صُلْح (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صُلْح (به ضم صاد و سکون لام) از
واژگان نهج البلاغه به معنای مسالمت و سازش است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
نهج البلاغه بهکار رفته است، مانند:
صَلاح (به فتح صاد) به معنای شایسته شدن، خوب شدن و
اِصْلاح (به کسر الف و سکون لام) به معنای ایجاد صلح و سازش.
حضرت علی (علیهالسلام) درباره فرق زمان برای سوء ظنّ و حسن ظنّ و اصلح نفس و ... از این واژه استفاده نموده است.
صُلْح به معنای مسالمت و سازش آمده است.
راغب اصفهانی آن را از بین بردن نفرت میان مردم معنی کرده است.
صَلاح به معنای شایسته شدن، خوب شدن و ضدّ فساد آمده است.
و
صالِح به معنای شایسته و خوب آمده است.
اِصْلاح به معنای ایجاد صلح و سازش آمده است.
• امام (صلواتاللهعلیه) درباره اصلح نفس در
حکمت ۸۹ فرموده است:
«مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ اللهِ أَصْلَحَ اللهُ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ النَّاسِ، وَمَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ» (كسى كه ميان خود و
خدا را اصلاح كند، خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد نمود و كسى كه امر آخرتش را اصلاح كند خدا امر دنيايش را اصلاح خواهد كرد.)
• امام (صلواتاللهعلیه) درباره تاثیر زمانه برای سوء ظنّ و حسن ظنّ داشتن فرموده است:
«إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلاَحُ عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُل لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ خزْيَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ! وَإِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وأَهْلِهِ فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُل فَقَدْ غَرَّرَ.» (هنگامى كه صلاح و نيكى بر زمان و مردم زمان گسترش يابد؛ دراينحال اگر كسى گمان بد به ديگرى ببرد كه از او گناهى ظاهر نشده به او
ستم كرده است! و هنگامى كه
فساد بر زمان و اهل زمان مستولى شود، هر كسى گمان خوب به ديگرى ببرد خود را فريب داده است.)
«حوبة:
گناه»
«تغریر: در خطر انداختن.»
• امام (صلواتاللهعلیه) درباره فساد زمانه فرموده است:
«أَنَّكُمْ فِي زَمَان... أَهْلُهُ مُعْتَكِفُونَ عَلَى الْعِصْيَانِ، مُصْطَلِحُونَ عَلَى الاِْدْهَانِ.»«اهل زمان ملازم گناه و همکار در سازشکاری هستند.»
«استصلاح» برای طلب صلح و صلاح است «اصطلاح» ضد تخاصم است یعنی با یکدیگر به صلح و همکاری رسیدن، درباره وضع زمان.
• امام (صلواتاللهعلیه) در توصیف
ایمان فرموده است:
«فَبِالاِْيمَانِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحَاتِ، وَبَالصَّالِحَاتِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الاِْيمَانِ» (انسان در پرتو ايمان راه به اعمال صالح مىيابد و با اعمال شايسته راه به ايمان (و اين دو در يكديگر تأثير متقابل دارند))
یعنی هم از معلول به علت پی برده میشود و هم از علّت به معلول.
• امام (صلواتاللهعلیه) درباره طلب باران فرموده است:
«أُمِرَتَا بِمَنَافِعِكُمْ فَأَطَاعَتَا، وَأُقِيمَتَا عَلَى حُدُودِ مَصَالِحِكُمْ فَقَامَتَا» (آنها مأمور رساندن منفعت به شما هستند و اطاعت (فرمان حق) نمودهاند، به آنها دستور داده شده كه به مصالح شما قيام نمايند و آنها چنين كردند.)
مصلحة: آنچه مترتب بر فعل و باعث صلاح است، جمع آن مصالح است.
موارد زیادی از این ماده در «
نهج البلاغه» آمده است. مانند:
«وَالْجِهَادَ عِزّاً لِلاْسْلاَمِ، وَالاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ، وَالنَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ» (جهاد را براى سربلندى اسلام، امر به معروف را به خاطر اصلاح توده مردم، نهى از منكر را براى بازداشتن بى خردان.)
«وَلاَ تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاكَ إِلَيْهِ عَدُوُّكَ لله فِيهِ رِضىً» (هرگز صلحى را كه از جانب دشمن پيشنهاد مىشود و رضاى خدا در آن است رد مكن)
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «صلح»، ج۲، ص۶۴۴.