سیدهاشم میردامادی نجفآبادی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نسب آیتالله سید هاشم میردامادی با ۳۰ واسطه به ابوالحسن محمد دیباج فرزند
امام صادق علیه السلام ، میرسد. بیش تر نیاکان وی،
اهل فضل و دانش بودهاند و نوابغ و رجال بزرگی در میان ایشان قرار داشته است، نظیر
محقق کرکی علی بن حسین عاملی معروف به
محقق ثانی (م ۸۴۰ هجری قمری) و
علامه میر محمد اشرف (م ۱۱۴۵ هجری قمری) صاحب کتاب
فضائل السادات .
او فرزند
میر عبد الحسیب (م ۱۱۲۱هجری قمری) مدفون در
تخت فولاد اصفهان است. وی (میرعبدالحسیب) فرزند
علامه احمد عاملی صاحب تالیفات بسیار است. (از جمله کتابهای او مصقل الصافی فی الرد علی النصاریو نفحات اللاهوتیه و مفتاح الشفاءاست. علامه احمد عاملی
داماد و پسر خاله و شاگرد بزرگ فلاسفه اسلام، میر محمد باقر و ملقب به
معلم ثالث است.
میرداماد سر سلسله ی خاندان بزرگ میردامادی است. از این ناحیه، نسب آیتالله میردامادی با ۸ واسطه به میرداماد و نسب میرداماد با ۲۱ واسطه به
امام علی بن الحسین علیه السلام ، منتهی میشود. از طرف دیگر در میان اجداد میرداماد، امیران و رجال بزرگی نظیر سید کمال الدین و سید قوام الدین و محقق ثانی بودهاند. سید کمال الدین و سید قوام الدین از
سادات مرعشی هستند که مدتی در منطقه ی بزرگی از ایران فرمانروایی داشتند. آنان مدفون در
آمل هستند.
محقق ثانی نیز جد مادری میرداماداست که عظمت علمی و درجه ی
فقاهت او در فقه
شیعه و تاثیرگذاری او در جهات مختلف در آن عصر و حال، جای تردیدی ندارد. و چون پدر
محمد باقر داماد ،
داماد محقق کرکیبوده، به «
داماد» معروف گشته است. شجره ی نامه ی خاندان میردامادی در سال ۱۳۶۴ هجری شمسی به نحو بسیار زیبا و دقیق با امضای تفصیلی مرحوم
آیتالله مرعشی نجفی تجدید و به زیور طبع آراسته گردیده است.
تولد ایشان در سال ۱۳۰۳ هجری قمری در نجف اشرف اتفاق افتاد. در سن دو سالگی پدر خویش را از دست داد و تحت حمایت پر مهر مادری فاضل و پاک سیرت، دوران کودکی را سپری کرد. از همان اوان رشد، همت به تحصیل و فراگیری گماشت. در میان اقران به هوش و ذکاوت و استعداد خوب معروف گشت.
بالای سرش ز هوش مندی ••• میتافت ستاره ی بلندی
به سرعت پلکان ترقی را پیمود. از خود آن مرحوم نقل است که فرموده بود: «من از سنین قبل از بلوغ، علاقه ی سرشاری به مجالس علما و رجال علمی داشتم و بیش تر وقت من، در محضر شخصیتهای بزرگ و مراجع آن وقت میگذشت. آمادگی فوق العادهای برای کسب فضائل و پذیرش هر گونه استفاده علمی داشتم و تنها آرزوی من، رسیدن به مقامات عالی علم و عمل بود. از طرفی مادرم به جهت سختی در امر
معاش ، اصرار داشت که در پی کسب و کار بروم تا آن که از یکی از استادان خویش خواستم تا نزد مادرم بیاید و وی را راضی به ادامه ی تحصیل کند. در نتیجه، این مشکل از پیش پایم برداشته شد.» .
استعداد خوب و پشتکار و وجود اساتید مبرز در فنون مختلف، در سنین جوانی او را به مقام
اجتهاد رسانید و بارها مورد تشویق اساتید بزرگ قرار گرفت. (به نقل از مرحوم آیتالله
سید حسن میردامادی .)
سید هاشم، مقدمات و سطح را با جدیت کامل نزد مدرسان معروف گذراند. سپس در حوزه ی بزرگ نجفاز محضر آیات عظام آخوند
محمد کاظم خراسانی (صاحب
کفایة الاصول ) و آقا میرزا
محمدتقی شیرازی و
میرزا حسین نایینی کسب فیض کرد. و از خرمن دانش ایشان، خوشهها چید و به درجه ی رفیع اجتهاد نائل آمد. آن چه آن مرحوم را بعدها در میان اقران خود ممتاز و شاخص کرد، جنبه ی عرفانی و سلوک او بود. ایشان از استادان اخلاق و
عرفان آن دوره مانند
سید احمد کربلایی ،
سید مرتضی کشمیری ، آقا
میرزا جواد ملکی بهرههای بسیار برد. در این میان با مرحوم سید احمد کربلایی بسیار مانوس بود و شاگرد خاص آن جناب گردیده بود.
