سیداسدالله شفتی بیدآبادی اصفهانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سید اسدالله
فرزند سید محمدباقر شفتی (سید حجة الاسلام) و از نوادگان حضرت
امام موسی کاظم ، علیه السلام، بود که در
سال ۱۲۲۷ یا ۱۲۲۸ هجری قمری در اصفهان متولد شد.
با تولد سید اسدالله، منزل سید حجة الاسلام غرق در نور و شادی گردید و ایشان
خداوند را به واسطه ی این
نعمت عظیم شکرگزار بودند. سیداسدالله، اندک اندک، بالید و دوران کودکی و نوجوانی را در
اصفهان تحت تربیت
پدر و
مادر خویش پشت سر نهاد و در محضر پدر و دیگران تحصیل کرد و درس زندگی و کمال را از آنان فرا گرفت و روز به روز بر خلاقیت و شکوفایی علمی اش افزوده شد. (در عموم کتابها تولد وی را بدون ذکر
روز ،
هفته و
ماه در سال ۱۲۲۷ هجری قمری نوشتهاند، مانند
الکرام البررة ،
دایرة المعارف تشیع ،
معارف الرجال ) (در کتابهایی مانند
مکارم الاثار ،
المآثر والاثار و
الذریعة الی تصانیف الشیعة سال ۱۲۲۸ هجری قمری ذکر گردیده است) (
سید مصلح الدین مهدوی در
تذکرة القبور به هر دو سال (۱۲۲۷ یا ۱۲۲۸ هـ. ق) اشاره نموده است) مادر وی نیز ظاهرا از سادات محترم طباطبایی زواره بود.
او پس از اتمام تحصیلات خویش در علوم مقدماتی مانند
صرف و
نحو ،
منطق ،
بلاغت ، بخشی از
فقه و
اصول ، از اصفهان، برای تکمیل تحصیلات و علوم خویش، به
نجف اشرف هجرت کرد. و در آن دیار معنوی، خدمت جمعی از اساتید بزرگ تحصیل کرده تا به مقامات عالی در
علم و
اجتهاد نائل گردید، به گونهای که مقامات علمی و
زهد و تقوای او مورد گواهی و تصدیق علما و اساتیدش واقع گردید.
سید اسدالله شفتی اصفهانی، در سال ۱۲۶۰ هجری قمری به امر پدر به اصفهان مراجعت کرد. در سال بازگشت وی، پدر بزرگوارشوفات یافت و ایشان مرجع امور شرعی و مورد وثوق و قبول همه ی اهالی اصفهان، بویژه علما و بزرگان واقع گردید.
او به درس و بحث و اقامه ی جماعت و رسیدگی به امور و حوائج مردم و نشر
احکام الهی و خدمت به
مسلمانان مشغول گردید. جمعی از بزرگان اصفهان در خدمتش تلمذ کردند و از او کسب
اجازه نمودند.
آن عالم ربانی تا سال ۱۲۹۰ هجری قمری؛ یعنی، به مدت سی سال، ریاست علمی و دینی اصفهان را بر عهده داشتند و تا آخر عمر از رسیدگی به امور طلاب و سرپرستی فقرا و ایتام و درماندگان
غفلت نفرمود. منزل او میهمان سرای علمای وارد شده به اصفهان بود. او ملجا و امین مردم این شهر بود تا جایی که وی را در برخی مکارم اخلاق و محامد اوصاف، بر پدرش مقدم داشتند و او را مصداق بارز آیه ی شریف (ان الذین آمنواوعملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا)
میدانستند و از جان و دل او را دوست میداشتند.
وی عالمی فاضل و جلیل و محققی مدقق به شمار میآمد. در
ذوالحجه سال ۱۲۱۴ هجری قمری متولد شد و در سال ۱۲۶۴ هجری قمری در کربلای معلی وفات یافت.
سید اسدالله شفتی در
عتبات عالیات عراق از محضر او در دروس فقهی بهرههای فراوان برد.
مرقد مطهرش در کربلای معلی در جنب در صحن مقدس حسینی است.
وی از شاگردان مبرز سید حجةالاسلام محمدباقر شفتی، رحمةالله علیه، و از
مشایخ اجازه ی مرحوم حاج سید اسدالله بیدآبادی است. (
اجازه وی به سید در
تاریخ بیست و سوم
شوال ۱۲۷۳ هجری قمری صورت پذیرفته و نسخه ی آن
اجازه به شماره ۸۳ در
کتابخانه آیه الله گلپایگانی رحمةاللهعلیه قم موجود است)
پدر بزرگوارش حاج سید محمدباقر حجة الاسلام شفتی رحمةاللهعلیه
هم استاد و هم
شیخ روایت سید اسدالله است.
علامه فقیه
شیخ محمدحسن نجفی اصفهانی (صاحب جواهر)
وی در حدود سال ۱۲۰۰ هجری قمری متولد شد و در ظهر روز چهارشنبه اول
شعبان المعظم سال ۱۲۶۶ هجری قمری در نجف اشرف وفات کرد. سید اسدالله در نجف از محضر مبارک او و در زمینه ی فقه و اصول اسلامی بهرههای وافر برد.
سنت بیتوته کردن در مسجد سهله در شبهای چهارشنبه، به قصد تشرف به محضر مقدس ولی الله الاعظم
حضرت مهدی ، عجل الله تعالی فرجه الشریف، از
آثار و اقدامات معنوی او است.
