• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سید محمدحسین طباطبایی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




علامه طباطبایی سید محمدحسین طباطبایی (۱۳۲۱-۱۴۰۲ق)، معروف به علامه طباطبایی، حکیم، فیلسوف، مفسر قرآن، اسلام‌شناس، فقیه و از عالمان شیعه در قرن چهاردهم و پانزدهم هجری قمری بود.
وی علوم فقه، اصول، فلسفه، ریاضیات، رجال را از محضر اساتیدی چون: میرزا علی ایروانی، میرزای نائینی، شیخ محمدحسین اصفهانی، سید ابوالحسن اصفهانی، محمدعلی سرابی، سید حسین بادکوبه‌ای، سید ابوالقاسم خوانساری، سید محمد حجت کوه‌کمری، علی‌اصغر ملکی، میرزا علی آقا قاضی فرا گرفت. پس از بازگشت از نجف، مدتی در تبریز و سپس در قم به تدریس فلسفه و تفسیر قرآن پرداخت و شاگردان مبرزی را تربیت کرد. ایشان در زمینه فلسفه شرق و فلسفه غرب اندوخته‌های فراوانی داشت و در علومی چون: ادبیات، کلام، نجوم، هیئت و ریاضیات سرآمد بود. آثار علمی بسیاری در زمینه‌های مختلف از علامه برجای مانده که معروف‌ترین آنها تفسیر المیزان، که ثمره‌ای کم‌نظیر از بیست سال تلاش شبانه‌روزی علاّمه بوده و دائرة‌المعارفی از معارف و در بردارنده بحث‌های اعتقادی، تاریخی، فلسفی، اجتماعی و... است. این تفسیر از مهم‌ترین و جامع‌ترین تفسیرهای شیعه در عصر جدید و به‌طور مطلق یکی از چند تفسیر عمده و اساسی در قرن اخیر است و امروزه مشهورترین تفسیر نزد امامیه به شمار می‌رود.



سید محمّدحسین طباطبایی از خاندان طباطبایی است. «سراج‌الدّین عبدالوهاب» جدّ معروف طباطبایی است که با وساطت وی، نبرد خونین دولت ایران و عثمانی، در سال ۹۲۰ قمری پایان یافت و «مرحوم میرزا محمدتقی قاضی طباطبایی» شخصیّت دیگری است که از قرن‌ها پیش تاکنون شرافت و بزرگواری را از آن خاندان بزرگ قاضی طباطبایی تبریز کرده است.


سید محمّدحسین طباطبایی در ماه ذیحجه ۱۳۲۱ق به دنیا آمد. مادرش را در پنج سالگی و بعد از مدتی پدرش را هم از دست داد و همراه با برادر کوچک‌تر خود تنها ماند.
مدّت زیادی از تحصیل او نمی‌گذشت که علاوه بر قرآن مجید، کتاب‌های گلستان، بوستان، اخلاق مصوّر، تاریخ معجم، ارشاد الحساب، نصابُ الصبیان و دیگر کتاب‌های متداول در مدارس آن روز را فرا گرفت.
صرف و نحو و معانی و بیان را نزد استاد خویش مرحوم شیخ محمدعلی سرابی آموخت و پس از آن، سطوح عالی در فقه، اصول، فلسفه و کلام را در زادگاه خود نزد اساتید آن خطّه تحصیل کرد. وی توانست خوشنویسی را در اوان عمر خود از آقا میرزا علی‌نقی بیاموزد.
وی از سال ۱۲۹۷ ش. تا ۱۳۰۴ علوم بسیاری آموخت. در این مدّت، تمامی درس‌های مربوط به سطح را فراگرفت و با شور و شوق بسیاری کتاب‌های مربوط به ادبیات، فقه، اصول، کلام و معارف اسلامی را آموخت.
او خود از روزگار تحصیل خود چنین بازگو می‌کند:
«در اوایل تحصیل که به نحو و صرف اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی هرچه می‌خواندم نمی‌فهمیدم... پس از آن یک بار عنایت خدایی دامنگیرم شده، عوضم کرد. در خود یک نوع شیفتگی و بی‌تابی نسبت به تحصیل کمال حسّ نمودم به‌طوری که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریباً هیجده سال کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، احساس خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم... در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه می‌پرداختم بسیار می‌شد - به‌ویژه در بهار و تابستان - که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می‌گذراندم...»
[۱] جمعی از فضلاء و دانشمندان از شاگردان علامه، یادنامه علامه طباطبایی، ص۵۳.



