شفاعت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شفاعت، از ماده
شفع و به معنای وساطت و میانجیگری است و در اصطلاح به واسطهگری شخص مورد اعتماد نزد
خداوند به منظور عفو مجرمى یا برآوردن حاجتی اطلاق میشود.
از منظر
شیعه خداوند امتیاز
شفاعتخواهی را به
پیامبر اکرم و بسیاری از اصحاب ایشان و تمامی فرزندان
معصوم ایشان و بسیاری از مؤمنین صالح عطا نموده است.
۱_
خلیل بن احمد فراهیدی میگوید: «
الشافع:
الطالب لغیره، وتقول
استشفعت بفلان
فتشفع لی الیه
فشفعه فی. والاسم:
الشفاعة. واسم
الطالب:
الشفیع».
شافع یعنی کسی که از غیر خودش
طلب شفاعت میکند و میگوید نزد فلان شخص واسطه و
شفیع من باش.
اسم مصدر (حاصل و نتیجه مصدر) آن
شفاعت است و کسی را که
طلب شفاعت میکند
شفیع مینامند.
۲_
راغب اصفهانی میگوید: «
الشفع: ضم الشئ الی مثله ویقال
للمشفوع شفع».
الشفع به معنای ضمیمه کردن چیزی به مثل خودش است و به
مشفوع گفته میشود.
۳_
زَبیدی نیز همین
مطلب را میگوید.
در ادامه به بررسی تعریف
شفاعت نزد متکلمین
شیعه و
اهلسنت میپردازیم.
۱_
سید مرتضی میفرماید: «وحقیقة
الشفاعة وفائدتها:
طلب اسقاط العقاب عن مستحقه، وانما تستعمل فی
طلب ایصال المنافع مجازا وتوسعا، ولا خلاف فی ان
طلب اسقاط الضرر والعقاب یکون
شفاعة علی الحقیقة».
سید مرتضی میفرماید: حقیقت
شفاعت و فایده آن
طلب برداشتن
عقاب از کسی است که مستحق عقاب است، البته کلمه
شفاعت مجازا در مورد درخواست رسیدن منافع به شخص نیز به کار میرود و در اینکه حقیقت
شفاعت در مورد
طلب برداشتن ضرر و عقاب و
عذاب است هیچ اختلافی نیست.
در جای دیگر میفرماید: «
وشفاعة النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انما هی فی اسقاط عقاب العاصی لا فی زیادة المنافع، لان حقیقة
الشفاعة تختص بذلک...».
شفاعت نمودن
پیامبر اکرم فقط در برداشتن عقاب و عذاب گناهکار است و این
شفاعت در مورد رسیدن منافع به شخص نمیباشد، زیرا حقیقت
شفاعت اختصاص به برداشتن عقاب و عذاب گناهکار دارد....
۲_
شیخ طوسی میفرماید: «حقیقة
الشفاعة عندنا ان تکون فی اسقاط المضار دون زیادة المنافع، والمؤمنون عندنا
یشفع لهم النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
فیشفعه الله تعالی ویسقط بها العقاب عن المستحقین من اهل الصلاة لما روی من قوله (علیهالسّلام): (ادخرت
شفاعتی لاهل الکبائر من امتی)...
والشفاعة ثبتت عندنا للنبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وکثیر من اصحابه ولجمیع الائمة المعصومین وکثیر من المؤمنین الصالحین...».
حقیقت
شفاعت در نزد ما در مورد رسیدن منافع به شخص نمیباشد بلکه در مورد برداشتن عقاب و عذاب گناهکار است. به عقیده ما پیامبر اکرم
مؤمنین را
شفاعت میفرمایند و
خداوند نیز
شفاعت ایشان را میپذیرد و خداوند تبارک و تعالی عذاب و عقاب را در نتیجه این
شفاعت از مستحقین آن (البته از کسانی که اهل
نماز باشند) برمی دارد. زیرا شخص شخیص رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: من شفاعتم را برای کسانی از امتم که اهل گناه کبیره هستند نگه داشتهام...
شیخ طوسی در ادامه میفرمایند: نزد ما شیعیان اثنا عشری خداوند امتیاز
شفاعت خواهی را به پیامبر اکرم و بسیاری از اصحاب ایشان و تمامی فرزندان
معصوم ایشان و بسیاری از مؤمنین صالح عطا نموده است.
۱_
ابوحفص نسفی میگوید:
الشفاعة ثابتة للرسل والاخیار فی حق الکبائر بالمستفیض من الاخبار.
امتیاز
شفاعت خواهی در مورد کسانی اهل
گناه کبیره هستند برای پیامبران و بندگان خوب خدا به واسطه اخبار و روایات زیادی ثابت شده است.
۲_
ناصرالدین احمد بن محمد بن منیر اسکندری مالکی میگوید: واما من جحد
الشفاعة فهو جدیر ان لا ینالها، واما من آمن بها وصدقها وهم اهل السنة والجماعة فاولئک یرجون رحمة الله، ومعتقدهم انها تنال العصاة من المؤمنین وانما ادخرت لهم...
کسی که
شفاعت را انکار کند شایسته است مشمول
شفاعت نشود ولی کسی که ایمان به
شفاعت دارد (اهل سنت و جماعتی که ایمان به
شفاعت دارند) و آن را تصدیق مینمایند پس آنها به رحمت خداوند امید دارند و اعتقادشان این است که
شفاعت در مورد مؤمنین گنهکار است (پیامبر فرمودند) من شفاعتم را برای افرادی از امتم که اهل گناه کبیره هستند نگه داشتهام...
۳_ قَالَ الْقَاضِی عِیَاض: مَذْهَب اَهْل السُّنَّة جَوَاز
الشَّفَاعَة عَقْلًا وَوُجُوبهَا سَمْعًا بِصَرِیحِ قَوْله تَعَالَی: «یَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَع
الشَّفَاعَة اِلَّا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمَن وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا» وَقَوْله: «وَلَا یَشْفَعُونَ اِلَّا لِمَنْ اِرْتَضَی» وَاَمْثَالهمَا، وَبِخَبَرِ الرسول صَلَّی اللَّه عَلَیْهِ وَسَلَّمَ. وَقَدْ جَاءَتْ الْآثَار الَّتِی بَلَغَتْ بِمَجْمُوعِهَا التَّوَاتُر بِصِحَّةِ
الشَّفَاعَة فِی الْآخِرَة لِمُذْنِبِی الْمُؤْمِنِینَ. وَاَجْمَعَ السَّلَف وَالْخَلَف وَمَنْ بَعْدهمْ مِنْ اَهْل السُّنَّة عَلَیْهَا...