سید اسدالله در نجف اشرف از محضر علمی و معنوی این فقیه عالی قدر عالم تشیع بهره مند گردید. این علامه زاهد و فقیه
عابد در
سال ۱۲۱۴ هجری قمری در دزفول متولد شد و در نیمه شب
شنبه ۱۸
جمادی الثانی سال ۱۲۸۱ هجری قمری در نجف اشرف و در منزل خویش واقع در محله حویش وفات کرد و در حجره ی واقع در دالان سمت راست خروجی باب قبله صحن مطهر علوی مدفون گردید.
وی در حدود سال ۱۲۱۳ هجری قمری متولد گردیده و در
سال ۱۲۶۰ هجری قمری برای زیارت حضرت ثامن الحجج
امام رضا ، علیهم السلام، به
ایران مهاجرت فرمود و در اصفهان به منزل سید حجةالاسلام شفتی وارد گردید. از طرف حاج سید اسدالله، نهایت
احترام و تجلیل نسبت به او رعایت شده است و در نجف اشرف به حوزه ی درسی اش وارد گردید و از شاگردان مبرز او به شمارآمد.
آن استاد فرزانه و محقق ادیب از شاگردان
شیخ علی و
شیخ حسن، اولاد
شیخ جعفر
کاشف الغطاء و نیز
شیخ محمدحسن نجفی اصفهانی (صاحب جواهر) بود که به وی
اجازه روایت داد و تصریح به اجتهادش فرمود و مردم را به رجوع به وی در مسائل و
تقلید امرکرد. مشارالیه از ائمه ی جماعت در رواق قبله ی روضه ی مطهره حضرت امام علی، علیه السلام، بود و جماعت بسیاری از مقدسان و متدینان نجف به او اقتدا میکردند.
شرح شرایع الاسلام در فقه و کتابی در امامت، از جمله تالیفات اواست.
سرانجام در سال ۱۳۰۰ هجری قمری پس از انجام مراسم حج خانه خدا، در مسیر برگشت و در بین راه، وفات کرد. جنازه اش به نجف اشرف حمل شد و در خانه اش
دفن گردید.
در سایه سار کوششهای علمی حاج سید اسدالله شفتی اصفهانی، رحمةالله علیه، جمع کثیری از علما و فضلای اصفهان و دیگر شهرهای ایران برای استفاده ی علمی از محضر ایشان و کسب
اجازه ی روایتی و
اجتهاد و درک فیوض معنوی، خدمتش مشرف شدند و در مکتب علمی و دینی او بالیدند و در آسمان دانش و
ایمان به نورافشانی پرداختند.
چون حوزه ی درسی آن عالم ربانی، علاوه بر مقام علمی در
زهد و
تقوا و اعراض از ریاستهای دنیایی و فضایل و ملکات انسانی بر عموم علما تفوق و برتری داشت، از ویژگیهای احسن عبادی و اخلاقی او نیز بهرهها بردند.
مرحوم
ملاحبیب الله شریف کاشانی درباره ی کیفیت تدریس او چنین مینویسد:
با وجود این که فاضل و متبحر بود، درس اصول نمیگفت و از کتب فقه، معاملات را تدریس نمیفرمود، بلکه درس او منحصر در
عبادات بود و میفرمود که پدرم مرا این گونه
وصیت فرموده است.
مهمترین شاگردان و مجازین وی عبارتاند از:
۱-مرحوم سید آقا بزرگ حسینی قاضی عسکری
۲-میرزا محمدباقر چهارسوقی
علامهای فقیه و زاهد بود که از حاج سیداسدالله بید آبادی،
اجازه ی
روایت نیز داشته است.
۳-حاج
سید محمدجعفر بیدآبادیوی برادر مرحوم سید اسدالله بیدآبادی بود.
۴-سید محمدجواد بن سید محمد صادق حسینی.
او معروف به «کتابفروش» و خواهرزاده ی مرحوم حاج سید اسدالله بیدآبادی است.
۵-سید محمدتقی و سید میرزا علیرضا
از برادران سید محمدجواد حسینی و نیز خواهرزادههای سید اسدالله بیدآبادی بودند که در نزد وی تلمذ کردند.
۶-آقا میرزا حسن سادات فرزند آقا میرزا محمد حسینی خاتون آبادی معروف به آقای «تکمه دوز» و «سادات تکمه چین»
وی عالمی فاضل و زاهد و ناظر بر موقوفات علی قلی آقا و
امام جماعت مسجد علی قلی آقا بود. در اواخر
سال ۱۳۴۰ هجری قمری در اصفهان وفات یافت.
۷-علامه ی فقیه مرحوم حاج میرزا حسین بن حاج میرزا خلیل تهرانی
وی از عوامل مهم مشروطیت ایراناست. از اطبای معروف در اصفهان به شمار میآمد. از آن عالم فاضل
اجازه روایت داشته است.
۸-آقا
سید محمدرضا قوچانیاین عالم فاضل از مرحوم حاج سید اسدالله در تاریخ بیستم
ذو القعده سال ۱۲۷ هجری قمری کسب
اجازه کرد و حجةالاسلام ثانی در پشت یکی از کتب فقهی او، با خط خویش، گواهی به
اجتهاد وی داده است.
۹-حاج
سید محمدرضا نایینیوی از خواص و ندیمان مرحوم حجةالاسلام ثانی سید اسدالله شفتی بود و از محضر علمی او بهرههای فراوان برد.
۱۰ ـ مرحوم سید محمدرضا بن سید محمدعلی حسینی کاشانی
وی معروف به «گلهری» بود. در سال ۱۲۷۲ هجری قمری از حجةالاسلام ثانی
اجازه دریافت کرد.
