• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شرایط مفسر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



رعایت نکردن اصول و قواعد تفسیر، بی‌توجهی و استفاده نکردن از منابع معتبر تفسیر و فرانگرفتن علوم مورد نیاز مفسر، سبب خطای در تفسیر و بی اعتباری آن می‌شود. در این فصل در صدد بیان آنیم که علاوه بر امور یاد شده، مفسر باید دارای ویژگی‌ها و شرایطی باشد که رعایت آن‌ها نیز سبب می‌شود تا خطای وی در تفسیر کاهش یابد.



دانشمندان علوم قرآن، تحت عنوان «شرایط مفسر» یا «ویژگی‌های لازم برای مفسر» امور فراوانی را ذکر کرده‌اند که بخشی مربوط به «منابع تفسیر»، بخشی مربوط به «قواعد تفسیر»، بخشی مربوط به «علوم مورد نیاز» و بخشی مربوط به «شیوه تفسیر» است، البته در این میان محققانی هستند که مجموعه‌های یاد شده را با شرایط مفسر به هم نیامیخته‌اند، ولی غالبا بخشی از مجموعه‌های یاد شده را تحت عنوان شرایط مفسر ذکر کرده‌اند.
این آمیختگی معلول یکی از سه امر زیر است:
نخست آن که چون طرح این مباحث سابقه طولانی نداشته است، تفکیک محورهای مختلف یاد شده از یکدیگر، مورد غفلت قرار گرفته و یا به آسانی میسر نبوده است.
دوم آن که گاه برخی از این مباحث با نگرش‌های متفاوت در قلمرو عناوین مختلف قرار می‌گیرند. به عنوان مثال، اگر به علوم ادبی به عنوان یک منظومه معرفتی نگریسته شود، از علوم مورد نیاز مفسر، و اگر به عنوان تخصص و تبحر مفسر در به کارگیری آن منظومه معرفتی نگریسته شود، از شرایط مفسر به شمار می‌آید.
سوم آن که برخی از این دانشمندان از واژه «شرایط تفسیر» مفهوم گسترده‌ای را مدنظر داشته‌اند که شامل علوم مورد نیاز و رعایت قواعد تفسیر نیز می‌شود.
در هر حال، مفهوم مورد نظر در این جا، معنای خاصی دارد و تنها در برگیرنده اموری است که حاکی از وجود نوعی توانایی و کمال برای مفسر در بعد بینش یا گرایش می‌باشد و شامل دیگر مجموعه‌های یاد شده نمی‌گردد.


در فصول گذشته یادآور شدیم که رعایت نکردن اصول و قواعد تفسیر، بی توجهی و استفاده نکردن از منابع معتبر تفسیر و فرانگرفتن علوم مورد نیاز مفسر، سبب خطای در تفسیر و بی اعتباری آن می‌شود. در این فصل در صدد بیان آنیم که علاوه بر امور یاد شده، مفسر باید دارای ویژگی‌ها و شرایطی باشد که رعایت آن‌ها نیز سبب می‌شود تا خطای وی در تفسیر کاهش یابد. پیش از پرداختن به بیان شرایط و ویژگی‌های مفسر، ذکر دو نکته ضروری به نظر می‌رسد:

