عقاید جهمیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
براساس دیدگاه چهمیه، هیچ فعل و کاری از کسی جز خدا سر نمیزند، و نسبت دادن
اعمال به انسانها مجازی است.
جهمیه پیروان ابومحرز جهم
بن صفوان سمرقندی (راسبی) (متوفای ١٢٨ ه ق) هستند. وی شاگرد جَعْد
بن درهم (متوفای ١٢٤ه ق ) و معاصر واصل
بن عطا (متوفای ١٣١ ه ق) بود و سمت نویسندگی حارث
بن سُریج را بر عهده داشت، و بر علیه نصر
بن سیّار
حاکم خراسان قیام کرد و به دست
سَلَم بن اَحْوز مازنی در مرو به قتل رسید.
هیچ فعل و کاری از کسی جز
خدا سر نمیزند، و نسبت دادن اعمال به انسانها مجازی است؛ همانگونه که زوال و پنهان شدن، به
خورشید، و گردش، به سنگ آسیاب نسبت داده میشود، بدون اینکه آن دو فاعل و قادر بر زوال و
حرکت باشند.
ایمان همان
معرفت است: ایمان تنها معرفت به خداست و کف [[]] ر تنها
جهل به اوست. کسی که خدا را بشناسد؛ اما به
زبان و گفتار خدا را
انکار کند،
کافر نیست. بنابراین اقرار و اعمال خارج از ایمان است؛ و به روایاتی مانند «انّ اوّل الدّین معرفته»
استدلال شده است. این عقیده همان
اعتقاد به ارجاء است.
برخی پاسخ گفتهاند که چگونه میتوان ایمان را به معرفت
تفسیر کرد با آنکه در
قرآن آمده: «فلمّا جاءهم ما عرفوا کفروا به»،
«و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم»
که در آنها معرفت، با نفی
ایمان جمع شده است.
اطلاق صفاتی را که بر اشیا و انسانها
اطلاق میگردد، بر
خداوند جایز نیست؛ مثلاً اطلاق شیء،
عالم،
حی، مرید و... بر خدا جایز نیست؛ ولی اطلاق صفاتی مانند قادر،
خالق و... بر خدا رواست، قدرت و
آفرینش از صفات مختص خداست. اگر صفتی که بر مخلوق اطلاق میشود، دربارهی
خداوند نیز به کار رود، مستلزم آن است که خصوصیات مصداق نیز برای خدا اثبات شود و این مستلزم تشبیه است.
در این زمینه برخی پاسخ گفتهاند که خطای مهم در این نظریه این است که
حکم مصداق را به مفهوم سرایت داده و گمان کرده است که اگر صفتی بر مخلوق اطلاق میشود، دربارهی خداوند نیز به کار رود، مستلزم آن است که خصوصیات مخلوق نیز برای
خدا اثبات شود؛ در حالی که لازمهی این نظریه تعطیل برخی صفات خداوند است. نکته مهم در به کار بردن صفات برای خداوند براساس رعایت
نفی تشبیه و نفی تعطیل است؛ به همین دلیل وقتی از
امام جواد (علیهالسلام) سؤال شد که آیا جایز است خدا را «شیء» بنامیم؟
امام (علیهالسلام) پاسخ داد: آری، با رعایت نفی تشبیه و ابطال (تعطیل).
یعنی ما با به کار بردن کلمهی شیء دربارهی خداوند، واقعیت و هستی او را پذیرفتهایم (نفی تعطیل)، و با توجه به اینکه او در خصوصیات
صفات بیمانند است، از خطر تشبیه مصون ماندهایم.
نمیتوان گفت
خدا از قبل به اشیا
علم داشته است؛ زیرا در این فرض، یا علم او پس از ایجاد، همچنان باقی است و تغییری در آن راه نیافته، یا باقی نیست و تغییر کرده است. صورت اول مستلزم
جهل است؛ چون متعلَّق علم پیشین این است که اشیا موجود خواهند شد، و متعلَّق علم بعدی این است که اشیا موجود شدهاند؛ پس اگر با وجود تفاوت متعلَّق علم، در علم، تفاوتی حاصل نشود، علم مطابق معلوم نخواهد بود و لازمهی صورت دوم، متغیر بودن علم است، و هر متغیری مخلوق و
حادث است، پس علم خدا حادث است.
