شهر تونس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تونِس (شهر) (یا تونُس/ تونَس)، پایتخت کشور تونس. این
شهر در شمال کشور تونس، در ملتقای
دریای مدیترانه شرقی و غربی، درون خلیجی پهناور قرار دارد.
تونس غالباً با کارتاژ (قرطاجه)، که در
قرن نهم ق م، در
ساحل دریا ساخته شده بود، اشتباه میشود، حال آنکه
مسلمانان عرب، تونس را دور از دریا در پایان قرن اول، در کنار برکه ساحلی کم عمقی، بر روی تپه ای که با شیبی اندک به سوی مشرق امتداد مییابد و از سمت مغرب، مشرف بر نمکزار سِجومی است، بنیاد نهادند. تونس عربی از هیچ به وجود نیامد، بلکه جای شهر تونس قدیمی را گرفت.
واژه تونس، بربری و به معنای توقف،
بیتوته کردن و چادر زدن است.
احتمالاً، باتوجه به بربری بودن کلمه تونس، بانیان این شهر قدیمی مردم بومی بودهاند و فرض اینکه تونس کهنتر از کارتاژ است پذیرفتنی است، هرچند قدیمترین سند درباره تونس، متعلق به زمانی است که کارتاژ برای خود شهری بزرگ بوده است.
نخستین اطلاع ما از تونس، به آغاز قرن چهارم پیش از میلاد میرسد. به گفته دیودوروس سیسیلی
در ۳۹۵ ق م، دویست هزار تن از مردم
لیبی بر کارتاژیها شوریدند و شهر تونس را در اختیار گرفتند. تونس به دلیل یاری رساندن به کارتاژ، در پایان جنگ سوم پونیک (کارتاژی، ۱۴۹ـ۱۴۶ ق م)، ویران شد اما شهری کوچکتر به جای آن ساخته شد که بعد از قبول
مسیحیت، به صورت اسقف نشین در آمد.
مسلمانان پس از تصرف کارتاژ در پایان قرن اول، از بیم ناوگان روم شرقی تصمیم به تخریب آن گرفتند و برای
امنیت بیشتر، در ساحل دریاچه ای در نزدیکیهای تونس مستقر شدند. این شهر کوچک، که پایگاه لشکریان بود و بناهای جدید آن بسرعت افزایش مییافت، در اندک زمانی به صورت شهری در آمد که میتوان آن را بی تردید، ساخته
مسلمانان دانست.
رشد تونس با ویرانی کارتاژ ارتباط نزدیک داشت. مورخان
مسلمان، تاریخ پیدایی آن را سال ۸۰ (آغاز سال؛ برابر با نهم مارس ۶۹۹)، دو ماه بعد از پایان سال ویرانی کارتاژ، ثبت کرده و بنای آن را به حسّان بن نعمان نسبت داده اند
که به فرمان خلیفه اموی،
عبدالملک بن مروان، در تونس مستقر شده بود. وی در آنجا «دارالصناعه» ای احداث کرد که هزار کارگر قبطی (از
مصر) در آن به کشتی سازی مشغول بودند تا در دریا و خشکی با روم شرقی (بیزانس) مقابله کنند.
ظاهراً حسّان بن نعمان، در محلی به نام حَلقُالوادی (بندر گولت امروزی) ترعه ای میان برکه و دریای مدیترانه ایجاد کرد.
به این ترتیب تونس به ساحل خلیج متصل گشت و کشتیهای ساخت دارالصناعه به دریای آزاد راه یافتند.
تونس اسلامی در نخستین دوره حیات خود کارکرد نظامی داشت. این
شهر مدتها نسبت به قَیْرَوان (مقرّ والیان خلفای اموی و عباسی، و از قرن سوم به بعد کرسی امیران اغلبی) در مقام دوم قرار داشت. با شورشهای مکرر سپاهیان، که مهمترین آنها شورش منصور طُنبُذی در اوایل قرن سوم بود، تونس به «شهر شورشگر» شهرت یافت.
با اینهمه، این شهر محلّ توجه قدرت مرکزی بود. امیر ابوابراهیم احمد (بن محمد اول، از سلاطین اغلبی) (حک: ۲۴۲ـ۲۴۹) به جای مسجدی که تاریخ بنای آن به اوایل فتوحات مسلمانان میرسید،
مسجدجامع بزرگی بنا کرد که طبق کتیبه ای، تاریخ بنای شبستان و گنبد آن ۲۵۰ است.
با بازسازی باروهای شهر، قدرت دفاعی آن نیز بهبود یافت و نخستین «قَصْبه» به وجود آمد.
در اواخر قرن سوم، امیر ابراهیم بن احمد (حک: ۲۶۱ـ۲۸۹) حکومتی دائمی در تونس برقرار کرد و آنجا را مقرّ فرمانروایی خویش ساخت اما هنوز تونس شهرِ اولِ کشور نبود.
بکری در
قرن پنجم به وصف این شهر پرداخته است. در آن زمان تونس یکی از مشهورترین شهرهای افریقیه بود و جامع زیتونه، در مرکز آن قرار داشت. این بنا که متعلق به قرن سوم بود، در دوره زیریان (حک: اواخر قرن چهارم تا اواسط قرن ششم) بازسازی شد
زیتونه، جامع). دورتادور مسجدجامع، بازارها بودند و گرداگرد بازارها نواحی مسکونی با خانه های زیبا، حمامها و کاروانسراها قرار داشتند. شهر حصاری داشت با پنج دروازه: باب قَرْطاجَنه به سوی شمال شرقی؛ باب السقّائین به سوی شمال؛ باب اَرطَه به سوی جنوب غربی؛ باب الجزیره به سوی جنوب و باب البحر به سوی مشرق. بیرون دروازه اخیر دارالصناعه قرار داشت. دورتر، در جانب شرقی و در ساحل برکه، بندر تونس قرار داشت که تنها لنگرگاهی بود که کشتیها در آن پهلو میگرفتند. بکری از قصرالسلسله یاد کرده که محل آن، احتمالاً در خشکی، کنار دهانه آبراهه مصنوعی بوده است. شهر بسیار شلوغ بود و فعالیتهای متنوع صنعتی، تجاری و
کشاورزی در آن جریان داشت و در عین حال، مرکز عمده آموزشی نیز بود.
در این زمان، تونس دومین شهر افریقیه، پس از قیروان، به شمار میرفت.