۲.۱ - ویژگی‌های ذاتی و غیر ذاتی

الف. ویژگی‌های روحی مفسر گاه ذاتی و غیر اکتسابی است، مانند استعداد فوق العاده و سرعت انتقال و گاه اکتسابی است مانند ملکه استنباط و تقوا. در ویژگی‌های غیر اکتسابی، نقش اصلی را جنبه غیر اکتسابی آن به عهده دارد هرچند این ویژگی‌ها به طور ارادی قابل تقویت و تضعیف است. ویژگی‌های اکتسابی، هم در اصل پیدایش و هم از حیث تقویت و تضعیف، وابسته به تلاش مفسر است و به هر میزان که تلاش بیشتری در این زمینه صورت پذیرد، توانمندی افزونتری در تفسیر حاصل می‌شود. هم‌چنین گاه ویژگی‌های اکتسابی نوعی آگاهی است؛ مانند بینش صحیح اعتقادی، و گاه مانند تقوا و ایمان، از مقوله گرایش‌های اکتسابی است، چنان که گاهی نیز از امور زمینه ساز برای دستیابی به آگاهی است؛ مانند ذهن کنجکاو و آکنده از پرسش داشتن، و گاه از مقوله هنر و مهارت است؛ مانند ملکه استنباط، و مهارت در رعایت قواعد تفسیر. این بحث انواع مختلف این شرایط را در بر می‌گیرد.
ب. برخی از شرایط و ویژگی‌های مفسر، در صحت و اعتبار تفسیر مؤثر است، به گونه‌ای که فقدان آن سبب خطای در تفسیر می‌شود، مانند علوم مورد نیاز و آزاد اندیشی، و برخی از ویژگی‌ها سبب کمال و باروری بیشتر تفسیر است؛ مانند برخورداری از ذهن پر سئوال، تقوا و خلوص نیت. در این فصل، به بررسی این دو دسته از شرایط می‌پردازیم.


تسلط و حضور ذهن نسبت به پیش فهم‌های تفسیر، از شرایط مؤثر در اعتبار تفسیر است؛ چنان که قبلا اشاره شد، مفسر باید در مورد مبانی و قواعد موضع گیری مستند و مستدل داشته باشد و از علوم مؤثر در تفسیر و منابع اولیه تفسیر، آگاهی کافی داشته باشد. هرگونه تفسیر، به ویژه در بخش مهمی از معارف قرآنی، وابسته به آن موضع‌گیری و این آگاهی است و بدون احراز شرایط و اوصاف یاد شده، تفسیر به رونویسی و تقلید صرف از تفاسیر دیگر مبدل می‌شود و یا سر از تفسیر به رأی در می‌آورد. (از آنجا که درباره نقش و ضرورت آگاهی‌های یاد شده، در فصل‌های گذشته سخن به میان آمد، در این جا در حد یادآوری به همین مقدار بسنده می‌شود و بر این نکته تاکید می‌کنیم که مفسر باید تسلط کافی و حضور ذهن کامل نسبت به موارد یاد شده داشته باشد.)


قواعد، مبانی، علوم و منابعی که آگاهی از آنها و به کارگیری دقیق هر یک برای مفسر ضرورت دارد، امور متعدد و متنوعی است که صرف آگاهی از آن‌ها برای دستیابی دقیق به مفاهیم و معارف قرآن کفایت نمی‌کند، بلکه مفسر باید با ممارست فراوان در استخراج معارف قرآن و به کارگیری امور یاد شده، این آگاهی را به یک مهارت تبدیل کرده و به شکل ملکه و حالت نفسانی در آورد؛ به گونه‌ای که برای وی به کارگیری امور یاد شده و یا قدرت استنباط، فقط می‌تواند گزارشگر آراء دیگران باشد و در هر موردی که خود اظهارنظر کند، از خطر تفسیر به رأی مصون نخواهد بود، کسی که قدرت استنباط او در حد مهارت و ملکه نفسانی نباشد نیز امکان غفلت از به کارگیری قواعد و اصول تفسیر را خواهد دشت و نتیجتا در این خصوص نیز در استفاده شایسته از علوم مورد نیاز و انتخاب منابع معتبر در معرض خطا و لغزش خواهد بود. و در نهایت، زمینه خطای در تفسیر برای او فراهم است. دستاورد مهم مهارت در تفسیر عبارت است از اشراف بر مواضع خطا، شناخت آیات محکم و آگاهی از اصول حاکم بر معارف قرآن. اموری که در کاهش خطا در تفسیر و فهم دقیق و هماهنگ از آیات شریفه، نقش به‌سزایی دارد. آن چه زمخشری در مقدمه تفسیر کشاف به عنوان یکی از شرایط مفسر آورده است، مبنی بر ان که مفسر باید «کثیر المطالعه و طویل المراجعه» (پر مطالعه و دارای مراجعه مستمر و طولانی به منابع مربوطه) باشد، در واقع ناظر به زمینه‌های پیدایش مهارت و ملکه استنباط است.


