علی بن عثمان هجویری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هجویری، علیبن عثمان،
عالم و
صوفی قرن پنجم و
مولف کتاب کشف المحجوب میباشد.
ابوالحسن علی هجویری غزنوی در خانوادهای معروف به
زهد و
تقوی در
غزنین به
دنیا آمد،
گفتهاند که در غزنین دو
محله، یکی جُلّاب ودیگری هُجویر، وجود داشته است که خانوادۀ هجویری در هر دو مدتی سکونت داشتهاند و شاید به همین سبب، گاه او را هجویری و گاه جُلّابی خواندهاند،
اما او خود را در کشف المحجوب بارها علیبن عثمان جلابی نامیده است.
دایی هجویری،
مشهور به تاج الاولیا، از مردان نیکوکار و معروف
غزنین بود و مزارش در آنجا نزدیک
مزار مادر هجویری است و
قبر پدر هجویری در
غزنه هنوز وجود دارد.
هجویری به سوابق خانوادگی و نسبش اشاره نکرده، اما
لاهوری ، بدون ذکر منبع، شجره
نسب وی را تا
امام علی علیهالسلام رسانده
و
اسماعیل پاشا بغدادی در
هدیة العارفین لقب حسینی را به نام وی افزوده است، شاید به همین سبب، در
شبه قاره وی را سید علی و سید هجویری مینامند.
اقبال لاهوری در یکی از اشعارش وی را سید هجویر و مخدوم امم نامیده است و در غزنه نیز خانوادههایی که خود را از اولاد او میشمرند، خود را
سید میدانند.
هجویری به پیر علی و مخدوم علی نیز ملقب است، اما عموماً در
هند و
پاکستان او را با عنوان «حضرت داتا گنج بخش «(کسی که گنج میبخشد) میشناسند، گفتهاند
خواجه معینالدین چشتی (متوفی۶۳۳) در شعری که به مناسبت پایان چلهنشینیاش در کنار
مقبرۀ هجویری سرود، این لقب را به وی داده است
اما در کتاب کشف الاسرار، منسوب به هجویری، از او نقل شده است که مردم وی را در عین افلاس "گنج بخش" میخواندند، کسانی که این کتاب را از هجویری میدانند از این عبارت نتیجه میگیرند که او در زمان حیاتش به این لقب نامبردار بوده است
تاریخ ولادت هجویری دانسته نیست، اما با توجه به پیران و مشایخی که دیده، احتمالاً در آخرین دهۀ قرن چهارم یا اوایل قرن پنجم، یعنی در دوران
سلطان محمودغزنوی (متوفی۴۲۱)، زاده شده است
اما گزارشی که یعقوب چرخی
آورده است مبنی بر
مناظرۀ هجویری با فیلسوفی هندی در حضورسلطان محمود و اینکه هجویری با نشان دادن کرامتی او را شکست داده است، با توجه به سن کم هجویری در آن زمان و نداشتن
شهرت و آوازه در
علم و
عرفان، بعید به نظر میرسد
هجویری را همچنین معاصر
ابوسعید ابوالخیر و
ابوالقاسم قشیری دانستهاند
. البته او در کشف المحجوب
قشیری را " استاد امام" نامیده و از وی نقل قول مستقیم کرده است. اما از مطالب
کشف المحجوب برنمیآید که وی با ابوسعید که او را "شاهنشاه محبان و ملک الملوک صوفیان نامیده است ملاقات کرده باشد.
به نظر میرسد که هجویری تنها فرزندان و مشایخ پس از ابوسعید را دیده بوده است.