آن مرحوم از دو استاد خود، میرزا محمدتقی شیرازی و حاج سید احمد کربلایی بسیار یاد میکرد و از یاد آنان لذت میبرد و از سجایای اخلاقی آن دو داستانهایی نقل میفرمود. او مکرر میفرمود: «بعد از آقامیرزا محمدتقی شیرازی، دیگر کسی به آن مهذبی و پاکی ندیدم». (به نقل از مرحوم آیتالله سید حسن میردامادی فرزند آن مرحوم در درس
تفسیر قرآن در
مسجد گوهرشاد .) درباره مرحوم سید احمد کربلایی می فرمود: «این مرد، همواره حال
انقطاع و توجه به خدا داشت و گاهی که با شاگردان مشغول صحبت بود و میخندیدند، در اثناء توجهی به خدا میکرد و از گوشههای چشمش اشک جاری میگشت و در آن حال به احدی توجه نداشت» (به نقل از مرحوم آیتالله سید حسن میردامادی.) باز از مرحوم سید احمد کربلایی نقل میفرمود که «کاملا بر نفس خود مسلط بود و مانند او کسی را ندیدم». (به نقل از مرحوم آیتالله سید حسن میردامادی.)
موفقیت آن جناب در
زهد و بی رغبتی به دنیا و تقوای، کم نظیر بود که مورد غبطه ی دیگران قرار میگرفت.
اصالت و نجابت خانوادگی و تقید مادر وی به عبادات و سنن و ادعیه، شوق کامل از عنفوان جوانی به تکمیل نفس و تهذیب و
طهارت روح، مراوده با مردان حق و ریاضتهای مشروع، همگی دست به دست هم داد و از او وجودی ساخت که جز رضای الهی، چیزی در نظرش جلوه نمیکرد. حب و بغض او، روی محور خدا بود و در مدت عمر، ذرهای آلودگی پیدا نکرد. از بعضی افراد که میخواستند از
رفاقت سوء استفاده کنند، برای خدا قطع رابطه کرد و از مشتبهات جدا گریزان بود. از مالهای
شبهه ناک شدیدا بر حذر بود و پایه ی زندگی را بر
قناعت گذارده بود و زندگی بسیار سادهای داشت. مازاد را در راه خدا
انفاق میکرد و با تجملات و زیاده روی، سخت مخالف بود و توکلی فوق العاده داشت و نافلههای شب او طولانی و از خوف خدا بسیار میگریست. تمام نمازهای طول عمر خود را دوباره گذارد و به ادعیه بسیار توجه داشت.
ذکر یونسیه او در
سجده معروف بود. بسیار در اثنای حضور در
نجف اشرف به
مسجد سهله میرفت و عبادت میکرد. از شهرت گریزان بود و دیگران را نیز بر حذر میداشت.
افرادی که با آن مرحوم آشنایی داشتند دل باخته ی او گردیده بودند. سرسوزنی کبر و غرور در وجود شریفش نبود. بسیار متواضع و فروتن و بی ادعا بود. اخلاق و رفتارش در همه ی مدت عمر، به یک میزان بود و مقامات ظاهری اشخاص، در روحیه ی وی اثری نمیگذاشت. زی طلبگی را تا آخر عمر حفظ کرد. کسانی را که علما و نسبا از وی پایین تر بودند، بدون هیچ گونه ناراحتی بر خود مقدم میداشت. دارای صفای
باطن و روشنی ضمیر بود و به گفتهها و درد دلهای مردم توجه و عنایت کامل داشت و واقعا متاثر میشد و اظهار همدردی میکرد و با تمام وجود در رفع حوائج دیگران تلاش میکرد. (به نقل از مرحوم آیتالله سید حسن میردامادی.)
از یاد و خاطره ی اهل
مشهد هنوز نرفته است که شبی آن مرحوم در جامع گوهرشاد در شبستان معروف به خودش، آیات
عذاب را برای مردمان توضیح و تفسیر میکرد. یکی از اراذل و لاتهای معروف مشهداز آن جا عبور میکند. وقتی بیان شیوای آن مرحوم به گوشش میخورد، مانند صاعقهای او را فرا میگیرد وهمان جا روی کفشها مینشیند. موعظه و برنامه
تفسیر آن مرحوم تمام میشود. جلو میآید و با اظهار
ندامت و پشیمانی از گذشته ی خود عرضه میدارد: «آیا من هم بخشیده خواهم شد؟ وای بر من که چگونه میتوانم عذاب الهی را تحمل کنم»؟! آن مرحوم او را آرام میکند. دست بر سینه اش میگذارد. او را امیدوار میکند و به توبه و احقاق حقوق از دست رفته ی مردم راهنمایی میکند. گویند نفس آن مرحوم به قدری در آن فرد تاثیر گذاشت که او گذشته خود را جبران و بعدها انسانی
مستجاب الدعوه شد و مردم مشهدبرای رفع مشکلات نزد او میرفتند. (به نقل از بعضی از معاریف و شاگردان درس تفسیر آن مرحوم.)
آن مرحوم میزان را
عقل و شرع قرار داده بود. میفرمود که «نباید تابع مردم بود» (بدین معنا که در خرافه پرستی و عادات و رسوم متفاوت با شرع نباید از آنها تبعیت نمود.) . با سر و صدا و هیاهو و جنجال در محیطهای عبادت، سخت مخالف بود و به همین خاطر شبستان آن موسوم به نام نجف آبادی (در ضلع غربی مسجد جامع گوهرشاد)، محیطی آرام و دل پذیر و ماوای بسیاری از اهل دل و عبادت بود. خود با توجه به آیات ۶۳
سوره انعام و آیات ۵۵ و ۲۰۶ از
سوره اعراف و روایاتی از مرحوم
طبرسی در
مجمع البیان از جمله این که
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «انکم لاتدعون اصما ولاغائبا انکم تدعون سمیعا قریبا انه معکم» مردمان را به آرامش و توجه و ذکر دعوت میکرد.