در میانه قرن پنجم، در پی حمله قبایل بنوهلال و بنوسُلَیم (هلال؛ سُلیم) به منطقه، مردم تونس برای تحکیم موقعیت دفاعی خود، فرماندهی به نام عبدالحق بن خراسان را به
حکومت برگزیدند. در طی حکومت صدساله او و فرزندانش (خراسانیان)، تونس به صورت امیرنشینی کوچک و مستقل در آمد. برجسته ترین فرد این خاندان، احمدبن خراسان (حک: ۵۰۰ ـ۵۲۳) بود که باروی شهر را بازسازی کرد و قصری در درون آن بنا نهاد که مسجدجامع القصر یاد آن را جاودان ساخته است. در دوره حکومت بنوخراسان جمعیت تونس زیاد شد و عده زیادی از مسلمانان از قیروان به آنجا پناه بردند.
در این دوره در کنار دروازه های شهر محلههایی شکل گرفتند که بعدها به صورت حومه باب الجزیره و باب السُوَیقه در آمدند.
در این دوره در صنایع کشور تونس و مناسبات این کشور با سایر کشورها نیز پیشرفتهایی حاصل شد. در نامه ای از عبداللّه بن خراسان خطاب به اسقف اعظم پیزا در ۵۵۲/۱۱۵۷، روابط تجاری میان دو شهر روشن شده است.
در ۵۵۴ تونس به تصرف عبدالمؤمن مغربی، از موحدون، در آمد.
در این دوره، بعد از سه قرن که قیروان و مهدیه نقشی اساسی داشتند، تونس پایتخت افریقیه شد. اگرچه در ۶۰۰، در زمان حکمرانی موحدون، بنوغانیه تونس را تصرف کردند، اما موفقیتی نیافتند و تونس ضمن حفظ پیوند خود با موحدون، در دوره زمامداری عبدالواحدبن ابی حَفص به آرامش رسید.
پسر و جانشین ابی حفص، ابوزکریا، حاکمیت موحدون را نپذیرفت و با اعلام استقلال در ۶۲۵، سلسله حفصیان را پایه گذاری کرد. بعدها امیران این خاندان خود را خلیفه خواندند و تقریباً سه قرن از پایتخت خود، تونس، بر خاندانهای بربر شرقی حکمرانی کردند.
ابوزکریا، اندکی بعد از اعلام استقلال، به بازسازی قصبه تونس، طبق نقشه های جدید همت گماشت.
او در شهر، ارگی (با دیوار استوار و بلند و دو دروازه) و مسجدجامعی بنا نهاد که ساخت آن از ۶۲۹ تا ۶۳۳ طول کشید.
در روزگار ابوزکریا و جانشینانش، بافت قدیمی شهر تونس که متعلق به اوایل
قرون وسطا بود، حفظ شد. مسجدجامع چند بار مرمت شد و با افزایش جمعیت، در ۶۸۲ مسجدجامع دیگری در کنار باب البحر، به همین نام، ساخته شد.
حفصیان همچنین مدارس بسیار (از جمله شَمّاعیّه در عهد ابوزکریا، مَعارضیّه در قرن هفتم، عُنْقیّه در قرن هشتم و مُنتَصِریّه در قرن نهم) ساختند که سهم مهمی در گسترش تعلیم و تربیت دینی داشت. زاویه ها (از جمله زاویه سیدی احمدبن عروس و زاویه سیدی القَلَیْ) مکمل مدارس بودند. از دیگر بناهای حفصیان، مارِستان (بیمارستان) در سوق الصفارین (مسگران) و مِیضَئَه (یا وضوخانه بزرگ) در سوق العطارین بود. در دوران حفصیان، دیوار «مدینه» (شهر) بازسازی شد و هفت دروازه در آن جای گرفت، بدین قرار: باب قرطاجنه و باب السُّوَیقه (به جای باب السقائین) و باب البنات به سوی شمال، باب الجزیره و باب الجدید و باب المناره (به جای باب اَرطَه) به سوی جنوب، باب البحر ــ که دروازه اصلی شهر بود ــ به سوی شرق. با قرار گرفتن حومه باب السویقه در شمال و حومه باب الجزیره در جنوب، تونس با «مدینه» فرق پیدا کرد. با افزایش جمعیت این دو حومه، که در قرن ششم ایجاد شدند، ابوزکریا در حومه جنوبی و مجاور بازار اسب، «مصلی العیدین» را برای برگزاری نمازهای عید، احداث کرد.
همسر وی، عَطْف، نیز در مجاورت بازار
گوسفند جامعی معروف به جامع الهواء یا جامع التوفیق و در جنب آن مدرسه توفیقیه (مدرسه جامع الهواء) را بنا کرد.
در حومه جنوبی دو
مسجد دیگر نیز احداث شد: جامع باب الجزیره در قرن هفتم و جامع الحُلُق در قرن هشتم. در میان بناهای حفصیان، زاویه سیدی الجَلیزی/ الزلیجی (متعلق به قرن نهم) و محله سپاهیان مسیحیِ سلاطین حفصی (در حومه جنوبی) نیز درخور ذکر است.
در آغاز قرن هفتم، یکی از حاکمان موحدون، مسجدجامع ابومحمد را در حومه شمالی، بنا کرد. در قرن هشتم، مسجدجامعِ سیدی یحیی و مدرسه ای به همان نام
و در قرن نهم نیز مسجدجامع التَبّانین در حومه شمالی ساخته شد.
تعدد مساجد جامع در حومه جنوبی و شمالی، نشان رشد جمعیت تونس و توسعه این شهر در دوران حفصیان است.
حومه های شهر مدتها بدون حصار بودند تا اینکه در زمان ابواسحاق (حک: ۷۵۱ـ۷۷۰) برای محصور کردن آنها، دیواری بنا شد
که در شمال، سه دروازه (باب الخَضراء، باب ابی سَعدون و باب العُلوج) و در جنوب، چهار دروازه (باب الخالد، باب القُرجانی، باب الفَلَّه و باب عَلیوَه/ عَلاوه) داشت. این دیوار در جنوب، گورستانِ القُرجانی را در بر گرفته بود اما گورستان جدید، الجَلّاز، در بیرون دیوار قرار داشت. در شرق، بیرون از باب البحر، حومه دیگری توسعه یافت که چندین «
فندق» (مسافرخانه) داشت و تجار مسیحی ونیزی و جنوایی در آنها سکونت گزیده و کالاهای خود را انبار کرده بودند. دارالصناعه نیز اندکی دورتر، به طرف شرق و نه چندان دور از اسکله، در زمان حفصیان هنوز فعال بود.
