• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شاء (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





شاء:(الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء)
شاء: در اصل از مادّه «شىء» به معنى «خواستن و اراده كردن» است.
«مشيئة» به معنى «اراده» است و در نظر بعضى در اصل «ايجاد كردن چيزى» است.



به مواردی از کاربرد شاء در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - شاء (آیه ۱۴۸ سوره انعام)

(سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَ لاَ آبَاؤُنَا وَ لاَ حَرَّمْنَا مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم حَتَّى ذَاقُواْ بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ أَنتُمْ إَلاَّ تَخْرُصُونَ) (به زودى مشرکان براى تبرئه خويش مى‌گويند: «اگر خدا مى‌خواست، نه ما مشرک مى‌شديم و نه پدران ما و نه چيزى را تحریم مى‌كرديم.» كسانى كه پيش از آن‌ها بودند نيز، همين‌گونه آيات خدا را تكذيب كردند و سرانجام طعم کیفر ما را چشيدند. بگو: «آيا دليل روشنى بر اين موضوع داريد كه آن را بر ما آشكار سازيد؟! شما فقط از پندارهاى بى‌اساس پيروى مى‌كنيد و تخمين‌هاى نابه جا مى‌زنيد.»)

۱.۱.۱ - شاء در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: احتجاجى است كه کفار بر کفر و تحريم حلال خود كرده‌اند. در ذيل آن جواب داده كه؛
اولا شما در آنچه كه مى‌گوييد و به آن احتجاج مى‌كنيد عالم نيستيد و جز به ظن و تخمين اعتماد نداريد.
ثانياحجتى را كه ذكر كرده‌ايد گو اين‌كه در جاى خود مطلب صحيحى است و قرآن هم در آيات بسيارى آن را خاطر نشان ساخته و ليكن مدعاى شما را تصحيح نمى‌كند، چون شما مى‌خواهيد با اين مطلب شرک و تحريم حلال خود را اثبات نموده و بگوييد خداوند شرک و تحريم حلال ما را امضاء فرموده و ديگر هيچ باكى بر ما نيست، و چنين استدلال كنيد كه اگر خداوند غير اين را از ما مى‌خواست ما نيز غير اين مى‌شديم يعنى مشرک نمى‌شديم و حلال خدا را حرام نمى‌كرديم و ليكن از آن‌جايى كه غير اين را از ما نخواسته ما مى‌فهميم كه او به ما اذن به شرک و تحريم داده است، پس ما بر شرک و تحريم خود اشكالى نمى‌بينيم.

۱.۱.۲ - شاء در تفسیر نمونه

آيه مورد بحث، اشاره به پاره‌اى از استدلالات واهى مشركان مى‌كند و مى‌گويد:
«به زودى مشركان در پاسخ ايرادات تو در زمينه شرک و تحريم روزی‌هاى حلال مى‌گويند: اگر خدا مى‌خواست نه ما مشرک مى‌شديم و نه نياكان ما بت‌پرست بودند و نه چيزى را تحريم مى‌كرديم...»
نظير اين تعبير در دو آيه ديگر قرآن ديده مى‌شود، در سوره نحل آيه ۳۵ و در سوره زخرف آيه ۲۰.
نشان مى‌دهد كه مشركان مانند بسيارى از گناهكارانى كه مى‌خواهند با استتار تحت عنوان جبر از مسئوليت خلافكاری‌هاى خود فرار كنند، معتقد به اصل جبر بوده‌اند و مى‌گفتند: هر كارى را ما مى‌كنيم خواست خدا و مطابق اراده اوست و اگر نمى‌خواست چنين اعمالى از ما سر نمى‌زد، آن‌ها در حقيقت مى‌خواستند خود را از اين‌همه گناه تبرئه كنند و گرنه وجدان هر انسان عاقلى گواهى مى‌دهد كه بشر در اعمال خويش آزاد است نه مجبور، به همين دليل اگر كسى ظلمى در حق او كند، ناراحت مى‌شود و او را مؤاخذه مى‌كند و در صورت «توانايى» مجازات مى‌نمايد، همه اين‌ها نشان مى‌دهد كه مجرم را در عمل خويش آزاد مى‌بيند، نه مجبور و هرگز به اين عنوان كه عمل او مطابق خواست خداست، حاضر نمى‌شود از عكس العمل صرف نظر كند (دقت كنيد).
البته اين احتمال در معنى آيه نيز هست كه آن‌ها مدعى بوده‌اند سكوت خدا در برابر بت‌پرستى و تحريم پاره‌اى از حيوانات، دليل بر رضايت اوست، زيرا اگر راضى نبوده مى‌بايست به نوعى ما را از اين كار بازدارد .
اما قرآن در پاسخ آن‌ها به طرز قاطعى بحث كرده و مى‌گويد: تنها اين‌ها نيستند كه چنين دروغ‌هايى را بر خدا مى‌بندند «بلكه جمعى از اقوام گذشته نيز همين دروغ‌ها را مى‌گفتند، ولى سرانجام گرفتار عواقب سوء اعمالشان شدند و طعم مجازات ما را چشيدند»
آن‌ها در حقيقت با اين گفته‌هاى خود، هم دروغ مى‌گفتند و هم انبيا را تكذيب مى‌كردند، زيرا پیامبران الهی با صراحت، بشر را از بت‌پرستى و شرک و تحريم حلال خداوند بازداشتند، نه نياكانشان گوش دادند و نه اين‌ها، با اين حال چگونه ممكن است خدا را راضى به اين اعمال دانست، اگر او به اين اعمال راضى بود چگونه پيامبران خود را براى دعوت به توحید مى‌فرستاد، اصولا دعوت انبیا خود مهم‌ترين دليل براى آزادى اراده و اختيار انسان است.