او اهل
ذکر بود. در همه حال، ذاکر بود. زمانی هم که دیگران به اشتغالات دنیایی مشغول بودند، گاه اتفاق میافتاد او در عالمی دیگر سیر میکند. بعضی از نوافل را در مسیر مسجد در راه میخواند. در همه حال نوافل شبانه و یومیه اش ترک نمیشد. اهل شبستان ایشان هم به سنت خواندن نوافل عادت کرده بودند. تا نوافل خوانده نمیشد، نماز دیگر شروع نمیگردید. این خصوصیت و ویژگی
نماز جماعت آن جناب بود. خوش سخن و خوش بیان بود، زیبا سخن میگفت و شیوایی بیان او همه را جلب میکرد. این خصوصیت در فرزندان آن جناب هم بوضوح مشاهده میشود. مرحوم آیتالله سید حسن میردامادی فرزند روحانی و فاضل و مجتهد آن جناب برای این جانب نقل میکردند که در سفری همراه پدر از ایران به
عراق رفته بودیم. شبی میهمان مرحوم آیتالله
سید محسن حکیم (صاحب مستمسک) بودیم. مرحوم آقای حکیم از کودکی با مرحوم سید هاشم دوست بودند و تقریبا همه ی سالهای تحصیل را با هم گذرانده بودند. در آن شب و در آن محفل انس که در پشت بام منزل مرحوم حکیم نشسته بودیم، مرحوم آقای حکیم رو به پدر کرد و فرمودند: «عظنی یا سید هاشم» و پدرم مطلبی را عرضه داشت. (به نقل از مرحوم پدر و عموی این جانب در جلسهای که یاد آن مرحوم در آن رفته بود.)
آقای سید حسین میردامادی فرزند دیگر آن مرحوم از
علامه طباطبائی نقل میکرد که ایشان فرموده بود: «آقای سید هاشم میردامادی اعبد طلاب نجف بود». (به نقل از مرحوم پدر و عموی این جانب در جلسهای که یاد آن مرحوم در آن رفته بود.)
آیت الله بهجت به مناسبت از آن مرحوم به نیکی یاد میکنند، حتی آقای
سید مجتبی خامنه ای روزی به این جانب گفتند: «آقای بهجت سراغ نوههای آن مرحوم را گرفتهاند و من توضیحاتی دادهام.» .
نیز هرگاه این جانب به خدمت استاد
آیتالله وحید خراسانی می رسم، از آن مرحوم به نیکی یاد میکنند یک بار فرمودند: «من، هنگامی که آقای سید هاشم رحلت کرد، در مشهدبودم. وقتی جنازه ی ایشان را از منزل شان بیرون آوردند، پارچه ی سبزی بر روی آن کشانده بودند. احساس خوب و روحانی به من دست داده بود. من آن نورانیت را در آن جا مشاهده کردم.» . و به کرات فرمودند: «آن جناب، مرد بزرگی بود.» . (هنگامی که در سال ۱۳۸۷ خدمت استاد رسیده بودم در منزل خود این جملات را فرمودند.)
اخیرا آیتالله
واعظ زاده خراسانی برای این جانب نقل میکردند که مرحوم آیتالله سید هاشم، وقتی به محضر
آیتالله بروجردی در زمان
زعامت ایشان میرسد، خم شده و دست آقای بروجردی را میبوسد. متقابلا آیتالله بروجردی هم خم شده و دست آقای سید هاشم را میبوسد. (به نقل از استاد محمد واعظ زاده خراسانی در مشهد به تاریخ ۸/۱/۱۳۸۸)
مقام معظم رهبری در ملاقاتی که اخیرا خدمت شان رسیدم، در ارتباط با سید هاشم میردامادی فرمودند:
«دو عکس نزد من موجود است که آن مرحوم در زندان
رضاخان است و پلاکی روی سینه دارد و یکی از آن دو تصویری از مقابل است و دیگری به صورت نیمرخ. ایشان اضافه کردند من
سید محمد کشمیری را دیده بودم. وی با مرحوم سید هاشم رفیق بود و به نظر میرسید هر دو به درس پدر، یعنی سید مرتضی کشمیری حاضر میشدند. یک روز خدمت مرحوم سید محمد رفته بودم در حالی که مرد بزرگی حدود ۷۰ سال داشت. ایشان به من گفت: «
مفاتیح الجنان را باز کن و دعای ابوحمزه را بیاور» من آوردم. فرمود: «خط ببر»، من خط میبردم و ایشان میخواند. یکی دو صفحه که خواند، خسته شد و فرمود: «دیگر بس است». معلوم بود دعا را از حفظ داشته و تردید در فراموشی آن کرده است.
