عبدالله بن سبأ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عبد الله بن سبأ: شخصی که
مردم را
دعوت به
الحاد و
شرک نموده، و از
افکار و
عقاید یهودیت دفاع می کرده معرفی نموده اند، یا شخصی که منشأ انتشار
افکار باطل در میان
جامعه اسلامی، و به
گمراهی کشیدن
گروه زیادی از
صحابه بوده است. او را عامل
فتنه و اولین
محرک در
شورش بر
ضدّ عثمان معرفی کرده اند که منجر به
قتل خلیفه شد و بعد از آن تمام
جنگ ها و
فتنه ها را به او نسبت داده اند که
سبب کشته شدن هزاران نفر از صحابه و
تابعین شد.
کمتر
کتابی از
عامه مربوط به
تاریخ اسلام است که به «عبد الله بن سبأ» نپرداخته باشد. او
چهره ای است که به شکل های گوناگون به
تصویر کشیده شده است: او را شخصی که مردم را
دعوت به الحاد و شرک نموده، و از افکار و عقاید یهودیت دفاع می کرده معرفی نموده اند، یا شخصی که منشأ انتشار افکار باطل در میان جامعه اسلامی، و به گمراهی کشیدن گروه زیادی از صحابه بوده است. او را عامل فتنه و اولین محرک در شورش بر ضدّ عثمان معرفی کرده اند که منجر به قتل خلیفه شد و بعد از آن تمام جنگ ها و فتنه ها را به او نسبت داده اند که سبب کشته شدن هزاران نفر از صحابه و تابعین شد. از طرفی دیگر، برخی از
عقاید مهمّ و اصولی
شیعه از قبیل:
قول به
نص،
رجعت و... را به او نسبت داده اند و در
حقیقت او را به عنوان
مؤسس شیعه معرفی کرده اند، تا
چهره شیعه را از این منظر مخدوش نمایند: از این رو لازم است موضوع فوق را بررسی کنیم که آیا عبد الله بن سبأ شخصیتی حقیقی است یا خرافی؟ آیا او جایگاهی در فتنه ها داشته است؟ آیا او حقیقتاً
مؤسسس مذهب شیعه امامیه بوده است؟
مذهب شیعه چه ارتباطی با او داشته است؟
بنا به نقل
طبری و دیگران، در زمان عثمان شخصی
یهودی به نام عبد الله بن سبأ از « صنعاء »
اسلام را اختیار نمود، و
افکار خود را با
مسافرت هایی که به
بلاد اسلامی، مانند:
کوفه،
شام،
مصر و
بصره داشت رواج می داد.و او معتقد به
رجعت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ همانند رجعت
حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ بود. هم چنین باور داشت که برای هر
پیامبری جانشینی است و
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ
جانشین رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ و
خاتم الأوصیا است. عثمان غاصب حقّ این وصی بوده و بر او ظلم کرده است؛ از همین رو بر امت اسلامی است که قیام نموده، و عثمان را از
اریکه خلافت به زیر کشیده، و
حکومت را به حضرت علی ـ علیه السّلام ـ واگذرا کنند. در این میان گروهی از اصحاب، امثال:
ابی ذر،
عماربن یاسر،
محمد بن ابی حذیفه،
عبد الرحمن بن عدیس،
محمد بن ابی بکر،
صعصعه بن صوحان عبدی،
مالک اشتر و دیگران
فریب افکار او را خورده و به او گرویدند، و درنتیجه این
تحریک ها،
جماعتی ازمسلمانان بر
خلیفه وقت
قیام و
شورش نموده و او را به
قتل رساندند، و حتی همین گروه در
جنگ جمل و
صفین نیز دخالت اساسی داشتند....
همان گونه که قبلاً اشاره شد، هدف از
جعل این
قضیه اتهام وارد کردن به
شیعه است در این که مؤسس آن، شخصی
یهودی الأصل است که با نشر افکار خود نه تنها
فرقه ای را در
جامعه اسلامی ایجاد نمود، بلکه سبب نشر
افکار یهودیت و ایجاد
تفرقه و
تشتّت در میان
جامعه اسلامی گردید. اینک به برخی از افراد که این
تهمت و
وصله ننگین را به
شیعه امامیه نسبت می دهند اشاره می کنیم:
ابو الحسین ملطی گوید: «
زعیم این
فرقه ـ شیعه ـ عبد الله بن سبأ است. او همان شخصی است که با
یهود ارتباط داشت و بدنی طریق
بذر اول
تشیع را را در جامعه اسلامی کاشت، تا از این راه به جامعه اسلامی
ضربه وارد کند».
