شاعر (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شاعر:
(بَلْ هُوَ شَاعِرٌ) شاعر: اسم فاعل به معنى كسى است كه سخن منظوم
و با وزن
و قافيه مىسرايد كه زاييده تخيّل
و احساس اوست.
يكى ديگر از تهمتهاى كفار به
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن است كه او را شاعر مىخواندند.
در آيه مورد بحث آمده است:
(بَل هو شاعر) (او شاعر است).
حتى گاهى
«شاعر مجنون» مىخواندند. چنان كه در آيه ۳۶
سوره صافات آمده: «آنها مىگويند آيا ما خدايان خود را به خاطر شاعر ديوانهاى رها كنيم؟!»
به موردی از کاربرد
شاعر در
قرآن، اشاره میشود:
(بَلْ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الأَوَّلُونَ) (آنها گفتند: «آنچه
محمد آورده
وحی نیست؛ بلکه خوابهایی آشفته است؛ اصلًا آن را به
دروغ به خدا بسته؛ بلکه او یک شاعر است؛ اگر راست میگوید باید معجزهای برای ما بیاورد؛ همان گونه که
پیامبران پیشین با
معجزات فرستاده شدند.»)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: حکایت سخنان
کفار است که چگونه
افترا و تکذیب به آن جناب را درجه به درجه شدت میدادند، اول گفتند: سخنان وی خوابهای پریشان است که دیده
و آن را
نبوت خود پنداشته
و کتاب آسمانیش گمان کرده، پس کار او
و معلوماتش حتی از
سحر هم بیارزشتر است، (برای اینکه سحر هر چه باشد علمی است
و قواعدی دارد). سپس افترای خود را ترقی داده، گفتند: بلکه خواب پریشان هم نیست، چون در خواب پریشان صاحبش عمدا دروغ نگفته، بلکه چند رقم رؤیا دیده وقتی بیدار شده از هر یک چیزی به یادش مانده،
و با گوشههای دیگر هم رؤیایش مخلوط شده، ولی این افترا میبندد،
و معلوم است که افترا مستلزم تعمد است.
قرآن در آيه مورد بحث با بيانى بسيار منطقى مىگويد: خط مشى
پيامبر (
صلی
الله
علیه
و
آله
و
سلّم) از خط شعرا جداست، شعرا در عالم خيال
و پندار حركت مىكنند
و او در عالمى مملو از واقعبينى براى نظام بخشيدن به جهان انسانى است.
شعراء غالبا طالب عيش
و نوشند
و در بند زلف
و خال يار (مخصوصا شاعرانى كه در آن عصر
و در محيط
حجاز مىزيستند، چنان كه از نمونه اشعارشان پيداست). به همين دليل «شعرا كسانى هستند كه گمراهان از آنها پيروى مىكنند»
(وَ يَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ) (
و پيوسته مىگفتند: «آيا ما معبودان خود را به خاطر شاعرى ديوانه رها كنيم؟!»)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: مىگويند آيا خدايان خود را به خاطر مردى شاعر
و ديوانه رها كنيم؟ اين كلام ايشان در حقيقت انكارى است نسبت به رسالت
پيامبر (
صلی
الله
علیه
و
آله
و
سلّم) بعد از آن استكبارى كه از پذيرفتن توحيد ورزيدند
و آن را انكار كردند.
و جمله بعدى كه مىفرمايد:
(بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ) رد كلام ايشان است كه مىگفتند:
(لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ) آن جناب شاعر است
و مجنون،
و كتاب او شعر است
و از سخنان در حال جنون. خداوند اين گفتار مشركين را رد كرده
و مىفرمايد: بلكه آنچه او آورده حق است،
و در آن رسالت رسولان سابق تصديق شده، پس مانند شعر
و سخنان مجانين باطل نيست،
و چيز تازهاى هم نيست، بلكه قبل از او هزاران نفر مانند او به اين رسالت مامور شده بودند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «شاعر»، ج۲، ص۴۹۷.