عوامل احباط
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
برای
احباط عوامل بسیاری ذکر شده است که در زیر به برخی از آنها میپردازیم.
خداوند ، اعمال کسانی را که از
دین خود برگشته، در حال
کفر بمیرند، باطل دانسته و آنان را اهل
دوزخ شمرده است:«... و مَن یَرتَدِد مِنکُم عَن دینِهِ فَیَمُت و هُوَ کافِرٌ فَاُولئِکَ حَبِطَت اَعملُهُم فِی الدُّنیا و الأخِرَةِ و اُولئِکَ اَصحبُ النّارِ هُم فیها خلِدون»
«اِنَّ الَّذینَ ارتَدّوا عَلی اَدبرِهِم... فَاَحبَطَ اَعملَهُم= بیگمان کسانیکه مرتد شدند (و به
حقیقت پشت کردند)... ، پس خدا اعمالشان را باطل گردانید».
البته برخی این آیه را درباره منافقان میدانند
که در این صورت مورد استشهاد نخواهد بود. در دو آیه نیز از
شرک پس از
ایمان سخن به میان آمده که خود نوعی
ارتداد است و عمل را باطل میکند. در یک آیه، خطاب به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرماید:ما به تو و کسانیکه پیش از تو بودند (پیامبران)
وحی کردیم که اگر شرکورزی، اعمالت تباه میشود و از زیانکاران خواهی شد:«ولَقَد اُوحِیَ اِلَیکَ و اِلَی الَّذینَ مِن قَبلِکَ لَئِن اَشرَکتَ لَیَحبَطَنَّ عَمَلُکَ و لَتَکونَنَّ مِنَ الخسِرین».
در جای دیگر، درباره مردم و اینکه شرک، اعمال پیشین آنان را باطل و بیاثر میکند، سخن رفته است:«... ولَو اَشرَکوا لَحَبِطَ عَنْهُم ما کانوا یَعمَلون».
در اینکه آیا عمل، به مجرد ارتداد یا با دوام ارتداد تا هنگام
مرگ ، حبط میشود دو رأی وجود دارد:شافعی میگوید:ارتدادی که تا
زمان مرگ ادامه دارد، عمل را حبط میکند؛ ولی مالک، مجرد ارتداد را موجب حبط دانسته است؛ لذا اگر مسلمانی
حج به جا آورد؛ سپس مرتد و مجدداً
مسلمان شود،
شافعی میگوید:حج از عهده او برداشته شده است؛ ولی مالک میگوید:دوباره باید حج به جا آورد.
دلیل نظر مالک، آیه ۶۵ زمر
است که به مجرد شرک، حبط حاصل میشود. دلیل شافعی، آیه۲۱۷
بقره است. برخی پاسخدادهاند که جمله «فَیَمُت و هُوَ کافِرٌ»، شرط حبط عمل نیست؛ بلکه شرط خلود در
آتش است؛ یعنی حبط به مجرد ارتداد حاصل میشود؛ ولی خلود و جاودانگی عذاب، به بقای ارتداد تا زمان مرگ منوط است.
آیه۱۷
توبه ایمان به خدا را شرط ثواب و پاداش بر عمل صالح دانسته، شرک را موجب بطلان اعمال و خلود در آتش شمرده است:«ما کانَ لِلمُشرِکینَ اَن یَعمُروا مَسجِدَ اللّهِ شهِدینَ عَلی اَنفُسِهِم بِالکُفرِ اُولئِکَ حَبِطَت اَعملُهُم و فِی النّارِ هُم خلِدون».
در آیه۳۳ محمد
نافرمانی از
خدا و رسول موجب باطل شدن اعمال دانسته شده است. این احتمال وجود دارد که هرچند خطاب آیه به مؤمنان است، آیه به حبط عمل به وسیله
شرک مربوط باشد؛ زیرا اطاعت نکردن مؤمنان از خدا و رسول، نوعی شرک است
و این آیه به مؤمنان سفارش میکند که با خدا و رسول مخالفت نکنید تا مشرک نشوید و اعمالتان در اثر شرک باطل نشود. شاید بتوان آیات قبل و بعد را که از احباط عمل مشرکان و کسانیکه با
پیامبر خدا درافتادند، سخن میگوید، قرینه بر این مطلب قرار داد.
آیاتی که کفر را عامل احباط بیان میکنند، به چند گروه تقسیم میشوند:
اعمال کافران مانند خاکستری که بادی شدید بر آن بوزد، نابود میشود:«مَثَلُ الَّذینَ کَفَروا بِرَبِّهِم اَعملُهُم کَرَماد اشتَدَّت بِهِ الرِّیحُ فی یَوم عاصِف لایَقدِرونَ مِمّا کَسَبوا عَلی شَیء».