دکتر
علی سامی نشار می گوید: « یهود (عبد الله بن سبأ) مؤسس عقیده شیعه
غالی است.»
محمد ابوزهره می گوید: «
طاغوت اکبر ـ عبد الله بن سبأ ـ کسی است که مردم را به
ولایت حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و
وصایت او دعوت نمود و معتقد به
رجعت پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ شد و در
سایه این
فتنه ها مذهب شیعی نشأت گرفت.»
احسان الهی ظهیر می گوید: «
دین امامیه و
مذهب اثناعشری، مبنی بر مبناهایی است که یهود
جنایت کار توسط عبد الله بن سبأ وضع نمود».
دکتر
ناصر بن عبدالله بن علی قفاری می گوید: «
طلیعه عقیده شیعه و
اصول آن به دست
سبأیّون ظهور کرد.... ».
دکتر هویمل می گوید: در خصوص عبد الله بن سبأ نظریه مطرح است:
که اثبات وجود او، و موقعیّت گسترده اش در فتنه هاست؛
که
انکار وجود او، و به طور کلی انکار موقعیّت او است؛
که اثبات
وجود او، و
ابطال موقعیت
فعال او در فتنه هاست، و این همان
نظریه ای است که ما به آن تمایل داریم».
ولی به تقسیمی دیگر می توان گفت که برخی
مؤید، و بعضی
تشکیک کننده و عده ای دیگر
منکر وجود او باشند.
کسانی که عبد الله بن سبأ را شخصی حقیقی دانسته و برایش
نقش و موقعیتی
عظیم در
فتنه قتل
عثمان،
جنگ جمل و
صفین قائلند که عبارتند از:
۱.
حسن ابراهیم حسن ۲.
أحمد أمین مصری ۳.
أحمد شبلی ۴.
عباس محمود عقاد ۵.
ابو الحسین ملطی ۶. دکتر علی سامی
۷. محمد أبوزهره
۸. إحسان إلهی ظهیر
۹.
دکتر قفاری ۱.
دکتر طه حسین مصریاو در قسمتی از سخنانش در مورد عبد الله بن سبأ می گوید:« به گمان من کسانی که تا این حد موضوع عبد الله بن سبأ را بزرگ جلوه داده اند، بر خود و
تاریخ اسراف شدیدی نموده اند. زیرا نخستین اشکالی که با آن مواجه می شویم آن که در
مصادر مهمّ تاریخی و
حدیثی ذکری از عبدالله بن سبأ نمی بینیم. در
طبقات ابن سعد،
أنساب الأشراف بلاذری و دیگر مصادر تاریخی یادی از او نشده است. فقط
طبری از
سیف بن عمر این قضیه را نقل کرده و دیگر
مورخان نیز از او نقل کرده اند. »
همو در آخر سخنانش می گوید: «به گمان قوی دشمنان شیعه در ایام
بنی امیه و
بنی عباس در امر عبد الله بن سبأ
مبالغه کردند، تا از طرفی برای
حوادثی که در عصر عثمان اتفاق افتاد منشأیی خارج از
اسلام و
مسلمین بیابند، و از طرفی دیگر وجهه حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و
شیعیانش را خراب کنند و از این منظر برخی از
عقاید و امور شیعه را به شخصی یهودی نسبت دهند که به جهت ضربه زدن به مسلمین، اسلام انتخاب کرد. و چه بسیار است
تهمت های ناروایی که
دشمنان شیعه بر علیه شیعه وارد کرده اند».
۲.
محمد عمارهوی در
کتاب خود چنین می گوید: «... فقط در یک
روایت به موضوع عبدالله بن سبأ اشاره شده و آن تنها مصدر،برای نقل بقیه
مورخان شده است».
۳.
حسین بن فرحان مالکیاو در ردّ دکتر
سلیمان عوده می گوید: «... او
گمان کرده که من وجود عبد الله بن سبأ را به طور
مطلق انکار مینمایم؛ البته این چنین ادعایی ندارم، بلکه در مجله
ریاض و
مقالات سابق خود اشاره نمودم که من در وجود عبدالله بن سبأ به طور مطلق توقف نموده ام، ولو به
شدت موقعیت گسترده او را در فتنه ایام عثمان انکار می کنم».
