فقه قرآنی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن کریم به دانش
فقه هستی بخشیده است. با نزول قرآن کریم بسیاری از علوم از جمله فقه پایهگذاری شد. در
حقیقت قرآن با فرود آمدن
آیاتی که جنبه عملی داشت، مخاطبان را متوجه تکالیفی نمود که از آنها خواسته بود.
قرآن نهتنها به مسائل فقهی پرداخت، برای رسیدن به ناگفتهها، مبناسازی هم نمود تا عالمان آگاه به قرآن بتوانند در پرتو آن به فروعات دست یابند. این مبناسازی در قالب بیان
آیات الاصول و
آیات القواعد و معرفی منابع تجلی کرده است.
درباره ارتباط قرآن با فقه، نخست به مقدمهای کوتاه
اشاره میکنیم؛ سپس مباحث ضروری در این باره را از نظر میگذرانیم:
قرآن کتاب آسمانی خاتم الانبیاء
حضرت محمد بن عبدالله (صلیاللهعلیهوآله) و دربردارنده همه نیازهای بشری تا
روز قیامت است؛ و فقه اصطلاحی «علم به احکام شرعیه از طریق ادله آن است» و احکام شرعیه زندگی سعادتمندانه انسانها را تضمین مینماید. بنابراین میبایست بین قرآن و فقه رابطه تنگاتنگی وجود داشته باشد؛ زیرا هدف نهایی هر دو رسانیدن بشر به سر منزل مقصود و تأمین آسایش و رفاه و
امنیت حیات مادی و نیل به
سعادت و زندگی برتر معنوی و روحانی میباشد. جهت
تبیین این ارتباط به
اختصار مباحثی را مطرح مینماییم.
ائمه هدی (علیهمالسلام) که
مفسران قرآن کریم و بیانکنندگان
احکام و حدود الهیاند، برای بیان احکام به
قرآن تمسک کردهاند و آن بزرگواران این کتاب الهی را مجموعه احکام و
تشریع معرفی نمودهاند.
امام علی (علیهالسلام) میفرماید:
قرآن شامل امر و نهی است و احکام و سنتها در آن مشخص شده و مثلها در آن آمده است احکام در آن تشریع شده تا مردم نسبت به حدود الهی عذری نداشته باشند و
حجت بر آنها تمام شود.
در بیان دیگری میفرمایند:
کتاب خداوند در دسترس شماست، حلال و حرام آن پیداست،
واجب و مستحب آن هویداست،
ناسخ و منسوخش روشن.
امام باقر (علیهالسلام) از
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید:
مردم حلال من تا قیامت حلال و حرام من تا قیامت
حرام است بدانید
خداوند متعال آنها را در قرآن بیان کرده است و من درسنت و سیرت خویش برای شما
بیان کردم.
ظهور این دسته از
روایات که تعدادشان کم نیست (به عنوان نمونه تعدادی
ذکر شد)، ثابت میکند که حداقل ریشه و پایه همه احکام فقهی در قرآن کریم وجود دارد.
فقهای
شیعه به پیروی از
اهل بیت (علیهمالسلام) قرآن را یکی از ادله احکام قرار دادهاند و در موارد مختلف به آن استناد نمودهاند.
شیخ صدوق در
المقنع به پنجاه و هفت
آیه تمسک کرده است.
شیخ مفید در [[المقنعة (کتاب)|
المقنعه]] در موارد چندی به
آیات تمسک میکند.
شیخ طوسی در [[المبسوط فی فقه الامامیة|
المبسوط]] در کتاب
طهارت به دو مورد، و در ابواب دیگر نیز تمسک نموده است.
و در
کتاب تبیان نیز به مناسبتهای مختلف به
آیات قرآن استناد مینماید.
محمد بن ادریس در کتاب سرائر در موارد زیادی حتی بیشتر از شیخ طوسی در
مبسوط به
آیات کتاب الهی تمسک کرده است و به عنوان نمونه درباره اینکه
آب قلیل به ملاقات
نجاست نجس میشود.