علامه برای ادامه تحصیل به شهر «نجف اشرف» هجرت کرد. با اوّلین نگاه به قبّه و بارگاه امیرالمؤمنین چنین دعا می‌کند: «یا علی! من برای ادامه تحصیل به محضر شما شرفیاب شده‌ام ولی نمی‌دانم چه روشی پیش گیرم... از شما می‌خواهم که در آنچه صلاح است، مرا راهنمایی کنید.»
چند روزی نمی‌گذرد که نصرت و یاری الهی به سوی استاد می‌آید. شخصیّتی چون حاج میرزا علی آقا قاضی «قدس سره» به سراغ وی آمده و خطاب به او اینگونه می‌گوید: «کسی که به قصد تحصیل به نجف می‌آید خوب است علاوه بر تحصیل، از فکر تهذیب خود غافل نماند.» مرحوم قاضی برنامه‌ای روشن و نورانی برای آینده علامه ترسیم می‌کند.


علامه طباطبایی مدّت یازده سال در کنار مرقد امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) کسب علم کرد. فقه، اصول، فلسفه، ریاضیات، رجال را از محضر اساتیدی والامقام فرا گرفت. بزرگانی چون: حاج میرزا علی ایروانی، میرزای نائینی، شیخ محمدحسین اصفهانی، سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ محمدعلی سرابی، سید حسین بادکوبه‌ای، سید ابوالقاسم خوانساری، آیت‌ الله حجت کوه کمری، میرزا علی‌اصغر ملکی، آیت‌ الله حاج میرزا علی آقا قاضی.
سر سلسله اساتید ایشان مرحوم قاضی است. شخصیّتی که «سیّد محمّدحسین» را «علاّمه» کرد.
مرحوم علاّمه پیرامون استاد خود مرحوم قاضی چنین می‌فرماید: «ما هرچه داریم... از مرحوم قاضی داریم. چه آنچه را که در حال حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم و چه طریقی که خودمان داریم و از مرحوم قاضی گرفته‌ایم».


علامه پس از سال‌ها‌ تحصیل معارف اسلامی در نجف، در سال ۱۳۱۴ش مجبور به بازگشت به زادگاه خویش گردید. دوران دوری از مهد علم و دانش از این زمان شروع شد، امّا مدتی نگذشت که کار تدریس و تحقیق شروع شد. دوران ده ساله اقامت علامه در تبریز همراه با تدریس و تالیف سپری شد و فصلی جدید از حیات وی را فراهم کرد.


علامه بعد از چندین سال اقامت در تبریز، برای هجرت به قم استخاره کرد، با چنین آیه‌ای در استخاره، علاّمه راهی قم گردید: «هُـنالِـکَ الـوَلایَـةُ للهِ الـحَـقُّ هُـوَ خَـیـرٌ ثَـوابـاً وَ خَـیرٌ عُـقباً؛ در آنجا، یاری به خدای حق تعلّق دارد. اوست بهترین پاداش و بهترین فرجام.»
آن روز حوزه علمیّه قم از ضربات رضاخان، رهایی یافته بود و با حضور آیات و مراجع بزرگواری چون آیت‌ الله بروجردی انسجام بیشتری پیدا کرده بود، فرصتی فراهم آمده بود تا علاّمه طباطبایی، نیازهای جامعه را سنجیده و بر طبق آن‌ها، برنامه‌ای منظم و کارآمد تنظیم کند. تفسیر و فلسفه درس‌هایی بود که - بر اساس احساس وظیفه علاّمه - شروع شد و تعجب بسیاری را برانگیخت، چرا که تدریس تفسیر دانشی به دور از تحقیق تلقی می‌شد، امّا پشتکار و اخلاص علاّمه کار را بدانجا رساند که «المیزان» حاصل سال‌های تلاش و تدریس گردید.
درس فلسفه نیز در آن عصر خوشنام نبود. از این‌رو تلاش‌های بسیاری در تعطیل این درس انجام می‌شد امّا رفتار مؤدبانه استاد و برخورد مهربانانه آیت‌الله العظمی بروجردی سوء تفاهم‌ها را کنار زد و سعایت‌ها را بی‌ اثر نمود.
[۳] جمعی از فضلاء و دانشمندان از شاگردان علامه، یادنامه علامه طباطبایی، ص۱۴۲.