برخی دیگر از مورّخان اصل وجود عبد الله بن سبأ را انکار کرده اند که در نتیجه نزد آنان
قضیه و نقش و موقعیت او نیز
مردود است؛ اینک به اسامی بعضی از آنها اشاره می کنیم:
۱.
محمد عبد الحیّ شعبان ۲.
هشام جعیط ۳.
أحمد لواسانی ۴.
سید مرتضی العسکری ۵.
ابراهیم محمود ۶.
دکتر عبد العزیر هلابی ۷. نویسنده مصری
أحمد عباس صالح ۸. دکتر
علی دردی ۹.
دکتر شیبی
آنچه در مورد عبد الله بن سبأ و گروه
سبأیّون گفته می شود، کمی از آن
صحیح و بقیه به طور کلی
باطل است.
آن چه
صحت دارد این که شخصی به نام عبد الله بن سبأ درباره
امام علی ـ علیه السّلام ـ
غلوّ می کرد و می گفت: او خداست ـ نعوذ بالله تعالی ـ و من
رسول اویم. این موضوع چندان قابل انکار نیست و
داعی بر انکار آن نیز وجود ندارد، زیرا در
روایات معتبر که از طرق
اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ وارد شده به وجود او اشاره شده است:
امام سجاد ـ علیه السّلام ـ می فرماید: « نزد من یادی از عبد الله بن سبأ شد که تمام
موهای بدنم راست شد، او ادعای امری عظیم نمود ـ
خداوند او را
لعنت کند ـ به
خدا سوگند! حضرت علی ـ علیه السّلام ـ
بنده صالح خدا و
برادر رسول خدا بود و به
کرامت نرسید مگر به سبب
اطاعت خدا و رسولش».
امام باقر ـ علیه السّلام ـ می فرماید: «عبد الله بن سبأ ادعای
نبوت نمود او گمان می کرد که
امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ خداست خداوند از این
حرفها بسیار بالاتر است».
و نیز از
امام صادق ـ علیه السّلام ـ روایت شده که فرمود: «
خدا لعنت کند عبد الله بن سبأ را، او ادعای
ربوبیّت در حقّ امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ نمود. به
خدا سوگند! امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ بنده
مطیع خدا بود. وای بر کسی که بر ما
دروغ ببندد... »
از همین رو، به
دلیل وجود این
روایات می بینیم که
رجالیین با فرض وجود او به طور
صریح او را به
غلو و
کفر نسبت داده اند:
۱.
شیخ طوسی (ره) می گوید: « عبد الله بن سبأ کسی است که
کافر شد و اظهار غلو نمود».
۲.
علامه حلّی (ره) می گوید: « او
غالی و
ملعون است... او گمان نمود که علیّ
خدا و خود،
نبی اوست.
خداوند او را لعنت کند»!
۳.
ابو داود می گوید: « عبد الله بن سبأ به
کفر بازگشت و اظهار غلو نمود.»
و آنچه باطل است این که قضیه با این حجم اش باطل بوده وبه هیچ وجه قابل اثبات نیست، که به حول و قوه الهی این مطلب را توضیح خواهیم داد.
مؤیدین درادعای خود بر ضدّ شیعه به روایتی تمسک کرده اند که طبری و دیگران آن را نقل کرده اند.
این حدیث به چهار طریق نقل شده که تمام طرق آن به سیف بن عمر می رسد:
« فیما کتب به إلی السرّی، عن شعیب، عن سیف، عن عطیه، عن یزید الفقعسی قال.. »
که تمام این طرق به سیف بن عمر ختم می شود.
سیف بن عمر تمیمی اسیّدی متوفای سنه ۱۷۰ هجری دارای دو کتاب به نام های:
الفتوح الکبیرو الردّه و
الجمل و مسیر عائشه وعلی می باشد که طبری و دیگران از این دو کتاب روایات زیادی نقل کرده که از آن جمله روایت مورد بحث است. او کسی است که مورد
طعن و
لعن و
مذمت تمام
رجالیون ا
هل سنت واقع شده است.
یحیی بن معین او را
ضعیف الحدیث، و
نسائی نیز
ضعیف،
متروک الحدیث و
غیر ثقه معرفی کرده است.
ابو داود او را
کذّاب،
ابن ابی حاتم او را
متروک الحدیث، و
ابن السکن او را
ضعیف معرفی کرده است.
