صحابه مفسر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
به نقل
سیوطی ۱۰ تن از
صحابه به تفسیر
قرآن کریم مشهور گشتهاند که عبارت اند از:خلفای اربعه،
عبدالله بن مسعود،
ابی ابن کعب،
عبدالله بن عباس،
زید بن ثابت،
ابوموسی اشعری و
عبدالله بن زبیر .
ذهبی جز این ۱۰ تن،
انس بن مالک،
ابوهریره،
عبدالله بن عمر،
جابر بن عبدالله انصاری،
عبدالله بن عمرو بن عاص و
عایشه را نیز در شمار صحابیان مفسر ذکر کرده است
؛ اما در این میان، علی بن ابی طالب،
ابن مسعود، ابن عباس و
ابی بن کعب از شهرت بیشتری برخوردارند و از دیگر مفسران صحابی روایات تفسیری اندکی نقل شده است.
بزرگ ترین مفسر
قرآن کریم پس از
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) علی بن ابی طالب (علیهالسلام) است. وی که نخستین مؤمن به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)
و برترین صحابی رسول
خداست همواره ملازم پیامبر بود
و در همه غزوههای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) جز
تبوک که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) او را جانشین خود در
مدینه و در میان
خانواده اش قرار داد حضور داشت.
بی شک مطابق اسناد موجود و روایات معتبر
شیعه و
اهل سنّت، پس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) داناترین مردم به دین و احکام
الهی و
قرآن کریم امام علی (علیهالسلام) است. به دلالت
آیه تطهیر خدای متعالی او را از هرگونه پلیدی در عقیده و رفتار و گفتار پاک و منزّه فرموده است.
او صاحب علم الکتاب (علم به همه کتاب)
و از اهل الذکر است که خداوند به پرسش از ایشان امر فرموده است.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) او را داناترین امّت
و دروازه شهر
دانش خویش دانسته
و فرموده: علی با
قرآن و
قرآن با علی است؛ این دو از هم جدا نمیشوند تا در کنار
حوض کوثر بر من وارد شوند.
او خود میفرماید: آیهای بر پیامبر نازل نشد، مگر اینکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) آن را بر من املا کرد و من با خط خود نوشتم و
تأویل و تفسیر،
ناسخ و
منسوخ، محکم و متشابه و عام و خا صآن ها را به من آموخت؛ آن گاه از خداوند خواست تا فهم و حفظ آن را به من عطا فرماید...
، به خدا
سوگند هیچ آیهای در
قرآن نیست مگر اینکه میدانم درباره چه و در کجا و در شأن چه کسی نازل شده است.
ملازمت پیوسته با پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، فضایل بی نظیر و
دانش بی کرانی که از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آموخته بود او را از جایگاهی رفیع در میان
صحابه برخوردار ساخته بود
و صحابه در بسیاری از امور و مشکلات به او مراجعه میکردند.
عبدالله بن مسعود او را بهترین و داناترین شخص پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)
و عالم به ظاهر و باطن تمام
قرآندانسته است. ابن عباس
دانش تفسیر خود را از علی (علیهالسلام) دانسته،
میگوید: دانش پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از خدا و دانش علی (علیهالسلام) از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و دانش من از دانش علی (علیهالسلام) است و اندوختههای علمی من و اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) جملگی در برابر دانش علی (علیهالسلام) به سان
قطرهای در برابر ۷
دریاست ؛ نیز میگوید اگر در موضوعی سخنی از علی (علیهالسلام) ثابت میشد به آن بسنده میکردیم و سراغ دیگری نمیرفتیم.
اعلمیت علی (علیهالسلام) به اسباب نزول و تفسیر و تأویل
قرآن و موضوعات دیگر نزد فریقین محرز و مسلمّ بود
و از همین رو به «کلام الله ناطق» ملقب گردید.
زرکشی و
قرطبی او را سرآمد مفسران از
صحابه دانستهاند.
زرقانی ضمن اشاره به اشراق درونی، سعه وجودی و پیوند محکم
علی (علیهالسلام) با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) او را صاحب
فطرتی ناب، هوشمندی ای بی نظیر و عقلی توانا میداند که خدای متعالی به وی عطا فرموده است و این همه را از علل کثرت آموزههای تفسیری وی معرفی میکند.
ذهبی نیز با ستایش علم، عقل،
بصیرت و
فصاحت علی (علیهالسلام) او را
تربیت یافته بیت
نبوی و داناترین افراد به موقعیت نزول آیات و شناخت تأویل آن ها دانسته است.
ابن ابی الحدید معتقد است همه علوم اسلامی و از جمله علم تفسیر به امام علی (علیهالسلام) باز میگردد، زیرا بیشتر دستمایههای برجای مانده در تفسیر یا مستقیماً از اوست یا از ابن عباس که همراهی و ملازمت و شاگردی او نزد علی (علیهالسلام) بر همگان آشکار است.
امام علی (علیهالسلام) نخستین کسی است که به جمع و تدوین
قرآن پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) همت گماشت.