مرحوم سید هاشم دعای ابوحمزه را در
قنوت میخواند. این مطلب را مرحوم آقای بهجت به من گفتند. ایشان از پدر شما (دایی ما) نقل میکردند. شاید زمانی که پدرتان برای دریافت دستور از آقای بهجت خدمت ایشان میرفتهاند، این مطلب را به آقای بهجت گفتهاند. اولین مجلس ترحیمی که در قم برای مرحوم آقای سید هاشم منعقد شد، توسط مرحوم آیتالله بروجردی بود. بعد از مجلس، آقای قاضی زاده به ما گفت: برویم منزل آقای بروجردی، هم برای تشکر و هم اجازه ی برگزاری مراسم دیگر». چون آن زمان رسم بود آقای بروجردی باید اجازه انعقاد مجالس را میدادند. من به اتفاق اخوی آقای سید محمد و آقای سید حسین(میردامادی) منزل آقای بروجردی رفتیم. تا آن زمان من هنوز اندرونی آقای بروجردی را ندیده بودم. آقای سید حسین (دایی ما) من و اخوی را معرفی میکرد. بعد مرحوم آقای بروجردی پاکتی به من و اخوی دادند که حاوی ۴۰۰ تومان بود. آن زمان این مبلغ خیلی زیاد بود. هزینه ی بعضی مجالس و همچنین مبالغی دیگر باقی ماند.» (فرمایش مقام معظم رهبری در مجمح خصوصی فامیلی در تاریح سه شنبه ۲۰/۵/۸۸.)
آقای
سید مهدی طباطبایی (نماینده ی سابق مجلس شورای اسلامی) و از وعاظ مشهدو تهران در برنامه ی «این شبها» در تیرماه ۸۸ که از شبکه اول سیما پخش میشود، در ارتباط با مرحوم سید هاشم میگفت: «با آن مرحوم به سفر
حج مشرف شدیم. من نوجوان بودم و از این که همسفر آقای سید هاشم نجف آبادی بودم، خوش حال و آن را فرصتی بسیار مغتنم میدانستم. از جمله توصیههای آن جناب به اهل کاروان، از جمله حقیر، این بود که برای رسیدن به مقامات معنوی و دریافت فیوض روحانی برای خود دعا نکنید. من به این
توصیه عمل میکردم، ولی روزهای پایانی سفر، دل طاقت نیاورد و برای خود نیز دعا کردم. مرحوم سید هاشم نجف آبادی مرا بازخواست کرد و فرمود به توصیه ما عمل نکردی.»
در دوره ی رضاخانی که فضای خفقان و وحشت بر
ایران سایه افکنده بود، آن مرحوم در دفاع از اسلام سخت و بی پروا بود. به حق، نمونه ی کاملی از یک عالم آگاه و شجاع و حق طلب بود. در حادثه ی دهشت بار حمله به
حرم رضوی و کشتار مردم در مسجد جامع گوهرشاد، به سال ۱۳۱۴ هجری شمسی ایشان و دیگر علمای طراز اول مشهددر منزل آیتالله
سید یونس اردبیلی جلسهای تشکیل دادند و با صدور اعلامیهای تند، از عملکرد ددمنشانه حکومت وقت و شخص رضاخان اعلام انزجار کردند، در آن دوران سیاه و خفقان، حکومت، از اقدام علما مطلع گشت و هر یک از اعضای جلسه به منطقهای تبعید شدند.
آن مرحوم به
سمنان تبعید شد و بعد از تحمل شدائد و مرارتهای مختلف در آن سامان، شبی تصمیم به ترک و فرار از آن جا گرفت. جالب این که برای همه ی اعضای خانواده کفشهای کتانی بی صدا تهیه کرد و با چند کیسه نان و کمی آذوقه، از بیراهه راهی مشهدمی شود. متاسفانه در میانه راه، ماموران رضاخانی از حرکت ایشان و خانواده مطلع میکردند و از ادامه ی سفر ممانعت به عمل میآورند. ایشان مجددا به سمنان بازگردانیده شد. مدتی دیگر را در حبس و
تبعید سپری کرد. دوران تبعید آن مرحوم بیش از ۷ سال به طول انجامیده است. آن مرحوم بعد از دوران تبعید، مدتی را به
شهر ری می رود و مورد توجه مردم آن سامان قرار میگیرد و در
حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام بزرگترین نماز جماعت شهر را تشکیل میدهد.
مرحوم آقای حاج شیخ
احمد مجتهد تهرانی مدیر
مدرسه میرزا جعفر در تهران حکایاتی را برای این جانب در ارتباط با توقف چند ماهه ی آن جناب در شهر ری نقل کردند. بدین ترتیب که بعد از دوران تبعید ایشان در سمنان با حضور مرحوم سید هاشم در شهر ری و اقامه
نماز جماعت در
حرم حضرت عبدالعظیم حسنی، همه ی جماعات تحت الشعاع قرار گرفت و بعد از اندک زمانی به اول عالم و شخصیت شهر ری معروف گشت. شرح و اسناد بعضی از فعالیتهای سیاسی آن مرحوم ذیلا از نظر خوانندگان
محترم خواهد گذشت.
آن چه از طرف
مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سایت آن مرکز آمده، بدین شرح است:
«اداره ی تلگراف به دستور والی
خراسان از ارسال
تلگراف به تهران جلوگیری و تلگراف به جای دربار به نظمیه کل ارسال شد.