و همچنین فقهای دیگر نیز تمسک نمودهاند و مشهور معتقدند که ۵۰۰ آیه به عنوان
آیات الاحکام وجود دارند و بعضی این
آیات را تا ۹۰۰ آیه نیز
ذکر نمودهاند.
علامه محمدتقی حکیم میفرمایند:
مسأله
حجیت کتاب بر دو مقدمه استوار است؛ یکی اثبات
تواتر کتاب که موجب قطع به صدور آن میشود و در این جهت هیچ مسلمانی که
قلب او به
ایمان امتحان شده
شک ندارد و دیگری اثبات اینکه این
کتاب به خدا نسبت دارد و در این زمینه نیز عقیده مسلمین چنین است و
اعجاز قرآن در اسلوب و مضامین و اینکه بزرگان عصر خود را به مقابله به مثل فرا خوانده و آنها از آوردن مثل قرآن عاجز بودند و همچنین خبرهای غیبی که صدق آن ثابت شده، گویای نسبت آن به خداوند متعال است.
گرچه ماده «فقه» به صورتهای مختلف در قرآن به کار رفته، اما در هیچ یک از موارد
استعمال به معنای فقه اصطلاحی «
دانش به احکام شرعیه از راه ادله تفصیلی آن» نیست و این نکته از موارد کاربرد فقه در قرآن و همچنین
احادیث ناظر به قرآن کریم، روشن میگردد.
صدرالمتألهین شیرازی (قدس سره) میفرماید:
فقه در بیشتر احادیث، به معنای بصیرت دردین است و فقیه کسی است که دارای این بصیرت باشد. حضرت ایشان در شرح
حدیث امام رضا (علیهالسلام) «... ان من علامات الفقیه الحکم و العمت... » نوشته،
حضرت رضا (علیهالسلام) نشانههای
فقیه را بیان کردهاند، این نکته نشان میدهد که فقه، معنای پیچیدهای داشته و هرکس بر آن وقوف نداشته است؛ ازاینرو
امام (علیهالسلام) با
ذکر لوازم و آثار آن، فقه را معرفی میکنند. اگر معنای فقه اطلاع بر فتاوی و آرای گوناگون بود، به این شرح و
تفسیر نیاز نبود.
غزالی مینویسد:
بدون تردید، فقه در عصر نخست، در روش
شناخت آخرت و آگاهی از دقایق آفات نفس و مفاسد
اعمال و نیروی احاطهکننده به حقارت
دنیا و آشنایی کامل به نعمتهای آخرت و استیلای
خوف و
ترس بر
قلب، کاربرد داشته است. دلیل بر آن، سخن خداوند است:
«... لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»
آنچه به وسیله
انذار و
تخویف حاصل میشود، فقه است، نه فروعات؛ همانند
طلاق،
عتق،
لعان،
اجاره و... زیرا اینگونه دانستهها، تخویف و انذار نمیآفریند.
به نظر میرسد با تأسیس و گسترش مذاهب فقهی در
جهان اسلام و نیز اختلافات فزاینده پیروان آن
مذاهب به مرور «فقه» با یک جابهجایی مفهومی در معنای فقه اصطلاحی «دانش احکام فرعیه» به کار رفت؛ در حالی که هرگز در
قرآن و
حدیث معادل این معنا نیست؛ اما با برقراری معادله میان واژه «فقه» و
دانش احکام شرعی، این دانش، جایگاه ویژهای یافته و از همه امتیازها و بهرههای آن واژه مقدس، سود جسته است، و از این پس فقیهان از قاریان و
مفسران قرآن متمایز گردیدند و هویت صنفی جداگانه پیدا نمودند؛ در حالی که تا قرن دوم هویت صنفی
قاریان و مفسران و فقیهان یگانگی دارد و هر فقیه خود قاری و مفسر نیز هست بعد از این بود که با توجه به نیازهای رو به
رشد مسلمانان، فروعات بیشتری در فقه
استنباط گردید و
فقاهت به دانش ویژهای تبدیل شد که میبایست فروعات کهن و نوپدید را استنباط کند و بدینگونه بود که دانش فقه، راه خود را از دانش تفسیر قرآن جدا کرد و به علم مستقلی تبدیل شد؛ اما روشن است که گرچه فقه به معنای اصطلاحی در قرآن استعمال نشده، ولی
آیات زیادی در زمینه بیان احکام شرعیه در قرآن وجود دارد که تحت عنوان «
آیات الاحکام» جمعآوری شده است و کسانی مانند
قطب راوندی (م ۵۷۳ ق) در
فقه القرآن و
فاضل مقداد (م ۸۲۶ ق) در
کنزالعرفان فی فقه القرآن و
مقدس اردبیلی (م۹۹۳ ق) در
زبدة البیان در این زمینه همت گماشتهاند.