اهلسنت شفاعت را عقلا جایز و شرعا
واجب میدانند و دلیل
وجوب آن
آیه ۱۰۹
سوره طه: «در آن روز،
شفاعت (به کسی) سود نبخشد، مگر کسی را که (خدای) رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید» و آیه ۲۸
سوره انبیاء: «و جز برای کسی که (خدا) رضایت دهد،
شفاعت نمیکنند» و امثال این آیات و روایات پیامبر اکرم صلی الله علیه و (آله) و سلم میباشد. و روایات زیادی که مجموع آنها به حد
تواتر میرسد در مورد صحت
شفاعت در
قیامت برای مؤمنین گنهکار وارد شده است. و تمامی علمای اهل سنت از قبل تا به حالا بر صحت
شفاعت اجماع دارند....
بنابراین
شفاعت واسطه شدن انبیاء، امامان و صالحان بین خدا و خلق برای بخشیده شدن گناهانی است که از مؤمنان سر زده است.
پس بحث در مورد
شفاعت دو مرحله دارد: ۱-
شفاعت در قیامت. ۲-
طلب کردن
شفاعت از رسول خدا که در آخرت ما را
شفاعت کنند.
امام خمینی درباره حقیقت
شفاعت نظریه جدیدی دارد و معتقد است حقیقت
شفاعت همان ملحق شدن نور
ولایت الهی به نور بنده مؤمن است و تا زمانی که انسان از خود نوری نداشته باشد، به نور ولایت محقق نمیشود و
شفاعت شامل او نخواهد بود.
حضرت امام
شفاعت شافعان را در این عالم، ظهور
هدایت آنان میداند که در عالم آخرت به صورت
شفاعت بروز و ظهور مییابد و هر قدر افراد از هدایت اولیای الهی در این دنیا استفاده کنند به همان میزان در آن عالم بهرهمند از
شفاعت آنان میباشند؛ از این روی یکی از عوامل رسیدن به
شفاعت،
محبت اولیا الهی است که منجر به
قرب به آنها و موجب خروج از
ظلمات جهل به انوار هدایت و علم میگردد. به اعتقاد امام خمینی
شفاعت از امور اعتباری نیست که شخص به مجرد
طلب عفو بخشیده شود بلکه
شفاعت به معنای دوتا شدن و ملحق شدن به نور ولایت است و وقتی این امر محقق میشود که این همراهی ممکن باشد و گناهکار با موانع ظلمانی این امکان را از بین نبرد بلکه با از بین بردن
حجابها از خود سبب آن را مهیا کند و این امر گاهی به سبب
دعا و
عبادت و گاهی با عذابها در
برزخ و
قیامت به دست میآید و موجب نورانی شدن
باطن میشود و مورد
شفاعت قرار میگیرد.
امام خمینی بر این اعتقاد است که
شفاعت سبب خروج گناهکار از عذاب میشود و اگر کسی از
شفاعت اولیاء الهی محروم شد، نور فطرت ظهور مییابد و با نور
شافع همراه میشود و سبب لطف و عنایت حق تعالی به آن خواهد شد؛
زیرا یکی از شرایط مهم
شفاعت شوندگان، باقی ماندن نور ایمان،
توحید و ولایت است و اگر نور
ایمان با نور ولایت همراه شود، موجب
شفاعت میگردد؛ از این رو افرادی که از نور توحید و ولایت بیبهرهاند، ممکن نیست به
شفاعت نائل شوند. کسی که امید به
شفاعت شافعان دارد، باید در این عالم با سعی و کوشش، رابطه خود را با
شافعان حفظ کند؛ زیرا اگر بار گناهان او سنگین باشد، ممکن است مشمول
شفاعت نشود.
شفاعت در قیامت، با شرائط و خصوصیاتی که در باره آن ذکر شده است، از ضروریات تمامی
مذاهب اسلامی و مورد اجماع تمامی علمای مسلمان است. اما ادلهای که در این باب وجود دارد را میتوان در سه بخش بیان کرد:
۱_ «وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَی؛
و بزودی پروردگارت تو را عطای خواهد داد، تا خرسند گردی.»
۲_ «وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَی اَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا؛
و پاسی از شب را زنده بدار، تا برای تو به منزله نافلهای باشد، امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند.»
تمامی مفسران
شیعه و
سنی بر این
مطلب اتفاق دارند که مراد از «مقام محمود» همان مقام
شفاعت است که خداوند آن را به پیامبرش وعده داده است.
۱_ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: اُعطیتُ خمساً... و اعطیت
الشفاعة فادّخرتها لامّتی فهی لِمَنْ لا یشرک بالله شیئاً.
خداوند بزرگ به من پنج امتیاز داده است... که یکی از آنها
شفاعت است و آن را برای امت خود نگه داشتهام.
شفاعت برای کسانی است که
شرک نورزند.
۲_ در روایت دیگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «انا اول
شافع و اول
مشفَّع؛
من نخستین کسی هستم که
شفاعت میکند و نخستین کسی هستم که
شفاعت او پذیرفته میشود.»
علمای شیعه و سنی در خصوص
شفاعت نظرات گوناگونی ارائه کردهاند که در ادامه به بررسی آن میپردازیم.
فخر رازی از علما و مفسرین بزرگ
اهلسنت در این باره میگوید: اجمعت الامة علی ان لمحمد صلی الله علیه وسلم
شفاعة فی الآخرة وحمل علی ذلک قوله تعالی «عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا» وقوله تعالی «ولسوف یعطیک ربک فترضی».
تمامی امت اسلامی بر این
مطلب اجماع دارند که پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در قیامت حق
شفاعت دارد و این دو آیه «امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند» و «و بزودی پروردگارت تو را عطای خواهد داد، تا خرسند گردی» را به همین معنا حمل کردهاند.
مرحوم
شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه در این باره میفرماید: اتفقت الامامیة علی ان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
یشفع یوم القیامة لجماعة من مرتکبی الکبائر من امته، وان امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)
یشفع فی اصحاب الذنوب من شیعته، وان ائمة آل محمد (علیهمالسّلام) کذلک، وینجی الله بشفاعتهم کثیرا من الخاطئین.