بیانات قرآن مجید، بر اساس مبانی خاص و منطبق با جهان بینی واقع گرایانه ارائه شده است و معارف آن بر مبانی مزبور مبتنی بوده و با آن هماهنگ است. در واقع، آن مبانی مانند روح واحدی در پیکره معارف قرآن حضور و ظهور دارد. از این رو، کسی که از آن مبانی آگاه نباشد، در فهم این معارف و انتقال از الفاظ آیات کریمه به آن‌ها دچار خطا خواهد شد. همچنین عدم ایمان به این اصول، فهم دقیق و انتقال به ظرایف و ریزه کاری‌های مفاهیم قرآن را با مشکل مواجه می‌کند. این مشکل به ویژه در مواردی رخ می‌دهد که قرآن مجید به بیان جنبه‌های رفتاری پیامبران و مؤمنان و توصیف و تحلیل آن می‌پردازد.
صاحب نظران علوم انسانی بر این نکته تاکید دارند که برای فهم صحیح رفتار انسان‌ها، صرف آگاهی از معتقدات و فرهنگ انسان‌ها کفایت نمی‌کند، بلکه محقق باید آن رفتارها را در خود درک و هضم کند. اگر ما می‌توانیم درک کنیم که دادخواهی و سخنان پرخاشگرانه یک انسان ستم دیده چه معنایی دارد، برای آن است که خود نیز در شرایطی به نحوی مورد ستم واقع شده‌ایم. همان گونه که فهم رفتار یک فرد، منوط به یافتن آن حالت در خویشتن است، در فهم توصیف آن رفتارها و حالت‌ها نیز، اعتقاد صحیح و ایمان به آن مبانی (که این رفتارها و حالت‌های نقل شده برخاسته از آن است) بدون شک مؤثر است. بر همین اساس، جمعی از پژوهشگران علوم قرآنی و مفسران نیز بر این نکته تأکید کرده‌اند که مفسر باید از ایمان و اعتقاد صحیح برخوردار باشد. ضرورت این شرط، از روایت ذیل به خوبی هویداست: «انما القرآن امثال لقوم یعلمون دون غیرهم و لقوم یتلونه حق تلاوته و هم الذین یومنون به و یعرفونه واما غیرهم فما اشد اشکاله علیهم؛ همانا قرآن توصیف‌هایی است برای اهل معرفت و نه دیگران؛ (یعنی) برای آنان که قرآن را چنان که شایسته است، تلاوت می‌کنند و آنان کسانی هستند که بدان ایمان دارند و کاملا آن را می‌شناسند، ولی کسانی که چنین نیستند، فهم قرآن بر آنان بسیار مشکل است».
در آن چه که برخی از پژوهش‌گران علوم قرآنی با عنوان «آگاهی از ابواب سر» از آن نام برده و مقولاتی از قبیل توکل، اخلاص و دیگر حالات روانی و اخلاقی را به عنوان موارد آن ذکر کرده‌اند، نیز از همین باب است و مشابه چنین تبیینی در مورد آن‌ها نیز مطرح است.