۱.۲ - شاء (آیه ۳۵ سوره نحل)

(وَ قَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ نَّحْنُ وَ لا آبَاؤُنَا وَ لاَ حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ) (مشركان گفتند: «اگر خدا مى‌خواست، نه ما و نه پدران ما، غير او چيزى را پرستش نمى‌كرديم؛ و چيزى را بدون اجازه او حرام نمى‌ساختيم.» آرى، كسانى كه پيش از ايشان بودند نيز چنين كردند؛ ولى آيا پيامبران وظيفه‌اى جز ابلاغ‌ آشكار دارند؟!)

۱.۱.۱ - شاء در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: در اين آيه از زبان بت‌پرستان منكر نبوت، شبهه‌اى را عليه نبوت نقل كرده، و بهمين جهت ايشان را با صفت صريحشان تعريف كرده و فرموده است: (وَ قالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا) آنان كه شرک ورزيدند، چنين گفتند و به آوردن ضمير اكتفاء نكرد، و نفرمود:
(قالوا) گفتند با اينكه در آيات قبل همه جا به آوردن ضمير اكتفاء مى‌كرد، و اين بدان جهت بود كه شنونده بفهمد كه شبهه مذكور شبهه خود آنان است.
جمله‌(لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا) جمله‌اى است شرطيه كه مفعول شاء در آن حذف شده، چون جزاء شرط بر آن دلالت مى‌كرده، و تقدير كلام چنين است: لو شاء اللَّه ان لا نعبد من دونه شيئا ما عبدنا- اگر خدا مى‌خواست غير او را نپرستيم، نمى‌پرستيديم.

۱.۳ - شاء (آیه ۲۰ سوره زخرف)

(وَ قَالُوا لَوْ شَاء الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ ) (آنان گفتند: «اگر خداوند رحمان مى‌خواست ما آن‌ها (فرشتگان‌) را پرستش نمى‌كرديم.» ولى به اين امر هيچ گونه‌ علم و یقین ندارند و تنها حدسى بى‌اساس دارند.)

۱.۱.۱ - شاء در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: اين آيه شريفه يک برهان به اصطلاح عقلى را از مشركين حكايت مى‌كند كه از اصل باطل است، و اين برهان را دو جور مى‌شود بيان كرد كه به يک بيان برهان صحت بت‌پرستى باشد، و به بيانى ديگر برهان بطلان نبوت.
اما بيان اول اين‌كه بگوييم: اگر خدا مى‌خواست كه ما بت نپرستيم قطعا نمى‌پرستيديم، براى اينكه تخلف اراده خدا از مرادش محال است، و چون ما بت مى‌پرستيم، پس معلوم مى‌شود او اين معنا را نخواسته، و همين كه نخواسته ما بت نپرستيم خود اجازه به پرستيدن بت است، پس از ناحيه خدا منعى از پرستش شركاء كه ملائكه طائفه‌اى از آنهايند نرسيده. اين آن معنايى است كه از سياق قبل و بعد آيه‌ (سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَيْ‌ءٍ) نيز به ذهن مى‌رسد.
و اما بيان دوم بر ابطال نبوت مى‌گويد: خدا فلان و فلان عمل را بر شما واجب و فلان و فلان كار را بر شما حرام كرده است و مشركين در آيه مورد بحث گفته‌اند: اگر خدا مى‌خواست كه ما شركاء را نپرستيم و چيزى را حلال و حرام نكنيم، البته نه شركايى را مى‌پرستيديم، و نه از طرف خود حكمى جعل مى‌كرديم، چون بطور كلى تخلف اراده خدا از مرادش محال است، و چون ما هم شركايى مى‌پرستيم و هم چيزهايى را حلال و چيزهايى ديگر را حرام مى‌كنيم معلوم مى‌شود كه خداى تعالى از ما چيزى در اين باب نخواسته، پس كلام كسى كه به عنوان نبوت مى‌گويد خداوند شما را به فلان و فلان چيز امر، و از فلان و فلان چيز نهى كرده، و خلاصه اينكه چنين خواسته است، سخنى است باطل.

۱. انعام/سوره ۶، آیه ۱۴۸.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن-دار القلم، ص۴۷۱.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ص۲۵۳.    
۴. انعام/سوره ۶، آیه ۱۴۸.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۴۸.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۵۰۴.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۹۱.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۴.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۸۷.    
۱۰. انعام/سوره ۶، آیه ۱۴۸.    
۱۱. نحل/سوره۱۶، آیه۳۵.    
۱۲. زخرف/سوره۴۳، آیه۲۰.    
۱۳. انعام/سوره ۶، آیه ۱۴۸.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۶، ص۲۲.    
۱۵. نحل/سوره۱۶، آیه۳۵.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۷۱.    
۱۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۳۴۷.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۳۸.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۵۵.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان،ج۶، ص۵۵۴.    
۲۱. زخرف/سوره۴۳، آیه۲۰.    
۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۹۰.    
۲۳. انعام/سوره ۶، آیه ۱۴۸.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۳۵.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۹۱.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۰۰.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۶۶.    



شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «شاء»، ج۲، ص۵۴۵.    






جعبه ابزار