کمّ و کیف
قرآنِ جمع آوری شده توسط وی که به مصحف امام علی (علیهالسلام) معروف گشته همواره مورد بحث دانشمندان علوم
قرآن و تفسیر بوده است. هرچند بر اثر در دسترس نبودن، اطلاعات دقیقی از آن در دست نیست
؛ ولی مسلماً از نظر متن
قرآن چیزی بیش از
قرآن کنونی نداشته است.
(=> تفسیر اهل بیت)
دیگر صحابی مفسر،
عبدالله بن مسعود (م. ۳۲ ق.)
است. وی ششمین
ایمان آورنده به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)
و نخستین کسی است که پس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) آشکارا و با
صدای بلند در
مکه قرآن تلاوت کرد.
وی در هر دو هجرت شرکت جست و در همه
غزوهها همراه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) حضور داشت
و در ملازمت و همراهی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) کم نظیر بود و در بیشتر کارها به آن حضرت خدمت میکرد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) خوش میداشت که
قرآن را با تلاوت او بشنود.
ابن مسعود به کسب دانش به ویژه معارف
قرآن بسیار اهتمام میورزید و به گفته خود، آموختن آیات
قرآن را با شناخت مفاهیم آن ها و نحوه عمل بدان ها همراه میکرد
، از همین رو از داناترین صحابه به معانی
قرآن بود. همه صحابه به فضیلت و دانش او به کتاب و سنّت اعتراف کردهاند.
امام علی (علیهالسلام) درباره او فرموده است:
قرآن و سنت را آموخت و به پایان برد.
ابن مسعود پس از وفات پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و به ویژه زمانی که خلیفه دوم او را برای تعلیم
قرآن و احکام اسلام به
کوفه فرستاد
به تفسیر
قرآن برای مردم همت گماشت و شاگردان برجستهای تربیت کرد.
او را باید پایه گذار مکتب تفسیری کوفه دانست، زیرا مفسران کوفه در زمان تابعان از تفسیر او پیروی میکردند.
از مفسران بزرگ تابعی
علقمة بن قیس نخعی،
اسود بن یزید نخعی،
مسروق بن اجدع، ابووائل
شقیق بن سلمه اسدی کوفی،
عبیدة بن عمرو سلمانی،
قیس بن ابی حازم و دیگران از اصحاب و شاگردان او هستند.
از او در تفسیر مطالب فراوانی بر جای مانده و سندهای منتهی به وی را قوی دانستهاند.
ابن مسعود از صحابه دوستدار علی (علیهالسلام) بود که
ابوبکر را برای سبقت بر امام علی (علیهالسلام) در مسئله خلافت سرزنش کرد.
شأن نزول آیه تبلیغ
که درباره اعلام
ولایت علی (علیهالسلام) در روز
غدیر است از او نقل شده است.
او از راویان حدیث غدیر است
و همو بود که
حدیث «الخلفاء إثنا عشر» را در کوفه و پیرامون آن رواج داد.
وی مطالب تفسیری بسیاری را نیز از امام علی (علیهالسلام) فرا گرفته است.
ابن مسعود مصحفی ویژه خود داشت که شامل ۱۱۱
سوره بود و سورههای فاتحة الکتاب و معوّذتین (فلق و ناس) را نداشت.
وی فاتحه را جزء
قرآن میدانست؛ ولی معتقد بود چون همواره در نمازهای یومیّه خوانده میشود حفظ خواهد شد؛ ولی دو سوره معوّذتین را از تعویذات پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میدانست و از
قرآن به شمار نمیآورد.
مصحف او افزودههایی نیز داشت که به عقیده بسیاری از دانشمندان و محققان علوم
قرآنی نکات تفسیری بوده است و نه الفاظ
قرآن.
اُبَی دیگر مفسر برجسته از میان صحابه است که به
سال ۳۰ قمری در
مدینه وفات یافت.
وی از اصحاب
عقبه دوم بود و در همه
جنگ های پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) حضور داشت.
نخستین کاتب پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در مدینه بود
و به سبب جایگاه ممتازش در دانش و
کمال و فضل و شرف به «سید المسلمین» مشهور بود.
مسلمانان او را «سید القراء» نیز
لقب داده بودند، زیرا پیامبر فرمود: برجسته ترین قاریان
اُبی بن کعب است.
وی همه وقت خود را صرف تعلیم قرائت
قرآن کرد
و شاید به همین سبب بود که بنابر نقلی ریاست گروه یکسان سازی مصاحف در زمان عثمان به او واگذار شد.
در منابع و تفاسیر، روایات تفسیری زیادی از ابی نقل شده است که بیشتر آن ها را دارای سندهای معتبر دانستهاند.
او را پایه گذار مکتب تفسیری مدینه دانستهاند.
بسیاری از مفسران از جمله
ثعلبی،
زمخشری و
واحدی نیشابوری برای هریک از سورههای
قرآن حدیثی در فضیلت آن
سوره از ابی بن کعب نقل کردهاند که به حدیث فضایل سُوَر مشهور است.
این حدیث با سه سند نقل شده است
؛ ولی بعضی از محققان این روایات را هم از نظر سند و هم از جهت متن، تضعیف کردهاند.