دربارۀ زندگی خصوصی و
همسر و
فرزند هجویری در منابع متقدم مطلبی وجود ندارد. تنها خود در کشف المحجوب
اشاره کرده است که پس از آنکه یازده سال
خداوند وی را از ابتلا به زندگی زناشویی حفظ کرد، به مدت یک سال درگیر رابطهای عاطفی بود که باز هم خداوند وی را از آن خلاصی داد، چون عبارات هجویری در این باره صریح نیست، پژوهشگران احتمالات متعددی دادهاند: برخی گفتهاند که وی یک بار
ازدواج کرد و بار دوم فریفتۀ زنی شد که البته با وی
ازدواج نکرد، برخی هم گفتهاند که وی دوبار ازدواج کرد و فاصلۀ این دو ازدواج یازده سال بود و ازدواج دوم هم پس از یک سال منتهی به جدایی یا
وفات همسر شد،
اما با توجه به اینکه هجویری از جمله صوفیانی است که مخالف تأهل بود و فاضلترین و بهترین افراد را مجردان میدانست،
به احتمال بسیار وی اصلاً ازدواج نکرد.
دربارۀ مشایخ و استادان هجویری جز آنچه در کشف المحجوب ذکر شده است، اطلاعی وجود ندارد،
احتمالاً وی علوم متداول عصر خود، از قبیل
حدیث و
تفسیر و
فقه و
کلام، را نزد علمای شهر خود آموخت
در سفری به
عراق که به قول خود «اندر طلب
دنیا و فنای آن ناباکی میکرد» و وام بسیار از مردم گرفته بود سیدی به او نامه نوشت و او را از هوسها و دل مشغولی به دنیا برحذر داشت، همین
نامه سبب
توبه وی شد و شاید سبب تحول حال و طلب دیدار
شیخ و
مرشد و روی آوردن او به
تصوف هم همین واقعه بود.
سرانجام، وی از میان مشایخی که با آنها دیدار و گفتگو داشت،
ابوالفضل محمد بنحسن ختلی را که به دو واسطه
شاگرد شبلی به شمار میآمد و هجویری او را زین اوتاد و شیخ عباد مینامید به عنوان مرشد اختیار کرد.
هجویری در فروع حنفی
مذهب بود
و در کشف المحجوب
در ضمن شرح احوال ابوحنیفه، که او را امام اعظم میخواند، از رؤیای خود در برتری و کمالات وی
سخن گفته است.
او در
طریقت نیز همچون استادش،
ختلی، صوفیای اهل
صحو و به
اصطلاح در طریقت جنیدی بود.
در باب
سماع نیز، مانند پیروان
جنید، موضع محتاطانهای داشت و سماع را بهطور کلی
حلال یا
حرام نمیدانست و میگفت که اگر تأثیر سماع در
دل به سوی چیزهای حلال باشد حلال است و اگر دل را به سوی حرام بکشاند حرام است، وی با آنکه خود سماع میکرد، سماع نکردن را
ترجیح میداد و اعتقاد داشت زمانی که
سالک به مقام مشاهده میرسد دیگر ذوق به سماع ندارد.
برخلاف برخی پیروان جنید، مانند
حُصری (استاد و
مرشد ابوالفضل ختلی)، که از رد و قبول حلاج خودداری میکردند، هجویری با همدلی و قبول به حلاج مینگریست، هجویری حلاج را از
کفر و
سحر مبرا میدانست و وی را ولیّ محقق میشمرد، درعین حال اعتقاد داشت که چون
حلاج مغلوب حال بود، نمی توان از ظاهر کلامش پیروی کرد، او همچنین پیروان واقعی حلاج، همچون
ابوجعفر صیدلانی، را از نسبت
حلول و الحاد مبرا میدانست.
هجویری، مانند ختلی، چندان به رسوم صوفیه از قبیل
خرقه پوشی و خانقاه نشینی اعتنا نداشت و مقید بودن بدان را تکلف میدانست و آنچنان که از
کشف المحجوب آشکار میگردد،
صوفی سیاح بود .
و از بسیاری از شهرهای
جهان اسلام، از
شام تا
ترکستان و از دریای قزوین (
دریای خزر ) تا جایی که اکنون
پاکستان نامیده میشود، دیدن کرد و با عرفا و مشایخ بسیاری در
عراق و شام و
ماوراء النهر و
خراسان ملاقات نمود و بسیاری از علوم و معارف دینی و عرفانی را از آنان فراگرفتف
از جمله در سفر به عراق با ابوجعفر
محمد بن مصباح صیدلانی دیدار کرد و برخی از آثار حلاج را نزد وی خواند.
