صمد (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صمد: (اللَّهُ الصَّمَدُ) براى
«صمد» در روايات، كلمات مفسران و ارباب لغت، معانى زيادى ذكر شده است؛ «
راغب» در «
مفردات» مىگويد:
«صمد» به معناى آقا و بزرگى است كه براى انجام كارها به سوى او مىروند.
و بعضى گفتهاند:
«صمد» به معناى چيزى است كه تو خالى نيست، بلكه پر است. در «
مقاییس اللغة» آمده است: «صمد» دو ريشه اصلى دارد: يكى به معناى «قصد» است، و ديگرى به معناى «صلابت و استحكام»
و اين كه به
خداوند متعال
«صمد» گفته مىشود، به خاطر اين است كه، بندگانش قصد درگاه او مىكنند. و شايد به همين مناسبت است كه معانى متعدد زير نيز، در كتب لغت براى «
صمد» ذكر شده است: شخص بزرگى كه در منتهاى عظمت است، كسى كه مردم در حوائج خويش به سوى او مىروند، كسى كه برتر از او چيزى نيست، و كسى كه دایم و باقى بعد از فناى خلق است.
لذا
امام حسین بن علی (علیهالسلام) در حديثى براى
«صمد» پنج معنا بيان فرموده:
صمد، كسى است كه در منتهاى سيادت و آقايى است. صمد، ذاتى است دایم، ازلى و جاودانى. صمد، وجودى است كه جوف ندارد. صمد، كسى است كه نمىخورد و نمىآشامد. صمد، كسى است كه نمىخوابد.
در عبارت ديگرى آمده است: «صمد، كسى است كه قائم به نفس است و بى نياز از غير».
صمد، كسى است كه تغييرات و كون و فساد ندارد. از امام على بن الحسين (عليهالسلام) نقل شده است كه فرمود: «صمد كسى است كه شريک ندارد، و حفظ چيزى براى او مشكل نيست، و چيزى از او مخفى نمىماند».
بعضى نيز گفتهاند: «صمد» كسى است كه هر وقت چيزى را اراده كند، مىگويد: موجود باش، آن هم فوراً موجود مىشود.
(اللَّهُ الصَّمَدُ) (خداوندى بىنياز است كه همه نيازمندان قصد او مىكنند.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: اصل در معناى كلمه صمد قصد كردن و يا قصد كردن با اعتماد است، وقتى گفته مىشود: «صمده، يصمده، صمدا» از باب نصر، ينصر معنايش اين است كه فلانى قصد فلان كس يا فلان چيز را كرد، در حالى كه بر او اعتماد كرده بود. بعضى از مفسرين اين كلمه را- كه صفت است- به معانى متعددى تفسير كردهاند كه برگشت بيشتر آنها به معناى زير است: سيد و بزرگى كه از هر سو به جانبش قصد مىكنند تا حوايجشان را برآورد و چون در آيه مورد بحث مطلق آمده همين معنا را مىدهد، پس خداى تعالى سيد و بزرگى است كه تمامى موجودات عالم در تمامى حوائجشان او را قصد مىكنند.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، بر گرفته از مقاله «صمد»، ص۳۳۷.