اُبی بن کعب مصحفی ویژه خود گرد آورده بود
و شامیان مطابق مصحف او قرائت میکردند؛ گویا مصحف او در دمشق رایج بوده یا ابو درداء که متولّی تعلیم
قرآن به شامیان بوده،
قرآن را بر قرائت ابی میخوانده است.
به نقلی مصحف وی حاوی دو سوره اضافی به نام های «خلع» و «حفد» یا «جیّد» بوده است
که به فرض صحّت اسناد این دو سوره به او دعاهایی بودهاند که وی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آموخته بود و نه سورهای از
قرآن؛ همچنین افزودههایی تفسیری در مصحف او گزارش شده است.
ابوالصلاح حلبی، ابی بن کعب را نیز همچون ابن مسعود از صحابه دوستدار علی (علیهالسلام) میشمارد.
ابی نیز یکی از ۱۲ نفری بود که ابوبکر را به سبب پیشی گرفتن بر امام علی (علیهالسلام) نکوهش کرده بود.
ابن عباس (م. ۶۸ ق.)
مشهورترین صحابی مفسر
قرآن کریم است که به سبب دانش فراوانش به «بحر» و «حبر الأُمّه» لقب یافته
و در دانش تفسیر به پایهای رسیده بود که او را «ترجمان
القرآن» و «ربانی امت» میخواندند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بارها او را دعا کرده و از جمله فرمودهاند:خدایا! او را فقیه در
دین و عالم به تأویل
قرآن گردان.
پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در حالی که حدود ۱۳
سال سن داشت
در پی جبران اموری برآمد که در زمان حیات پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به علت کمی سن از دست داده بود
و با کوششی تحسین برانگیز به کسب علوم و معارف اسلامی و
قرآنی از محضر صحابه بزرگ پرداخت
؛ اما بیشترین بهره علمی را از محضر امام علی (علیهالسلام) برد و اساس و پایههای تفسیر را از آن حضرت آموخت و همان گونه که خود گفته است باید او را تربیت یافته مکتب علی (علیهالسلام) دانست.
امام علی (علیهالسلام) او را در تفسیر ستوده
و ابن مسعود او را «ترجمان
القرآن» میخوانده است.
بسیاری از صحابه در تفسیر
قرآن به او مراجعه میکردند
و حتی خلیفه دوم در مجالس خود با بزرگان از اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) او را شرکت و گاهی نظرهای تفسیری وی را بر آرای دیگران ترجیح میداد.
ابن عباس پیوسته ملازم
اهل بیت (علیهم السلام)
و در جنگ های
جمل،
صفین و
نهروان در کنار امام علی (علیهالسلام) بود.
وی از شیعیان برجسته و خا صآن حضرت شمرده میشد
و همواره با سخنان خویش از حریم ولایت دفاع میکرد.
پس از ماجرای صلح
امام حسن (علیهالسلام) با
معاویه، به
مکه عزیمت کرد
و با تشکیل جلسات تفسیری، مکتب تفسیری
مکه را بنیان نهاد.
مفسران تابعی بزرگی چون
سعید بن جبیر، مجاهد، طاوس، عکرمه،
عطاء بن ابی رباح و ابوشعثاء اَزْدی، دست پروردگان مکتب تفسیری اویند.
ابن عباس با استناد به روایتی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، آیات
قرآن را به ۴ بخش قسمت میکند:
۱. آیات مربوط به
حلال و
حرام که هیچ کس در ندانستن آن معذور نیست؛
۲. آیاتی که عرب به کمک زبان خود آن ها را درک میکند؛
۳. آیاتی که فقط دانشمندان توانایی تفسیر آن را دارند.
۴. آیات متشابه که جز پروردگار کسی تفسیرشان را نمیداند.
تفسیر
قرآن به
قرآن، توجه به اسباب نزول و تکیه بر تفسیر منقول از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را از مؤلّفههای روش ابن عباس در تفسیر به شمار آوردهاند.
از دیگر شاخصههای مهم در روش تفسیری وی استشهاد به
اشعار فصیح
دوران جاهلیت و سخنان بلند و بدیع عرب برای فهم معانی واژگان
قرآن است.
او شعر را دیوان عرب و منبعی غنی برای آشنایی با زبان عربی میدانست
و به حفظ اشعار فصیح عرب و شناخت ادبیات قبایل مختلف عرب اهتمامی وافر داشت و از همین رو به توان بالایی در شناخت ادبیات عرب دست یافته بود. در روایات تفسیری منقول از ابن عباس موارد فراوانی از استشهاد به شعر عرب به
چشم میخورد.
بزرگ ترین اثری که از وی در این زمینه بر جای مانده و اطلاعات گسترده ادبی او را به خوبی نشان میدهد، مجموعه پرسش های نافع بن ازرق (از خوارج) از اوست که به مسائل نافع بن ازرق مشهور است.
ابن عباس برای تفسیر دقیق
قرآن، اطلاعات جغرافیایی، شناخت تاریخ و آداب و رسوم عرب و آشنایی با واژهها و آداب و رسوم ملت های دیگر را نیز به دانش خویش افزوده بود.
