ضِحْک (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ضِحْک (به کسر ضاد) و
ضَحِک (به فتح ضاد و کسر حاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای خنده است. بنا بر تعریف برخی از لغتشناسان، اگر سرور با صدا باشد
تبسم، اگر صدایش از دور شنیده شود،
قهقهه، وگرنه ضحک است. به
مسخره از روی
استعاره ضحک میگویند، همچنین ضحک در سرور مجرد و در تعجب نیز استعمال میشود.
ضِحْک و
ضَحِک به معنای خنده است.
اقرب الموارد گوید: آن انبساط وجه است بهطوریکه دندانها از سرور ظاهر شوند. اگر بی صدا باشد تبسم است، اگر صدایش از دور شنیده شود، قهقهه وگرنه، ضحک است.
راغب اصفهانی گوید: به علت ظاهر شدن دندانها در خندیدن، دندانهای جلوی را ضواحک گفتهاند. به مسخره از روی استعاره ضحک گویند. و در سرور مجرد و در تعجب نیز استعمال میشود.
(اَ فَمِنْ هذَا الْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ. وَ تَضْحَکُونَ وَ لا تَبْکُونَ) (آيا از اين سخن تعجب مىكنيد، • و مىخنديد و نمىگرييد.)
ضحک در اینجا به معنی خنده است، ولی از روی مسخره و بیاعتنائی.
(فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلًا وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ) (از اينرو آنها بايد كمتر بخندند و بسيار بگريند؛ چرا كه
آتش جهنم در انتظارشان است اين، جزاى كارهايى است كه انجام مىدادند.)
آیه در جواب
(فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ) (تخلف كنندگان از
جنگ تبوک، از مخالفت با
پیامبر خدا و كنارهگيرى از
جهاد، خوشحال شدند...)
است که در جنگ با آن حضرت شرکت نکردند و از عدم شرکت مسرور شدند در جواب فرمود: این عمل شایسته سرور نیست بلکه در مقابل این تخلف باید بسیار بگریند و کم خنده کنند.
ضحک در آیات
(فَلَمَّا جاءَهُمْ بِآیاتِنا اِذا هُمْ مِنْها یَضْحَکُونَ) (ولى هنگامى كه او با نشانههاى ما به سراغ آنها آمد، به آن مىخنديدند.)
(اِنَّ الَّذِینَ اَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ) (آرى بدكاران در دنيا پيوسته به مؤمنان مىخنديدند.)
و نظیر آنها به معنی مسخره و بیاعتنائی است، و شاید بدان علت با «من» متعدی شده که «سخر» با «من» متعدی شود.
(یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ) (اى كسانى كه
ایمان آوردهايد! هرگز گروهى از مردان شما گروه ديگرى را مسخره نكنند...)
(فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها) (
سلیمان از سخن او تبسّمى كرد و خنديد...)
از این جمله روشن میشود که لبخند سلیمان (علیهالسّلام) به خنده مبدّل شده، ولی احتمال قوی هست که ضحک به معنی تعجب باشد یعنی لبخند زد در حالیکه از سخن
مورچه در عجب بود. به نظر میآید علت لبخند آن حضرت علم به کلام مورچه بود که بعدا گفت:
(رَبِّ اَوْزِعْنِی اَنْ اَشْکُرَ نِعْمَتَکَ...) و تعجب او از قول مورچه بود که قدرت تکلّم و اظهار ما فی الضمیر دارد.
(وَ امْرَاَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِاِسْحاقَ) (و همسرش ايستاده بود، از خوشحالى خنديد؛ پس او را به
اسحاق، و بعد از اسحاق به
یعقوب بشارت داديم.)
آیه درباره بشارت فرزند است که
ملائکه به
ابراهیم (علیهالسّلام) دادند و زنش از آن مطلع شد.
در
مجمع البیان فرموده: ضحک به فتح ضاد به معنی
حیض است. گویند: «ضَحِکَتِ الْاَرْنَبُ» یعنی خرگوش حائض شد.
جمله اخیر در
قاموس المحیط نیز هست.
علی هذا به نظر میآید که «فَضَحِکَتْ» در آیه به معنی حیض بوده باشد یعنی: زن ابراهیم (علیهالسّلام) ایستاده و به گفتگوی شوهرش با ملائکه نگاه میکرد پس ناگاه حائض شد و به دنبال آن ملائکه بشارت اسحق را به او دادند و حیض به قول
تفسیر المیزان آمادگی او برای قبول بشارت بود.
در
تفسیر عیاشی از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده که ضحک به معنی حیض است:
«و فی رِوَایَةِ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فَضَحِکَتْ قَالَ: حَاضَتْ فَعَجِبَتْ مِنْ قَوْلِهِمْ.» در مجمع البیان نیز بدان اشاره فرموده است.
تفسیر المیزان پس از قبول این قول فرموده: بیشتر مفسران ضحک را به کسر ضاد، به معنی خندیدن گرفته آنگاه در توجیه آن اختلاف کردهاند، اقرب وجوه آن است که زن ابراهیم در آنجا ایستاده و از اینکه میهمانان طعام نمیخورند میترسید و آن مقدمه شرّ بود، ولی چون دانست آنها ملائکهاند و شرّی در بین نیست شاد گردید و خندید آنگاه ملائکه مژده اسحق را به او دادند.
مخفی نماند: راغب اصفهانی اصرار دارد که ضحک در آیه به معنی خنده و تعجب است و معنی آن حیض نیست، چنانکه بعضی مفسران گفتهاند.
ولی وقتیکه لغت آنرا تایید کرد و از
معصوم (علیهالسّلام) نقل شد چه مانعی دارد؟!
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ضحک»، ج۴، ص۱۷۴-۱۷۲.