• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صُلْح (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





صُلْح (به فتح ضم صاد و سکون لام) از واژگان قرآن کریم به معنای مسالمت و سازش است. این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند: صَلاح (به فتح صاد) به معنای شایسته شدن، خوب شدن، ضد فساد است، صالح به معنای آنچه یا کسی که شایسته و خوب است، صالحون به معنای نیکوکاران، اِصلاح (به کسر الف) به معنای ایجاد صلح و سازش و الفت، حضرت صالح از پیامبران عظیم‌الشان که نامش ۹ بار در قرآن آمده است، ناقه صالح که از معجزات حضرت صالح (علیه‌السلام) بود.



صُلْح به معنای مسالمت و سازش است. راغب اصفهانی آن‌را از بین بردن نفرت میان مردم، معنی کرده است‌. در اقرب الموارد گوید: آن اسم است از مصالحه، مذکّر و مؤنّث هر دو بکار می‌رود، گویند: «وَقَعَ‌ الصُّلْحُ‌ و وَقَعَتِ‌ الصُّلْحُ‌»
[۵] شرتونی، سعید، اقرب الوارد، ماده صلح.

وَ الصُّلْحُ‌ خَیْرٌ... «سازش بهتر است.»


صلاح به معنای شایسته شدن، خوب شدن، و آن ضد فساد است. «صَلَحَ‌ الشَّیْ‌ءُ صَلَاحاً: ضد فسد» در قرآن گاهی با فساد مقابل آمده و گاهی با سیّئه مثل‌ (وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْاَرْضِ بَعْدَ اِصْلاحِها...) (و در زمین پس از اصلاح آن فساد نكنيد...) (وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً...) (و گروهى ديگر مؤمنانى هستند كه به گناهان خود اعتراف كرده‌اند؛ و كار خوب و بد را به هم آميخته‌اند...)
(جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ‌ صَلَحَ‌ مِنْ آبائِهِمْ) (همان باغ‌هاى جاويدان بهشتى كه همراه پدران و همسران و فرزندان صالحشان، وارد آن مى‌شوند...) «صلح» در آیه به معنی شایسته و خوب شدن است.


صالح به معنای شایسته، آنچه یا کسی که شایسته و خوب است و در آن فساد نیست. مثل‌ (مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ‌ صالِحاً) (هر كدام كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده، و كارى شايسته انجام دهند...)
(اِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ‌ الصَّالِحُ‌ یَرْفَعُهُ) (سخنان پاكيزه به سوى او صعود مى‌كند، و عمل صالح را بالا مى‌برد.) که وصف عمل است. عمل صالح و کار شایسته آن است که مطابق عدل و انصاف باشد که قهرا مفید و مورد رضای خداست.
(فَاِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ‌ الْمُؤْمِنِینَ) (زيرا خداوند ياور اوست و همچنين جبرئیل و مؤمنان صالح.
(وَ کانَ اَبُوهُما صالِحاً) (و پدرشان مرد صالحى بود.) صالح در این آیات وصف شخص است.
مراد از آن در (دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً... فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً...) (هر دو از خدايى كه پروردگارشان است خواستند: «اگر فرزند صالحى به ما دهى».) ظاهرا تام الخلقه و بی‌عیب است.
چنان‌که در (وَ اَنْکِحُوا الْاَیامی‌ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ‌ مِنْ عِبادِکُمْ وَ اِمائِکُمْ) (مردان و زنان بى‌همسر خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را.) به معنی لیاقت و اهلیت است.


صالحون به معنانی نیکوکاران، شایسته‌کاران است. و آن پیوسته در وصف اولوالعقل آمده اعم از ملک، انس و جنّ.
صالحات در وصف اعمال و زنان بکار رفته است. مثل‌ (وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‌) (به كسانى كه ایمان آورده، و كارهاى شايسته انجام داده‌اند، بشارت ده...) (فَالصَّالِحاتُ‌ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ) (..و زنان شايسته، زنانى هستند كه متواضعند، و در غياب همسر خود، اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده، حفظ مى‌كنند...)


