عباد الرّحمن (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عباد الرّحمن:
(وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشونَ عَلَی الْاَرْضِ هَوْناً) عباد الرّحمن: در
سوره فرقان بحث جامع و جالبی پیرامون «صفات ویژه
بندگان خاص
پروردگار» تحت عنوان «عباد الرّحمن» آمده است. این آیات، دوازده صفت از صفات آنان را بیان میکند که بعضی به جنبههای اعتقادی ارتباط دارند و برخی اخلاقی و پارهای اجتماعی، قسمتی جنبه فردی دارد و بخش دیگری جمعی است و روی هم رفته مجموعهای است از والاترین ارزشهای انسانی.
به مواردی از کاربرد
عباد الرّحمن در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ عِبادُ الرَّحْمَنِ الَّذینَ یَمْشونَ عَلَی الْاَرْضِ هَوْنًا وَ اِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلونَ قالوا سَلامًا) (
بندگان خاصّ
خداوند رحمان، کسانی هستند که آرام و بیتکبّر بر
زمین راه میروند و هنگامی که
جاهلان آنها را مخاطب سازند و سخنان نابخردانه گویند (به آنها
سلام میگویند و با بزرگواری میگذرند.))
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: در این آیه دو صفت از صفات ستوده
مؤمنین را ذکر کرده، اول اینکه:
(الَّذینَ یَمْشونَ عَلَی الْاَرْضِ هَوْناً) مؤمنین کسانی هستند که روی زمین با
وقار و فروتنی راه میروند و هون به طوری که
راغب گفته به معنای تذلل و
تواضع است.
بنابراین، به نظر میرسد که مقصود از راه رفتن در زمین نیز کنایه از زندگی کردنشان در بین مردم و معاشرتشان با آنان باشد. صفت دومی که برای مؤمنین آورده این است که، چون از جاهلان حرکات زشتی مشاهده میکنند و یا سخنانی زشت و ناشی از جهل میشنوند، پاسخی سالم میدهند و به سخنی سالم و خالی از لغو و گناه جواب میگویند، شاهد اینکه کلمه سلام به این معنا است؛ آیه
(لا یَسْمَعونَ فیها لَغْواً وَ لا تَاْثیماً اِلَّا قیلًا سَلاماً سَلاماً) میباشد، پس حاصل و برگشت معنای این کلمه به این است که:
بندگان رحمان، جهل جاهلان را با جهل مقابله نمیکنند.
(وَالَّذینَ یَبیتونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قیامًا) (کسانی که شبانگاه برای پروردگارشان
سجده و
قیام میکنند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: کلمه
بیتوته به معنای ادراک شب است -چه بخوابد یا نخوابد- و کلمه لربهم متعلق است به کلمه سجدا و دو کلمه سجد و قیام جمع ساجد و قائم است و مراد از این بیتوته در شب در حال سجده و حال ایستاده این است که: شب را به
عبادت خدا به آخر میرسانند، که یکی از مصادیق عبادتشان همان
نماز است که هم افتادن به
خاک جزء آن است و هم به پا ایستادن.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَ الَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا اصْرِفْ عَنّا عَذابَ جَهَنَّمَ اِنَّ عَذابَها کانَ غَرامًا) (و کسانی که میگویند: «پروردگارا!
عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، که عذابش سخت و پر دوام است.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: کلمه غرام به معنای شدت و مصیبتی است که دست از سر آدمی بر ندارد و همواره ملازم او باشد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَ الَّذینَ اِذا اَنفَقوا لَمْ یُسْرِفوا وَ لَمْ یَقْتروا وَ کانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوامًا) (و کسانی که هر گاه
انفاق کنند، نه
اسراف و زیاده روی دارند مینمایند و نه سختگیری؛ بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالی دارند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: کلمه انفاق به معنای
بذل مال و صرف آن در رفع حوایج خویشتن و یا دیگران است و کلمه اسراف به معنای بیرون شدن از حد است، اما بیرون شدن از
حد اعتدال به طرف زیاده روی و در خصوص مساله انفاق، زیاده روی و تجاوز از حدی است که رعایت آن حد سزاوار و پسندیده است، در مقابل
قتر -به فتح قاف و سکون تاء- که به معنای کمتر انفاق کردن است کلمه
قوام -به فتح قاف- به معنای حد وسط و
معتدل است و همین کلمه به کسره قاف به معنای مایه قوام هر چیز است و جمله بین ذلک متعلق است به قوام و معنایش این است که:
بندگان رحمان انفاق میکنند و انفاقشان همواره در حد وسط و میان اسراف و اقتار است. پس صدر آیه، دو طرف
افراط و
تفریط در انفاق را
نفی کرده و ذیل آن، حد وسط در آن را
اثبات نموده است.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَ الَّذینَ لا یَدْعونَ مَعَ اللَّهِ اِلَهًا آخَرَ وَ لا یَقْتُلونَ النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ اِلّا بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنونَ وَ مَن یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ اَثامًا) (و کسانی که
معبود دیگری را با خداوند نمیخوانند و انسانی را که خداوند خونش را
حرام شمرده، جز به حق نمیکشند و
زنا نمیکنند و هر کس چنین کند، مجازات سختی خواهد دید!)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: این
آیه شریفه،
شرک در عبادت را از
بندگان رحمان نفی میکند و از همه وجوه بهتر این است که
بندگان رحمان کسانی هستند که با وجود خدا، غیر خدا را نمیپرستند، یعنی
مشرکین با وجود خدا، غیر خدا را میپرستن و اینکه فرمود:
(وَ لا یَقْتُلونَ النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ اِلّا بِالْحَقِّ) معنایش این است که: در هیچ حالی از احوال،
نفس انسانی را که خدا کشتن او را حرام کرده نمیکشند، مگر در یک حال و آن حالی است که کشتن وی
حق باشد، مثلا به عنوان
قصاص و
حد بوده باشد و اینکه فرمود:
(وَ لا یَزْنونَ) معنایش این است که: عباد رحمان کسانی هستند که هیچ
فرج حرامی را وطی نمیکنند؛ چون مساله زنا در میان عرب جاهلیت امری متداول و شایع بود و
اسلام از ابتدای ظهور دعوتش معروف بود به تحریم زنا و شرابخوری.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَ الَّذینَ لا یَشْهَدونَ الزّورَ وَ اِذا مَرّوا بِاللَّغْوِ مَرّوا کِرامًا) (و کسانی که شهادت به
باطل نمیدهند و در مجالس باطل شرکت نمیکنند) و هنگامی که با
لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن میگذرند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: اگر مراد از زور،
دروغ باشد، کلمه مذکور قائم مقام مفعول مطلق میباشد و تقدیر کلام چنین میشود که:
بندگان رحمان آنهایی هستند که شهادت به زور نمیدهند و اگر مراد از زور
لهو باطل از قبیل
غناء و امثال آن باشد، کلمه زور مفعول به خواهد بود و معنایش این است که:
بندگان رحمان کسانی هستند که در مجالس باطل حاضر نمیشوند. از میان این دو احتمال، ذیل آیه با احتمال دومی مناسبتر است.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَ الَّذینَ اِذا ذُکِّروا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرّوا عَلَیْها صُمًّا وَ عُمْیانًا) (و کسانی که هر گاه آیات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، کر و کور روی آن نمیافتند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: خرور بر زمین به معنای
سقوط بر زمین است و گویا در آیه شریفه کنایه است از ملازمت و گرفتن چیزی به این صورت که به روی آن بیفتد و معنای آیه شریفه این است که:
بندگان رحمان چون متذکر آیات پروردگارشان میشوند و
حکمت و موعظهای از قرآن او و یا
وحی او میشنوند، کورکورانه آن را نمیپذیرند و بدون اینکه
تفکر و
تعقل کنند بیهوده و بیجهت، دل به آن نمیبازند، بلکه آن را با
بصیرت میپذیرند و به حکمت آن ایمان آورده به
موعظه آن متعظ میشوند و در امر خود، بر بصیرت و بر بینهای از پروردگار خویشند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَ الَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ اَزْواجِنا وَ ذُرّیّاتِنا قُرَّةَ اَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ اِمامًا) (و کسانی که میگویند: «پروردگارا! همسران و فرزندانمان را مایه روشنی چشم ما قرار ده و ما را پیشوایی برای
پرهیزگاران گردان.»)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: مراد
بندگان رحمان، از اینکه در دعای خود در خواست میکنند به اینکه همسران و ذریههایشان
قرة عین ایشان باشد، این است که: موفق به
طاعت خدا و
اجتناب از
معصیت او شوند و در نتیجه از
عمل صالح آنان، چشم ایشان روشن گردد و این دعا میرساند که
بندگان رحمان غیر از این، دیگر حاجتی ندارند و نیز میرساند که
بندگان رحمان اهل حقند و پیروی
هوای نفس نمیکنند، (زیرا هر همسر و هر ذریهای را دوست نمیدارند، بلکه آن
همسر و
ذریه را دوست میدارند که بنده خدا باشند) و معنای اینکه ایشان از خداوند میخواهند:
(وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ اِماماً) یعنی ما را توفیق ده تا در راه انجام
خیرات و به دست آوردن رحمتت از یکدیگر سبقت گیریم، در نتیجه دیگران که دوستدار تقوایند از ما بیاموزند و ما را پیروی کنند و گویا مراد از دعای مورد بحث، این است که:
بندگان رحمان همه در صف واحدی باشند، مقدم بر صف سایر متقین و به همین جهت کلمه
امام را مفرد آورد و نفرمود: و اجعلنا للمتقین ائمه.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
در سوره فرقان بحث جامع و جالبی پیرامون «صفات ویژه
بندگان خاص پروردگار» تحت عنوان «عباد الرّحمن» آمده است که ما به طور اجمال به ذکر این صفات میپردازیم:
۱) «
بندگان خاص خداوند رحمان کسانی هستند که با آرامش و بیتکبر بر روی زمین راه میروند.»