حفصیان دورتر از شهر، برای خود اقامتگاههای باشکوهی برپا کرده بودند؛ کاخ باردو (از واژه اسپانیایی پرادو به معنای باغ) جدیدترینِ آنهاست که تاریخ تأسیس آن به زمان
حکومت ابوفارس عبدالعزیز (۷۹۶ـ۸۳۶) می رسد و تا کنون باقیمانده است.
نام سلاطین حفصی با اجرای طرحهای مهم آبرسانی پیوند خورده است. قبل از آنها،
آب مصرفی مردم شهر تونس از آب انبارهای محتوی آب
باران و چاههایی که در درون و بیرون شهر حفر شده بود، تأمین میشد. در زمان ابوعمر عثمان (۸۳۸ ـ۸۹۳) با حفر قناتی در کوم الاُطا در نزدیکی تونس، بر موجودی آب شهر افزوده شد.
همچنین مورخان آن زمان از وجود حوضها، آبشخورها و چشمهها خبر داده اند.
در دوران حفصیان، صنایع تونس عبارت بود از: صنایع پارچه بافی،
چرم،
چوب و فلزات، صنایع ساختمانی، و نیز صنایع تجملی شامل طلاسازی، ساخت جواهر و تهیه
عطر. تونس به عنوان مرکز مهم تجاری، از طریق دریا با کشورهای مسیحی و از طریق قافلهها و کاروانها با سرزمینهای شرق مدیترانه و افریقای سیاه ارتباط داشت. همچنین به سبب وجود مساجد بزرگ و کتابخانه های غنی و پربار و مدارس بسیار، قطب علمی آن دیار به شمار میرفت.
در این دوره، جمعیت تونس در حال افزایش بود و در تخمین جمعیت شهر، رقم یکصد هزار تن معقول به نظر میرسد. حفصیان در قبال اهل کتاب، همان موضع سنّتی
اهل تسنن را پیش گرفتند. همانند
یهودیان، که در محله ای خاص به نام حارَه در درون حصار «مدینه» (شهر) اقامت داشتند،
مسیحیان نیز در شهر سکونت دائمی یافتند: سربازان مسیحی در حومه جنوبی شهر و بازرگانان مسیحی بیرون باب البحر مستقر شدند.
در ۹۴۱/ ۱۵۳۴، خیرالدین (خضر) پاشا ملقب به بارباروس تونس را تصرف کرد. مولای حسن حفصی برای بازپس گیری فرمانروایی خود، به امپراتور شارل پنجم متوسل شد. شارل که مشتاق جلوگیری از توسعه طلبی ترکان عثمانی در مدیترانه بود، در اوایل ۹۴۲/ ۱۵۳۵ در رأس ناوگان جنگی نیرومندی عازم تونس شد و ترکان را از شهر بیرون راند و مولای حسن را بر تخت نشاند. اسپانیا طبق مُفادی از قراردادی که بربریه شرقی را نیمه تحت الحمایه آن میشناخت، حلق الوادی را تصرف کرد و برای حفاظت آن از حمله دزدان دریایی، قلعه ای استوار در آنجا ساخت.
در ۹۷۶ بیگلربیگی الجزایر، اولوج علی/ عُلُوج علی، تونس را تصرف کرد. در پاییز ۹۸۱/ ۱۵۷۳، دون ژوانِ اتریشی ترکان را از تونس بیرون راند و برای جلوگیری از حمله متقابل نیروی عثمانی، حدود هشت هزار نظامی در آنجا مستقر کرد و آنان قلعه جدید یا نووا آرکس را بین حصار شهر و سواحل دریاچه بنا کردند. این قلعه شش برج و محوطه ای بیش از ده هکتار داشت.
دارالصناعه شهر که در نقشه های نیمه اول قرن دهم/ شانزدهم نیز دیده میشود، در حدود همین ایام از میان رفت. مدتی بعد، در
ربیع الثانی ۹۸۱ ترکان با قدرت بازگشتند و تونس و حلق الوادی را محاصره و پادگانها را مجبور به تسلیم کردند. با این
فتح، افریقیه یکی از ولایات عثمانی شد که حاکمی با عنوان پاشا به پشتیبانی سه هزار نیروی قدرتمند ترک، آنجا را اداره میکرد. طی چند سال،
قدرت پاشا به سران سپاه داده شد (۱۰۰۰/ ۱۵۹۱) و از ایشان به یک «دای» منتقل گشت (۱۰۰۴/ ۱۵۹۵) که در عینِ به رسمیت شناختن حاکمیت عثمانی، با خودکامگی مملکت را اداره میکرد. با افزایش تدریجی قدرت سرکردگان نظامی، با عنوان «بای» (بی، بیگ)، که سالی دو بار به جمع آوری مالیات میپرداختند، فردی به نام مراد بای، این مسئولیت را به پسرش منتقل کرد و او نیز آن را در اخلاف خود موروثی ساخت. به این ترتیب در کشور تونس سلسله «بای» های مرادی به وجود آمد و امیران این خاندان موفق شدند در نیمه دوم قرن یازدهم جای «دای» ها را بگیرند. در تمام این مراحل شهر تونس مَقرّ «قدرتهای تونسی» (پاشاها، دایها و بایها) بود و موقعیت خویش را به صورت پایتخت کشور حفظ میکرد.
طی این قرن، با ورود اقوام متعدد، جمعیت تونس متحول شد و تعداد نیروهای نظامی ترک، که در آغاز سه هزار تن بود، به چهار هزار تن رسید.
جمعیت «ترکان ملی» با پیداشدن «ترکان حرفهای» (آنان که از
مسیحیت به
اسلام گرویدند، تا به عنوان یک ترک در میان ترکان زندگی کنند) افزایش یافت. بسیاری از مورها نیز که در ۱۰۱۸/ ۱۶۰۹ به فرمان فیلیپ سوم از اسپانیا رانده شده و به افریقیه آمده بودند، ضمن انجام دادن فعالیتهای اقتصادی، ساکن تونس شدند و در «مدینه» (زُقاق الاندُلُس) و حومه شمالی (حومه الاندلس) هسته های نخستین گروههای جمعیتی اندلسیان را تشکیل دادند.
در میان اقوام
مهاجر جدید، یهودیانی نیز از لگهورن/ لیورنو آمده بودند.
