شجره ملعونه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
منظور از شجره ملعونه، در
قرآن،
بنیامیه میباشند. برخی از بنی
امیه انسانهای صالحی بودند و از
لعن استثنا هستند.
دیدگاه
مفسران اهل سنت و
شیعه در این باره چنین است:
مفسران اهلسنت در مورد
تفسیر آیه مبارکه «و ما جعلنا الرؤیا التی اریناک الا فتنةً للناس و الشجرة الملعونه فیالقرآن و نخوفهم فما یزید الا طغیاناً کبیراً»
آوردهاند که:
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در خواب دید،
بنیامیه مانند بوزینگان از
منبر او بالا میروند و آن حضرت از این قضیه خیلی ناراحت شدند و فرمودند: «بنی
امیه شجره ملعونه هستند».
از جمله مفسران شیعه که گفتهاند: منظور از شجره ملعونه در قرآن بنی
امیه میباشند، عبارتاند از:
شیخ طوسی،
طبرسی،
صاحب منهج الصادقین،
شبّر و
علامه طباطبایی.
و نیز در تفسیر آیه شریفه «الم تر الی الذین بدّلوا نعمة الله کفراً و احلّوا قومهم دارالبوار».
صاحب
تفسیر مجمع البیان حدیثی را به این مضمون نقل میکند: مردی از حضرت
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) درباره این آیه سؤال کرد، حضرت فرمود: «هم الأفجران من قريش: بنو أمية، وبنو المغيرة»؛
یعنی مراد
آیه قرآن دو قبیلهاند که فاجرترین قبایل
قریش هستند که همان بنی
امیه و
بنیمغیره میباشند.
امام خمینی شجره را در آثار خویش به دو قسم طیبه و خبیثه تقسیم کرده است. امام خمینی اصل شجره را
اسماء الهی میداند که از جهت وجود هیچ تعینی ندارد و در مقام لا اسم و لا رسم میباشد. این همان شجره طیبه است اما آنجا که تعین و تحدید اسمی از اسماء ملاحظه شود، شجره خبیثه است که همه خطایا از او ناشی میشود.
شجره طیبه همان انسان کامل یا همان اعتقادات قلبی صحیح توحیدی است که اخلاص و
عمل صالح، فروع و شاخههای آن میباشند و شجره خبیثه همان شهوات است که زمین آن نفس اماره و اوراق برگهای آن تنبلی و میوه آن معصیت و غایت آن جهنم است. امام خمینی اصل شجره طیبه را
اسم اعظم و مبدا تعینات و در مواردی اصل این شجره را وجود و حقیقت نور میداند که فروغ آن آسمان و زمین و ارواح و اشباح را شامل میشود.
و در مواردی امام خمینی با استناد به روایتی پیامبر را به منزله ساقه شجر و ائمه هدی را به منزله شاخههای شجره طیبه و شیعیان را به منزله برگ آن شجره تعبیر میکند.
امام خمینی در مواردی شجره را انسان کامل میداند
«انا و علی من شجرة واحدة»
در مقابل اصل همه شرور و ظلمت شجره خبیثه است که هیچگونه ثبات و قرار ندارد.
و در مواردی همه عالم را از حیث غیریت و ماسوائیت که مظهر شیطان است شجره خبیثه، و در مواردی انیت و انانیت را اصل وصول شجره خبیثه میداند و معتقد است برای خروج از این شجره خبیثه باید ظاهر و باطن را از انیت و تصرفات شیطان خبیث پاک کرد
تا لایق حضور در محضر حق شد. ازاینرو لازم است از رجس باطلی که مفسد مدینه عظمی و ام القری است، به تخلیه تامه و تصفیه کامله رسید و از اصل و اصول شجره ملعونه هجرت و از
انانیت خارج شد.
همچنین روایتی را
محدثان اهل سنت از پیامبر نقل کردهاند به این مضمون که
هلاک و نابودی امت من به دست جوانانی از قریش خواهد بود که
بخاری و
مسلم آن را به بنی
امیه تطبیق کردهاند: «يُهْلِكُ أُمَّتِي هَذَا الْحَيُّ مِنْ قُرَيْش».
و در
زیارت عاشورا هم به همین معنا میباشد: «لعن الله بنیامیة قاطبةً».
در زیارت عاشورا میفرماید: خدا
لعنت کند و از
رحمت خود تمام بنی
امیه را دور سازد؛ ظاهر عبارت حتی با قطع نظر از تأکید و تعمیم بهوسیله لفظ قاطبه
عام است و شامل تمام بنی
امیه میشود و قاطبه عمومیت آن را تأکید میکند. پس بهمقتضای آیات شریفه گذشته و این کلمه از زیارت عاشورا هیچیک از بنی
امیه مؤمن نبودهاند و مورد لعن هستند.
اما یقین داریم که تعدادی از بنی
امیه از خوبان و مؤمنان واقعی و پیروان ولایت
اهل بیت بودهاند؛ مثل:
خالد بن
سعید بن العاص (او از جمله دوازده نفری است که بر
ابوبکر اعتراض نمودند، هنگامی که بر منبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) قرار گرفت و او اولین نفر آنان بود.) و
ابوالعاص بن ربیع که از
بیعت با ابیبکر سرباز زدند و با امیرالمؤمنین ثابتقدم ماندند.
امامه دختر همین ابوالعاص بعد از
شهادت حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) طبق
وصیت آن حضرت به
ازدواج حضرت امیر (علیهالسلام) درآمد.
همچنین
محمد بن ابیحذیفه که مادر او دختر
ابوسفیان بود؛ ولی خودش از یاران خاص امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میباشد و در راه
محبت آن جناب رنجها کشید و سالها در
زندان معاویه که داییاش بود، به سر برد و در نهایت با معاویه همراهی نکرد.