۲) دومین وصف آنها «
حلم و بردباری» است، چنان که قرآن در ادامه آیه فوق میگوید:
«و هنگامی که جاهلان آنها را مورد خطاب قرار میدهند و به جهل و
جدال و سخنان زشت میپردازند، در پاسخ آنها «سلام میگویند.»
سلامی که نشانه بیاعتنایی توام با بزرگواری است، نه ناشی از
ضعف، سلامی که دلیل عدم مقابله به مثل در برابر جاهلان و سبک مغزان است، سلام وداع گفتن با سخنان بیرویه آنهاست، نه سلام تحیت که نشانه
محبت و پیوند دوستی است،
خلاصه سلامی که نشانه حلم و بردباری و بزرگواری است.
۳) سومین ویژگی آنها عبادت
خالصانه پروردگار است، چنان که میگوید:
«آنها کسانی هستند که شبانگاه برای پروردگارشان سجده و قیام میکنند.»
در ظلمت شب که چشم غافلان در خواب است و جایی برای تظاهر و
ریا وجود ندارد، خواب خوش را بر خود حرام کرده و به خوشتر از آنکه ذکر خدا و قیام و سجود در پیشگاه با عظمت اوست میپردازند، پاسی از شب را به مناجات با محبوب میگذرانند و قلب و جان خود را با یاد و نام او روشن میکنند.
۴) چهارمین صفت ویژه آنان
خوف و ترس از مجازات و
کیفر الهی است:
«آنها کسانی هستند که پیوسته میگویند پروردگارا! عذاب جهنم را از ما بر طرف گردان که عذابش سخت و شدید و پردوام است.»
با این که آنها شبها به یاد خدا هستند و به عبادتش مشغول و روزها در مسیر انجام وظیفه گام برمیدارند باز هم قلوبشان مملو از ترس مسئولیتهاست، همان ترسی که عامل (فرمود: «کسی که با تکبر و غرور راه میرود و پیوسته به دو طرف خود نگاه میکند، پهلوهای خود را با شانه خود حرکت میدهد (غیر از خود را نمیبیند واندیشهاش از خودش فراتر نمیرود، کسی که مردم به خیر او امید ندارند و از شر او در امان نیستند، دیوانه واقعی اوست اما این را که دیدید تنها یک بیمار است») نیرومندی برای حرکت بهسوی انجام وظیفه بیشتر و بهتر است، همان ترسی که بهسان یک پلیس نیرومند از درون، انسان را کنترل میکند و بیآنکه مامور و مراقبی داشته باشد وظایف خود را به نحو احسن انجام میدهد و در عین حال خود را در پیشگاه خدا مقصر میشمرد.
(۵) پنجمین صفت ممتاز «عباد الرّحمن»، اعتدال و دوری از هرگونه افراط و تفریط در کارها مخصوصا در مسئله انفاق است، آنجا که میفرماید:
«آنها کسانی هستند که به هنگام انفاق نه اسراف میکنند و نه سختگیری، بلکه در میان این دو حد اعتدالی را رعایت میکنند.»