در فهم هر متنی، هدف آن است که بدانیم گوینده سخن چه چیزی را مدنظر داشته است و این هدف، مفسر متن را از جهاتی محدود می‌کند: در این راستا، وی نمی‌تواند آرا و اندیشه‌های خود و خواسته‌ای فردی و گروهی را در تفسیر دخالت دهد و تحلیل‌های خود را به حساب مفاد و مراد از متن بگذارد. البته ذهنی پر سؤال داشتن، که به عنوان یکی دیگر از شرایط مفسر ذکر خواهد شد، مساله دیگری است که با این شرط منافات ندارد. در آن شرط، سخن بر سر موضوع‌ها و سؤال است و در این شرط، سخن بر سر پاسخ‌ها و محمول‌هاست. بی طرفی علمی در هر تحقیقی ضرورت دارد؛ خواه آن تحقیق در زمینه کشف قوانین طبیعی و انسانی باشد و خواه در نایل شدن به فهم و درک سخن یا نوشته‌ای؛ ولی در خصوص قرآن، به لحاظ پیامدهای ارزشی آن، مساله بسیار حساس‌تر است.
روایات فراوانی هم که از تفسیر به رأی نکوهش می‌کند، ناظر به همین نکته است. به طور کلی، عدم رعایت بی طرفی علمی، گاه در قالب حاکمیت بخشیدن به تمایلات فردی و گروهی بر قرآن و تفسیر آیات، گاه به صورت حاکم ساختن آراء شخصی خود بر قرآن صورت می‌گیرد و گاه در اثر مرعوب دیدگاه دیگران شدن و جرأت اقدام برای فهم نوین بر اساس قواعد را به خود ندادن و از نوآوری و فهم جدید و نکات بیشتر پرهیز کردن است. البته چنان که در فصول پیشین گذشت، حاکمیت قواعد مسلم عقلی، قواعد محاوره عقلایی و اصول کلی بر گرفته از خود قرآن، با بی طرفی علمی کاملا سازگار بوده بلکه دخالت دادن آن‌ها ضرورت دارد.


توانمندی فکری و صفای باطنی مفسر، از شرایط کمال و باروری تفسیر است، بررسی‌های تجربی دینی بر این نکته تاکید دارند که افراد انسان از لحاظ توانمندی فکری و ذهنی یکسان نیستند؛ بهره هوشی، سرعت انتقال، قدرت استنتاج، نوآوری، میزان حافظه و نظایر آن در افراد مختلف، درجات متفاوتی دارد. عده‌ای در مرحله بسیار بالایی قرار دارند که از آن به نبوغ تعبیر می‌شود. جمعی فروتر از حد متعارف‌اند و اکثریت افراد در حد میانه قرار دارند. هرچند همه انسان‌ها از حداقل این استعدادها که شرط تکلیف و ستایش و سرزنش و پاداش و کیفر است، برخوردارند و نیز این استعدادها قابل تقویت و تضعیف است، ولی تفاوت افراد در برخورداری از آن، مسلم و تاثیری که شدت و ضعف برخورداری از این استعدادها در فهم دقیق‌تر و کامل‌تر هر متنی و از جمله فهم قرآن دارد، غیر قابل تردید است. افزون بر نقشی که این استعدادها در فهم قرآن دارد، بر اساس بیانات دینی، اخلاص و تلاش در راه خدا و به تبع آن، عنایات الهی نیز فهم کامل‌تری از قرآن را به ارمغان می‌آورد و این نیز در افراد متفاوت است. بنابراین، عنایت ویژه خدا که بر اثر اخلاص و تلاش در راه خدا حاصل می‌شود نیز در فهم کاملتر آیات مؤثر می‌باشد.