ابن عدی می گوید: « او ضعیف است. برخی از
احادیثش مشهور، ولی غالب احادیثش
منکر است، لذا قابل
متابعت نیست.
ابن حبان می گوید: او،
احادیث جعلی را نقل کرده و به
موثّقین نسبت می دهد. او
متهم به کفر است.
حاکم می گوید: او
متروک و متّهم به کفر است.
ابن حجر نیز بعد از نقل روایتی که در سند آن سیف بن عمر است، می گوید: در آن
راویون ضعیف وجود دارند که از آن جمله سیف است.
حال جای
تعجب است که طبری چگونه در تاریخ خود ۷۰۱ روایت از سیف نقل کرده است.
با مراجعه به دو کتاب سیف بن عمر می توان به این خصوصیات پی برد:
۱. او برای
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ
اصحابی جعل کرده که وجود خارجی نداشته اند؛
۲. حوادثی را
تحریف و
کم یا
زیاد کرده است؛
۳. حوادثی که اصلاً وجود خارجی نداشته نقل کرده است؛
۴. برای مشوّه جلوه دادن
عقاید مسلمانان،
خرافاتی را میان آنان رواج داده است.
به همین جهت است که می بینیم
مستشرقان توجه خاصی به
احادیث سیف بن عمر نموده و آنها را درکتاب هایشان منتشر نموده اند، تا از این راه
چهره مقدس اسلام در میان
جوامع بشری کریه و
مشوّه جلوه دهند.
عطیه نیز از جمله کسانی است که در
سند داستان عبد الله بن سبأ قرار دارد. در مورد وی دو
احتمال وجود دارد:
احتمال اول: مراد از او
عطیه عوفی متوفای سنه ۱۱۰ است که این احتمال بعید می باشد. به دلیل آن که عطیه عوفی از
تابعین بوده و سیف بن عمر او را درک نکرده است. خصوصاً آن که در رجال هر دو مورد جرح و تعدیل قرار گرفته اند.
حتمال دوم: مراد از وی
عطیه بن قیس کلابی شامی، که ارتباطی با سیف نداشته است.
با مراجعه به کتاب های
رجال پی خواهیم برد که شخصی به نام یزید که ملقّب به فقعسی باشد وجود ندارد.
در رابطه با عبد الله بن سبأ از غیر طریق سیف بن عمر نیز روایاتی نقل شده که هم سند آنها ضعیف است و هم دلالتشان نا تمام. و تنها در برخی از آنها
اسم او آورده شده و ذکری ازحوادثی که به او نسبت داده می شود نیامده است. و در برخی نیز نام
ابن السوداء آمده که قابل انطباق بر
عبد الله بن وهب رواسبی است؛ زیرا او را با این عنوان می خواندند.
با مراجع به
سیره سیاسی عثمان بن عفان پی خواهیم برد که او مسائل سیاسی بسیار سخت گیر بود و بر هیچ شخص معترضی
امتیازی قائل نبود. و لذا با هر کسی که از سر
مخالفت با او در می آمد با
شدت تمام و به هر نحو ممکن به مقابله می پرداخت. حال چگونه ممکن است که انسان باور کند شخصی یهودی از «
صنعاء »
یمن وارد مرکز
حکومت اسلامی؛ یعنی
مدینه منوّره شود، و با تحریکاتش عقلهای بسیاری از بزرگان
صحابه را
تخدیر کرده و آنان را
مرید خود گرداند و نیز افرادی را به
کشور ها و
شهر های مختلف اسلامی بفرستد و در نتیجه
جمعیت زیادی را دور خود جمع کرده و با
تحریک او مردم بر علیه
حکومت وقت یعنی عثمان بن عفان قیام کرده و او را به قتل برسانند. آیا این
فرضیه با
نظریه عدالت صحابه که
اهل سنت به آن قائلند سازگاری دارد؟ آیا این فرضیه با
قداست صحابه سازگاری دارد؟ آیا این فرضیه با شدت و
خشونت عثمان نسبت به
مخالفان و سخت گیری او در
سیاست سازگار است؟
آیا عثمان همان کسی نبود که
ابوذر غفاری را به دلیل اعتراض هایش بر ضدّ عثمان درکیفیت تقسیم
بیت المال از مدینه به
ربذه تبعید نمود؟
آیا عثمان کسی نبود که وقتی
مقداد بن عمر و
عمار بن یاسر و
طلحه و
زبیر با جماعتی از
اصحابرسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر او
نامه نوشته و بر
بدعت هایش اعتراض کردند با شدت تمام بر
عمار حمله کرده و به او
ناسزا گفت؟ آن گاه به
غلامانش دستور داد تا
دست و
پایش را کشیده و سپس با دو پای خود آن قدر به او
کتک زد که
غش کرد و به
مرض فتق مبتلا شد.
