] احمد نراقی، عوائدالایام، ج۱، ص۷۹۳ـ ۷۹۸.
و شیخ انصاری در فرائدالاصول
[۴۴] مرتضی بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۳۸۳ـ ۳۸۵.
حرانی تأکید کرده که تسامح اصطلاحی جدید است. برخی از فقهای متأخرتر، از جمله شیخ سلیمان بحرانی ماحوزی (متوفی ۱۱۲۱)، میرزاابوالقاسم قمی (متوفی ۱۲۳۱)، شیخ انصاری (متوفی ۱۲۸۱) و میرزاابوالقاسم موسوی زنجانی (متوفی ۱۳۲۹) رساله های مستقلی در این باب نگاشته اند.

۶.۱ - تسامح در نزد اهل سنت

علمای اهل سنّت از این موضوع در منابع علم درایه سخن گفته اند. خطیب بغدادی پذیرش روایاتِ متضمن احکام حلال و حرام را فقط از کسانی که از تهمت و سوءظن مبرا باشند، جایز دانسته و معتقد است که احادیث باب موعظه، ترغیب و مانند آن را از هر محدّثی می‌توان اخذ کرد. از سفیان ثوری، ابن عُیَیْنه و احمدبن حنبل نقل شده که در اسناد روایات منسوب به پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم، که موضوع آن‌ها فضائل اعمال یا اموری است که به وانهادن احکام نمی‌انجامد، می توان تسامح کرد.
[۴۷] احمدبن علی خطیب بغدادی، الکفایة فی علم الروایة، ج۱، ص۱۶۲ـ۱۶۳.
این مبنا را فقهای دیگری نیز پذیرفته اند.
[۴۸] عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۲۹۹،پانویس ۱.
در منابع فقهی امامی، معمولاً در مبحث «مستحبات وضو» یا «چیزهایی که وضو گرفتن برای آن مستحب است» به این قاعده استناد می‌شود. در منابع اصولی نیز این قاعده در مبحث «احتیاط در عبادات» بررسی می‌شود .
شماری از فقهای شیعه، قاعدة تسامح را نپذیرفته اند، ولی برخی از این گروه بر مخالفت خود پایدار نمانده اند، از جمله علامه حلّی که در دو جای منتهی المطلب، قاعدة مذکور را نفی کرده ولی ظاهراً بعدها نظر خود را تغییر داده است. سیدمحمد موسوی عاملی، صاحب مدارک، نیز در یک جا آن را مردود دانسته و در جای دیگر ظاهراً از نظر خود برگشته است. از کلام ابن بابویه
[۶۰] ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۵.
نیز بر می‌آید که وی و استادش ابن ولید، دلالت «اخبار من بلغ» بر حجیت خبر ضعیف در مستحبات را منکرند، اما خود وی در کتاب ثواب الاعمال برای بیان فضائل، آداب یا استحباب امور به روایات ضعیف استناد کرده است. شاید بتوان گفت وی در این کتاب، بر خلاف اثر دیگرش، من لایحضره الفقیه ، در مقام فتوا نبوده است.

۶.۱.۱ - مخالفان قاعده

این قاعده در میان دانشمندان اهل سنّت نیز مخالفانی دارد، از جمله شهاب الدین خَفاجی و جلال الدین دوانی که عمل به خبر ضعیف را اساساً نادرست دانسته اند.
[۶۱] عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۲۹۹،پانویس ۱.
.مخالفان قاعدة تسامح برای رد کردن آن دلایلی مطرح کرده اند، از جمله این‌که اخبار من بلغ با آیة شش سورة حجرات ، که بر لزوم تحقیق و بررسی خبر فاسق تأکید می‌کند، همخوانی ندارد. عده ای نیز این اخبار را از حیث سند قابل استناد نمی‌دانند. برخی نیز معنای مراد از این اخبار را آن می‌دانند که اگر راوی یک حدیث معتبر در مستحبات و امثال آن نسبت به ذکر میزان ثواب لغزشی کرده باشد، خداوند ثوابِ ذکر شده در آن روایت را به انجام دهندة آن کار عطا می‌کند. همچنین گفته شده است که استحباب، حکمی شرعی است و مانند احکام الزامی با حدیث ضعیف ثابت نمی‌شود
[۶۲] محمدبن حسین شیخ بهائی، الاربعون حدیثاً، ج۱، ص۳۸۹ـ۳۹۲.
[۶۴] مجلسی، ج۲، ص۲۵۶ـ۲۵۷.
[۶۵] محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۳۴۶-۳۵۱.
.