به هر روی تشکیل جلسات عمومی و خصوصی علامه و حضور شاگردان‌ اندیشمندی چون آیت‌ الله مطهری باعث نقد و بررسی فلسفه‌های غربی - مخصوصاً ماتریالیسم دیالکتیک - گردید و آثار و برکات جاودانه‌ای در تدوین کتب فلسفی به همراه خود آورد.
... هر روز که سپری می‌شد ابعاد علمی و چهره چشمگیر علاّمه بیشتر از گذشته نمایان می‌شد. شعاع شخصیّت این استاد فرزانه به داخل کشور محدود نگردید، بلکه‌ اندیشمندان بسیاری را به سوی خویش کشاند و در تمام ابعاد اسلام به بحث و گفتگو با آنان منجر شد. این عظمت بدانجا انجامید که دولت آمریکا توسط شاه ایران از علاّمه دعوت رسمی کرد تا در دانشگاه‌های آن کشور «فلسفه شرق» را تدریس نماید! روح بلند و بینش کم‌نظیر علاّمه دست رد به آن همه اصرار زد. او زندگی محقّرانه در قم و جلسات درس با طُلاّب و تربیت شاگردانی فاضل را بر تمامی ظواهر فریبا ترجیح می‌داد.
[۴] حسینی تهرانی، سیدمحمدحسین، مهرتابان، ص۲۸.



علاّمه آثاری گرانبها و جاودانه تالیف کرده، کتاب‌هایی چون:
۱- تفسیر المیزان؛ دائرة‌المعارفی از معارف و در بردارنده بحث‌های اعتقادی، تاریخی، فلسفی، اجتماعی و... با تکیه بر قرآن کریم. اثری سترگ که استاد شهید مطهری ۶۰ سال یا ۱۰۰ سال دیگر زمان درک عمق و ارزش این کتاب می‌داند.
[۵] مطهری، مرتضی، احیاء تفکر اسلامی.
این کتاب ثمره‌ای کم‌نظیر از بیست سال تلاش شبانه‌روزی علاّمه است. نقطه آغازین این تالیف به برکت غور و ژرف‌نگری در روایات بحارالانوار بود. علاّمه سبک این تفسیر را از مرحوم قاضی آموخت و در قم عملی ساخت.
۲- بدایة الحکمه؛ کتابی که یک دوره تدریس فشرده فلسفه برای دوستداران علوم عقلی در قم و سپس دانشگاه‌های کشور گردید.
۳ - نهایة الحکمه؛ این اثر برای تدریس فلسفه با توضیحی بیشتر، عمقی افزون‌تر و سطحی عالی‌تر تدوین شده است.
۴ - اصول فلسفه و روش رئالیسم؛ بینش علاّمه پیرامون نظرات مادیون و ماتریالیست‌ها باعث فراهم آوردن این اثر گردید برکت این کتاب موجب هدایت بسیاری از جوانان مسلمان و نجات آنان از هلاکت کفر و الحاد شد. اثری که پاورقی‌های استاد مطهری عنایتی افزون بدان بخشیده است.
۵ - حاشیه بر کفایه؛ کتابی اصولی پیرامون قوانین استنباط است که به‌تازگی چاپ شده است.
۶ - شیعه در اسلام؛ دوره‌ای کامل از اعتقادات و معارف شیعه در این اثر نفیس به چشم می‌خورد.
۷ - مجموعه مذاکرات با پروفسور‌ هانری کربن؛ او که محققی فرانسوی است پیرامون چگونگی شیعه و مباحث اعتقادی و... مذاکراتی با علامه داشته که در این کتاب وجود دارد.
۸ - خلاصه تعالیم اسلام؛ خلاصه آنچه هر مسلمان متعهد باید از آن آگاهی داشته و خود را بدان زینت دهد، در این اثر بیان شده است.
۹ - روابط اجتماعی در اسلام؛ انسان و اجتماع و رشد اجتماعی او، پایه زندگی اجتماعی، آزادی در اسلام و... مباحثی است که در این کتاب بدان‌ها پرداخته شده است.
۱۰ - بررسی‌های اسلامی؛ مجموعه‌ای است زرّین از مقالات استاد که بسان دائرة‌المعارفی از معارف ناب اسلامی جمع‌آوری شده است.
۱۱ - آموزش دین؛ کتابی با قلم روان و مطالبی لازم و ضروری است که برای دانش‌آموزان نوشته شده است.
۱۲ و ۱۳ و ۱۴- رساله انسان قبل از دنیا، در دنیا و بعد از دنیا؛ این کتاب که اکنون با نام «انسان از آغاز تا انجام» ترجمه شده است مباحثی مفید از عوالم سه‌گانه ماده، مثال و عقل مطرح کرده و پیرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان مطالبی بسیار مفید و لازم ارائه کرده است.
۱۵ تا ۴۱- رساله‌هایی گوناگون درباره قوه و فعل، صفات، افعال الله، وسائط، نحو، صرف، ... این مجموعه ۲۶ رساله است که بنا به ضرورت و نیاز جامعه توسط علاّمه نگاشته شده است.
۴۲ - دیوان شعر فارسی؛ مجموعه‌ای از اشعار چشمگیر و عمیق علاّمه که طی سالیان متمادی سروده شده است.
۴۳ - سنن النّبی؛ سیره و روش رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در بین مردم و همراه خانواده در این اثر به چشم می‌خورد.
۴۴ - لبُ اللباب؛ مجموعه درس‌های اخلاق استاد که از سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۶۹ قمری برای برخی از فضلای حوزه قم بیان فرموده‌اند.
۴۶ - حاشیه بر اسفار؛ نظرات استاد فرزانه علامه طباطبایی بر اسفار در این کتاب جمع‌آوری شده است.
[۶] جمعی از فضلاء و دانشمندان از شاگردان علامه، یادنامه علامه طباطبایی، ص۱۹۱-۲۱۲.