آیا عثمان کسی نبود که به جهت شرکت کردن
عبد الله بن مسعود در
دفن اباذر او را چهل ضربه
شلّاق زد؟
آیا عثمان کسی نبود که
مالک اشتر و گروهی از
صالحان کوفه را به پیشنهاد
سعید بن عاص به جهت
مخالفت با دستگاه
حاکم به
شام تبعید نمود؟
مگر
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حق
ابوذر نفرموده بود: خداوند عز وجل مرا به دوست داشتن چهار نفر امر نموده است: علی، ابوذر، مقداد و سلمان.
مگر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حقّ عمار نفرمود: همانا عمار با حقّ و حقّ با عمار است.
« اگر عبد الله بن سبأ تا این حد در
جامعه فتنه نموده، و مردم را تحریک کرده است، تا جایی که با ایجاد
اغتشاش بین
مسلمانان حکومت را ساقط نمود، چگونه عثمان او را دستگیر نکرد تا به جهت
جنایت هایش او را
محاکمه و مورد
ضرب و شتم قرار داده و در اعماق
زندان ها جای دهد؟ چرا او را
اعدام نکرد تا
امت از
شرّ و
فساد او راحت گردند، همان گونه که این رفتار را با
صالحان امت داشت؟...»
بر فرض که این
قصه صحیح باشد، آنچه جای سؤال دارد آن است که چه ارتباطی است بین این
قضیه و بین این که عبد الله بن سبأ
مؤسس مذهب شیعه باشد، زیرا ـ همان گونه که در جای خود ثابت شد و ما نیز به اثبات خواهیم رساند ـ
مؤسس شیعه در
حقیقت ذات خداون د متعال با تعلیمات خود در
قرآن کریم است.
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز در طول ۲۳ سال این
درخت ریشه داری را که
قرآن در
جامعه اسلامی کاشته،
آبیاری نموده است، چه در زمان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و چه بعد از
وفات آن حضرت افراد و گروه هایی به این
مذهب گرویده و به
ولایت و
وصایت و
امامت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در رأس آنها علی ـ علیه السّلام ـ
اعتقاد پیدا نمودند.
عبد الحلیم محمود ـ
شیخ أزهر ـ میگوید: « به نظر ما سبب پیدایش
تشیع به
ایرانیان، زمانی که در
دین اسلام داخل شدند باز نمی گردد. و نیز به
یهودیّت که
نماینده آن عبد الله بن سبأ بوده باز نمی گردد؛ بلکه مبدأ آن از این قضایا پیش تر است. سابقه آن از طرفی به شخصیّت علی ـ رضی الله عنه ـ و از طرفی دیگر به شخص
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ مرتبط است ».
همو در جای دیگر می گوید: « اما عبد الله بن سبأ که او را به شیعه مرتبط می دانند و یا آن که
شیعه را به او نسبت می دهند؛ این کتاب های شیعه است که به تمام معنا به مقابله با او پرداخته، او را
لعن می کنند و از او
برائت می جویند. و کمترین کلمه ای که در
حق او می گویند آن که او
ملعون تر از آن است که یادی از او شود.»
« شاید یکی از بزرگ ترین
خطاهای تاریخ که به دست این
پژوهشگران اتفاق افتاده و به آن
تفطّن پیدا نکرده اند، این تهمت هایی است که بر
علمای شبعه وارد نموده، حتی این که به آنها قصه عبد الله بن سبأ را نسبت داده اند».
چرا شیعه به عبد الله بن سبأ نسبت داده می شود؟ و هدف از جعل این گونه قصه ها چیست؟
۱. شیعه در باب
امامت معتقد به عقایدی، همچون: قول به
وصیت و
نص و
عصمت است. این دو عقیده از
اصول تشیع است که با آن، از گروه
اهل سنت جدا می شوند.
عامه با
مستأصل شدن و نداشتن
دلیل بر
انکار این دو
اصل مهمّ در صدد بر آمده اند تا این دو اصل را ـ که از اصول تشیع است ـ به یهودیّت نسبت دهند، تا از این راه بر
عقول عوام مردم مسلط شوند، و مردم را از تأمل در این
مذهب باز دارند.