میزان استفاده هر کس از متنی مانند قرآن، بستگی به فعال بودن ذهن و میزان سؤال‌هایی دارد که برای وی در مورد آن متن مطرح است. هم نوع سوالی که مطرح می‌شود و هم دقتی که در طرح سؤال رعایت می‌شود، در دستیابی به پاسخ صحیح مؤثر است؛ ولی افزون بر این‌ها، میزان سؤال‌های مطرح شده نیز نقش مهمی ایفا می‌کند. بنابراین می‌توان یکی از عوامل مهم متفاوت بودن برداشت‌های مفسرانی که تخصص‌های مختلف دارند، مطرح شدن سؤال‌های مختلف و متناسب با تخصص شان دانست؛ سؤال‌هایی که برای فردی که دارای آن تخصص نبوده مطرح نشده و یا کم اهمیت تلقی شده است؛ چنان که باروری تفاسیر متاخر نسبت به تفاسیر متقدم، نیز نوعا معلول این مسأله بوده است که در گذر زمان سؤال‌های جدیدی مطرح شده است که پاسخ قرآنی وحیانی می‌طلبیده و مفسران گران قدری که این سؤال‌ها و نیازهای فکری برایشان مطرح بوده، در صدد یافتن پاسخ آن‌ها از قرآن برآمده‌اند. البته نباید نقش مهم سؤال‌های بیشتر و متنوع‌تر را مطلق پنداشت و تاثیر سایر عوامل را نادیده گرفت. در اینجا ذکر این نکته ضروری است که رجوع به آرا و اندیشه‌ها، مطالعه دیدگاه‌های مطرح شده در علوم مختلف و آشنایی با موضوع‌ها و مسایل علوم جدید چنان چه به منظور یافتن سؤال‌های بیشتر باشد، نه تنها زمینه تفسیر به رای و انحراف در تفسیر نخواهد بود، بلکه کمال و باروری بیشتر آن را به ارمغان می‌آورد؛ ولی اگر این مراجعه برای حاکمیت بخشیدن آن آرا بر قرآن و تفسیر و یا مستمسک قرار دادن قرآن برای توجیه آن‌ها باشد، از نظر روش شناسی تفسیر، نادرست بوده، و از نظر ارزش شناسی اخلاقی و بینش دینی، مورد نکوهش و مصداقی از تفسیر به رأی می‌باشد.


راغب اصفهانی شرایطی را برای مفسر ذکر کرده که با وجود آن، تفسیرش تفسیر به رای (که از نظر شرع ممنوع و از نظر عقل نکوهیده است) نخواهد بود. ما در این جا به تفصیل به ذکر آن شرایط می‌پردازیم.
وی می‌گوید: در بین مردم اختلاف است که آیا برای هر صاحب علمی گام نهادن به وادی تفسیر جایز است یا نه؟ برخی در این باره سخت گیری کرده و قائل شده‌اند که احدی حق تفسیر قرآن را ندارد، هر چند عالمی ادیب و دارای اطلاعات گسترده در زمینه واژه شناسی، فقه، نحو، اخبار، و آثار باشد، چنین شخصی تنها حق دارد تفسیری ارائه کند که از دایره تفسیر ماثور از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یا کسانی که شاهد نزول وحی بوده‌اند؛ یعنی صحابه و تابعان (که از صحابه