۱۱ ـ مرحوم حاج میرزا زین العابدین اصفهانی فرزند محمدعلی بن ابراهیم بن مرتضی بن عبدالمطلب بن میرزا رحیم اول
وی از دانشمندان بزرگ علوم قرآنی و تجوید در اصفهان بود و نزد جمعی از فحول دانشمندان و از جمله، حاج سید اسدالله شفتی، تلمذ و تحصیل کرد. کتب «اعراب شش سوره از
سور قرآن ، تذکرةالقراء، التشجیرات،
شجره طیبه در ۲ جلد (یکی به عربی و دیگری ترجمه شده به فارسی) (ترجمه ی فاررسی آن به امر مرحوم حاج سید اسدالله بیدآبادی صورت پذیرفته است)، قواعد در طرز ادای
آیات قرآن ،
لمحةالالبان فی رضاع الصبییان در فقه ازتالیفات و آثار اواست. (نسخه ی این کتاب فقهی به شماره ۱۶۲۷ در کتابخانه ی آیتالله گلپایگانی قم موجود بوده و در جلد دوم فهرست آن کتابخانه، ص۱۵۵ ذکر گردیده و نام برده شده است)
۱۲ ـ سید شهاب الدین نحوی فرزند علامه ی فقیه آقا سیدمحمدحسن موسوی معروف به مجتهدی رحمةاللهعلیه
وی در
شب اول ماه
رجب سال ۱۲۶۳ هجری قمری در محله ی خواجوی اصفهان، به عنوان سومین فرزند ذکور، دو ماه بعد از وفات
پدر متولد شد و به همراه دو برادر صغیرش سیدمحمد و سیدمهدی نحوی، تحت وصایت و قیومیت حاج سید اسدالله بیدآبادی و زیر نظر آن بزرگوار به زندگی خویش ادامه داد.
نام اصلی وی «محمدتقی» و لقب او «شهاب الدین» بود. بعدها به این
لقب مشهور گردید.
وی پس از رسیدن به سن تمیز در خدمت معلمین به کسب مقدمات علوم از صرف و نحو پرداخت و پس از فراغت ازتحصیل مقدمات، در خدمت علمای بزرگوار اصفهان و زیر نظر مستقیم مرحوم سید اسدالله شفتی بیدآبادی، رحمةالله علیه، به تحصیل ادامه داد تا خود عالمی عامل و دانشمند کامل و ادیبی جامع گردید. او سرانجام در نیمه شب
چهارشنبه اول رجب المرجب سال ۱۳۴۰ هجری قمری در اصفهان وفات کرد و در قبرستان تخت فولاد در کنار مرقد پدر و
جد خویش مدفون گردید.
۱۳ ـ حاج سید عبدالحمید فرزند آقا سید محمدحسین بن سید محمد تقی مستجاب الدعوه موسوی خواجویی وی عالمی فاضل و کامل بود. در اصفهان متولد شد. درمحضر جمعی از بزرگان و از جمله آیتالله سیداسداله شفتی اصفهانی، رحمةالله علیه، تلمذ کرد. در سال ۱۳۱۶ هجری قمری وفات کرد و در قبرستان تخت فولادمقابل تکیه ی آقا میرزا ابوالمعالی کلباسی دفن شد.
۱۴ ـ
سید عبدالرحیم حسینی قاضی عسکری اصفهانی
۱۵ ـ حاج
میرزا عبدالرزاق لنگرودی رشتی اصفهانی
وی عالمی فاضل و از فرزندان حاج میرزا کاظم و نوادگان فیلسوف و علامه حکیم حاج
محمدجعفر لنگرودی و از شاگردان بنام آقا
میرسید محمدشهشهانی و حاج سید اسدالله شفتی اصفهانی بود. او داماد مرحوم سید جعفر بن سید حجةالاسلام محمدباقر موسوی شفتی است.
در سال ۱۳۱۹ هجری قمری در
سفر به عتبات عالیات در نجف اشرف وفات کرد و در آن سرزمین مقدس مدفون گردید.
۱۶ ـ حاج سید علی بن عبدالکریم طباطبایی اصفهانی
وی از علمای اخیار و فضلای ابرار در اصفهان و امام جماعت
مسجد در کوشک بود. در محضر حاج سید اسدالله بیدآبادی تلمذ کرد و بهرههای علمی و معنوی فراوان برد. شرح هدایه نسخ
شیخ حر عاملی از جمله تالیفات ارزنده ی او است. وی در شب
پنج شنبه دهم
ربیع الاول ۱۳۰۶ هجری قمری در اصفهان وفات کرد و در قبرستان تخت فولاددر بقعه ی آقا
حسین خوانساری ، رحمةالله علیه، مدفون گردید.
۱۷ ـ علامه ی فقیه و رجالی معروف حاج ملا علی کنی
او عالمی فاضل و محققی مدقق بود. در سال ۱۲۲۰ هجری قمری در قریه ی «کن» از قرای
تهران متولد گردید. در بامداد روز
پنج شنبه ۲۷
محرم الحرام سال ۱۳۰۶ هجری قمری در تهران وفات کرد و در حرم
حضرت عبدالعظیم حسنی ، علیه السلام، مدفون گردید.
وی از شاگردان مبرز حاج سید اسدالله بیدآبادی و آقا
شیخ محمدحسن (صاحب جواهر الکلام) به شمار میآمد. کتاب توضیح المقال در
علم رجال از معروفترین تالیفات او است.