در همین قرن، تونس همچنان بزرگترین مرکز صنعتی کشور بود. اندلسیها پیشگامان گسترش هنر دستی شاشیّه (نوعی کلاه) بودند، همچنانکه با ارائه فنونی جدید، در نوسازی سایر صنایع از قبیل ابریشم بافی، ریخته گری و کاشی کاری سهم اساسی داشتند. این قرن اگرچه عصر طلایی ضبط کشتیهای دشمن بود (قُرصان)، اما دزدی دریایی مانع از روابط صلح آمیز تونس با تعدادی از کشورها نبود. تجارت با مارسی در اختیار بازرگانان فرانسوی بود و مهاجرانِ فرانسوی، رابطه با لگهورن را اداره میکردند. تونس، با راههای کاروان رو، با مراکش و
مکه و افریقای سیاه نیز در ارتباط بود.
به گفته پلانته، مبادلات از طریق دریا و صحرا، پایتخت دایها و بایها را «مهمترین شهر تجارتی بربرها» کرده بود.
در این دوره، دایها و بایها در تونس، بناهای جدیدی ساختند. در دوره دای یوسف (۱۰۱۹ـ۱۰۴۷) در شهر بازارهای جدیدی احداث شد. او همچنین مسجدی با مناره هشت گوش، مدرسه، وضوخانه و قهوه خانه ــ که نخستین قهوه خانه شهر بود ــ ساخت.
حَموده بای بن مراد (حک: ۱۰۴۰ـ۱۰۷۶) برجسته ترین امیر مرادی،
مسجد بزرگ تونس را با یک مناره بنا کرد که در ۱۳۱۲، مناره فعلی جای آن را گرفت. در کتیبه موجود در این ساختمان، تاریخ بنای آن ۱۰۴۷ ذکر شده است.
آثار دیگر منسوب به حموده بای عبارتاند از: مسجد باشکوهی در جنب زاویه سیدی احمدبن عروس، مقبره ای که
قبر او و همه امیران خلف وی در آنجاست، و بیمارستانی در کنار «مارستانِ» (بیمارستان) حفصیان.
از دیگر آثار تونس در این دوره، این بناها شایان ذکرند: مدرسه مرادیه (متعلق به دوره مرادبن حموده: ۱۰۷۶ـ۱۰۸۶)، دو بازار بزرگ، و مسجدی با شکوه که دارای چند گنبد است و معمولاً مسجد سیدی مُحْرِز خوانده میشود (از دوره محمدبن مراد؛ ۱۱۰۷ـ۱۱۱۰).
توزیع گروههای قومی تونس در قرن یازدهم اینگونه بوده است: مغربیها و ترکها و اندلسیها در بالای شهر، محله های غیرمسلمان در پایینِ شهر، یهودیان در محله حاره، و تاجران اروپایی در نزدیکی باب البحر. اروپاییان ابتدا در خانه های اجاره ای مغربیها و سپس در «
فندق» (مسافرخانه) ساکن بودند. هنگام دیدار شوالیه دارویو در ۱۰۷۷/ ۱۶۶۶ از تونس، این شهر دارای سه «
فندق» بود: یکی مخصوص فرانسویها، یکی مخصوص انگلیسیها و هلندیها و سومی مخصوص یهودیان ایتالیایی.
در پایین ترین قسمت شهر (مدینه) نیز زندانهای بردگان قرار داشت که در نیمه دوم قرن یازدهم تعداد آنها سیزده عدد بود.
طی این قرن پس از چند بار شیوع طاعون در تونس، جمعیت شهر بسیار تغییر کرد اما به یکصد هزار تن نرسید.
در اوایل قرن دوازدهم، حسین بن علی تُرکی (از فرماندهان نظامی)
لقب بای گرفت و سرکرده کلانتران شهر شد. او با انتقال
قدرت خود به اولادش در زمان
مرگ، سلسله حسینیان را بنیاد نهاد و تونس مقرّ
بایهای این سلسله شد. در این قرن، با ورود گروههای قومی جدید، در ترکیب جمعیت شهر تغییری به وجود نیامد و مانند گذشته بسیاری
مسلمان و اندکی یهودی و مسیحی در تونس میزیستند و این دو اقلیت، علاوه بر تحمل حکومت بایها، مشمول مقررات
اهل ذمه نیز میشدند. از ۱۱۱۷ تا ۱۲۰۰ جمعیت همه گروههای قومی تونس افزایش یافت اما با شیوع سه
طاعون (در ۱۲۰۰، ۱۲۰۹ و ۱۲۳۴) جمعیت پایتخت و در واقع جمعیت سراسر کشور کاهش یافت.
بااین حال، در همین روزگار، تونس همچنان شهری زنده و فعال بود. سیاحان گزارشهای کاملی از صنایع آن داده اند. تولید شاشیّه همچنان اهمیت بسیار داشت و نیروی کار عظیمی (حدود پانزده هزار تن) را به خود اختصاص داده بود. سایر رشته های صنفی عبارت بودند از:
پشم بافی،
ابریشم بافی،
پنبه بافی،
دباغی، ساخت انواع پاپوش، کارهای چوبی، آهنی و فلزات قیمتی. عده ای، مانند سفالگران و
مجسمه سازان و گچ کاران، کارهای ساختمانی انجام میدادند.
در پی تصمیمات کنگره وین (در ۱۲۳۱/ ۱۸۱۵) و کنگره اکس ـ لاشاپل (در ۱۲۳۴/۱۸۱۸)، قدرتهای اروپایی، پادشاهی تونس را وادار ساختند که از دزدی دریایی دست بر دارد. از آن پس پایتخت
بایهای حسینیان، به صورت کانون اصلی
اقتصاد کشور باقی ماند.
طی قرن دوازدهم، تغییری در بافت شهر ــ که حدود سابق خود را حفظ کرده بود ــ ایجاد نشد، هرچند بایها عمارتهای جدیدی به نام خود بنا کردند. مؤسس خاندان حسینیان، حسین بن علی (۱۱۱۷ـ ۱۱۴۸)، مسجدجامعی به نام الجامع الجدید احداث کرد که ساختمان آن در ۱۱۳۹ پایان یافت. همچنین بنای سه مدرسه از آثار اوست. علی بن محمد (۱۱۴۸ـ۱۱۷۰) چهار مدرسه ساخت و علی بن حسین (۱۱۷۲ـ۱۱۹۶) مدرسه ای به نام الحسینیه الکبری و مقبره ای عظیم برای خود و بای های پس از خود بنا کرد.