از مهمترین اشکالات و ملاحظات درباره این قاعده آن است که پذیرش آن موجب ورود امور ساختگی به حیطة فرهنگ، معارف و آداب دینی و اشاعة آن‌ها می‌گردد و این زمینه ساز بدعت و تحریف در دین است.
[۶۷] ابن تیمیه، علم الحدیث، ج۱، ص۵۵ ـ۵۶.
[۶۸] صبحی صالح، علوم الحدیث، ج۱، ص۲۱۰ـ۲۱۳.
[۶۹] کاظم مدیر شانه چی، علم الحدیث، ج۱، ص۱۲۷ـ ۱۲۸.
بر این اساس جای دادن تاریخ زندگانی پیامبر و ائمة معصومین، فضائل بزرگان دین، مصائب اهل بیت و دعا و نیایش در حوزة قاعدة تسامح، سبب تحریف تاریخ و فرهنگ دینی می‌شود. بعلاوه، ورود روایات ضعیف و ناسازگار با سنّت در منابع حدیثی و تسامح در استناد بدانها زمینة خرده گیری مخالفان را فراهم می‌سازد. در پاسخ به این مناقشه گفته‌اند که موافقان قاعده، تأمل در سند و محتوای روایات متضمن سنن و آداب را نفی نمی‌کنند و از نظر آنان در وثاقت راوی بایستی دقت شود و حتی ظن دروغ بودن نیز در میان نباشد.
[۷۰] محمدبن حسین شیخ بهائی، الاربعون حدیثاً، ج۱، ص۳۸۸.
[۷۱] حسین بن محمدتقی نوری، در آداب اهل منبر، ج۱، ص۱۸۳ـ۱۸۴.
سیرة علمای سَلَف نیز چنین نبوده که هر خبر را از هر کسی که بشنوند، باز گویند. آنان از کتابی که صاحبش را نمی‌شناختند، حدیث نقل نمی‌کردند. محمدبن حسن حرّ عاملی، محدّث و فقیه نامور قرن یازدهم (متوفی ۱۰۹۶)، که بنا به مذاق اخباری خود نسبت به پذیرش احادیث کتابهای معتبر نظر مساعد داشت، کتابهایی در اختیار داشت که نویسندگان پاره ای از آن‌ها را نمی‌شناخت، ازینرو در آثار فقهی خود از آن‌ها ــ که نامشان را در آخر کتاب هدایا و امل الامل آورده ــ حدیثی نقل نکرد و برای ثابت کردن مکروه یا مستحبی، هر چند کوچک، بدانها استشهاد ننمود.
[۷۲] حسین بن محمدتقی نوری،در آداب اهل منبر، ج۱، ص۱۸۴ـ ۱۸۵.
او عمل به اخبار من بلغ را تنها در موارد مشروع، مستحب دانسته است.
[۷۳] حرّ عاملی، ج۱، ص۸۰.
به عنوان نمونه، گریاندن مردم در ماتم امام حسین به اجماع علمای امامیه باید از راه مباح باشد و گریاندن با اخبار کذب و اسباب ناروا گناه تلقی شده است. بنابراین، در روایاتِ ناظر به این بحث باید به قید مذکور توجه کرد.
[۷۵] حسین بن محمدتقی نوری،در آداب اهل منبر، ج۱، ص۱۷۸ـ۱۷۹.
.
در میان بیش‌تر عالمان اهل سنّت نیز این سیره حاکم است و دایرة این اخبار را به مواردی محدود می‌کنند که درباره صفات خداوند ، تفسیر کلام الاهی یا بیانگر احکام حلال و حرام نباشد.
[۷۶] عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۲۹۸ـ۲۹۹، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۶.
.


