فَتْح (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فَتْح (به فتح فاء و سکون تاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای گشودن و باز كردن است.
لفظ
مفاتح بيشتر از سه
بار در
قرآن مجید نيامده است.
لفظ
فتاح يک
بار بيشتر در
قرآن مجيد نيامده است.
مشتقات
فَتْح که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
فَتّاح (به فتح فاء و تشدید تاء) به معنای بسيار گشاينده، و آن از
اسماء حسنی است،
مَفاتِحُ (به فتح میم و کسر تاء) به معنای کلیدها و خزانهها،
فَتَحُوا (به فتح فاء و تاء) به معنای گشودند،
فَافْتَحْ (به سکون فاء و فتح تاء) به معنای جدايى بيفكن،
فَتَحْنا (به فتح فاء و تاء) به معنای پيروزى،
اسْتَفْتَحُوا (به سکون سین و فتح تاء) به معنای فتح و پيروزى،
الْفَتْحُ (به فتح فاء و سکون تاء) به معنای پيروزى،
الْفَتَّاحُ (به فتح فاء و تاء) به معنای داور،
مَفاتِحَهُ (به فتح میم و کسر تاء) به معنای كليدهاى،
فَتْحاً (به فتح فاء و سکون تاء) به معنای فتح است.
فَتْح به معنای گشودن و باز كردن است.
فَتَّاح: بسيار گشاينده و آن از
اسماء حسنی است. مراد از آن عموم است و از جمله فتح و فيصله ميان
حق و ناحق میباشد.
به مواردی از
فَتْح که در
قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
فَتْح، خواه محسوس باشد، مثل:
(وَ لَمَّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ) «چون متاع خويش گشودند ديدند سرمايهشان به خودشان برگردانده شده.»
خواه معنوى باشد، مثل:
(فَافْتَحْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنِي وَ مَنْ مَعِيَ ...) (اكنون ميان من و آنها جدايى بيفكن و مرا و مؤمنانى را كه با من هستند رهايى بخش.)
مراد از فتح
پیروزی و رهایى از ستمكاران است.
(قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ) (كسانى كه
کافر شدند، براى آنان يكسان است كه آنان را از
عذاب الهی بيم دهى يا ندهى؛
ایمان نخواهند آورد.)
مراد از
(بِما فَتَحَ اللَّهُ) بشارات
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) است در
تورات كه گاهى بعضى از
یهود آنها را به مؤمنين نقل میكردند، لذا بزرگانشان در خلوت آنها را از اين كار نهى كرده و «میگفتند: آيا آنچه را كه خدا به شما فهمانده به آنها حكايت میكنيد، تا پيش
خدا بهوسيله آن با شما محاجّه كنند؟.» گوئى يهود خيال میكردند اگر آنها نگويند خدا نخواهد دان است لذا در
آیه بعدى فرموده: «آيا نمیدانند كه خدا آنچه را پنهان يا آشكار میكنند، میداند.»
(إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً - لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ ...) (ما براى تو پيروزى آشكارى (
فتح مکه) را فراهم ساختيم، تا
خداوند گناهان گذشته و آيندهاى را كه به تو نسبت مىدادند ببخشد.)
(وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ) (و آنها از خدا تقاضاى فتح و پيروزى بر كفّار كردند و سرانجام هر گردنكش حق ستيزى نوميد و نابود شد.)
فاعل
(اسْتَفْتَحُوا) ظاهرا «رسل» است در آيات قبل، يعنى: «
پیامبران از خدا فتح و پيروزى خواستند، در نتيجه
عذاب آمد و هر ستمگر لجوج از
سعادت نوميد شد.»
(مَتى هذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ) (آنان مىگويند: «اگر راست مىگوييد، اين پيروزى شما كى خواهد بود؟!»)
ممكن است فاعل هم پيامبران باشند و هم
کفّار كه آنها نيز از روى
مسخره و
عناد يكسره شدن كار را میخواستند و میگفتند. در اين صورت مقصود آن است كه هر دو گروه
فتح را خواستند ولى به نوميدى
کفّار تمام شد.
(وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ) (و اوست داور آگاه.)
(وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ) (كليدهاى غيب، تنها نزد اوست و جز او، كسى آنها را نمىداند.)
(أَوْ بُيُوتِ خالاتِكُمْ أَوْ ما مَلَكْتُمْ مَفاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ) (يا خانههاى خالههايتان، يا خانههايى كه كليدهايش در اختيار شماست، يا خانههاى دوستانتان.)
(وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ) (ما آن قدر از گنجها به او داده بوديم كه حمل كليدهاى آن براى گروهى نيرومند، دشوار بود!)
مِفْتَح (به كسر ميم، سكون فاء و فتح تاء) و مِفْتاح به معنى كليد و
مَفْتَح (بر وزن مَقْعَد) به معنى خزانه و انبار است. جمع اوّلى و دوّمى مَفاتِح و و مَفاتيح و جمع سوّمى فقط مَفاتِح آيد.
على هذا مَفاتِح در سه آيه گذشته احتمال دارد كه به معنى كليد و يا خزانه باشد، ولى در آيه اول به قرينه
(وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) و
(وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ) بايد گفت، كه مراد خزائن است، يعنى: «خزائن و انبارهاى
غیب نزد خدا است و جز او كسى به آنها دانا نيست» و در آيه دوم اگر مراد كليدها باشد منظور آن است: «از جاهائیكه كليد آنها دست شماست میتوانيد بخوريد» و يا «از چيزى به خوردن مجازيد كه انبارهاى آن دست شماست»، و در آيه سوم قريب به
علم است، كه مراد خزائن باشد يعنى: «به
قارون از گنجها آنقدر داديم كه حمل گنجهاى او بر گروه نيرومند ثقيل بود.»
لفظ
مفاتح بيشتر از سه
بار در
قرآن مجید نيامده است.
فتاح يک
بار بيشتر در
قرآن مجيد نيامده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «فتح»، ج۵، ص۱۴۵-۱۴۶.