۲.
مورخان با مراجعه به
تاریخ ِ اواخر حکومت عثمان و حکومت
امام علی ـ علیه السّلام ـ و
جنگ هایی که علیه او تحمیل شد، و خصوصاً با در نظر گرفتن این که عده زیادی از
صحابه در آن شرکت داشتند، صحابه ای که قائل به
عدالت تمام آنانند نتوانستند این قضیّه را تحلیل کنند؛ از همین رو اصل این شورش و جنگ ها را به شخص اسطوره ای نسبت دادند، تا صحابه را ازاین جنایت ها مبرّا گردانند.
۳. پوشش دادن انگیزه های اصلی در
شورش بر ضدّ عثمان و کشتن او؛ زیرا آنچه از تاریخ
صحیح استفاده می شود این است که اعمال نیاشایست عثمان و
والیانش سبب شورش برعلیه او بوده است.
آیا عبد الله بن سبأ همان صحابی معروف عمار بن یاسر است؟
برخی از مورخین همانند
دکتر علی وردی معتقدند که عبد الله بن سبأ همان
عمار بن یاسر است. او در
استدلال بر مدعای خود می گوید:
۱. عبد الله بن سبأ معروف به
ابن ابن السوداء بود که همین
کنیه عمار نیز بوده است.
۲. عمار از قوم سبأ در
یمن است.
۳. او
محبت زیادی نسبت به
علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ داشته و مردم را به
بیعت با او
دعوت می کرده است.
۴. عماردر
مصر مردم را به شورش بر علیه
خلیفه تحریک می کرده است، همان گونه که همین کار را به عبد الله بن سبأ نیز نسبت داده اند.
۵. نقل است که عبداله بن سبأ عثمان را خلیفه به ناحق معرفی می کرده، و صاحب
خلافت شرعی را علی بن ابی طالب علیه السلام می دانسته است، که همین اعتقاد و عمل را به عمار بن یاسر نیز نسبت داده اند.
دکتر علی وردی با ذکر
ادله ای دیگر به این نتیجه می رسد که عبد الله بن سبأ کسی غیر از عمار بن یاسر نیست.
قریش عمار را سر دسته
انقلابیّون و شورشیان علیه عثمان می دانست، ولی از ابتدا نمی خواست که به اسم او تصریح کند، لذا به صورت رمزی به او کنیه ابن سبأ یا ابن السوداء می داد.
این
رأی را
دکتر کامل مصطفی شیبی در کتاب « الصله بین التصوف و التشیع » پذیرفته است. و ادله او را قانع کننده و
منطقی می داند.
از عبارات دکتر علی سامی نشار نیز تمایل به این قول استفاده می شود. او در کتاب خود « نشأه الفکر الفلسفی فی الاسلام »
می گوید: « محتمل است که عبد الله بن سبأ شخصیتی جعلی باشد، یا این که این اسمِ رمزی اشاره به عمار بن یاسر باشد... ».
جواب
این رأی و نظر تنها احتمالی است که نه تنها دلیل قانع کننده ندارد، بلکه می توان دلیل بر خلاف اقامه نمود، از باب نمونه:
۱. این احتمال هنگامی صحیح است که روایاتی که درباره عبد الله بن سبأ وارد شده صحیح السند باشند، درحالی که به اثبات رسید که همه آنها و همیّاتی بیش نیست.
۲. مورّخین مواقف عمّار و معارضات او با عثمان را به طور صریح ذکر کرده اند، با این حال احتیاج به رمز گویی نبوده است.
۳. مورخین عبد الله بن سبأ را به عنوان یهودیی که در عصر خلافت عثمان اسلام آورده معرفی کرده اند، در حالی که عمار از سابقین در اسلام است.
۴. عبد الله بن سبأ را این گون معرفی کرده اند که
امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ او را بعد از دعوت به
توبه و نپذیرفتن آن
آتش زد یا به
مدائن بتعید نمود، در حالی که عمار بن یاسر در
جنگ صفین به شهادت رسید.
۵. طبری در خبری عمار را از جمله کسانی معرفی می کند که دعوت عبد الله بن سبأ را پذیرفته و او را در تحریک مردم بر علیه عثمان و کشتن او مساعدت نموده است.
اندیشه قم.