امامیه بر این
مطلب اتفاق دارند که رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روز
قیامت گروهی از کسانی را که گناهان کبیره انجام دادهاند،
شفاعت میکند. و نیز بر این
مطلب اتفاق دارند که
امیرالمؤمنین و بقیه ائمه گناهکاران را
شفاعت میکنند و با
شفاعت آنها خداوند بسیاری از گناهکاران را نجات میدهد.
علامه مجلسی (رحمةاللهعلیه) نیز در این باره میفرماید: اما
الشفاعة فاعلم انه لا خلاف فیها بین المسلمین بانها من ضروریات الدین وذلک بان الرسول
یشفع لامته یوم القیامة، بل للامم الاخری...
تمامی مسلمین بر این
مطلب اتفاق دارند که
شفاعت از
ضروریات دین است. و
شفاعت، یعنی این که پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نه تنها امت خود را؛ بلکه امتهای دیگر را نیز
شفاعت خواهد کرد.
نووی از علمای بزرگ اهل سنت و از شارحین
صحیح مسلم به نقل از قاضی عیاض بن موسی مینویسد: قال القاضی عیاض رحمه الله مذهب اهل السنة جواز
الشفاعة عقلا ووجوبها سمعا بصریح قوله تعالی (یَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ
الشَّفَاعَةُ اِلَّا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا) وقوله (وَلَا یَشْفَعُونَ اِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی) وامثالهما وبخبر الصادق صلی الله علیه وسلم وقد جاءت الآثار التی بلغت بمجموعها التواتر بصحة
الشفاعة فی الآخرة لمذنبی المؤمنین واجمع السلف والخلف ومن بعدهم من اهل السنة علیها.
قاضی عیاض میگوید: "
مذهب اهل سنت بر این است که
شفاعت عقلا جایز و شرعا واجب است؛ به دلیل این که خداوند به صراحت در آیه قرآن فرموده است: "در آن روز،
شفاعت به کسی سود نبخشد، مگر کسی را که خدای رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید" و نیز گفته خداوند که فرموده: "و جز برای کسی که خدا رضایت دهد،
شفاعت نمیکنند" و امثال این آیات. و همچنین به خاطر روایات پیامبر راستگو (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مبنی بر صحت
شفاعت در
آخرت برای گناهکارانی از مؤمنین که مجموع این روایات به حد تواتر میرسد. تمامی علمای اهل سنت؛ از گذشته تا کنون بر صحت
شفاعت اجماع دارند.
تاج الاسلام ابوبکر کلاباذی در این باره میگوید: ان العلماء قد اجمعوا علی ان الاقرار بجملة ما ذکر الله سبحانه وجاءت به الروایات عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی
الشفاعة واجب، لقوله تعالی: (وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَی) ولقوله: (عَسَی اَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا) وقوله: (وَلَا یَشْفَعُونَ اِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی). وقال النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): "
شفاعتی لاهل الکبائر من امتی".
علما بر این
مطلب اجماع دارند که اقرار به تمامی آنچه که خدا و رسول او (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره
شفاعت گفتهاند، واجب است. به دلیل فرموده خداوند: "و بزودی پروردگارت تو را عطای خواهد داد، تا خرسند گردی" و فرموده خداوند: "امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند" و نیز خداوند فرموده: "و جز برای کسی که خدا رضایت دهد،
شفاعت نمیکنند" و همچنین سخن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) که فرمود: "من گناهکارانی از امتم را
شفاعت میکنم".
حتی
ابنتیمیه نیز
شفاعت در قیامت را قبول دارد و در این باره میگوید: للنبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی یوم القیامة ثلاث
شفاعات... واما
الشفاعة الثالثة
فیشفع فی من استحق النار وهذه
الشفاعة له (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و لسائر النبیین والصدیقین وغیرهم فی من استحق النار ان لا یدخلها
ویشفع فی من دخلها.
برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روز قیامت سه
شفاعت است...
شفاعت سوم برای کسانی است که مستحق آتش هستند.
شفاعت آن حضرت، سایر انبیاء، صدیقین و دیگران به این است که کسی که سزاوار آتش است، وارد آن نشود، و نیز در مورد کسی که داخل آتش شده
شفاعت میکند.
محمد بن عبدالوهاب نیز در این باره میگوید: وثبتت
الشفاعة لنبینا محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یوم القیامة ولسائر الانبیاء والملائکة والاولیاء والاطفال حسبما ورد، ونسالها من المالک لها والآذن فیها بان نقول: اللهم
اشفع نبینا محمدا فینا یوم القیامة او اللهم
اشفع فینا عبادک الصالحین، او ملائکتک، او نحو ذلک مما
یطلب من الله لا منهم... ان
الشفاعة حق فی الآخرة، ووجب علی کل مسلم الایمان
بشفاعته...
شفاعت برای پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روز قیامت و نیز برای سایر انبیاء،
ملائکه،
اولیاء و اطفال بنابر آن چه که وارد شده است، قطعی است. و ما درخواست میکنیم از مالک و اجازهدهنده
شفاعت به این صورت که میگوییم: و ما از خدواندی که صاحب
شفاعت میباشد و اجازه
شفاعت به دست اوست در خواست میکنیم: بار خدایا! پیامبر ما را در روز قیامت
شفیع ما قرار بده. یا اینکه میگوییم: بار خدایا! صالحان و ملائکه خود را
شفیع ما قرار بده و مانند این سخنان که از خداوند
طلب میکنیم نه از غیر خدا.
شفاعت در آخرت حق و واجب است بر هر مسلمانی که به آن ایمان داشته باشد....
این نمونههای کوچکی بود از نظرات علمای شیعه و سنی در این باره که به جهت اختصار به همین تعداد بسنده میشود.
اما آنچه که از بین تمامی فرقههای اسلامی، تنها وهابیها آن را قبول ندارند و به شدت با آن به مخالفت برخواسته و قائل به آن را
کافر و
مشرک میدانند،
طلب شفاعت در دنیا است؛ یعنی اینکه فردی در همین دنیا از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) (چه در حال حیات ایشان و چه بعد از شهادت ایشان) درخواست کند روز قیامت در درگاه ربوبی نزد پروردگار عالم او را
شفاعت کند و برایش از خداوند تبارک و تعالی
طلب بخشش کند، اینچنین درخواستی نزد ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب و پیروانشان شرک و کفر محسوب میشود زیرا وقتی فردی بین خود و خدایش واسطه قرار میدهد (و خودش مستقیما از خداوند
طلب نمیکند) و از کسی غیر از خدا
طلب شفاعت میکند در حقیقت این فرد را معبود خود قرار داده و او را شریک خداوند خوانده است. اما اگر کسی اینگونه دعا کند: پروردگارا پیامبرت را در روز قیامت
شفیع من گردان (و بواسطه او گناهان مرا ببخش) از نظر وهابیها بلا مانع است.
