عِلْم (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عِلْم (به کسر عین و سکون لام) از
واژگان قرآن کریم به معنای دانستن و
دانش است.
مشتقات
عِلْم که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
عَلِمَ (به فتح عین و کسر لام) به معنای دانستن،
لِنَعْلَمَ (به کسر لام، فتح نون و سکون عین) به معنای میدانست،
لِيَعْلَمَ (به کسر لام، فتح یاء و سکون عین)به معنای تا مشخص شود، معلوم شود،
عالِمُ (به کسر لام) به معنای دانای،
عَلَّمْتَنا (به فتح عین و لام) به معنای به ما تعلیم دادهای،
عَلِيمٍ (به فتح عین) به معنای دانا
عَلَّامُ (به فتح عین و لام) به معنای دانای همه چیز است.
عِلْم به معنای دانستن و
دانش است.
عَلِيم به معنای بسيار دانا، صيغه مبالغه است.
در
مجمع از
سیبویه نقل كرده: چون اراده مبالغه كنند به جاى فاعل فعيل گويند مثل: عليم و رحيم.
عالِم از
اسماء حسنی است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ
(عالِمُ الْغَيْبِ) در
قرآن مجید آمده است.
عَلَّام به معنای بسيار دانا، صيغه مبالغه است.
به مواردی از
عِلْم که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ) «هر گروه محل آب خوردن خود را دانستند.»
(قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا) (گفتند: «منزّهى تو! ما جز آنچه به ما تعليم دادهاى، نمىدانيم؛»)
(ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصى لِما لَبِثُوا أَمَداً) «پيداست كه خدا پيش از برانگيختن
اصحاب کهف میدانست كدام گروه از آنها مدّت توقّف خود را بهتر میدانند و بعثت آنها براى اظهار و روشن كردن آن بود.»
علم گاهى به معناى اظهار و روشن كردن آيد و در این آیه علم به معناى اظهار و روشن كردن آيد.
در
المیزان ذيل
(لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ) فرموده: مراد علم فعلى است و آن ظهور شىء و حضورش به وجود خاصّ نزد خداست.
علم به این معنى در قرآن زياد است.
(وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ) (تا مشخص شود چه كسى خدا و پيامبرانش را يارى مىكند بىآن كه او را ببيند.)
مراد از علم در این آیه علم فعلى است و آن ظهور شىء و حضورش به وجود خاصّ نزد خداست.
(لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ) (تا معلوم شود پيامبرانش رسالتهاى
پروردگارشان را ابلاغ كردهاند.)
على هذا همه
آیات كه در اين سياقاند مراد از علم در آنها اظهار است.
(وَ لِيَعْلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَ يَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاء وَ اللّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ) (تا خدا، افرادى را كه
ایمان آوردهاند، مشخص سازد؛ و
خداوند از ميان خودتان، شاهدانى بگيرد. و خدا ستمكاران را دوست نمىدارد.)
طبرسی ذيل آيه ۱۴۰
سوره آل عمران (وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا ...) فرموده: خدا قبل از اظهار میداند كه آنها از حيث
ایمان متمايز میشوند و پس از اظهار میداند كه متمايزاند پس تغيير در معلوم است نه در علم.
و به قولى معنا آن است: تا
خدا معلوم را ظاهر سازد.
(قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً. ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ) (و نيز آنها را كه گفتند: «خداوند، فرزندى اختيار كرده است»، انذار كند. نه آنها هرگز به اين سخن يقين دارند، و نه پدرانشان.)
يعنى: دليلى به اين گفته ندارند.
علم گاهى به معنى
دلیل و
حجّت آيد. که در این آیه علم به معنای دلیل و حجت است.
(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ) (بعضى از مردم، بدون هيچ علم و دانشى، درباره خدا مجادله مىكنند.)
يعنى به غير دليل
مجادله میكند.
(وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما) (و هر گاه آن دو، تلاش كنند كه تو چيزى را همتاى من قرار دهى، كه از آن آگاهى ندارى بلكه مىدانى باطل است، از ايشان اطاعت مكن.)
(وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ) (براى خدا، به دروغ و از روى جهل، پسران و دخترانى قائل شدند.)
دليل اينكه علم در اين آيات به معنى دليل و برهان است.
اولاً: لسان خود آيات است كه علم به معنى دانستن جور در نمیآيد.
ثانياً: لفظ سلطان است كه در نظير اين آيات آمده است، مثل:
(قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً ... إِنْ عِنْدَكُمْ مِنْ سُلْطانٍ بِهذا) يعنى دليلى بر اين گفته نداريد.
(وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ ...) (و او سبب آگاهى و نشانهاى بر روز قيامت است. (زيرا نزول عيسى گواه نزديكى رستاخيز است)؛ هرگز در قيامت ترديد نكنيد؛ و از من پيروى كنيد.)
در معنى آيه گفتهاند: «چون آن حضرت بدون پدر به دنيا آمده اين نشانه آن است كه در آفريده شدن روز
قیامت احتياجى به وجود پدر نيست و
انسان از زمين كه به حكم مادر است مىرويد.» ضمير إِنَّهُ راجع به
عیسی (علیهالسّلام) است. على هذا وجود عيسى يكى از نشانهها و شواهد قيامت است.
(عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ) (او داناى نهان و آشكار و بزرگ و متعالى است.)
(عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً) (داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمىسازد.)
(سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ) (گفتند: «منزّهى تو! ما جز آنچه به ما تعليم دادهاى، نمىدانيم؛ زيرا تويى كه دانا و حكيمى.»)
(يَأْتُوكَ بِكُلِّ ساحِرٍ عَلِيمٍ) (تا هر ساحر ماهر و دانا را به خدمت تو بياورند.)
(قالَ اجْعَلْنِي عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ) (
یوسف گفت: «مرا سرپرست خزاين سرزمين مصر قرارده، كه من نگاهبانى آگاهم.»)
(وَ قَالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونِي بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ) (
فرعون گفت: «برويد و هر ساحر ماهرى را نزد من آوريد.»)
(مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَن يَشَاءَ اللّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ) ( او هرگز نمىتوانست برادرش را مطابق
آیین پادشاه مصر بگيرد، مگر آنكه خدا بخواهد و راه چاره را به او بياموزد. درجات هر كس را بخواهيم بالا مىبريم؛ و برتر از هر صاحب علمى، عالِمى است و از همه برتر خداست.)
(قَالُواْ لاَ تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ) (گفتند: «نترس، ما تو را به پسرى دانا بشارت مىدهيم!»)
(قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ) (فرعون به گروهى كه اطراف او بودند گفت: «اين ساحرى ماهر و دانا است!)
(يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ) (تا هر ساحر ماهر و دانايى را نزد تو آورند.)
(فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ) (و چون غذا نخوردند از آنها احساس وحشت كرد، گفتند: «نترس ما فرستادگان و فرشتگان پروردگار توايم!» و او را بشارت به تولّد پسرى دانا دادند.)
اين كلمه صدو شصت و دو بار در كلام اللّه آمده است، صد و پنجاه و شش بار درباره
خدا و هشت بار درباره ديگران است.
(إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ) (تو خود، داناى همه اسرار نهان هستى.)
عَلَّام چهار بار و همه به صورت
(عَلَّامُ الْغُيُوبِ) در
قرآن آمده است.
(فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَ لاَ أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ) (تو مىدانى. تو از آنچه در روح و جان من است، آگاهى؛ و من از آنچه در ذات پاک توست، آگاه نيستم. به
یقین تنها تو داناى همه اسرار نهان هستى.)
(أَ لَمْ يَعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْوَاهُمْ وَ أَنَّ اللّهَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ) (آيا نمىدانستند كه خداوند، اسرار و سخنان درگوشىِ آنها را مىداند؛ و خداوند داناى اسرار نهان است؟!)
(قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُيُوبِ) (بگو: «
پروردگار من حق را بر دل پيامبران خود مىافكند، كه او داناى اسرار نهان است.»)
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «علم»، ج۵، ص۳۲.