پس بنابراین هدف دانش
فقه در قرآن وجود دارد و همین وجود
آیات الاحکام و
آیاتی که ظاهراً جزء
آیات الاحکام نیستند، ولی حکم شرعی از آنها استنباط میشود، پیوند و ارتباط محکمی بین قرآن و فقه ایجاد نموده و در
حقیقت فقه چون شاخ و برگی است بر تنه تنومند قرآن کریم.
شیوه تبیین مباحث فقهی در قرآن بدینگونه است:
بسیاری از احکام شرعی به صراحت در قرآن ذکر شده است؛ مثل
وجوب روزه،
نماز،
زکات،
وفای به عهد، ادای
امانت، جهاد فی سبیل الله،
امر به معروف و نهی از منکر، و حرمت
شرب خمر،
قمار،
بغی و
تعدی به حقوق دیگران و
قتل نفس و....
و بعضی از احکام
شریعت که نوعاً شامل تفصیل احکام و بیان مصادیق و حدود و شرایط قوانین قرآنی میشود، گرچه به صورت صریح در
قرآن نیامدهاند و باید از
سنت گرفته شوند، اما این قرآن است که ما را به سنت ارجاع میدهد.
«وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا »
و
آیات دیگری که به
اطاعت از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و اسوه قرار دادن او فرمان میدهد و
امامیه بنا به دستورات صریح پیامبر
اسلام (صلياللهعليهوآله) مثل
حدیث ثقلین،
سنت معصومین (علیهمالسلام) را نیز
حجت و معتبر میدانند و بیان آنان را
تفسیر قرآن و
تبیین سنت پیامبر (صلياللهعليهوآله) میدانند و
آیاتی نظیر
آیه تطهیر هم بر این واقعیت صحه میگذارند.
قرآن معمولاً
احکام را به صورت کلی ذکر میکند؛ مثل: «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»،
«وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ»،
و «َأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ»
که در این موارد فروعات
حکم باید از سنت گرفته شود و در مواردی به صورت جزئی هم وارد میشود و همه فروعات را
ذکر میکند؛ مثل: ابواب
جهاد، عقودات،
ازدواج و
طلاق و
میراث.
بیان قرآن در زمینه احکام همواره در قالب امر و نهی نیست و گاهی در قالب نقل یک
داستان حکمی را بیان مینماید؛ مثل: «قَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هَاتَیْنِ عَلَی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَجٍ».
این
آیه در مقام بیان واقعهای تاریخی است؛ ولی به دلیل نقل قرارداد اجاره
حضرت شعیب و
موسی (علیهالسلام) و رد نکردن آن،
فقها مشروعیت عقد اجاره را
استنباط نمودهاند.
البته سبک
بیان قرآن نیازمند بررسیهای کارشناسی بیشتری است و معتقدیم به دلیل اینکه همه نیازهای بشر در
قرآن آمده، با آشنایی بیشتر با رموز
آیات و اشارات قرآن و ارجاع متشابهات به محکمات و تحقیق در
احادیث ناظر به
آیات قرآن، احکام بیشتری را از قرآن این منبع عظیم معارف، استفاده نماییم و این مهم نیازمند انس و الفت از سطوح پایین با قرآن است و
اهتمام بیشتر حوزه به قرآن؛ به طوری که پایه اصلی استنباط احکام قرآن باشد و از احادیث به عنوان مفسر
آیات و مبین فروعات و جزئیات و مصادیق احکام استفاده گردد، در این فرض فقهی پویاتر و منطبقتر با نیازهای زمان خواهیم داشت.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «فقه قرآنی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۰.