محمد بن عبدالوهاب میگوید: من جعل بینه وبین اللَّه وسائط یدعوهم ویسالهم
الشفاعة کفر اجماعاً.
کسی که بین خود و خدایش واسطه قرار دهد و آن واسطهها را بخواند و از آنها
طلب شفاعت کند به
اجماع مسلمین چنین فردی کافر است.
در جای دیگر میگوید: قال النبی (صلی الله علیه و سلم): اُعطی
الشفاعة وانا
اطلبه ممّا اعطاه اللَّه. فالجواب: انّ اللَّه اعطاه
الشفاعة ونهاک عن هذا، فقال: (فلا تدعوا مع اللَّه احداً).
فاذا کنت تدعو اللَّه ان
یشفع نبیّه فیک فاطعه فی قوله: (فلا تدعوا مع اللَّه احداً).
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: خداوند به من مقام
شفاعت را عطا فرموده و من
طلب میکنم
شفاعتی را که خداوند به من عطا کرده است. محمد بن عبدالوهاب میگوید: جواب این حدیث این است که خداوند به پیامبرش مقام
شفاعت را عطا فرموده ولکن تو را (بندگان) از درخواست چنین
مطلبی (درخواست
شفاعت از پیامبر) نهی کرده است، خداوند در قرآن میفرماید: "و
مساجد ویژه خداست، پس هیچ کس را با خدا نخوانید". پس اگر از خداوند درخواست کنی که پیامبرش را در روز قیامت
شفیع تو گرداند (و بواسطه او گناهان تورا ببخشد) به دستور خداوند در این آیه عمل کردهای.
در جای دیگر میگوید: المیت لا یملک لنفسه نفعاً ولا ضراً فضلاً لمن ساله ان
یشفع له الی اللَّه...
فردی که مرده است (
کنایه از انبیا و صالحین) نمیتواند هیچ نفعی را برای خودش جلب کند و یا ضرری را از خودش دفع کند چه برسد به اینکه بخواهد برای کسی
طلب شفاعت کند.
محمد بن عبد الوهاب میگوید: قال تعالی: (وَیَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ اَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا یَعْلَمُ فِی السَّمَوَاتِ وَلَا فِی الْاَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ)
فاخبر انّ من جعل بینه وبین اللَّه وسائط یسالهم
الشفاعة فقد عبدهم واشرک بهم، وذلک انّ
الشفاعة کلّها للَّه، کما قال تعالی: (قل للَّه
الشفاعة جمیعاً).
خداوند در
قرآن میفرماید: و به جای خدا، چیزهایی را میپرستند که نه به آنان زیان میرساند و نه به آنان سود میدهد. و میگویند: «اینها نزد خدا شفاعتگران ما هستند». بگو: «آیا خدا را به چیزی که در آسمانها و در زمین نمیداند، آگاه میگردانید؟، او پاک و برتر است از آنچه با وی شریک میسازند». خداوند در این آیه خبر میدهد هرکس بین خود و خدایش واسطه قرار دهد در حقیقت آن واسطه را پرستیده و او را به عنوان شریک خدا قرار داده است، و این
مطلب به خاطر این است که
شفاعت تماما متعلق به خداست همانطوری که خداوند در قرآن میفرماید: ای رسول ما بگو: «
شفاعت، یکسره از آن خداست». «اعوذ بالله من الافتراء و الکذب».
تمامی ادعاهای وهابیت در مورد
شفاعت مخدوش و غیر قابل پذیرش است. در این قسمت به شبهات مطرح شده در قسمت قبل پاسخ میدهیم.
موارد بسیار زیادی در روایات نقل شده است که اصحاب رسول خدا از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ـ چه در زمان حیاتشان و چه بعد از
شهادت ایشان ـ
طلب شفاعت نمودهاند و حتی در قرآن نیز به بعضی از این موارد (
طلب شفاعت در زمان حیات ایشان) اشاره شده است که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره میکنیم:
۱_ «ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما؛
و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پیامبر نیز برای آنان
طلب آمرزش میکرد، قطعاً خدا را توبهپذیر مهربان مییافتند.»
۲_ «واذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا رؤوسهم ورایتهم یصدون وهم مستکبرون؛
و چون بدیشان (
منافقین) گفته شود: بیایید تا پیامبر خدا برای شما آمرزش بخواهد، سرهای خود را بر میگردانند، و آنان را میبینی که تکبرکنان روی برمیتابند.»
زمانی که اعراض و روگردانی از
طلب استغفار از پیامبر را (که در حقیقت
طلب شفاعت از ایشان است) خداوند علامت
نفاق میداند پس قطعا
طلب نمودن این
مطلب و ممارست بر آن علامت ایمان خواهد بود.
همانطوری که ملاحظه میفرمائید خداوند در این دو
آیه طلب استغفار از پیامبر را (که در حقیقت همان
طلب شفاعت از ایشان است) نه تنها جایز بلکه نشانه ایمان میداند.
روایات
طلب شفاعت از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سه دستهاند: روایات مربوط به قبل از تولد، زمان حیات و پس از وفات پیامبر.
حلبی در کتاب
السیرة الحلبیة به نقل از ابن اسحاق در کتاب
المبدا و قصص الانبیاء میگوید: شخصی به نام تبع بن حسان الحمیری قبل از تولد پیامبر اکرم نامهای خطاب به حضرت نوشت که عبارت نامه به این شرح است: اما بعد یا محمد فانی آمنت بک وبربک ورب کل شئ وبکل ما جاءک من ربک من شرائع الاسلام والایمان وانی قلت ذلک فان ادرکتک فیها ونعمت وان لم ادرکک
فاشفع لی یوم القیامة ولا تنسنی… وکتب عنوان الکتاب الی محمد بن عبدالله خاتم النبین والمرسلین ورسول رب العالمین من اتبع لاول حمیر امانة الله فی ید من وقع هذا الکتاب فی یده الی ان یدفعه الی صاحبه و دفعه الی راس العلماء المذکورین.