شاگردان علاّمه، ده‌ها نفر از بزرگان و فرهیختگان کنونی در حوزه‌های علمیه می‌باشند که به تنی چند از آنان اشاره می‌شود.
حضرات آیات و حجج اسلام:
۱ - شهید مرتضی مطهری؛
۲ - شهید سیّد محمّد حسینی بهشتی؛
۳ - امام موسی صدر؛
۴ - ناصر مکارم شیرازی؛
۵ - شهید محمد مفتح؛
۶ - شیخ عباس ایزدی؛
۷ - سید عبدالکریم موسوی اردبیلی؛
۸ - عزالدّین زنجانی؛
۹ - محمّدتقی مصباح یزدی؛
۱۰ - ابراهیم امینی؛
۱۱ - یحیی انصاری؛
۱۲ - سید جلال‌الدین آشتیانی؛
۱۳ - سید محمّدباقر ابطحی؛
۱۴ - سید محمدعلی ابطحی؛
۱۵ - سید محمّدحسین کاله زاری؛
۱۶ - حسین نوری همدانی؛
۱۷ - حسن حسن‌زاده آملی؛
۱۸ - سید مهدی روحانی؛
۱۹ - علی احمدی میانجی؛
۲۰ - عبدالله جوادی آملی؛
۲۱- جعفر سبحانی؛
۲۱- حسینعلی منتظری و ...


استاد شهید مطهری درباره علامه چنین می‌گوید:
«این مطالب را من همه‌اش را از علامه طباطبایی گرفته‌ام، یعنی اصولاً من بیشتر مطالبی را که در کتاب‌ها و نوشته‌های خود دارم، شاید ریشه‌هایش را از علامه طباطبایی و خصوصاً از المیزان گرفته‌ام. علامه طباطبایی خیلی شخصیت عجیبی است. ایشان یک سبک بیان و اسلوب خاصی دارند. مطالب عالی، عالی‌ترین مسائل و معارف را آن چنان به راحتی و در جملات کوتاه بیان می فرمایند که وصف ناشدنی است و حتی خودشان هم گاه توجه ندارند، یعنی به نظر من ایشان مطالب را در یک حالت الهام مانند می‌نویسد».
[۷] حسینی تهرانی، سیدمحمدحسین، مهرتابان، ص ۴۴.



در اینجا بخشی از ویژگی‌های علامه را یادآور شویم.

۱۰.۱ - ارادت به اهل‌بیت

استاد هفته‌ای یک‌بار - حداقل - به حرم حضرت معصومه (علیهاالسّلام) مشرف می‌شد. پیاده می‌رفت و در بین راه اگر پوسته پرتقال یا خیار و یا موز می‌دید با ته عصا آن را از مسیر مردم کنار می‌زد.
در ایّام تابستان غالباً به مشهد مقدّس مشرف می‌شد. شب‌ها به حرم امام رضا (علیه‌السّلام) رفته، در بالای سر می‌نشست و با حال خضوع و خشوع به دعا و زیارت می‌پرداخت.
به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه (علیهم‌السّلام) علاقه بسیاری داشت و با کمال ادب و احترام از آن‌ها نام می‌برد، در مجالس روضه‌خوانی شرکت می‌کرد و برای مصایب اهل بیت شدیداً اشک می‌ریخت».
[۸] امینی، ابراهیم، یادنامه علامه طباطبایی، ص۱۳۱- ۱۳۲.