در سفر به
نیشابور نیز
خواجه مظفر بن حمدان را دید و دربارۀ
فنا و
بقا و
سماع از وی مطالبی شنید و از ابوالعباس
احمد بن محمد شَقانی نیز بعضی علوم را فراگرفت.
در
طوس با
ابوالقاسم کُرَّگانی دیدار کرد و از احوال و اسرار درون خود با او سخن گفت و از او راهنمایی گرفت و در مرو پیروان سیاریان و رسائل آنان را دید و از عقاید آنان در جمع و
تفرقه پرسید.
در
میهنه فرزند
ابوسعید ابوالخیر،
ابومظفر، و
حسن بن مؤدب مرید ابوسعید را ملاقات کرد و داستان ملاقات ابوسعید با
ابوالحسن خرقانی را از حسن بن مؤدب شنید
و سرانجام، سفر طولانی هجویری به
لاهور به اقامت درآنجا انجامید، اما تاریخ ورود وی به لاهور نامعلوم است، با توجه به اینکه هجویری تا هنگام درگذشت ختلی در
شام و در خدمت او بود،
باید سفرش به لاهور پس از درگذشت ختلی باشد، یعنی در ۴۵۳ یا ۴۶۰.
از سوی دیگر، با توجه به اینکه هجویری در
کشف المحجوب از «گرفتار شدن» خود «در دیار
هند اندر میان ناجنسان» خبر داده است، برخی ازپژوهشگران معاصر
استنباط کردهاند که او یک بار در آنجا اسیر شده و این تاریخ قبل از وفات
ختلی بوده است، از این رو، حتی گفته شده است که او دوبار به لاهور رفت؛ یک بار در ۴۳۱ و در اثنای آشوبهای بعد از
حکومت سلطان محمود غزنوی که سبب شد هجویری از غزنه به لاهور سفر کند و سرانجام در آنجا اسیر شود و سفر دوم نیز پس از وفات ختلی بود.
همچنین برخی نوشتهاند که هجویری به سبب فرمان ختلی مأمور رفتن به لاهور شد، پیش از آن حسین زنجانی از طرف ختلی مأمور ارشاد طریقت در لاهور شده بود و هجویری زمانی به آنجا رسید که زنجانی از
دنیا رفته بود
اما چون حسین زنجانی پس از هجویری در گذشت، ممکن است اساساً این گزارش نادرست باشد یا آن حسین زنجانی که در برخی منابع از او یاد شده است شخص دیگری باشد که شرح حال وی بر ما پوشیده است،
بنابراین، به نظر میرسد که هم تاریخ ورود هجویری به لاهور و هم علل این سفر نامعلوم است.
هجویری در لاهور در مسجدی که ساخت،
خانقاه هم بنا کرد و مریدان بسیار یافت، گفته شده است که هجویری عدۀ کثیری را به
دین اسلام در آورد که یکی از نخستین گروندگان، حاکم لاهور بود که پس از اسلام آوردن شیخ هندی نام گرفت و اخلاف وی از آن زمان به بعد متولی
مزار هجویری بوده اند.
هجویری در لاهور درگذشت، دربارۀ تاریخ وفات او اختلاف وجود دارد: آن را در۴۵۶ و بنا بر قولی ۴۶۴
و ۴۶۵
دانستهاند، برخی پژوهشگران معاصر نیز، براساس ملاقات وی با مشایخ و عارفان زمانش، سالهای میان ۴۶۵ تا ۴۶۹ را ذکر کردهاند
رینولد الین نیکلسون، گزیده کشف المحجوب، ص۶، تهران۱۳۸۱ش.، ۱۳۸۱ش، ص۶؛.
اما بر اساس سه مادّه تاریخی که بر دیوارهای مزار هجویری نوشته شده، وی در ۴۶۵ درگذشته است و ازاینرو برخی همین تاریخ را پذیرفتهاند.