"ای محمد من به تو و به پروردگار تو که تمامی اشیاء مخلوق اویند و تحت ید قدرت او هستند و به تمامی دستوراتی که از طرف خداوند به تو ابلاغ شده ایمان آوردم و به این
مطالب اقرار میکنم پس اگر روزی دوران رسالت تو را درک کردم (و در قید حیات بودم) خیلی خوب است (که در خدمت تو باشم) اما اگر دوران
رسالت تو را درک نکردم (و در قید حیات نبودم) از تو میخواهم مرا روز
قیامت شفاعت کنی و در آن روز مرا فراموش نکنی... (ابن اسحاق در ادامه میگوید) و این عبارت را عنوان نامه قرار داد: این نامه از طرف اتبع اول از طایفه حمیر به محمد بن عبدالله آخرین پیغمبر و فرستاده پروردگار عالم و این نامه را امانت قرار میدهم در دست این شخص تا اینکه آن را به دست صاحب اصلی آن (یعنی پیامبر اکرم) برساند و این نامه را به دست عالم بزرگ آن زمان داد".
حلبی به نقل از ابن اسحاق در ادامه میگوید: ثم وصل الکتاب المذکور الی النبی صلی الله علیه وسلم علی ید بعض ولد العالم المذکور حینهاجر وهو بین مکة والمدینة... و بعد قراءة الکتاب علیه صلی الله علیه وسلم قال مرحبا بتبع الاخ الصالح ثلاث مرات.
"سپس این نامه را یکی از فرزندان (ابیلیلی) آن عالم در زمان مهاجرت پیامبر اکرم به
مدینه در بین
مکه و مدینه به دست پیامبر اکرم رساند... و پیامبر اکرم بعد از قرائت نامه سه بار فرمودند: آفرین به «تبع» برادر صالح ما".
حلبی به نقل از ابن اسحاق در ادامه میگوید: کان بین تبع هذا ای بین قوله انه آمن به وعلی دینه وبین مولد النبی صلی الله علیه وسلم الف سنة؛ "بین تبع در زمانی که این نامه را نوشت و بین زمان تولد پیامبر اکرم ۱۰۰۰ سال فاصله بود". (یعنی تبع این نامه را ۱۰۰۰ سال قبل از تولد پیامبر اکرم نوشته بود و در آن زمان از ایشان
طلب شفاعت نموده بود).
اگر این کار «تبع»
شرک و
کفر بود بر پیامبر خدا واجب بود که این کار را نکوهش کنند و قباحت و زشتی آن را بیان فرمایند نه اینکه سه بار به «تبع» بخاطر این کارش آفرین بگو یندو او را برادر صالح بخوانند.
۱_ عن انس بن مالک انه قال: سالت النبی ان
یشفع لی یوم القیامة فقال: انا فاعل. قلت: فاین
اطلبک؟ قال: اولا علی الصراط. قلت: فان لم القک؟ قال: عند المیزان. قلت: فان لم القک؟ قال: عند الحوض فانی لا اخطی هذه المواضع.
انس بن مالک میگوید: از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درخواست کردم که در قیامت درباره من
شفاعت کند، وی پذیرفت و فرمود: من این کار را انجام میدهم. به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گفتم: شما را کجا جستجو کنم؟ ابتدا فرمودند: در کنار
صراط، عرضه داشتم اگر شما را در کنار صراط ملاقات نکردم شما را در کجا میتوانم ببینم؟ فرمود ند: کنار
میزان، عرضه داشتم اگر شما را در کنار میزان ملاقات نکردم شما را در کجا میتوانم ببینم؟ فرمودند: کنار
حوض، بدرستیکه من به غیر از این سه مکان جایی نمیروم.
همانطوری که ملاحظه میفرمائید انس بن مالک مستقیما از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در همین دنیا
طلب شفاعت نمود و از خداوند
طلب نکرد حال آیا این
صحابه رسول خدا بخاطر این عملش گناهکار و مشرک میشود؟! و یا اینکه (نعوذ بالله) پیامبر اکرم آیه: (لله
الشفاعة جمیعا و آیه و لا تدعوا مع الله احدا) را نشنیده بودند؟ و به همین خاطر (نشنیدن آیه) انس را از
طلب شفاعت نهی نکردند!!! و یا اینکه آیه را شنیده بودند ولی نعوذ بالله معنای آیه را نفهمیده بودند!!! ولی ابنتیمیة و محمد بن عبدالوهاب و پیروانشان معنای آیه را فهمیده بودند!!! زیرا شاید در نظر وهابیها ابنتیمیة و محمد بن عبدالوهاب از پیامبر و اصحابش نسبت به فهم آیات قرآن آگاهی بیشتری داشته باشند!!!
۲_
سواد بن قارب نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و در ضمن ابیاتی از ایشان
طلب شفاعت نمود: وکن لی
شفیعا یوم لا ذوشفاعة سواک بمغن فتیلا عن سواد بن قارب.
ای پیامبر: روز قیامت
شفیع من باش. روزی که
شفاعت، دیگران به حال سواد بن قارب به مقدار رشته وسط خرما، سودی نمیبخشند.
در اینجا نیز رسول خدا بخلاف نظر ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب سواد بن قارب را نهی نفرمودند و به او نگفتند چرا از من
طلب شفاعت میکنی؟ چرا غیر خدا را میخوانی؟ چرا مشرک شدهای؟
شفاعت متعلق به خداست، نباید غیر از خدا از کسی
طلب شفاعت کنی.... بنابراین از همین نهی نکردن رسول خدا و قبول کردن خواسته سواد بن قارب درمییابیم حقیقت
مطلب چیزی غیر از خرافاتی است که وهابیها به پیروانشان به عنوان اسلام حقیقی القاء میکنند.
پیامبر پس از حیات نیز بنابر روایات
شفاعت میکند.
محمد بن حبیب میگوید: ثم لما فرغ علی من غسله وادرجه فی اکفانه کشف الازار عن وجهه ثم قال بابی انت وامی طبت حیا وطبت میتا... بابی انت وامی اذکرنا عند ربک.
محمد بن حبیب میگوید: زمانیکه علی (علیهالسّلام)
غسل پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به اتمام رساند و
کفن بر قامت ایشان پوشاند کفن را از صورت ایشان کنار زد و عرضه داشت: پدر و مادرم فدایت پاک و پاکیزه زندگی نمودی و پاک و پاکیزه به پیشگاه خداوند شتافتی... پدر و مادرم فدایت ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن....