اخذ حدیث کرده‌اند) خارج نشود. این گروه برای اثبات مدعای خویش به احادیث رسیده از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این باب تمسک کرده‌اند که: هر کس قرآن را به دلخواه خویش تفسیر کند، جایگاهش در آتش است یا هر کس قرآن را به دلخواه (با نظر خویش) تفسیر نماید (هرچند راه صواب را پیموده باشد) بیراهه رفته و یا هر کس به رای خود درباره تفسیر قرآن ابراز نظر کند کافر شده است. عده‌ای دیگر می‌گویند: هر کس دارای اطلاعات گسترده ادبی باشد مجاز است تفسیر کند، چون‌ اندیشمندان ادیب، در شناخت اهداف، صاحب اختیارند. دلیل این گروه آیه مبارکه کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولوا الالباب؛ (این قرآن) کتاب با برکتی است که بر تو فرو فرستادیم تا در آیات آن‌ اندیشه کنند و خردمندان پند گیرند؛ است. برخی از محققان گفته‌اند: این دو عقیده، یکی تفریط و دیگری افراط است؛ زیرا آنکه تنها به تفسیر منقول اکتفا کند، بسیاری از نیازها را نادیده گرفته و آنکه به هر کس اجازه گام نهادن به وادی خطرناک تفسیر را بدهد دچار سردرگمی شده و عمق آیه مبارکه لیدبروا آیاته را درک نکرده است.
راغب در ادامه می‌گوید: نخست لازم است بیان شود که محتوای قرآن چیست و سپس دانش‌هایی که در فهم قرآن مورد نیاز است شناخته شود. که با استعانت از خداوند به ذکر آنها می‌پردازیم: تمام شرایط اسلام و ایمان که اعتقاد به آنها از ما خواسته شده و قرآن کریم در بردارنده آنهاست دو دسته‌اند: نخست اموری که باید بدان اعتقاد داشت که عبارتند از ایمان به خداوند و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و پیامبران و روز رستاخیز و...، دوم اموری که باید بدان عمل کرد و عبارتند از شناخت احکام دین و عمل بدان.
در مقام سنجش، علم؛ نقطه آغاز، و عمل؛ نقطه فرجام کار است. چون علم بدون عمل، کامل نمی‌گردد و عمل هم بدون علم خلوص نمی‌یابد؛ لذا خداوند در سرتاسر قرآن هیچگاه این دو را جدای از هم ذکر نکرده است و من یومن بالله و یعمل صالحا؛ هر کس به خداوند ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد؛ و یا و من عمل صالحا من ذکر او اثنی و هو مومن؛ و هر کس از مرد یا زن، عمل صالحی انجام دهد در حالی که مومن باشد؛ یا الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن ماب.؛ آنان که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دهند، خوشا بر احوالشان بازگشتی نیکو دارند؛