حموده بن علی دوم (۱۱۹۶ـ ۱۲۲۹) نیز که میخواست وضع زندگی ینی چریها را بهبود بخشد، برای آنان پنج آسایشگاه ساخت.
توزیع منطقه ای بناها نشان میدهد که پراکندگی گروههای قومی در محلات از قرن یازدهم تا دوازدهم تغییری نکرده بود.
در آستانه قرن سیزدهم، حموده بن علی دوم تصمیم گرفت که با بازسازی برج و باروی شهر، وضع دفاعی آن را استحکام بخشد. این کار با نظارت مهندسی هلندی به نام هومبرگ انجام گرفت و دیوار محیطی دوم شهر چنان حد و حدودی یافت که تا آخرین سالهای تحت الحمایگی باقی ماند.
بعد از ۱۲۴۶/ ۱۸۳۰، اروپاییان در کشور تونس نفوذ بیشتری یافتند. در پی
قدرت یافتن بایها و همکاری فن سالاران و صاحبانِ صنایعِ قدرتهای بزرگ، این کشور بسیار دگرگون شد. جمعیت مسیحی آن، با رسیدن گروههایی از مالت و سیسیل و ساردنی و جنوب ایتالیا، که به امید یافتن کار و امرار معاش در
خاک بایها به آنجا میآمدند، افزایش یافت. علاوه بر این، به موجب الحاقیه ۱۲
ذیقعده ۱۲۶۲/۲ نوامبر ۱۸۴۶ بر قرارداد میان تونس و توسکان (منعقد در ۲۴
محرم ۱۲۳۸/ ۱۱ اکتبر ۱۸۲۲)، یهودیانِ لگهورْن که طی قرن سیزدهم/ نوزدهم مقیم تونس شده بودند، بی توجه به مدت اقامتشان، ملیت خود را بازمی یافتند و بخشی از مهاجرنشین ایتالیا در تونس میشدند.
به این ترتیب، جمعیت اروپایی تونس در آستانه قیمومت
فرانسه بر آن، حدود پانزده هزار تن بود. رشد مهاجرنشینهای اروپایی، به فعالیتهای شهری جنبش تازه ای داد. فرانسویها و ایتالیاییها و سایر علاقه مندان تجارت، دادوستدهای دریایی را در اختیار داشتند، از جمله صادرات غله،
روغن،
پشم،
پوست،
موم و واردات منسوجات، فلزات،
چوب و تولیدات مستعمرات از قبیل
شکر،
قهوه،
برنج و
ادویه (کوبیزول، ۱۸۶۷). به رغم رقابت کالاهای وارداتی، اصناف داخلی همچنان مایحتاج اهالی تونس را، از قبیل
کلاه و منسوجات و
کفش و پوشاک و جواهر، تأمین میکردند. با این وصف، نفوذ اروپاییان سبب پاره ای نوآوریها شد، مانند تأسیس اولین چاپخانه تونس در ۱۲۷۷/ ۱۸۶۰ که انتشار روزنامه های عربی زبان رسمی را در پی داشت.
در ۱۲۷۶/ ۱۸۵۹، مهندسی فرانسوی به نام ژ. کولن، اولین نقشه مفصّل شهر را ترسیم کرد. کل ساختار شهر، از اواخر قرون وسطا همچنان حفظ شده بود. در «مدینه»، علاوه بر چند زاویه صوفیان، تعداد کمی ساختمان ایجاد شد و ساختمانهای کهن، کاربردهای جدید یافتند. کاخی را که سالها مرکز دیوان نظامی بود، محمد (ثانی) بن حسین (۱۲۷۲ـ۱۲۷۶/ ۱۸۵۵ـ۱۸۵۹) بازسازی کرد، و به محکمه شرع تبدیل شد. مدرسه عالی صادقی، که خیرالدین پاشا در ۱۲۹۱/ ۱۸۷۵ آن را تأسیس کرد،
در محل «قَشْلَه الزِّنَیْدیه» سابق جای گرفت (رجوع کنید به صادقیه، مدرسه). مارستان قدیمی نیز، به احترام محمدالصادق بن حسین، زمامدار تونس، بیمارستان صادقی نام گرفت. مهمترین تغییرات در محله های شرقیِ پایین شهر صورت گرفت. توسعه مداوم مهاجرنشینهای خارجی، سبب گسترش محله ای معروف به «محله فرنگی» ها شد. کنسولگریهای قدرتهای بزرگ، در اطراف میدان کوچکی در نزدیکی باب البحر متمرکز بود. حسین (ثانی) بن محمود (۱۲۴۰ـ۱۲۵۱/ ۱۸۲۴ـ۱۸۳۵) اجازه ساخت کلیسای معروف به سنت کروا (صلیب مقدّس) را داد و در ۱۲۶۱/ ۱۸۴۵ کشیش فرانسوا بورگاد نخستین مدرسه اروپاییان را تأسیس کرد. مدارس دیگری نیز به همت «برادران تعلیم مسیحیت» برای پسران در ۱۲۷۱/ ۱۸۵۵، و به کوشش «خواهران سن ژوزف»، برای دختران در ۱۲۶۱/ ۱۸۴۵ احداث شد. در ۱۲۵۹/ ۱۸۴۳ نیز کشیش بورگارد به یاری خواهران سن ژوزف، بیمارستانی به نام سن لوئی برای استفاده اروپاییان تأسیس کرد.
سرانجام، محله فرنگیها، بر اثر ازدیاد جمعیت، از حدود مدینه تجاوز کرد و در خارج از باب البحر به سوی مشرق توسعه یافت.
ساختن کنسولگری جدید فرانسه در ۱۲۷۸/ ۱۸۶۱، سبب بالارفتن قیمت زمینهای حدِ فاصل
شهر و
ساحل شد و اندکی بعد، باروهای شهر تخریب گردید. از آن پس میان محله قدیم فرنگیها و ساختمانهای جدیدی که هسته شهر جدید آینده را تشکیل میدادند، چیزی حائل نبود.
تحت نفوذ اروپاییان و کنسول فرانسه، لئون روشه، تونس خصوصیاتِ شهری با خدمات شهری پیدا کرد اما هنوز مشکلات بسیاری داشت که از آن جمله فاضلابهای سر باز و خیابانهای ناهموار بود. در ۱۲۷۹/ ۱۸۶۲، با بازسازی آبراه رومی قدیم میان زغوان و کارتاژ، وضع ذخیره
آب مورد نیاز اهالی شهر بهبود یافت و با استقرار یک شرکت گاز انگلیسی، شهر برای نخستین بار از روشنایی گاز در معابر بهره مند شد.