بسیاری از آنان عمل به این اخبار را به سه شرط جایز می‌دانند؛
اول این‌که از حیث سند ضعف شدید نداشته باشد، دوم این‌که ذیل عنوانی کلی قرار گیرد که با کتاب و سنّت ثابت شده باشد و سوم این‌که با دلیل قویتری در تعارض قرار نگیرد، محمدبن مکی شهید اول، ذکری الشیعة فی احکام الشریعة
[۷۷] صبحی صالح، علوم الحدیث، ج۱، ص۲۱۲.

عالمان امامیِ که قائل به قاعدة تسامح اند، در بارة گسترة آن اختلاف نظر دارند. مشهور این است که روایات «مَنْ بَلَغ» علاوه بر مستحبات، مکروهات را نیز در برمی گیرد
[۷۸] محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۳۴۶.
ولی برخی در این تعمیم تردید کرده اند. شماری از علما، عمل به خبر ضعیف را در نقل قصص، مواعظ، فضائل بزرگان دین و مصائب اهل بیت علیهم‌السلام نیز جایز می‌دانند
[۸۲] محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۳۵۰.
ولی برخی آن را به مستحبات و مکروهات منحصر می‌شمارند.
[۸۴] احمد نراقی، عوائدالایام، ج۱، ص۷۹۳.
همچنین مجلسی
[۸۵] مجلسی، ج۲، ص۲۵۷.
با استناد به اخبار فراوان، در شمول اخبار من بلغ نسبت به روایاتی که از طرق غیرشیعی رسیده ــ خصوصاً اگر مدلول آن روایات موضوعاتی باشد که نمونة آن در اخبار معتبر شیعه موجود نیست ــ تردید کرده است، در حالی که شیخ انصاری و نراقی
[۸۷] احمد نراقی، عوائدالایام، ج۱، ص۷۹۵.
این شمول را پذیرفته اند.
همچنین میان موافقان قاعده درباره این‌که مفاد اخبار «من بلغ» استحباب واقعی است
[۸۸] احمد نراقی، عوائدالایام، ج۱، ص۷۹۸.
یا فقط دلالت بر ترتّب ثواب دارد، نه آن‌که دالّ بر وجود مصلحتی در آن اعمال باشد ، اختلاف نظر وجود دارد. ثمرة این اختلاف در کتابهای اصولی مورد بررسی قرار گرفته است
[۹۳] مرتضی بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، ۱۳۶۵ ش، ص ۳۸۵.
(در بارة این‌که آیا غیر مجتهد می‌تواند مستقیماً به اخبار ضعیف عمل کند و این‌که آیا تسامح مخصوص اخبار ضعیف است یا دیگر ظنون را نیز در بر می‌گیرد).
[۹۴] ۷۹۸، احمد نراقی،، عوائدالایام ج۱، ص۷۹۵.