۹.۱ - علوم مورد نیاز مفسر

البته دستیابی به این دو (علم و عمل) جز به تحصیل علوم لفظی، دانش‌های عقلی و مواهب الهی میسر نخواهد گردید. نخستین علم لازم، شناخت یکایک واژه‌ها و الفاظ است که به علم لغت معروف است.
دوم، شناخت مناسبت الفاظ با یک دیگر که همان علم اشتقاق است.
سوم، شناخت اموری که بر لفظ عارض می‌شود؛ مانند ساختار کلمات، تصریف در صیغه‌های مختلف و حالات اعراب که علم نحو متکفل آن است.
چهارم، شناخت قرائات مختلف که با کیفیت نزول قرآن ارتباط دارد.
پنجم، شناخت اموری که قرآن درباره آنها نازل شده و شرح داستان‌هایی که در ضمن سوره‌ها آمده است؛ از قبیل سرگذشت پیامبران و امت‌های پیشین که به علم آثار و اخبار اشتهار دارد.
ششم، ذکر سنن منقول از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و کسانی که شاهد نزول وحی بوده‌اند و آنچه مورد اتفاق یا اختلاف آنهاست؛ یعنی آنچه که گاهی برای بیان مجمل است و گاهی برای تفسیر امور مبهم که در آیات مبارکه و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و اولئک الذین هدی الله فبهد اهم اقتده؛ و آنان (پیامبران قبل از تو) کسانی بودند که خداوند هدایتشان کرده بود. پس، از سنت آنان پیروی کن؛ بدان‌ها اشاره شده است. اموری از این قبیل را علم سنن می‌نامند.
هفتم، شناخت ناسخ و منسوخ، عموم و خصوص، اجماع و اختلاف، مجمل و مبین، انواع قیاس شرعی و مواردی که قیاس در آنها جایز است که در حوزه علم اصول واقع است.
هشتم، احکام شرعی، مستحبات و آداب مربوط به سیاست‌های سه گانه (فرد، خانواده و جامعه) همراه با رعایت عدالت در هر سه مورد که مربوط به علم فقه و زهد است.
نهم، شناخت ادله عقل، استدلال‌های واقعی، تقسیم، تعریف، بیان فرق میان معقولات و مظنونات و جز آنها که در حوزه علم کلام مورد بحث است.
دهم، علم موهبت؛ دانشی را که خداوند از رهگذر عمل شخص به دانسته‌هایش نصیب او می‌سازد.
امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) می‌فرماید: زبان حال حکمت این است که هر کس در پی یافتن من است باید به نیکوترین علمی که می‌داند عمل کند. آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه. آنان که سخن را می‌شنوند و نیکوترینش را پیروی می‌کنند؛ همچنین از آن حضرت روایت شده که وقتی از او پرسیدند: آیا علمی از پیامبر در نزد تو هست که دیگران از آن بهره‌ای نداشته باشند؟ فرمود: نه، مگر کتاب خدا و آنچه در صحیفه من است و قدرت فهمی که خدا به هر که بخواهد عطا می‌کند. این نکته همان تذکری است که خدای سبحان به شرط انجام اعمال صالح، امید دست یافتن به آن را داده است ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی ... تا آنجا که می‌گوید: لعلکم تذکرون؛ خداوند به رعایت عدالت و احسان و بخشش بر خویشاوندان دستور می‌دهد... باشد که بپذیرید؛ و نیز اشاره به همان هدایت بشری است که خداوند به هدایت یافتگان وعده داده است: و الذین اهتدوا زادهم هدی؛ و کسانی که هدایت یافتند، خداوند هدایتشان را بیفزود؛ و همین است قول طیب که در آیه مبارکه: و هدوا الی الطیب من القول و هدوا الی صراط الحمید؛ به سخن پاک راهنمایی و به راه ستوده هدایت شده‌اند؛ آمده است.
جان کلام اینکه مجموعه علومی که برای مفسر به منزله ابزارند و بدون آنها کار تفسیر انجام نمی‌پذیرد عبارتند از ده علم زیر:
۱. لغت؛ ۲. اشتقاق؛ ۳. نحو؛ ۴. قراءات؛ ۵. سیره؛ ۶. حدیث؛ ۷. اصول فقه؛ ۸. فقه؛ ۹. کلام؛ ۱۰. موهبت.
کسی که این ده علم در او به سر حد کمال برسد و توان به کار بردن آن را دارا باشد، دیگر قرآن را به رای خود تفسیر نخواهد کرد و کسی هم که در بعضی از این علوم کامل نباشد؛ یعنی آنچه را که دانستنش در تفسیر ضروری نیست، نداند در درون خود به نقص خویش اذعان داشته باشد و هنگام تفسیر، از صاحبان حق کمک بجوید، از کلام آنان اقتباس کند و از پرتو آرای آنان چراغی فراراه خود قرار دهد، از زمره مفسران به رای نخواهد بود. در پایان می‌گوید: برای آن کس که به تفسیر قرآن اقدام می‌کند سزاوار است که تقوای الهی را در نظر بگیرد و از شر نفس اماره و عُجْب، به خدا پناه برد؛ زیرا عُجب، اساس هر تباهی است. همچنین سعی کند بدگمانی اش نسبت به درک خویش بیشتر از بدگمانی‌اش نسبت به گذشتگان (کسانی که با پیامبر معاشرت داشته و شاهد نزول وحی بوده‌اند) باشد.
چه خوب و زیبا شرایط لازم برای مفسر را بیان و حق مطلب را ادا کرده است؛ زیرا مفسر با داشتن این شرایط هرگز قرآن را به رای خویش تفسیر نخواهد کرد و با رعایت تقوای الهی، در مورد نکته‌های دقیق قرآن، بدون آگاهی سخن نخواهد گفت.