جالب این که اصل انفاق کردن را مسلّم میگیرد به طوری که نیاز به ذکر نداشته باشد، چرا که انفاق یکی از وظایف حتمی هر انسانی است، لذا سخن را روی کیفیت انفاق آنان میبرد و میگوید: انفاقی عادلانه و دور از هرگونه اسراف و سختگیری دارند، نه آنچنان بذل و بخششی کنند که زن و فرزندشان گرسنه بمانند و نه آنچنان سختگیر باشند که دیگران از مواهب آنها بهره نگیرند.
(۶) ششمین ویژگی «عباد الرحمن» که در آیات مورد بحث آمده،
توحید خالص است که آنها را از هرگونه شرک و دوگانه و یا چندگانهپرستی دور میسازد، میفرماید:
«آنها کسانی هستند که معبود دیگری را با خداوند نمیخوانند.»
نور توحید سراسر قلب آنها و زندگی فردی و اجتماعیشان را روشن ساخته و تیرگی و ظلمت شرک، از آسمان فکر و روح آنها به کلی کنار رفته و رخت بربسته است.
۷) هفتمین صفت، پاکی آنها از آلودگی به خون بیگناهان است:
«آنها هرگز انسانی را که خداوند خونش را حرام شمرده، جز به حق، به
قتل نمیرسانند.»
۸) هشتمین وصف آنها این است که: دامان عفّتشان هرگز آلوده نمیشو:
«و زنا نمیکنند.»
۹) نهمین صفت برجسته آنان احترام و حفظ حقوق دیگران است:
«آنها کسانی هستند که هرگز شهادت به باطل نمیدهند.»
۱۰) دهمین توصیف این گروه از
بندگان خاص خدا، داشتن چشم بینا و گوش شنوا به هنگام برخورد با آیات پروردگار است، میفرماید:
«آنها کسانی هستند که هرگاه آیات پروردگارشان به آنها یادآوری شود کر و کور روی آن نمیافتند!»
راه خدا را با چشم و گوشبسته نمیتوان پیمود، قبل از هر چیز گوش شنوا و چشم بینا برای پیمودن این راه لازم است، چشمی باطننگر و ژرفبین و گوشی حساس و نکتهشناس و اگر درست بیندیشیم زیان گروهی که چشم و گوشبسته به گمان خود دنبال آیات الهی میروند (منظور منافقان، یا مسلمانان قشری است که چشم و گوشبسته بر آیات خدا میافتند، بیآنکه حقیقت را درک کنند) کمتر از زیان دشمنانی که آگاهانه ضربه بر پایه آیین حق میزنند نیست، بلکه به مراتب بیشتر است.
۱۱) یازدهمین ویژگی این مؤمنان راستین آن است که توجه خاصی به تربیت فرزند و خانواده خویش دارند و برای خود در برابر آنها مسئولیت فوقالعادهای قایلند:
«آنها پیوسته از درگاه خدا میخواهند و میگویند: پروردگارا از همسران و فرزندان ما، مایه روشنی چشم ما قرار ده.»
مسئله تربیت فرزند و راهنمایی همسر و وظیفه پدران و مادران در برابر کودکان خود مهمترین مسائلی است که قرآن روی آن تکیه کرده است.
۱۲) و بالاخره دوازدهمین وصف برجسته این
بندگان خالص خدا که از یک نظر مهمترین این اوصاف است این که آنها هرگز به این
قانع نیستند که خود راه حق را بسپرند، بلکه همّتشان آنچنان والاست که میخواهند امام و پیشوای جمعیت مؤمنان باشند و دیگران را نیز به این راه دعوت کنند، آنها کسانی هستند که میگویند:
«پروردگارا! ما را امام و پیشوای پرهیزگاران قرار ده.»
توجه به این نکته لازم است که این آیات، صفات همه مؤمنان را بیان نمیکند، بلکه اوصاف گروه ممتاز مؤمنان را که در صف مقدم قرار دارند تحت عنوان «عباد الرّحمن» شرح میدهد، آنها الگوها و اسوههای جامعه انسانی هستند، آنها سرمشقهایی برای پرهیزکاران محسوب میشوند، آنها به چراغهای راهنمایی در دریاها میمانند که گمگشتگان را بهسوی خود میخوانند و از فروغلتیدن در گرداب و افتادن در پرتگاهها رهایی میبخشند.
بدون تردید
امامان (علیهمالسّلام) از روشنترین مصداقهای آیه میباشند، اما این مانع از گسترش مفهوم آیه نخواهد بود که مؤمنان دیگر نیز هرکدام در شعاعهای مختلف امام و پیشوای دیگران باشند.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «عبد»، ج۳، ص۸۶-۹۰.