اِصلاح (به کسر الف) به معنای ایجاد صلح و سازش و الفت است،
(فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً اَوْ اِثْماً فَاَصْلَحَ‌ بَیْنَهُمْ فَلا اِثْمَ عَلَیْهِ) (و كسى كه از انحراف وصيّت‌كننده و تمايل يک جانبه او به بعض ورثه، يا از گناه او بترسد، و ميان آنها را اصلاح دهد، مشمول حكم تبديل وصيت نمى‌باشد و گناهى بر او نيست.)
(اَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ) (و براى اين‌كه نيكى كنيد، و تقوا پيشه سازيد، و در ميان مردم اصلاح كنيد.)
و نیز به معنی اصلاح و شایسته کردن چیزی است، مثل‌ (کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ اَصْلَحَ‌ بالَهُمْ) یعنی «سیّئاتشان را تکفیر و حالشان را اصلاح کرد.»
(وَ اَصْلِحْ‌ لِی فِی ذُرِّیَّتِی اِنِّی تُبْتُ اِلَیْکَ وَ اِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ) یعنی «برای من در فرزندانم صلاح ایجاد کن.» و «عَلَیَّ» دلالت دارد که اصلاح به نحوی باشد که او نیز منتفع گردد و آنها به پدر خویش نیکوکار باشند،
مثل‌ (وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی‌ وَ اَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ) یحیی را به او بخشيديم؛ و همسرش را كه نازا بود برايش شايسته باردارى ساختيم.)
و نحو (رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ اَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ اَعْیُنٍ) (و كسانى كه مى‌گويند: «پروردگارا! همسران و فرزندانمان را مايه روشنى چشم ما قرار ده...)
(الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ‌ الصَّالِحاتُ‌ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ اَمَلًا) (اموال و فرزندان، زينت زندگى دنياست؛ و باقیات صالحات آثار ماندگار شايسته‌ ثوابش نزد پروردگارت بهتر و اميدبخش‌تر است.)
ظاهرا مراد از باقیات صالحات تمام اعمال و کارهای خیر است و غرض از بقا باقی ماندن نزد خداست، نه این‌که غرض از بقا، باقی ماندن در دنیا پس از مردن شخص باشد، و منظور از باقیات فقط آثار نیک باشد. زیرا بقاء تمام اعمال از ضرورت اسلام است‌.
(وَ کُلُّ شَیْ‌ءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ • وَ کُلُّ صَغِیرٍ وَ کَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ) (و هر كارى را انجام دادند در نامه‌هاى اعمالشان ثبت است، • و هر كار كوچک و بزرگى نوشته شده است.)


آیا مراد از «صالحات» در عناوین‌ «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‌» که کرات و مرات در قرآن مجید آمده، کارهائی است که شرع آنها را شخصا بیان فرموده و یا هر عمل صالح مطابق عدل و انصاف مورد رضای حق است، خواه در شرع بالخصوص بیان شده باشد یا نه. مخفی نماند «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» که بیشتر از پنجاه بار در قرآن ذکر شده در همه آنها توام با «آمَنُوا» یا «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» یا نظیر آن دو است مگر در آیه‌ (اِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‌ اُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ) (مگر آنها كه در سايه ايمان راستين، صبر و استقامت ورزيدند و كارهاى شايسته انجام دادند؛ كه براى آنها، آمرزش و اجر بزرگى است.) که قطعا در آن نیز ایمان منظور است.
پس بی‌شک عمل صالح پیش خدا در صورتی مؤثّر و مقرب است که توام با ایمان به خدا باشد و در غیر اینصورت پوچ و بی‌اثر خواهد بود. (مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ اَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلی‌ شَیْ‌ءٍ) (كسانى كه به پروردگارشان کافر شدند، اعمالشان همچون خاكسترى است در برابر وزش تند باد در يک روز طوفانى؛ آنها توانايى ندارند كمترين چيزى از آنچه را انجام داده‌اند، به دست آورند...) ولی با در نظر گرفتن ایمان هر کار شایسته که مطابق با موازین عدل و انصاف است مورد رضای خدا و مشمول عموم‌ «الصَّالِحاتِ» است، خواه در شرع بالخصوص تعیین شده باشد یا نه. هر کاری که در آن حرام نداشته و مطابق عدل و انصاف باشد و صلاح را نیز دارا باشد با استفاده از عموم‌ «الصَّالِحاتِ» می‌توان انجام داد.