برای رفع شبهه موجود بین آیات و متن زیارت عاشورا، به موارد زیر اشاره میکنیم:
اکنون با توجه به تعاریض ظاهری بین آیات و متن زیارت عاشورا و روایات در خصوص این افراد باید گفت: مراد از بنی
امیه آن گروهی هستند که در جهت
غصب خلافت و خاموش کردن
نور خدا و
انکار ولایت ائمه اطهار همپیمان شده و با
شمشیر و زبان در بعضی و دشمنی اهلبیت تلاش نمودند و از آن جهت که اغلب بنی
امیه در این مسیر بودند و کسانی که در جهت پیروی از پیامبر و اهل بیت بودند، بسیار کم بودهاند و به حکم النادر کالمعدوم. (فرد نادر، در حکم نبودن است.) آن تعداد ناچیز نادیده گرفته میشوند؛ چنانچه در جهت عکس هم اینگونه گفته میشود و
بنیهاشم که اغلب موافق با راه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و اهل بیت بودند، کسانی همچون
ابولهب در روش از
بنیهاشم جدا محسوب میشوند.
از این جهت آنجا که اغلب بنی
امیه بهخاطر اینکه در تضاد با
حق بودند، مورد لعن واقع شدهاند نه از آن جهت که از اولاد و فرزندان
امیه بودند و این قطعی است که اگر کسی از
بنیهاشم باشد و در مسیر مخالفت با
ذات ربوبی قدم بردارد، مورد نص الهی قرار میگیرد؛ همانند ابولهب که
سوره مسد در شأن او نازل شده است و این قانون اختصاص به زمان گذشته ندارد و در تمام زمانها جاری است. بدین معنا که حتی در این زمان هم اگر کسی بر عقیده بنی
امیه باشد و مشمول لعن الهی واقع خواهد شد و یا اگر از لحاظ عقیده با اهل بیت همراه باشد از پیروان آنان شمرده خواهد شد.
و این مطلب از فرمایش مولی الموحدین (علیهالسلام) بهخوبی برمیآید که فرمودند: «راضی بودن و ناراضی بودن، مردم را در سلک یک امت و گروه جمع میکند؛ همانگونه که در
قبیله ثمود در جریان کشتن
ناقه صالح (علیهالسلام) قاتل شتر یک نفر بود، ولی
عذاب الهی بر همه آنان نازل شد؛ چون همه آنان به عمل او راضی بودند».
ملاک خوب و بد بودن،
اطاعت و
عصیان است، نه نژاد و از فلان قوم و قبیله بودن.همانگونه که خداوند در خطاب به
حضرت نوح که تقاضای نجات پسر گناهکارش را نمود، فرمود: «انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح...».
حضرت
امام رضا (علیهالسلام) به
حسن بن جهم فرمودند: او در واقع پسر نوح بود؛ اما چون از
اطاعت الهی سرباز زد، خداوند او را از فرزندی نوح خارج ساخت و همینگونه است که اگر کسی از ما بنیهاشم باشد، اطاعت خداوند نکند، از ما نیست و چون، تو، ای حسن
بن جهم، اطاعت الهی نمودی، از ما اهل بیت خواهی بود؛ همانگونه که در مورد
سلمان فارسی خطاب «سلمان منا اهل البیت» صادر شد.
مؤید دیگر از
قرآن کریم این آیه شریفه است که میفرماید: «انما المؤمنون اخوة»؛
یعنی این
ایمان است که موجب
اخوت و برادری میشود و عدم آن موجب قطع اخوت میگردد؛ هرچند برادر یا فرزند
امام باشد.
قضیه برخورد حضرت رضا (علیهالسلام) با برادرشان
زید بن موسی بن جعفر معروف است که خدمت آن حضرت رسید؛ سلام کرد، حضرت جواب سلام او را ندادند، عرض کرد: من پسر پدرتان هستم، چرا جواب سلام مرا نمیدهید؟ حضرت پاسخ دادند: تا زمانی برادر من هستی که اطاعت الهی داشته باشی و چون عصیان الهی کردی، دیگر بین من و تو برادری نخواهد بود.
همچنین آوردهاند که فردی از بنی
امیه به نام
سعد بن عبدالملک که از اولاد
مروان بود و
امام باقر (علیهالسلام) به او لقب سعدالخیر دادند، روزی خدمت آن حضرت وارد شد؛ درحالیکه همچون زنی که فرزند از دست داده گریه میکرد، حضرت از او علت گریه را جویا شدند؛ پاسخ داد: چگونه
گریه نکنم و حال اینکه من از شجره ملعونه هستم؛ حضرت به او فرمودند: تو از بنی
امیه نیستی، تو از ما هستی؛ تو مگر
قرآن نخواندی که این آیه شریفه را از قول
حضرت ابراهیم حکایت میکند: «فمن تبعنی فانه منی».
آنکه از من پیروی کند از من است.
در نتيجه اگر مراد از بنی
اميه يعنی آن گروهی كه در جهت
غصب خلافت اهل بيت حركت كردهاند باشد، امثال خالد
بن العاص، محمد
بن ابیحذيفه و ... به اصطلاح تخصصاً از بنی
اميه خارج خواهند بود؛ يعنی داخل آنها نبودهاند تا گفته شود به چه دليل استثنا شدهاند و اگر خروج تخصصی را هم نپذيريم، آيه شريفه و فقره
زیارت عاشورا به اين
روایات تخصيص خورده است؛ و از این قبيل در
قرآن زياد است.
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «شجره ملعونه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۰۲. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.