هجویری را در نزدیکی مسجدی که خود در لاهور بنا کرده بود دفن کردند
در یک طرف مقبرۀ او، قبر شیخ احمدحمادی سرخسی، دوست و همسفر هجویری که از متصوفان جوانمرد بود، قرار دارد و در طرف دیگرش، قبر ابوسعید هجویری مرید هجویری.
مزار هجویری چند بار تعمیر و یک قبرستان و یک حلقه چاه و یک حمام به آن افزوده شده است. ظهیرالدوله سلطانابراهیم، نوۀ سلطان محمود غزنوی، نیز بقعهای بر آن ساخت.
مزار هجویری همواره محل زیارت و نیز جایگاهی برای
اعتکاف و
چلهنشینی عارفان و صوفیانی همچون
معینالدین حسن سجزی و
فریدالدین گنج شکر بوده است ،
این مزار در لاهور امروزه نیز از اماکن مقدّس مسلمانان
شبه قاره و
پاکستان به شمار میآید و مردم اعتقاد دارند که اگر کسی چهل
شب یا چهل
روز آن را
طواف کند حاجت میگیرد
مردم پاکستان هرسال در روز درگذشت، هجویری
جشنی به نام عُرس برگزار میکنند، این
جشن از بیستم
صفر هرسال شروع میشود و سه روز ادامه دارد و در این مدت مجالس قوالی و
سماع و
ختم قرآن و
خطابه و
وعظ نیز برقرار است و مردم غذا و شیرینی میدهند و گرد مزار طواف میکنند.
هجویری آثار بسیاری داشته است، اما این آثار یا مفقود شده یا کسی آنها را به نام خود کرده است.
از آن میان تنها
کشف المحجوب که قطعاً از آن اوست به دست ما رسیده است
هجویری در کشفالمحجوب از دیگر آثار خویش نام برده است، که عبارتاند از:
۱) دیوان شعری، که بنا بر گزارش هجویری، کسی آن را از وی
امانت گرفت و با کمی تغییر آن را به نام خود کرد.
۲)
منهاج الدین، از کشف المحجوب چنین
استنباط میشود که این کتاب دربارۀ بزرگان
تصوف و
اهل بیت علیهمالسلام و فضایل
اصحاب صفه بوده و از
حسین بن منصور حلاج هم در آن یاد شده است، این کتاب را نیز یکی از مدعیان به نام خود کرد.
۳)
الرعایه لحقوق الله تعالی، در باب
توحید که در آن به رد آرای مخالفان توحید پرداخته است.
۴)
اسرار الخِرَق و الملوّنات (در آداب
خرقه و مرقع پوشی)، که در زمان نوشتن کشف المحجوب دستنوشته ای از آن در
مرو موجود بوده است.
۵)
البیان لاهل العیان، دربارۀ جمع و تفرقه که هجویری در
جوانی آن را نوشت.
۶)
نحو القلوب / ب
حرالقلوب، که در آن بهطور مفصّل دربارۀ اصطلاح عرفانی جمع سخن گفته است،
۷) کتابی در شرح کلام حسین بن منصور حلاج، که هجویری
در آن «به دلایل و حجج، علو کلام و صحت حالِ» حلاج را ثابت کرده است.
۸) کتاب یا رسالهای دربارۀ
ایمان .
۹) کتاب
فنا و
بقا، در بارۀ این دو اصطلاح عرفانی.
دو اثر دیگر نیز به هجویری منسوب است:
کشف الاسرار و ثواقب الاخبار،
اما در کشف المحجوب نامی از آنها به میان نیامده و بعید است از وی باشد.
کشف الاسرار در لاهور به چاپ رسیده و چند بار هم به اردو ترجمه شده است.
کتاب الحج نیز که هجویری
از آن نام برده و
تسبیحی آن را جزو آثار هجویری آورده، فقط بابی است از کشف المحجوب، باعنوان «کشف الحجاب الثامن فی الحج».