اجتهاد شخصی از دیگر ویژگی های روش تفسیری ابن عباس است.
آیة الله معرفت اجتهاد وی را مبتنی بر مقدمات صحیح و آن را ممدوح شمرده است.
گلدزیهر و به تبع او احمد امین مصری مراجعه به اهل کتاب در تفسیر
قرآن را از ویژگی های مهم تفسیر ابن عباس شمرده و در این زمینه مبالغه کردهاند. به اعتقاد آن ها عموم صحابه و به ویژه ابن عباس در تفسیر
قرآن به علمای
اهل کتاب از جمله کعب الاحبار و
عبدالله بن سلام مراجعه میکردند.
در مقابل، ذهبی همچون
ابن تیمیه با رد این اتهام، مراجعه ابن عباس و دیگر صحابه به اهل کتاب را عالمانه و با رعایت عقل و شرع دانسته و به بعضی قصص و تاریخ پیشینیان که در کتب
تورات و
انجیل به صورت تفصیلی ذکر شده محدود کرده است
؛ اما آیة الله معرفت با ذکر شواهد و ادلهای این اتهام را از اساس رد کرده و هرگونه مراجعه صحابهای چون ابن عباس به اهل کتاب را نفی کرده است.
روایات تفسیری ابن عباس به طرق و سندهای مختلفی نقل شدهاند. کثرت روایات منقول از او به گونهای است که کمتر آیهای از
قرآن یافت میشود که روایتی از ابن عباس درباره آن نقل نشده باشد، حتی در بعضی موارد در اقوال تفسیری منسوب به وی تناقض دیده میشود.
این مسئله دانشمندان علوم
قرآنی و محدّثان را به این باور رسانده که بسیاری از روایات تفسیری منقول از ابن عباس مجعول اند
، به طوری که بخاری در
صحیح خود تنها ۲۱۷
حدیث در زمینه تفسیر و غیر آن از ابن عباس نقل کرده
و به گفته
شافعی، از ابن عباس بیش از حدود ۱۰۰ حدیث در تفسیر ثابت نشده است.
به نظر میرسد خلافت عباسیان و تلاش برخی در نسبت دادن احادیث ساختگی به ابن عباس برای تقرّب به دستگاه خلافت
افزون بر بزرگواری و رواج علمی وی
در این امر نقش داشته است. وجود روایات مجعول بسیار، در میان روایات تفسیری وی، محققان را به کنکاش در سند آن ها واداشته است. سیوطی ۹ طریق برای روایات تفسیری او ذکر و برخی از آن ها را ضعیف دانسته است
؛ امّا از دیدگاه آیة الله معرفت همه طرق نُه گانه معتبرند و علت تضعیف بعضی از این طرق از جانب علمای اهل سنّت از جمله سیوطی، شیعی و کوفی بودن راویان آن هاست.
با وجود کثرت روایات تفسیری ابن عباس، وجود تفسیری مکتوب که خود نگاشته باشد محل تردید است. درباره کتب تفسیری منسوب به او گفتهاند که پس از وفات وی روایات تفسیری او را به صورت مکتوب جمع آوری کردهاند.
یکی از آن ها صحیفة علی بن ابی طلحه عن ابن عباس
فی تفسیرالقرآن الکریم است که به صورت صحیفهای مدوّن در میان محدّثان مصری رواج داشته و چنان معتبر بوده که
احمد بن حنبل سفر به
مصر را برای به دست آوردن آن نیکو میشمرده است.
طریق روایات این تفسیر طریق معاویة بن صالح از علی بن ابی طلحه از ابن عباس است که از صحیح ترین طرق شمرده شده است.
برخی سماع
علی بن ابی طلحه از ابن عباس را انکار کرده و گفتهاند که وی این روایات را از مجاهد یا
سعید بن جبیر فرا گرفته و مستقیماً به ابن عباس نسبت داده است.
با وجود این به نظر ابن حجر در صورت ثقه بودن راوی، ذکر نکردن واسطه به حجیّت
سند زیان نمیرساند.
روایات تفسیری علی بن ابی طلحه از ابن عباس را اخیراً راشد عبدالمنعم رجّال گرد آورده و چاپ شده است.
برخی تفسیر مجاهد بن جبر را روایتی از تفسیر ابن عباس دانستهاند
؛ ولی با توجه به اختلافات موجود میان روایات تفسیری ابن عباس و آنچه در متن چاپ شده تفسیر مجاهد آمده است، باید گفت که تفسیر مجاهد صرفاً گردآوری روایات ابن عباس نیست، اگرچه مرجع اصلی مجاهد در تفسیرش ابن عباس بوده است.
تفسیر مشهور دیگری به نام
تنویرالمقباس من تفسیر ابن عباس موجود است که گردآوری آن را به
محمد بن یعقوب فیروزآبادی (م. ۸۱۷ ق.) نسبت دادهاند.
مؤلف تنویر المقباس روایات خود را با سلسله سندی منتهی به طریق محمد بن مروان از کلبی از ابی صالح از ابن عباس نقل کرده است
که همه افراد سند قبل از محمد بن مروان مجهول الحال اند.