در مجموعه باردو، که همچنان مورد توجه بایها بود، در زمان حکمرانی احمدبن مصطفی مدرسه ای برای تعلیم افسران ارتش و نیز ضرابخانه ای تأسیس شد. در ۱۲۹۷/۱۸۸۰ یک شرکت انگلیسی، ساخت راه آهن تونس به حلق الوادی و باردو را ــ که در دهه ۱۸۷۰ به عهده گرفته بود ــ به شرکتی ایتالیایی واگذار کرد. از سوی دیگر شرکتی فرانسوی، امتیاز راه آهنی که تونس را به مرز الجزایر و شهرهای ساحل متصل میکرد، به دست آورد. به این ترتیب، در آستانه قیمومت فرانسه، تونس دو ایستگاه راه آهن داشت: یک ایستگاه ایتالیایی برای شمال و یک ایستگاه فرانسوی برای جنوب.
برقراری قیمومت فرانسه در ۱۲۹۸/ ۱۸۸۱ نقطه عطفی در تاریخ تونس بود و در پی آن، جمعیت اروپایی بسرعت افزایش یافت. در ۱۳۳۰/ ۱۹۱۱ در شهر تونس ۸۷۵، ۱۷ فرانسوی، ۲۳۷، ۴۴ ایتالیایی، ۹۸۶، ۵ مالتی و ۳۸۱، ۱ یونانی و اسپانیایی و غیره (در کل حدود هفتاد هزار تن)، به سر میبردند. در همین زمان جمعیت بومیان از ۰۰۰، ۸۵ تن (شامل ۰۰۰، ۶۵ مسلمان و ۰۰۰، ۲۰ یهودی) تجاوز نمیکرد و جمعیت شهر در آستانه
جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ـ ۱۹۱۸) حدود ۰۰۰، ۱۵۰ تن بود.
رشد جمعیت اروپاییان، گسترش همه مشاغلی را که در پایتخت بود، در پی داشت. برقراری نظام اداری جدید، سبب بالارفتن تعداد کارکنان و صاحب منصبان دولت شد. در پایین شهر، بندری مدرن ساخته شد که به حلق الوادی و دریای آزاد میپیوست. این کار با حفر ترعه ای به طول ده کیلومتر در دریاچه صورت گرفت. این بندر ــ که ساخت آن در ۱۳۱۵/ ۱۸۹۷ به اتمام رسید ــ مرکز صادرات فسفات و سنگ آهن و سرب و نیز محصولات کشاورزیِ شمال کشور تونس، و مرکز واردات انواع سوخت، ماشین آلات و تولیدات کارخانه ای شد. ایجاد مؤسسه های اعتباری، بانکها و دادن یارانه، به ترقی تجارت و صادرات و واردات کمک کرد. در این میان، حرفه های سنّتی در رقابت با مصنوعات وارداتی، شکست سختی متحمل شدند.
توسعه شهر تونس، که عملاً شهر را به صورت دو
شهر در آورده بود، همچنان ادامه داشت. در کنار شهر قدیم که خصوصیات عربی خود را حفظ میکرد، شهری با ویژگیهای اروپایی، با طراحی اصولی، بافت شطرنجی و معابر خطی به وجود آمد. شهر جدید، در جانب مشرق، جایی که با ایجاد بندر تونس به اراضی مجاور دریاچه پیوسته بود، و نیز در جانب شمال و جنوب گسترش یافت. مرکز شهر بیش از هرجای دیگری اهمیت داشت. این محله برای خود دارای کلیسا، ادارات، بانک، ساختمانهای تجاری، تئاتر، هتل و کافه بود. در دو طرف خیابان مارین ــ که از مغرب به مشرق، این محله را قطع میکرد ــ بناهای مسکونی و تأسیسات صنعتی بتناوب ساخته شده بود، در حالی که در حاشیه شهر، اقامتگاههای باشکوه طبقه حاکم و ویلاهای دولتمردان قرار داشت. توسعه شهر هماهنگ با گسترش شبکه فاضلاب زیرزمینی به جای فاضلاب روباز قدیمی، و تأمین بیشتر آب و گاز و برق ــ بعد از تأسیس نیروگاه برق در حلق الوادی در ۱۳۲۶/ ۱۹۰۸ ــ صورت گرفت. از بهترین دستاوردها در امر توسعه شهر، طراحی و ساخت پارک بلودر بود که حدود یکصد هکتار وسعت داشت. با توسعه شهر، حمل ونقل از طریق شبکه تراموا صورت میگرفت. ارتباط با حومه های شمالی و جنوبی از طریق راه آهن، سبب افزایش سریع شهرکهای اقماری در اطراف تونس شد. سرانجام، شهر از مجموعه ای از خدمات اجتماعی ـ فرهنگی (شامل مدارس، مدارس عالی، درمانگاهها، بیمارستانها و پژوهشکده ها) بهره مند شد. هرچند این خدمات برای استفاده اروپاییان عرضه میگردید، استفاده تونسیها از آنها هیچ گونه منعی نداشت.
در فاصله میان دو جنگ جهانی، تونس بار دیگر ترقی کرد. نرخ رشد جمعیت
مسلمانان، اعم از تونسی و غیرتونسی، همچنان پایین بود. جمعیت شهر از ۶۰۰، ۱۷۱ به ۵۰۰، ۲۱۹ تن و جمعیت حومهها از ۳۰۰، ۲۱ به ۵۰۰، ۳۸ تن رسید. صنایع جدید تاحدی پیشرفت کرد (صنایع جدید در خور ذکر عبارت بودند از: کارخانه سیمان، کارگاه ذوب سرب و کارخانه سوپر فسفات). شهر قدیم، شامل مدینه و دو حومه کنار آن، کمتر تغییر یافت. در دهه ۱۳۱۰ ش/ ۱۹۳۰، اولین برنامه مدیریت تونس، برای حفظ خصوصیات عربی شهر و الزام ساختمانهای جدید به رعایت معیارهایی هم در بنا و هم در نما، با مشکلاتی مواجه شد.