۱۸ ـ حاج میرزا فتح الله شریعت اصفهانی (
شیخ الشریعه اصفهانی)
عالم جلیل القدر از فرزندان آقا محمد جواد نمازی شیرازی اصفهان یو از مراجع بزرگ تقلید و از رهبران انقلاب اسلامی
عراق بود. در ۱۲ ربیع الثانی ۱۲۶۶ هجری قمری متولد شد و در شب یک شنبه ۸
ربیع الثانی ۱۳۳۹ هجری قمری در نجف اشرف وفات کرد.
اساتید و
مشایخ اجازه او عبارتاند از حاج سید اسدالله بیدآبادی، آقا میرزا محمدباقر چهارسوقی، حاج
میرزا حبیب الله رشتی ،
شیخ محمدحسین کاظمینی ،
شیخ محمد طه نجف ، آقا
سید مهدی قزوینی ، آقا میرزا
محمد هاشم چهارسوقی ،..
۱۹ ـ آقا سید محمد بن سید محمد حسن مجتهد موسوی، رحمةالله علیه
او فاضل و ادیب و زاهد بود. در اصفهان به قداست نفس شهرت داشت. در جوانی به
سال ۱۲۸۹ هجری قمری و در اصفهان بدون اولاد، وفات کرد و در تخت فولاد، کنار مرقد
پدر و
جد خویش مدفون گردید.
۲۰ ـ
شیخ محمد بن طعمه زریجاوی (زریجاوی و زریجی منسوب به یکی از قبایل کنار فرات در عراق است) نجفی وی در نجف اشرف، از مکتب علمی حاج سیداسدالله شفتی، رحمةالله علیه، استفاده کرد. به نقل از سید محمد شرموطی، آن عالم ربانی (سید اسدالله اصفهانی) و
شیخ محمد بن عبدالله حرزالدین (عموی صاحب معارف الرجال) به فضل و
اجتهاد و قوه ی نظر و عمق
فقاهت او گواهی دادهاند.
۲۱ ـ میرزا محمد بن عبدالوهاب بن داوود همدانی کاظمینی
عالم فاضل و ادیب و شاعر معروف به امام الحرمین، از شاگردان و مجازین مرحوم حاج سیداسدالله بیدآبادی است. کتب البشری، شرح قصیده آزریه، عجائب الاسرار، الموجز فی شرح لغز
شیخ بهائی و
نزهةالقلوب از جمله تالیفات او است.
۲۲ ـ حاج سیدمهدی نحوی موسوی فرزند علامه سید محمدحسن مجتهد موسوی اصفهانی
آن عالم فاضل و ادیب توانا، درشوال سال ۱۲۴۸ هجری قمری در اصفهان متولد گردید و در محضر بزرگانی چون میرسید حسن مدرس و میرمحمد صادقی و حاج سیداسدالله بیدآبادی اصفهانی تلمذ کرد. وی سرانجام در روز
دوشنبه پانزدهم
ذو الحجه سال ۱۳۰۷ هجری قمری در اصفهان وفات کرد و در تخت فولاددر مجاورت مرقد منور پدر و جد خویش مدفون گردید.
۲۳ ـ میرزا آقا نهاوندی
وی عالمی متبحر و فاضلی مقدس بود. در
اصفهان خدمت حاج سید اسدالله بیدآبادی و در بروجردنزد حاج سیدشفیع چاپلقی تلمذ کرد.
۲۴ ـ
سید حسن موسوی جرفادقانیوی در ۷ ذوالقعده ۱۲۶۳ هجری قمری از سید اسدالله شفتی، رحمةالله علیه،
اجازه ی نقل
روایت دریافت کرد.
مرحوم حاج سید اسدالله از دختر علامه فقیه حاج ملاعلی بن حاج میرزا خلیل تهرانی و زوجهای دیگر، پنج فرزند (یک
پسر و چهار
دختر ) داشت:
او معروف به «حاج آقا» یا «سید حاج آقا» بود. وی ازجمله ادبا و شعرا و فضلا بود که پس از وفات پدر (۱۲۹۰ هـجری قمری) به اتفاق مادرش به نجف اشرف مهاجرت کرد و در آن جا در
حدیث و مکتب درسی جمعی از بزرگان اهل علم به تکمیل فضائل و معلومات خود پرداخت.
وی در اوایل مشروطیت پس از وفات عموی خود سید جعفر بیدآبادی به ایران مهاجرت کرد و مورد توجه و عنایت مردم، بویژه علما و بزرگان واقع شد و مرجعیت کلی یافت و منشا خدماتی در مسجد سید از قبیل تعمیرات وتزیینات داخل مسجد و نصب ضریح جهت مرقد مرحوم سید حجة الاسلام و نصب ساعت برای مسجد گردید.
وی در دوران استبداد صغیر و
اختلاف مستبدین و مشروطه خواهان، مجددآ به نجف اشرف مهاجرت کرد و در سال ۱۳۳۳ هجری شمسی به اصرار مردم ایران، بویژه اصفهان، معاودت فرمود، لکن پس از شش ماه ورود به ایران در روز سوم ماه مبارک
رمضان بر
اثر سکته وفات کرد. و در مقبره ی مسجد سید مدفون گردید.
بیش تر
اعقاب و اولاد مرحوم سیداسدالله از
نسل اویند. در زمان حاضر، برخی از آنان متصدی مشاغل عالی در حکومتاند. یکی دو نفر نیز در
لباس روحانیت و محسوب در زمره ی فضلا هستند.
زوجه ی آقا سید محمدباقر معروف به آقا
محمد عمادالاسلام (فرزند حاج سید جعفر).
