• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عبدالله بن جعفر در کربلا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عبدالله بن جعفر بن ابیطالب در سال اول هجری در حبشه به دنیا آمد و از صحابه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و شوهر حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) می باشد، که برای جلوگیری از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) چندین کار انجام داد از جمله ارسال نامه و درخواست کردن از حضرت برای انصراف از سفر و گرفتن امان‌نامه از والی مکه و همراه ساختن دو تن از فرزندانش با حضرت امام حسین (علیه‌السّلام) در سفر کربلا.



عبدالله بن جعفر بن ابیطالب در سال اول هجری در حبشه به دنیا آمد.

۱.۱ - اولین مولد مهاجران به حبشه

وی اولین مولود مهاجران مسلمان است که در سرزمین حبشه به دنیا آمد. نام مادرش اسماء بنت عمیس است. وی به همراه پدر و مادرش و سایر مهاجران به حبشه در سال هفتم هجری به مدینه بازگشتند.
[۷] ابن هشام، السیرة النبویه، ترجمه سید هاشم رسولی، ج۲، ص۲۴۳، تهران، انتشارات کتابچی، چ پنجم، ۱۳۷۵ش.
[۸] ابن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۱۹۳، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش.


۱.۲ - یکی از صحابه پیامبر

عبدالله از جمله صحابه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) محسوب می‌شود. وی مردی بسیار بخشنده و بزرگوار بود، که با حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) دختر حضرت علی (علیه‌السّلام) ازدواج کرد.


وقتی به مردم مدینه خبر رسید که امام حسین (علیه‌السّلام) قصد دارد از مکه به سمت عراق حرکت کند، عبدالله بن جعفر همسر حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) نامه‌ای برای آن حضرت نوشت و از حضرت درخواست کرد که به مدینه بازگردد، چرا که بیم کشته شدن خودش و خاندانش وجود دارد.
از امام سجاد (علیه‌السّلام) روایت شده: وقتی از مکه خارج شدیم نامه عبدالله بن جعفر همراه دو پسرش عون و محمد رسید که به پدرم حسین بن علی (علیه‌السّلام) نوشته بود: «... تو را به خدا، وقتی این نامه را دیدی بازگرد که بیم دارم این سفر که در پیش داری باعث نابودی تو و خاندانت شود. اگر کشته شوی نور زمین خاموش شود. که تو راهنمای هدایت جویانی و امیر مؤمنان، در رفتن شتاب مکن که من از دنبال نامه می‌رسم.»


سپس عبدالله بن جعفر که به مکه آمده بود، نزد عمرو بن سعید، فرماندار مکه رفت و از او خواست نامه‌ای به امام حسین (علیه‌السّلام) بنویسد و او را امان داده و با وعده نیکی از او بخواهد که بازگردد.» عمرو بن سعید گفت: «هر چه می‌خواهی بنویس و پیش من آر تا مهر بزنم.» «اکتب ما شئت و اتنی به حتی اختمه»
عبدالله بن جعفر نامه را نوشت و پیش عمرو بن سعید برد و به او گفت:
«مهر بزن و همراه برادرت یحیی بن سعید بفرست که کاملا مطمئن شود و بداند که قضیه جدی است.» «و یعلم انه الجد منک» عمرو بن سعید پذیرفت.
امام حسین (علیه‌السّلام) در این زمان از مکه خاج شده بود و به سمت عراق در حرکت بود، یحیی بن سعید و عبدالله بن جعفر خدمت امام حسین (علیه‌السّلام) رسیدند یحیی نامه را به حضرت داد دراین نامه آمده است:
«... از عمرو بن سعید به حسین بن علی علیه‌السلام، اما بعد، ... شنیدم جانب عراق روان شده‌ای خداوند تو را از مخالفت به دور بدارد که می‌ترسم باعث کشته شدنت شود. من عبدالله بن جعفر و یحیی ابن سعید را پیش تو فرستادم. با آنها پیش من بیا که به نزد من امان داری و من نسبت به تو با نیکی و ادب رفتار خواهم کرد. خدا را بر این شاهد و ضامن و مراقب می‌گیرم. …» امام حسین (علیه‌السّلام) که پیش از این تصمیم جدی خویش را به منظور رفتن به کربلا گرفته بود، به او نوشت: «برای من امان نامه نوشته‌ای، بهترین امان، امان خداست... از خدا می‌خواهیم که در این دنیا ترسی دهد که به روز رستاخیز موجب امان شود. اگر از آن نامه قصد رعایت و نیکی نسبت به من داشته‌ای خداوند در دنیا و آخرت به تو پاداش دهد، و السلام.»
[۱۷] ابن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۵، ص۸۶، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش.