در آیه۳۲ محمد
کفر، به همراه بازداشتن مردم از راه خدا و مخالفت با پیامبر، عامل حبط شمرده شده است:«اِنَّ الَّذینَ کَفَروا و صَدّوا عَن سَبیلِ اللّهِ و شاقُّوا الرَّسولَ مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدی لَنیَضُرُّوا اللّهَ شیًا و سَیُحبِطُ اَعملَهُم». در آیه اوّل همین سوره، تعبیر «اَضَلَّ اَعملَهُم» برای کافرانی که مردم را از راه خدا بازمیدارند، آمده است. آیات ۸۹ محمد،
درباره کافران از آن جهت که از آیات
قرآن و نزول آنها خشنود نیستند، میفرماید:«والَّذینَ کَفَروا فَتَعسًا لَهُم و اَضَلَّ اَعملَهُم • ذلِکَ بِاَنَّهُم کَرِهوا ما اَنزَلَ اللّهُ فَاَحبَطَ اَعملَهُم».
در آیات ۲۱و۲۲
آل عمران کفر به حجّتها و نشانههای الهی
مانند
قرآن و
نبوت پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
به همراه کشتن انبیا و آمران به عدل، موضوع احباط قرار داده شده است:«اِنَّ الَّذینَ یَکفُرونَ بِایتِ اللّهِ و یَقتُلونَ النَّبِیّینَ بِغَیرِ حَقّ و یَقتُلونَ الَّذینَ یَأمُرونَ بِالقِسطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرهُم بِعَذاب اَلیم • اولئِکَ الَّذینَ حَبِطَت اَعملُهُم فِی الدُّنیا و الأخِرَةِ...» درآیات ۱۰۳_۱۰۵ کهف
کفر به
آیات الهی و روز رستاخیز، عامل به هدر رفتن تلاشها و بیارزش شدن
انسان در
قیامت دانسته شده است:«قُل هَل نُنَبِّئُکُم بِالاَخسَرینَ اَعملا • اَلَّذینَ ضَلَّ سَعیُهُم فِی الحَیوةِ الدُّنیا و هُم یَحسَبونَ اَنَّهُم یُحسِنونَ صُنعا • اُولئِکَ الَّذینَ کَفَروا بِایتِ رَبِّهِم و لِقائِهِ فَحَبِطَت اَعملُهُم فَلانُقیمُ لَهُم یَومَ القِیمَةِ وَزنا»
«... ومَن یَکفُر بِالایمنِ فَقَد حَبِطَ عَمَلُهُ و هُوَ فِی الأخِرَةِ مِنَ الخسِرین».
علامه طباطبایی کفر به ایمان را نداشتن
التزام عملی بهصورت مداوم معنا کرده و گفته است:اگر انسان یکی دوبار برخلاف مقتضای
ایمان عمل کند، فاسق میشود، نه کافر؛ ولی اگر به صورت مستمر چنین کند، کفر به ایمان صادق خواهد بود و اعمال نیک او تباه خواهد شد.
شاید بتوان این معنا را با روایاتی که آیه را
تفسیر کردهاند، تأیید نمود.
امام صادق (علیهالسلام) فرمود:... کسی کفر به ایمان دارد که به آنچه خداوند امر نموده، عمل نمیکند و به آن رضایت نمیدهد.
محمد بن مسلم از
امام باقر یا امامصادق (علیهماالسلام) نقل میکند که کفر به ایمان عبارت است از عمل نکردن به دستورهای خدا بهطوری که به کلی رها شود. بعد فرمود:و از آن جمله است کسی که
نماز را عمداً رها کند؛ بدون آنکه خواب بماند یا کار دیگری او را از نماز بازدارد.
اعمال کسانیکه
آخرت را
دروغ پنداشتهاند، حبط میشود:«والَّذینَ کَذَّبوا بِایتِنا و لِقاءِ الأخِرَةِ حَبِطَت اَعملُهُم»،
«اُولئِکَ الَّذینَ کَفَروا بِایتِ رَبِّهِم و لِقائِهِ فَحَبِطَت اَعملُهُم»
و خداوند، اعمال منکران
معاد را چون ذرّات غبار، پراکنده میسازد:«وقالَ الَّذینَ لایَرجونَ لِقاءَنا... و قَدِمنا اِلی ما عَمِلوا مِن عَمَل فَجَعَلنهُ هَباءً مَنثورا».