زوجه ی آقا
شیخ عبدالجواد فرزند آقا
محمد مهدی کلباسی .
زوجه ی مرحوم آقا
سید ابوجعفر صدر . (علامه تهرانی در الکرام البرره از این زوجه نام برده و نام وی را در زمره فرزندان سید اسدالله شفتی نوشته است)
هرکجا نامی از مرحوم حاج سید اسدالله شفتی اصفهانی برده میشود، وی را به عبادت و زهد و تقوا و صاحب کرامت ستودهاند و به کراماتی از وی اشاره کردهاند.
از برخی دانشمندان موثق شنیدم، در هنگامی که مرحوم حاج سیداسدالله در نجف اشرف حضور داشتند، مردم شب
چهارشنبه یا شب
جمعه برای
دعا و
عبادت به مسجد سهله میرفتند. دراین موقع از شب، از ترس سارقان و اشرار و حیوانات، در مسجد را میبستند. هنگام صبح که خادم برای باز کردن در مسجد میرود، مشاهده میکند که
شیر نر گرسنهای پشت در خوابیده است. جرائت باز کردن در را نمیکند. با مردم روی بام مسجد میرود و فریاد و غوغا بر میآورند که شیر تحت تاثیر صداها واقع شود و برود، لکن او همچنان خوابیده بود. در این هنگام متوجه میشوند که شخصی عبا سرکشیده و از جانب
مسجد کوفه به سمت مسجد سهله میآید. مردم فریاد میزنند: «الحذر الحذر! سبع سبع! نیا، نیا! حیوان درنده این جااست!». او هم چنان بی اعتنا نسبت به سخنان مردم، به سمت مسجد سهله میآید سرانجام به در مسجد میرسد و گوشهای شیر را میگیرد و میگوید: «ای شیر! دور شو.» . مردم مشاهده میکنند که آن
حیوان بلند میشود و با کمال ادب و سرعت از مسجد دور میشود. مردم تعجب میکنند که آیا این آقای محترم کیست؟ آیا حضرت بقیة الله الاعظم امام زمان، علیه السلام، هستند یا... در مسجد را باز میکنند و میبینند که او مرحوم حاج سید اسدالله است. لذا اعتقاد نسبت به ایشان بیش تر میشود.
و (دانشمند فرزانه حجةالاسلام حاج
شیخ مهدی فقیه ایمانی از قول پدر بزرگوارش حاج
شیخ محمدباقر فقیه ایمانی اصفهانی (مؤلف کتاب فوزالاکبر) این کرامت را نقل کرده و ایشان نیز از قول مرحوم حاج
شیخ محمد تقی نجفی نقل کردهاند و ظاهرا مرحوم آقا نجفی از جمله حاضران در مسجد سهله و از شاهدان این ماجرا بوده است)
در زمان حیات حاج سید اسدالله با او معاشرت نداشتم تا آن که آب فرات را به نجف آورد... در مسافرت به عتبات در بین راه وفات کرد و در این سرزمین مقدس مدفون شد. حقیر در موقع تشرف جهت
شیخ که استادم بود و در وقت برگشتن جهت ایشان به خاطر حق تشریب (یعنی حق آب رسانی) فاتحه میخواندم. زمانی چنین اتفاق افتاد که در امر معاش، شدتی عارض شد و همه ی راههای
تدبیر مسدود گردید. شبی در وقت خروج از صحن مطهر علوی که نوبت فاتحه برای سید اسدالله بود، متذکر شدم که کفایت این امر را از سید بخواهم و با خود گفتم اگر کفایت نکرد، دیگر فاتحه نباید خواند.
اول شب بود که این فکر را نمودم، در همان شب در عالم
رؤیا چنین به نظرم رسید که شخصی آمد و پولی را به من داد و گفت: این را سید جهت شما فرستاده است.
پس از بیداری شخصی آمد و مقداری پول به قدر حاجت به من داد و دانسته شد از خواب خودم و سؤال از او که این پول را آن بزرگوار حواله فرموده است. پس
حسن ظن من نسبت به ایشان زیاد شد و تا در نجف اشرف بودم،
قرائت فاتحه را
ترک ننمودم.
حاج ملا باقر بهبهانی در کنار نهر هندیه باغی احداث کرده بود و آن را صاحبیه (منتسب به حضرت صاحب الزمان، عجل الله تعالی فرجه شریف، نامیده بود. در اواخر کار به علت مخارج زیاد و عیال مندی و ضعف کسب، مدیون و پریشان حال شده بود.
در نجف اشرف مشهور شد که حضرت امام زمان، عجل الله تعالی فرجه شریف، خریدار باغ صاحبیه ملکی و احداثی حاج ملاباقر شده است. پس از مدتی شهرت یافت که آن حضرت به وسیله ی حاج سید اسدالله رشتی اصفهانی، قرضهای حاج ملاباقر را ادا فرموده است.
حاج ملاباقر خود چنین میگوید: جهت رفع گرفتاری و
قرض و پریشانی به حضرت ولی عصر، عجل الله تعالی فرجه شریف، متوسل شدم و راه
نجات را از ایشان خواستم. در یکی از روزها، هنگام صبح، پیرمرد باغبان یزدی که مردی صالح بود و در باغ صاحبیه کار میکرد، در
مسجد سهله در صف وسط مسجد نشسته بود و مشغول تعقیب و دعا خواندن بوده که شخص محترم و بزرگواری را میبیند که به او میفرماید: حاج ملاباقر این باغ را نمیفروشد؟ گفتم: تمام باغ را نه، ولی چون مقروض است، بعضی از آن را شاید بفروشد.