امام حسین (علیه‌السّلام) پس از اصرارهای عبدالله بن جعفر و یحیی بن سعید به آنها فرمود: خوابی دیده‌ام که پیامبر نیز در آن بود و دستوری یافته‌ام که به ضررم باشد یا به سودم انجام می‌دهم.» عرض کردند: این خواب چه بود؟» گفت: «به هیچ کس نگفته‌ام و به هیچ کس نخواهم گفت تا به پیشگاه پروردگارم روم.» «انی رایت رسول الله صفی المنام و امرنی بما انا ماض له فقالا له فما تلک الرؤیا قال ما حدثت احدا بها و لا انا محدث احدا حتی القی ربی جل و عز».


پس همین که عبدالله بن جعفر از بازگشت او ناامید شد به دو فرزند خویش عون و محمد دستور داد ملازم آن جناب باشند و به همراهش بروند، و در رکابش شمشیر زنند، و خود با یحیی بن سعید به مکه بازگشت.
عبدالله بن جعفر هر چند خود توفیق نداشت در رکاب امام حسین (علیه‌السّلام) به شهادت برسد؛ اما فرزندان خویش را در این راه فدا کرد وی پس از واقعه کربلا به این امر افتخار می‌کرد.


شیخ مفید و برخی دیگر از مورخان نوشته‌اند: «پس از واقعه کربلا و شهادت فرزندان عبدالله یکی از غلامان عبدالله بن جعفر بر او وارد شد و به او تسلیت گفت در همین وقت ابو السلاسل یکی دیگر از غلامان عبدالله گفت: این هم ناراحتی است که از ناحیه حسین (علیه‌السّلام) به ما رسید عبدالله متاثر شده کفش خویش را به سوی او پرتاب کرد و گفت: ‌ای پسر زن بد بو! آیا درباره حسین (علیه‌السّلام) چنین می‌گویی؟ سوگند به خدا اگر همراه او بودم دوست می‌داشتم از وی دست برندارم تا در رکاب او شهید شوم و سوگند به خدا عملی که مرا مسرور می‌کند و اندوه فرزندان مرا بر من آسان می‌سازد همان است که یادگارهای من در رکاب برادر و پسر عموی من شهید شده و پا به پای او حرکت کرده و به ستم ستمگران شکیبائی ورزیده‌اند آن گاه رو به حاضران کرده گفت: سپاس خدا را که اندوه مرا به شهادت حسین (علیه‌السّلام) بزرگ ساخت و هر گاه من نتوانستم با حضرت او مواسات نمایم فرزندان من در راه وی جان سپاردند و مرا روسفید ساختند. «یا ابن اللخناء ا للحسین تقول هذا؟! و الله لو شهدته لاحببت ان لا افارقه حتی اقتل معه، و الله انه لمما یسخی بنفسی عنهما و یهون علی المصاب بهما انهما اصیبا مع اخی و ابن عمی مواسیین له صابرین معه ثم قال: ان لم تکن آست الحسین یدی فقد آساه ولدی»


عبدالله بن جعفر؛ عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب


۱. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۳، ص۸۸۰-۸۸۱، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲، اول.    
۲. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۳، ص۹۴، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹.    
۳. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۳، ص۸۸۰-۸۸۱.    
۴. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۳، ص۹۴.    
۵. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۳، ص۸۸۰.    
۶. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۳، ص۹۴.    
۷. ابن هشام، السیرة النبویه، ترجمه سید هاشم رسولی، ج۲، ص۲۴۳، تهران، انتشارات کتابچی، چ پنجم، ۱۳۷۵ش.
۸. ابن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۱۹۳، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش.
۹. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۳، ص۹۴.    
۱۰. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۳، ص۹۵.    
۱۱. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۸، بیروت، دار المرتضی، ۱۴۰۹.    
۱۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۸۷، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷، دوم.    
۱۳. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۷۰، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، اول.    
۱۴. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۶۷، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱.    
۱۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۸۸، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷، دوم.    
۱۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۸۸، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷، دوم.    
۱۷. ابن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۵، ص۸۶، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش.
۱۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۸۸، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷، دوم.    
۱۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۸۸، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷، دوم.    
۲۰. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۶۹، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، اول.    
۲۱. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۶۹، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، اول.    
۲۲. ثقفی کوفی، محمد بن ابراهیم، الغارات، ج۲، ص۶۹۵، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۳.    
۲۳. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۲۸، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، اول.    
۲۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۶، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷، دوم.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عبدالله بن جعفر و نقش او در حادثه کربلا»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۱/۳۰.    






جعبه ابزار