(۱) محمدحسن بن جعفر آشتیانی ، بحرالفوائد فی شرح الفرائد ، تهران ۱۳۱۵، چاپ افست قم ۱۴۰۲.
(۲) آقابزرگ طهرانی، الذریعه.
(۳) ابن بابویه ، من لایحضره الفقیه ، چاپ حسن موسوی خرسان ، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۴) ابن تیمیه ، علم الحدیث ، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۵) ابن فهد حلّی ، عدّة الداعی و نجاح الساعی ، چاپ احمد موحدی قمی ، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
(۶) محمدحسین اصفهانی ، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة ، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۵.
(۷) مرتضی بن محمدامین انصاری ، رسائل فقهیة ، رسالة ۴ : رسالة فی التسامح فی ادلة السنن ، قم ۱۴۱۴.
(۸) مرتضی بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول ، چاپ عبداللّه نورانی ، قم ۱۳۶۵ ش .
(۹) یوسف بن احمد بحرانی ، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة ، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش .
(۱۰) حرّ عاملی،وسائل الشیعة .
(۱۱) عبدالفتاح بن علی حسینی مراغی ، العناوین ، قم ۱۴۱۷ـ ۱۴۱۸.
(۱۲) احمدبن علی خطیب بغدادی ، الکفایة فی علم الروایة ، چاپ احمد عمرهاشم ، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۱۳) روح اللّه خمینی ، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة ، ج ۲، قم ۱۳۷۲ ش .
(۱۴) ابوالقاسم خوئی ، اجودالتقریرات ، تقریرات درس آیة اللّه نائینی ، قم ۱۴۱۰.
(۱۵) علی روزدری ، تقریرات آیة اللّه المجدّد الشیرازی ، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۵.
(۱۶) محمدباقر سبزواری ، ذخیرة المعاد فی شرح الارشاد ، چاپ سنگی تهران ۱۲۷۳ـ۱۲۷۴، چاپ افست قم ( بی تا. ) .
(۱۷) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی ، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی ، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف ، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۶.
(۱۸) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، جمع الجوامع ، چاپ خالد عبدالفتاح شبل ، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۱۹) محمدبن مکی شهید اول ، ذکری الشیعة فی احکام الشریعة ، قم ۱۴۱۹.
(۲۰) محمدبن حسین شیخ بهائی ، الاربعون حدیثاً ، قم ۱۴۱۵.
(۲۱) صبحی صالح ، علوم الحدیث ، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
(۲۲) علی طباطبائی ، ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدلائل ، قم ۱۴۱۲ـ۱۴۲۰.
(۲۳) محمدبن علی طباطبائی ، مفاتیح الاصول ، چاپ سنگی ( تهران ، بی تا. ) .
(۲۴) سلیمان بن احمد طبرانی ، المعجم الاوسط ، چاپ محمود طحان ، ریاض ۱۴۰۵ـ۱۴۱۶/ ۱۹۸۵ـ۱۹۹۵.
(۲۵) اسماعیل بن محمد عجلونی ، کشف الخفاء و مزیل الالباس ، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۲۶) کلینی،اصول کافی .
(۲۷) مجلسی،بحار الانوار .
(۲۸) حسین بن محمد محقق خوانساری ، مشارق الشموس فی شرح الدروس ، چاپ سنگی ( تهران ، بی تا. ) ، چاپ افست قم : آل البیت ، ( بی تا. ) .
(۲۹) کاظم مدیر شانه چی ، علم الحدیث ، مشهد ۱۳۵۴ ش .
(۳۰) محمدبن علی موسوی عاملی ، مدارک الاحکام فی شرح شرائع الاسلام ، قم ۱۴۱۰.
(۳۱) محمدحسن بن باقر نجفی ، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام ، ج ۲ و ۸ ، چاپ عباس قوچانی ، بیروت ۱۹۸۱.
(۳۲) احمد نراقی ، عوائدالایام ، قم ۱۳۷۵ ش .
(۳۳) حسین بن محمدتقی نوری ، لرجوع کنید بهلرجوع کنید به و مرجان : در آداب اهل منبر ، تهران ۱۳۷۹ ش .
(۳۴) محمد سرور واعظ الحسینی ، مصباح الاصول ، تقریرات درس آیة اللّه خوئی ، ج ۲، قم ۱۴۱۷.