اما شهر جدید توسعه بیشتری یافت. توسعه شهری عمدتاً در جهت مشرق، جنوب و شمال بود. کمک دولت به شرکتهای سازنده خانه های ارزان قیمت، سبب ایجاد چند شهرک اقماری از جمله فِرانس ویل، العُمران، موتوئل ویل و بو ـ سایت در شمال، توفیق و نَجاح در مغرب و بِل وو و لاکاگنْا در جنوب شد. در همین حال، ساخت وساز در نواحی حاشیه ای افزایش یافت و مراکزی به وجود آمد که در ۱۳۱۵ ش/ ۱۹۳۶ بیش از پنج هزار تن سکنه داشت؛ مانند حلق الوادی با ۸۰۰، ۱۰ تن، لامارسا با ۶۰۰، ۵ تن، حَمّام ـ لیف /حمام الاُنف با ۷۰۰، ۶ تن و اریانه با ۵۰۰، ۵ تن جمعیت. با احداث سد وادی کبیر در ۱۳۰۳ ش/ ۱۹۲۴، ذخیره آب شهر افزایش یافت. کارخانه ای در فرانس ویل (احداث در ۱۳۰۴ ش/ ۱۹۲۵) گاز حومه شهر را تأمین میکرد و با فعالیت نیروگاهی جدید در حلق الوادی (در ۱۳۰۶ ش/ ۱۹۲۷) برق بیشتری تولید شد. توجه به بهداشت و زیباسازی شهر، به ساخت گردشگاهی زیبا به مساحت بیست هکتار، در کنار دریاچه انجامید. با تأسیس مدارس و مدارس عالی،
تعلیم و تربیت پیشرفت کرد.
طی
جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹ـ ۱۹۴۵) تونس در اشغال متحدین بود. بمبارانهای شدید سبب تخریب تأسیسات بندری، راه آهن، کارخانهها و بسیاری از منازل مسکونی شد و اهالی ناچار به تغییر مکان شدند. با پایان یافتن
جنگ، بازسازی شهر، در سرلوحه کارها قرار گرفت.
در تونس بزرگ، از هر سرشماری تا سرشماری دیگر، رشد فزاینده جمعیت اروپاییان، یهودیان تونسی و
مسلمانان غیرتونسی شایان توجه است. میزان رشد جمعیت مسلمانان بسیار زیاد بود، چنانکه در مدت بیست سال (۱۳۱۵ ش ـ ۱۳۳۵ ش/ ۱۹۳۶ـ۱۹۵۶) ابتدا دو برابر و سپس سه برابر شد. کاهش نرخ
مرگ و میر و ثابت ماندن نرخ بالای تولد، به افزایش جمعیت انجامید. هزاران خانواده تهیدست نیز برای کار به پایتخت آمدند و سبب تورم جمعیت شدند.
رشد جمعیت شهرنشین سبب گسترش دوباره مناطق ساختمانی شد؛ شهر جدید باز توسعه یافت و تراکم ساختمان در مناطقی که در آنها ساخت وساز چندانی نشده بود، بالا رفت. با ساخته شدن محله جدیدالمَنْزَه درآن سوی بلودر، فشار شهرسازی متوجه شمال شد. اما توسعه عمده در کمربندیِ «حلبی آباد» (جَبَل لَحْمَر، مَلاّ سین) گرداگرد شهر قدیم، صورت گرفت. جمعیت این «شهرکها» در ۱۳۳۵ش /۱۹۵۶ از صدهزار تن تجاوز کرد. این شهرکهای تازه ساز، در کنار شهر قدیم و شهر جدید، به صورت شهر سومی درآمدند. این تقسیم سه گانه در بخشهای حومه نیز وجود داشت. حلبی آبادها با قرار گرفتن میان روستاهای عرب نشین قدیمی و محله های اروپایی، شهر سومی تشکیل میدادند.
پس از استقلال کشور تونس در ۱۳۳۵ ش/ ۱۹۵۶، در شهر تونس تغییرات اساسی پدید آمد و استعمارزدایی سبب خروج مهاجران اروپایی از این شهر شد (شمار آنان از ۷۰۰، ۱۶۲ تن در ۱۳۳۵ ش/ ۱۹۵۶ به ۸۰۰، ۱۸ تن در ۱۳۴۹ ش/ ۱۹۷۰ کاهش یافت). به رغم
مهاجرت اقلیتهای ملی ومذهبی، جمعیت شهر به سبب رشد جمعیت مسلمانان و مهاجرت از درون کشور به پایتخت افزایش یافت (در ۱۳۳۵ ش/ ۱۹۵۶، ۱۰۰، ۵۶۱ تن؛ در ۱۳۵۴ ش/ ۱۹۷۵، ۵۰۰، ۸۷۳ تن). روند عربی ساختن مردم، با عربی ساختن همه شاخه های فعالیتهای شهری هماهنگ شد و در جریان آن، تونسیهای اصیل جای کسانی را که رفته بودند، گرفتند. ظرف چند سال، مدیریت و خدمات و دیوان سالاری در پایتخت بهبود یافت و صاحب منصبان و کارگزاران بسیاری به خدمت دولت در آمدند. صنایع کارخانه ای، از جمله صنایع نساجی، پلاستیک سازی و صنایع مکانیکی و الکترونیکی، تحت حمایت تدابیر گمرکی ترقی کرد. با فعالیت دانشکده های ادبیات، علوم، حقوق،
طب، فنی و نیز تعداد بسیاری مدارس تخصصی، آموزش عالی ارتقا یافت و تونس در فعالیتهای فرهنگی به رتبه اول رسید.
مدیران جدید شهر تونس، درصدد حذف چیزهایی بودند که نماد نظام استعماری بود؛ ازینرو، به «تونسی کردن» اسامی مکانها در شهر اهتمام ورزیدند. دیوار دوم که هنوز شهر را احاطه کرده بود، از میان برداشته شد. «قَصبه» قدیمی که در دوران قیمومت در اشغال ارتش فرانسه بود، تخریب گردید و محله های غیربهداشتی ویران شدند و گورستانهای قدیمی به بوستانهای عمومی یا زمین ورزش تبدیل شدند. باتوجه به رشد فزاینده جمعیت، تصمیم گرفته شد که با احداث «مردم آباد» ها، ساکنان «حلبی آباد» ها را صاحب مسکن کنند. میزان افزایش سطح زیربنا، در دوازده محله حاشیه ای ــ که شمار جمعیت آنها از ۱۳۳۵ ش/ ۱۹۵۶ (۱۰۰، ۱۵۱ تن) تا ۱۳۵۴ش /۱۹۷۵ (۱۰۰، ۳۲۳تن) دو برابر شده بود ــ بیش از شهر شد. در همان حال، شهرِ در حال توسعه با نسل جدیدی از ساختمانها (ادارات، بیمارستانها، آموزشگاهها، بانکها، هتلها و دفاتر شرکتها) انباشته شد که در ساخت همگی آنها از نمونهها و قوانین معماری بین المللی جدید الهام گرفته شده بود.