«علاّمه در ماه رمضان روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدّس حضرت معصومه (علیهاالسّلام) افطار می‌کرد. ابتدا پیاده به حرم مطهر مشرّف می‌شد، ضریح مقدّس را می‌بوسید سپس به خانه می‌رفت این ویژگی اوست که مرا به‌شدّت شیفته ایشان نموده است».
[۹] مجله پیام انقلاب، ۱۳۶۳/۰۸/۱۹، از استاد شهید آیت‌ الله مرتضی مطهری.

«فعالیت‌های شبانه‌روزی علمی، او را از توسّل در عرض ادب به پیشگاه مقام رسالت و ولایت باز نمی‌داشت. ایشان موفقیّت خویش را مرهون همین توسّلات می‌دانست و آنچنان به سخنان معصومین احترام می‌گذاشت که حتی در برابر روایات مرسل و ضعیف‌السند هم به احتمال این‌که از بیت عصمت صادر شده است، رفتار احتیاط آمیزی داشت و برعکس کوچک‌ترین سوء ادب و کژاندیشی را نسبت به این دودمان پاک و مکتب پرافتخار تشیّع قابل چشم‌پوشی نمی‌دانست...».
[۱۰] مصباح یزدی، محمدتقی، یادنامه علامه طباطبایی، ص۱۳۷.

«آن‌گاه که نام یکی از معصومین (علیهم‌السّلام) برده می‌شد اظهار تواضع و ادب در سیمای ایشان مشهود می‌شد و نسبت به امام زمان (علیه‌السّلام) تجلیل خاصی داشته مقام و منزلت آن‌ها و حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و حضرت صدیقه کبری (علیهاالسّلام) را فوق تصور می‌دانستند. یک نحو خضوع و خشوع واقعی نسبت به آن‌ها داشته و مقام و منزلت آنان را ملکوتی می‌دانستند».
[۱۱] حسینی تهرانی، سید محمدحسین، مهرتابان، ص۵۶.


۱۰.۲ - شرح صدر

یکی از شاگردان ایشان که مدت سی سال با استاد مانوس بوده، پیرامون خصوصیّات اخلاقی آن عالم فرزانه چنین نوشته است:
«علاّمه انسانی وارسته، مهذّب، خوش اخلاق، مهربان، عفیف، متواضع، مخلص، بی‌هوا و هوس، صبور، بردبار، شیرین و خوش مجلس بود. من در حدود سی سال با استاد حشر و نشر داشتم... به یاد ندارم که در طول این مدت حتی یک بار عصبانی شده باشد و بر سر شاگردان داد بزند یا کوچک‌ترین سخن تندی یا توهین‌آمیزی را بر زبان جاری سازد. خیلی آرام و متین درس می‌گفت و هیچ‌گاه داد و فریاد نمی‌کرد، خیلی زود با افراد انس می‌گرفت و صمیمی می‌شد. با هرکس حتی کوچک‌ترین فرد طلاّب چنان اُنس می‌گرفت که گویا از دوستان صمیمی اوست... گاهی که به عنوان استاد مورد خطاب قرار می‌گرفت می‌فرمود: «این تعبیر را دوست ندارم ما اینجا گرد آمده‌ایم تا با تعاون و هم‌فکری، حقایق و معارف اسلامی را دریابیم» استاد بزرگوار بسیار مؤدب بود به سخنان دیگران خوب گوش می‌داد، سخن کسی را قطع نمی‌کرد و اگر سخن حقی را می‌شنید تصدیق می‌کرد، از مباحثات جدلی گریزان بود ولی به سؤال‌ها، بدون خودنمایی پاسخ می‌داد»
[۱۲] ابراهیم امینی، یادنامه علامه طباطبایی، ص۱۲۲.
[۱۳] امینی، ابراهیم، یادنامه علامه طباطبایی، ص۱۲۴.
[۱۴] امینی، ابراهیم، یادنامه علامه طباطبایی، ص۱۲۸.