رضا شاه پس از اطلاع از اقدام علما، دستور دستگیری آنان را صادر کرد و پس از قتل عام خونین مردم در مسجد گوهرشاد نظمیه ی مشهدبه سرعت علمای فوق را دستگیر کرد. بر اساس اسناد، علمای فوق الذکر از جمله آیتالله سید یونس اردبیلی و آیتالله سید هاشم نجف آبادی(میردامادی) دستگیر و به تهران اعزام میشوند و مدتی را در زندان به سر میبرند. خاندان و نیاکان آیتالله
سید علی خامنه ای از دو سو، هم پدر و هم مادر، خاندانی مبارز و موثر در تحولات سیاسی اجتماعی بودهاند. آیتالله خامنهای از جانب مادر در خاندانی جلیل القدر در عرصه ی علم و
فقاهت و مجاهده قرار دارند. مادر معظم له فرزند آیتالله سید هاشم میردامادی معروف به نجف آبادی یا نجفی است. سلسله اجداد مادری آیتالله خامنه ای با سی و چند واسطه به
امام صادق علیه السلام میرسد.» .
در قسمتی دیگر از آن چه مرکز اسناد آورده، آمده است: «آیت الله سید هاشم نجف آبادی اهل ذوق و
عرفان بود. به تصریح مقام معظم رهبری بین پدر، یعنی (آیت الله
سید جواد خامنه ای و آیتالله سید هاشم نجف آبادی (پدربزرگ) این
زهد و عرفان وجهی مشترک بود».
در قسمتی دیگر از اسناد آمده است: «آیت الله سید هاشم نجف آبادی پدربزرگ مقام معظم رهبری، علی رغم مقام علمی و عرفانی و زهد و
تقوا در تحولات سیاسی ـ اجتماعی مشهد، حضوری فعال داشت. از آن جمله حضور در
قیام مسجد گوهرشاد است. این حضور و شرکت کم تر مورد بررسی قرار گرفته است. از این رو اطلاعاتی که ارائه میشود، جامع و مانع نیست و در آینده تکمیل میشود.
مردم و علمای مشهدپس از عزیمت آیتالله العظمی حاج
آقا حسین قمی از مشهدبه
اعتراض در مسجد گوهرشاد جمع شدند. پس از سخنرانیهای شدیداللحن
بهلول در حضور مردم در مسجد گوهرشاد، ماموران رضاخان مردم را در
حرم رضوی به گلوله بستند. در پی حمله ی اولیه ی ماموران و کشتار عدهای از مردم، علما و مراجع مشهدطی تلگرافی اعتراض آمیز ضمن محکوم کردن کشتار مردم، شرح ماوقع را به شاه گزارش کردند. در این تلگراف قید شده بود که «در اثر کثرت مقتولان در صحن مقدس و ورود گلولهها بر ایوان مقصوره و بقعه ی منوره. ازدحام ملت زیاد است و ما فعلا در مسجد گوهرشاد هستیم.» .
در ادامه، علمای مشهدخواستار آزادی آیتالله قمی و موقوف شدن بی حجابی و کلاه پهلوی شدند. امضا کنندگان، آیات عظام سید یونس اردبیلی، شیخ
هاشم قزوینی ، سید هاشم نجف آبادی،
سید عبدالله شیرازی ،
سید علی اکبر خویی (پدر آیتالله العظمی
ابوالقاسم خویی )، حاج
میرزا حبیب ملکی ،
سید علی سیستانی (پدر آیتالله العظمی سیستانی)، شیخ
آقا بزرگ شاهرودی بودند».
در اولین سند به تاریخ ۲۷/۶/۱۳۱۴ هجری شمسی بعد از ذکر علمای فوق آمده است: «این علمای ـ که تلگراف اعتراض آمیز را
امضا کرده بودند ـ با اخذ التزام مراجعت به محلهای اولیه ی خود، مرخص و شهربانی موظف به مراقبت از اعمال آنان است.
سند دیگری حکایت از دستور تبعید علمای دستگیر شده به اوطان خود و نقاط دیگر میدهد.
در سند دیگری اداره ی آگاهی تهران به دستور رضاشاه ـ حسب الامر ـ موظف میشود طی ۴۸ ساعت تحت الحفظ آیتالله سید یونس اردبیلی را به
اردبیل و آیتالله سید هاشم نجف آبادی را به جای قزوین، به سمنان روانه کنند.
«به تاریخ ۱۴/۹/۱۳۱۴ هجری شمسی وزارت داخله، نمره ی ۱۰۰۹، اداره ی کل شهربانی، اداره ی آگاهی؛ عطف به یادداشت مورخه ۹/۹/۱۳۱۴ که ابلاغ فرموده بودند سید یونس اردبیلی و هاشم در عرض ۴۸ ساعت به اردبیل و سمنان اعزام شوند، طبق راپورت شعبه، سید یونس با جواز نمره (۱۷۸۷۱) ۱۱/۹/۱۴ به اردبیل و هاشم نجفی با جواز نمره (۱۷۸۶۰) ۱۱/۹/۱۴ به سمنان عزیمت نمودند. کفیل اداره ی آگاهی، سمیعی (امضاء)»
پس از سپری شدن مدت محکومیت، تا مدتها آیتالله سید هاشم نجف آبادی از بازگشت به مشهدممنوع بود. در صورت اسامی علمای دستگیر شده در مقابل نام وی نوشته شده است: «
اجازه داده شده است جز مشهدهر کجا که مایل، است بماند.» .