به اعتقاد برخی، دقت در متن این تفسیر نشان میدهد که چنین تفسیری نمیتواند از ابن عباس باشد، بلکه مؤلف کتاب در پی نوشتن تفسیری ساده بوده و فقط برای تبرک، در ابتدای هر
سوره روایتی از ابن عباس آورده است.
این کتاب تاکنون بارها چاپ شده است.
غریب القرآن نام کتابی دیگر منسوب به ابن عباس است که ۲۵۰ کلمه از مفردات
قرآن کریم را در بردارد.
متن این کتاب با آنچه سیوطی با همین عنوان ضمن
الاتقان آورده، مطابقت میکند.
مسائل نافع بن الازرق دیگر اثر
قرآنی ابن عباس است که در آن تبیین بیش از ۱۹۰ کلمه
قرآنی با شواهدی از
شعر جاهلی آمده است.
این رساله افزون بر
الاتقان جداگانه نیز بارها چاپ شده و بنت الشاطی نیز در
الاعجاز البیانی براساس مبنای عدم ترادف خود آن را شرح کرده است.
ابن ندیم از کتابی دیگر به نام تفسیر
عکرمة عن ابن عباس یاد میکند.
نجاشی نیز از ۵ کتاب به نام های
تفسیر ابن عباس عن الصحابه،
تفسیر الجلودی عن ابن عباس،
التأویل،
الناسخ و المنسوخ و التنزیل عن ابن عباس نام میبرد که عبدالعزیز بن یحیی الجلودی آنها را گرد آورده و به ابن عباس نسبت داده است.
ابوبکر، عمر و
عثمان را نیز از صحابه مشهور به تفسیر به شمار آوردهاند؛ ولی روایات تفسیری آن ها اندک است.
سیوطی علت کم شمار بودن تفسیر آن ها را مرگ زودهنگام آنان ذکر میکند.
برخی اشتغالشان به امور خلافت و وجودشان در میان صحابه آشنا به تفسیر
قرآن را نیز بر آن افزودهاند
؛ ولی با توجه به روایات نقل شده میتوان گفت که آنان از لحاظ علمی در جایگاهی نبودهاند که به تفسیر شهرت یابند، چنان که در موارد مختلف چون از آنان درباره تفسیر آیاتی از
قرآن میپرسیدند از پاسخ باز میماندند
یا مخالف با
قرآن حکم میکردند.
زید (م. ۴۵ ق.)
از کاتبان وحی در مدینه بود
و در زمان ابوبکر با اینکه جوانی ۲۰ ساله بیش نبود
به فرمان ابوبکر مأمور جمع
قرآن شد.
وی برای عمر
کتابت میکرد و در زمان خلافت عثمان نیز در جمع
قرآن شرکت داشت.
روایات تفسیری وی اندک است.
به نظر میرسد عمده دلیل شهرت وی به تفسیر مشارکت او در جمع
قرآن در زمان خلافت ابوبکرو عثمان باشد.
به نقل صحیح تر وی در سال ششم یا هفتم
هجرت پس از فتح
خیبر اسلام آورد.
در زمان خلافت عمر به ولایت
بصره گماشته شد و این منصب را تا چند سال پس از خلافت عثمان حفظ کرد.
او را مؤسس مکتب تفسیری بصره دانستهاند.
در مکتب تفسیری او انحراف شدیدی بود، چنان که پس از وی در بصره، زمینه رشد بسیاری از
بدعت ها و انحرافات فکری و عقیدتی به ویژه در مسائل
اصول دین و
امامت و
عدل فراهم شد.
به نقل شهرستانی، سخنان
ابوموسی کاملا مطابق مطالبی بود که سال ها بعد نواده وی
ابوالحسن اشعری (م. ۳۲۴ ق.) در
مذهبش ذکر میکرد،
به هر روی روایات تفسیری چندانی از او نقل نشده است.
جابر (م. ۷۴ ق.)
به نقل ابوالخیر از مفسران طبقه اول به شمار میرود
، چنان که سیوطی نیز او را از مفسران عصر صحابه میداند.
وی جوان ترینِ ۷۰ نفر از
انصار بود که در عقبه با پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بیعت کردند.
در ۱۹
غزوه با پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شرکت کرد
و در
جنگ صفین نیز از یاران امام علی (علیهالسلام) بود.
جابر یکی از برجستگانِ حفّاظ حدیث و سنن بوده
و در کتب رجال شیعی از بزرگان شیعه و محدثان ثقه به شمار آمده است.
امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) از وی به سبب تفسیر دانی اش تجلیل کرده است.
شایان ذکر است که افزون بر صحابه مشهور به تفسیر، صحابیانی نیز بودهاند که اگرچه در منابع به عنوان مفسر صحابی معرفی نشدهاند؛ ولی نقش آن ها را در ترویج و تفسیر
قرآن نمیتوان نادیده گرفت. نمونهای از این دست،
ابودرداء (م. ۳۲ ق.)
است که نام او را در شمار گردآورندگان
قرآن در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آوردهاند.