فرمود: تو نصف این باغ را از طرف او به من به مبلغ یکصد تومان بفروش و پول آن را بگیر و به او برسان.
گفتم: من در این مورد از او
اجازه و
وکالت ندارم.
فرمود: بفروش و پولش را بگیر. اگر قبول نکرد و
اجازه نداد، پولش را پس بیاور.
گفتم : در این باب
احتیاج به سند و شاهد دارد و تا آن که خود او نباشد، ممکن نیست.
فرمود: میان من و او
سند و شاهد لازم نیست.
هر قدر که آن شخص اصرار فرمود، من قبول نکردم.
فرمود: من پول را به تو میدهم ببر و تو را در معامله وکیل خود میکنم. اگر فروخت از برای من خریداری کن و پولش را بده و اگر قبول نکرد، پول را بیاور.
پیرمرد یزدی
باغبان میگوید: با خود گفتم: پول مردم را گرفتن و بردن هزار نوع زحمت و درد سر دارد. قبول نکردم و به او گفتم: من تمام روزها، صبح برای
نماز در این محل هستم. از او میپرسم و جواب آن را به تو میرسانم.
چون این بشنید برخاست و از مسجد بیرون رفت.
حاج ملاباقر میگوید: چون پیرمرد باغبان این جریان را گفت، به او گفتم: چرا نفروختی؟ تو که خود میدانی من به تنهایی از عهده ی مخارج این باغ برنمی آیم و علاوه بر آن مقروض نیز هستم. از این گذشته امروز تمام این باغ را کسی به این قیمت نمیخرد.
باغبان گفت: که من اذن نداشتم و نمیتوانستم بدون
اجازه ی مالک
باغ آن را معامله کنم، اکنون که به این معامله راضی هستی، چون وعده کردهام که فردا جواب او را بدهم، شاید فردا بیاید.
حاجی ملاباقر به او میگوید: به هر طور شده است، معامله را انجام بده.
فردا صبح از آن شخص بزرگوار خبری نشد. حاجی بهبهانی به باغبان میگوید: هر طور شده است او را در
نجف یا
کوفه و باغات اطراف پیدا کند و معامله را انجام بدهد.
او هر چه میپرسد و از هر کس سؤال میکند، آن شخص را با آن نشانهها، ندیده بودند و نمیشناختند.
حاجی مایوس و
متحیر میشود. پس از مدتی در یکی از شبها که حاجی بابت قروض خود و پریشانی حال و گرفتاری و عیال مندی و
ترس از رسوایی میاندیشیده، به خواب میرود. و در عالم رؤیا شرفیاب محضر مقدس و منور حضرت صاحب الامر، عجل الله تعالی فرجه شریف، میگردد. آن حضرت میفرماید: حاج ملاباقر پول
باغ در نزد حاج سید اسدالله است. برو از او بگیر.
میگوید: من از
خواب بیدار شدم و بسیار خوش حال و مسرور بودم، لکن پس از اندکی تامل با خود گفتم: شاید این خواب، بقیه ی
خیال اول
شب بوده است که «النوم بقیة الخیال» و شاید اظهار آن به سید، موجب بدخیالی او درباره ی من شود و تصور کند که من دروغ میگویم و میخواهم بدین وسیله، چیزی از او بگیرم.
درهر حال با خود گفتم: سید، مرد بزرگی است و مرا هم میشناسد و میداند که اهل این گونه حرفها نیستم و بیان خواب نیز اگر
نفع نداشته باشد،
ضرر هم نخواهند داشت، ضمنا
دروغ هم نگفتهام که عندالله مؤاخذ باشم.
صبح بعد از ادای نماز صبح که عازم رفتن به صحن مطهر و حجره ی کتابفروشی بودم، چون به در خانه سید ـ که در مسیر من بود، رسیدم توقف کردم و آهسته حلقه در را حرکت دادم. بلافاصله صدای سید از بالاخانه بلند شد که «حاج ملاباقر هستی؟ توقف کن که آمدم.» . چون مرا به اسم صدا زد، با خود گفتم شاید مرا از دور که میآمدهام دیده است. سید فورا از پلهها پایین آمد. با شب کلاه و لباس خلوت، در را گشود و کیسه پولی به دست من نهاد و گفت: «کسی نداند» و در را بست و رفت، بدون آن که دیگر سخنی بگوید.
چون بیاوردم و شماره کردم، یکصد تومان بود و تا زمانی که سید
حیات داشت، من این واقعه را به کسی نگفتم.
سید اسدالله شفتی اصفهانی، مورد عنایت والد بزرگوارش بود. مردم نیز از طرف او به متابعت و تحریض حجةالاسلام ثانی امر شده بودند. عموم مردم بر جلالت وی متفق بودهاند و او را به ورع و تقوا و علم و
حلم ستودهاند. عموم نویسندگان کتب
تراجم و
رجال نیز آن عالم ربانی را به عظمت و بزرگی یاد کردهاند و مقامات علمی و ملکات نفسانی او را ستودهاند. مردم اصفهان برای درک
نماز جماعتش ازدحام میکردند و ارادتمند او بودند و از محلات دور و دهات نزدیک شهر اجتماع ایشان، فضای
مسجد سید را در
صبح فرا میگرفتند و
نماز صبح را به ایشان اقتدا میکردند.
مینویسد: حاج سید اسدالله شفتی رشتی حجة الاسلام در
فقاهت و
اجتهاد و ورع و زهد و
تقوا ، مسلم مسلمین بود. به نظم شعر نیز قدرتی شگرف داشت.