۹.۲ - دیدگاه دیگران درباره علم موهبت

جلال‌الدین سیوطی می‌گوید: ممکن است که علم موهبت را مورد اشکال قرار دهی و بگویی: این چیزی نیست که فراچنگ بشر آید. در پاسخ باید گفت: این اشکال، پنداری نادرست است و راه دست یافتن به آن، اقدام کردن بر اسباب موجبه آن، یعنی عمل صالح و زهدپیشگی است. امام بدرالدین زرکشی می‌گوید: بدان! کسی که بدعت گذار است یا کبر و هوی و حب دنیا در قلب او منزل کرده یا اصرار بر ارتکاب گناه دارد یا ایمان در دل او راه نیافته یا توان تحقیق او ضعیف است یا در مقام تفسیر بر گفته مفسری ناآگاه، که به فکر و رای خویش تفسیر کرده اعتماد می‌کند، مفاهیم قرآن (وحی) را قطعا درک نخواهد کرد و اسرار آن بر او هویدا نخواهد گردید؛ زیرا اینها همه حجاب‌ها و موانعی است که یکی از دیگری قوی‌تر است. سیوطی می‌گوید: آیه مبارکه ساصرف عن آیاتی الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق؛ خود خواهان را از بهره شدن از آیات خویش باز می‌دارم؛ درباره همین موضوع است. سفیان بن عیینه در تفسیر این آیه می‌گوید: معنای صرف آیات این است که توان فهم قرآن را از آنان (متکبران) باز می‌گیریم.
علاوه بر آن، آیات زیر ناظر به همین مطلب است: انه لقرآن کریم، فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون؛ این قرآن دارای حقایق ارجمندی است که از دید بیگانگان پنهان می‌باشد، جز پاکان بدان دسترسی ندارند؛ حقایق و معارف عالی قرآن جز برای کسی که باطن خویش را خالص و نفس خود را از پلیدی‌ها پاک کرده باشد جلوه‌گر نخواهد شد.
امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) در خطبه‌ای که در ذی قار ایراد کرده می‌فرماید: علم قرآن جز برای کسی که طعم آن را چشیده باشد قابل درک نیست، چنین شخصی با علم قرآن مجهولات خود را برطرف می‌کند و با آن، کوری و کری خویش را برطرف می‌کند و به وسیله آن، علم آنچه گذشته را در می‌یابد و بعد از مردن به کمک آن زنده می‌شود و به وسیله آن حسنات خویش را در نزد خداوند به ثبت رسانده، سیئات خود را از صحیفه اعمالش زدوده، رضوان الهی را کسب می‌کند. پس آن را تنها در نزد اهلش بجویید و بس.
در جای دیگری می‌فرماید: خداوند کلامش را به سه بخش تقسیم کرده است: نخست آنچه همه مردم (عالم و عامی) آن را می‌فهمند. دوم آنچه جز کسانی که خداوند به آنها شرح صدر عنایت فرموده و ذهنی با صفا و احساسی لطیف و قوه تشخیص صحیح دارند درک نمی‌کنند. سوم آنچه فقط خدا و امینان وحی و راسخان در علم آن را می‌دانند.
آیه مبارکه یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا؛ ای اهل ایمان اگر خدا ترس و پرهیزگار شوید خدا به شما فرقان بخشد (دیده حق بین عطا فرماید)؛ و همچنین آیه مبارکه و اتقوا الله و یعلمکم الله؛ و از خدا بترسید، خداوند به شما) مصالح امور) می‌آموزد؛ به این مضمون اشاره می‌کند.


۱. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۰۰.    
۲. ص/سوره۳۸، آیه۲۹.    
۳. تغابن/سوره۶۴، آیه۹.    
۴. غافر/سوره۴۰، آیه۴۰.    
۵. رعد/سوره۱۳، آیه۲۹.    
۶. نحل/سوره۱۶، آیه۴۴.    
۷. انعام/سوره۶، آیه۹۰.    
۸. زمر/سوره۳۹، آیه۱۸- ۱۷.    
۹. نحل/سوره۱۶، آیه۹۰.    
۱۰. محمد/سوره۴۷، آیه۱۷.    
۱۱. حج/سوره۲۲، آیه۲۴.    
۱۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مقدمه تفسیر، ص۳۷-۴۰.    
۱۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۶.    
۱۴. سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان، ج۴، ص۲۱۶.    
۱۵. واقعه/سوره۵۶، آیه۷۹- ۷۷.    
۱۶. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۸۵، شماره ۲۶.    
۱۷. کلینی، محمّد بن یعقوب، روضه الکافی، ج۸، ص۳۹۰-۳۹۱، شماره ۵۸۶.    
۱۸. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۹۴، شماره ۴۴.    
۱۹. طبرسی، احمد بن علی، کتاب الاحتجاج، ج۱، ص۳۷۶.    
۲۰. انفال/سوره۸، آیه۲۹.    
۲۱. بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «شخصیت مفسر».    
معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۱، ص۵۵-۶۰.    






جعبه ابزار