آیات ۱۸۱۹
احزاب از کارشکنی منافقان خبر میدهد که نهتنها خود به
جنگ نمیرفتند، بلکه از رفتن دیگران نیز جلوگیری میکردند. علایم آنها
بخل ،
ترس ،
زخم زبان زدن و
حرص است و خداوند اعمالشان را تباه میکند:«قَد یَعلَمُ اللّهُ المُعَوِّقینَ مِنکُم والقائِلینَ لاِِخونِهِم هَلُمَّ اِلَینا ولا یَأتونَ البَأسَ اِلاّ قَلیلا • اَشِحَّةً عَلَیکُم فَاِذا جاءَ الخَوفُ رَاَیتَهُم یَنظُرونَ اِلَیکَ تَدورُ اَعیُنُهُم کَالَّذی یُغشی عَلَیهِ مِنَ المَوتِ فَاِذا ذَهَبَ الخَوفُ سَلَقوکُم بِاَلسِنَة حِداد اَشِحَّةً عَلَی الخَیرِ اُولئِکَ لَم یُؤمِنوا فَاَحبَطَ اللّهُ اَعملَهُم وکانَ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسیرا». در آیات ۶۸۶۹ توبه
خداوند آنها را در ردیف کافران قرار داده، میفرماید:«... اُولئِکَ حَبِطَت اَعملُهُم فِی الدُّنیا و الأخِرَةِ و اُولئِکَ هُمُ الخسِرون». آیه۵۱_۵۳
مائده نیز چنانکه برخی گفتهاند، درباره حبط اعمال منافقان است؛ زیرا تعبیرهایی نظیر «... فی قُلوبِهِم مَرَضٌ...»
درباره منافقان آمده است.
البته برخی دیگر، این آیات را درباره گروهی از مؤمنان بیمار دل و ضعیفالایمان دانستهاند.
آیه۱۶ هود
درباره کسانیکه زندگی دنیا و زینتهای آن را خواستارند و به آنها دل بستهاند، میگوید:نتیجه اعمالشان را در همین دنیا بهطور کامل به آنها میدهیم؛ سپس میفرماید:«اُولئِکَ الَّذینَ لَیسَ لَهُم فِی الأخِرَةِ اِلاَّ النّارُ و حَبِطَ ما صَنَعوا فیها و بطِلٌ ما کانوا یَعمَلون». در روز
قیامت ، جز
آتش به آنها نخواهد رسید و آنچه در دنیا انجام دادهاند، بر باد میرود و عمل آنها
حبط و باطل میشود. پیامد دقّت در این آیات آن است که این عامل از عوامل پیشین جدا نیست و به عواملی که پس از این درباره مؤمنان خواهیم گفت، ارتباطی ندارد؛ زیرا کسانیکه به دنیا دل بستهاند، ممکن است یکی از دو گروه مؤمنان یا کافران (بهمعنای اعمّ از گروههای پیش گفته) باشند و با توجه به دو
قرینه میتوان گفت که آیات، مربوط به کافران است.
الف. در آیات پیشین، سخن از منکران
قرآن و
نبوّت و
تحدّی با آنان است که اگر راست میگویید و قرآن از جانب خدا نیست، ده سوره مانند آن بیاورید.
سیاق آیات اقتضا میکند که این آیه هم درباره آنها باشد.
ب. آیه از خلود در آتش سخن میگوید:«... لَیسَ لَهُم فِی الأخِرَةِ اِلاَّ النّارُ...» و خلود، مختصّ به کافران است.
آنچه تاکنون مطرح شد، آیات مربوط به غیر اهل
ایمان بود؛ امّا در قرآن آیاتی وجود دارد که مربوط به حبط اعمال مؤمنان است و در این قسمت به آن موارد پرداخته میشود.
در آیه۲
حجرات صدا را بر صدای پیغمبر بلندتر کردن و نیز بلند سخن گفتن در مقابل آن حضرت، از عوامل حبط شمرده شده است:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَرفَعوا اَصوتَکُم فَوقَ صَوتِ النَّبیِّ و لاتَجهَروا لَهُ بِالقَولِ کَجَهرِ بَعضِکُم لِبَعض اَن تَحبَطَ اَعملُکُم و اَنتُم لاتَشعُرون».
در
تفسیر این آیه، آرای گوناگونی مطرح است:
الف. برخی از گناهان دیگر به جز
کفر نیز باعث حبط بعضی از اعمال نیک میشوند و این دو گناه، از جمله آنها هستند.
ب. برخی از مفسران این آیه را به حبط عمل بر اثر کفر مربوط دانستهاند. آنان گفتهاند:طرح سخن گفتن فراتر از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و فریاد زدن نزد او در این آیه، از آن جهت نبوده که خود این دو عمل موجب
حبط اعمال میشود؛ بلکه اینها کاشف از کفر است و کفر، حبط اعمال را در پی دارد؛ پس این دو فعل، عامل مستقلی برای حبط نخواهد بود. این نظریّه، خلاف ظاهر
قرآن است؛ زیرا در این آیات به مؤمنان خطاب شده که برخی از آنان در حضور پیغمبر رفت و آمد داشتند و از
صحابه بهشمار میآمدند؛ افزون بر آنکه بلند سخن گفتن نزد پیامبر همیشه کاشف از کفر نیست؛ لذا برخی این عمل را از جهت اهمیت حفظ مقام شامخ پیامبر، به منزله کفر قرار دادهاند، نه آنکه کفر حقیقی باشد.