قالت عائشة وغیرها من اصحابه: ان الناس افحموا ودهشوا حیث ارتفعت الرنة... حتی جاء الخبر ابابکر... حتی دخل علی رسول الله صلی الله علیه وسلم فاکب علیه وکشف عن وجهه ومسحه وقبل جبینه وخدیه وجعل یبکی ویقول بابی انت وامی ونفسی واهلی طبت حیا ومیتا.... اذکرنا یا محمد عند ربک.
عایشه و غیر او از اصحاب رسول خدا (در جریان وفات رسول خدا) میگویند: مردم متحیر و سرکشته و وحشت زده شده بودند صدای نالهها به گوش میرسید... تا اینکه خبر به
ابوبکر رسید... ابوبکر بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وارد شد خود را بر روی (پیکر مطهر) پیامبرانداخت و پارچه روی صورت پیامبر را کنار زد و دست به صورت و پیشانی و گونههای ایشان کشید و در حالی که گریه میکرد عرضه داشت پدر و مادرم و جانم و خانوادهام فدایت پاک و پاکیزه زندگی نمودی و پاک و پاکیزه از دنیا رفتی.... ای محمد ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن....
قال العلامة ابنحجر فی الجوهر المنظم وروی بعض الحفاظ عن ابیسعید السمعانی انه روی عن علی بن ابی
طالب رضی الله عنه وکرم وجهه انهم بعد دفنه صلی الله علیه وسلم بثلاثة ایام جاءهم اعرابی فرمی بنفسه علی القبر الشریف علی صاحبه افضل الصلاة والسلام وحتی ترابه علی راسه وقال یا رسول الله قلت فسمعنا قولک و وعیت عن الله ما وعینا عنک وکان فیما انزل الله علیک قوله تعالی: «ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما».
وقد ظلمت نفسی وجئتک مستغفرا الی ربی فنودی منالدررالسنیه ــ احمد زینی دحلان ــ، ص۲۷ القبر الشریف انه قد غفر لک وجاء مثل ذلک عن علی رضی الله عنه من طریق اخری فهی تؤید روایة السمعانی ویؤید ذلک ایضا ما صح عنه صلی الله علیه وسلم من قوله حیاتی خیر لکم تحدثون واحدث لکم ووفاتی خیر لکم تعرض علی اعمالکم ما رایت من خیر حمدت الله تعالی وما رایت من شر استغفرت لکم.
احمد زینی دحلان به نقل از
ابنحجر در کتاب
الجوهر المنظم میگوید: بعضی از حفاظ
حدیث از
ابیسعید سمعانی نقل کردهاند که او از علی بن ابی
طالب (صلواتاللهوسلامهعلیه) نقل کرده است: سه روز از مراسم
تدفین پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گذشته بود فردی
اعرابی نزد ما آمد، خودش را روی قبر پیامبر اکر م (علیه افضل الصلاة و السلام) انداخت و از خاک قبر بر سر خود میریخت و میگفت: یا رسول الله شما (در دوران رسالتت)
مطالبی فرمودی و ما هم فرمایشات شما را شنیدیم و همانگونه که تو از
خداوند فرامین و دستورات دینی را اخذ نمودی ما نیز این فرامین و دستورات دینی را از تو فرا گرفتیم یکی از آیاتی که خداوند بر تو نازل فرمود این بود: "اگر مسلمانان به خود
ظلم نمودند و پیش تو آمدند و از خداوند
طلب بخشش نمودند و رسول خدا نیز برای آنها از خداوند
طلب بحشش نمود خداوند را توبهپذیر و بخشنده مییابند (کنایه از اینکه خداوند آنها را میبخشد) ". حال ای رسول خدا من به نفسم
ظلم کردهام و به درگاه شما آمدهام که برای من از خداوند
طلب بخشش کنید، پس از
قبر شریف ندایی آمد که خداوند تو را بخشید.
زینی دحلان در ادامه میگوید: مثل همین روایت از علی (علیهالسّلام) از طریق دیگری نیز رسیده است که آن هم این
روایت را تائید میکند. و یکی دیگر از مؤیدات این روایت،
روایت صحیحه دیگری است که از پیامبر اکرم رسیده است که ایشان فرمودند: دوران زندگی من برای شما خوب است زیرا شما با من صحبت میکنید و من هم با شما صحبت میکنم (برای شما حدیث میگویم) و وفات من برای شما خیلی خوب است زیرا اعمال شما بر من عرضه میشود اگر عمل خیری در میان اعمال شما ببینم خداوند را سپاس میگویم و اگر گناهی مشاهده کنم برای شما استغفار میطلبم.
ابوحیان و نسفی ذیل همین آیه۶۴
سوره نساء میگویند: واستغفر لهم الرسول ای:
شفع لهم الرسول فی غفران ذنوبهم.... والتفت فی قوله: و استغفر لهم الرسول، ولم یجیء علی ضمیر الخطاب فی جاؤوک تفخیماً لشان الرسول، وتعظیماً لاستغفاره، وتنبیهاً علی ان
شفاعة من اسمه الرسول من الله تعالی بمکان، وعلی انَّ هذا الوصف الشریف وهو ارسال الله ایاه موجب لطاعته..
اینکه خداوند فرمود (و رسول خدا برای آنها
طلب بخشش کند) معنایش این است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نزد پروردگار عالم برای بخشش گناهانشان آنها را
شفاعت کند.... خداوند در این آیه قبل از اینکه به اینجا برسد رسولش را مورد خطاب قرار داده بود و با ایشان بصورت مخاطب صحبت میکرد اما به اینجا (و استغفر لهم الرسول) که رسید خطابش را به صورت صیغه غائب آورد (و رسول خدا برای آنها
طلب بخشش کند) و این بخاطر بزرگی و علو منزلت و شان رسول خدا و عظمت استغفار ایشان است (یعنی خداوند میخواهد بفرماید استغفار رسول خدا بسیار ارزشمند است و با استغفار خود شخص فرق دارد)، و خداوند نکتهای را میخواهد به ما گوشزد کند و آن اینکه
طلب شفاعت از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در نزد خداوند تبارک و تعالی از جایگاه ویژهای برخوردار است، علاوه بر اینکه این وصف شریف یعنی رسالت ایشان از طرف خدا موجب اطاعت کردن از ایشان میشود...
دلیل دیگر ابن عبدالوهاب بر رد
شفاعت این بود که: المیت لا یملک لنفسه نفعاً ولا ضراً....؛ فردی که مرده است (کنایه از انبیا و صالحین) نمیتواند هیچ نفعی را برای خودش جلب کند و یا ضرری را از خودش دفع کند...