مهدی بامدادمی نویسد:
حاج سید اسدالله فرزند ارشد حاج سید محمدباقر، اتقی و اعلم و اکمل بوده و او را در بعضی
جهات حتی بر پدرش
ترجیح میدادهاند.
عموم طبقات مردم اصفهان بخصوص علما و بزرگان، اولا به خاطر شخصیت علمی و زهد و تقوای او و ثانیا به علت حقوقی که از مرحوم سید حجةالاسلام بر ذمه ی آنان بود، وی را بیش از
حد احترام میکردند. همه ی برادران و برادرزادگان و بنی اعمام ایشان، وی را به عنوان بزرگ خاندان انتخاب کردند. به طوری که شهرت دارد، حتی آقا میرزا زین العابدین و آقا میرزا ابوالقاسم که هر دو از نظر
سن از ایشان بزرگ تر بودند، در برابر ایشان میایستادند و تا
اجازه نمیفرمود، نمینشستند.
حاج سید اسدالله در
علم و عمل و زهد و
تقوا و فطانت و کیاست و
شهرت و ریاست، به درجه ی اعلی رسید، چندان که در بعضی مراتب و مقامات از پدر بزرگوار خود، در گذشته و نظم شعر و حسن خط مزید بر مزایا و معالی او گشته است.
مرحوم حاج سید شفیع چاپلقی مینویسد:
حاج سید اسدالله فاضل خبیر، عالمی عامل، زاهدی
ورع ، مجتهدی متقی و
بصیر بود، و در
زهد مانند او ندیدم.
مرحوم همای شیرازیدر مدح او چنین شعر میگوید:
هما بیار به شکرانه ی مطلع دیگر
که یافت بار دگر زیب و خرمی ایام
زبعد حجةالاسلام باره ی اسلام
گرفت از اسدالله ثانی استحکام
بلی زماه منور جهان شود روشن
چو آفتاب کند رخ نهان به پرده شام
پناه دین اسدالله ثانی آن که دهد
زبعد عقل نخستین به نه سپهر نظام
به حکم و همت و تقوا و مردمی و هنر
جز او قرین پدر کس نشد زنسل کرام
از مرحوم حجة الاسلام ثانی، تالیفات و
آثار قلمی و دینی در
فقه و
ادب و اصول عقاید باقی مانده است، که عبارتاند از:
اجازة الامامة لصلاة الجمعة والجماعة
اجازهای است مفصل، که مرحوم حاج سید اسدالله به سید ضمر عباس بن سید عابد نوشته است. (نسخهای از این
اجازه که در حیدرآباد نوشته شده، در کتابخانه ی جامع گوهرشاد مشهد مقدس موجود است)
کتابی در امامت (۲جلد)
این کتاب با مقدمه و تحقیق آقای سید مهدی رجایی، از سوی کتابخانه ی مسجد سید اصفهان منتشر شده است. نویسنده در مقدمه ی کتاب و جلد اول آن به معنای امامت و تعریف اصطلاحی و جایگاه آن در فرهنگ تشیع اشاره کرده و در جلد دوم نیز به پاسخ شبهات در باب
امامت و جایگاه کلامی آن پرداخته و به بحث درباره امام زمان، عجل الله تعالی فرجه شریف، پرداخته است.
رسالهای در احکام وضعیه
رساله در ارث زوجه
رساله در تجوید
رساله در تقدیر
رساله در تقلید
حاشیه بر سیوطی
رساله در جلوه
۱۰ ـ حواشی بر تحفة الابرارمرحوم سید محمدباقر شفتی.
۱۱ ـ حواشی بر نخبه (رساله ی عملیهای که حاج
محمدابراهیم کلباسی تالیف نموده است).
۱۲ ـ کتابی در رجال.
۱۳ ـ رسالهای در رخصت و عزیمت.
۱۴ ـ رسالهای در سبب و مانع
۱۵ ـ رسالهای در شبهه ی محصورة و غیر محصورة
۱۶ ـ شرح
زیارت عاشورا۱۷ ـ شرح
شرایع الاسلام . در این کتاب در ۸ جلد است:
کتاب الطهارة، در احکام نجاسات، در
احکام وضو ، در احکام
شک و
سهو ، در احکام
جماعت ، در احکام
حج ، کتاب المیراث، در
امر به معروف و نهی از منکر . (از ۸ جلد مذکور به جز کتاب هفتم (کتاب المیراث) بقیه در سه مجلد بزرگ و در کتابخانه ی حجةالاسلام زاده آقای حاج آقا مهدی شفتی موجوداست)
۱۸ ـ رساله ی عصیریه
رسالهای است در
تبیین حرمت عصیر زبیبی (زبیب، یعنی مویز و
انجیر ) پس از جوشیدن. (نسخه اصل این رساله به خط حاج اسدالله بیدآبادی در کتابخانه علامه حاج سید محمد علی روضاتی در اصفهان موجود است)
۱۹ ـ رساله ی عملیه
در این رساله، از وظایف قلبی و اعتقادی
انسان یاد شده و به تفصیل مورد بررسی و بحث قرار گرفته است.
۲۰ ـ کتاب الغیبة فی حکم الاغتیاب.