معماری سنّتی اسلامی، با گنبدها و قوسهای
نعل اسبی، فقط در ویلاهای اعیان دیده میشود.
تونس بزرگ (شهر و حومه) در مجموع بیش از یک میلیون تن جمعیت دارد و سکنه آن از ۰۰۰، ۰۸۲، ۱ تن (شامل ۰۰۰، ۵۹۶ شهرنشین و ۰۰۰، ۴۸۶ ساکن حومه) در ۱۳۶۳ ش/ ۱۹۸۴، به ۰۰۰، ۲۵۹، ۱ تن (شامل ۰۰۰، ۶۷۴ شهرنشین و ۰۰۰، ۵۸۵ ساکن حومه) در ۱۳۷۳ ش/ ۱۹۹۴ رسیده است. توسعه اخیر پایتختِ جمهوری تونس، بازتابی از دگرگونی شهر اروپایی پیشین است. آسمان خراشها جانشین ساختمانهای دوره استعماری شده اند. مرکز شهر، پیوسته در حال جذب مناطق حاشیه ای است. اکنون
شهر تونس، در حال پیشروی در زمینهایی است که براثر عقب نشینی
آب دریا در ساحل
دریاچه پدید آمده اند.
(۱)
ابن ابی دینار، المؤنس فی اخبار افریقیه و تونس، بیروت ۱۹۹۳؛
(۲)
ابن خلدون، تاریخ
ابن خلدون؛
(۳)
ابن شمّاع، الادله البینه النورانیه علی مفاخرالدوله الحفصیّه، چاپ عثمان کعاک، تونس ۱۹۳۶؛
(۴) عبداللّه بن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک، چاپ ادریان فان لیوفن و اندری فری، تونس ۱۹۹۲؛
(۵) محمدبن ابراهیم زرکشی، تاریخ الدّولتین الموحدیّه و الحفصیّه، چاپ محمد ماضور، تونس، بی تا.؛
(۶) محمدبن خوجه، تاریخ معالم التّوحید فی القدیم و فی الجدید، چاپ جیلانی حاج یحیی و حمادی ساحلی، بیروت ۱۹۸۵ )؛
(۷) A. Adorne, in Deux rإcits de voyage en Afrique du Nord au XV e , ed. R. Brunschwig, Paris ۱۹۳۷;
N. Beranger, "Correspondance", in La France en Tunisie au XVII e
(۸) siهcle , ed. P. Grandchamp, Tunis ۱۹۲۰-۱۹۳۳;
(۹) Ch. Cubisol, Notices abrإgإes sur la Rإgence de Tunis , Paris ۱۸۶۷;
(۱۰) A. Demeerseman, "Une page nouvelle de l'Histoire de l'imprimerie en Tunisie", Revue de l'Institut des belles letters Arabes , ۱۹ (۱۹۵۶);
(۱۱) Diodorus Siculus, History ;
(۱۲) G. Eloy, La ville de Tunis ب l'Exposition coloniale , Tunis ۱۹۳۱;
(۱۳) L. Filippi, in Relations inإdites... , ed. Ch. Monchicourt, Paris ۱۹۲۹;
(۱۴) A. Gallico, Tunisi e i consoli sardi , Bologna ۱۹۳۵;
(۱۵) M. Gandolphe, " La vie ب Tunis (۱۸۴۰-۱۸۸۱)", in Histoire de la ville de Tunis , ed. Ch. R. Dessort, Algiers ۱۹۲۶;
(۱۶) Ibn ـ A ¦shu ¦r (Muh ¤mmad Aziz), "`Tourbel el-Bey': sإpulture des beys et de la famille h ¤usaynite ب Tunis", Revue de l'Institut des belles letters Arabes , ۴۸/۱۵۵ (۱۹۸۵);
(۱۷) Ph. de La Motte, Etat des Royaumes de Barbarie , Rouen ۱۷۰۳;
(۱۸) J.D. Latham, "Towards a study of Andalusian immigration and its place in Tunisian history", Cahiers de Tunisie , ۵ (۱۹۵۷);
(۱۹) G. Marµais, Architecture musulmane d'Occident , Paris ۱۹۵۴;
(۲۰) C. Masi, "La fixation du statut des sujets toscans israإlites dans la Regence du Tunis (۱۸۲۲-۱۸۴۷)", Revue Tunisienne ,(۱۹۳۸);
(۲۱) Mإmoires , ed. J.B. Labat, Paris ۱۷۳۵, G. Mercier, "La langue libyenne et la toponymie antique de l'Afrique du Nord", Journal Asiatique , ۲۰۵ (Oct.- Dec.۱۹۲۴);
(۲۲) A. Pellegrin, Essai sur les noms de lieux d'Algإrie et de Tunisie , Tunis ۱۹۴۸;
(۲۳) J. Pignon, "La Milice des janissaires de Tunis au temps des Deys (۱۵۹۰-۱۶۵۰)", Cahiers de Tunisie , ۴ (۱۹۵۶);
(۲۴) E. Plantet, Correspondance des beys de Tunis et des consuls de France avec la Cour , Paris ۱۸۹۳-۱۸۹۹;
L. Poinssot and R. Lantier, "Les
(۲۵) gouverneurs de La Goulette durant l'occupation espagnole (۱۵۳۵-۱۵۷۴)", Revue Tunisienne ,(۱۹۳۰);
(۲۶) A. Sayous, Le commerce des Europإens ب Tunis , Paris ۱۹۲۹;
(۲۷) P. Sebag, "Les travaux maritimes de H ¤assa ¦n b. Nu ـ ma ¦n", Revue de l'Institut des belles letters Arabes , ۳۳ (۱۹۷۰);
idem, "Une ville europإenne ب Tunis au XVI e siهcle", Cahier de
(۲۸) Tunisie , ۹ (۱۹۶۱);
(۲۹) J.M. Solignac, "Travaux hydrauliques h ¤afs ¤ides de Tunis", Revue Africaine , ۷۹ (۱۹۳۶);
(۳۰) S.M. Zbiss, Inscriptions de Tunis et de sa banlieue , Tunis ۱۹۵۵؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «شهر تونس»، شماره۴۰۸۰.