در اینجا باید عرض کنیم این نظر ابن عبدالوهاب و پیروانش نیز مانند بقیه نظراتشان مخالف با آیات
قرآن و نظریات تمامی علمای اسلام است. و این در حالی است که روایات متعددی در این زمینه از منابع معتبر اهل سنت داریم که انبیاء (علیهمالسّلام) زنده هستند. به این عبارات توجه کنید.
خداوند در قرآن میفرماید: «وَلَاتَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ اَمْوَتَام بَلْ اَحْیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ• فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَل-هُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِی وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ اَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ• یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَاَنَّ اللَّهَ لَایُضِیعُ اَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ؛
هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار، بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند• به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوستهاند شادی میکنند که نه بیمی بر ایشان است و نهاندوهگین میشوند• بر نعمت و فضل خدا و اینکه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمیگرداند، شادی میکنند.»
در این آیات بهرهمندی شهیدان از نعمتهای الهی و خوشنودی از آنچه به دست آوردهاند دلیل بر حیات و زندگی مجدّد آنان است. و اکنون این سؤال مطرح میشود که چگونه کسانی که در راه دین به
شهادت رسیدهاند، پس از شهادت زنده باشند ولی پیامبر که آورنده دین و پیشوا و رهبر شهیدان است زندگی مجدّد بعد از مرگ را نداشته باشد؟
شوکانی در
نیل الاوطار میگوید: وَوَرَدَ النَّصّ فِی کِتَابِ اللَّهِ فِی حَقّ الشُّهَدَاءِ «اَنَّهُمْ اَحْیَاء یُرْزَقُونَ» وَاَنَّ الْحَیَاة فِیهِمْ مُتَعَلِّقَة بِالْجَسَدِ فَکَیْف بِالْاَنْبِیَاءِ وَالْمُرْسَلِینَ. وَقَدْ ثَبَتَ فِی الْحَدِیثِ: «اَنَّ الْاَنْبِیَاءَ اَحْیَاءٌ فِی قُبُورِهِمْ» رَوَاهُ الْمُنْذِرِیُّ وَصَحَّحَهُ الْبَیْهَقِیُّ.
خداوند در قرآن صریحا در مورد شهدا میفرماید آنان زندهاند و روزی میخورند، و حیاة و زندگی در
شهدا مربوط به بدن و
جسم آنهاست، حال که شهدا اینگونه هستند پس انبیاء و رسولان الهی چگونهاند؟ (یعنی آیا میشود شهدا زنده باشند ولی انبیاء و رسولان الهی که مقامشان از شهدا برتر است زنده نباشند؟!!)
ابنحجر هیثمی که از شخصیتهای بر جسته اهل سنت است، در کتاب
مجمع الزوائد، از قول
عبدالله بن مسعود نقل میکند که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: حیاتی خیر لکم تُحدِّثون و یُحدَّث لکم، ووفاتی خیر لکم، تُعرض علیّ اعمالکم، فما رایت من خیر حمدت اللّه علیه، وما رایت من شرّ استغفرت اللّه لکم.
هم
حیات من برای شما مایه خیر است و هم وفات من. تمام اعمال شما بر من عرضه میشود، اگر کارهای خوب شما را ببینم خدا را شکر میکنم، کارهای بد شما را ببینم از خدای عالم برای شما
طلب مغفرت میکنم.
بعد آقای هیثمی میگوید: رواه البزّار ورجاله رجال الصحیح.
در
صحیح مسلم نقل است که نبی مکرم فرمود: مررت علی موسی لیلة اسری بی عند الکثیب الاحمر وهو قائم یصلّی فی قبره.
وقتی من رفتم به
معراج، دیدم که
حضرت موسی (علیهالسّلام) در میان قبرش نشسته و مشغول
نماز است.
سمهودی از شخصیتهای برجسته اهل سنت میگوید که پیامبر فرمود: علمی بعد وفاتی کعلمی فی حیاتی؛ آگاهی من به امور پیش از مرگ و پس از آن یکسان است.
در ادامه میگوید: الانبیاء احیاء فی قبورهم یصلّون؛ انبیا در قبورشان زندهاند و نماز میخوانند.
و
مطالب متعددی را از آقای
بیهقی،
ابومنصور بغدادی و دیگران میآورد که همگی اتفاق نظر دارند بر این که انبیاء (علیهمالسّلام) در
قبر زنده هستند و خدای عالم بدن پیامبران را بر خاک
حرام کرده است که آنها را بپوساند: انّ اللّه حرّم علی الارض ان تاکل اجساد الانبیاء.
خداوند خوردن بدن پیامبران را بر زمین حرام کرده است.
ابنحجر عسقلانی که از شخصیتهای برجسته اهل سنت است، نقل میکند: انّ الانبیاء احیاء فی قبورهم یصلّون.
تمام پیامبران در درون قبر زنده هستند و نماز میخوانند.
قسطلانی که از شخصیتهای مشهور اهل سنت است، در کتاب
المواهب اللدنیه میگوید: و لاشک ان حیاة الانبیاء علیهم الصلاة و السلام ثابتة معلومة مستمرة، و نبینا افضلهم، و اذا کان کذلک فینبغی ان تکون حیاته.
شکّی نیست که زنده بودن پیامبران (علیهمالسّلام) پس از مرگ امری ثابت و روشن، و جاودانه است، و پیامبر ما چون برتر از همه پیامبران است، زندگی او پس از مرگ کاملتر از سائر انبیاء خواهد بود.
شوکانی در
نیل الاوطار میگوید: وَ قَدْ ذَهَبَ جَمَاعَة مِنْ الْمُحَقِّقِینَ الَی اَنَّ رَسُولَ اللَّه صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَیّ بَعَدَ وَفَاته، وَاَنَّهُ یُسَرُّ بِطَاعَاتِ اُمَّته، وَاَنَّ الْاَنْبِیَاءَ لَا یُبْلَوْنَ، مَعَ اَنَّ مُطْلَق الْاِدْرَاک کَالْعِلْمِ وَالسَّمَاع ثَابِت لِسَائِرِ الْمَوْتَی.
جماعتی از محققین بر این عقیدهاند که رسول خدا بعد از وفاتشان زندهاند، و بخاطر اعمال نیک امتشان خوشحال میشوند، و اینکه انبیاء در قبرشان نمیپوشند، علاوه بر اینکه مطلق درک مثل علم و شنیدن برای همه مردگان ثابت و قطعی است (چه برسد به انبیاء و رسل).