یکی از شخصیت‌های مارکسیست با علامه به بحث و گفتگو نشسته بود و سرانجام موحد و مسلمان گردید هنگامی که یکی از دوستان او پیرامون مناظره و گفتگوی دوست خود با علامه پرسش کرد، وی شخصیت علامه را اینگونه بازگو می‌کند: «آقای طباطبایی مرا موحد کرد. هشت ساعت ما با هم بحث کردیم. یک کمونیست را الهی و یک مارکسیست را موحد کرد او حرف توهین‌آمیز هر کافری را می‌شنید و نمی‌رنجید و پرخاش نمی‌کرد.»
[۱۵] جوادی آملی، عبدالله، یادها و یادگارها، ص۵۸-۵۹.


۱۰.۳ - اخلاص

استاد جعفر سبحانی روحیّات علامه را چنین توصیف می‌کند: «ما با این‌که با ایشان اُنس بیشتری داشتیم یک‌بار هم به خاطر نداریم که مطلبی را به عنوان تظاهر به علم یادآور شود یا سخن را سؤال نشده از پیش خود مطرح کند.»
[۱۶] جوادی آملی، عبدالله، یادها و یادگارها، ص۵۹.

هنگامی که یکی از علمای حوزه علمیّه قم از تفسیر عظیم المیزان در حضور ایشان تعریف می‌کند، علاّمه با نیم نگاهی به او می‌فرماید: «تعریف نکن که خوشم می‌آید و ممکن است خلوص و قصد قربتم از بین برود»
[۱۷] روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۳۶۴/۰۷/۲۳.

و آنگاه که یکی از اساتید‌ اندیشمند حوزه رساله امامت خود را برای نظریابی خدمت علاّمه می‌دهد، ایشان پس از مطالعه می‌فرماید: «چرا دعای شخصی کردید؟ (بار الها توفیق فهم آیات الهی را به اینجانب مرحمت بفرما) چرا در کنار سفره الهی دیگران را شرکت ندادی... تا آنجایی که خودم را شناختم، دعای شخصی در حق خودم نکردم.»
[۱۸] جوادی آملی، عبدالله، یادها و یادگارها، ص۸۳-۸۴.


۱۰.۴ - تعبّد و بندگی

مرحوم علاّمه از مرز مراعات واجبات و مستحبات پا فراتر گذارده و خود را مقیّد به ترک اولی کرده بود و همیشه ذکر الهی بر لب داشت و هیچگاه از توجه به پروردگار غافل نمی‌شد.
«اخلاق ایشان اخلاقی قرآنی بود، گویا اخلاقش «قرآن» بود. هر آیه‌ای که خداوند در قرآن نصب‌العین انسان کامل می‌داند ما در حد انسانی که بتواند مبین و مفسر قرآن باشد در این مرد بزرگ می‌یافتیم. مجلس ایشان، مجلس ادب اسلامی و خلق الهی بود و ترک اولی در ایشان کمتر اتفاق می‌افتاد. نام کسی را به بدی نمی‌برد. بد کسی را نمی‌خواست وسعی می‌کرد خیر و سعادت همگان را مسئلت کند.»
[۱۹] جوادی آملی، عبدالله، یادها و یادگارها، ص۶۱.

طهارت باطن استاد زبانزد خاص و عام بود. بسیاری از شب‌ها را تا صبح به عبادت و بیتوته می‌پرداخت. در ماه مبارک رمضان فاصله بین غروب آفتاب تا سحر را به تهجد ذکر مشغول بود.