وی در زمان خلافت خلیفه دوم برای تعلیم معلم
قرآن به شام فرستاده شد
و در ترویج و تعلیم
قرآن و تفسیر آیات آن نقش مؤثری داشت، به طوری که بیش از ۱۶۰۰ نفر در حلقه قرائت او شرکت میکردند.
او را میتوان بنیانگذار مدرسه تفسیری شام دانست.
ابودرداء نیز از دوستداران امام علی (علیهالسلام) بود و از وی دفاع میکرد.
(۱) محمد علی مهدوی راد، آفاق تفسیر (مقالات و مقولاتی در تفسیر پژوهی)، تهران، هستی نما، ۱۳۸۲ش.
(۲) السیوطی (م ۹۱۱ق)، الاتقان، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۷ق.
(۳) ابومنصور الطبرسی (م ۵۲۰ق)، الاحتجاج، به کوشش بهادری و هادی به، تهران، اسوه، ۱۴۱۶ق.
(۴) ابن حزم الاندلسی (م ۴۵۶ق)، الاحکام
فی اصول الاحکام، به کوشش احمد شاکر، قاهرة، زکریا یوسف، مطبعة العاصمه.
(۵) ابن عبدالبر (م ۴۶۳ق)، الاستیعاب، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
(۶) ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م ۶۳۰ق)، اسد الغابه، به کوشش علی محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
(۷) محمد بن الجزری (م ۸۳۳ق)، اسمی المناقب، به کوشش محمودی، ۱۴۰۳ق.
(۸) ابن حجر العسقلانی (م ۸۵۲ق)، الاصابه، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
(۹) سید محمد تقی الحکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، آل البیت (علیهمالسلام) للطباعة والنشر، ۱۹۷۹ م.
(۱۰) محمود ابوریّة (م ۱۳۸۵ق)، اضواء علی السنة المحمدیه، دارالکتاب الاسلامی.
(۱۱) بنت الشاطی، اعجاز بیانی
قرآن، ترجمه صابری، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۷۶ش.
(۱۲) الزرکلی (م ۱۳۸۹ق)، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۹۷م.
(۱۳) محمد بن احمد الذهبی (م ۷۴۸ق)، الاعلام بوفیات الاعلام، به کوشش مصطفی و ربیع ابوبکر، بیروت، الکتب الثقافیه، ۱۴۱۳ق.
(۱۴) المفید (م ۴۱۳ق)، اوائل المقالات، به کوشش الانصاری، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ق.
(۱۵) ابن الانباری (م ۳۲۸ق)، ایضاح الوقف والابتداء، به کوشش رمضان، دمشق، مجمع اللغة العربیة، ۱۳۹۰ق.
(۱۶) المجلسی (م ۱۱۱۰ق)، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
(۱۷) الزرکشی (م ۷۹۴ق)،
البرهان فی علوم
القرآن، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۵ق.
(۱۸) الصفار (م ۲۹۰ق)، بصائرالدرجات، به کوشش کوچه باغی، تهران، اعلمی، ۱۴۰۴ق.
(۱۹) الخوئی (م ۱۴۱۳ق)، البیان
فی تفسیر
القرآن، انوارالهدی، ۱۴۰۱ق.
(۲۰) پیام
جاویدان (فصلنامه)، تهران، سازمان اوقاف و امور خیریه.
(۲۱) سید حسن صدر (م ۱۳۵۴ق)، تأسیس الشیعة لعلوم الاسلامی، اعلمی.
(۲۲) ابن خلدون (م ۸۰۸ق)، تاریخ ابن خلدون، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق.
(۲۳) الخطیب البغدادی (م ۴۶۳ق)، تاریخ بغداد، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.
(۲۴) فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، ترجمه فهمی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۱۲ق.
(۲۵) السیوطی (م ۹۱۱ق)، تاریخ الخلفاء، به کوشش عبدالحمید، قم، الرضی، ۱۴۱۱ق.
(۲۶) محمود رامیار، تاریخ
قرآن، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۶ش.
(۲۷) ابن عساکر (م ۵۷۱ق)، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
(۲۸) محمد باقر حجتی، تحقیق حول ابن عباس و مکانته
فی التفسیر، بیروت، دارالروضة، ۱۴۱۰ق.
(۲۹) السیوطی (م ۹۱۱ق)، تدریب الراوی، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۹ق.
(۳۰) جوادی آملی، تسنیم، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش.
(۳۱) راشد عبدالمنعم، تفسیر ابن عباس، الکتب الثقافیة، ۱۴۱۱ق.
(۳۲) معرفت، التفسیر الاثری الجامع، قم، التمهید، ۱۳۸۳ق.
(۳۳) ابن عاشور (م ۱۳۹۳ق)، تفسیر التحریر والتنویر، مؤسسة التاریخ.
(۳۴) محمد عبدالرحیم، تفسیر الصحابه، القاهرة، مکتبة التراث الاسلامی، ۱۹۹۱ م.
(۳۵) ابن کثیر (م ۷۷۴ق)، تفسیر
القرآن العظیم، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۹ق.
(۳۶) ابراهیم بن حسن، التفسیر المأثور عن عمر بن الخطاب، دارالعربیة للکتاب، ۱۹۸۳ م.