برخی پاسخ گفتهاند که علم
خداوند به اشیا دو مرحله دارد؛ مرحلهی قبل از ایجاد، و مرحلهی پس از ایجاد، و متعلَّق
علم الهی واقعیت و هستی اشیاست که دارای دو مرحلهی
وحدت و کثرت یا بساطت و
تفصیل است. علم خداوند به اشیا قبل از آفرینش آنها واحد و بسیط است، و این همان علم ذاتی و از صفات ذات الهی است، که عین
ذات و ازلی است، و پس از آفرینش، علم فعلی و از صفات فعل و دارای ویژگی تفصیل و کثرت است، و علم خداوند در هر دو مرحله
علم حضوری است؛ یعنی واقعیت اشیا، به صورت وحدت یا کثرت در پیشگاه ربوبی حاضرند، و عنوان «سَیُوجد» مربوط به علم پیشین و عنوان «وُجِد» مربوط به علم پسین است؛ بنابراین نه
جهل لازم میآید و نه تغییر در ذات الهی.
علم الهی محلی ندارد. اکنون که ثابت شد علم خدا حادث است، میگوییم اگر
علم دارای محل باشد، یا محل آن، ذات خداست که محال است؛ زیرا مستلزم متغیر بودن ذات الهی است، و یا شیء دیگری است، که در این صورت علم، صفت آن شیء است نه صفت خدا. پس علم الهی حادث است و محلی هم ندارد. بنابراین خداوند به تعداد موجودات و حوادث دارای علم حادث است.
علم از صفات ذات الهی است، که عین ذات الهی بوده و ازلی است پس محل آن ذات خداست.
فنای
بهشت و دوزخ، پس از آنکه
بهشتیان پاداشهای خود را دریافت کردند، و
دوزخیان نیز به کیفر رسیدند،
بهشت و
دوزخ از بین خواهد رفت.
حرکات غیر متناهی چنانکه از نظر آغاز ممکن نیست، از نظر پایان نیز محال است.
«فامّا الذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیر و شهیق • خالدین فیها ما دامت السموات و الأرض إلا ما شاء ربّک... و امّا الذین سعدوا ففی الجنة خالدین فیها مادامت السموات و الارض الا ما شاء ربک...»
که خلود در بهشت و دوزخ مشروط به بقای
آسمانها وزمین است، پس خلود به معنای طولانی بودن عمر بهشت و دوزخ است؛ چنانکه وقتی گفته میشود: «خلّد اللّه ملک فلان»،
کنایه از طولانی بودن آن است.
هیچگونه دلیل عقلی بر محال بودن حرکتهای غیر متناهی بنا بر
مشیت الهی وجود ندارد.
در دو
آیه سوره هود خلود مشروط و معلَّق به مشیت الهی (ما شاء ربک) است در این صورت میتوان گفت مشیت خدا، بقای بهشت و دوزخ است.
استثنا در دو آیهی سورهی هود به امکان انقطاع
پاداش و کیفر است، نه ناظر به تحقق آن، و شاهد بر این مطلب، جملهی «عطاء غیر محدود» در آیهی مربوط به بهشت است، زیرا انقطاع پاداش مستلزم محدود بودن (انقطاع) عطای الهی است، به عبارت دیگر، استثنا ناظر به بیان مشیت و
قدرت مطلقهی
خداوند است، و این که
اراده و قدرت الهی محدود و مقهور چیزی نیست، و او هر امر ممکن (حتی انقطاع پاداش و کیفر) را در هر زمان که اراده کند میتواند پدید آورد.
موافق با مذهب امامیه
کلام خدا حادث است و قدیم نیست؛ بنابراین
قرآن که کلام الهی است، حادث و مخلوق به شمار میرود.
(موافق با مذهب امامیه).
خداوند را حتی در
روز قیامت نیز نمیتوان دید.
(موافق با مذهب امامیه)
(موافق با مذهب امامیه) در
عمل ضد بنیامیه قیام کرد و کشته شد.
پیروان حسین
بن محمد بخاری.
معتقدند اهل
آتش چنان سوزند که از ایشان یکی هم در
دوزخ نماند.
معتقدند
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله) حکیم بود نه رسول.
خداوند ثابت است و همانی است که بتوان آن را درک کرد.
منکر صفات خدای عزوجل هستند و صفاتی که حق تعالی در
قرآن خود را به آن توصف کرده، آن صفات را قبول ندارند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عقاید جهمیه».