۱. علم اصول الفقه فی ثوبه الجدید، مغنیه، محمد جواد، ص (۲۷۴-۲۷۳).
۲. انوار الاصول، مکارم شیرازی، ناصر، ج۲، ص۲۱۴.    
۳. مصباح الاصول، خویی، ابوالقاسم، ج۲، ص (۳۲۲-۳۱۸).    
۴. المحکم فی اصول الفقه، حکیم، محمد سعید، ج۴، ص۱۴۱.    
۵. منتهی الدرایة فی توضیح الکفایة، جزایری، محمدجعفر، ج۵، ص۵۰۸.    
۶. منتهی الدرایة فی توضیح الکفایة، جزایری، محمدجعفر، ج۵، ص (۵۲۰-۵۱۹).    
۷. منتهی الدرایة فی توضیح الکفایة، جزایری، محمدجعفر، ج۵، ص۵۳۳.    
۸. انوار الاصول، مکارم شیرازی، ناصر، ج۳، ص (۱۰۸-۹۰).    
۹. کفایة الاصول، فاضل لنکرانی، محمد، ج۴، ص (۵۳۶-۵۳۱).
۱۰. محمدبن مکی شهید اول، ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، ج۲، ص۳۴.    
۱۱. حسین بن محمد محقق خوانساری، مشارق الشموس فی شرح الدروس، ج۱، ص۳۴.    
۱۲. علی طباطبائی، ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدلائل، ج۱، ص۲۶۷.    
۱۳. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۳۵۳.    
۱۴. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۳۶۵.    
۱۵. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۳۹۸.    
۱۶. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۴۰۰.    
۱۷. مرتضی بن محمدامین انصاری، رسائل فقهیة، ج۱، ص۱۴۲، رسالة ۴.    
۱۸. کلینی، الکافی، ج۲، ص۸۷.    
۱۹. حرّ عاملی،وسائل الشیعة،ج۱، ص۶۳.    
۲۰. حرّ عاملی،وسائل الشیعة، ج۱، ص۸۰ ۸۲.    
۲۱. مجلسی، ج۲، ص۲۵۶.
۲۲. سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الاوسط، ج۶، ص۶۰.
۲۳. عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، جمع الجوامع، ۱۴۲۱، ج ۷، ص ۱۲۴.
۲۴. اسماعیل بن محمد عجلونی، کشف الخفاء و مزیل الالباس، ج ۲، ص ۲۳۶.
۲۵. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۲، ص۳۱۹.    
۲۶. ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات، تقریرات درس آیة اللّه نائینی، ج ۲، ص ۲۰۷.    
۲۷. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۲، ص۳۱۹.    
۲۸. ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات، تقریرات درس آیة اللّه نائینی، ج ۲، ص ۲۰۸۲۰۹.    
۲۹. مرتضی بن محمدامین انصاری، رسائل فقهیة، ۱۴۱۴، ص ۱۴۹.    
۳۰. محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج ۴، ص ۱۷۲ ۱۷۵.    
۳۱. مرتضی بن محمدامین انصاری، رسائل فقهیة، ۱۴۱۴، ص ۱۴۶۱۴۹.    
۳۲. مرتضی بن محمدامین انصاری، رسائل فقهیة، ج۱، ص۱۳۸.    
۳۳. محمدحسن بن جعفر آشتیانی، بحرالفوائد فی شرح الفرائد، ج ۲، ص ۶۶.    
۳۴. ابن فهد حلّی، عدّة الداعی و نجاح الساعی، ج۱، ص۱۳.
۳۵. محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷.
۳۶. مرتضی بن محمدامین انصاری، رسائل فقهیة، ۱۴۱۴، ص ۱۳۹.    
۳۷. محمدحسن بن جعفر آشتیانی، بحرالفوائد فی شرح الفرائد، ج ۲، ص ۶۶.    
۳۸. محمدبن مکی شهید اول، ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، ج۲، ص۳۴.    
۳۹. ابن فهد حلّی، عدّة الداعی و نجاح الساعی، ج۱، ص۱۳.
۴۰. محمدبن حسین شیخ بهائی، الاربعون حدیثاً، ج۱، ص۳۸۵ـ۳۹۲.
۴۱. محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۳۴۶-۳۵۱.
۴۲. یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۴، ص۱۹۸۲۰۳.    
۴۳. احمد نراقی، عوائدالایام، ج۱، ص۷۹۳ـ ۷۹۸.
۴۴. مرتضی بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۳۸۳ـ ۳۸۵.
۴۵. یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۴، ص۲۰۲.    
۴۶. آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۴، ص۱۷۳۱۷۴.    
۴۷. احمدبن علی خطیب بغدادی، الکفایة فی علم الروایة، ج۱، ص۱۶۲ـ۱۶۳.
۴۸. عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۲۹۹،پانویس ۱.