حضرت صالح از پیامبران عظیم‌الشان (علیهم‌السلام)، نامش در کلام اللّه مجید ۹ بار آمده، و از حیث زمان بعد از حضرت نوح (علیه‌السلام) و قبل از حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) است.
این رسول گرامی بر قوم ثمود مبعوث گردید که قومی بت‌پرست بودند، چنانکه از قولش‌ (یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ...) (..اى قوم من! تنها خدا را بپرستيد، كه جز او، معبودى براى شما نيست...) و از کلام قومش‌ (اَ تَنْهانا اَنْ نَعْبُدَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا...) (آيا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مى‌پرستيدند، نهى مى‌كنى؟!...) روشن می‌شود. تفصیل حالات قوم ثمود و محل سکونت آنها و کیفیّت و حقیقت عذابشان در «ثمد» گذشت.
مشروح احوال این پیامبر عظیم الشان و گفتگوهایش با قوم نافرمان در سوره اعراف آیات ۷۳- ۷۹، سوره هود آیات: ۶۱- ۶۸، سوره شعراء آیات: ۱۴۲- ۱۵۹، سوره نمل آیات: ۴۵- ۵۳. مذکور است.
حضرت صالح (علیه‌السلام) هر چه بیشتر تبلیغ کرد در قوم خویش گوش شنوا نیافت گفتند: وجود تو و پیروانت برای ما مایه شومی است. تصمیم گرفتند او و خانواده‌اش را شب هنگام بکشند گفتند: تو جادو زده‌ای. تو مثل مائی چه مزیتی داری تا پیامبر شوی؟ گفتند: پیش از این امیدها از تو داشتیم آیا ما را از آنچه پدرانمان می‌پرستیدند منع می‌کنی؟! آخر کار ناقه صالح را که معجزه آن حضرت و حیوانی مفید بود بکشتند و گفتند: اگر از پیامبرانی عذابی که وعده می‌دهی بیاور. فرمود: سه روز در خانه‌های خویش خوش باشید این وعده دروغ ندارد. سه روز مهلت ظاهرا برای آن بود که شاید در عرض آن متنبه شده و به سوی خدای مهربان رو آورند، چنانکه از آیه ۴۶ نمل روشن می‌شود.
سرانجام صاعقه شدیدی بر آنها باریدن گرفت و همه را با آتش و صیحه خود از بین برد (رجوع به ثمد) صالح با پیروان خویش از عذاب نجات یافت و آنگاه که به سر اجساد بی‌جان آمد با کمال تاسف فرمود: (فَتَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ اَبْلَغْتُکُمْ رِسالَةَ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ لکِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ) «ای قوم رسالت خدا را به شما رساندم و شما را نصیحت کردم، لیکن ناصحان را دوست ندارید.»