دوره ی کامل تفسیر
قرآن کریم به نام
خلاصۀ البیان فی تفسیر القرآن . به فارسی روان توسط آن مرحوم املا گردیده و یکی از شاگردان آن مرحوم به نام سید حسین نواییآن را نوشته است. این تفسیر تا آخر
سوره کهف در سال ۱۳۳۹ هجری شمسی چاپ شد. اکنون در حال تجدید چاپ است. امید است به زودی در ۱۰ مجلد به نحو شایسهای طبع و در اختیار اصحاب فضل و
قرآن دوستان قرار گیرد. علاوه بر انجام دادن مقدمات چاپ، در
مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی ، در تفاسیر آن مجموعه نیز قرار خواهد گرفت.
حاشیه بر
العروة الوثقی که به صورت دست نوشته موجود است.
مباحث الفاظ مرحوم
میرزای نائینی که هنوز به زیور طبع آراسته نگشته است.
قسمتی از آخرین دوره ی فقه
آخوند خراسانی رحمةاللهعلیه در مبحث
بیع که به صورت دست نوشته موجود است.
رسالهای در
رجعت که ترجمه ی کتاب سیف الامه نراقی است. (در آن زمان هنوز کتاب
سیف الامة مرحوم نراقی رحمةاللهعلیه ترجمه نشده بود و نیز بعضی مباحثات علمی آن مرحوم با علمای
اهل سنت عراق و حجاز و نیز علاقهای که آن جناب به مرحوم نراقی و آثار او داشت، وی را بر آن داشت تا مسئله ی رجعت خصوصا و معتقدات امامیه را عموما با شرح و تفصیل مورد ملاحظه قرار دهد.)
رسالهای در علم اخلاق و عرفان. شرح حال علمای بزرگی است که به حضور حضرت حجت، عجل الله تعالی فرجه الشریف، رسیدهاند. آیتالله
سید موسی شبیری زنجانی از آن به عظمت نام میبرد و آن را اثری ارزشمند میداند. (این رساله در دست نیست.)
سبک نگارش این تفسیر، شبیه
منهج الصادقین است و سبک خود تفسیر روایی و ماثور میماند. نگاه این تفسیر غالبا به تفاسیر
مجمع البیان و
صافی است. قبل از املا چند دوره تفسیر
قرآن برای اقشار مختلف مردم مشهدتوسط آن مرحوم، املا و تصحیح گردیده است. وی هر روز که برای
املا و تفسیر، در منزل خود، در اتاقی خاص حاضر میشد. ابتدا غسل میکرد و
وضو میگرفت و ادعیه ی خاص میخواند و
قرائت قرآن میکرد و بعد برنامه را شروع میکرد.
الف) ترجمه ی آیه مورد نظر
ب) ذکر روایاتی در مورد آیه ی مورد نظر و توضیحی در روایت بیان شده ذیل آیه (
جرح و تعدیل راویان سند و بیان مقصود امام، علیه السلام)
ج) بیان نکات ادبی و شان نزول و بیان نظر مفسران
د) بیان نوع سیاق
آیه با آیات مرتبط (قبل و بعد) و نتیجه گیری علمی و اخلاقی.
مفسر
محترم با حسن سلیقه خود از بحثهای زائد و بدون فایده بر کنار بوده و توجه خود را عمدتا به توضیح و تفسیر آیات صرف کرده است. نکات ادبی به حدی که در توصیف آیه لازم باشد، آورده شده و هر آن چه مرحوم طبرسی در مجمع البیان در ترتیب مطالب ارائه کرده، فروگذار نکرده است. از آن جا که مؤلف
محترم دوران صباوت و جوانی خود را در نجف گذرانده، و در املای زبان فارسی روان نبوده، نگارش تفسیر مورد نظر روان نیست. برنامه تفسیر
قرآن کریم که در همه سال در جامع
گوهرشاد برگزار میشده است و شاید حدود سالهای ۱۳۴۰ قمری شروع و تا سال ۱۳۸۰ به جز ۷ سال تبعید حدود و سی سال ادامه یافته است و در میان مردم مشهدو فارسی زبانان بوده است. وی تفسیر و توضیح آیات را به فارسی بیان میکرده و بعدا املای آن نیز به همان زبان بوده است. بدین ترتیب برای استفاده ی بهتر، علاوه بر پاورقیها، فهرستها و... نیازمند ویراستاری مناسب برای استفاده ی همگان خواهد بود.
برداشتهای اخلاقی و گاهی بارقههای عرفانی نشئت گرفته از ذوق عرفانی مؤلف و بیان نکاتی به مناسبت، از طریق
سیر و سلوک ، بعد دیگری از تفسیر مورد نظر ما است. مؤلف
محترم از جمله علمای نجف بوده که به داشتن مشرب عرفانی شناخته شده و در این طریق شاگردانی خاص نیز داشته است. گرچه این تفسیر از جمله تفاسیر عرفانی شمرده نمیشود، ولی از تذکرات و توصیههای اخلاقی و سلوک عرفانی نیز تهی نیست. بیان مسائل اجتماعی و به طور خاص رفتاری نیز مورد توجه بوده است. نوع روابط مردمان و بیان الگوهای مناسب با استناد به آیات شریف
قرآنی و سرگذشت اقوام گذشته و نمونههایی از
قصص قرآنی و ربط و بسط آن، همچنین استفاده از روایات مرتبط با آن، به درستی در ایجاد تحول و ایدههای مقبول رفتاری موفق بوده است.