۴۹. علی طباطبائی، ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدلائل، ج۱، ص۲۶۷.    
۵۰. حسین بن محمد محقق خوانساری، مشارق الشموس فی شرح الدروس، ص ۳۴.    
۵۱. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج ۲، ص ۳۲۸ ۳۳۸.    
۵۲. مرتضی بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۳۸۱.    
۵۳. علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّد الشیرازی، ج ۴، ص ۱۲۲.    
۵۴. روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة، ج ۲، ص ۱۳۱.    
۵۵. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۲، ص۳۲۰.    
۵۶. محمدحسن بن جعفر آشتیانی، بحرالفوائد فی شرح الفرائد، ج۲، ص۶۵۶۶.    
۵۷. محمدبن علی موسوی عاملی، مدارک الاحکام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱، ص۱۳.    
۵۸. محمدبن علی موسوی عاملی، مدارک الاحکام فی شرح شرائع الاسلام، ج۳، ص۲۳۸.    
۵۹. مرتضی بن محمدامین انصاری، رسائل فقهیة، ج۱، ص۱۳۸.    
۶۰. ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۵.
۶۱. عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۲۹۹،پانویس ۱.
۶۲. محمدبن حسین شیخ بهائی، الاربعون حدیثاً، ج۱، ص۳۸۹ـ۳۹۲.
۶۳. حسین بن محمد محقق خوانساری، مشارق الشموس فی شرح الدروس، ج۱، ص۳۴.    
۶۴. مجلسی، ج۲، ص۲۵۶ـ۲۵۷.
۶۵. محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۳۴۶-۳۵۱.
۶۶. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۲، ص۳۲۰۳۲۱.    
۶۷. ابن تیمیه، علم الحدیث، ج۱، ص۵۵ ـ۵۶.
۶۸. صبحی صالح، علوم الحدیث، ج۱، ص۲۱۰ـ۲۱۳.
۶۹. کاظم مدیر شانه چی، علم الحدیث، ج۱، ص۱۲۷ـ ۱۲۸.
۷۰. محمدبن حسین شیخ بهائی، الاربعون حدیثاً، ج۱، ص۳۸۸.
۷۱. حسین بن محمدتقی نوری، در آداب اهل منبر، ج۱، ص۱۸۳ـ۱۸۴.
۷۲. حسین بن محمدتقی نوری،در آداب اهل منبر، ج۱، ص۱۸۴ـ ۱۸۵.
۷۳. حرّ عاملی، ج۱، ص۸۰.
۷۴. مرتضی بن محمدامین انصاری، رسائل فقهیة، ج۱، ص۱۵۹.    
۷۵. حسین بن محمدتقی نوری،در آداب اهل منبر، ج۱، ص۱۷۸ـ۱۷۹.
۷۶. عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۲۹۸ـ۲۹۹، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۶.
۷۷. صبحی صالح، علوم الحدیث، ج۱، ص۲۱۲.
۷۸. محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۳۴۶.
۷۹. مرتضی بن محمدامین انصاری، رسائل فقهیة، ج۱، ص۱۶۰.    
۸۰. عبدالفتاح بن علی حسینی مراغی، العناوین، ج۱، ص۴۳۰۴۳۲.    
۸۱. ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات، ج۲، ص۲۱۲، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.    
۸۲. محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۳۵۰.
۸۳. مرتضی بن محمدامین انصاری، رسائل فقهیة، ۱۴۱۴، ص ۱۵۸.    
۸۴. احمد نراقی، عوائدالایام، ج۱، ص۷۹۳.
۸۵. مجلسی، ج۲، ص۲۵۷.
۸۶. مرتضی بن محمدامین انصاری، رسائل فقهیة، ج۱، ص۱۵۷.    
۸۷. احمد نراقی، عوائدالایام، ج۱، ص۷۹۵.
۸۸. احمد نراقی، عوائدالایام، ج۱، ص۷۹۸.
۸۹. مرتضی بن محمدامین انصاری، رسائل فقهیة، ج۱، ص۱۷۰۱۷۱.    
۹۰. محمدباقر سبزواری، ذخیرة المعاد فی شرح الارشاد، ج۱، ص۴.    
۹۱. روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة، ج ۲، ص ۱۳۱.    
۹۲. علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّد الشیرازی، ج۴، ص۱۲۷۱۲۹.    
۹۳. مرتضی بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، ۱۳۶۵ ش، ص ۳۸۵.
۹۴. ۷۹۸، احمد نراقی،، عوائدالایام ج۱، ص۷۹۵.



فرهنگ‌نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۶۱۵، برگرفته از مقاله «قاعده تسامح در ادله سنن».    
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «قاعده تسامح در ادله سنن»، شماره۳۵۲۶.    






جعبه ابزار