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۴۵-۱۴۱.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۴۸۹.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۲، ص۳۸۶.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۴۸۹.    
۵. شرتونی، سعید، اقرب الوارد، ماده صلح.
۶. نساء/سوره۴، آیه۱۲۸.    
۷. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۴۲.    
۸. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۴۸۹.    
۹. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۲، ص۳۸۷.    
۱۰. اعراف/سوره۷، آیه۵۶ و ۸۵.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۷.    
۱۲. توبه/سوره۹، آیه۱۰۲.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۰۳.    
۱۴. رعد/سوره۱۳، آیه۲۳.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۵۲.    
۱۶. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۴۲.    
۱۷. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۲، ص۳۸۷.    
۱۸. بقره/سوره۲، آیه۶۲.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰.    
۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ص۱۹۳.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، محمدباقر موسوی، ص۲۹۳.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ص۲۶۰.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ص۱۹۹.    
۲۴. فاطر/سوره۳۵، آیه۱۰.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۳۵.    
۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۳.    
۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۸.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۲۸.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۳۱۱.    
۳۰. تحریم/سوره۶۶، آیه۴.    
۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۶۰.    
۳۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۳۱.    
۳۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۵۵۵.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۴.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۱۳۸.    
۳۶. کهف/سوره۱۸، آیه۸۲.    
۳۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۲.    
۳۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۴۹.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۸۳.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۵۴.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۱۵.    
۴۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۹ و ۱۹۰.    
۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۷۴.    
۴۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، محمدباقر موسوی، ج۸، ص۴۸۸.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۸۱.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۱۳۴.    
۴۷. نور/سوره۲۴، آیه۳۲.    
۴۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۵۴.    
۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۱۲.    
۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۱۵۷.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۱۹.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۳۱.    
۵۳. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۴۲.    
۵۴. بقره/سوره۲، آیه۲۵.    
۵۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵.    
۵۶. نساء/سوره۴، آیه۳۴.    
۵۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۸۴.    
۵۸. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۴۲.    
۵۹. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۴۹۰.    
۶۰. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۲، ص۳۸۷.    
۶۱. بقره/سوره۲، آیه۱۸۲.    
۶۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۸.    
۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ص۴۳۹.    
۶۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ص۶۶۷.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ص۴۸۵.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۱۹۶.    
۶۷. بقره/سوره۲، آیه۲۲۴.    
۶۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۵.    
۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۲۲.    
۷۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۳۳۲.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۶۷.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۳۱۴.    
۷۳. محمد/سوره۴۷، آیه۲.    
۷۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۲۳.    
۷۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۳۸.    
۷۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۴۶.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۴۱.    
۷۸. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۵.    
۷۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۰۲.    
۸۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۰۸.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۳۰.    
۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۳۹۶.    
۸۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۹۰.    
۸۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲۹.    
۸۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۱۶.    
۸۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۴۶.    
۸۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۹۷.    
۸۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۵۸.    
۸۹. فرقان/سوره۲۵، آیه۷۴.    
۹۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۶۶.    
۹۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۴۴.    
۹۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۳۳۸.    
۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۸۴.    
۹۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۲۳۰.    
۹۵. کهف/سوره۱۸، آیه۴۶.    
۹۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۹.    
۹۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۱۸.    
۹۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۴۲.    
۹۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۳۱.    
۱۰۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۷۳.    
۱۰۱. قمر/سوره۵۴، آیه۵۲ و ۵۳.    
۱۰۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۱.    
۱۰۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۸۸.    
۱۰۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۱۴۵.    
۱۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۹۴.    
۱۰۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۵۱.    
۱۰۷. هود/سوره۱۱، آیه۱۱.    
۱۰۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۲۲.    
۱۰۹. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۸.    
۱۱۰. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۴۴.    
۱۱۱. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۴۹۰.    
۱۱۲. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۲، ص۳۸۷.    
۱۱۳. اعراف/سوره۷، آیه۷۳.    
۱۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۹.    
۱۱۵. هود/سوره۱۱، آیه۶۲.    
۱۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۲۸.    
۱۱۷. اعراف/سوره۷، آیه۷۳.    
۱۱۸. اعراف/سوره۷، آیه۷۵.    
۱۱۹. اعراف/سوره۷، آیه۷۷.    
۱۲۰. هود/سوره۱۱، آیه۶۱.    
۱۲۱. هود/سوره۱۱، آیه۶۲.    
۱۲۲. هود/سوره۱۱، آیه۶۶.    
۱۲۳. هود/سوره۱۱، آیه۸۹.    
۱۲۴. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۴۲.    
۱۲۵. نمل/سوره۲۷، آیه۴۵.    
۱۲۶. نمل/سوره۲۷، آیه۴۷- ۴۹.    
۱۲۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۵۳- ۱۵۴.    
۱۲۸. هود/سوره۱۱، آیه۶۲.    
۱۲۹. اعراف/سوره۷، آیه۷۷.    
۱۳۰. هود/سوره۱۱، آیه۶۵.    
۱۳۱. هود/سوره۱۱، آیه۶۶.    
۱۳۲. اعراف/سوره۷، آیه۷۹.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «صلح»، ج۴، ص۱۴۵-۱۴۱.    






جعبه ابزار