از آن مرحوم چهار پسر و پنج دختر به جای ماند که عبارتاند از:
۱-مرحوم آیتالله سید حسن میردامادی معروف به نجف آبادی. او از علمای مشهدو چهره شاخص این خاندان به شمار میرفت. آن مرحوم به جای پدر در مسجد گوهرشاد برنامه ی تفسیر و اقامه ی جماعت داشت که شرح مفصل زندگی آن مرحوم در ادامه خواهد آمد.
۲-آقای سید حسین میردامادی است که مدرس
دانشگاه مشهدو (صاحب تالیفاتی) است.
۳-مرحوم سید محمد میردامادی
۴ ـ سید علی میردامادی
مرحوم آیتالله سید جواد خامنه ای پدر مقام معظم رهبری، دام ظله العالی.
استاد آیتالله شیخ محمد واعظ زاده خراسانی ریاست سابق
مجمع التقریب بین المذاهب الاسلامیۀ و صاحب آثار.
حجة الاسلام و المسلمین
سید عباس صدر ایازی از روحانیان وائمه ی جماعات مشهدکه اکنون در صحن جمهوری
حرم رضوی تفسیر
قرآن و اقامه جماعت دارد.
مرحوم آقای مرجوی که از کسبه ی شریف مشهدهستند.
آقای ظهوریان که از کسبه ی شریف مشهدهستند.
آن عالم ربانی و عارف صمدانی بالاخره بعد از عمری مجاهدت و خدمت، با کوله باری از عمل صالح در شام گاه ۲۳
جمادی الثانی ۱۳۸۰ مطابق با
شهریور ۱۳۳۹ به سوی معشوق خویش پر کشید و جماعت بسیاری از فرهیختگان و شاگردان خویش را در سوگ نشاند.
جنازه ی آن مرحوم با
احترام توسط اعلام و قاطبه ی مردم شهر
تشییع و در دارالسلام
حرم رضوی علیه السلام در جوار و نزدیک مضجع مطهر
حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام دفن گردید. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
ایشان درباره ی ولادت و دوران کودکی و کیفیت تحصیلات و هجرت شان به قم آورده است:
«این ناچیز متولد ۱۳۱۰ شمسی در مشهدمقدس فرزند سید هاشم میردامادی و فاطمه (انسیه)
او دختر
سید عبدالله واعظ تبریزی (بوده است)میباشم. تحصیلات ابتدایی را در سمنان و حضرت عبدالعظیم گذرانیده، پس از رفتن متفقین از ایران، به همراه پدر از ریبه مشهدمقدس، منتقل، در
مدرسه خیرات خان و بعد در
مدرسه نواب به تحصیلات عربی مشغول(شدم) و قسمت عمده ی ادبیات را نزد ادیب نیشابوری تلمذ نموده و پس از دیدن کتب معموله ی
صرف و
نحو و
منطق و معانی بیان، سطح را نزد مرحوم حاج سید احمد مدرس و پدرم طبق معمول شروع نموده، ابتدا لمعتین و قوانین و معالم و بعد رسائل و مکاسب و
کفایۀ الاصول را از محضر پدر مرحوم و حاج شیخ هاشم قزوینی، اعلی الله مقامهما، استفاده کردم و در سال ۱۳۶۸ قمری، از مشهدبه قصد ادامه ی تحصیل، رهسپار
قم شدم.
آن مرحوم فضای علمی قم و استادان خویش را در آن دوره این گونه وصف میکند: «در آن زمان،
حوزه علمیه قم به برکت وجود آیتالله العظمی بروجردی، رونق و گرمی بخصوصی داشت. در ابتدای ورود، به درس معظم له حاضر(شدم)، در آن وقت «
صلاة مسافر » را تدریس میفرمودند. چند روز بعد درس ایشان را نوشتم و به حضورشان تقدیم کردم و معظم له بعد از مطالعه، دو روز بعد حقیر را طلبیدند. نوشته را مرحمت کردند و دستور فرمودند اسم این جانب را در دفتر وارد سازند. و سال بعد، در درس آیتالله العظمی
امام خمینی رحمةاللهعلیه حاضر شدم و تا زمانی که در قم بودم از درس معظم له استفاده میکردم. امام خمینی رحمةاللهعلیه تازه درس را شروع کرده بودند. در درس
فلسفه علامه طباطبائی رحمةاللهعلیه شرکت میکردم و از درس معظم له در ایام تعطیل نیز بهره میبردم. در این دو درس در تمام مدت
اقامت در قم استفاده وافر بردم.
مدتی هم از محضر آیتالله
سید محمد محقق داماد رحمةاللهعلیه استفاده کرده و بحمدالله ساعتی را فارغ نبودم و با رفقای فاضل و متدین، مباحثات هر درس را ترتیب داده و با برخی از رفقا که در مقام
تهذیب خود بودند، نزد بعضی از اساتید اخلاق (امام خمینی و
علامه طباطبائی و
آیتالله بهجت ) به طور خصوصی حاضر و از مواعظ شافیه و دستورهای اخلاقی ایشان استفادههای معنوی میبردم. چه ساعتها و دقایق پر فیضی، در
حوزه علمیه قم داشتم! تا سال ۱۳۷۹ هجری در قم بودم. در خلال آن با مرحوم والد مسافرتی به عراقداشتم و در سال اخیر توقف در قم به سفر
حج مشرف شدم.» .