(۳۷) معرفت، تفسیر و مفسران، قم، التمهید، ۱۳۷۳ش.
(۳۸) الذهبی، التفسیر والمفسرون، بیروت، دارالقلم، ۱۴۰۷ق.
(۳۹) معرفت، التفسیر والمفسرون، مشهد، الجامعة الرضویة، ۱۴۱۸ق.
(۴۰) ابوالصلاح الحلبی (م ۴۴۷ق)، تقریب المعارف
فی الکلام، به کوشش استادی، قم، ۱۴۰۴ق.
(۴۱) معرفت، التمهید
فی علوم
القرآن، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق.
(۴۲) الفیروزآبادی (م ۸۱۷ق)، تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، بیروت، دارالفکر.
(۴۳) ابن حجر العسقلانی (م ۸۵۲ق)، تهذیب التهذیب، به کوشش مصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
(۴۴) الطبری (م ۳۱۰ق)، جامع البیان، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
(۴۵) القرطبی (م ۶۷۱ق)، الجامع لاحکام
القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.
(۴۶) ابن ابی حاتم الرازی (م ۳۲۷ق)، الجرح والتعدیل، دکن، دائرة المعارف العثمانیة، بیروت، دارالفکر، ۱۳۷۲ق.
(۴۷) جعفر مرتضی العاملی، حقایق هامة حول
القرآن الکریم، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۰ق.
(۴۸) ابونعیم الاصفهانی (م ۴۳۰ق)، حلیة الاولیاء، به کوشش مصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق.
(۴۹) الصدوق (م ۳۸۱ق)، الخصال، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
(۵۰) احمد محمد النمر، الخطاب
القرآنی، لبنان، ام القری، ۱۴۲۴ق.
(۵۱) هاشم معروف الحسنی، دراسات
فی الحدیث والمحدثین، بیروت، دارالتعارف، ۱۳۹۸ق.
(۵۲) حسن یونس عبیدو، دراسات و مباحث
فی تاریخ التفسیر، القاهرة، مرکز الکتاب للنشر.
(۵۳) السیوطی (م ۹۱۱ق)، الدرالمنثور، بیروت، دارالمعرفة، ۱۳۶۵ق.
(۵۴) السید المرتضی (م ۴۳۶ق)، الذریعة الی اصول الشریعه، به کوشش گرجی، تهران، دانشگاه، ۱۳۴۰ش.
(۵۵) الآلوسی (م ۱۲۷۰ق)، روح المعانی، به کوشش محمد حسین، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق.
(۵۶) ابن طاوس (م ۶۶۴ق)، سعدالسعود، به کوشش تبریزیان، قم، دلیل، ۱۴۲۱ق.
(۵۷) شیخ عباس القمی (م ۱۳۵۹ق)، سفینة البحار، به کوشش مجمع البحوث الاسلامیة، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۱۶ق.
(۵۸) البیهقی (م ۴۵۸ق)، السنن الکبری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۶ق.
(۵۹) محمد باقر حجتی، سه مقاله در تاریخ تفسیر و نحو، بنیاد
قرآن، ۱۳۶۰ش.
(۶۰) الذهبی (م ۷۴۸ق)، سیر اعلام النبلاء، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ق.
(۶۱) ابن هشام (م ۸ - ۲۱۳ق)، السیرة النبویه، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه.
(۶۲) محمد علی مهدوی راد، سیر نگارشهای علوم
قرآنی، تهران، هستی نما، ۱۳۸۴ش.
(۶۳) ابن ابی الحدید (م ۶۵۶ق)، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل، داراحیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۸ق.
(۶۴) خضیر جعفر، الشیخ الطوسی مفسراً، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۸ش.
(۶۵) البخاری (م ۲۵۶ق)، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
(۶۶) النووی (م ۶۷۶ق)، صحیح مسلم بشرح النووی، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
(۶۷) ابی الفرج الجوزی (م ۵۹۷ق)، صفة الصفوه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۳ق.
(۶۸) احمد ابن حجرالهیتمی (م ۹۷۴ق)، الصواعق المحرقه، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، مصر، مکتبة القاهره.
(۶۹) ابنسعد، الطبقات الکبرى (م ۲۳۰ق)، الطبقات الکبری، به کوشش محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق.
(۷۰) الطبرانی (م ۳۶۰ق)، طرق حدیث من کذب علی، الغماری، بیروت، دارالبشائر، ۱۴۱۷ق.
(۷۱) الصدوق (م ۳۸۱ق)، عیون اخبارالرضا (علیهالسلام)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۴ق.
(۷۲) الامینی (م ۱۳۹۰ق)، الغدیر، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۶ش.
(۷۳) ابن حجر العسقلانی (م ۸۵۲ق)، فتح
الباری، بیروت، دارالمعرفه.
(۷۴) احمد امین، فجر الاسلام، قاهرة، النهضة المصریه، ۱۹۶۴ م.
(۷۵) ویلیام کی فرانکنا، فلسفه اخلاق، ترجمه: صادقی، قم، طه، ۱۳۷۶ش.
(۷۶) ابن الندیم (م ۴۳۸ق)، الفهرست، تهران، مروی، ۱۳۹۳ق.