۱۰.۵ - اخلاق در منزل

دختر استاد چگونگی برخورد پدر خود را با اطرافیان اینگونه بیان می‌کند:
«اخلاق و رفتار ایشان در منزل «محمّدی» بود. هرگز عصبانی نمی‌شدند و هیچ وقت صدای بلند ایشان را در حرف زدن نشنیدیم. در عین ملایمت، بسیار قاطع و استوار بودند و مقیّد به نماز اوّل وقت، بیداری شب‌های ماه رمضان، قرائت قرآن با صدای بلند و نظم در کارها بودند. دست رد به سینه کسی نمی‌زدند و این به سبب عاطفه شدید و رقت قلب بسیار ایشان بود.
... بسیار کم‌حرف بودند، پرحرفی را موجب کمی حافظه می‌دانستند. بسیار ساده صحبت می‌کردند به‌طوری که گاهی آدم گمان می‌کرد این یک فردی عادی و عامی است... می‌گفتند شخصیت را باید خدا بدهد و با چیزهای دنیوی هرگز انسان شخصیّت کسب نمی‌کند... آرام و صبور با مسائل برخورد می‌کردند. با این‌که وقت زیادی نداشتند ولی طوری برنامه‌ریزی می‌کردند که روزی یک ساعت بعد از ظهرها در کنار اعضای خانواده باشند... رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود، همیشه طوری رفتار می‌کردند که گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدیم... آن دو واقعاً مانند دو دوست با هم بودند. در خانه اصلاً مایل نبودند کارهای شخصی‌شان را کس دیگری انجام دهد... ایشان برای بچه‌ها مخصوصاً دخترها ارزش بسیاری قائل بودند. دخترها را نعمت خدا و تحفه‌های ارزنده‌ای می‌دانستند. همیشه بچه‌ها را به راستگویی و آرامش دعوت می‌کردند. دوست داشتند آوای صوت قرآن در گوش بچه‌ها باشد. برای همین منظور قرآن را بلند می‌خواندند و به مؤدب بودن بچه اهمیت می‌دادند و رفتار پدر و مادر را به بچه‌ها مؤثر می‌دانستند. درباره مادرم می‌فرمود: این زن بود که مرا به اینجا رساند. او شریک من بوده است و هرچه کتاب نوشته‌ام نصفش مال این خانم است.»
[۲۰] طباطبایی، نجمة‌السادات، یادها و یادگارها، ص۴۰-۵۱.


۱۰.۶ - شناخت مقتضیات زمان و مکان

«توجه به جهان اطراف» و بررسی «وضعیت حال و آینده» از نشانه‌های بارز استاد والا مقام، علاّمه طباطبایی است. ایشان در سال‌های دهه ۲۰ و ۳۰ نقش حساس در هدایت جامعه داشت. با هجوم شبهات دشمنان، سلاح قلم بدست گرفته و کاری کارستان می‌کرد. فلسفه مادی و افکار غربی را پوچ و بی‌مقدار جلوه داد و حساسیت‌های زمان را به کار گرفت. هدایت فوج فوج جوانان کار کم‌نظیری بود که «علاّمه» یارای آن را داشت و به خوبی از عهده آن برآمد.
پس از رحلت آیت‌الله العظمی بروجردی (رحمة‌الله‌علیه) «حکومت اسلامی» موضوع درس وی گردید و مقالاتی در این زمینه نگاشت و در آن‌ها توانایی حکومت اسلامی را در اداره جامعه و قدرت ولایت فقیه را اثبات کرد.
[۲۱] روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۳۶۹/۰۲/۱۶، از حجت الاسلام و المسلمین‌ هاشمی رفسنجانی.
[۲۲] جوادی آملی، عبدالله، یادها و یادگارها، ص۷۳.


۱۰.۷ - همراهی با امام خمینی

از دیرزمان ارادت و علاقه وافری بین علاّمه و حضرت امام خمینی (رضوان‌الله‌علیهما) به چشم می‌خورده است. چون هر دو از هوا و هوس به دور بودند نسبت به یکدیگر احترام می‌گذاشتند
[۲۳] امینی، ابراهیم، یادها ویادگارها، ص۸۹.
«رابطه دوستانه آن دو بزرگوار از قدیم برقرار و علاّمه نسبت به حضرت امام احترام قائل بود. نسبت به انقلاب نظر مساعد داشت و از مسائل سیاسی با اطلاع بود. وی نسبت به اوضاع جامعه بسیار ناراضی و از شاه و رژیم او منزجر بود.
یک بار به ایشان گفته شد که شاه تصمیم گرفته است دکترای فلسفه به شما بدهند. ایشان خیلی ناراحت شدند و اعلام کردند به هیچ وجه تن به قبول چنین چیزی نخواهند داد... و در پایان از اصرار زیاد - رئیس دانشکده الهیات آن زمان - گفتند: «من از شاه هیچ ترسی ندارم و حاضر به قبول دکتری نیستم.»
[۲۴] طباطبایی، نجمة‌السادات، یادها ویادگارها، ص۵۲-۵۳.


۱۰.۸ - جلوه‌های هنری

خط نستعلیق و شکسته علامه از بهترین و شیواترین انواع خط بود. گاهی استاد از روزهایی که با برادرش در تبریز در دامنه کوه‌های اطراف از صبح تا به غروب به نوشتن خط مشغول بودند، یاد می‌کرد. خط‌هایی که تعجب ایشان را بر می‌انگیخت و یا سخن از زمانی می‌کردند که علاقه بسیاری به نقاشی داشتند و تمام پول و وقت خود را صرف خرید کاغذ و نقاشی بر آن‌ها می‌نمودند.
از جمله جلوه‌های دیگر استاد تجلّی ایشان در آینه شعر است. اشعار بسیار ارزشمند و چشمگیری که توسط علاّمه سروده شده و سرآمد گردیده است. «مرا تنها برد» و «پیام نسیم» و «هنر عشق» از جمله اشعار گرانسنگی است که از علاّمه باقی مانده است.