(۱) محمد اقبال لاهوری، کلیات اشعار فارسی مولانا اقبال لاهوری، چاپ احمد سروش، تهران (۱۳۴۳ش).
(۲) محمد موسی امرتسری، «تحقیق دراحوال و آثار علی بن عثمان هجویری، مؤلف کشف المحجوب»، ترجمۀ عارف نوشاهی و چاند بی بی، معارف، دورۀ پانزدهم، ش ۱و۲، فروردین آبان، ۱۳۷۷ش.
(۳) اسماعیل پاشا بغدادی، هدیة العارفین، ج۱، در حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۵، بیروت۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۴) محمد تقی بهار، سبک شناسی تاریخ تطور نثر فارسی، ج۲، تهران (۱۳۲۱ش).
(۵) محمد بن محمد پارسا، فصل الخطاب، چاپ جلیل مسگر نژاد، تهران۱۳۸۱ش.
(۶) محمد حسین تسبیحی، تحلیل کشف المحجوب و تحقیق در احوال و آثار حضرت داتا گنج بخش، اسلام آباد ۱۳۷۸ش.
(۷) عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس من حضرات القدس، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۶ ش.
(۸) یعقوب چرخی، رساله ابدالیه، چاپ محمد نذیر رانجها، مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، اسلام آباد ۱۳۵۷ ش.
(۹) نور احمد چشتی، تحقیقات چشتی، چاپ سید احسان علی، لاهور۱۹۶۴.
(۱۰) حاجی خلیفه، کشف الظنون.
(۱۱) داراشکوه،
سفینه الاولیاء، نولکشور.
(۱۲) دائرة المعارف آریانا، کابل: انجمن دائرة المعارف افغانستان.
(۱۳) محسن ذاکر الحسینی، «تصحیح کشف المحجوب هجویری»، نامه فرهنگستان، ش۲۷، پاییز۱۳۸۴ش.
(۱۴) سید اطهر عباس رضوی، «تصوف در شبه قاره هند/ سلسلهها و شعر معنوی به زبا نهای محلی»، ترجمۀ فاطمه شاه حسینی، ماهنامه پژوهشی اطلاعات حکمت و معرفت، ش ۱۰، دی ماه ۱۳۸۶ش.
(۱۵) عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، تهران ۱۳۶۳ش.
(۱۶) صباح الدین عبدالرحمن، بزم صوفیه، به اهتمام مسعود علی صاحب ندوی، (بمبئی) ۱۳۶۹.
(۱۷) عبدالرشید، داتا گنج بخش زندگینامه و تعالیم شیخ ابوالحسن علی بن عثمان هجویری، ترجمۀ احمدسمیعی، تهران۱۳۴۹ش.
(۱۸) غلام سرور، «کشف المحجوب هجویری»، نشریه الهلال، ش ۸۲، مرداد و شهریور ۱۳۴۷.
(۱۹) غلام سرور لاهوری، خزینه الاصفیاء، نولکشور ۱۹۲۹.
(۲۰) نظام الدین اولیا، ملفوظات خواجه نظام الدین اولیا: فوائد الفواد، تألیف خواجه حسن سجزی دهلوی، چاپ محسن کیانی، تصحیح محمد لطیف ملک، تهران۱۳۷۷ش.
(۲۱) رینولد الین نیکلسون، گزیده کشف المحجوب، تهران۱۳۸۱ش.
(۲۲) رینولد الین نیکلسون، «کشف المحجوب و هجویری، مقدمۀ نیکلسون برترجمۀ انگلیسی کشف المحجوب»، ترجمۀ محمود عابدی، مطالعات عرفانی، ش دوم، زمستان ۱۳۸۴ش.
(۲۳) علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، چاپ محمود عابدی، تهران۱۳۸۳.
(۲۴) علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، چاپ اسعادعبدالهادی قندیل، بیروت۱۹۸۰.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «هجویری»، شماره۷۳۱۶.