غَوی (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
غَوی: (عَصى ءَادَمُ رَبَّهُ فَغَوى) «غَوی» از مادّه «
غیّ» به معناى كارى جاهلانه كه از اعتقاد نادرستى سرچشمه مىگيرد گرفته شده و چون در اينجا
آدم (علیهالسلام) به خاطر گمانى كه از گفته شيطان براى او پيدا شده بود، ناآگاهانه از شجره ممنوع خورد، از آن تعبير به «غوى» شده است. بعضى از مفسران، «غوى» را به معناى جهل و نادانى ناشى از غفلت،
بعضى به معناى محروميت و بعضى به معناى فساد در زندگى گرفتهاند.
(فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى) (سرانجام هر دو از آن خوردند و لباس بهشتى آنها فرو ريخت و عورتشان آشكار گشت و از برگهاى درختان بهشتى براى پوشاندن خود جامه دوختند. آرى آدم پروردگارش را نافرمانى كرد و از پاداش او و ماندن در بهشت محروم شد.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه غوى از مصدر غوى و معنايش مخالف رشد است و رشد به معناى اصابه واقع است، بنابر غوايت در معناى غير ضلالت است چون ضلالت به معناى بيرون شدن از راه راست كه مقابل آن هدايت است مىباشد چيزى كه هست هدايت در مقابل غوايت هم استعمال مىشود ولى اگر در مقابل غوايت به كار رود به معناى ارشاد است. همچنان كه در آيه بعدى به همين معنا به كار رفته و اگر در مقابل ضلالت استعمال شود به معناى راه نشان دادن و يا به راه رساندن و سوار كار كردن است پس ديگر معلوم شد كه كلمه غى را در
آیه به معناى ضلالت گرفتن پسنديده نيست.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «غَوی»، ص۴۰۴.