سرانجام علامه پس از ۸۱ سال و ۱۸ روز عمر، در ۱۸ محرم ۱۴۰۲ قمری (۲۴ آبان ۱۳۶۰ شمسی) از دار دنیا رفت.
حضرت امام خمینی (قدس‌سره) ضمن اظهار هم‌دردی، با برپایی مجلس ختم برای مرحوم علاّمه، این ضایعه را تسلیت گفتند. و در پی آن دیگر مراجع و شخصیت‌های علمی، مذهبی و اجتماعی چون آیت‌الله العظمی گلپایگانی (قدس‌سره)، آیت‌ الله خامنه‌ای و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در این ماتم به سوگ نشسته و مراسم بسیاری برپا کردند. شاگردان و دیگر ارادتمندان با سرودن اشعاری پربها، غم‌ اندوه خود را بیان نمودند و دیگر اقشار مردم یاد و خاطره آن اُسوه جاودانه و مرد الهی را گرامی داشتند.
[۲۵] جمعی از فضلاء و دانشمندان از شاگردان علامه، یادنامه علامه طباطبایی، ص۱ - ۷.



۱. جمعی از فضلاء و دانشمندان از شاگردان علامه، یادنامه علامه طباطبایی، ص۵۳.
۲. کهف/سوره۱۸، آیه۴۴.    
۳. جمعی از فضلاء و دانشمندان از شاگردان علامه، یادنامه علامه طباطبایی، ص۱۴۲.
۴. حسینی تهرانی، سیدمحمدحسین، مهرتابان، ص۲۸.
۵. مطهری، مرتضی، احیاء تفکر اسلامی.
۶. جمعی از فضلاء و دانشمندان از شاگردان علامه، یادنامه علامه طباطبایی، ص۱۹۱-۲۱۲.
۷. حسینی تهرانی، سیدمحمدحسین، مهرتابان، ص ۴۴.
۸. امینی، ابراهیم، یادنامه علامه طباطبایی، ص۱۳۱- ۱۳۲.
۹. مجله پیام انقلاب، ۱۳۶۳/۰۸/۱۹، از استاد شهید آیت‌ الله مرتضی مطهری.
۱۰. مصباح یزدی، محمدتقی، یادنامه علامه طباطبایی، ص۱۳۷.
۱۱. حسینی تهرانی، سید محمدحسین، مهرتابان، ص۵۶.
۱۲. ابراهیم امینی، یادنامه علامه طباطبایی، ص۱۲۲.
۱۳. امینی، ابراهیم، یادنامه علامه طباطبایی، ص۱۲۴.
۱۴. امینی، ابراهیم، یادنامه علامه طباطبایی، ص۱۲۸.
۱۵. جوادی آملی، عبدالله، یادها و یادگارها، ص۵۸-۵۹.
۱۶. جوادی آملی، عبدالله، یادها و یادگارها، ص۵۹.
۱۷. روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۳۶۴/۰۷/۲۳.
۱۸. جوادی آملی، عبدالله، یادها و یادگارها، ص۸۳-۸۴.
۱۹. جوادی آملی، عبدالله، یادها و یادگارها، ص۶۱.
۲۰. طباطبایی، نجمة‌السادات، یادها و یادگارها، ص۴۰-۵۱.
۲۱. روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۳۶۹/۰۲/۱۶، از حجت الاسلام و المسلمین‌ هاشمی رفسنجانی.
۲۲. جوادی آملی، عبدالله، یادها و یادگارها، ص۷۳.
۲۳. امینی، ابراهیم، یادها ویادگارها، ص۸۹.
۲۴. طباطبایی، نجمة‌السادات، یادها ویادگارها، ص۵۲-۵۳.
۲۵. جمعی از فضلاء و دانشمندان از شاگردان علامه، یادنامه علامه طباطبایی، ص۱ - ۷.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «علامه سید محمدحسین طباطبایی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۸/۱۸.    
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله «سید محمدحسین طباطبایی (علامه طباطبایی)»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۸/۱۸.    






جعبه ابزار