ج. ملاک در نهی از بلند سخن گفتن، آن است که اینگونه سخن گفتن معمولا موجب آزار میشود و آزار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کفر بوده، کفر باعث حبط اعمال است؛ بنابراین، اگر از مطلق بلند حرف زدن، نهی شده، بدین سبب است که از عملی که احتمالا موجب آزار پیغمبر است، نهی شده باشد؛ چه در واقع به آزار پیامبر بینجامد یا نه؛ پس نهی در این جا از باب
احتیاط خواهد بود؛ بهاین معنا که اصحاب باید از مطلق بلند سخن گفتن نزد رسول الله پرهیز میکردند تا در آنچه موجب اذیّت حضرت و در نتیجه موجب کفر میشد، واقع نشوند وگرنه اعمالشان حبط میگشت. قرینه بر این نظریّه، جمله «واَنتُم لاتَشعُرون» است؛ زیرا این دو قسم عمل (آنچه به کفر میانجامد یا نمیانجامد) مرز مشخصی برای مکلفان ندارد؛ پس کلمه «لاتَشعُرون» معنا مییابد؛ امّا طبق تفاسیر دیگر، جایی برای این جمله نمیماند. قرینه دوم، کلمه «اَن تَحبَطَ» است که عدهای آن را به تقدیر «خشیة أن تحبط» گرفتهاند.
این نظریه نیز با ظاهر
قرآن هماهنگ نیست؛ زیرا اوّلا آیه ظهور در نهی نفسی و استقلالی دارد، نه نهی مقدّمی (وتبعی) و ثانیاً زشتی بالا بردن صدا بر صدای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و نیز بلند سخن گفتن در برابر ایشان با
عقل قابل درک است؛ ولی مؤمنان نمیدانستند که ناپسندی آن دو عمل به حدی است که اعمال نیک را حبط میکند و جمله «واَنتُم لاتَشعُرون» به این مطلب اشاره دارد.
برخی نیز گفتهاند که حبط در این آیه، به احباط و تکفیر مربوط نمیشود و مراد از آن، این است که مجالست و گفت و گو با پیامبر در این دو صورت، ثواب ندارد، نه اینکه بهوسیله این دو عمل ثواب اعمال دیگر حبط میشود.
اگر کسی بعد از
انفاق ، بر خدا یا بر گیرنده آن
منت بگذارد و او را آزار دهد،
عمل او حبط و ثواب انفاق در راه خدا نصیبش نخواهد شد:«یاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا لاتُبطِلوا صَدَقتِکُم بِالمَنِّ والاَذی».
از کلمه «لاتُبطِلوا» استفاده میشود که هرگاه صدقهای بهطور صحیح داده شود و پس از آن، منّت و آزار باشد، آن
صدقه باطل میگردد. آیه۲۶۲ بقره
نیز این مطلب را تأیید میکند.
در آیات بعد، مثال دیگری میآورد و کسانی را که صدقه خود را با منت و آزار باطل میکنند، به کسی
تشبیه میکند که باغی سرسبز با میوههای گوناگون دارد و آبها در آن روان است و درحالیکه آن شخص دارای فرزندان ضعیفی است، پیری وی فرا میرسد و در این هنگام که شدیداً به آن
باغ نیاز دارد، گردبادی آتشین آمده، آن را میسوزاند.
در آیه۳۳ محمّد،
اطاعت نکردن از خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) موجب حبط اعمال دانسته شده است:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَطیعُوا اللّهَ و اَطیعُوا الرَّسولَ ولاتُبطِلوا اَعملَکُم». این نافرمانی درصورتی باعث حبط اعمال است که مراد آیه، نهی از ابطال عمل بهوسیله نافرمانی از خدا و رسول، با حفظ ایمان باشد، نه با کفر و شرک
. برخی گفتهاند:مراد از ابطال عمل، احباط آن با شرک یا منّتگذاری بر رسول
یا با ریا، عجب،
معصیت، یا خصوص گناهکبیره
است. بر اساس روایتی از
امام باقر (علیهالسلام) در
تفسیر آیه پیشین، دشمنی با
اهلبیت (علیهمالسلام) موجب باطل شدن اعمال میشود.
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله مفهوم احباط و تکفیر.