دلیل دیگر محمد بن عبدالوهاب بر تحریم
شفاعت آیه ۱۸
سوره یونس بود که همانطور که ذکر شد او میگفت خداوند در این آیه خبر میدهد هرکس بین خود و خدایش واسطه قرار دهد در حقیقت آن واسطه را پرستیده و او را به عنوان شریک خدا قرار داده است، و این
مطلب به خاطر این است که
شفاعت تماما متعلق به خداست همانطوری که خداوند در
قرآن میفرماید: ای رسول ما بگو: «
شفاعت، یکسره از آن خداست».
در جواب میگوئیم:
اولا: کسانیکه از
انبیا و
ائمه معصومین (علیهمالسّلام) و صالحین
طلب شفاعت میکنند آنها را نمیپرستند بلکه از آنها میخواهند که به اذن خداوند (همانطوری که قرآن میفرماید)
شفیع او باشند. و همانطوری که ذکر شد این عمل از قبل تولد رسول اکرم تا بعد از وفات ایشان بعنوان امری
مطلوب میان مؤمنین و اصحاب بزرگوار رسول خدا رایج بوده است بنابراین محمد بن عبدالوهاب و پیروانش با
تحریم این عمل الهی نه تنها خلاف قرآن و روایات نبوی عمل نمودهاند بلکه عملا به صحابه رسول خدا (همچون حضرت علی (صلواتاللهوسلامهعلیه) و
ابوبکر و
سواد بن قارب و...) نسبت
کفر و
شرک دادهاند.
ثانیا: این تفسیر ابن عبدالوهاب از این آیه همانند بقیه نظراتش نه تنها مخالف با نظر علما و مفسرین اهل سنت است بلکه با شان نزول آیه نیز نمیسازد. و از آنجائیکه امکان آوردن تمامی عبارات علمای اهل سنت نیست ما بعنوان نمونه عبارات چند تن از مفسرین اهل سنت را خدمت شما عرض میکنیم:
اخرج ابن ابیحاتم عن عکرمة قال: قال النضر: اذا کان یوم القیامة
شفعت لی اللات والعزی، فانزل الله: «فمن اظلم ممن افتری علی الله کذباً او کذب بآیاته انه لا یفلح المجرمون، ویعبدون من دون الله ما لا یضرهم ولا ینفعهم ویقولون هؤلاء شفعاؤنا عند الله».
سیوطی میگوید:
ابیحاتم از
عکرمه نقل کرده است که
نضر بن حرث گفت زمانی که روز قیامت شد بت
لات و
عزی مرا
شفاعت میکنند بعد از این گفته او این آیه نازل شد.
ابوحیان میگوید: الضمیر فی ویعبدون عائد علی کفار قریش الذین تقدمت محاورتهم. وما لا یضرهم ولا ینفعهم هو الاصنام، جماد لا تقدر علی نفع ولا ضر... وکان اهل الطائف یعبدون اللات، واهل مکة العزی ومناة واسافاً ونائلة وهبل.
ضمیر در یعبدون به کفار
قریش برمی گردد که در قبل گفتگوی آنها را بیان کردیم. و منظور از «ما لا یضرهم ولا ینفعهم» بتها هستند که قدرت بر (ایجاد) نفع و (دفع) ضرر نداشتند... در ادامه میگوید اهل طائف بت لات را میپرستیدند و اهل مکه
بت عزی و
مناة و
اسافاً و
نائلة و
هبل را میپرستیدند.
ابنکثیر میگوید: ینکر تعالی علی المشرکین الذین عبدوا مع الله غیره، ظانین ان تلک الآلهة تنفعهم
شفاعتُها عند الله، فاخبر تعالی انها لا تنفع ولا تضر ولا تملک شیئا، ولا یقع شیء مما یزعمون فیها، ولا یکون هذا ابدا...
خداوند مشرکینی را که شریک برایش قرار داده بودند و غیر خدا را میپرستیدند انکار میکند، آنها گمان میکردند
شفاعت خدایان خیالیشان نزد خداوند تبارک و تعالی نفعی به حالشان دارد. پس خداوند در مقابل این گمان باطل آنها در این آیه به آنها فرمود آن
شفاعت آن بتها نه نفعی به حال شما دارد و نه ضرری را از شما دفع میکند و نه مالک چیزی هستند و هیچ یک از گمانهای شما در مورد بتها ابدا واقع نمیشود...
آلوسی میگوید: «وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ الله مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ» حکایة لجنایة اخری لهم وهی عطف علی قوله سبحانه: «وَاِذَا تتلی عَلَیْهِمْ
الآیة عطف قصة علی قصة... و «مَا» اما موصولة او موصوفة، والمراد بها الاصنام، ومعنی کونها لا تضر ولا تنفع انها لا تقدر علی ذلک لانها جمادات... وکان اهل الطائف یعبدون اللات واهل مکة العزی ومناة وهبل واسافا ونائلة «وَیَقُولُونَ هَؤُلاء شفعاؤنا عِندَالله» اخرج ابن ابیحاتم عن عکرمة قال: کان النضر بن الحرث یقول: اذا کان یوم القیامة
شفعت لی اللات والعزی وفیه نزلت الآیة.
این
آیه از جنایت دیگر مشرکین حکایت میکند و این جمله عطف بر آیه ۱۵ (وَاِذَا تتلی عَلَیْهِمْ) است (که آن آیه نیز در مورد مشرکین بود) که خداوند در این آیه این قصه را به آن قصه عطف میکند. لفظ «ما» در آیه یا موصوله است و یا موصوفه و منظور از آن بتها هستند (و به آنها اشاره دارد) و معنای «لا تضر ولا تنفع» این است که آنها قدرت بر
شفاعت ندارند زیرا
جماداتی بیش نیستند... در ادامه میگوید: اهل طائف بت لات را میپرستیدند و اهل مکه بت عزی ومناة واسافاً ونائلة وهبل را میپرستیدند و میگفتند آنها
شفیعان ما نزد پروردگارند.
ابیحاتم از
عکرمه نقل کرده است که نضر بن حرث گفت زمانی که روز قیامت شد بت لات و عزی مرا
شفاعت میکنند بعد از این گفته او این آیه نازل شد.
بنابراین همانطوری که ملاحظه فرمودید حرفهایی که وهابیها به عنوان اسلام واقعی!!! مطرح میکنند و مخالف با آنها را کافر و مشرک میدانند تماما باطل و بی اساس است.
•
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «شفاعت و توسل» • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.