(۷۷) محمد تقی شوشتری، قاموس الرجال، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۸ق.
(۷۸) الکلینی (م ۳۲۹ق)، الکافی، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ش.
(۷۹) الزمخشری (م ۵۳۸ق)، الکشاف، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق.
(۸۰) حاجی خلیفه (م ۱۰۶۷ق)، کشف الظنون، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۳ق.
(۸۱) المتقی الهندی (م ۹۷۵ق)، کنزالعمال، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ق.
(۸۲) السیوطی (م ۹۱۱ق)، اللآلی المصنوعه، به کوشش ابوعبدالرحمن عویضه، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.
(۸۳) ابن منظور (م ۷۱۱ق)، لسان العرب، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
(۸۴) ابن حجر العسقلانی (م ۸۵۲ق)، لسان المیزان، بیروت، الاعلمی، ۱۳۹۰ق.
(۸۵) هبة الله شیرازی (م ۴۷۰ق)، المجالس المؤیدیه، به کوشش مصطفی، بیروت، دارالاندلس.
(۸۶) الطریحی (م ۱۰۸۵ق)، مجمع البحرین، به کوشش الدراسات الاسلامیة، تهران، البعثة، ۱۴۱۷ق.
(۸۷) ابن عطیة الاندلسی (م ۵۴۶ق)، المحرر الوجیز، به کوشش عبدالسلام، لبنان، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۳ق.
(۸۸) اجنتس جولد تسیهر، مذاهب التفسیر الاسلامی، به کوشش عبدالحلیم النجار، القاهرة، مکتبة الخانجی، ۱۳۷۴ق.
(۸۹) الحاکم النیشابوری (م ۴۰۵ق)، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش مصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۱.
(۹۰) احمد بن حنبل (م ۲۴۱ق)، مسند احمد، بیروت، دارصادر.
(۹۱) ابن ابی داود السجستانی (م ۲۷۵ق)، المصاحف، به کوشش عبدالسبحان واعظ، دارالبشائر، ۱۴۲۳ق.
(۹۲) الحاکم النیشابوری، معرفة علوم الحدیث، به کوشش سید معظم حسین و دیگران، بیروت، دارالآفاق الحدیث، ۱۴۰۰ق.
(۹۳) المامقانی (م ۱۳۵۱ق)، مقباس الهدایه، به کوشش المامقانی، قم، آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۱ق.
(۹۴) آرتور جفری، مقدمتان
فی علوم
القرآن، به کوشش عبدالله اسماعیل، مصر، الخانجی، ۱۳۹۲ق.
(۹۵) الشهرزوری (م ۶۴۳ق)، مقدمة ابن الصلاح
فی علوم الحدیث، به کوشش صلاح بن محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۹۹۵ م.
(۹۶) ابن حجر العسقلانی (م ۸۵۲ق)، مقدمة فتح
الباری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
(۹۷) ابن تیمیه (م ۷۲۸ق)، مقدمة
فی اصول التفسیر، به کوشش عدنان زرزور، بیروت، دارالقرآن الکریم، ۱۳۹۱ق.
(۹۸) الشهرستانی (م ۵۴۸ق)، الملل والنحل، به کوشش سید کیلانی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۳۹۵ق.
(۹۹) ابن شهر آشوب (م ۵۸۸ق)، مناقب آل ابی طالب، به کوشش گروهی از اساتید نجف، نجف، الحیدریة، ۱۳۷۶ق.
(۱۰۰) مصطفی الصاوی الجوینی، مناهج
فی التفسیر، المعارف.
(۱۰۱) الزرقانی، مناهل العرفان، به کوشش احمد شمس الدین، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۶ق.
(۱۰۲) الشاطبی (م ۷۹۰ق)، الموافقات
فی اصول الاحکام، دارالفکر.
(۱۰۳) ابن الجوزی (م ۵۹۷ق)، الموضوعات، به کوشش عبدالرحمن، مدینة، المکتبة السلفیة، ۱۹۶۹ م.
(۱۰۴) الذهبی (م ۷۴۸ق)، میزان الاعتدال
فی نقد الرجال، به کوشش معوض و عادل احمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۹۹۵م.
(۱۰۵) الطباطبایی (م ۱۴۰۲ق)، المیزان، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
(۱۰۶) سید عبدالحسین شرف الدین (م ۱۳۷۷ق)، النص والاجتهاد، به کوشش ابومجتبی، سیدالشهداء، ۱۴۰۴ق.
(۱۰۷) احمد حسین یعقوب، نظریة عدالة الصحابه، قم، انصاریان، ۱۴۱۳ق.
(۱۰۸) صبحی صالح، نهج البلاغه، تهران، دارالاسوة، ۱۴۱۵ق.
(۱۰۹) الحر العاملی (م ۱۱۰۴ق)، وسائل الشیعه، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ق.
(۱۱۰) القندوزی (م ۱۲۹۴ق)، ینابیع الموده، به کوشش علی جمال اشرف، تهران، اسوه، ۱۴۱۶ق.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «صحابه مفسر»، جلد ۸، صفحه ۲۲۹.