رحلت پدر موجب شد که آن مرحوم به
مشهد مقدس بازگردد و به همان ترتیب که پدر برنامه تفسیر و اقامه جماعت داشت، عمل کند.
بعد از رحلت آیتالله سید هاشم میردامادی، بنا به تقاضای علمای طراز اول مشهد، از جمله آیتالله العظمی
سید محمد هادی میلانی و خواست مردم مشهد، برنامه ی تفسیر و اقامه ی جماعت در سه وعده، به آیتالله سید حسن سپرده شد، به طوری که طلاب و دانشجویان و اقشار مختلف مردم، از بیان عالمانه و شیوای معظم له استفادههای فراوانی میبردند، هنوز شیرینی کلام آن مرحوم، در خاطر و ذائقه ی مردم مشهداز یاد نرفته است.
شبستان ایشان علاوه بر برنامه ی تفسیر و نماز جماعت در تمام سال، مکان با برکتی برای دستگیری محتاجان و طبقات مختلف مردم بود، ایشان توجه خاصی به رفع مشکلات مادی و معنوی طلاب و دانشجویان داشت. آن مرحوم با رویی باز، از همه نوع کمک به نحو وافر دریغ نداشت. مسکن بسیاری از طلاب را خود خریداری میکرد و به آنان میداد. به جهت
اعتماد مردم مشهدبه معظم له، ایشان توانست در سال ۱۳۴۷ شمسی
مؤسسه خیریه انصار الحجة عجّلاللهفرجهالشریف را در مشهد بنیان گذاری کند. این مؤسسه اولین خیریه و موسسهای بود که برای کمک به ایتام مستمند تاسیس شد. اکنون نیز بزرگترین در نوع خود است. در عین حال، الگویی شد که در شهرهای دیگر ایران، بعضی علما و خیرین مشابه آن را تاسیس کردند.
اخلاص و تقوای آن مرحوم دو عامل مهم برای استمرار خدمات این مؤسسه تا کنون بوده است. در زمان
جنگ تحمیلی این موسسه نقش مهمی در کمک رسانی به جبهههای جنگ داشت. همچنین موقوفات بسیاری در مشهداز آن مرحوم به یادگار مانده که هزینه ی آن صرف
محرومان میشود. اکنون به نحو شایستهای توسط آن مؤسسه اداره میگردد.
آن مرحوم بسیار خوش
اخلاق و متواضع و خوش ذوق و دارای سلوک عرفانی بود. بعضی از غزلیات سروده شده آن جناب در پشت کتاب هایش نوشته شده است. علاوه بر اینکه در فقه و اصول به درجه ی رفیع
اجتهاد رسیده بود، در بعضی علوم مقدماتی نیز تبحر خاص داشت. بسیار به
صله رحم اهتمام میورزید، جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای
سید محمد خامنه ای برادر مقام معظم رهبری به این جانب میگفت: «مرحوم آقای سید حسن (دایی ما) روزی به
حجره من در قم آمدند و دست مرا گرفتند و برای صله ی رحم بعضی از ارحام، مرا به تهران بردند».
آن مرحوم همه نوافل شبانه روز را مقید بود بخواند. اهل
تهجد و بکاء و
ابتهال بود. معمولا یک یا دو ساعت قبل از
اذان صبح به
حرم رضوی مشرف میشد و عبادت میکرد. گروههای بسیاری از جوانان را
هدایت و راهنمایی میکرد و با رفتار صادقانه اش قلبهای بسیاری را به خود جلب میکرد و آنان را شبیه به خود میگرداند. آن جناب به
زبان عربی فصیح و روان سخن میگفت و بدین جهت با علمای بعضی از کشورهای مختلف چون
مصر ،
حجاز ،
سوریه ،
لبنان در مسافرتهایی که داشت، مرتبط بود. مقام معظم رهبری به کرات در جلسات خصوصی از ایشان به نیکی یاد میکنند.
رسائل و مقالات ونگاشتههای مختلف راجع به تفسیر که بعضی از آنها در
مجله مکتب اسلام و کتاب معارف اسلام و ارمغان
تشیع چاپ شده است. تفسیر مقایسهای
قرآن و
انجیل که فعلا به صورت جزوه هائی در دست است. کتابی چاپ نشده در آداب روز
جمعه .
همان گونه که رسم علمای وظیفه شناس بود، آن مرحوم هم به کرات با هدایایی فراوان به
جبهه میرفت و موجب دل گرمی رزمندگان میشد. پس از مراجعت از آخرین سفر خود به مناطق، شیمیایی شده، در اثر استنشاق گازهای شیمیایی، سکته عارض ایشان شد و بعد از ده ماه بستری، روح پاکش در
لیلة الرغائب ، مطابق با شب جمعه ۲۱
بهمن ۱۳۶۷ به لقاء الله پیوست. جنازه ی آن مرحوم با
احترام در جوار مرقد
حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در
دار الزهد مبارک به خاک سپرده شد.
روحش شاد.
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله «سید هاشم میردامادی نجف آبادی».