۲۱ ـ کتاب الفقه الاستدلالی. (علامه تهرانی معتقد است که نسخهای از آن به شماره ۳۶۰۳ در کتابخانه ی دانشگاه تهران موجود است، که مرحوم حاج سید اسدالله آن را در شب ۲۸ ذی الحجه سال ۱۲۶۷ هجری قمری تالیف فرموده است)
۲۲ ـ مستخرجات الطرائف
۲۳ ـ رسالةفی معرفة التکالیف
از کتب فقهی او است. این کتاب، شامل مباحث
طهارت ،
قبله ، صلاة بر راحله، صلاة در سفینه، لباس نمازگزار،
زکات ، و
صوم است.
۲۴ ـ مناسک حج
رساله ی مختصری است در اعمال
حج به زبان فارسی.
۲۵ ـ مناقب الائمه، علیهم السلام. (آن را کتاب امامت و منتخب المناقب نیز گفتهاند.
علامه تهرانی میگوید: کتاب بزرگی است در حدود ۱۲ هزار بیت، که مولف آن را از چند کتاب انتخاب فرموده است مانند: کتاب
طرائف ابن طاووس ،
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ،
صواعق ابن حجر عسقلانی و
صحیح مسلم و
صحیح بخاری )
۲۶ ـ منتخب رساله عملیه
توسط شاگردش سید علی اصفهانی جمع آوری و تدوین گردیده و نسخه ی آن نزد آقا میرزا محمدعلی اصفهانی در
نجف اشرف موجود بوده است.
۲۷ ـ رساله در
میراث۲۸ ـ رساله در
نماز شب به فارسی.
۲۹ ـ کتابی در
ولایتبه عربی و در سه جلد است. جلد سوم آن مخصوص
امام زمان ، عجل الله تعالی فرجه شریف، است. به
استدلال از روی
آیات و
اخبار پرداخته است.
از مرحوم حاج سید اسدالله شفتی اصفهانی آثاری به عنوان باقیات صالحات در زمینههای عمرانی و اجتماعی و فرهنگی بر جای مانده است:
کتب و تالیفات علمی که شرح تفصیلی آن گذشت.
تعلیم شاگردان که به نام و تفصیل زندگی اکثر ایشان پرداخته شد.
اجرای آب
فرات در
نجف اشرف که شش سال به طول انجامید.
این طرح در
سال ۱۲۸۸ به اتمام رسد و به «اشرب ماء الفرات» معروف است.
بنای غسال خانه در شهر نجف.
۵ ـ تعمیرات
مسجد سهله :
۶ ـ تعمیرات مدرسه باقریه. این مدرسه از مدارس دینی اصفهان است. اساس بنای آن، ظاهرا مربوط به قبل از دوران صفویه است. احتمالا در آن
زمان تکیه و مقبره بوده است و در
قرن دهم به صورت مدرسه درآمده است و به مدرسهی در «کوشک» نیز مشهور بوده است. مرحوم حاج سید اسدالله به بازسازی بیرونی و درونی آن، بویژه تزیینات و کاشی کاریاش، پرداخته است.
۷. وقف کردن مسجد سید.
ابتدا قسمت جنوبی مسجد (چهل ستون و زیر گنبد) و شبستانها و مهتابیها و زیر گلدسته و
ایوان مقابل
بقعه که به عنوان اصل مسجد و محل
نماز وقف گردید و سپس راهروها و صحن مسجد، به علاوه ی دربهای متعدد آن و بعد از آن، شبستان کوچک آخر مسجد و قسمتی از برف انداز جنوب شرقی مسجد جنب دالان دری که به سمت کوچه ی حمام دوقلی و کوچه ی
مشایخ بیدآباد باز میشود، وقف شد.
تکمیل بنا و ساختمان
مسجد سید که شامل تزیینات داخلی مقبره ی مرحوم سید حجة الاسلام محمدباقر شفتی، رحمةاللهعلیه ، و کاشی کاری داخل
گنبد جنوبی مسجد است.
کتیبه ی داخلی بقعه ی مرحوم سید حجة الاسلام که به خط ثلث برجسته ی طلایی رنگ بر زمینه ی لاجوردی نوشته شده و بعد از جمله «قال الله تعالی»
آیات ۲۹ تا ۴۶ سوره ی مبارک ص گچبری گردیده، به خط مرحوم حاج سید اسدالله شفتی اصفهانی است. همچنین دوازده امام منظوم (بنبی عربی و رسول مدنی...) که آن هم به خط ثلث برجسته ی طلایی رنگ بر زمینه ی لاجوردی و در قسمت فوقانی سه گشوار شرقی و غربی و جنوبی بقعه ی مسجد سید است، به خط مبارک مرحوم حاج سیداسدالله بیدآبادی است.
حاج سید اسدالله در
سال ۱۲۹۰ هجری قمری به همراه خواهر زاده اش حاج سید محمدتقی کتابی، به قصد زیارت عتبات مقدسه ی ائمه ی
عراق ، علیهم السلام، از اصفهان حرکت کردند، ولی در بین راه
بیمار گشتند و در
شب یک شنبه آخر
جمادی الثانیة در منزل «کرند» از توابع
کردستان ، وفات کردند. پیکر مطهرش از آن جا تا نجف اشرف و با احترام شایسته از سوی
دولت و
ملت بر سر دست و دوش مردم تشییع شده و در حرم مطهر
امام علی ، علیه السلام، در اطاق سمت راست وارد شونده به صحن مطهر از باب القبله، روبه روی مرقد علامه ی فقیه حاج
شیخ مرتضی انصاری ، رحمةاللهعلیه ، به خاک سپرده شد.
قبر جناب سید اجل و عالم کامل آقای حاج
سید علی شوشتری ، رحمةالله علیه، نیز در کنار مرقد منور او است.
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله «سید اسدالله شفتی اصفهانی».